واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دور از رحمت الهي نويسنده:حجت السلام ناصر فقيهي نگاهي به لعن ونفرين در زيارت عاشورا اشاره: «زيارت عاشورا» يکي از آن زيارت هايي است که همه با علاقه ي خاصي آن را مي خوانيم. يک جور آب روي آتش است. يک جور فرياد بلند است که از نهاد انسان هايي بر مي آيد که نتوانستند حسين (عليه السلام) را ياري کنند. اما خواندن زيارت عاشورا در ماه محرم حال و هواي ديگري دارد. با اين حال براي خيلي از جوانان ما اين پرسش مطرح است که چرا ما مسلمانان و به خصوص شيعيان، در دعاها و زيارت ها، مخصوصاً در زيارت عاشورا، دشمنان اهل بيت (عليهم السلام) را لعن مي کنيم. مي دانيم که ناسزاگويي امري ناپسند است؛ آيا لعن کردن، ناسزاگويي محسوب نمي شود؟ پس چرا ما مرتکب چنين عملي مي گرديم؟ حجت الاسلام ناصر فقيه در پاسخ به اين پرسش مي گويد: براي پاسخ به اين سؤال، ابتدا بايد معناي لعن را بدانيم تا روشن شود که آيا لعن کردن ناسزاگويي محسوب مي شود، يا خير؟ لعن در لغت، به معناي دور بودن از رحمت الهي است. چنانچه در کتب لغت آمده است؛ لعن، دوري و طرد شدن از خير است،(1)وگفته شده است: لعن، دور شدن از خداست و فرمايش خداي متعال که مي فرمايد: بلکه لعنت کرد خداوند ايشان را به سبب کفرشان (2)؛ يعني دور کرد ايشان را از خود. لعين: طرد شده و دور شده. هر کسي را که خدا او را لعنت کرده است، پس به تحقيق او را از رحمت خويش دور کرده و مستحق عذاب دانسته است. لعن به معناي عذاب کردن نيز آمده است.(3) بنابراين اگر دشمنان اسلام و اهل بيت (عليهم السلام ) را لعن مي کنيم، در واقع، دور بودن از رحمت خدا را براي آنان طلب مي کنيم، و اين ناسزاگويي نيست. بلکه نوعي تشفي دل و ابراز انزجار از کساني است که دشمن دوستان ما هستند. اصولاً محبت به کسي بدون دشمني با دشمنان آنان امکان پذير نيست و انسان وقتي به کسي محبت پيدا کرد، نسبت به دشمنان او نيز دشمن شده و ابراز انزجار و نفرت قلبي مي نمايد. وجود انسان فطرتاً آکنده است از عواطف مثبت و منفي؛ يعني همان طور که احساسات مثبت در انسان وجود دارد، احساسات منفي نيز وجود دارد و اگر شخصي يکي از اين دو را نداشته باشد يا کمتر از حد معمول يا بيش از حد مورد نياز، دارا باشد، از حد اعتدال خارج شده و به افراط و تفريط کشيده شده و انساني نامتعادل است. بنابراين، انسان بايد جاذبه و دافعه را همراه يکديگر در وجود خويش پرورش دهد.(4) اينک به بررسي آيات و روايات در اين زمينه مي پردازيم تا ديدگاه قرآن کريم و معصومين (عليه السلام) در اين مورد روشن شود: اينک اين سؤال پيش مي آيد که آيا خدايا پيامبر او، کسي را لعن نموده اند و اگر چنين کرده اند، بر چه کساني لعنت فرستاده اند همچنين در مواردي، لعن کردن، نهي شده است، آن موارد کدامند؟ از بررسي آيات و روايات روشن مي گردد که خدا و پيامبران او، کفار و ظالمين را لعن نموده و حتي در بعضي موارد، خداي متعال دستور به لعن آنان نيز داده است. 1- لعنت خدا بر کفار و ظالمين و تکذيب کنندگان قرآن کريم، در اين رابطه، مي فرمايد: همانا خداوند، کافرين را لعن کرده و براي آنها آتش جهنم را مهيا کرده است.(5) و در جاي ديگر مي فرمايد: به خاطر نقض پيمان آن ها (بني اسرائيل )، آنان را لعنت کرديم.(6) حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند: کساني که امر به معروف مي کنند، ولي خود، عمل کننده به آن مي باشند.(7) 2- لعن پيامبران بر کفار کساني از بني اسرائيل که کافر گشتند، در زبان داود و عيسي بن مريم لعنت شدند.(8) پيامبر اکرم نيز فرمودند: من هفت گروه را لعنت کرده ام که خدا و هر پيامبر مستجاب الدعوه اي، پيش از من نيز آنها را لعنت کرده اند....(9) 3- لعنت کردن ملائکه بر کفار و ظالمين کيفر ايشان (ستمگران) اين است که خدا و فرشتگان وهمه مردم، آن ها را لعنت مي نمايند.(10) 4 - دستور خداي متعال و پيامبر او، مبني بر لعن کردن تکذيب کنندگان هر کس با تو در مقام مجادله برآيد درباره عيسي ...، بگو: به مباهله برخيزيم تا لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.(11) البته در مواردي نيز لعن کردن نهي شده است و آن، لعن بر مؤمنين مي باشد. چنان که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله ) فرمود: لعن کردن مؤمن نظير کشتن اوست.(12) نکته پاياني اين که قرآن کريم مي فرمايد: کساني که خدا و رسول او را اذيت مي کنند، خداوند آن ها را در آخرت، لعنت مي کند.(13) و پيامبر اکرم نيز فرمود: هر کس اهل بيت مرا اذيت کند، مرا اذيت کرده است.(14) بنابراين، هر کس اهل بيت را نيز اذيت کند، پيامبر را اذيت کرده و ملعون دنيا و آخرت، از سوي خداوند مي باشد و ما مسلمانان نيز به تبعيت از خداي متعال، دشمنان خدا و پيامبر او را لعن مي کنيم. پی نوشت ها : 1- منتهي الارباب، چاپ سنائي، ص 146. 2- نساء/46 3- لسان العرب، ج 13، ص 388و378 . 4- براي مطالعه بيشتر در اين مورد، ر. ک:نوشته استاد مطهري، جاذبه و دافعه علي (عليه السلام). 5 - احزاب/64. 6- مائده /13. 7- نهج البلاغه،خ 129. 8- مائده/78. 9- بحار، ج 75، ص 339 و بحار، ج 5، ص 88، ح 6. 10- آل عمران /87. 11- آل عمران/61. 12 - ميزان الحکمه، ج 11، ص 5324. 13- احزاب / 57. 14- بحار، ج 5، ص 69، بحار، ج 43، ص 23. منبع:شاهد جوان ش 54
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 584]