تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سوگند به خدا ، هر كس كه حقيقت سجده را به جاى آورد ، زيان نكرد و كسى كه در سجده، ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798725015




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

در سايه سار قرآن و عترت


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
در سايه سار قرآن و عترت
در سايه سار قرآن و عترت   نويسنده:علي راد(2)   گفتگو با آيت الله سيد علي اكبر قرشي(1) درآمد   روح حاكم بر حوزه هاي علميه ،اخلاص و صميميت است؛ امتياز و احترام ،جز برمبناي دانش و تقوي نيست و چيزي غير از تحصيلات علمي و معنوي ارزش ندارد. حوزه ها، با محيط زهد وقناعتي كه دارند، همواره مركز خودسازي و تهذيب نفس بوده اند. هدف از تاسيس حوزه، تحصيل معارف ديني وانتقال آن به گستره قلمرو اسلامي و رساندن حقايق به گروههاي گوناگون جامعه، دفاع از شريعت و حفاظت از كيان ديني است. حوزه مجمع انديشه وران و عالماني است كه متصدي پاسخ گويي به نيازهاي معنوي بوده وبه عنوان تشكيلاتي منسجم و هدفدار، رسالت استنباط احكام و تبيين فرهنگ ديني را به دوش مي كشد. محيط حوزه، به مثابه مركز آموزش و كارآموزي است كه طلاب پس از گذراندن دوران فراگيري بايد جذب جايگاه كار شوند و آنچه را فرا گرفته اند به كار بندند. جامعه اسلامي بر پايه نيازي كه به مسائل معنوي و شرعي دارد، نمي تواند براي تامين خواسته ها از افراد عادي بهره مند شود. از اين رو به نيروهاي مهارت يافته و با صلاحيت نيازمند است، اينجاست كه بايد مدت فراگيري در حوزه علميه مشخص باشد تا پيوسته نياز جامعه اسلامي برآورده شود و شعاع ارشاد و ابلاغ همه سو را فراگيرد. در هيچ مركز آموزشي ،ديده يا شنيده نشده كه دانش پژوه، براي اقامت هميشگي راهي آنجا شود و همه يا حتي عمده عمر سودمند خود را درآنجا سپري كند واز امكانات و مزاياي آن بهره گيرد؛ جا دارد چشم گشاييم و اسوه هاي تحسين برانگيز حوزه ها را بنگريم كه در كمترين مدت، مايه علمي را از حوزه گرفته اند و شاخسار پربار خود را به دستان نيازمند نزديگ ساختند. بايد باور كرد كه اگر همت يار و توفيق مددكار شود ،هر جا مَدرس علم است و هر سوي محضر تحقيق آيت الله سيد علي اكبر قرشي، از شاخص ترين اين بلند همتي و سودمندي است كه سالهاي سال مانند شمعي فروزان فرا راه خلق خداست و در خدمت به معارف ديني مي كوشد. آنان كه با قرآن سروسري داشته و لحظاتي را با نهج البلاغه و صحيفه سجاديه مي گذرانند، اين پژوهشگري بلند مرتبه و پوينده متبحر را از ديرباز مي شناسند. جويندگان اسرار الهي و رمز و راز فرقاني، سالهاست كه جلسه هاي تفسير استاد را منبع فيضي يافته اند كه شيفتگان معاني و دلدادگان حديث دوست را پاسخ مي دهد.آثار جاويدان، حلقه هاي درسي و محفل هاي انس او، چون نگار زيبايي بر دفتر زندگيش مي درخشد. حوزه و دانشگاه پيوسته از درسها و زمزمه هاي محبت استاد بهره مند شده و مي شود. حضور مرتب ايشان در مسجد و آمادگي براي پرسش ها و مراجعات ديني، او را روحاني تمام عيار ساخته است. اميد آن كه خداوند بزرگ توفيق دهد از گفته هاي برخاسته از دل آن بزرگوار بهره مند گرديم. آشنايي اجمالي با زندگي آيت الله قرشي   آيت الله سيد علي اكبر قرشي، در چهاردهم شعبان سال 1347 ه‍ ق درشهري به نام بناب، از توابع مراغه، متولد شد تحصيلات ابتدايي را در يكي از مدارس ملي آن زمان گذراند .سپس در حوزه علميه بناب ،به تحصيل علوم ديني پرداخت. مقدمات را نزد علماي بناب، مخصوصاً پدر گرامي شان، سيد محمد قرشي ،رحمه الله عليه، كه از روحانيون و ائمه جماعت آن شهر بود فرا گرفت. پدرشان ازمعاريف زمان خود بود. ايشان بيشتر موفقيتهاي خود را از تاثير پاكي و تلقينات آن مرحوم مي داند كه خداوند در وجود وي ظاهر فرمود، در پاكي و شايستگي آن مرحوم، همين بس كه روز وفات وي تمامي مردم بناب دست از كار كشيدند و يك پارچه در تشييع جنازه آن مرحوم شركت كردند. اين تشييع و اظهار محبت مردم آنچنان با شكوه بود كه باعث تاثيرهاي مثبت در بعضي افراد شد. سيد علي اكبر قرشي حدود سال 1324 شمسي، راهي حوزه علميه قم شد و با شروع به درس مطول و لمعتين، ادامه تحصيل داد و تحصيلات ايشان تا فوت حضرت آيت الله بروجردي [ره] ادامه يافت. پس از فوت ايشان ،مشكلاتي پيش آمد كه نتوانست درقم بماند از اين رو ناگزير به بناب برگشت و در اين موقع بود كه در شهر از اوميه (كه پيش از آن، در ايام تبليغ، به آنجا مي رفت و با محيط آشنايي داشت) ماندگار شد. با شروع نهضت اسلامي، از سال 1342 به بعد پيوسته در كشاكش با رژيم سفاك پهلوي بود و سالهاي سال به بيم و اميد به سر برد. وي از آغاز نهضت به رهبري امام خميني پيوسته در خط ايشان مشغول مبارزه بود. در نتيجه به طور دائم زير نظر ساواك قرا داشت، و به دفعات از منبر رفتن محروم گشت. گاهي حتي تا يك سال اين ممنوعيت ادامه داشت، تا اينكه در ارديبهشت 1357 به جرم سخنراني در چهلم شهداي تبريز به شهرستان بافت در استان كرمان تبعيد شد كه با اوج گيري نهضت اسلامي پس ازمدتي به اروميه بازگشت. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1358 به نمايندگي مجلس خبرگان قانون اساسي از استان آذربايجان غربي برگزيده شد. ايشان همچنين در سه دوره متوالي انتخابات مجلس خبرگان از سوي مردم غيور آذربايجان غربي به نمايندگي انتخاب گرديد. وي علاوه بر تدريس در دانشگاه ها، نمايندگي دفتر مقام معظم رهبري در دانشگاه اروميه و دانشگاه علوم پزشكي دركارنامه ايشان ديده مي شود. اگر چه اقامت وي در حوزه عليمه قم چندان طولاني نشد اما با توفيقات الهي حدود سي سال است كه تمام وقت به مطالعه، تدريس و نوشتن مي گذراند. پس از گذراندن دوره اي از تحصيل كه توانايي لازم علمي پديد آيد و زمينه مراجعه به منابع و متون فراهم گردد، مي شود در خارج ازحوزه بخصوص مناطقي كه نياز معنوي و فرهنگي مردم، بيشتر است ادامه تحصيل و تحقيق داد. از برخي استادان ايشان مي توان به فرزانگان ذيل اشاره كرد: مرحوم آيت الله شهيد صدوقي، آيت الله سيد محمدباقر سلطاني طباطبايي،(رحمه الله عليه)، مرحوم آيت الله فاضل لنكراني،مرحوم آقا سيد حسين قاضي، مرحوم آيت الله بروجردي، حجه الاسلام محمد تقي زرگر(3) * جناب آقاي قرشي، مطالعات و پژوهش هاي جنابعالي را علاوه بر فقه و اصول، مي توان در سه حوزه قرآن، نهج البلاغه، صحيفه سجاديه وسيره تقسيم بندي كرد. در آغاز مي خواهيم با كارهاي قرآني جنابعالي بيشتر آشنا شويم، لطفاً آثار برجسته قرآني خود را معرفي بفرماييد.   بسم الله الرحمن الرحيم وصل الله علي رسوله و اهل بيته الطاهرين. از مدت ها قبل يعني از همان اوايلي كه به اروميه، آمدم يكي از كارهايم تدريس و تفسير قرآن بود. وبه همين منظور جلسات تفسير قرآن تشكيل دادم بعد به فكر افتادم كه چيزي بنويسم تا براي هميشه ماندگار بماند. فكر كردم كاري راجع به پيامبر(ع) انجام بدهم. به نظرم آمد كتابي بنويسم كه پيرامون قرآن باشد و تا حدودي در حد خودش جاودان باشد وبه بركت قرآن باقي بماند، لذا «قاموس قرآن» را درنظرگرفتم و با نيتي خالص، شروع به نوشتن كردم. تأليف آن حدود پنج سال به طول انجاميد. درواقع انگيزه اوليه من اين بود كه درمعيت قرآن مطلبي بنويسم تا به بركت قرآن باقي بماند. * در رده بندي آثار قرآني،«قاموس قرآن» چه نوع كتابي است؟ و مقداري موضع آن را تبيين بفرماييد.   «قاموس قرآن» همانطور كه ازنام آن معلوم است در حكم دايره المعارفي براي قرآن است يا همچون مفردات قرآن است؛ در اين كتاب معنا شناسي كلمات قرآن مورد توجه بوده است، كلمات قرآن با حذف مكررات و مشتقات حدود 1860 كلمه است. در «قاموس قرآن» تمام اين كلمات، با استفاد ه از كتب معتبرو معروف لغت ،ترجمه شده است سپس براي هر يك از اين كلمات حدود دو تا شش آيه از قرآن كريم، شاهد امثال آورده ايم. بنابراين از اول تا آخر قرآن كريم را به همين صورت درنظرگرفته ايم، به طوري كه ابتدا كلمات را ترجمه كرديم و سپس آيات قرآن را با كلمات تطبيق داده ايم يعني هم به معناي لغوي آن توجه كرده ايم و هم به معاني ديگري كه آن كلمه در قرآن دارد. * آيا «قاموس قرآن» اولين كتاب تأليفي شما است؟   خير«قاموس قرآن» كتاب سوم بنده است؛ اولين كتاب من «شخصيت حضرت مجتبي» است و بعد از آن كتاب ديگري به نام «سيري در اسلام» نوشتم كه چاپ شد و بعد از آن «قاموس قرآن » نوشته شد. * روش جنابعالي در معنا شناسي كلمان قرآن در «قاموس قرآن» چگونه بوده است؟ آيا نقلي محض بوده ،به اين معنا كه آراء و اقوال لغويون را گزارش مي كرديد يا اينكه يك روش تحقيقي و اجتهادي بوده است، و پس از پژوهش و بررسي، معنايي را به عنوان معناي مختار و منتخب بيان مي كرديد؟   «قاموس قرآن»، از منظر روشي و منهجي اجتهادي و تحقيقي است ولي محتوا و درون مايه آن بيشتر، نقلي است وقتي كلمات را ترجمه مي كردم ،و مي ديدم كاملاً با آيات قرآن تطبيق مي كند و ديگر احتياجي به اجتهاد و تحقيق ندارد. البته گاهي اوقات، برخي از كلمات نياز به تحقيق داشتند كه تحقيق كردم. * با توجه به اين كه قاموس قرآن حاوي تمامي كلمات قرآن است اگر بخواهيم كتاب جنابعالي با آثار ديگري همچون كتابهاي مفردات قرآن راغب اصفهاني مقايسه كنيم، جامعيت كتاب خود را در چه حدي مي دانيد؟   مفردات راغب تقريباً به صورت يك لغت نامه است، به طوريكه فقط كلماتي را ترجمه مي كند و بعضي آيات را به عنوان شاهد مي آورد ولي كتاب قاموس قرآن در حكم دايره المعارف است، به گونه اي كه همراه با ترجمه كلمه، چند آيه در آن موضوع نقل مي شود مثلاًً درباره كلمه «آدم»، «وحي»، «نبي»، «رسول»، «جن»، «روح» و امثال اينها دراين كتاب به طور مفصل بحث شده است به طور كلي اگر اغراق نباشد مي توانم بگويم كه قاموس قرآن در حكم دايره المعارف است اما مفردات راغب فقط يك لغتنامه است. * درمورد تفسير «احسن الحديث» بفرماييد چه چيزي باعث شد جنابعالي تصميم به نگارش اين تفسيرگرفتيد؟   بعد از نوشتن قاموس قرآن ،تصميم گرفتم تفسيري براي قرآن بنويسم اسم آن را تفسير ممتاز گذاشتم بعد از اينكه يك جلد ازاين تفسير چاپ شد يكي از دوستانم به من گفت كه اين اسم، ايهام دارد و بهتر است نام ديگري انتخاب كنيد و من نيز با توجه به سخن خداوند در قرآن نام اين تفسير را احسن الحديث گذاشتم. سبك كتاب بدين صورت است كه در ابتدا مقداري از آيات قرآن كه طبق نظر مؤلف، به هم مرتبط هستند گزارش شده اند، پس از ترجمه آيات سه بخش «كلمه ها»، «شرح آيات» و «نكته ها» آمده است. در بخش كلمه ها، كلمات مفردات آيه، بيان شده و در بخش «شرح آيات»، آيات با استفاده از آيات ديگر روايات تفسيري و امثال اينها تفسير شده است. بخش «نكته ها» نيز شامل پيام ها و نكاتي است كه در حال حاضر مي توان از آيات راجع به مسائل روز برداشت كرد. در واقع «نكته ها» پيام آيات، برداشت ها و مسائل اجتماعي مطرح در آيات است كه در اين بخش تبيين شده است. * دليل اينكه در تفسير احسن الحديث نقل آراء و اقوال خيلي نادر بوده چيست؟   يكي كه از امتيازات اين تفسير اين است که نقل اقوال در آن، خيلي كم است نقل اقوال در تفسير مجمع البيان وكتابهاي ديگر، هر چند دراجتهاد مفيد هستند لكن از لحاظي گيج كننده هستند وانسان مي ماند كه در ميان اين همه اقوال منظور خداوند از آيه چه بوده است؟ بنابراين درتمام احتمالات آنچه را كه به نظرم طبيعي و مقبول بود نوشتم. البته در برخي اوقات، آراء و اقوالي را ذكر كرده ام كه آن هم خيلي نادر است. * از منظر روش شناسي تفسير، گرايش شما در احسن الحديث چگونه است؟ قرآن به قرآن است، اجتهادي است يا جامع؟   فكر مي كنم اي تفسير جامع است به اين معنا كه همه مسائل را دربردارد، به گونه اي كه هم تفسير قرآن به قرآن است ،و هم تفسير قرآن با روايت مي باشد، البته نظرخودم را نيز با دقت و مطالعه دراقوال ديگران گزارش كرده ام. * با توجه به اينكه مخاطبان مجله«حديث انديشه» دانشجويان و طلاب رشته هاي علوم قرآن وحديث هستند، بفرماييد دربحث تفسير قرآن ،حديث چقدر كارآمد است و چه كاربردهايي دارد و جنابعالي درتفسير احسن الحديث به چه مقدار از احاديث استفاده كرده ايد؟   من در اين مساله بيشتر نظرم به تفسير الميزان بود، مرحوم علامه طباطبايي(رحمه الله عليه) در تفسيرش به روايت اشاره نكرده است ولي در عين حال همه روايات را درنظر داشته و با توجه به آنها قرآن را تفسير كرده است به طوري كه در موارد متعددي از تفسير الميزان ديدم كه اول مطلب را تفسير مي كند و بعد در «بحث روايي» حديث را مي آورد. در احسن الحديث هم رواياتي گزارش شده است و اين روايات تنها در حد مؤيد و اطمينان بخش هستند؛ مي ديدم آنطوري كه از آن آيات مي فهمم ،روايات نيز همان معنا و مفهوم را مي گويند. * در بخش حديث تفسير احسن الحديث روايات تفسيري را از منابع حديثي شيعه ذكر كرده اين يا از منابع غير شيعي هم استفاده فرموده ايد؟   در اين بخش هم از منابع شيعي و هم سني استفاده شده است .همانند تفسير عياشي، البرهان، فيض كاشاني و تفسير نيشابوري، المنار، تفسير ابن كثير، تفسير الكشاف و غيره. * آيا بخش «كلمات» احسن الحديث را مي تواند خلاصه اي از«قاموس قرآن» شما دانست يا اينكه شما در اين بخش نكات جديد و تازه اي هم ذيل آيات را آورده ايد؟   مسلماً مطالب ديگري هم آمده است. من تقريباً كلمات را در اينجا بيشتر از قاموس قرآن مجمع البيان و برخي كتابهاي ديگر بحث كرده ام. در قاموس قرآن از كتابهاي مفصلي همچون مصباح المنير و صحاح جوهري استفاده كرده ام و در اينجا نيز گاهي به خود «قاموس قرآن» ارجاع داده ام. * در مورد كتاب «نگاهي به قرآن» توضيحاتي را جهت آشنايي با آن ذكر كنيد؟   اين كتاب در حوزه علوم قرآني نوشته شده است.؛در اين كتاب ابتدا به تاريخ مختصر قرآن شامل نزول تدوين و قاريان قرآن اشاره شده و سپس تقريباً حدود 120 الي 130 مقاله ذكر شده است كه اين مقالات مباحث مستقلي در زمينه آيات و مسائل قرآن پژوهي هستند. در بحث تاريخ قرآن به مساله جمع قرآن پرداخته ايم كه آيا اين آيات در زمان پيامبر( صلي الله عليه و آله) گرد آوري شده يا در زمان ابوبكر. در مورد جمع قرآن دو نظريه وجود دارد نخست جمع قرآن در زمان پيغمبر صورت گرفته است و ديگري در عهد خلفاء. با توجه به اينكه ادله هر دو طرف را كاملاً تحقيق كردم، آنچه در نظر دارم اين است كه سوره فاتحه اولين سوره نازله بر پيامبر نيست هر چند بعضي ها گفته اند اولين سوره نازل بوده است ولي خيلي ضعيف به نظر مي رسد. من احتمال قوي داده ام كه در زمان پيامبر اينطور بوده كه پيامبر فرموده است اين سوره را در اول مصحف بگذاريد و لذا فاتحه الكتاب نام گذاري شده است. * درباره بحث قرائت ها نظرتان در مورد قرائت حفص يا قرائات ديگر چيست؟   از هفت نفر قاري چهار نفر آنها شيعه و سه نفر آنها از اهل سنت هستند. نظر خود من اين است كه قرآن را با همين قرائت عاصم كه با روايت حفص است بخوانند ؛زيرا بقيه به صورت ادواري است چون وجود قرائات متعدد انسان را مردد مي كند كه آيا مثلاًً خداوند حُشِرَت گفته يا حُشِّرَت. از اين رو نظرم اين است كه براي جلوگيري از تزلزل در قرآن وجود يك قرائت بهتر است. * آيا نوشتار خاصي در بحث قرائت داريد؟   بله در كتاب «نگاهي به قرآن» در اين موضوع به تفصيل بحث شده است. * آيا در تفسير احسن الحديث هم به مسئله اختلاف قرائات پرداخته ايد؟   خير، فقط در همان كتاب «نگاهي به قرآن» به اين مساله اشاره شده ؛زيرا يكي از مباني من اين است كه در كارهاي قرآني آنچه موجب تشكيك و ترديد مخاطب است، نياورم. * در مورد كتاب ديگر قرآني خود كه به بحث معاد پرداخته ايد اشاره اي بفرماييد و بيان كنيد كه اين اثر چه ويژگيهايي دارد و چرا ميان همه مباحث قرآني به بحث معاد پرداخته ايد؟   زماني كه تفسير تدريس مي كردم عده اي از جوانان به من گفتند كه بحث معاد در اسلام خيلي مشكل است، و بايد كتابهايي نوشته شود تا اين بحثها در آن مطرح شود. اين سؤال باعث شد كه كتاب «معاد از نظر قرآن و علم» را بنويسم. در اين كتاب به نكاتي پرداخته ام كه علم آنها را مسلم و قابل قبول دانسته و همچنين مطالبي را عنوان كرده ام كه تقريباً در ذهن جوانان اثر مي گذارد. * روش سما در اين كتاب اثباتي است؟ يعني به هدف اثبات اصل مسئله معاد اين كتاب را نوشته ايد يا به تبيين و پاسخ به پرسشهاي مطرح شده پرداخته ايد؟   اين كتاب را به هدف اثبات معاد نوشتم. منتهي سبب و انگيزه نوشتن آن پرسشهاي جوانان بوده است. در اين كتاب به مباحث تحقيقي پرداخته ام، به طور مثال نشانه هاي قرآني قيامت و معاد را به گونه اي با مباحث علمي تطبيق داده ام. حوادث علمي كه مسلم و ثابت شده هستند نه آنانكه دائماً در تغييرند. * امروزه برخي از قرآن پژوهان بر اين باورند كه استفاده از مباحث جديد علمي در تفسير قرآن انسان را دچار شك مي كند ؛زيرا دانش بشر از نسبيت برخوردار است و دائماً درتغيير است .جنابعالي بفرمائيد كه چگونه با اين مسئله كنار آمده ايد؟   من با گزارش نمات علمي سر آيه را نمي بندم و نمي گويم كه معناي آيه غير از اين چيز ديگري نيست و آيه را منحصر به علم نكردم. * بخش دوم كارهاي جنابعالي به نوعي در حوزه نهج البلاغه و صحيفه سجاديه شكل گرفته است ،به عنوان پرسش اصلي، دليل گرايش و علاقه مندي خودتان را به نهج البلاغه پژوهي در چه مي دانيد؟   بعد از نوشتن قاموس قرآن، يك نفر از دوستان به نام آقا شيخ جواد علامي به دفعات از من خواستند كه نظير همين كتاب را درباره نهج البلاغه بنويسم، بعداً به فكر افتادم كه همانطوري كه براي قرآن لغت نامه و تفسير نوشتم براي نهج البلاغه نيز يك مفرداتي بنويسم، در نظرم بود كه نام آن را قاموس نهج البلاغه بگذارم ولي چون قبلاً مرحوم آقاي شرقي اين كار را شروع كرده بودند، به ايشان عرض كردم كه شما كتاب خودتان را به روش من بنويسيد تا ديگر، من كتابي ننويسم، اما ايشان قبول نكردند و خودم نگارش آن را آغاز كردم. لازم به ذكر است كه سبك ايشان اينگونه بود كه يك كلمه از نهج البلاغه را مي نوشت سپس آن را به فارسي ترجمه مي كرد و در ادامه عبارت عربي همين كلمه را از اقرب الموارد نقل مي كرد و ترجمه مي كرد و راجع به آن كلمه، از نهج البلاغه دو يا سه سطر نقل شود چون طبق اين روش بسياري از مطالب نهج البلاغه بررسي مي شد. در مورد نام اين كتاب نيز لازم به ذكر است كه عنوان كنم در ابتدا مي خواستم نام آن را قاموس نهج البلاغه بگذارم ولي چون ديدم ايشان ناراحت مي شوند، نام آن را مفردات نهج البلاغه گذاشتم. نگارش اين كتاب دشوار و پر زحمت تقريباً 5 سال به طول انجاميد؛ ابتدا نشر قبله در تهران آن را به چاپ رساند و بعد به درخواست جامعه مدرسين به صورت ستوني (همانند قاموس قرآن) به چاپ رسيد. * آيا مفردات نهج البلاغه از جامعيت قاموس نسبت به كلمات نهج البلاغه برخوردار است؟   بله ـ فكر مي كنم همين طور باشد چون در مفردات نهج البلاغه سعي من بر اين بود كه يك كلمه را عنوان كنم و با اين يك كلمه چند سطر از نهج البلاغه بياورم، تا كلمات اميرالمؤمنين (عليه السلام) بيشتر بررسي شود. * در مفردات نهج البلاغه از چه منابعي بهره جسته ايد؟   در مفردات نهج البلاغه بيشتر از شرح «ابن ميثم» و شرح «ابن ابي الحديد» نقل كرده ام و در برخي از موارد از شرح «عبده» هم استفاده كردم. * كار ابن ابي الحديد را در شرح نهج البلاغه چگونه ارزيابي مي فرمائيد؟   ايشان در زمينه ادبيات خيلي خبره هستند؛ واقعاًً اگر اغراق نباشد همانند آن در شرح ادبي نهج البلاغه نوشته نشده است. او مطالب را ـ بويژه آنچه را كه مربوط به امام علي (عليه السلام) و اهل بيت ( عليهم السلام) است ـ مستدل آورده است. * لطفاً تأليفات ديگر خود را درباره نهج البلاغه معرفي بفرماييد؟   بعد از اتمام مفردات به نظرم آمد كه براي كل نهج البلاغه شرحي بنويسم كه نظير كارهاي قرآني باشد كه شامل لغت نامه و تفسير و مفردات و... باشد و «آيينه نهج البلاغه» را شروع به نوشتن كردم كه در سه جلد چاپ شد. اين كتاب را در حدود6 سال نوشتم؛ «ميراث مكتوب» آن را در تهران چاپ كرد. كه يك بار در بهار85 چاپ شد و در پاييز 85 به چاپ دوم رسيد. سبك اين كتاب نيز تقريباً مانند سبك تفسير«احسن الحديث» است ،كه به ترتيب ابتدا كلمات آورده شده بعد ترجمه و بعد كلمات و شرح ها آمده است. * كتاب آيينه ي نهج البلاغه شرح ترتيبي نهج البلاغه است يا موضوعي؟   شرح تفصيلي و به ترتيب نهج البلاغه است. در اين كتاب توجه من بيشتر به ترجمه كلمات اميرالمؤمنين ( عليه السلام)بوده است. هدف اصلي در اين كتاب اين است كه كلماتي را كه اميرالمؤمنين ( عليه السلام)به كاربرده است و امروزه در كلمات عرب كم ديده مي شود يا ما كم مي شنويم روشن شود. با لطف خداوند در عرض 5 سال تأليف آن به پايان رسيد. * آيا به بحث هاي تاريخي نهج البلاغه هم پرداخته ايد؟   خير بحثهاي تاريخي آن خيلي كم است و هدفم بيشتر شرح كلمات اميرالمؤمنين ( عليه السلام)بوده است. * نظر جنابعالي در مورد شبهاتي كه از ديرباز درباره نهج البلاغه و بخشهاي ديگر آن از جمله اسناد و برخي از خطبه ها مطرح بوده است چيست؟   درباره سندهاي نهج البلاغه به كتابهاي كهن مراجعه كرده ام. خطبه ها را مرحوم مفيد هم نقل كرده اند و در كتب ديگر هم نقل شده است. يعني منحصر به اين نبوده كه مرحوم سيد رضي نقل كرده باشند، بلكه در كتابهاي ديگر هم نقل شده است. مخصوصاً ابن ابي الحديد خودش به بعضي از كتابهاي اهل سنت اشاره مي كند كه اين خطبه در فلان كتاب آمده است. مثل خطبه شقشقيه. اينجا مسئله مهمي كه در نظرم هست اين است ،كه اگر اينها به واقعيت نگاه كنند، معلوم مي شود كه نهج البلاغه از طرف يك شخص است. لذا اطمينان مي آورد كه از طرف اميرالمؤمنان است. لذا چون اگر اينطور نبود مسلماً آن گفته ها و كلمات و... تغيير ميكرد از طرف ديگر هم راجع به اين مسئله كه اين خطبه چطور در ذهنها ماند، بحثي است كه مسعودي مي نويسد چهارصد و هشتاد و چندي خطبه از علي بن ابيطالب در اذهان بود درآن موقع اشخاصي بودند كه واقعاًً قصيده ها، خطبه ها و كلمات را حفظ مي كردند. اين مسئله در مورد كلمات اميرالمؤمنين ( عليه السلام)هم بوده است. مثلاً يكجا هست كه امام يك خطبه را فرمود يك نفر از حارث اعور پرسيد. آيا دانستي علي چه گفت. گفت: هم دانستم و هم نوشتم ،معلوم مي شود كه كلمات امام علي (عليه السلام) را مي نوشتند، مخصوصاً شخصي به نام زيد بن وهب بوده كه خطبه هاي امام را مي نوشته. لذا اين مساله هم بوسيله نوشتن و هم حفظ بوده است، قبل از مرحوم رضي شايد حدود سي تا چهل نهج البلاغه نوشته شده بود و مرحوم رضي در سال 400 هجري از اينها نهج البلاغه فعلي راگزينش كرده است و درآنجا اسناد خيلي روشن بوده است. پس درباره اسناد مي توان گفت اولاً دركتابهاي شيعه و هم سني وجود دارد، ثانياً يكنواخت بودن كلمات نهج البلاغه نشانه آن است كه از يك نفر مي باشد، و ديگري شواهدي از نوشتن وحفظ خطبه هاي حضرت علي است كه از جمله آن زيد بن وهب بوده است. * لطفاً به طور خاص در مورد خطبه شقشقيه و شبهاتي كه در مورد آن مطرح است اندكي توضيح بفرمائيد.   برخي در مورد خطبه شقشقيه مي گويند، اين خطبه را كلمات حضرت علي نيست، و سيد رضي خودش اينها را نقل كرده است. ابن ابي الحديد درباره اين سخن مي گويد كه اين خطبه در فلان كتاب هست و من خودم آن را ديده ام و آن موقع هنوز پدران سيد رضي هم به دنيا نيامده بودند .علاوه بر اين سنخيت اين كلمات با خطبه هاي ديگر هم نشانه يكي بودن گوينده است. نكته مهمي كه ابن ابي الحديد مي گويد اين است كه ابن عباس مي گويد ،وقتي آن شخص برخاست و نامه را به علي ابن ابيطالب(عليه السلام) داد، حضرت نامه را خواند. من (ابن عباس) گفتم يا اميرالمؤمنين ( عليه السلام)از همان جا كه ماند، ادامه دهيد. امام گفت: «هيهات يابن عباس تلك شقشقه هدرت ثم قرّت» ديگر نمي شود و آن حال ديگر نمي آيد. شقشقه، تكه گوشت گرد مانندي است كه وقتي شتر خشمگين مي شود و غضب مي كند، اين از گوشه زبانش خارج مي شود و صدا مي دهد، شتر به تدريج كه آرام شد، تكه گوشت كوچك مي شود وسپس ناپديد مي شود. ابن عباس مي گويد كه من از هيچ چيزي به اين اندازه متاثر نشدم، كه آن شخص نامه را داد و نگذاشت علي حرفش را تمام كند. * مسئله ديگر اين كه چرا در مطالعات فقهي و در ديگر مطالعات اسلامي به نهج البلاغه آنچنان كه شايسته و بايسته بوده توجه نشده است. الآن هم متاسفانه بعد از انقلاب نهج البلاغه چندان حضور خاصي در حوزه و دانشگاه ندارد، دليلش را در چه مي دانيد؟   درست نمي دانم آنچه ميتوانم عرض كنم اينكه، اگر در كل در نظر بگيريم، قبل از انقلاب مسئله طوري بود كه مي شود گفت اهل سنت بيشتر درباره قرآن كار كردند و شيعه هم درباره سنت و درباره حديث و مقداري هم تفسير؛ بحمدالله بعد از پيروزي انقلاب گسترش پيدا كرد و تا الآن نيز براي خود ميدان باز كرده است ؛و فكر مي كنم كه اين جريان طوري بوده است كه به نهج البلاغه چندان توجهي نشده است. به هر حال به نظرم غفلتي شده است؛ الان مي بايست نهج البلاغه از اول مورد بحث و بررسي قرار بگيرد. و به نظرم آن موقع طوري بوده كه نهج البلاغه مورد نظر قرار نگرفته است. امروزه طلاب و دانشجويان فكر مي كنم اگر مقداري از اول نهج البلاغه را يك استاد ماهر به طلبه ها و دانشجويان درس بدهد و آنها بخوانند و تحويل بدهند و سپس وارد پژوهش در نهج البلاغه شوند خيلي بهتر خواهد بود؛ با نهج البلاغه مي توانند بسياري از كارهاي علمي را نجام بدهند. * يكي از شبهاتي كه دانشجويان رشته نهج البلاغه دارند تبيين بيانات اميرالمؤمنين ( عليه السلام)در مورد شخصيت و برخي از ويژگيهاي زن است. استحضار داريد كه در برخي از خطبه ها و كلمات قصار گويي در ظاهر امر اميرالمؤمنين ( عليه السلام)زن را ناقص العقل مي داند و آنها را جزء گروههايي مي داند كه نوعي كاستي دارند كه خيلي همسويي با ديد امروز نسبت به مقام و شخصيت زن ندارد. در اين زمينه هم اگر توضيحي بدهيد ممنون خواهيم بود.   من درباره اين عبارات نهج البلاغه به خصوص در موقع نوشتن مفردات نهج البلاغه خيلي فكر كردم .چون پيش از آن نيز در نظر من مطرح بودند. تقريباً به اين نتيجه رسيدم كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) فقط به يك سري تفاوتهاي طبيعي اشاره كرده است كه بين زن و مرد وجود دارد. مثلاًً در زن عاطفه بيشتر است و اين كه زنان كاملاً در كار مصمم نيستند؛ چون عاطفه شان جلوي كاركرد اين قسمت را مي گيرد و قرآن نيز مي فرمايد: «وان لم يكونا رجلين فرجل وامراتان ممن ترضون من الشهداء...» معلوم است كه منظور تفاوتهاي طبيعي است. من تقريباً اينها را اينطوري تحليل مي كنم. بعضي ها گفته اند كه جريان عايشه باعث شده است كه امام(عليه السلام) چنين بفرمايد، اما اين راقبول ندارم. تقريباً 90 تا 95 درصد به اين نتيجه رسيدم كه فقط تفاوتهاي طبيعي مورد نظر است و اينها قضيه خارجيه نيستند و حقيقه هستند. براي نمونه در خطبه هشتاد فرموده است، زنان داراي فلان نقصها هستند. آن وقت از كلام خدا شاهد آورده است، يعني خدا چنان فرموده است نه امام(عليه السلام). يكي از كلمات قصار اميرالمؤمنين ( عليه السلام)در غررالحكم اين است كه «المراه عقرب حلو اللسبه» لَسبَه، به معناي نيش است. يعني زن عقربي است شيرين نيش. من خيلي در اين باره فكر كردم كه اين چه كلمه اي است كه اميرالمؤمنين ( عليه السلام)فرمودند؛ فكر مي كنم كه منظور اميرالمؤمنين ( عليه السلام)اين است كه زن عقرب است، يعني نوعاً توقع زيادي دارد و مرد را بيشتر ملامت مي كند، ولي در عين حال با آن شيرين بودن همه اينها را تدارك كرده است. * لطفاً كتاب ديگرتان المعجم المفهرس لالفاظ الصحيفه الكامله را نيز معرفي كنيد.   روزي يكي از دوستانم جناب آقاي محمد امين رضوي گفتند: صحيفه سجاديه كتابي است که چندان به آن توجه نمي شود. شايسته است معجمي بنويسيم كه دسترسي به مطالب آن آسانتر باشد. ايشان مرا براي نوشتن اين معجم تشويق كردند. نسخه اي را كه به تصحيح علامه مجلسي و چاپ آخوندي بود انتخاب كردم. براساس كاري كه عبدالباقي در معجم المفهرس قرآن انجام داده است كار را شروع كردم. اين كتاب پنج سال طول كشيد. كار سه مرحله داشت: يك بار از اول به آخر نوشته شد و بعد تنظيم آن صورت گرفت و در نوبت سوم در دفتر مخصوص و به ترتيب خاص پاكنويس شد. شما اكنون مي توانيد هر جمله و عبارتي را با انتخاب يكي از كلمه هايش در صحيفه پيدا كنيد. مثلاً جمله: «الحمد لله الاول بلا اول كان قبله» اين جمله را هم در كلمه «حمد» مي توانيد پيدا كنيد، و هم در كلمه «الله» وهم در كلمه «كان» و هم در كلمه «قبله». در اثناي كار تأليف اين معجم، دچار ترديد شدم كه آيا اين كار را به انجام برسانم يا نه؟ فكر مي كردم كه اين چنين اثري براي عده اي خاص سودمند است و معلوم نيست كه استفاده كننده زيادي داشته باشد. در اين برهه زماني شبي امام سجاد(عليه السلام) را در خواب ديدم. اين خواب را در مقدمه كتاب هم نوشته ام. در اين ملاقات حضرت پرسيدند: چه نامي بر كتاب گذاشته ايد؟ عرض كردم: هنوز نامي انتخاب نكرده ام. بين اين نسخه منتخب من و نسخه هاي ديگر پنج يا شش جمله اختلاف بود. مي خواستم از حضرت وجه صحيح را بپرسم كه وضعي در داخل خانه پيشآمد و از خواب بيدار شدم. پس از اين خواب يقين كردم كه حضرت راضي هستند از اين روي كار را ادامه دادم تا بحمدالله تمام شد و اكنون در دسترس علاقمندان است. * بخش سوم آثار جنابعالي به گونه اي در موضوع سيره پژوهي اهل بيت قرار مي گيرند. در اين زمينه هم برخي از آثارتان را معرفي بفرماييد.   در اين زمينه كتاب «خاندان وحي» را نوشتم، كه در آن به شرح حال معصومان پرداخته ام؛ ديگري حالات پيامبر(صلي الله عليه و آله) از ولادت تا هجرت و يكي هم از هجرت تا رحلت است و نوعاً سيره پيغمبر اسلام را بررسي كردم و به نظرم كتاب خوب و قابل استفاده اي است. بعد از آن كتابي به نام «اميرالمؤمنين (عليه السلام)» نوشتم كه بيشتر تحليل حالات اميرالمؤمنين ( عليه السلام)است نوشتم كه يك بار در تهران چاپ شد و بار ديگر با عنوان «موالي الموالي» به چاپ رسيد اثر ديگر شرح حال فاطمه زهرا(سلام الله عليها) است به نام «بانوي دو عالم» است كه اخيراً نوشتم. * لطفاً در مورد كتاب «مرد مافوق انسان» توضيحي بفرماييد؟   منظور از مرد مافوق انسان امام حسين است. مرحوم شهيد مطهري در كتاب حماسه حسيني به اين نام ايراد گرفته بود و من ايراد ايشان را قبول دارم. آن موقع مسابقه اي براي بهترين كتاب در باره امام حسين گذاشته بودند كه من هم اين كتاب را نوشتم. هيئت داوران همه آثار از جمله اين كتاب را رد كردند. دفعه بعد جايزه مسابقه را بالا بردند كه اين بار 19 كتاب نوشته شد، من هم باز همين كتاب را با تغييرات نوشتم و باز برنده نشدم. اين كتاب را يك دفعه در قم و يك بار در مشهد به نام «انسان مافوق» چاپ كردم و ظاهراً سه، چهار نوبت چاپ شد. * در مورد كتاب «سيري در عالم برزخ» توضيح بفرماييد كه آيا يك اثر قرآني است يا روايي و چه ويژگيهايي دارد؟   مدتهاست ـ شايد بيشتر از 25 تا 30 سال است ـ كه در راديو اروميه درس اخلاق دارم. يك دوره 30 بحث درباره برزخ در راديو اروميه تمام شد. ديدم در تهيه مطالب خيلي زحمت كشيدم. اينها را يك مقدار تكميل كردم و نزد آقاي آخوندي در تهران فرستادم و گفتم كه اگر مناسب مي دانيد چاپ كنيد و اگر مناسب نمي دانيد به خودم برگردانيد. بعد از ايشان درباره كتاب پرسيدم گفتند كه شروع كرديم به چاپ كردن. اين كتاب در مورد عالم برزخ است .جريان اينگونه بود كه من در مورد نوشتن اين كتاب فكر كردم كه طوري باشد كه حرام كردن كاغذ و... نباشد و بررسي كردم كه چقدر در اين موضوع كتاب يا مطلب نوشته شده است. به «الذريعه» نگاه كردم. آثار چنداني در اين قسمت نديدم فقط يكي دو اثر بود به صورت اشعار و ...منازل الآخره مرحوم آقا شيخ عباس و... كتابي از مرحوم شهيد دستغيب است كه تقريباً به صورت موعظه هستند. ولي من مي خواستم كتابم تحقيقي باشد، گرچه «سياحت غرب» مرحوم قوچاني را ديدم ولي در عين حال من احساس كردم براي نوشتن اين كتاب مجالي هست. و اين كتاب را نوشتم كه بحمد الله جا افتاد و الآن چاپ پنجم است. *ساختار و روش كتاب چگونه بوده است؟   در ابتدا بحث از روح مستقل شروع مي شود و اينكه روح انسان مستقل است. بعد مسئله سؤال قبر و حضور عزرائيل و ملك الموت و... همچنين آيات و روايات مربوط به آنها را بررسي كرديم. بحثهاي ديگر اثر عبارتند از: استقلال روح و بقاي آن، ارواح منعم و معذب، اشاره به روايات عامه ارواحي كه در بي خبري محض هستند، موت و ملك الموت، احاطه و تسلط ملك الموت، تمثل و تجسم ملائكه، حضور ملائكه در نزد محتضر، جريان حارث اعور، جريان مرحوم آيت الله حجت، سكرات موت، شعور ارواح و دانستن مرگ خودشان و... * كتابي هم در مورد«مهدي موعود» داريد، لطفاً اين كتاب را هم معرفي بفرماييد؟   گويا همه مطالب كتاب «اتفاق درمهدي موعود» از كتب و منابع اهل سنت است و حتي يك حرف هم از شيعه در اين كتاب نقل نكرده ام، در كتابنامه آورده ام كه تقريباً از 50 تا 60 كتاب اهل سنت استفاده شده است. در اين كتاب نظرم اين بود كه اثبات كنم اين كه اهل سنت مي گويد مهدي موعود كه يك مهدي نوعي است و شخصي نيست و متولد نشده و متولد خواهد شد. فقط زبان و گفتار اهل سنت است ولي اگر به روايات آنها نظر كنيم خواهيم ديد كه اينها خودشان دركتابهايشان نوشتند كه مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف) يك مهدي شخصي است، فرزند نهم امام حسين (عليه السلام)است و متولد شده در فلان محل و پدرش فلان و مادرش فلان است و... . بحث اول اين است كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمودند: «الائمه من بعدي اثني عشر كلهم من قريش» و در روايتي آمده «اولهم علي واخرهم مهدي» بحث دوم اينكه مهدي يك انسان شخصي است و نوعي نيست. خود اهل سنت نقل مي كند كه پيامبر( صلي الله عليه و آله) امام حسين (عليه السلام)را روي زانويش نشاند و فرمودند: «انت الامام ابن امام اخو الامام اب ائمه التسعه...» بعد از آن رسيديم به ولادت حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف) كه بيشتر از 40 روايت گزارش كرديم كه مهدي متولد شد مادرش فلان و پدرش فلان است و گفتند اين همان است كه شيعه آن را امام مهدي مي داند و تأکيد كرديم كه خود اهل سنت هم مي گويد « فرزند نهم امام حسين امام مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف) است». بحث سوم كتاب نهضت حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف) است كه يك نهضت جهاني است و منطقه اي نيست منحصر به شيعه نيست و مربوط به امت جهاني است. * ضمن سپاس از سعه صدري كه در پاسخ به سؤالات ما داشتيد در پايان اگر توصيه اي براي طلاب و دانشجويان داريد بفرماييد.   معتقدم كه مسئله دانش اندوزي ديني يك توفيق الهي است و ديگري هم توسل و توكل است كه خود انسان از خدا توفيق بخواهد، انشاءالله به اين عرصه با جديت وارد بشويم تا به دين مبين اسلام كمك بكنيم. پی نوشت ها :   1 ـ مفسر قرآن، نهج البلاغه پژوه، نماينده مردم اروميه در مجلس خبرگان رهبري(سه دوره متوالي)، نماينده امام و ولي فقيه در جهاد سازندگي استان آذربايجان غربي و نمايندگي نهاد رهبري در دانشگاه اروميه . 2 ـ عضو هيئت علمي دانشكده علوم حديث 3 ـ برگرفته از: مجله حوزه، آذر و دي 1368، شماره35، مصاحبه با استاد سيد علي اكبر قرشي   منبع:دوفصلنامه حديث انديشه شماره 6  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 571]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن