تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 6 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):من ادب آموخته خدا هستم و على، ادب آموخته من است . پروردگارم مرا به سخاوت و نيكى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

تسمه تردمیل - روغن تردمیل

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

خرید یخچال خارجی

ویترین طلا

کاشت پای مصنوعی

مورگیج

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802246386




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عوامل پيدايي و پايايي سکولاريسم در جهان مسيحي (3)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عوامل پيدايي و پايايي سکولاريسم در جهان مسيحي (3)
عوامل پيدايي و پايايي سکولاريسم در جهان مسيحي (3)   نويسنده:دکتربهرام اخوان کاظمي*   ماريتن لوتر (1483-1546م.) کشيش آلماني ، در سال 1517 با اعتراض به مذهب « کاتوليک »و پاپيسم از اين کليسا جدا شد و مذهب پروتستان و «لوتريانيسم »(Iutheranism) را بنا نهاد . در آموزه هاي او بر بي اصالتي تأسيسات و نهادهاي کليساي کاتوليک تأکيد مي شود . به نظر لوتر ، خداوند لطف و مرحمتش را با هديه و عطيه ي دين و کلام خويش ، انجيل ، اعطا مي کند . وي معتقد بود حيات مذهب و دريافت کلام الهي تنها در خلوص وجدان شخصي ممکن است ؛ نه بر مبناي تعليمات کليسا . با اين حال لوتر خود را سنت مدار آيين مسيح مي داند و به اين باور رجعت مي کند . وي با ضد مسيح خواندن «پاپ » ، اعتقاد داشت نظام کليسا نيز فاسد است و مبتني بر سنت اصيل کليسا و سلسله مراتب رومي نيست بلکه جنبه ي شخصي به خود گرفته است . لوتر سنت بازخريد گناه توسط کشيشان را به شدت تقبيح مي کرد و به دنبال ساده سازي ديانت مسيح و آيينهاي آن بود و مي خواست مراسمهاي فراوان و زائد مذهبي را که ارباب کليسا ساخته و پرداخته بود ، کاهش دهد . به باور وي ، آيينهاي مرتبط با قديسان ، متبرک دانستن اشياء و تصاوير آنها ، زياررات ، « سنت اغماض » (indulgence) و تخفيف گناهان توسط ارباب کليسا و اعتقاد به برزخ ، همگي جزءخرافه هاي و موهومات هستند (Robet, 1989,pp.1502-3) حمله ي لوتر به «سنت گذشت و اغماض » از اهميت بيشتري برخوردار بود ؛ او به عقايد خرافي و اعمال کشيشان ديگر را درباره ي فروش بهشت و «نامه ي اغماض »(1) حمله کرد ؛ در واقع ، در ابتدا به همين وسيله توجه همگان را به خود جلب کرد . وي ضمن انتقاد از سلسله مراتب کليسايي و نذورات رهباني ، شعار اصلي را بازگشت به کليسا صدر مسيحيت مطرح کرد . اعتقاد لوتر باعث تکفير وي توسط پاپ شد ، ولي لوتر طفداران خود را به مقابله و اعتراض در برابر پاپ و کليسا رم فراخواند و مذهب «پروتستان » يا « معترضان » شکل گرفت . با نفرتي که از اعمال پاپها به وجود آمده بود ، مذهب پروتستان توسعه يافت و سلاطين ، شاهزادگان و حکم محلي نيز که مي خواتسند از قيد پاپ رها شوند ، اين حرکت را تقويت کردند . اختلاف اساسي پروتستانها را با کاتوليکها در سه موضوع مي توان خلاصه کرد : يک تعريف ايمان ديني ؛ دو . خصائص باطني عقيده ي ديني و سه . آيين و رسوم مذهبي . براي نمونه ، کليساي کاتوليک خود را يگانه حافظ و قاضي مسطور در کتاب مقدس و سنت به شمار مي آورد ؛ برعکس پروتستانها مقياس ايمان را کتاب مقدس مي دانستند و هر فرد را تعبير و تفسير کننده ي آن بر مي شمردند و معتقد بودند در امور که مربوط به اوامر خداي متعالي و موجب نجات ارواح است ، هر کس مسئول خويش است و همه ي معتقدان به خدا ، اعم از ارباب کليسا و شهروندان عادي ، برابر هستند. با گسترش مذهب پروتستان و عقايد لوتر ، افرادي مانند الواريخ زوينگلي (Zwingli) سوئيسي (1384-1531م.) و ژان کالون (Calvin) (1509-1564م ) فرانسوي از جنبش وي پيروي کردند و آن را وسعت دادند . به ويژه اعلام استقلال مذهبي انگلستان بر دامنه و گستردگي پروتستانتيسم و کالونيسم افزود . در حقيقت ، مقاومت در برابر کليساي رم در سال 1536 م. با انتشار افکار پرهياهوي کالون درباره ي ديانت مسيح اوج تازه اي گرفت و در نيمه ي قرن شانزدهم با رواج مذهب پروتستان ، به تدريج از قدرت و نفوذ پاپها در دنيا مسيحيت کاسته شد و آنها فقط عنوان رهبري کاتوليکهاي جهان را براي خود حفظ کردند (اخوان کاظمي ، 1379،صص163-164) هر چند اين رهبري نيز با چالشهاي فراواني مواجه شده بود ؛ زيرا پيش از اين ، لوتر دکترين (آموزه )دو شمشير ، در معناي اين که قاضي نهايي و منبع حاکميت پاپ است ، بيان کرده بود که حاکمان دنيوي ، قدرت و حاکميتشان را به طور مستقيم از خداوند دريافت مي کنند و وظيفه ي روحانوين بيشتر در ابعاد روحي و معنو ي خلاصه مي شود . مشخص نيست که چنين باوري گامها را به سوي تفکيک دين از دنيا و عرصه هاي سياسي ، اجتماعي و فرآيند سکولاريزاسيون سرعت بخشيد . 2-2-3.تضعيف و سستي مبادي ايمان عامه خطاها و لغزشهاي و جبران ناپير کليسا ، همچنين پيشرفت علوم تجربي که اعتبار بعضي آموزه هاي ديني را زير سؤال برده بود . بيشتر مردم را تحت تأثير خود قرار داد و اعتقاد به کليسا و پاپها ، پيوند قلبي مردم به آن و تقديس آنها را ضعيف و سست کرد تا حدي که ديگر از تعصبها و حمايتهاي تند مردم از پاپها خبري نبود . موضع مردم تقريباً موضع بي طرفي شده بود و چه بسا بر اثر شيوع بعضي انديشه ها ، آنها ، «دين »و مقدسات را در درجه ي بعدي قرار مي دادند ؛ مثلاً مردم در سده ي چهاردهم ، ملي گرايي و حس ناسيوناليستي را مقدم و حاکم بر دين محوري قرار دادند . ويل دورانت در اين زمنيه مي نويسد : « در آن ايام (1324م) که ايمان مردم و قدرت پاپها هر روز بيشتر به سستي مي گراييد ، اين طرز انديشه در اذهان رسوخ يافته بود که نخست خويشتن را ميهن پرست و سپس مسيحي بدانند »(دورانت ، 1370، ج3، ص180) اين اغواي مردم به وسيله مخالفان ، زمينه ي عقب نشيني کليسا را در مقابل امپراتوران بيشتر فراهم کرد (قدردان ملکي ، 1380، ص67) 2-2-4. ظهور و نقش بورژوازي و سرمايه داري طبقه ي فئودالها و طبقه ي ارباب کليسا يا پاپها و قديسان دو طبقه ي اصلي بودند که در سراسر قرون وسطي ضمن همدستي و همداستاني ، سلطه بر عرصه هاي سياسي و اجتماعي را بر عهده داشتند و براي تأمين منافع يکديگر با هم همکاري داشتند . در عرصه ي اقتصاد ، زمين داري و کار بر روي زمين اولويت داشت و زمين و زمين داري ، شرافت و مظهر شرافتمندي به شمار مي آمد . اصلي ترين ابزارهاي توليد و فناوري روز نيز منحصر به ابزارهايي مي شد که مرتبط با اقتصاد کشاورزي بود . با تضعيف حکومت فئودالها و سستي کليسا و کاستي قداست ارباب آن و نظام پاپيسم و همچنين روز آمد و پاسخگو نبودن اقتصاد بسته ي ارباب و رعيتي ، طبقه ي جديدي در زمنيه ي اقتصاد و سياست پا به عرصه ي حيات نهاد که بعدها به «بورژوازي » (bourgeoisie) ملقب شد . اين طبقه ي اقتصاد و منفعت را نه در زمين و کار روي آن ، بلکه در تجارت و بازرگاني جستجو مي کرد و سوداگري و دوره گردي تاجرمآبانه را پيشه ي خود ساخت . بدني ترتيب ، اين طبقه وابسته به شهر آزاد يا «بورگ »(bourg)شد که نه ارباب بود و نه دهقان و اعضاي آن را سوداگران و پيشه وران تشکيل دادند . طبقه ي مزبور به منظور فضا سازي و گسترش حوزه ي تجارت و منفعت اندوزي خود ، نظام پاپها ، نظام ارباب - رعيتي و شيوه ي توليد آنها را مزاحم مي شمرد ، به همين دليل سعي کرد با برانداز يا استحاله و تغيير اين دو نظام ، انها را در مسير خود همراه ، خنثي يا محو سازد . لذا بي دليل نيست که بوژوازي را پايه گذار تمدن جديد و پرچمدار ليبراليسم و سکولاريسم به شمار مي آورند . اين طبقه ماجراجو و تا حدود زيادي انقلابي ، مناسبات و شيوه ي توليد نظام گذشته را دگرگون کرد و برانجام انقلابهاي بزرگي مانند انقلاب فرانسه تأثير فراوان گذاشت و در پرتو اين انقلابها به امتيازات ناشي از تبار و مذهب پايان داد و بر فرد ، حقوق و دستاوردهاي او همچون معياري براي سنجش ارج و ارزش اجتماعي انسان تکيه کرد . با وجود اين در نظر بسياري ، بوژوازي مزبور سمبل آزمندي ، پستي طبع ، پول پرستي و نمونه ي روح کاسب کارانه ي عادي از هر گونه بلند پروازي و عالي منشي محسوب مي شد ؛ طبقه اي که تلاش داشت در راستاي منافع خويش همه چيز از جمله فرهنگ و ارزشها و نمودهاي انساني را به کالا تبديل کند . بورژوازي پايه گذار سرمايه داري تجاري و سپس ، سرمايه داري صنعتي و مالي شد و مي توان آن را مولد روند سرمايه داري و سپس ، ظهور ليبراليسم سياسي و اقتصادي دانست که اين دو نيز بر روند ظهور و نضج سکولاريسم تأثير مستقيم داشتند . در هر حال ، بورژوازي رشد خود را در پرتو انحصار زدايي از همه ي زمينه ها مي دانست ؛ انحصاري که به وسيله ي نظام پاپيسم و نظام ارباب رعيتي اعمال مي شد . بورژوازي و سرمايه داري باعث نابودي نظام فئوداليته و تضعيف بيش از حد قدرت کليسا و آباي آن و تقدس و انحصار زدايي از آنان شد و به تمهيد و بستر سازي ديني دنيوي و در عرصه اي سازگار با دنيا و انسان مدار پرداخت و با قداست زدايي از کليسا و ارباب آن ، بي واسطه گي ارتباط انسان با خدا را مطرح و بر خود بسندگي و محوريت نفس انسان در اين باره تأکيد کرد . بايد مجدداً يادآوري کرد که نهضت اصلاح دين و ظهور پروتستانتيسم عامل مثبت و مؤثري بر روند نضج و بالندگي بوژوازي و به تبع آن ، ليبراليسم و سرمايه داري به حساب آمده است . از کساني که به اين تعامل وجه مثبت بخشيدند ، مي توان گفت به ماکس وبر اشاره کرد که در کتاب « اخلاق پروتستاني و روح سرمايه داري » (1958,Weber) ، به رابطه ي مذهب و اقتصاد مي پردازد و ارتباط بين ظهور سرمايه داري « عقلاني » را در غرب با مذهب پروتستان را به بحث مي کشد . اين بررسي براي وبر از اين تجربه ي تاريخي بر مي خواست که اغلب سرمايه داران غرب ، پروتستان هستند و بسياري از مراکز اوليه ي توسعه اقتصادي در غرب پروتستان نشين بوده اند . به نظر وبر مذهب پروتستان ، به ويژه کالونيسم به مراتب بيش از مذهب کاتوليک نسبت به اسايش دنيوي و لذت طلبي سختگيري نشان داده است . مذهب پروتستان ، عنصري مذهبي وارد زندگي اقتصادي فرد مسيحي و «مؤمن » کرد که جمع اوري ثروت را نه عملي غير اخلاقي ، بلکه وظيفه اي مذهبي قلمداد مي کرد و در اين راستا امور مادي زندگي را در چارچوب فراگير مذهبي فرو برد و رستگاري را مادي و دين را دنيوي کرد . از ديد وبر در پروتستانتيسم فعاليت اقتصادي ، نه راه دستيابي به رستگاري ، بلکه نشانه ي ايمان به بر گزيده محسوب مي شود و به ويژه کاهلي مهم ترين گناه تلقي مي گردد و آرزوي فقير بودن چون آرزوي بيمار بودن سرزنش مي شود (بشيريه ، 1374،صص187-230) ؛ همچنين ، برخي مانند ويليام تيندل سعي کردند از آموزه ي پروتستاني «بي اهميتي اعمال ، در مقايسه با ايمان »، گزاره ي «واگذاري جهان مادي به حال خود » را نتيجه بگيرند و ان را عاملي در قداست بخشيدن به اشتياق لجام گسيخته سرمايه داري به ثروت معرفي کنند (بلاستر ، 1367، ص166)؛ اما برخي مانند مورخان ويگي در تفسيرهاي خود ، ليبراليسم را به معناي «پروتستان گرايي منهاي خدا » ترجمه کرده اند . بنا به تفسير ويگي ، پروتستانتيسم ، مذهب متکي بر فرد بود ؛ بنابراين از نظر منطقي و نيز تاريخي به مدارا و آزادي وجدان رهنمون شد و ليبراليسم در واقع ، روايتي اين جهاني از اين انگاره ها بود . بديهي است بر مبناي اين توضيحات ، سکولاريسم را مي توان از محصولات رشد بورژوازي سرمايه محور و تعاملات آن بر پروتستانتيسم و ليبراليسم به شمار آورد (اخوان کاظمي ، 1379، ص166). پی نوشت ها :   *استاد ياردانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه شيراز 1- داستان فروش بهشت و نامه اغماض که در آن زمان در اروپا رواج داشت ، از اين قرار بود که کشيشيان در ازاي دريافت مبلغي پول ، گناهان اشخاص را به نمايندگي خداوند مي بخشيدند و با صدور نامه ي اغماض ، رفتن او را به بهشت تضمين مي کردند . اين امر ، منيع درآمد مستمري باي کشيشان شده بود و چون دربار پاپ هم از اين عمل سود مي برد ، مخالفتي با آن نداشت .   منبع:دو فصلنامه دانش سياسي شماره 4 -پاييز و زمستان 1385 ادامه دارد...  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 449]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن