واضح آرشیو وب فارسی:فارس: شكست، يك دايه هم ندارد - عباس عبدي
![](http://www.roozna.com/Images/News/smal_Pic/FootballIran_2008517141023609.jpg)
درست است كه ميگويند پيروزي هزار پدر و مادر دارد و شكست يك دايه هم ندارد، اما جامعه سالم عليالقاعده اجازه نخواهد داد كه هميشه نان پيروزي را عدهاي معدود ولو هزارنفر، ميل كنند و چوب شكست را كثيري از مردم بخورند.امروز هم اوضاع اقتصادي و تورم به گونهاي است كه هر كس خود را از مسووليت آن مبرا ميكند و برعهده ديگري مياندازد، حتي در سطح نهادهايي كه همه افراد مسووليت مشترك دارند، باز هم شاهد آن هستيم كه ميكوشند كسي را پيدا كنند تا اين زنگوله را بر گردن او آويزان كنند و خودشان شانه از بار مسووليت خالي نمايند.
اين نكته جديدي نيست. از 150 سال پيش به اين سو شاهد رخدادهاي مشابه بودهايم. از شلاق زدن بازاريها در پيش از مشروطيت تا مبارزه با گرانفروشي، فساد و بگير و ببند سالهاي سياسي مقامات پيش از انقلاب، هر از گاهي با اين نمونهها مواجه ميشويم.
رژيم گذشته وقتي به تنگنا برخورد كرد تقصير را بر گردن برخي مسوولان انداخت و آنان را دستگير و زنداني هم كرد و طبعا آنان هم در هنگام پاسخگويي، تمام تقصيرات را برعهده مقامات بالا انداختند و خود را جز مهرهاي بيش، توصيف نكردند، در حالي كه اين سخن، توجيهي بدتر از گناه است، زيرا كسي كه در مقام و مسووليتي قرار ميگيرد كه وظايف آن روشن است، هنگامي كه به واسطه اين موقعيت مورد پرسش قرار ميگيرد نميتواند از خود رفع مسووليت كند. يكي از ويژگيهاي مهم يك جامعه دموكراتيك و قانونمدار و آزاد همين است كه چنين استدلالي از افراد پذيرفته نيست، از اين رو هم كسي نميتواند از پذيرش مسووليت خود شانه خالي كند. اين از عجايب جوامعي چون جامعه ماست، كه هنگام رسيدن به قدرت، خود را مبرا از قدرتطلبي و با انگيزه خالص خدايي و خدمت به مردم معرفي ميكنند، اما هنگامي كه زمان پس دادن حساب پيش ميآيد، هر كس ميكوشد كه ديگري را متهم كند، حتي اگر اين از نزديكترين دوستانش باشد.
رويدادهايي كه طي ماههاي اخير بر جامعه ايران ميگذرد، شاهد اين مدعاست. وزراي بركنارشده يا در حال استيضاح كه بنا به اراده خودشان و در اعتراض به رويدادهاي جاري استعفا نميدهند و تا آخرين لحظات هم متولي امور وزارتخانه خود هستند و اگر تا پايان عمرشان هم كسي آنان را استيضاح يا عزل نكند بر صندلي وزارت تكيه ميزنند، هنگامي كه در معرض اخراج قرار ميگيرند، به يكباره مدعي ميشوند كه مسووليت نتايج وخيم اقتصادي و غيراقتصادي كشور بهعهده ديگران و مقامات بالاتر است.
البته طبيعي است وقتي كه اين افراد ميبينند به تنهايي در حال قرباني شدن خطاهاي مجموعه رفقاي سابقشان هستند، دست به افشاگري بزنند، زيرا آنان قرار نبوده كه خود را قرباني ديگران كنند.
اما در اين ميان يك نكته مهم را فراموش ميكنند. طبق اصل 137 قانون اساسي هر يك از وزرا نه تنها مسوول وظايف خاص خويش است، بلكه در اموري هم كه به تصويب هيات وزيران ميرسد مسوول اعمال ديگران نيز هست. مطابق اين اصل و ديگر قوانين كشوري هيچ وزيري نميتواند:
1- خود را موظف به اجراي دستوري كند كه غير قانوني است، حتي اگر از مقام بالاتر آمده باشد.
2- هيچ وزيري نميتواند در اموري كه مسووليت و وظيفه اوست، دستورات ديگران را (گرچه انجام آنها غيرقانوني نباشد) با رفع مسووليت از خود بپذيرد و اجرا كند.
3- هيچ وزيري نميتواند در برابر تصميمات و مسووليت مشترك هيات دولت از خود سلب مسووليت كند.
بنابراين هر وزيري كه ميخواهد از خود سلب مسووليت كند، لزوما بايد به نحوي استدلال كند كه نافي اين سه اصل نباشد. نميتوان گفت كه به دستور فلاني چنين كردهام يا بر اثر تصميم فلاني چنين عواقبي حادث شده است، مگر آنكه آن دستور نه مستقيما و نه مشتركا ربطي به مسووليت هاي وي نداشته باشد. اگر افرادي كه مسووليت را ميپذيرند، ويژگي رعايت سه اصل فوق را از خود نشان دهند، طبعا پس از اين افراد مافوق به خود جرات نميدهند دستوراتي دهند كه مسووليت آن برعهده ديگران است.
اگر وزيري بكوشد كه با نقض يكي از سه اصل فوق، خود را تبرئه كند، مرتكب دو خطا شده است. خطاي اول اجراي همان اموري است كه مسووليت آن متوجه او بوده است و خطاي دوم، پذيرش رسمي مسووليت و ملتزم نبودن به نتايج و تبعات آن است. اين كار دقيقا مثل اين است كه فردي عهدهدار خلباني هواپيمايي شود، اما در ميانه راه هدايت هواپيما را (ولو با دستور) در اختيار فرد فاقد صلاحيتي قرار دهد، و بعد هم در صورت بروز مشكل، بگويد كه به من دستور داده شد كه چنين كنم!!
فارغ از اين نكته مهم، وضعيتي است كه در فضاي سياسي جناح حاكم مشاهده ميشود. عموما رسم است كه افراد همفكر و همجهت در هنگام بروز مشكلات، پشتيبان هم قرار ميگيرند و ميكوشند كه پيمان نانوشته رفاقت و آزادگي را ميان خود حفظ كنند، به طوري كه مقامات بالاتر در دفاع از زيردستان خود مروت و جوانمردي به خرج ميدهند و مسووليت شكست را به عهده ميگيرند، تا فشار به مقامات پايينتر وارد نشود، حتي اگر مقامات پايينتر بهطور نسبي مقصر هم باشند، مقامات بالاتر به علت جايگاه برتر رسم آزادگي و حمايت از ديگران را فراموش نميكنند. اما اگر سياست مهرورزي حتي شامل دوستان و نزديكان با سابقه 25 سال هم نميشود، چگونه ميتوان انتظار داشت كه مردم مشمول سياست مهرورزانه شوند؟ رفاقت و حمايت و همراهي در روزهاي سخت مصداق پيدا ميكند وگرنه در روزهاي عادي كه رفاقت و حمايت چيزي بيش از يك نان قرض دادن عادي نيست. ما نيازمند نوعي از صميميت و دوستي و صداقتي هستيم كه با افزايش مشكلات، نحوه برخوردمان با طرف تغيير آنچناني نكند. رفاقت و دوستي با ديگران و در هنگام پيروزي، از موضع خودخواهي است و اصالت ندارد، رفاقت و دوستي اصيل ميان افراد را بايد در هنگام شكست شناخت.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
چهارشنبه 1 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 349]