واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
درآمدى بر شناخت توقيعات (3) اشاره : در قسمتهاى پيشين اين سلسله مقالات با معناى لغوى و اصطلاحى »توقيع«، شماره توقيعات، راههاى تشخيص درستى توقيعات آشنا شديم و دانستيم كه در توقيعات موضوعات مختلفى مطرح شدهاند. گاه امام عصر (ع) براى اينكه مردم اطمينان قلبى به آن حضرت پيدا كنند امور پنهانى و رازهاى نهانى را در توقيعات مطرح مىكردند و از آنچه در دل مردمان مىگذشت خبر مىدادند و گاه ... دنباله موضوعات توقيعات را در اين قسمت پى مىگيريم. 2. مسايل مربوط به غيبت امام پيش از اين يادآور شديم كه از مسايل مهم جامعه اسلامى و مجامع دينى به خصوص شيعيان در آن روزگار، مسئله غيبت فرزند امام حسن عسكرى (ع) بود. از يك طرف بر طبق روايات فراوانى كه از ائمه معصومين رسيده بود، شيعه انتظار چنين پيشامدى را داشت و تصريح امام يازدهم بر تولد فرزندش و نشان دادن او در فواصل زمانى مختلف به اصحاب خاص، پيشگويىهاى ائمه قبلى را براى شيعه ثابت و محقق مىكرد امّا از طرف ديگر دشمنى بسيار شديد با مصلح موعود و تفحص براى پيدا كردن و قتلش امكان آشكار شدنش را از بين برده بود و شبهاتى كه جعفر برادر امام حسن عسكرى (ع) ايجاد كرده بود و مردم را به خود دعوت مىكرد نيز مزيد بر علت بود. اين همه اشكالاتى را به اذهان القا مىكرد، كه بر حسب وظيفه ارشادى و هدايتى كه امام دارد بايد پاسخگوى آنها و بر طرف كننده شبهات باشد. به اين جهت مىبينيم تعدادى از توقيعات مستقيماً در اطراف مسايل طرح شده راجع به »غيبت« است، مانند نهى از بردن نام امام غايب و عدم تعيين وقت ظهور و سبب غيبت و امورى از اين گونه. 1. شيخ طوسى ضمن خبرى مسند اين توقيع را نقل مىكند: براى محمد بن عثمان عمرى ابتدائاً و بدون سؤال قبلى اين توقيع رسيد: كسانى را كه از نام [من ]مى پرسند با خبر گردان: يا سكوت و رفتن به بهشت، يا سخن گفتن و دوزخى شدن؛ زيرا آنان اگر بر نام واقف شوند آن را فاش مىكنند و اگر بر مكانم مطلع گردند ديگران را به آنجا راهنمايى مىنمايند. 1 2. محمد بن همّام از محمد بن عثمان - دومين نايب خاص امام غايب - نقل مىكند كه توقيعى به خطى كه مىشناختم برايم رسيد، بدين مضمون: هر كس در جمعى از مردم نام مرا ببرد [كه موجب معرفى و گرفتارىام شود] لعنت خدا بر او باد. همين راوى گويد: از زمان فرج پرسيدم، جواب رسيد: كسانى كه وقت [ظهور مرا ]تعيين مىكنند دروغ مىگويند [كه آن را جز خدا كسى نمىداند].2 توضيح چنانكه از نخستين توقيع مذكور برمىآيد، اين منع علتى جز رعايت تقيه و حفظ جان امام در آن محيط ظلم و تهديد و خفقان ندارد، با وجود اين معمولاً محدثان تصريح به نام خاص حضرت را دور از احتياط مىدانند.3 3. اسحاق بن يعقوب از محمد بن عثمان خواهش مىكند نامهاى كه در آن مشكلات عقيدتى خود را نوشته به حضور امام بفرستد. خواهش او انجام مىگيرد و توقيع به خط مولاى ما صاحب الزمان (ع) مىرسد، كه از جمله اين مطالب در اواخر آن آمده است: 4 امّا علت غيبت، خداى عزوجل مىگويد »اى ايمان آوردگان! از چيزهايى كه اگر برايتان آشكار شود بدتان مىآيد سؤال نكنيد«. هيچ يك از پدرانم نبود مگر اينكه بر گردنش بيعت يكى از طاغوتهاى زمانش بود، ولى من هنگامى كه قيام مىكنم هيچ بيعتى از طاغوتها بر عهدهام نيست [يعنى آزادانه مىتوانم به قيام جهانى ام اقدام كنم و پيمانى كه وفاى به آن لازم باشد بر عهدهام نيست]. امّا كيفيت بهره بردن از من در زمان غيبتم مانند نفع بردن از خورشيد است هنگامى كه ابر آن را از ديده نهان كند. سپس حضرت شيعيان را اندرز داده مىفرمايد: درف سؤالاتى را كه برايتان مفيد نيست ببنديد و براى دانستن آنچه از شما نخواستهاند خود را به رنج نيفكنيد، بلكه براى تعجيل فرج بسيار دعا كنيد كه در آن گشايش كار شما نيز هست .5 3. جواب مسايل اعتقادى توقيعاتى كه از ناحيه مقدس امام غايب (ع) صادر شده، شمارى از آنها در پاسخ پرسشهايى است كه راجع به مسايل عقيدتى و ايمانى است . اين سؤالات غالباً در موضوع امامت و غيبت امام مىباشد كه در آن زمان مسئله روز و مايه اختلاف فرقههاى مسلمين بوده است و برخى تا امروز هم مورد بحث و گفتگوست. اينك ترجمه چند توقيع نقل مىشود: 1. شيخ الطائفه محمد بن حسن طوسى از ابوجعفر محمد بن على بن بابويه نقل مىكند كه گفت: گروهى از شيعه در اين موضوع اختلاف كردند كه خداى - عزوجل - آفريدن و روزى دادن را به ائمه (ص) تفويض كرده. عدهاى گفتند: اين محال است و چنين نسبتى به خداى تعالى جايز نيست؛ زيرا جز خدا بر خلق اجسام قادر نيست. دستهاى ديگر گفتند: [چنين نيست ] بلكه خداى تعالى ائمه را بر اين كار توانا كرده است و [آفرينش را ]به آنان واگذار كرده، از اين رو مىآفرينند و روزى مىدهند. در اين مسئله به شدت با يكديگر نزاع مىكردند. يكى از آنان گفت: شما را چه شده؟ چرا به ابو جعفرمحمدبن عثمان عمرى مراجعه نمىكنيد كه از او بپرسيد، تا در ابن باب حق مطلب را برايتان روشن كند، كه راستى [اكنون ]او راه به سوى صاحب الامر است. آن گروه به [حل مسئله توسط ]ابو جعفر راضى شدند و به پيشنهادش جواب قبول دادند، پس مسئله را نوشتند و به سويش فرستادند. از طرف حضرت برايشان توقيعى آمد كه رونوشت آن اين است: به درستى خداى تعالى است كه اجسام را آفريد و روزىها را تقسيم كرد، كه او جسم نيست و در جسم هم حلول نكرده »لَيسَ كَمفثلفه شىءٌ و هفوَ السَّميعف العَليم« هيچ چيز مانند او نيست و اوست شنوا و دانا. امّا ائمه (ع) از خداى تعالى سؤال مىكنند، پس او مىآفريند و مىخواهند، پس او روزى مىدهد، براى اجابت كردن درخواستشان و بزرگداشت حقشان .6 چنانكه ملاحظه مىشود پاسخ امام به نزاع كنندگان بسيار سنجيده و عميق است؛ زيرا در حالى كه تضادى با اصل توحيد اسلامى ندارد و شريكى براى آفريدگار پيش نمىآورد، مقام رفيع و حق والاى ائمه را در بارگاه الهى و استجابت دعايشان را مىرساند. 2. شيخ طوسى مىنويسد: گروهى به من خبر دادند از ابو محمد تلَّعفكبرى به استادش از شيخ موثقى در مدينة السلام [بغداد ]كه گفت: ابنابى غانم قزوينى با جماعتى از شيعيان در باره جانشين امام حسن عسكرى (ع) مشاجره كرد. ابن ابى غانم مىگفت حضرت عسكرى درگذشت و جانشينى ندارد. شيعيان در اين باب نامهاى نوشتند و به ناحيه [ سوى صاحب الزمان ]فرستادند و حضرت را از موضوع مشاجره با خبر كردند. جواب نوشته شان به خط آن حضرت - كه بر او و پدرانش سلام باد - رسيد.7 بسم الله الرحمن الرحيم، خدا ما و شما را از گمراهى و فتنهها بر كنار دارد و به ما و شما روح يقين ببخشد و ما و شما را از بدى و عذاب قيامت پناه دهد. همانا از ترديد گروهى از شما در دين با خبر شدم، و از شك و سرگردانى كه در واليان امورشان دارند به من پيغام رسيد. اين اطلاع ما را - به خاطر دلسوزى نسبت به آنان نه خودمان - غمناك و اندوهگين كرد؛ زيرا كه خدا با ماست و ما هيچ نياز به غير او نداريم و حق با ماست پس كسى كه از ما كنارهگيرى كند، هيچ ما را به وحشت نمىافكند. ما پرورش يافته پروردگارمان هستيم و خلق پرورده هدايت مايند. اى شمايان! شما را چه شده كه در بيابان ترديد رفت و آمد مىكنيد و در حال سرگردانى واژگونه مىرويد. آيا نشنيديد كه خداى عزوجل مىگويد: »اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را اطاعت كنيد و هم رسول و اولوالامر را فرمانبردارى نماييد« آيا آنچه در آثار8 راجع به ائمه گذشته و موجود آنان آمده نمىدانيد كه از آنچه هست و آنچه حادث مىشود خبر داده. آيا نديديد خداوند چگونه براى شما پناهگاههايى قرار داد كه به آنها پناه ببريد [و از خطرات مصون مانيد]، و نشانىهايى كه به وسيله آنها راه راست را بيابيد؟ از زمان حضرت آدم تا وقتى كه امام در گذشته - حسن عسكرى (ع) - ظاهر شد، هر گاه پرچمى غايب مىشد پرچمى ديگر ظاهر مىگشت [امامى ديگر مىآمد ]، و چون ستارهاى افول مىكرد ستارهاى ديگر طلوع مىكرد. چون خدا او [ حضرت عسكرى (ع) ]را به سوى خود برد، پنداشتيد كه خدا ديگر دينش را باطل كرد، و سببى كه ميان او و خلقش هست گسست. نه! چنين نبوده و نمىباشد تا قيامت بر پا شود و امر خداى سبحان ظاهر گردد، در حالى كه آنان كراهت دارند. همانا امام گذشته - حضرت حسن عسكرى (ع) كاملاً مطابق روش پدرانش (ع) زيست و سعادتمندانه درگذشت، و وصيتش در باره ماست و علم او نزد ماست و ما فرزند و جانشين وى هستيم .[در ادعاى ] مقام او جز ستمگر گناهكار كسى با ما نزاع نمىكند، و غير ما هر كسى ادعاى آن را كند منكر كافرى است و اگر نبود اين كه، امر خداى تعالى مغلوب [خواست كسى ]نشود، و سرّش ظاهر و علنى نگردد، حق ما برايتان چنان آشكار مىشد كه خردهايتان از آن روشن شود و شكهايتان نابود گردد ولى هرآنچه خدا خواسته مىشود، و براى مدت هر چيز نوشته و وقت خاصى است. پس از خدا بترسيد و تسليم ما شويد، و امر را به ما برگردانيد.. 9 اين توقيع - بخصوص كه به خط حضرت تحرير شده - از چند جهت قابل توجه و تامل است؛ زيرا در عين اينكه نشان از لطف و محبت خاص امام نسبت به پيروانش دارد، استغناى حجت خدا را از همه كائنات و توجه صرفش را به آفريدگار آشكارا مىرساند. پس از استشهاد به آيه قرآن مجيد كه اطاعت اولوالامر را در رديف اطاعت رسول قرار داده، سنت جارى الهى را در باره وجود پيشواى عالم معصوم در هر زمان ذكر مىفرمايد و همچنين كسانى را كه به دروغ ادعاى مقام معنوى امامت و حجت خدا بودن را مىنمايند ظالم و كافر مىشمارد، كه واقعاً بزرگترين ظلم و حقيقت پوشى ادعاى مقامى است كه گوينده شايستگى آن را نداشته باشد و مايه گمراه كردن مردم شود. پی نوشت ها : 1. كتاب الغيبة، ص 222، كمال الدين، ص482، توقيع در لعن كسانى كه در جمعى از مردم نام حضرت را ببرند. 2. كمال الدين، ص 483، ح 3. 3. رك: الكافى، ج 1، كتاب الحجة، ص332. 4. سوره مائده، آيه 102. 5. كمالالدين، ص 485. 6. كتاب الغيبة، ص 178. 7. »فَوَردَ جوابف كفتابفهم بخطه عليه و على آبائه السلام« 8. سوره نساء، قسمتى از آيه 59. 9. كتاب الغيبة، ص 173-172 منبع:www.313adine.com /ن
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 390]