تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 دی 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):حد توکل چیست؟ حضرت فرمودند: اینکه با وجود خدا از هیچ کس نترسی
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846136624




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بنياد اخلاق ازنگاه قرآن (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بنياد اخلاق ازنگاه قرآن (1
بنياد اخلاق ازنگاه قرآن (1)   نويسنده :جعفرشاه نظري*   چکيده :   پيشينه ي علم اخلاق ،و سنجش ارزش و رفتارهاي آدميان درحوزه ي انسان شناسي ،همچون شناخت هستي ،تاريخچه اي کهن دارد .انديشمندان و پژوهشگران در معيار و ميزان ارزش رفتارهاي اخلاقي انسان ، نظريه ها و فلسفه هاي مختلفي را ارائه کرده اند .آنان معرفت ، فضيلت ، عدالت ، منفعت ،لذت و ... را معيار و ملاک هاي ارزيابي خوب و بد رفتارهاي اخلاقي دانسته اند .دراين ميان ، اديان آسماني نيز ، بر اساس تعريفي که از جهان و انسان داشته اند ،ملاک و ميزان خوب و بد رفتارهاي اخلاقي انسان را الهي دانسته اند . اين پژوهش با اشاره به نظريه ها و فلسفه هاي موجود ،به تبيين بنياد اخلاق در قرآن پرداخته ،ميزان ارزش فعل اخلاقي را از نگاه قرآن ،به اندازه ي انعکاس ،بازتاب و تعيين اخلاق الهي دانسته است ،ازاين رو تمام گزاره هاي قرآن را به هم پيوسته و ناظربه هم ،دريک شبکه بسيارپيچيده و منسجم مي شناسد و فلسفه ي اخلاق را در قرآن ،برنظام توحيد استوار مي سازد . کليد واژه ها :اخلاق ، فضيلت ، حقيقت ، معنويت ، ارزش ، بنياد، بازتاب و انعکاس . مقدمه :   واژه ي اخلاق و علم اخلاق ، مانند بسياري واژه هاي حوزه ي معرفت و انديشه ، معاني مختلف دارد ؛ گاه بر زندگي نيک ، زماني برگونه ي زيستن ،موقعي بر بايدها و نبايدهاي زندگي ،گاهي بر مجموعه اي از قواعد و اصول که آدميان را در زندگي به کارمي آيد ،وقي برحالت دروني و صفات روحي و زماني برافعال و رفتارانسان دلالت مي کند . درنگاهي کلي ،دردانش اخلاق ،کوشش بر آن است تا به اين دو پرسش ،پاسخ داده شود : 1 ـ براي انسان ،«خوب »کدام است ؟ 2ـ آدميان چگونه بايد عمل کنند ؟ استاد شهيد مطهري (ره) مي نويسد :« معمولاً درمورد علم اخلاق مي گويند : اخلاق عبارت است از علم چگونه زيستن يا علم چگونه بايد زيست ، يا مي گويند : اخلاق به انسان پاسخ دهد که زندگي نيک براي انسان کدام است و آدميان چگونه بايد عمل کنند » (1) روشن است که سرچشمه اختلاف در معناي مفاهيم اخلاقي و تفسيرهاي متفاوت از آنها را بايد در جهان شناختي و انسان شناسي جستجو کرد . به دليل آنکه علم اخلاق ، افزون بر دانش نظري ، بر رفتار و اعمال نيز نظر دارد و به گونه اي با سرنوشت انسان گره خورده است و درسازمان دهي و سامان بخشي زندگي انسان نقش بسيار مهمي دارد ، فرهيختگان ،آن را اکسير اعظم شمرده ، نخستين گام زندگي را بر اين دانش بنا نهاده اند و در طول تاريخ همواره ، بدان به ديده ي تکريم و احترام نگريسته ، آن را معياري براي کمال انسان دانسته اند . به همين دليل ، از ديرزمان ،ضرورت بحث از خودشناسي و خودسازي،همراه با شناخت هستي ، براي انسان ها مطرح بوده است . اديان آسماني نيز به صورت ويژه ،براين شناخت تاکيد داشته ، معرفت نفس را « سودمندترين معارف » معرفي کرده اند ، زيرا رهايي از وهم ، پندار باطل و پوچي در زندگي و رسيدن به حقيقت ، هويت واقعي ، معناداري و هدفمندي ، مرهون دانش اخلاق است ؛ اما نکته اي که ذهن انديشمندان را به خود معطوف داشته ، به گونه اي که نمي توان به آساني از کنارآن گذر کرد ، اين است که تشخيص ارزش و تعيين ملاک آن در رفتارها چگونه است ، زيرا تفاوت اصلي ميان فعل طبيعي و فعل اخلاقي ، در ارزشي دانستن ،ستايش پذيري و تحسين آفرين بودن آن است ؛اما اينکه معيار و ملاک تشخيص ارزش چيست و با چه شاخصي مي توان ، به داوري يک عمل نشست ، چيزي است که معرکه ي آراي فيلسوفان طول تاريخ واقع شده و بنياد نظام هاي اخلاقي را طراحي کرده است . واژه ي « خوب » نيز کاربردهايي نسبتاً متفاوت دارد . ممکن است کسي ، چيزي ، را خوب بنامد ؛ به اين دليل که وسيله ي کافي يا لازم براي رسيدن به يک غايت است ؛ مانند کسي که مي گويد : « خوب است که سالي دو بار به دندانپزشک مراجعه کنيم » «خوب » در اين نگاه ، به گونه ي عارضي يا به لحاظ ابزاري يا يک وسيله ديده شده است . ثروت و خيرهاي مادي جز براي شخص خسيس ،تنها به اين معنا خوب است . آثار هنري و موجودات برخوردار از زيبايي طبيعي را نيز مي توان خوب ناميد ؛ به اين معنا که آنها خوبي دروني دارند . گاه نيز مي گوييم که اشياء به عنوان غايات ، ذاتاً خوب ،مطلوب يا ارزشمندند و گاه زندگي سعادتمندانه را خوب مي دانيم ؛ يعني رفتارهاي که به دلايل اخلاقي ، داراي ارزش هاي اخلاقي هستند ، در برابر زندگي غيراخلاقي ،خوب شناخته مي شود . پس گاهي مبناي داوري ارزش ها فايده است ؛ يعني اشياء به دليل مفيد بودنشان براي يک مقصود ،خوب هستند وگاهي بر اساس ارزش هاي عارضي ، يعني براي نيل به هدف ، خوب شناخته مي شوند و زماني ارزش ها منشاء اثر بودن در حيات و گاه ارزش هاي نهاني ،خوب خوانده مي شوند . (2) کانت نيزدرنگاه به اين مسئله مي نويسد :« نخستين پرسش اين است که چه چيزي موجب مي شود که شخص اخلاقاً خوب باش ؟ »وي معتقد است ، خوبي به نيات و اراده ي انسان ها بستگي دارد ؛ازاين رو پرسش بعدي را اين گونه مطرح مي کند : « چه قسم نيتي موجب مي شود که شخص اخلاقاً خوب باشد ؟ » وي معتقد است ، کسي که اخلاقاً نيت خير دارد ،حتماً بايد به انگيزه تکليف عمل کند . (3) برخي نيز مفهوم خوب و بد را بيان کننده ي رابطه ي ميان شخص انديشمند و شيء مورد جستجو مي دانند ؛اگر رابطه دوستانه باشد ، آن شيء را خوب مي خوانيم و اگر رابطه با نفرت همراه باشد، آن را بد مي ناميم و اگر رابطه نه گونه ي دوست داشتن و نه در صورت نفرت داشتن باشد ، آن شيء را نه خوب و نه بد مي شناسيم . بر تراند راسل معتقد است :«براي اينکه در اخلاق معياري کلي داشته باشيم ،بايد ريشه ي دوست داشتن را به دست آوريم که چرا انسان چيزي را دوست مي دارد و چرا چيزي را دوست نمي دارد ؟ » (4) روشن ترين مفهومي که انسان در برخورد با اشيا درک مي کند و با وجود خويش و احساس باطني ،آن را در مي يابد ، حالت خوشي و ناخوشي يا لذت و نفرتي است که در انسان ايجاد مي شود . اين دريافت ، تعريف پذيرنيست و از بديهيات است . بشر اين لذت و نفرت ،و خوش و ناخوش را با مفهوم خوب و بد ابراز داشته ، سپس آن را در ديگر انسان ها و موجودات توسعه داده ، براي مطلوب هاي فردي و جمعي ، کمال و نقس ، و دارايي و نادارايي نيز به کار برده است . اگرعلم اخلاق درپي پاسخ به اين پرسش است که « زندگي خوب براي انسان کدام است ؟ » پس بايد معيار حيات خوب را نيز مشخص کند ؛ حيات رضايتمندانه ، حيات خوشايند ، حيات سعادتمندانه يا حيات ملکوتي و قدسي ؟ در اين نوشته ، با اشاره ي اجمالي به ديدگاه ها و آراي متفاوت حوزه فلسفه ي اخلاق ، به پژوهش در بنياد اخلاق درقرآن ارائه تصوير فلسفه ي اخلاق ديني با توجه به تحليل واژه شناسي قرآن خواهيم پرداخت و براين نکته اصرارمي ورزيم که بنياد اخلاق ازنگاه قرآن ،درطبيعت اخلاق خدا نهفته است و معيارو ملاک ارزش دراخلاقيات انسان ،به اندازه تعيين ،انعکاس و بازتاب اخلاق الهي وابسته است . ديدگاه ها دربنياد رفتارهاي اخلاقي افلاطون بنياد اخلاق را در عدالت ، حقيقت و زيبايي دانسته ،مرجع اين سه را به يک چيز باز مي گرداند که آن «خير» است ، پس تنها يک چيز ارزش دارد و آن « خير » است و آنچه در پي آن بود و در پي آن بودن ، عملي اخلاقي است ، « خير » است . (5) افلاطون معتقد است که کشف ماهيت زندگي خوب ،امري عقلي ، شبيه کشف حقايق رياضي است ؛ درست همان طور که مردم تعليم ناديده ، نمي توانند حقايق رياضي را کشف کنند ، اشخاص نادان و غير عالم نيز نمي توانند بفهمند که زندگي خوب چيست ؟ براي کشف اينکه زندگي نيکو چيست، نخست بايد به تحصيل انواع معيني از دانش و معرفت پرداخت .افلاطون به عينيت اصول اخلاقي معتقد است و مي گويد :« کردار معيني وجود دارد که مطلق و مستقل از عقيده ي هر کس است و اينکه امور اخلاقي تنها به راي يا پسند افراد بستگي داشته باشد ،مردود است » (6) مذهب افلاطون در بنياد امراخلاقي ، بر دو فرض اساسي استوار است :يکي اينکه اگر آدمي خير و شر را بشناسد ،هرگز خلاف اخلاق رفتار نخواهد کرد و ديگر اينکه تنها يک نوع زندگي خوب ، براي همه ي آدميان وجود دارد . بسياري فيلسوفان نظر افلاطون را نقد کرده ، معتقدند : صحيح نيست که معضلات اخلاقي واقعاً نظيرمسائل علمي باشد ، زيرا موقعيت اخلاق برمنوال امور علمي نيست ؛ افزون براينکه ممکن است بگوييم : افراد فاقد صلاحيت علمي نيزمي توانند باپيروي از دستورات افراد با صلاحيت ، واجد زندگي خوب باشند ،پس شرط درک و فهم حقايق اخلاقي ،مطلوب است ؛ اماشرط لازمي نيست .افزون براينکه مطلق انگاري عمل خيربراي همگان ،محل تامل است . (7) ارسطو اخلاق را بر سعادت بنياد نهاده و مدعي است که انسان ،طالب سعادت است . درنگاه او ،اخلاق راه وصول به سعادت است و خوب آن است که در راه سعادت انسان انجام گيرد .وي فضيلت يا اخلاق را حد وسط ميان افراط و تفريط مي داند ، از اين رو در نگاه ارسطو افزون بر علم و معرفت ، تربيت نفس نيز در حصول فضيلت لازم است . (8) کمترين ايراد بر اين نگاه ، اين است که همه ي رفتارهاي اخلاقي را نمي توان با معيار حد وسط توجيه کرد .در وفاي به عهد و راستگويي حد وسطي وجود ندارد . بسياري فضايل اخلاقي ، مانند اين دو را ظاهراً با نظرافلاطون بهتر بتوان تحليل کرد ، زيرا اين گونه فضايل مطلق است و نسبت به احوال گوناگون تفاوتي ندارد ، پس در برخي رفتارها ، غير متوسط بودن ، شايسته و مناسب شناخته مي شود . (9) افزون بر اينکه معيار و شاخص سعادت را بايد در طبيعت و دنيا جستجو کرد يا در دنيا و آخرت روشن نيست . پس ازاين دو فيلسوف بزرگ ، نحله ها و فلسفه هاي متفاوتي به وجود آمد که هر يک در تبيين بنياد اخلاق ،نظريه ي خاصي ارائه کردند : کلبيون فلسفه ي خود را در حوزه ي اخلاق ، بر اساس شر نسبي موجودات بنا نهادند و سعادت انسان را در رهايي و استغنا او از متاع دانستند و فضيلت را در غناي نفس معنا کردند . (10) در اين انديشه عواطف و احساسات لطيف انساني نفي گرديد و استغناي نفس ، در گريز ازجامه تعبير شد و همه ي ثمرات تمدن بشري و لذت حسي و طبيعي ، بي ارزش تلقي گرديد و رستگاري و سعادت در ترک دنيا و جامعه معنا شد که اين خود پايمال کردن يا ناديده گرفتن بخشي از هويت و رفتار آدمي است . اگر اخلاق را چگونه زيستن بدانيم ،شکاکان معتقدند : خوب و بد يا ارزش و بي ارزش و امثال اين مفاهيم ، تهي يا لااقل در معنا اثبات ناشدني اند . بزرگ ترين نقد براين ديدگاه ،اين است که اين نظر معتقد است : آن چنان بايد زيست که منافع خود را بهتر حفظ کرد .روشن است که اين فلسفه از نظر رفتاري به خودپرستي منجر مي شود ، چنان که يکي ازشکاکان ( کارنياس ) مي گويد :هنگام شکستن کشتي ، ممکن است انسان جان خود را به قيمت جان ضعيف تر از خود نجات دهد و اگر چنين نکند احمق است . (11) اساس نظر « زنون رواقي » ، موسس مکتب رواقيان ،درحکمت عملي بر اين است که فضيلت ، اراده خوب است و روح فضيلت و رذيلت را بايد در اراده جاي داد ، پس رستگاري به شخصيت انسان بستگي دارد و شخصيت انسان نيزبه اراده ي او وابسته است . اراده ي خوب نيز آن است که اولاً نيرومند و تاثير ناپذير باشد و ثانياً با طبيعت موافق باشد . (12) اين انديشه ، در بي اعتنايي و تاثيرناپذيري از حوادث ، با اخلاق کلبي اشتراک دارد و نقد مذکور براي اخلاق کلبي به نوعي در اينجا نيز وارد است ؛ افزون بر اينکه بي اعتنايي به امور جهان نتايجي دارد که خلاف عرف و خرد جمعي است و تنها در اوضاع و احوال خاصي قابل پيروي است و نمي تواند به عنوان اخلاق کلي و همگاني آن را پذيرفت . (13) اپيکورس ، طرفدار نظريه ي « لذت انگاري » و « لذت طلبي » بر آن است که تنها چيزي خوب است که لذت آور است . وي معتقد است که اگر لذت هاي چشايي ، بينايي ،شنوايي و لذت عشق را کنار بگذاريم ، ديگرنمي توانيم خوبي را چگونه تصور کنيم . (14) اين مذهب نيزاگرچه از جهاتي جالب توجه و گيرا باشد ؛ اما بر خلاف احساس و ادراک ما درباره ي بنياد رفتار اخلاقي است . اعتراض انسان ها به يک انسان عياش ، تنها به دليل نيست که وي همواره در پي لذت هاي سطحي و مبتذل است ، بلکه ايراد اساسي تر اين است که لذت ، تنها تلاش و کوشش در انسان نيست ، پس اين دريافت که لذت،تنها هدف با ارزش است ، قابل اعتراض است . طرفداران نظريه ي فايده گرايي در اخلاق ، معيار نهايي و انحصاري خوب و بد را « اصل فايده و منفعت » مي دانند و با تاکيد زياد مي گويند :غايت اخلاقي اي که در همه ي اعمال بايد درپي آن بود ، بيشترين غلبه ي ممکن خير برشراست .اين بيان به صورت ضمني نشان مي دهد که خير و شر ، هر چه باشند ، قابل اندازه گيري اند و يکي از آن دو ، به نحو کمي ، بر ديگري برتري دارد . ناتمام بودن اين نظريه نيز در اين است که اگر مشکلاتي حل ناشدني در نحوه ي اندازه گيري ، سنجش و موازنه ي خيرها و شرها وجود داشته باشد که يقيناً وجود دارد ، اشکالي جدي برفايده گرايي خواهد بود . (15) محبت گرايي يا اخلاق بر اساس محبت ، از ديگر نظريه ها در بنياد اخلاق است که در مسيحيت به گونه اي گسترده مقبول افتاده است . اين نظريه معتقد است که تنها يک فرمان اخلاقي بنيادين ، يعني « محبت بورز » وجود دارد و تمام فرامين ديگر بايد از آن استنتاج شود . در انجيل مي خوانيم : تو بايد با تمام قلبت ،با تمام نفست و با تمام روحت ، به پروردگارت محبت ورزي . اين نخستين و بزرگ ترين فريضه است . فريضه ي دوم نيزشبيه همين است که تو بايد همسايه ات را همان گونه دوست داشته باشي که خود را دوست داري . همه ي قوانين الهي و وجود انبياء در اين دو فرضيه آويخته اند . (16) متاسفانه مفسران الهياتي طرفدار اين ديدگاه ، نه تفسيري واضح ازاين نظريه به دست داده اند و نه درباره ي آن اتفاق نظر دارند . بر اساس هيچ يک از قرائت هاي مرتبط با محبت گرايي ، مشخص نشده است که چگونه دستور محبت ورزيدن ،رهنمود يا راهي براي بيان اين است که چه فعلي را بايد انجام داد يا از چه قاعده اي بايد تبعيت کرد ؛ مگر اينکه به اصل فايده يا نوعي وحي متوسل شويم . از طرفي نمي توان دانست که چگونه بايد همه ي تکاليف را از محبت استنباط کرد ؛ براي مثال استنتاج تکليف عادل بودن از قانون محبت ،بسيار دشوار است . به نظر مي رسد ،آنچه تاکنون گذشت ، پاسخ مناسب به پرسش اصلي نباشد . پرسش اين است که آيا حکم در مورد درستي يا نادرستي يک فعل ، به نتايج آن مربوط است يا به دليل اصلي که فعل مظهر آن يا دليل اخلاقاً خوب يا بد بودن انگيزه ، نيت يا خصلت مرتبط با آن ؟ البته تبيين ، تحليل و نقد هر يک از نظريه هاي ياد شده به پژوهشي ديگر نياز دارد و از هدف و حوصله ي اين پژوهش بيرون است . آنچه همه ي ديدگاه ها يا بيشترشان را در آن گرفتار کرده ، اين نکته ي بسيار مهم است که اساس انديشه و پايه معرفت ، بر محورانسان تمرکز کرده و ملاک ارزش رفتار را در محوريت انسان جستجو مي کند ( تصوير شماره يک ) و اين نقطه ي اصلي جدايي معرفت و حياتي از ساير معرفت هاست . فردي که از شناخت و معرفت حسي بهره مند است و آگاهي و علم را ، تنها مختص حس و تجربه مي داند . جهان محسوس و مادي را مي شناسد ، بر اين اساس انسان شناسي چنين فردي ، چهره ي علمي و تجربي مي يابد .کسي که تنها به شناخت مفهومي ـ عقلي اعتماد ، و با رويکرد عقل گرايي، معرفت مفهومي ـ عقلي را تنها راه شناخت معرفي کند ، مي کوشد تا آدمي را نيز از راه انديشه و تعقل اثبات و معرفي کند . در اين انديشه ، انسان يا حيوان ناطق يا حيوان فرهنگ ساز يا حيوان ابزار ساز يا موجود اساطيري معرفي مي شود . نخست اينکه معرفت وحياني و نگاه قرآن عقل ستيزنيست ؛دوم اينکه اين نگاه ،چشم برمعرفت حسي و تجربي فرو نمي بندد ، بلکه عقل گرايي را به لحاظ اينکه معرفت فراترازخود را انکارکند يا اينکه معرفت را به افق يافته هاي خود تقليل مي دهد ،ناقص و ناتوان مي داند و مي کوشد ،بندهايي را که پيرامون معرفت شناسي بشرکشيده شده ،بگسلاند و هستي شناسي و انسان شناسي اي توحيدي ارائه کند که انسان به لحاظ وجودي «کلمه الله »و ازجهت علمي و ارزشي،ظهراسم جامع الهي ،يعني «خليفه الله »خوانده مي شود . (17) اکنون به محوراصلي پژوهش خواهيم پرداخت و نظرقرآن را براساس واژه ها و اصول انسان شناسي آن ،با توجه به هستي شناختي قرآني ارائه خواهيم داد . پي نوشتها :   * استاديارگروه الهيات دانشگاه اصفهان 1 ـ 14 /ج 22 /ص 38 . 2 ـ 10 / ص 184. 3 ـ 7 / ص 64 . 4 ـ 14 / ج 22 / ص 41 . 5 ـ 11 / ص 24 . 6 ـ 5 / ص 12 ـ 10 . 7 ـ 5 / ص 14 ـ 12 . 8 ـ 5 / ص 15 به بعد و 11 / ص 43 به بعد . 9 ـ 8 / ص 370 به بعد . 10 ـ 11 / ص 55 . 11 ـ 14 / ج 22 ، ص 50 . 12 ـ 4 / ص 128 . 13 ـ 5 / ص 32. 14 ـ 5 / ص 20 . 15 ـ 10 / ص 89 ـ 87. 16 ـ 12 / انجيل متي 22 / ص 37 به بعد . 17 ـ 6 / ص 23 به بعد.   منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره 8 /ن  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 902]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن