تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس براى كسب رضايت خدا و آگاهى در دين قرآن بياموزد، ثوابى مانند همه آنچه كه به ف...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798169917




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آشفتگي مفاهيم سياسي در ايران معاصر (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آشفتگي مفاهيم سياسي در ايران معاصر (1)
آشفتگي مفاهيم سياسي در ايران معاصر (1) مفاهيم سياسى در ايران معاصر چنان به هم آميخته‏اند، كه سبب به وجود آمدن نوعى آشفتگى و بحران مفاهيم در اين زمينه شده‏اند. منشأ اين بحران به چند امر باز مى‏گردد: ويژگى‏هاى خاص رشته علوم سياسى، خصوصيات مفاهيم سياسى در ايران، رويارويى سنت (و دين) با تجدد و بالاخره كژتابى مفاهيم. قسمت دوم مقاله از آشفتگى مفاهيم سياسى زير در ايران معاصر بحث مى‏كند: سياست و علوم سياسى، دولت، مشروعيت نظام سياسى، ايدئولوژى، چپ و راست، حزب، جامعه مدنى و مردم سالارى. مقدمه‏ يكى از علل بحران روش‏شناسى در علوم سياسى، آشفتگى مفاهيم در اين رشته علمى است و مقاله حاضر تكمله‏اى به مقاله «بحران روش‏شناسى در علوم سياسى»2 محسوب مى‏شود. تفاوتى كه بين اين دو مقاله وجود دارد، در حوزه و گستره وجود بحران و آشفتگى است. به نظر مى‏رسد بحران روش‏شناسى در رشته‏3 علوم سياسى هم در ايران و هم در ديگر كشورها وجود داشته باشد، در حالى كه موضوع مقاله حاضر - يعنى آشفتگى مفاهيم در علوم سياسى - به ايران معاصر مربوط مى‏شود. علت اين امر را بايد در ويژگى‏هاى خاص علوم سياسى در ايران معاصر جست‏و جو كرد. آشفتگى مفاهيم سياسى در جهان متمدن بدان حد نيست كه آن را «بحران» بناميم. ايران قديم (ايران قبل از مشروطه) نه تنها با علم سياست مدرن ارتباطى نداشت، بلكه اصولاً هنوز با تجدد رويارو نشده بود تا زمينه آشفتگى مفاهيم براى آن ايجاد شود. مفاهيم سياسى قبل از سده گذشته، اگر آشفتگى داشت، به حد بحران نرسيده بود؛ زيرا چندان بلوغ لازم را نداشت و با تجدد روبه‏رو نشده بود. قيد سوم در عنوان مقاله حاضر، حوزه علمى اين آشفتگى - يعنى علوم سياسى - است. به نظر نمى‏رسد فلسفه يا ادبيات و يا علوم طبيعى با چنان آشفتگى مفاهيم روبه‏رو باشند. مقصود از «آشفتگى» در اين جا در هم آميختن مفاهيم تا آن حد است كه درك معانى را در بسيارى مواضع مشكل مى‏نمايد. در اين مقاله ابتدا منشأ اين بحران را مى‏كاويم و سپس با ارائه نمونه‏هايى مشخص به تأييد فرضيه مقاله اقدام مى‏نماييم. منشأ آشفتگى مفاهيم در علوم سياسى‏ براى يافتن منشأ آشفتگى مفاهيم علوم سياسى در ايران معاصر بايد به قيود سه‏گانه اين عنوان توجه كرد. منشأ بحران مى‏تواند به ويژگى‏هاى خاص علوم سياسى، يا سرزمين ايران، يا قيد معاصر بودن آن (و كژتابى مفاهيم) مربوط شود. 1. ويژگى‏هاى خاص علوم سياسى‏ از آن جا كه در علوم سياسى گرايش‏هاى بين رشته‏اى‏4 مانند اقتصاد سياسى، جامعه‏شناسى سياسى و روان‏شناسى سياسى وجود دارد، تا چند دهه قبل در مورد اين مسأله كه به رشته علمى مستقلى تبديل شده باشد، ترديد وجود داشت. هر چند تفكر سياسى در عهد باستان و در غرب، از يونان آغاز شده، اما علم سياست به معناى جديد آن و به عنوان يك رشته آموزش عالى، طى صد سال گذشته رشد يافته است.5 مسأله ديگر در اين زمينه آن است كه «دانشواژه‏هاى علم سياست به دليل رواج عمومى و عاميانه‏اى كه دارند، پاكيزگى خود را از دست مى‏دهند و دستخوش ابهامات گوناگون مى‏شوند. برخى از سياست‏مداران و حقوقدان‏ها كه نتايج كاربرد نادرست دانشواژه‏هاى گوناگون علم سياست برايشان اهميت ندارد، آنها را در سخنان و نوشته‏هاى خود به كار مى‏برند و موجب ابهام در تفاهم مى‏شوند. اين گونه افراد در واقع به كاربرد درست و دقيق دانشواژه‏هاى سياسى توجه ندارند، بلكه آنها را براى ايجاد تأثير يا تأثيرگذارى به كار مى‏برند. از سوى ديگر، انديشه‏هاى نو و نظريه‏هاى ناشنيده گسترش مى‏يابند. در نتيجه واژه‏هاى جديدى رواج مى‏پذيرند و گاه واژه‏هاى قديمى در معانى جديد به كار مى‏روند. چنين وضعى شايد براى علمى كه در حال رشد است گريزناپذير باشد، اما تفكر روشن و تفاهم را مختل مى‏كند».6 واژگان علوم سياسى وقتى به دست روزنامه‏نگاران يا سياست‏مداران غيرحرفه‏اى مى‏افتد، به دليل تسلط آنها بر رسانه‏ها، چه بسا به زودى جاى خود را به مفاهيم غيرحرفه‏اى بدهد و در اندك زمانى شيوع يابد.7 به قول آندرو هيود مسأله آن است كه كلماتى چون آزادى، دموكراسى و عدالت نسبت به افراد مختلف معانى گوناگون مى‏يابد، و بنابراين خود مفاهيم مسأله واره‏8 مى‏شوند. از ديدگاه او، حداقل سه دليل براى اهميت فوق العاده مفاهيم در تحليل سياسى وجود دارد: الف) ميل تحليل سياسى به عموميت سازى، بر خلاف تاريخ كه به تحليل وقايع خاص مى‏پردازد؛ ب) اشتراك زبان علم سياست با زبان عاملان سياست و سياست‏مداران حرفه‏اى؛ ج) عجين شدن مفاهيم سياسى با عقايد ايدئولوژيك.9 پيدايش ايدئولوژى‏هاى سياسى مدرن در اواخر قرن هيجدهم و قرن نوزدهم نه تنها زبان جديدى را در سياست پديد آورد، بلكه به ابهام و پيچيدگى آنها نيز دامن زد. اين مسأله بالأخص وقتى مفاهيم سياسى با ارزش داورى‏ها و تمايلات ايدئولوژيك - كه گاه ناخودآگاهانه نيز هستند - آميخته مى‏شود، شدت مى‏يابد. توصيه هيود به دانش‏پژوهان علوم سياسى آن است كه در خصوص كاربرد اين گونه اصطلاحات دقت لازم را داشته باشند تا از سوء برداشت‏ها در مباحثات سياسى جلوگيرى شود.10 به همين دليل فلاسفه تحليل زبان - فارغ از انتقاداتى كه ممكن است به آنها وارد باشد - معتقدند اگر مفاهيم اصلى در هر رشته را به خوبى بكاويم، نزاع‏ها حل يا منحل خواهند شد. به اعتقاد ويتگنشتاين، فلسفه نظريه به حساب نمى‏آيد، بلكه نوعى عمل تفسير،11 ايضاح‏12 و شرح و وصف يا تنوير13 بازى‏هاى زبانى‏14 است. پس مسائل را نه از طريق ارائه اطلاعات جديد، بلكه با مرتب كردن چيزهايى كه هميشه مى‏دانستيم، مى‏توان حل كرد، نظريات فلسفى كاربرد نادرست زبان هستند، و كار فيلسوف تشخيص و درمان اين بيمارى محسوب مى‏شود. هدف فلسفه به جاى تدوين نظريات جديد، بايد روشن كردن كژى‏هاى نظريات بد باشد.15 پسامدرن‏ها و معتقدان به نظريه گفتمان براى واژگان معناى محصلى در نظر نمى‏گيرند. به اعتقاد ايشان، واژگان دال‏هاى تهى هستند كه معناى خود را از همنشينى با ديگر واژگان پيدا مى‏كنند. طبق اين مبنا، مفاهيمى همچون عدالت و آزادى نيز دال بدون مدلول خواهند بود. بديهى است اگر اين نظريه ضد مبناگرايانه مقبول افتد، در تعريف مفاهيم سياسى و حتى ترجمه واژگان دچار تحول خواهيم شد. عماد افروغ با رد اين فرض، معتقد است مى‏توان قدر متيقنى از مفاهيم فلسفه سياسى به دست داد: بنده به هيچ وجه با قرائت كسانى كه امروزه به گونه‏اى در پيوند با جريان‏هاى پست مدرنيستى مفاهيمى همچون عدالت و آزادى را دال بدون مدلول مى‏دانند، موافق نيستم؛ يعنى نبايد به دليل اين كه نتوانستيم يك تعريف جامع و مانع از اين مفاهيم ارائه كنيم، از آن قدر متيقن هم دور شويم.16 به اعتقاد او، هر چند مفاهيمى همچون آزادى و عدالت پارادكسيكال هستند، ولى مى‏توان به قدر متيقنى در تعريف دست يافت. سؤالى كه در اين جا قابل طرح است اين كه قدر متيقن بين كدام اقوال اخذ مى‏شود؟ آيا بين اقوال مانعةالجمع - مثل خود پسامدرن‏ها از يك طرف و مدرن‏ها و مذهبى‏ها از طرف ديگر - مى‏توان قدر متيقن گرفت؟ مسأله ديگرى كه باعث نوعى ابهام در واژگان (علوم سياسى) مى‏شود، عدم توجه به پيشينه تاريخى آنهاست. برخى مفاهيم و اصطلاحات در مقاطع مختلف تاريخى دچار تفسيرها و تعبيرهاى متفاوت و متنوعى شده‏اند. همان گونه كه خواهيم ديد، واژه «جامعه مدنى» داراى چندين تعريف است، و بدون تبيين و تمايز همه آنها، نمى‏توان به برداشتى صحيح رسيد. در اين جاست كه يك واژه نه تنها در مقابل واژگان ديگر، بلكه در قبال مفاهيم مختلف كه در طول تاريخ داشته، معناى محصلى پيدا مى‏كند. از جمله آثار جوان بودن علوم سياسى آن است كه در مقايسه با علومى همچون فلسفه، دانشنامه‏ها و فرهنگ‏هاى واژگان در حد مطلوبى ندارد. دائرة المعارف‏ها حكم مرجع را دارند، و اختلافات برداشت‏ها با رجوع به آنها تا حدى فيصله مى‏يابد. اما در علوم سياسى وضع اين گونه نيست. براى يافتن تفاوت‏هاى ابتدايى‏ترين واژگان همچون «سياست»، «امر سياسى» «علم سياست»، «علوم سياسى»، «فلسفه علم سياست»، «فلسفه سياست»، «فلسفه سياسى»، «انديشه سياسى» و «نظريه سياسى» كمتر منبع جامعى را مى‏توان يافت. 2. ويژگى‏هاى خاص مفاهيم سياسى در ايران‏ مفاهيم سياسى در سطح جهانى از ابهاماتى خاص برخوردار است، اما در ايران - به عنوان كشورى جهان سومى - اين ابهامات به آشفتگى و بحران مفهومى بدل مى‏شود. در واقع بين دانشجوى ايرانى و دانشجوى يكى از كشورهاى جهان اول، در فهم مفاهيم سياسى تفاوت وجود دارد. برخى از مهم‏ترين ويژگى‏هاى وضعيت مفاهيم سياسى در ايران عبارتند از: 1) فقر منابع اصلى: كتب لغت (ديكشنرى‏هاى) موجود به زبان فارسى آن قدر نيست كه بتواند آشفتگى مفاهيم در علوم اجتماعى به شكل عام، و بحران مفاهيم در علوم سياسى به شكل خاص را درمان كند. دانشنامه (دائرة المعارف) خاصى نيز در زمينه علوم سياسى به زبان فارسى وجود ندارد. از طرف ديگر، بين كتاب‏هاى لغت هم سازگارى و هماهنگى خاصى در ترجمه واژگان به چشم نمى‏خورد. 2) معضل ترجمه: وقتى منابع به زبان فارسى يافت نشود، به ناچار مجامع علمى به سمت ترجمه روى مى‏آورند. از آن جا كه علوم سياسى عمدتاً در غرب رشد كرده، جهان سوم براى رساندن خود به سطح علمى لازم، ترجمه كتب از زبان مبدأ به زبان مقصد را ضرورى مى‏بيند. چون در ايران، تسلط به زبان خارجى چندان وضع خوبى ندارد،17 دانش پژوهان تا حد زيادى بايد منتظر بمانند تا كتب مهم و مرجع به زبان فارسى ترجمه شود. زبان براى تفهيم و تفهم است، و اگر كتابى از زبان‏هاى خارجى به زبان فارسى ترجمه مى‏شود، به اين هدف است كه مخاطبان از مراد نويسندگان آگاه شوند. به برخى از واژگان جديد در حوزه علوم انسانى توجه نماييد: استعجالى، هايش، خدمت، زمان پريشى، رهيافت، رويكرد، آمايش، جمله واره، پيوستار، رمزگشايى، راززدايى، همپرسه، بوم‏شناسى، مثالواره، بسامد، نظر آزمايى، ميانجهان، پرسمان، روان نژندى، روان پريشى، گشتاور، گشتار، خود كامروايى و گفتمان. آيا به نظر نمى‏رسد گاهى فهم واژگان انگليسى ساده‏تر از ترجمه آنها باشد؟ آيا رويه واحدى در ترجمه لغات جديد (و مراد از آنها) وجود دارد؟ اگر شما ندانيد كه «خدمت» همان «كاركرد» يا function است،18 آيا معناى اصطلاحى آن را مى‏توانيد درك كنيد؟ در اين جا از واژه انگليسى به ترجمه فارسى آن منتقل شديد يا برعكس؟! آيا مى‏توان «رهيافت» را به «تلاش براى ادراك معرفت» و «رويكرد» را بيشتر ناظر به حوزه عملياتى مربوط دانست، و در عين حال هر دو واژه را ترجمه approach معرفى كرد؟!19 چگونه ممكن است از تلفيق «رهيافت» از يك سو، و حقيقت (گوهر) وجود با واقعيت (ذات) وجود از سوى ديگر، «رهيافت»هاى گوناگونى به دست آيد؟!20 ترجمه كتاب معروف افلاطون به جمهور يا جمهورى از فقر واژگان و اشتراك لغات ناشى شده است. جمهورى يكى از اقسام و اشكال نظام‏هاى سياسى است. در قاموس سياسى، جمهورى حكومت دموكراتيك يا غير دموكراتيكى است كه زمام‏دار آن با رأى مستقيم يا غير مستقيم اقشار مختلف مردم انتخاب شده، و توارث در آن دخالتى ندارد، و بر حسب مورد، مدت زمام‏دارى محدود است.21 ولى كتاب مشهور افلاطون كه به جمهورى يا جمهوريت ترجمه شده با معناى فوق تفاوت دارد. خواننده امروزى ممكن است از آن چنين دريابد كه موضوع كتاب به نوع خاصى از حكومت مربوط مى‏شود، حال آن كه چنين نيست و واژه يونانى عنوان كتاب يعنى پوليتيكا و معادل لاتينى آن رسپوبليكا صرفاً به معناى كشور يا جامعه يا سازمان حكومت است.22 معناى اصلى republic ، همان گونه كه افلاطون به كار برده، دولت است، و معناى جديد آن - در مقابل حكومت پادشاهى، از قرن هفدهم مرسوم شد.23 در ترجمه فارسى كتاب افلاطون، واژه جمهور ترجيح دارد تا با جمهورى كه نوعى حكومت است اشتباه نشود. برخى معتقدند ترجمه بهتر آن، «مصالح عامه» است، چرا كه Res به معناى «امر» و Publica به معناى «عام» و «عمومى» است؛ پس جمهوريت يعنى اداره مدينه كه از جمله مصالح عامه تلقى مى‏شود. شايد ترجمه reform به «اصلاح» در زبان فارسى نيز از فقر واژگان ناشى شده باشد، چون اين كلمه در فرهنگ دينى و ملى ما بار ارزشى مثبت - و چيزى غير از واژه‏اى در مقابل انقلاب - را داراست.24 بخشى از مشكلات ترجمه واژگان زبان مبدأ به زبان مقصد، از محدوديت‏هاى زبان ناشى مى‏شود. اگر در زبان مقصد تعداد واژگان در حد كافى موجود نباشد، چه بسا چند واژه مختلف زبان مبدأ در مقابل يك واژه زبان مقصد قرار گيرند؛ به طور مثال وقتى خواننده با عنوان كتابى همانند «ساخت اجتماعى واقعيت»25 برخورد مى‏كند، اولين چيزى كه در مقابل «ساخت» به نظر مى‏رسد واژه Structure است؛ در حالى كه در اين جا مقصود از ساخت «ساخته شدن» ( construction ) مى‏باشد. همچنين است اصطلاح «تبيين» كه گاه در مقابل توصيف مشاهدتى و تحليل و نقد و تجويز به كار مى‏رود ( explication )، و گاه به معناى روشى در علوم اجتماعى ( explanation).26 داود فيرحى در آن جا كه از نظام سياسى خلافت و امامت بحث مى‏كند، به نمونه‏هاى آرمانى اين دو نظام اشاره مى‏نمايد. وى سپس در توضيح اصطلاح «نمونه آرمانى»، آن را معادل type Ideal وبر و تا حدودى (!) پارادايم توماس كوهن مى‏گيرد.27 منشأ اين خلط آن است كه نمونه مثالى وبر به هيچ وجه به معناى ايده‏آل و مطلوب نمى‏باشد، بلكه نمونه‏هايى هستند كه در خارج، هميشه تركيبى از آن‏ها وجود دارد. به طور مثال هر جامعه‏اى به درجاتى از مشروعيت كاريزماتيك، قانونى و سنتى برخوردار است. به همين دليل است كه Ideal type را بايد به «نمونه مثالى» ترجمه كرد، نه «نمونه آرمانى». برخى مترجمان Geist هگل را به «روح» و برخى به «ذهن» ترجمه كرده‏اند. از ديدگاه طباطبايى، Geist هگل را نمى‏توان به ذهن ترجمه كرد،28 هر چند هيچ يك از دو واژه فارسى كشش رساندن معناى مدنظر هگل را ندارند. غنى‏نژاد در نقد كاتوزيان معتقد است به راحتى نمى‏توان اصطلاحاتى همچون «خلق»، «توده» و مردم را در مقابل nation گذاشت، چرا كه اولاً در خود اروپا هم اين واژه ابهام دارد، و ثانياً بايد به تحول جوامع سنتى به جوامع مدرن و جدايى و تقابل بين قدرت سياسى (دولت) و جامعه مدنى (مردم) توجه كنيم. وى سپس به نقد واژگان تركيبى همانند «دموكراسى ايرانى» و «سوسياليسم ايرانى» مى‏پردازد: آقاى كاتوزيان به وضوح «ملى» را معادل «دموكرات» قرار مى‏دهد، و به اين نكته مهم توجه ندارد كه واژه «دموكراسى» به مفهوم غربى آن در فرهنگ ايرانى هيچ گاه وجود نداشته است. يكى از ويژگى‏هاى بيشتر روشنفكران سياسى ايران عدم درك صحيح آنها از ماهيت جوامع جديد و چگونگى پيشرفت آنهاست. نكته‏سنجى‏هاى آقاى كاتوزيان در مورد مفهوم «ملت» نزد ايرانيان و نتيجه‏هاى خاصى كه از آن به عمل مى‏آورد، همانند «دموكراسى ايرانى» و «سوسياليسم ايرانى» كمكى به روشن شدن مباحث سياسى در كشورمان نمى‏نمايد، بلكه شايد بتوان گفت آب را بيشتر گل‏آلود مى‏كند.29 غرض ما از ذكر نقد غنى‏نژاد بر كاتوزيان، وارد شدن در بحث محتوايى آنها نيست، بلكه در صدديم فقط آشفتگى مفاهيم در حوزه سياست در ايران را نشان دهيم و آن را به مشكلات ترجمه مرتبط كنيم. مورد ديگرى كه در اين جا مى‏توانيم به آن اشاره كنيم، خطايى است كه در ترجمه Fairness""Justice as توسط احمد تدين روى داده است. معمولاً Fairness را به «انصاف» ترجمه مى‏كنند، و تفاوت آن را با عدالت، در مصداقى بودنش مى‏دانند. مقصود راولز از «عدالت به مثابه انصاف» آن است كه اگر اشخاص پس از كشيدن پرده جهل بر جلوى صورت، خود را جاى ديگران قرار دهند، مى‏توانند به اصول عدالت دست يابند. تدين، عبارت فوق را «عدالت به مثابه بى‏طرفى» ترجمه كرده است. با توجه به اين كه «بى‏طرفى» در روابط بين الملل معناى خاصى دارد، ترجمه صحيحى براى fairness به نظر نمى‏رسد.30 3) جعل اصطلاح؛ به نظر مى‏رسد در برخى كتب و نزد برخى صاحب نظران، به مسأله جعل اصطلاح با تسامح نگاه شده است. گروهى از نويسندگان وقتى با محدوديت واژگان مواجه مى‏شوند و نمى‏توانند مراد خود را در قالب‏هاى موجود بريزند، اصطلاحاتى جعل مى‏كنند. در عين حال بايد توجه داشت كه حداقل دو شرط براى اين كار وجود دارد: اول آن كه به راستى واژه‏اى براى رساندن آن معنا موجود نباشد، و دوم آن كه نويسنده از نظر علمى در شأنيت و مقامى باشد كه بتواند اصطلاح جديد ابداع كند. نمونه‏هاى جعل اصطلاح را مى‏توان در دنباله مقاله پى‏گيرى نمود. 4) كاركرد ناقص مراجع ذى‏صلاح: به شكل مشخص فرهنگستان زبان و ادب فارسى و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى در كاربرد صحيح واژگان در جامعه ما مسؤوليت مستقيم دارند. اگر نخبگان جامعه ما را اين دو نهاد گرد هم آورد تا فرهنگ‏ها و دانشنامه‏هاى معتبرى در راستاى جلوگيرى از آشفتگى مفاهيم در علوم مختلف تنظيم كنند، اميد آن مى‏رود كه محافل دانشگاهى و علمى كشور به آنها اقتدا كنند و جامعه علمى ما را از وضع كنونى برهانند. به راستى بايد برخى از مشكلات و معضلات محتوايى - بالأخص در علوم انسانى - را ناشى از تبيين ناكافى مفاهيم دانست. 3. رويارويى با تجدد شايد بتوان گفت مهم‏ترين منشأ بحران مفاهيم سياسى در ايران معاصر رويارويى سنت (و دين) با تجدد بوده است. سنت و تجدد از دو جنس هستند و از دو دستگاه مفهومى متمايز برخوردارند. حدود يك سده قبل، ايرانيان با مظاهر تجدد غربى آشنا شدند. در خود واژه «مشروطه» هم بحث بود كه از ريشه «شرط» آمده است يا تغيير شكل يافته اصطلاح Charte La فرانسوى است! به هر حال واكنش ايرانيان به پيشرفت اروپاييان يكسان نبود. برخى به طور مطلق آن را پذيرفتند، برخى با آن به مخالفت برخاستند، و نهايتاً گروهى سعى در اتخاذ نقاط مثبت تمدن مدرن و ايجاد هم نهادى جديد از سنت پيشين و مدرنيته شدند. گروه اول و به ويژه گروه سوم چاره‏اى جز يافتن نسبت مفاهيم موجود و مفاهيم جديد را نداشتند: آيا مفاهيم مدرن و سنتى متفاوتند يا تمايزى ماهوى بين آنها وجود دارد؟ آنچه در عمل اتفاق افتاده آن بود كه مفاهيم مدرن بدون وجود نظارت و ملاكى خاص، و بدون وجود خواست و اراده ما وارد مفاهيم موجود در سنت ما شدند و وضعيت مفاهيم بالأخص در حوزه سياست را آشفته كردند. جابرى به دقت اين خلط روش‏شناختى را بحث كرده است. به اعتقاد او، اگر مفاهيم سنتى و مدرن را تفكيك نكنيم، ابتدا دچار خلط روش‏شناختى، و سپس دچار خلط معرفت‏شناختى و تاريخى مى‏شويم. به اعتقاد او «امت»31 در زبان عربى و «امت» در اصطلاح قرآنى دو چيز متفاوت است. اصطلاح نخست به معناى تخصصى‏اش زاده مدرنيته است، و با مفهوم دينى و قرآنى «امت» تفاوت دارد. به نظر وى، كسى كه بين مفاهيم مدرن و سنتى تفكيك نمى‏كند، همانند كسى است كه معناى جديد صاروخ (موشك) را با معناى لغوى و قديمى‏اش، يعنى كثير الصراخ (فريادگر)، يكسان مى‏پندارد!32 همچنين است مفهوم «انقلاب» در شكل كلاسيك و مدرن آن، متفكران يونان اگر از انقلاب سخن مى‏گفتند،33 چيزى جز تبديل حكومت‏ها به يكديگر را اراده نمى‏كردند، در حالى كه انقلاب در مفهوم مدرن آن بر محور بودن سوژه خودمختار و نقشى كه در يك جامعه مى‏تواند ايفا كند، تأكيد دارد. بنابراين انقلاب در مفهوم كلاسيك خود (تبديل انواع حكومت به يكديگر با حركتى دورانى) و انقلاب به مفهوم مدرن، مشترك لفظى هستند. همان گونه كه شبسترى اشاره مى‏كند، ريشه مفاهيم مدرن در دين نيست، و اين مسأله نقصى براى دين محسوب نمى‏شود. 34 چه بسا براى خواننده اين سؤال به وجود آيد كه بالأخره نسبت مفاهيم سنتى و مدرن را چگونه بايد بررسى كرد؟ آيا آنها قياس‏ناپذير هستند؟ جابرى به اين سؤال پاسخ منفى مى‏دهد و معتقد است مى‏توان پاسخ احتمالى متون سنتى را به موضوعات جديد بحث كرد. به همين دليل او مقاله‏اى تحت عنوان «وضع كنون جهان عرب از ديدگاه افلاطون و ابن رشد!» به نگارش درآورده است.35 به نظر مى‏رسد ديدگاه جابرى با آن چه «ظرفيت سنجى» نام نهاده‏ايم‏36 همخوانى دارد. طباطبايى در بحث سنت و مدرنيته به مسأله ديگرى به نام «ايدئولوژى جامعه شناسانه» اشاره مى‏كند و معتقد است اين مسأله به بحران وضعيت فعلى ما شدت بخشيده است. وى مى‏نويسد: بحران تجدد در ايران و شكست آن، به رغم كوشش‏هاى صد و پنجاه ساله گذشته، بحرانى در بنيادهاى عقلانيت است. به كارگيرى روش جامعه‏شناختى در شرايطى كه مشكل مبانى مطرح است - و افزون بر اين به دنبال تصلب سنت، مبانى علوم اجتماعى بر ما معلوم نيست - به اين دليل اساسى موجه نيست كه جامعه‏شناسى اگر مبانى نظرى آن روشن نباشد، خود بن‏بستى بر بن‏بست كنونى خواهد افزود.37 از ديدگاه او، انديشه سياسى ما در دوران زوال و انسداد قرار دارد، و اگر ميشل فوكو در روش باستان‏شناسى خود شرايط امكان را طرح مى‏كند، طباطبايى در خصوص وضعيت انديشه سياسى در ايران معاصر شرايط امتناع را مورد توجه قرار مى‏دهد.38 بر اين اساس، ايدئولوژى‏هاى جامعه شناسانه نه تنها ما را از شرايط انسانى و آشفتگى مفاهيم نمى‏رهانند، بلكه به نحوى بر بحران مفاهيم و كژتابى آنها مى‏افزايند. در مقابل، على ميرسپاسى معتقد است نگرش‏هاى ادبى / فلسفى نمى‏توانند معضل عقب‏ماندگى ما را درمان كنند و بنابراين با اقتدا به ريچارد رورتى بايد به تقدم دموكراسى و جامعه‏شناسى بر فلسفه رأى داد.39 وى در باب آشفتگى مفاهيم معتقد است بسنده كردن به تعاريف لغت‏نامه‏اى و عدم شناخت از مقولاتى مانند سنت و تجدد، بدون در نظر گرفتن زمينه‏هاى تاريخى كه اين مفاهيم از آن ظهور كرده‏اند، مى‏تواند سبب آشفتگى انديشه‏ورزى درباره مدرنيته و دموكراسى در ايران گردد. آنچه امروز به عنوان پديده‏اى مدرن تعريف مى‏گردد، مى‏تواند تحت شرايطى تبديل به پديده‏اى سنتى شود. به اعتقاد او، پديده‏هاى مدرن و سنتى سيالند، و همان گونه كه مارشال برمن معتقد است، تقليل دادن مدرنيته به مدرنيزاسيون يا مدرنيسم، به حذف دموكراسى مى‏انجامد.40 4. كژتابى مفاهيم‏ صرف رويارويى با تجدد، مستلزم كژتابى‏41 مفاهيم نيست. منشأ كژتابى مفاهيم، خالى كردن يك مفهوم از زمينه‏هاى تولد و رشد آن و محدوديت‏هاى مربوط به آن زمينه مى‏باشد. به طور مثال اگر تحزب را از مبانى مدرنيته منفك كنيم و قائل شويم قرآن نيز به «حزب» اشاره دارد، دچار كژتابى مفاهيم شده‏ايم. چه بسا ملتى با مدرنيته رويارو شود، ولى آن را تقريباً به آن شكل كه هست، درك كند؛ اما اگر فاصله سنت يك ملت با تجدد زياد باشد، مفاهيم در حين ورود به دايره سنت دچار دگرگونى مى‏شوند؛ اين مسأله را مى‏توان با مثال ترجمه مفاهيم از زبانى به زبان ديگر واضح‏تر كرد. اگر از زبان انگليسى قصد ترجمه به زبان فرانسه داشته باشيم، با مشكلات كمترى نسبت به ترجمه آن به زبان فارسى يا چينى مواجه مى‏شويم، چرا كه از نظر تاريخى اشتراك زيادى بين زبان انگليسى و فرانسه وجود دارد هر چند از نظر ريشه با هم متفاوتند. پی نوشت ها: 1. استاديار گروه علوم سياسى دانشگاه مفيد. 2. سيد صادق حقيقت، «بحران روش‏شناسى در علوم سياسى»، مجله علوم سياسى، ش 22 (تابستان 1382). 3. Discipline . 4. Inter - disciplinary . 5. عبدالرحمن عالم، بنيادهاى علم سياست (تهران: نشر نى، 1373) ص 21. 6. همان، ص 22. 7. اين جمله در زبان انگليسى معروف است كه: Politicians do their best to destroy what philosophers try to make . 8. Problematic . 9. Andrew Heywood, Key concepts in politics, New York, palgrave, 0002, PP 3 - 4 . 10. Ibid . 11. Interpretation . 12. Clarification . 13. Elucidation . 14. Language games . 15. داميانتى گوپتا، «فلسفه و تفسير: رويكرد زبان‏شناسى؛ ايده‏ها و امور»، در حسينعلى نوذرى (ترجمه و تدوين) پست مدرنيته و پست مدرنيسم (تهران: نقش جهان،1379) ص 666 - 667. 16. عماد افروغ، نگرشى دينى و انتقادى به مفاهيم عمده سياسى (تهران: مؤسسه فرهنگ و دانش، 1379) صص 135 - 136. 17. ريشه عدم تسلط كافى دانشگاهيان به زبان‏هاى خارجى را بايد در نظام آموزشى خود جست و جو كنيم. در اين نظام آموزشى، دانشجو پس از آن كه چندين سال واحدهاى درسى مختلف زبان را مى‏گذراند، باز از تكلم يا فهم متن‏ عاجز است. متأسفانه سيستم‏هاى جديد فراگيرى زبان، در مدارس و دانشگاه‏هاى ما همه‏گير نشده‏اند. 18. دانيل ليتل، تبيين در علوم اجتماعى: درآمدى به فلسفه علم الاجتماع، ترجمه عبدالكريم سروش (تهران: صراط، 1373) ص 151 به بعد. 19. سيد حسين سيف‏زاده، مدرنيته و نظريه‏هاى جديد علم سياست (تهران: دادگستر، 1379) ص 42. اين برداشت را مقايسه كنيد با مصطفى ملكيان، «روش‏شناسى در علوم سياسى»، مجله علوم سياسى، ش 14 (تابستان 1380) ص 272. 20. همان، ص 43. 21. غلامرضا على بابايى، فرهنگ علوم سياسى (تهران: ويس، 1365) ص 205. 22. همان، ص 204. 23. Iain McLean, The Concise Oxford Dictionary of Politics, OxfordUniversity Press, 6991, P 824 . 24. محمدرضا جواهرى، «اصلاح يا رفرم»، نشريه معارف، ش 15 (آذر 1382) ص 32 - 33. 25. پيترل. برگر (و توماس لوكمان) ساخت اجتماعى واقعيت: رساله‏اى در جامعه‏شناسى شناخت، ترجمه فريبرز مجيدى (تهران: شركت انتشارات علمى و فرهنگى، 1375). 26. مصطفى ملكيان، پيشين، ص 276. 27. سيد جواد طباطبايى، «نكاتى در ترجمه برخى مفاهيم فلسفه هگل»، نشر دانش (خرداد و تير 1364). 28. موسى غنى‏نژاد، جامعه مدنى: آزادى، اقتصاد و سياست (تهران: طرح نو، 1377) ص 98 - 100. 29. Nation . 30. محمد عابد الجابري، «مفاهيم الحقوق و العدل في النصوص العربية - الاسلامية» في: حقوق الانسان في‏الفكر العربي المعاصر (بيروت: مركز دراسات الوحدة العربية، 2003م) ص 25. 31. داود فيرحى، نظام سياسى و دولت در اسلام، پيشين، ص 31 - 45. 32. ارسطو، سياست، ترجمه حميد عنايت (تهران: اميركبير، 1364) كتاب پنجم (انقلاب) ص 202 - 258. 33. WWW. Algabriabed. com . 34. مايكل سندل، ليبراليسم و منتقدان آن، ترجمه احمد تدين (تهران: شركت انتشارات علمى و فرهنگى ، 1374) ص 64. 35. سيد صادق حقيقت، توزيع قدرت در انديشه سياسى شيعه (تهران: هستى نما، 1381) ص 21 - 24. 36. جواد طباطبايى، ابن خلدون و علوم اجتماعى: وضعيت علوم اجتماعى در تمدن اسلامى (تهران: طرح نو، 1374) ص 9. 37. همان، ص 372. 38. محمد مجتهد شبسترى، «دين و تجدد در ايران امروز»، روزنامه همشهرى (8/11/1377). 39. على ميرسپاسى، دموكراسى يا حقيقت: رساله‏اى جامعه‏شناسى در باب روشنفكرى ايرانى (تهران: طرح نو، 1381) ص‏10-11. 40. همان، ص 34 - 38. 41. Distortion . ادامه دارد ......* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372/خ





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 585]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن