واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: رازِ راز
- تجلي اول
* شدن رو به بالاست و به اصطلاح عرفاني: الالطف فالالطف. هرچه بالاتر ميرود، لطيفتر و گستردهتر و نيرومندتر ميشود تا به نقطه اول خودش ميرسد كه تجلي اول حق ـ تبارك و تعالي ـ است. از تجلي اول با عنوان عقلاول هم ياد كردهاند كه محل بحث ما نيست.
* حاصل بيت مورد تفسير اين خواهد كه خلايق يا ممكنات در يك دايره در حال سير هستند و در دو نيمكره سفر ميكنند...
* در واقع، اين دايره خطي است در دو قوس: يكي قوس نزول كه از هيولي است يا مادة نخستين كه صرف استعداد است و از آنجا حركت ديگري شروع ميشود تا فعليت محض كه خود حق تعالي است.
* بنابر اين، خلايق از خدا آغاز ميشوند و به خدا پايان پيدا ميكنند و اين سير، همچنان ادامه دارد.
* حرف ما اين است كه هستي چرخش دارد و در چرخش خودش عليالدوام، از ازل تا ابد به صورت دايره در جريان است. اين برداشتي است كه من از بيت شيخ شبستري ميكنم:
يكي خط است از اول تا به آخر
بر او خلق جهان گشته مسافر
* دو بيت بعدي گلشن راز به گونهاي است كه بايد آن را تحميد به شمار بياوريم:
در اين ره انبيا چون ساربانند
دليل ورهنماي كاروانند
وز ايشان سيد ما گشته سالار
هم او اول، هم او آخر در اين كار
اگر به سنت هزار سالة ادبيات فارسي نگاه كنيم، خواهيم ديد كه طبق يك سنت، از پيامبر اسلام مدح و تمجيد صورت ميگيرد و كسي از شاعران را نميتوان يافت كه اين سنت را ترك كرده باشد.
* حرف شما منطقي است ولي در بيت اول، ما شاهد ادامه سخن قبلي هستيم، چون «اين ره» كه شيخ شبستري ميگويد، اشاره دارد به قوس صعود و نزول. اين قوس، راهي است كه همه در آن سفر ميكنند و ميآيند و ميروند. جالب است حافظ هم در جايي سير را دايرهوار تصور كرده و گفته همه در آن سرگردان هستند. سؤال شبستري اين است كه: حالا كه همه مسافر هستند و در اين دايره سير ميكنند و رفت و آمد دارند،آيا نياز به راهنما دارند يا بدون راهنما هم ميتوانند به سير خودشان ادامه بدهند.
* جواب قدما اين است كه راهنماي انسان در مسير عمر، انبيا هستند.
* من از همين جا استفاده ميكنم كه سخن شيخ شبستري، تحميد نيست بلكه بيان واقعيت است. سؤال اين است كه خلق، آيا بدون راهنما ميآيند و ميروند و در اين دايره سير ميكنند يا راهنما دارند؟
* به عبارت ديگر: آيا بايد خودشان بروند و بيايند و متكي به خودشان باشند يا به ديگران اتكا كنند؟
* و به عبارت ديگر: آيا ول شدهاند وول هستند يا هدايت در كار است؟
* هدايت تكويني و هدايت تشريعي!
*در اينجا بحث هدايت مطرح است، هر چند كه بعداً ميتوان اقسام هدايت را مورد اشاره قرار داد. جواب اين است كه مسافر طبعاً بدون هدايت نميتواند به سر منزل مقصود برسد. هر مسافري ، بخصوص اگر نابلد و راهنشناس باشد و بخصوص اگر راه دراز باشد، نميتواند بدون راهنما به راه خوش ادامه بدهد. درست است كه ما قضيه را با دو نيم دايره تحليل و تفسير ميكنيم ولي دايرة اين دو نيم دايره چنان وسيع است كه همه هستي را در بر ميگيرد. در واقع، بحث درباره يك دايره معمولي و كوچك نيست. بحث دايرهاي در ميان است كه همه هستي را شامل ميشود. چنين دايرهاي تا چه حد ميتواند وسيع باشد؟
*تا بينهايت و بيكران. راهنمايي كه شيخ شبستري براي اين دايره و مسافرت در آن معرفي ميكند، پيامبران هستند.
*شما ميتوانيد در اينجا معناي پيامبر را وسيع بگيريد، نه الزاماً انبيايي كه روزگاري آمدهاند و رفتهاند ما ميتوانيم از عقل به عنوان راهنماي اين مسافرت نام ببريم كه همان پيامبر باطني است. در روايات از عقل به عنوان پيامبر باطني ياد شده است، اما در اين جريان هستي كه از ازل تا ابد گسترش دارد، نميتوان باطني را بدون ظاهر در نظر گرفت. آيا باطني را ميشناسيد كه ظاهرا نداشته باشد؟
* ظاهر بدون باطن و باطن بدون ظاهر بيمعني است.
آفرين بر شما. نه ظاهر بدون باطن داريم، نه باطن بدون ظاهر. ظاهر و باطن متضايف هستند. اگر عقل پيامبر باطني است كه هست و روايات اين موضوع را تأييد ميكند عقل ظاهري هم دارد. ظاهر عقل، وجود مبارك پيامبراني از نوع حضرت موسي و حضرت عيسي و پيامبر اسلام(ص) است.
*پيامبران ظاهر عقل هستند، چه معنايي دارد؟
يعني عقل وقتي نمود جسماني پيدا كند و تجسم
سه|ا|شنبه|ا|21|ا|خرداد|ا|1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 161]