تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نيت خوب صاحب خويش را به بهشت مى برد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804142498




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بررسي خنده در آيات و روايات


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بررسي خنده در آيات و روايات
بررسي خنده در آيات و روايات   نويسنده:مرضيه رستميان1   چکيده   در اين مقاله بعد از تعريف لغوي کلمه ي «ضحک»به معناي خنديدن، مطلبي تحت عنوان فاعل خنده آورده شده که اختياري بودن خنده را اثبات مي کند. در بخش بعدي مقاله با توجه به آيات قرآن، موارد خنده به عناوين فرعي:1-تعجب2-استهزاء3-شادي در روز رستاخيز4-محروميت از خنده به جهت مجازات تقسيم گشته است . در هر عنوان آيات مربوط به آن موضوع با توجه به تفاسير و تا حدودي روايات بررسي شده و در انتهاي هر قسمت، نتيجه گيري مربوط به آن موضوع بيان گرديده است. در انتهاي مقاله نيز بعد از بررسي تمام آياتي که خنده و گريه در آنها به کار رفته، و با توجه به روايات وعلم روانشناسي به اين نتيجه رسيده شده، که تبسم پسنديده ترين نوع خنده مي باشد. و در خنده هاي بکار رفته در آيات قرآن، تعجب را مي توان علت اصلي براي آنها دانست. و در آخر مقاله نيز مطلبي تحت عنوان خنده در سيره ي ائمه بيان گرديده است . کليد واژه : خنده ، آيات، روايات، تبسم در ميان بحث هاي مربوط با قرآن تا کنون به موضوع هاي متنوعي در قالب تحقيق پرداخته شده است. اما با وجود گستردگي مفاهيم آيات که نشأت گرفته شده از معجزه بودن اين کتاب آسماني است، هنوز بحث هايي وجود دارد که در ميان هاله اي از ابهام به شرح آن پرداخته نشده است . در اين مقاله، سعي گشته، به موضوع خنده با محوريت آيات ، روايات و تا حدودي علم روانشناسي پرداخته شود . در ابتدا بعد از بررسي لغوي کلمه «ضحک» که براي مفهوم خنديدن از اين کلمه در قرآن استفاده شده، آياتي که اين ريشه در آنها بکار رفته، شناسايي و با توجه به نوع خنده ي اشاره شده در هر آيه، در طبقه مخصوص به خود مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار گرفته است . بررسي لغوي «ضحک»:   الضحک:باز شدن و شادابي چهره و ظاهر شدن دندان ها از سرور و شادي روح است .2در لسان العرب آمده که «الضحک» ظهور دندان هاي ثنايا از شادي است.3و در مجمع البحرين ذيل اين کلمه نوشته شده، ظهور دندان ها هنگام امر عجيب و ضحک، به هنگامي است که مسخره کند يا متعجب شود و سپس ضاحک گردد.4 ضاحکه: همه ي دندان هاي جلو و کنار که هنگام خنده آشکار مي شوند . ضواحک:دندان هايي که هنگام تبسم ظاهر مي شوند.5 رجل ضحکه: به معناي اين است که مردم به او مي خندند ، و ضحکه:براي کسي استعمال مي شود که مي خندد و گاهي هم تنها براي سرور و شادي استفاده مي شود. مثل «مسفره ضاحکه»گاهي نيز براي تعجب بکار مي رود. مانند آيه ي 19در سوره ي نمل .6 در باب کاربرد خنده براي تعجب اين نکته بدست مي آيد ، که خنده اختصاص به انسان دارد و در غير انسان يافت نمي شود، و بايد همچنين اضافه کرده : العجب يا تعجب از سبب هاي خنده است، که در نهايت به خنده ختم مي شود و آن به اراده ي خدا و انسان بستگي دارد. پس خنده اي که به اراده از بنده صادر مي شود. مانند ساير افعال انسان بايد در جهت صلاح و نيکي لحاظ گردد.7 در باب کلمه ي «خنده» در لغت نامه ي دهخدا آمده است؛ حالتي که انسان به واسطه ي شعف و خوشحالي و بشاشت پيدا مي کند و در آن لب ها و دهان به حرکت در مي آيند و اين حالت با آواز مخصوصي همراه است. اما در باب تبسم در همين کتاب آمده :«مجمل اللغة:دندان برهنه کردن وقت خنديدن»،«غياث اللغات:اندک خنديدن بدون آواز»و«اقرب الموارد:کمترين حد خنديدن و نيکوترين آن»و در تداول فارسي زبانان خنده ي بي صدا به نحوي که دندان هاي پيشين نمايان گردد . در کتاب معجم مقايس اللغه در باب تبسم آمده : شروع و آغاز دهان براي خنده، غير ضحک مي باشد.8 فاعل خنده :   1ـ نجم /43:«وانه هو اضحک و ابکي؛و هم اوست که مي خنداند و مي گرياند .» در اين آيه، اين مسئله که آيا خنده و گريه از اعمال خود انسان است يا برطبق آنچه که از معناي اين آيه برمي آيد، تنها عامل خنده و گريه ي ما خداوند مي باشد، مورد بررسي قرار گرفته است . در تفسير الميزان، اشاره خوبي به اين موضوع گرديده ، با اين مضمون که خداي تعالي تنها کسي است که خنده را در شخص خندان و گريه را در شخص گريان ايجاد کرده است، و اين منافات ندارد با اينکه، خنده و گريه را به خود انسان ها نسبت دهيم . براي اينکه نسبت دادن، گريه و خنده و هر کار ديگري به انسان به اين جهت است که او آن کار را انجام داده و به خدا، به اين علت که او آن را ايجاد کرده، و بين اين دو فرق زيادي مي باشد، که با وجود اين فرق هم باز بين اراده خدا و اراده انسان به خنديدن و گريه کردن منافاتي نيست. زيرا اراده الهي به خنده ارادي و به اختيار قرار گرفته است، نه هر خنده اي، اگر چه به اجبار باشد. پس اراده انسان در خنديدن موثر است و آن سببي است که در طول، سببيت اراده خدا قرار گرفته، نه در عرض آن، تا منافاتي پيش آيد . و بگويند، چون دو علت در عرض هم هستند. پس چگونه دو سبب يک مسبب را بوجود مي آورند.9 در بعضي از تفاسير، اين موضوع مطرح شده، که اگر خنده و گريه بطور مطلق فعل خدا بود، ديگر امر و نهي به آن نمي شد، چنانکه در آيه 82سوره توبه خداوند نمي فرمود:«فليضحکوا قليلا و ليبکوا کثيرا»و يا در سوره نجم، آيه 60«و تضحکون و لا تبکون» سبب خنده و گريه به انسان داده نمي شد.10 در تفسير انوار درخشان آمده که خنده و گريه دو حالت رواني است، که انسان در صورت تحقق شرايطي به اختيار مرتکب آن دو مي شود و برحسب ايجاد فعل اختياري به شرط اراده پروردگار است. زيرا خداوند، انجام کاري را با لوازم تشخيص آن خواسته است که بوجود آيد.11 در تفسير في ظلال آمده که خنده اسراري از سرهاي تکويني خداوند مي باشد. که ما چگونگي آنها را نمي دانيم. همچنين عواملي که ايجاد خنده و گريه در انسان مي کند در شعور او ثبت نمي گردد، زيرا عواملي که امروز باعث خنده ما مي شود، شايد فردا باعث گريه ي ما گردد. و اين دو حالت در ذات انسان مي باشند و کاملاً غير قابل شناخت هستند. 12 در باب اين آيه روايتهايي وارد گرديده و سبب نزولهايي به آن نسبت داده شده، از جمله آنها روايتي است، از قول عايشه که گفته: سبب نزول آيه آن بود، که رسول الله به قومي از صحابه گذشت که مي خنديدند، گفتند : «لو تعلمون ما اعلم لبکيتم کثيرا و لضحکتم قليلا»:اگر شما مي دانستيد، آنچه را که من مي دانم خنده تان اندک بود و گريه تان بسيار . بعد از مدتي رسول الله به پيش آنها بازگشت و آيه 43،سوره نجم را برآنان خواند و گفت:چهل گام نرفته بودم که جبرئيل آمد و اين آيه را خواند.13 مجاهد نيز در معني اين آيه گفته است، که يعني اهل بهشت را در بهشت خدا بخنداند و اهل دوزخ را در دوزخ بگرياند. همينطور روايت شده که فردي يهودي از حضرت امير(ع)درباره اين آيه پرسيد و گفت:خندانيدن و گريانيدن، کار حکيمان نباشد و کار سفيهان باشد؟حضرت امير گفتند:معني آن، اين است که او خدايي است، که ابر را مي گرياند به باران، و باغ را مي خنداند در بهاران به شکوفه هاي رنگارنگ. ذوالنون مصري نيز گفته :دلهاي کافران را به انکار و کفران بگرياند.14 انواع خنده :   خنده تعجب :   1ـ نمل/19:«فتبسم ضاحکا من قولها و قال رب اوزعني ان اشکر نعمتک التي انعمت علي و علي والدي و ان اعمل صالحا ترضه و ادخلني برحمتک في عبادک الصالحين؛سليمان از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت:پروردگارا در دلم افکن تا نعمتي که به من و پدر و مادرم ارزاني داشته اي سپاس بگزارم و به کار شايسته اي که آن را مي پسندي بپردازم، مرا به رحمت خويش در ميان بندگان شايسته ات داخل کن.» در تفسير الميزان آمده که تبسم، کمترين حد خنده و «ضحک»خنده ي معمولي است. و اگر در جمله مورد بحث هر دو کلمه با هم بکار برده شده، استعمال مجازي است که مي فهماند، تبسم آن جناب نزديک به خنده بود.15 در بيشتر تفاسير از جمله مجمع البيان، نمونه، منهج الصادقين و مخزن العرفان و ..دليل اصلي خنده ي حضرت سليمان را نتيجه ي تعجب دانسته اند. از آن جهت که مورچه اي ياران خود را از لشکر عظيم ايشان برحذر مي دارد، و اين آينده نگري و مصلحت انديشي مورچه باعث تعجب و خندان شدن حضرت سليمان گرديده است. در بعضي ديگر از تفاسير، علت خنده ايشان را شادي بيان کرده اند، به خاطر اينکه خداوند علاوه برنبوت، ملک، سلطنت و لشکرياني از جن و انس و طير، علم منطق پرندگان و ساير حيوانان را نيز به او عطا فرموده است.16و يا شادي بخاطر اينکه حتي مورچگان هم به عدالت گستري ايشان پي برده اند.17 البته با توجه به مقام شامخ نبوت در رابطه با حضرت سليمان (ع)و شخصيت والاي آن حضرت و برخي احاديث رسيده از ائمه اطهار که تنها خنده ي حاصل از تعجب را نيکو شمرده اند، از جمله اينکه امام حسن عسکري(ع)مي فرمايد:«خنده اي که از روي تعجب نباشد، نشان ناداني است».18و به اين دليل که بيشتر مفسران تاکيد بيشتري برعلت تعجب داشته اند تا سرور و شادي، مي توان گفت که تعجب علت اصلي خنده آن حضرت بوده است . 2ـ هود/71:«وَ امرَأَتَهُ قَآئمَةٌ فَضَحِکَت فَبَشَّرناهَا بِإِسحَقَ وَ مِن وَرَاء إِسحَقَ يَعقُوب؛و زن او (حضرت ابراهيم(ع)ايستاده بود خنديد. پس وي را به اسحاق و از پي اسحاق به يعقوب مژده داديم .» در رابطه با خنده همسر حضرت ابراهيم(ع)، ساره، و علت آن نظرات متفاوتي وجود دارد، اما در بيشتر تفاسير از جمله مجمع البيان اين خنده را به دلايل مختلف ناشي از تعجب دانسته اند: از جمله اينکه قوم لوط از عذابي که به زودي به آن دچار مي شوند، غافلند. و يا تعجبي که از مشاهده ي آن اوضاع به او دست داد، زيرا مي ديد، با اينکه از مهمانها(فرشتگاني که جهت بشارت آمده بودند)پذيرايي مي کند. آنها از غذا نمي خورند.19 در تفسير نمونه نيز علت خنده ي ساره را تعجب حاصل از اين مي داند،که مگر پيرزني در اين سن و سال مي شود، براي شوهر پيرش فرزند آورد. زيرا ساره نود و هشت يا نود و نه ساله بود و شوهرش، حضرت ابراهيم نيز نود و نه يا صد سال داشتند.20 در مفردات آمده که خنده همسر حضرت ابراهيم از تعجب و شگفتي بوده، به دلالت آيه «قَالَت يَا وَيلَتي أَأَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هَذابَعلي شَيخاً إِن هَذَا لَشَيءٌ عَجِيبٌ(هود/72)؛آيا از امر خدا در شگفتي»و دلالت ديگر براين سخن، خود ساره است که گفت:«أَأَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ(هود/72)؛آيا، من که پيرم فرزندي خواهم داشت.»21 علامه طباطبايي«ضحک»در اين آيه را به معناي حيض شدن مي داند نه خنديدن. و در همين رابطه به حديثي از معاني الاخبار به سند صحيح از عبدالرحمن بن حجاج از امام صادق استناد کرده است، که در تفسير جمله «فضحکت فبشرناها باسحاق»فرموده اند : يعني حيض شد.22اما در رد اين مطلب در تفاسير آمده که عرب فقط در رابطه با حيض شدن خرگوش، از «ضحک»استفاده کرده است. و در رابطه با انسان ها از اين لفظ استفاده نمي شود.23 همچنين در لسان العرب از قول فراء نقل شده که قول«ضحک»به معناي حائض شدن را از فرد ثقه نشنيده است، واز ابن عباس روايت شده که خنده ي ساره بخاطر تعجب، از ترس حضرت ابراهيم بوده است.24 در نتيجه با توجه به دلايل تفسيري و لغوي ارائه شده مي توان به اين نتيجه رسيد که، خنده ي ساره(همسر حضرت ابراهيم)از روي تعجب بوده است . خنده استهزاء :   1ـ زخرف/47:«فَلَمَّا جَاءهسم بِآيَاتِنَا إِذَا هُم مِّنهَا يَضحَکُونَ؛پس چون آيات ما را براي آنان آورد، ناگهان ايشان برآنها خنده زدند .» اين آيه به خنده ي قوم حضرت موسي اشاره دارد. زمانيکه آن حضرت معجزات الهي را به آنها عرضه داشتند، و آنان بدون تامل در آن آيات ايشان را مسخره کردند. در تفسير اطيب البيان آمده است که اين عادت تمام مشرکين نسبت به تمام انبياء بوده که مسخره مي کردند، و در نهايت به عقوبت کارشان هم مي رسيدند.25 در احسن الحديث بيان شده که منظور از آوردن آيات، اظهار و نشان دادن آنهاست. و «ضحک»به معناي خنده است، آن هم خنده اي که از روي استهزاء باشد. يعني ضحکشان ناشي از مسخره کردن آيات بود.26 با در نظر گرفتن تفاسيري که براي اين آيه ذکر گرديده، مي توان گفت که مشرکين(قوم حضرت موسي)هنگامي که آيات الهي برآنها عرضه گشت، تعجب خويش از عظمت آن آيات الهي را در غالب استهزائي که به همراهش خنده بود، ابراز داشتند . 2ـ مطففين/29:«إِنَّ الَّذين أَجرمُوا کَانُوا مِنَ الَّذينَ آمَنُوا يَضحَکُونَ؛کساني که گناه مي کردند آنان را که ايمان آورده بودند به ريشخند مي گرفتند .» در بعضي از تفاسير در رابطه با شان نزول اين آيه آمده که :بزرگان قريش از جمله :ابوجهل ، وليد بن مغيره، عاص بن وائل و دوستان ايشان هر گاه فقراي صحابه همچون : عمار، خباب، صهيب، بلال و امثال ايشان را مي ديدند آنها را مسخره مي کردند و به خاطر همين موضوع اين آيه در شان آنان نازل گشت.27 در تفسير الميزان نيز بيان شده که منظور از(آنان که ايمان آوردند) ابرار، مي باشند و علت خنديدن کفار و مسخره کردن آنها، تنها ايمان ابرار و مومنان بوده است. همچنان که بيان تعبير(آنان که جرم مي کردند)براي اين بوده که بفهماند، کفار به علت مسخره کردن ابرار، مجرم بودند.28 در تفسير نمونه علاوه بر تمسخر آميز بيان کردن خنده ي بکار رفته در اين آيه، اين گونه خنده را ناشي از روح طغيانگر، کبر، غرور و غفلت مي داند و مي گويد که هميشه افراد سبک مغز در برابر مومنان با تقوا ، چنين خنده هاي مستانه اي داشته اند.29 در اين آيه نيز کفار براي اينکه شگفتي خود را از ايمان صحابه ي پيامبر(ابرار)پنهان کنند. به مسخره کردن و خنديدن برآنها مشغول مي شدند . 3ـ نجم/59،60:ـافمن هذاالحديث تعجبون(59)و تضحکون و لا تبکون(60)؛آيا از اين سخن عجب داريد و مي خنديد و نمي گرييد.» در تفسير مجمع البيان ذيل اين آيه آمده است، که منظور از اين «حديث»همان چيزي است که قبلا به وسيله ي معصوم راستگو(ع)از آن خبر داده شده. بعضي هم گفته اند: يعني اين مشرکين آيا از اين قرآن و نازل شدن آن از جانب خداوند برحضرت محمد و معجزه بودن آن در شگفت نمي شويد، و باز هم از روي استهزاء مي خنديد. و جمله «لا تبکون»به اين معنا به کار رفته که چرا بخاطر وعده هاي عذاب قرآن برخود نمي گرييد.30 در تفسير گازر از قول ابوخليل نقل شده که گفت: تا اين آيت آمد ، رسول(ص)را کسي خندان نديد.31 با توجه به مطالب گفته شده مي توان نتيجه گرفت: که اين آيه خطاب به کفار است و اين که چطور، با ديدن قرآن و اخبار متعجب مي شوند ولي باز هم از روي استهزاء به آنها مي خندند و از عاقبت خود آگاه نيستند.همچنين اين آيه به نوعي بيان کننده ي اين مطلب است که حتي استهزاء هم مي تواند نشان تعجب باشد . 4ـ مؤمنون/110:«فَاتَّخَذتُمُوهُم سِخريًّا حَتَّي أَنسَوکُم ذِکرِي وَ کُنتمُ تَضحَکُونَ؛اما شما آنها را به باد مسخره گرفتيد، تا شما را از ياد من غافل کردند، و شما به آنان مي خنديديد.» در تفسير مجمع البيان، جلد17،در تفسير اين آيه آمده که استهزاء مشرکين نسبت به مومنان و مشغول شدن آنان به اين امر باعث فراموشي آنها از خدا گرديد و در حقيقت علت فراموشي کافران، مومنين شمرده شده است . اما در واقع مومنان علت نيستند، بلکه مشغول شدن به استهزاء آنان سبب فراموشي ياد خدا در مشرکان مي باشد. و خنديدن در اين آيه نشان از مسخره شده مومنان توسط مشرکان است . در تفسير الميزان بيان شده که مراد از «ذکري»همان کلام مومنين است در دنيا، که مي گفتند :«ربنا ءامنا فاغفرلنا وارحمنا....»که مضمون کلام کفار در آتش دوزخ نيز همين است . و خداوند از اين لحاظ فرمود:مومنين ذکر مرا از يادتان بردند تا بفهماند که مومنين در نزد آنها احترام و شاني نداشتند. مگر همين که مسخره شوند.32 البته مي توان در اين آيه از «کنتم منهم تضحکون»اينگونه نتيجه گرفت؛آنها کساني بودند که در پشت استهزاءشان در ابتدا تعجبي نهفته بود که باعث خنده شان نسبت به مومنين مي گشت . اما مشغول شدن و مداومت براين کار باعث گرديد که ياد خدا را فراموش کنند؛ و اين عمل برايشان عادتي گردد . در روايات نيز آمده که امام صادق فرمودند:«چه بسيار کساني که از روي لهو بسيار مي خندند و در روز قيامت بسيار گريانند و چه بسيار کساني که برگناهان خويش بسيار مي گريند و ترسانند. اما در روز قيامت در بهشت بسيار شادمان و خندانند.33» خنده هاي شادي در روز رستاخيز:   1ـ عبس/39،38:«وُجوهٌ يَومَئِذٍ مُّسفِرَةً(38)ضَاحِکَةٌ مُّستَبشِرَةً(39)؛چهره هايي در آن روز گشاده و نوراني است خندان و مسرور است .» منظور از اين آيه خنديدن در روز قيامت، بخاطر اعمال نيک است. در منهج الصادقين از ابن سلمه، نقل شده که انس بن مالک از حضرت رسول (ص)پرسيده است: يا رسول الله مضمون آيه «وجوه يومئذ مسفره ضاحکه مستبشره»چيست:پيامبر فرمود: اي انس آگاه باش که مراد از «وجوه ضاحکه»وجوه بني عبدالمطلب است. يعني روي من و روي علي بن ابي طالب و روي حسن، حسين، فاطمه و..که هنگام قيامت چون ما از قبر بيرون آييم، رويهاي ما چون آفتاب عالمتاب روشن و درخشنده است.34 در تفسير جامع، طايفه ي اهل ايمان در روز قيامت داراي رخساري چون صبح فروزان و خندان اند. و طايفه ديگر(مشرکان)را داراي صورتهاي گردآلود و غمگين معرفي مي کند.35 بهرحال تفاوتي نمي کند که منظور چه کساني از اهل ايمان هستند، مهم خندان بودن اين گروه در روز قيامت به دليل شادي اصيل آنها از جهت حفظ ايمان و انجام اعمال نيک شان در دنيا مي باشد . 2ـ مطففين/34:«فَاليَومَ الَّذينَ آمَنُوا مِنَ الکُفَّارِ يَضحَکُونَ؛ولي امروز، مومنانند که برکافران خنده مي زنند .» اين آيه در ادامه ي آيه اي نازل گشت، که در آن کفار، مومنان را مسخره مي کردند و بيان مي دارد که امروز مومنان برکفار خنده مي زنند. در تفسير مجمع البيان آمده است که مراد از(امروز)روز قيامت است . وعلت خنديدن مومنان به چند دليل است :1ـبه کفار مي خندند، زيرا آنها را در آتش جهنم، و خود را در نعمتهاي بي پايان بهشتي مي بينند.2-به اين دليل که خداوند سبحان سرور و شادي مومنان را در عذاب کفار قرار داده است، آن هم عذابي که هيچ جاي بخششي ندارد، زيرا اگر بخششي برايشان مي بود،جايز نبود که سروري براي مومنين قرار دهد. زيرا شراط آن سرور، عداوت و دشمني است و حال انکه به سبب عفو عذاب برطرف مي شود.36 در انوار درخشان نيز علت خنده مومنان اينگونه بيان شده که براي کفار، دري بسوي بهشت گشوده مي گردد، و به آنها گفته مي شود که وارد بهشت شويد. هنگاميکه کفار و بت پرستان هجوم آورده که وارد بهشت شوند. ناگهان درب بهشت بر روي آنان بسته خواهد شد، و به همين دليل اهل ايمان از پريشاني و فريفتگي کفار، شاد مي شوند و مي خندند.37 براساس اين آيه خنده ي مومنين به دلايل متعدد از جمله مشاهده ي عذاب مشرکين و پريشاني آنها، از روي سرور و شادي است . محروميت از خنده، کيفر جهاد گريزي   1ـ توبه /82:«فَليَضحَکُوا قَليلاً وَ ليَبکُوا کَثيِراً جَزاء بِمَا کَانوُا يَکسِبُونَ؛از اين پس کم بخندد و به جزاي آنچه بدست مي آورند، بسيار بگريند .» در تفسير الميزان ذيل اين آيه آمده است. که ابن ابي حاتم و ابن مردويه از ابن عباس روايت کرده اند: که رسول الله در جنگ تبوک(آخرين جنگي که حضرت رسول در آن شرکت جست)به مردم دستور داده بودند تا با او حرکت کنند. و چون اين واقعه در تابستان رخ داد و هوا گرم بود، عده اي گفتند: يا رسول الله هوا بسيار گرم است، و ما طاقت بيرون رفتن نداريم و شما نيز بيرون نرويد. و خداي تعالي در پاسخشان فرمود:بگو، آتش جهنم داغ تر و سوزان تر است. و خطاب به آنها اين آيه نازل گرديد. البته منظور از کم خنديدن، همان خوشحالي ناپايدار دنيوي است که از ناحيه ترک جهاد و امثال آن به ايشان دست داده و منظور از گريه زياد، گريه در آخرت بخاطر عذاب دوزخ در حرارت شديد است.38 در تفسير روض الجنان و اثني عشري به اين مطلب اشاره گرديده، که از آن جهت که خنده و گريه در اختيار ما نيست، مراد از نهي خنده در حقيقت نهي از اسباب خنده مانند لهو، لعب و ...مي باشد و گريه بخاطر خوف الهي و ياد معاصي و عقاب سبحاني است که با خواستن يا نخواستن ما بوجود يا از بين نمي رود.39 در تفسير نمونه نيز آمده که اين گروه بايد در جهان کمتر بخندند و بيشتر گريه کنند، زيرا مجازات هاي دردناکي در پيش دارند .40 نتيجه گيري   با بررسي در آياتي از قرآن کريم که در آنها کلمه(ضحک)بکار رفته بود. خنده هاي بکار رفته در آيات را به سه دسته مي توان تقسيم نمود:1-خنده ي حاصل از شادي مؤمنين در روز رستاخيز2-خنده ي حاصل از تعجب3-خنده ي استهزاء در بررسي هر يک از موارد گفته شده، براي دست يابي به علت اصلي خنده اگر خنده شادي مؤمنين در روز رستاخيز را که به خاطر گرفتن نامه اعمال به دست راستشان و بهره مندي از لطف و رحمت الهي، برخورداري از نعمات الهي در روز رستاخيز و استقرار در بهشت جاويدان است، جدا کنيم، که البته در آياتي نيز به اين شادي مومنين در روز قيامت اشاره گرديده، که البته در آياتي نيز به اين شادي مومنين در روز قيامت اشاره گرديده، که از جمله آنها آيات 7تا9سوره ي انشقاق مي باشد :«فأما مُن اُوتي کتابه بيمينه . فسوف يحاسب حسابا يسيراً. و ينقلب إلي أهله مسرورا؛اما هر کس را در آن روز نامه اعمال به دست راست دهند . آن کس خوشا براحوالش که بسيار حسابش آسان کنند و او به سوي کسان و خويشانش(در بهشت)مسرور و شادمان خواهد رفت.» در اين آيه مراد از کلمه مسرور به معناي شادي حاصل از دريافت نهايت نعمتها و اصيل ترين آنهاست.41و بنابرگفته احسن الحديث، سرور، شادي مخصوص به باطن است.42 همچنين در آيات (11/انسان)(22/قيامت)24/مطففين)همه بيانگر اين شادي اصيل مومنين در روز قيامت مي باشد.43 اما راجع به اين موضوع که واکنش خارجي حاصل از اين شادي چيست، در کتابهاي روانشناسي آمده که شاخصهاي غير کلامي که بيانگر شادي است، عبارتست از : لبخند زدن ، وضعيت بدني باز و غير دفاعي و خوش بيني تؤام با بشاشيت در تن صداست .44براساس اين مطلب، لبخند زدن يک کنش غير کلامي به شعف دروني اصيل است . که در رابطه با مؤمنين در روز قيامت چون از يک منبع اصيل و براساس لطف و نظر خاص الهي عارض گشته به مرحله تکامل يافته و پيشرفته خود که خنده است تبديل مي گردد و در آيه هاي(38و39/عبس)و(34/مطففين)به اين نوع خنده ها اشاره شده است . در سوره مطففين همانطور که قبلا نقل شد، خداوند متعال سرور و شادي مؤمان را در عذاب کفار قرار داده است، آن هم عذابي که هيچ جاي بخششي ندارد . در مورد خنده حاصل از تعجب با بررسي آيات (19/نمل).(71/هود)ثابت کرديم که خنده ي حضرت سليمان در سوره ي نمل و همسر حضرت ابراهيم، ساره، در سوره ي هود از روي تعجب بود اما در رابطه با استهزاء ، با توجه به مضمون برخي آيات مي توان تعجب را علت اصلي آن دانست. البته استهزاء در حالتي که با تعجب همراه باشد، با واکنش خارجي خنده همراه مي گردد. دليل براين گفته آيه (59و60/نجم)مي باشد:«أفَمن هذا الحديث تعجبون(59)و تضحکون و لا تبکون(60)؛آيا از اين سخن عجب داريد و مي خنديد و نمي گرئيد .» که با مراجعه به تفاسير معلوم گشت، که اين آيه خطاب به کفار است که چطور با ديدن قرآن متعجب مي شوند ولي در عکس العمل به آنها تنها از روي استهزاء مي خندند و از عاقبت خود آگاهي ندارند . بنابراين در يک جمع بندي کلي مي توان، علت خنده هاي بکار رفته در آيات را تعجب دانست . که در اين ميان ابوعلي سينا نيز در رساله ي علم النفس خويش مي گويد:«از خواص انسان يکي اين است که چون اشياء نادره را درک مي کند. انفعالي حاصل مي کند که تعجب خوانده مي شود. و خنده به دنبال دارد.»45 حتي امانوئل کانت(فيلسوف آلماني)نيز در رابطه با علت خنده مي گويد:«هر انتظاري که عقيم بماند و قضيه صورت ديگري بايد. موجب خنده شود».46 در بررسي تمام آياتي که لفظ ضحک براي بيان حالت استهزاء کافران و مشرکان بکار رفته بود، مي توان نوعي تعجب از آيات الهي را در(سوره زخرف)،ايمان مؤمنان را در (سوره مطففين و مؤمنين)و قرآن و اخبار را در(سوره نجم)علت خنده ي کفار و مشرکين دانست، که همه از روح سرکش و طغيانگر آنها حکايت دارد که عجب خود را از عظمت و بزرگي آيات الهي از طريق خنده ي استهزاء نشان مي دهند . در روايات متعددي نيز سفارش گشته که از خنده ي بدون تعجب خودداري گردد، که به آنها قبلاً اشاره گرديد. از جمله ي آنها مي توان به سفارش حضرت خضر به حضرت موسي در هين جدائي اشاره کرد که فرمود: از خنده ي بدون تعجب پرهيز کن.47و يا اينکه ر روايات بيان شده که خنده ي بدون تعجب علامت جهل است و خنده ي بي مورد باعث بيزاري خداوند است و... اما در بررسي علت کلي خنده، بايد گفت گاهي خنده هاي ما ساختگي است و در حقيقت از درون و به طور طبيعي نيست و هيچ علامت دروني هم ندارد، از اين نوع خنده ها مي توان به نيشخند زدن، خنده ي استهزاء آميز عصبي، خنديدن به ديگران نه با ديگران و خنديدن به چيزهايي که خنده دار نيست اشاره کرد. اين نوع خنده ها هيچ هيجان مثبتي به همراه ندارد، حتي اگر خيلي هم بزرگ باشند . در واقع در اين نوع خنده ها ماهيچه هاي اطراف دهان در اطراف چشم ها بي حرکت هستند. و فقط زماني که هيجان واقعي و اصيل باشد اين ماهيچه ها فعال مي گردند. اما در لبخندهاي واقعي و احساس شده که نتيجه ي فعاليت هاي خود به خودي دو ماهيچه ي اصلي مي باشد که يکي از ان ماهيچه ها ماهيچه هاي اصلي قدامي است که اين ماهيچه گوشه هاي لب را به طرف بالا و به سمت گونه مي کشد. و ماهيچه هاي ديگري که در لبخندهاي اصيل معمولاً فعال مي گردند، عضله ي اطراف دهان است که گونه را به بالا مي برد و پوست را از کاسه ي چشم به طرف داخل جمع مي کند. اين اثر و فعاليت ماهيچه ها در هنگام خنده ي اصيل در تمام انواع آن از لبخند کم رنگ گرفته تا خنده ي بنا گوش و قهقهه ي غير قابل کنترل وجود دارد و به يک ميزان مي باشد . همچنين بايد دانست، که خنده ي احساس شده ي طبيعي مدت زمان مشخصي دارد و به ندرت بيش از چهار ثانيه دوام دارد.48در نتيجه نمي توان خنده هاي طولاني و با صداي بلند را داراي اثربيشتري از لبخندهاي کوتاه و بدون صدا دانست. زيرا اگر قرار بر تأثير مثبت خنده در سلامتي انسان باشد . کمترين مقدار آن که همان لبخند است نيز کفايت دارد. و بنابرهمين در روايات متعدد از ائمه داريم که خنده هاي طولاني و با صداي بلند از آن جهت که وقار و هيبت انساني را کاهش مي دهد و باعث رميدن اطرافيان مي گردد، مذموم شمرده شده است . از روايات وارده راجع به اين موضوع مي توان به حديث حضرت رسول (ص)اشاره کرد، که فرمود:«اياک و کثره الضحک فإنّه يميت القلب؛زنهار از خنده ي زياد که دل را مي ميراند.»49و يا «کثره الضحک يمحو الايمان ؛خنده ي زياد، ايمان را محو مي کند.»50 امام علي(ع):«من کثر ضحکه ذهبت هيبته ؛هر کس زياد بخندد ابهتش از بين مي رود.»51 خداوند در شب معراج به پيامبر (ص)فرمود: خنده ي کم از صفات دوستان خدا و خنده ي زياد از خصوصيات اهل دنيا است.»52 و همچنين امام صادق (ع)فرموده اند :«القهقهه من الشيطان؛قهقهه زدن از شيطان است.»53 اما در رابطه با اثرات مثبت خنده، بايد گفت: خنده موجب رسيدن اکسيژن بيشتر به شش ها و عميق تر شدن تنفس مي شود. که اين امر موجب تحرک بيشتر و بهبود جريان خون مي گردد.54 در همين رابطه رابرت زايانک چنين نتيجه گيري مي کند، که بايد به تمام بيماران رواني و بسياري از بيماراني که از ناراحتي هاي جسماني شکايت دارند آموخت، که به عنوان بخش خاصي از درمان شان لبخند بزنند.55 واينبوم نيز مي گويد:که متوجه شده وقتي افراد به عمد لبخند مي زنند، معمولاً احساس شادي بيشتري هم مي کنند.56 و همانطور که مي دانيم خنده يک درجه از لبخند بالاتر است و تمام اثرات مثبت خنده در لبخند نيز وجود دارد. حتي اثبات شده که يک خنده ي لطيف با صداي پايين جذابترين خنده هاست و به مراتب نسبت به صداي بلند جيغ مانند براي گوش خوشايندتر مي باشد .57 در روايات متعددي نيز به لبخند که در عرب با لفظ «تبسم»بکار رفته، توجه خاصي شده است، تا آنجا که از ويژگي هاي اخلاقي ائمه، متبسم بودن آنها مي باشد، که در روايات به آن اشاره گرديده و به عنوان يک خصلت پسنديده مطرح گشته است، بنابراين اين مقاله را با بيان رواياتي چند از ائمه در رابطه با مزاياي لبخند و بيان سيره ي ائمه در رابطه با خنده به پايان برده، به اين اميد که بتواند راه گشايي براي نگاهي دوباره به روابط اجتماعي مان باشد. امام حسن(ع)به نقل از دائي خود هند گفته اند:«عن خاله هند: کان(ص)إذا فرحَ غضٌ طرفه، جّلُّ ضحکه التبسّم. يُقتَر عن مثله حبه الغمام؛پيامبر (ص)هر گاه شاد مي دش. چشمش را پايين مي انداخت. خنده اش عمدتاً تبسم بود، بطوريکه دندان هايش مانند دانه ي تگرگ نمايان مي شد.»58 امام صادق (ع):«ضحک المؤمن تبسم؛ خنده ي مؤمن، لبخند است.»59 امام علي(ع):«خير الضحک التبسم؛ بهترين خنده، لبخند است.»60 امام صادق نيز فرمود:«منً تبسم في وجه اخيه کانت له حسنه؛ هر که به چهره ي برادر خود لبخند زند. آن لبخند براي او حسنه اي مي باشد.»61 خنده در سيره ي ائمه اطهار   1ـ خنده از اوصاف پيامبر (ص):يکي از اوصاف رسول الله (ص)اين بود که از آنچه باعث تعجب و خنده ي ديگران مي شد تعجب مي کرد و مي خنديد.62 2ـ روشن شدن بهشت با خندان شدن امام علي(ع)و حضرت فاطمه (س):آلوسي مفسر اهل سنت در روح المعاني در حديثي از ابن عباس چنين نقل مي کند:هنگامي که بهشتيان نوري همچون نور آفتاب مشاهده مي کنند که صحنه ي بهشت را روشن مي کند به فرشته مأمور بهشت(رضوان)مي گويند: اين نور چيست؟با اينکه پروردگار ما فرمود: در بهشت نه آفتاب را مي بينيد و نه سرما را« لا شمساً و لا زمهريراً»(انسان/13). او در پاسخ مي گويد: اين نور خورشيد و ماه نيست، ولي فاطمه (س)و علي(ع)خندان شده اند و بهشت از نور دندان هايشان روشن گشته است.63 3ـ خنده ي حضرت زهرا(س)هنگام ازدواج با امام علي(ع):وقتي زنان قريش، حضرت زهرا(س)را در رابطه با فقر علي(ع)سرزنش کردند،پيامبر فرمود: خداوند از ميان مردم، پدرت را براي نبوت و علي (ع)را جهت امامت برگزيد. به من وحي نمود، که تو را به ازدواج او در بياورم. دخترم! تو با اولين فرد مسلمان ازدواج نمودي، فرزندم علي، بردبارترين و عالم ترين مردم است. اينجا بود که فاطمه با لبي خندان، خوشنودي خود را اعلام نمود.64 4ـ خنده ي متعجبانه ي امام محمد باقر (ع):ابوخالد کابلي مي گويد: خدمت امام محمد باقر (ع)رسيدم . برايم غذايي آورد که خوشبوتر از آن نخورده بودم. فرمود غذاي ما چگونه بود؟عرض کردم: فدايت شوم چقدر خوشبو و لذيذ بود جز اينکه در انديشه يک آيه از قرآن شدم و گوارايم نشد. فرمود: کدام آيه؟عرض کردم: ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم» فرمود:به خدا قسم از اين غذا باز خواست خواهيد شد. امام(ص)چنان خنديد که دندان هاي مبارکش آشکار شد . فرمود: آيا مي داني نعيم چيست؟ گفتم:نه، فرمود: ما آن نعيمي هستيم که از شما راجع به آن بازخواست خواهند نمود.65 5ـ خنده امام صادق(ع)با ولادت امام کاظم(ع): ابو بصير مي گويد: وقتي فرستاده ي حميده در ابواء، نزد امام صادق(ع)آمد . امام به حالت سرور و خوشحالي ايستاد و نزد حميده رفت. مدتي طول نکشيد، در حالي که خندان و بدون زره و اسلحه بود نزد ما برگشت، گفتيم خدا تو را بخنداند و چشم را روشن کند از حميده چه خبر؟فرمود: خدا پسري به من داده است که بهترين خلق است.66 6ـ خنده ي امام صادق(ع)تبسم بود: راوي مي گويد: امام رضا(ع)هيچگاه قهقهه نمي زد ، بلکه خنده اش تبسم بود.67 منابع 1ـ آيزنک/مايکل/روانشناسي شادي/ترجمه ي : مهرداد فيروز بخت، خشايار بيگي/تهران/دفتر تحقيقات و انتشارات بدر/چاپ اول/1375ش 2ـ ابن منظور/ابي الفضل جمال الدين محمد بن مکرم/لسان العرب/دار صادر/بيروت/چاپ اول/1997م 3ـ ابن فضل معروف به راغب اصفهاني/ابوالقاسم حسين بن محمد/المفردات في غريب القرآن/ترجمه و تحقيق: دکتر سيد غلامرضا حسيني/تهران/انتشارات مرتضوي/چاپ دوم/1374ش 4ـ احمد بن فارس بن زکريا/ابوالحسين/معجم مقاسين اللغه/قم/مکتب الاعلام الاسلامي/1404ق 5ـ الجرجاني/ابوالمحاسن الحسين بن الحسن/جلاء الاذهان و جلاء الاحزان معروف به تفسير گازر/تهران/چاپخانه دانشگاه تهران/چاپ اول/1377ش 6ـ الخزاعي النيشابوري/حسين بن علي محمد بن احمد/روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن معروف به تفسير ابوالفتوح رازي/مشهد/بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس/1364-1374ش 7ـ الهمداني /سيد محمد حسين/انوار درخشان في تفسير القرآن/تهران/کتابفروشي لطفي/1380ق 8ـ بروجردي/سيد ابراهيم/تفسير جامع/ تهران/انتشارات صدرا/چاپ سوم/1341ش 9ـ پزشکي/مجيد/قدرت خنده/تهران/انتشارات کلک خيال/چاپ اول/بهار1379 10ـ سيد قطب/في ظلال القرآن/بدار إحياء الکتب العربيه/الطبعه الاولي 11ـ طباطبائي/سيد محمد حسين/ترجمه تفسير الميزان/مترجم:سيد محمد باقر موسوي همداني /قم/دفتر انتشارات اسلامي/1363ش 12ـ طبرسي /ابوعلي الفضل بن الحسن/ترجمه تفسير مجمع البيان/گروهي از مترجمان/تهران/انتشارات فراهاني /چاپ اول/1350-1360ش 13ـ طريحي /الشيخ فخر الدين/مجمع البحرين/قم/الدرسات الاسلاميه/موسسه البعثه /الطبعه الاولي/1414ه 14ـ طيب /سيد عبدالحسين/اطيب البيان في تفسير القرآن/تهران/انتشارات اسلام/چاپ سوم/1366ش 15ـ عاطف الزين/سميع/التفسير الموضوعي القرآن الکريم/لبنان/مکتبه المدرسه /دار التوفيق/الطبعه الثالثه/1414ق 16ـ قرشي/سيد علي اکبر/تفسير احسن الحديث/تهران/واحد تحقيقات اسلامي/بنياد بعثت/چاپ اول 17ـ کاشاني/ملا فتح الله /تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين/تهران/کتابفروشي اسلاميه/چاپ دوم/1344ش 18ـ مجلسي/محمد باقر/بحار الانوار/بيروت/دار الوفاء/1403ق 19ـ محمدي ري شهري/محمد/ميزان الحکمه /مترجم: حميد رضا شيخي /قم/دار الحديث/چاپ اول/ويرايش سوم/1377ش 20ـ مصطفوي/حسن/التحقيق في کلمات القرآن الکريم/قم/الدائره العامه للنشر و الاعلام /الطبعه الاولي/1365ش 21ـ مکارم شيرازي /ناصر/تفسير نمونه /تهران/دار الکتاب الاسلاميه/1353-1366ش 22ـ نجاتي/محمد عثمان/قرآن و روانشناسي/مترجم: عباس عرب/مشهد /بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس/چاپ دوم/1369ش 23ـ واعظ کاشفي/کمال الدين حسين/تفسير مواهب عليه معروف به تفسير حسيني /تهران/کتابفروشي اقبال /چاپ اول/1317ش هاجکنيسون/ليز/لبخند درماني/مترجم: زهرا ادهمي/تهران/انتشارات سينما/چاپ اول/زمستان 1373 پي نوشت:   1دانشکده علوم قرآني مشهد 2ابن فضل معروف به راغب اصفهاني/ابوالقاسم حسين بن محمد /المفردات في غريب القرآن/ترجمه و تحقيق:دکتر سيد غلامرضا حسيني /تهران/انتشارات مرتضوي/چاپ دوم/1374ش/ج2/باب ضحک 3ابن منظور /ابي فضل جمال الدين محمد بن مکرم/لسان العرب/دار صادر/بيروت/چاپ اول/1998م/ج4/باب ضحک 4طريحي/شيخ فخر الدين /مجمع البحرين/قم/الدراسات الاسلاميه/موسسه البعثة /چاپ اول/1414ه/ج5/باب ضحک 5ابن منظور/همان 6عاطف الزين/سميع/التفسير الموضوعي للقرآن الکريم /لبنان/مکتبه المدرسه/دار التوفيق/الطبعه الثالثه/1414ق/ج1/باب ضحک 7مصطفوي /حسن/التحقيق في کلمات القرآن الکريم/قم/الدائره العامه للنشر و الاعلام/الطبعه الاولي/1365ش/ج7/باب ضحک 8احمد بن فارس بن زکريا/ابوالحسين /معجم مقايس اللغه/قم /مکتب الاعلام السلامي /1404ق/ج1/باب بسم 9علامه طباطبايي /ترجمه تفسير الميزان/مترجم: سيد محمد باقر موسوي همداني /قم/دفتر انتشارات اسلامي /1363ش/ج15/ص502 10ـ طبرسي /ابوعلي الفضل بن الحسن/ترجمه تفسير مجمع البيان/گروهي از مترجمان/تهران/انتشارات فراهاني/چاپ اول/1350-1360ش/ج18/ص92 11الهمداني /سيد محمد حسين /انوار درخشان في تفسير القرآن/تهران/کتابفروشي لطفي/1380ق/ج16/ص33 12سيد قطب/في ظلال القرآن/بدار إحياء الکتب العربيه/الطبعه الاولي/ج25/ص67 13الجرجاني/ابوالمحاسن الحسين بن الحسن/جلاء الاحزان معروف به تفسير گازر/تهران/چاپخانه ي دانشگاه تهران/چاپ اول/1337ش/ج9/ص284 14همان 15علامه طباطبايي/همان/ج15/ص502 16همان 17طبرسي/همان/ج18/ص92و مکارم شيرازي /ناصر/تفسير نمونه /تهران/دار الکتاب الاسلاميه/1352-1366ش/ج15/ص43 18محمدي ري شهري /محمد/ميزان الحکمه /مترجم: حميدرضا شيخي /قم/دار الحديث/چاپ اول /ويرايش سوم/1377ش/باب ضحک ج7و بحار الانوار:10/59/76 19طبرسي/همان/ج12/ص91 20ـ مکارم شيرازي/همان/ج9/ص171 21راغب اصفهاني/همان/ج2/باب ضحک 22ـ علامه طباطبايي/همان/ج10/ص490 23ـ طبرسي/همان/ج12/ص91 24ـ ابن منظور/همان/ج4/باب ضحک 25ـ طيب/سيد عبدالحسين/اطيب البيان في تفسير القرآن /تهران/انتشارات اسلام/چاپ سوم/1366ش/ج12/ص37 26ـ قرشي/سيد علي اکبر/تفسير احسن الحديث/تهران/واحد تحقيقات اسلامي /بنياد بعثت /چاپ اول /1362ش/ج10/ص38 27ـ واعظ کاشفي/کمال الدين حسين/تفسير مواهب عليه معروف به تفسير حسيني /تهران/کتابفروشي اقبال/چاپ اول/1317ش/ج4/ص400 28ـ علامه طباطبائي/همان/ج20/ص423 29ـ مکارم شيرازي/همان/ج26/ص284 30ـ طبرسي/همان/ج23/ص423 31ـ الجرجاني/همان/ج9/ص284 32ـ علامه طباطبايي/همان/ج15/همان102 33ـ محمدي ري شهري /همان و عيون اخبار الرضا(ع):6/3/2 34ـ کاشاني /ملا فتح الله/تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين/تهران/کتابفروشي اسلاميه/چاپ دوم/1344ش/ج10/ص157 35ـ بروجردي/سيد ابراهيم/تفسير جامع/تهران/انتشارات صدرا/چاپ سوم/کتابفروشي لطفي/1380ق/ج18/ص48 36ـ طبرسي/همان/ج26/ص381 37ـ الهمداني/همان/ج18/ص48 38ـ علامه طباطبايي/همان/ج9/ص492 39ـ الخزاعي النيشابوري/حسين بن علي بن محمد بن احمد /روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن(معروف به تفسير ابوالفتوح رازي)مشهد/بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس /1364ش/ج9/ص313 40ـ مکارم شيرازي /همان/ج8/ص62 41ـ ابن منظور /همان/ج4/باب سر 42ـ قرشي/همان/ج11/ص477 43ـ نجاتي /محمد عثمان /قرآن و روانشناسي /ترجمه ي : عباس عرب/مشهد/بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس /چاپ دوم/1369ش/ص121-122 44ـ آيزنک/مايکل/روانشناسي شادي/ترجمه مهرداد فيروز بخت-خشايار بيگي/تهران/دفتر تحقيقات و انتشارات بدر/چاپ اول/1375ش/ص21 5پزشکي /مجيد/قدرت خنده /تهران/انتشارات کلک خيال /چاپ اول/بهار 79/ص20 46ـ همان 47ـ مجلسي/محمد باقر/بيروت/دار الوفاء/1403ق/ج13/ص294 48هاجکينسون /ليز/لبخند درماني /مترجم: زهرا ادهمي/تهران/انتشارات سينما/چاپ اول/زمستان1373/ص37-38 49ـ محمدي ري شهري /همان/ج7/باب ضحک و معاني الاخبار/335ص/ج1 50ـ همان و امالي الصدوق/ص223/ج4 51ـ همان و تحف العقول/96 52ـ مجلسي /همان/ج74/ص23و30 53ـ محمدي ري شهري /همان و کافي:10/664/2 54ـ هاجکينسون/همان/ص56 55ـ همان/ص91 56ـ همان/ص87 57ـ همان/ص139 58ـ محمدي ري شهري/همان و مکارم الاخلاق:44/58/1 60ـ همان و غررالحکم:4964 61ـ همان و کافي:1/206/2 62ـ مجلسي/محمد باقر/بحار الانوار/بيروت/1403ق/ج16/ص153 63ـ مکارم شيرازي /همان/ج25/ص363و364 64ـ مجلسي /محمد باقر/همان/ج38/ص188 65ـ مجلسي/محمد باقر/همان/ج24/ص57 66ـ همان/ج25/ص42 67همان/ج49/ص91   منبع:تبریز، دانشگاه علوم پزشکی ، قرآن و روانشناسی علوم تربیتی ، موسسه انتشاراتی بنیاد پژوهشهای قرآنی حوزه و دانشگاه،1385  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 732]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن