تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):كسى از شما حق ندارد از هيچ يك از يارانم چيزى به من بگويد؛ زيرا دوست دارم در حال...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798195940




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(2)
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(2)     شناخت دقيق علت گرد آوردن افراطي‌ترين نژادپرستان در سرزمين فلسطين كه پيوند عميقي با سرمايه‌داري غرب دارند (زيرا ميوه و ثمره فرهنگ برتري طلب غربي به حساب مي‌آيند) مي‌تواند كمك‌هاي بي‌دريغ مالي و تسليحاتي به اين پايگاه را قابل درك و فهم سازد. اينكه اين جماعت شرور بي‌پروا، از مأموريت خويش تحت عنوان «كنترل مسلمانان وحشي و بي‌تمدن» ياد كرده‌اند به اين ضرورت باز مي‌گردد كه امكاناتي متناسب با اين وظيفه از اروپا و آمريكا مطالبه نمايند. برخلاف آن چه در اين اثر در توصيف توانمندي‌هاي نژادپرستان مطرح شده كنترل خيزش‌هاي استقلال‌طلبانه در كشورهاي اسلامي به عنوان مهد تمدني در تعارض با فرهنگ غرب تنها مزيت صهيونيست‌ها به حساب مي‌آيد. اين مزيت نيز علی‌رغم به كارگيري غيرانساني‌ترين اعمال به شدت با ترديد مواجه شده است. نويسندگان «كاش منهم يك يهودي بودم» كه نادانسته با انتخاب اين عنوان توهيني آشكار به ساير اقوام و صاحبان اديان روامي‌دارند (زيرا چنين آرزويي صرفاً ناشي از پست‌انگاري غير يهود است) تصور مي‌كنند با تكرار روايت‌هاي تاريخي ساخته و پرداخته صهيونيست‌ها در مورد تاريخ كهن فلات ايران قادر خواهند بود شناخت مردم را از صهيونيست‌ها و چرايي تأسيس اسرائيل مخدوش سازند: «در زمان هخامنشيان در ايران، يك دوره سرنوشت ساز اين قوم بوسيله «كورش كبير» پادشاه ايران آغاز گشت و يادبود اين دوره تاريخي هنوز در اسرائيل موجود است. با وجود گذشت 2500 سال از آن واقعه هر فرد كليمي آموخته كه بايستي به باني اين دوره سرنوشت‌ساز احترام گذاشت... بهمين دليل تا وقوع انقلاب اسلامي در ايران، نظر اسرائيل و سران اين قوم به كشور ايران و ايرانيان به اسرائيل توأم با احترام و حس نزديكي بود» (ص5) در اين زمينه بايد گفت اولاً بفرض كه روابط يهوديان با اقوام ساكن در فلات ايران در دوره هخامنشيان حسنه بوده باشد اين امر چه ارتباطي به نگاه امروز ملت ايران به پايگاه اخير صهيونيست‌ها يعني اسرائيل دارد؟ ثانياً واقعيت‌ها تا آن حد كه در تورات انعكاس يافته نشان از آن دارد كه روابط اقوام ايراني با يهوديتِ قومي به هيچ وجه حسنه نبوده است. ثالثاً به دليل كارنامه بسيار تيره صهيونيست‌ها در دوران رژيم پهلوي هرگز ايرانيان به اين جماعت نژادپرست به ديده احترام نمي‌نگرند. براي روشن شدن اين واقعيت كه اشرافيت يهودي از تاريخ باستان تاكنون در ايران چه كارنامه‌اي از خود به ثبت رسانده است ضروري خواهد بود نگاهي هرچند گذرا به حوادث تلخ گذشته بيفكنيم. در اين كالبد شكافي تاريخ، هدف دامن زدن به تعارضات ديني نيست بلكه روشن شدن اين واقعيت است كه هر زمان اشرافيت يهود يعني همان يهوديت قومي مورد لطف ايرانيان قرار گرفته چه رفتاري از خود نشان داده است. همان‌گونه كه مي‌دانيم با ورود كورش به بابل، حكومت كلدانيان ساقط مي‌شود و يهوديان نگهداري شده در بابل اجازه مي‌يابند تا به اورشليم باز گردند، اما جمعي از اشرافيت يهود به جاي اين كه راه اورشليم را در پيش گيرند راهي شرق مي‌شوند و در جوار مركز حكومتي هخامنشيان سكني مي‌گزينند. طولي نمي‌كشد كه فتنه‌انگيزي‌هاي اين جماعت، حساسيت فرزندان كوروش (كمبوجيه و برديا) را به شدت برمي‌انگيزد و محدوديت‌هايي كه از اواخر حيات كورش آغاز گشته بود تشديد مي‌گردد. اشرافيت يهود اما با تحريك داريوش، به قتل اين دو برادر اقدام مي‌كند و سلطه خود را بر فلات ايران گسترش مي‌دهد. زياده خواهي اين جماعت، اقوام ايراني را به فغان مي‌آورد و اعتراضات به ويژه در دوران حكومت خشايارشا به اوج خود مي‌رسد. در اين حال، اشرافيت يهود با سبوعيت تمام به قتل عام مردم معترض مي‌پردازد: «و يهوديان در شهرهاي خود در همه ولايتهاي اخشورش پادشاه جمع شدند تا بر آناني كه قصد اذيت ايشان داشتند دست بيندازند و كسي با ايشان مقاومت ننمود زيرا كه ترس ايشان بر همه قومها مستولي شده بود، و جميع رؤساي ولايتها و اميران و واليان و عاملان پادشاه يهوديان را اعانت كردند زيرا كه ترس مردخاي بر ايشان مستولي شده بود... و يهوديان در دارالسلطنه شوشن پانصد نفر را به قتل رسانيده هلاك كردند... و پادشاه به استر ملكه گفت كه يهوديان در دارالسلطنه شوشن پانصد نفر و ده پسر هامان را كشته و هلاك كرده‌اند پس در ساير ولايتهاي پادشاه چه كرده‌اند. حال مسئول تو چيست كه به تو داده خواهد شد و ديگر چه درخواست داري كه برآورده خواهد گرديد. استر گفت اگر پادشاه را پسند آيد به يهودياني كه در شوشن ميباشند اجازت داده شود كه فردا نيز مثل فرمان امروز عمل نمايند و ده پسر هامان را بردار بياويزند... و ساير يهودياني كه در ولايتهاي پادشاه بودند جمع شده براي جانهاي خود مقاومت نمودند و چون هفتاد و هفت هزار نفر از مبغضان خويش را كشته بودند از دشمنان خود آرامي يافتند اما دست خود را به تاراج نگشادند... و آن روزها را در همه طبقات و قبايل و ولايتها و شهرها بياد آورند و نگاه دارند و اين روزهاي فوريم از ميان يهود منسوخ نشود و يادگاري آنها از ذريت ايشان نابود نگردد... تا اين دو روز فوريم را در زمان معين آنها فريضه قرار دهند چنانكه مردخاي يهودي و استر ملكه برايشان فريضه قرار دادند و ايشان آن را بر ذمه خود و ذريت خويش گرفتند بيادگاری ايام روزه و تضرع ايشان. پس سنن اين فوريم به فرمان استر فريضه شد و در كتاب مرقوم گرديد.» (تورات، كتاب استر، باب نهم) با وجود اينكه تورات سعي كرده ابعاد اين قتل عام را محدود و به نوعي دفاع از خود وانمود سازد (هرچند در يك تناقض‌گويي آشكار به ترس همگان از يهوديان اشاره مي‌كند) تاريخ‌نگاران صهيونيست در قرون اخير حتي در حد آن چه تورات به اين فاجعه تاريخي اشاره دارد نمي‌پردازند و تلاش وافري براي مكتوم نگه‌ داشتن آن دارند. آخرين رئيس شعبه موساد در ايران به طور پوشيده‌اي در كتاب خود در واكنش به قيام سراسري ملت ايران عليه سلطه اسرائيل آمريكا و انگليس بر ايران به اين حادثه تلخ در تاريخ باستان اشاره دارد: «اكنون ماه» آدار است كه به زودي زود ما را به موعد «پوريم» مي‌رساند، ماهي كه طبق روايات تاريخي، سرزمين باستاني ايران دستخوش گرفتاري‌ها شد و سرنوشت يهوديان در آن رقم زده شد. ماهي كه در آن «هامان» افراطي و متنفر از يهوديان برخاست (و بر كرسي صدارت در ايام خشايارشا تكيه زد- مترجم) و نيز همان ماهي كه يهوديان از يك خطر بزرگ نجات يافتند. آيا تاريخ تكرار مي‌شود؟ سرنوشت ما و سرنوشت جامعه بزرگ يهوديان كه قدمت تاريخي طولاني در اين سرزمين دارند چه خواهد شد؟» (شيطان بزرگ، شيطان كوچك، اليعرز تسفرير، ترجمه فرنوش رام، پاييز 1386 خ(2007م) لس‌آنجلس آمريكا، ص404) اين صهيونيست در فرازي ديگر از كتاب خود امام خميني(ره) را همان هامان مي‌خواند و به اعتراف خويش تلاش فراوان دارد تا از طريق كودتا و به قتل رساندن وي و كشتار گسترده، بار ديگر تاريخ را تكرار كند، اما باز هم در اين فراز آخرين رئيس‌ شعبه موساد در ايران هيچ‌گونه اشاره‌اي به قتل عام ملت ايران در تاريخ باستان نمي‌كند بلكه صرفاً‌ به كشتن هامان اشاره دارد:‌ «بيست و پنجم ژانويه، در تاريخ وعده داده شده براي بازگشت خميني، نيروهاي ارتش فرودگاه را محاصره كرده و در طول مسير فرود، تانك و تريلرهاي متعدد مستقر كرده‌اند. اما هامان بازگشت خود را دوباره به تعويق مي‌اندازد: «هامان، نخست‌وزير دربار خشايار شاه بود كه عليه او قيام كرد و درصد كشتن ملكه «استر» و عموي ملكه، «مردخاي» برآمد و قصد كشتار يهوديان را در سرزمين ايران داشت. اما ملكه و عمويش از نيت او به هنگام، آگاه شدند و «هامان» به سزاي نيت پليد خود رسيد (- روايت «استر و مردخاي» از كتاب مقدس تورات- جشن «پوريم» براي شكر‌گزاري نسبت به خنثي شدن توطئه «هامان» يكي از اعياد مهم يهوديان است. اين جشن يادآور پيوند ملت يهود با سرزمين ايران است؛ چرا كه «استر» و عمويش يهودي بودند- مترجم)»(همان، صص 5-294) آقاي اليعرز تسفرير و مترجم صهيونيست‌ خاطراتش هر دو به كشتار ايرانيان حتي در حدي كه تورات مطرح مي‌سازد اشاره‌اي نمي‌كنند و وقيحانه جشن اين كشتار را نشان پيوند ملت يهود با سرزمين ايران عنوان مي‌دارند. اين مامور عالي رتبه موساد در فرازي ديگر از خاطراتش اعتراف دارد كه صهيونيست‌ها بار ديگر قصد تكرار اعمال جنايتكارانه تاريخي خود را داشتند، اما خيزش سراسري بي‌سابقه ملت ايران خونريزان را مات كرد: «مگر سرلشگر ربيعي، فرمانده نيروي هوائي نگفته بود كه جنگنده‌هائي را به پرواز درخواهد آورد تا هواپيماي حامل خميني را منحرف كرده و در صورت لزوم سرنگون كنند؟ اما حال هواپيما فرود آمده بود و بزرگترين جشن ايرانيان كه در تاريخ مدرن خود حادثه‌اي به بزرگي آنرا به خاطر نداشتند، آغاز شده بود.»(همان، صص7-316) در اين فراز به صراحت اعتراف مي‌شود كه جشن بزرگ ايرانيان دقيقاً در نقطه مقابل جشن صهيونيست‌ها قرار داشته است. بزرگترين جشن ملت ايران كه تاريخ به خود نديده زماني آغاز مي‌شود كه رهبري قيام عليه سلطه اسرائيل و آمريكا و انگليس به سلامت از تبعيد به ميان مردم باز مي‌گردد. اما جشن صهيونيست‌ها و تكرار پوريم زماني بود كه مي‌توانستند هواپيماي امام خميني را سرنگون سازند و دست به قتل عامي چند ميليوني بزنند. حتي سال‌ها بعد از پيروزي ملت ايران، صهيونيست‌ها در تأسف آنند كه چرا نتوانستند چنين جنايتي را در كارنامه هولناك خود به ثبت برسانند: «نكته ديگري كه بايد آن را نيز بر زبان آورد، اين پرسش است كه بسياري از جمله من، در بررسي‌هاي پيرامون عبرت‌گيري از واقعه انقلاب ايران و ظهور خميني، از خود مي‌پرسيم؛ اين كه اگر هر عاملي، ايراني يا غربي، تلاش مي‌كرد كه روند تاريخ ايران را هنگامي كه هنوز احتمال آن وجود داشت تغيير دهد، چه مي‌شد؟ به عبارت ديگر، آيا لازم نبود كه خميني را «ساكت كرد» و او را از راه برداشت تا مانع از وقوع انقلاب شد؟ با گستاخي و شهامت روشن‌تري بنويسم؛ آيا ضروري نبود كه او را نابود كرد.»(همان، ص505) مقايسه امام خميني با هامان، خود به گونه‌اي اعتراف به اين واقعيت است كه در طول تاريخ، ايرانيان به كرات از سلطه‌ نژادپرستانه اشرافيت يهود به فغان آمده بودند، اما هر بار اعتراض منطقي و آرام ملت ايران با كشتار بي‌رحمانه مواجه شده است، متأسفانه سرمايه‌گذاري كلان صهيونيست‌ها در بخش تاريخ موجب شده است كه نه تنها بسياري از واقعيت‌هاي تلخ تاريخي در معرض قضاوت ملت‌ها قرار نگيرد، بلكه به عكس اين‌گونه الغاء گردد كه همواره يهوديان در معرض اذيت و آزار ساير اقوام و ملل بوده‌اند. هرچند خوشبختانه در سال‌هاي اخير حركت‌هاي پژوهشي مستقلي را شاهديم كه به كنكاش در يافته‌هاي تاريخي! صهيونيست‌ها مي‌پردازند، اما متأسفانه بايد گفت با اين وجود حتي دايره‌المعارف‌هايي كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران به چاپ رسيده‌اند جسارت آن را نداشته‌اند كه شأن نزول «پوريم» را دستكم آن گونه كه در تورات آمده است بيان دارند. با وجود اين‌گونه كم‌كاري‌ها در جهان اسلام براي كاستن از سلطه صهيونيست‌ها بر حوزه تبليغات، تاريخ و به طور كلي علوم انساني، تناقض‌گويي‌ها در آثار منتشر شده توسط عناصر مؤثر در پايگاه ‌نژاد پرستان بعضاً موجب افشاي برخي واقعيت‌ها مي‌شود. براي نمونه اگر در تاريخ باستان صرفاً هامان روياروي اشرافيت يهود قرار داشته است از چه رو تورات اذعان مي‌دارد كه علاوه بر كشته شدن هامان و فرزندانش به دست اين جماعت شرور، دستكم 77 هزار نفر از مردم نيز قتل عام مي‌شوند؟ اين واقعيت به اثبات مي‌رساند كه همچون قيام سراسري ملت ايران در سال 57، اقوام ايراني در دوران باستان نيز از زياده‌طلبي‌ها و برخوردهاي نژادپرستانه اشرافيت يهود عاصي شده و به جان آمده بودند. هرچند در مورد تاريخ باستان منابعي جز تورات و معدود آثاري متأثر از جهت‌دهي صهيونيست‌ها در دست نيست كه رفتار و سكنات يهود قومي را در آن ايام كاملاً روشن سازد، اما عملكرد صهيونيست‌ها در دوران اخير به خوبي قابل بررسي است. به اعتراف همگان بعد از روي كار آورده شدن پهلوي‌ها توسط انگليس در ايران، صهيونيست‌ها در اين مرز و بوم قدرت تاخت و تاز فوق‌العاده‌اي مي‌يابند و بر همه شئون ملت مسلط مي‌گردند. بايد ديد در طول 57 سال حكومت پهلوي اول و دوم، صهيونيست‌ها با مردم ايران چه كردند كه همگي هم‌صدا خواستار اخراج آنان از كشور شدند و حتي يكي از خواسته‌هاي اعتصاب‌كنندگان در شركت هواپيمايي ايران پايان دادن نوع حضور صهيونيست‌ها در ايران بود: «كاركنان خطوط هوايي ايران اير دست به اعتصاب سراسري زده و در بيانيه‌اي، تأكيد كرده بودند كه پايان اعتصاب آنها مشروط به آن است كه پروازهاي خطوط آمريكائي «پان آمريكن» و شركت اسرائيلي «العال» به تهران متوقف شود. ژنرال محققي رئيس هواپيمائي كل كشور ميان چكش و سندان گرفتار آمده بود. وظيفه او بود كه براي برقراري پروازهاي «ايران اير» تلاش كند و نيز از سوي ديگر موظف بود تامين امنيت تمامي پروازهاي شركت‌هاي خارجي را تقبل نمايد... لذا او از ما خواست كه بعنوان يك ژست شخصي در قبال وي، براي «چند روز»، و «به صورت موقت» پروازهاي «العال» را متوقف نمائيم.» (همان، ص264) چرايي چنين حساسيت گسترده حتي در ميان اين قشر به فعاليت صهيونيست‌ها در ايران، خود گوياي حجم تخلفات و اقدامات ضدايراني اين جماعت است، اما به منظور مستند ساختن گوشه‌اي از اعمال غيرانساني‌شان كه موجب برانگيختن ملت ايران شد ناگزير به تأمل در اين زمينه هستيم. منابع فراواني واقعيت‌ها را براي اهل نظر روشن مي‌سازند، اما براي جلوگيري از اين شبهه‌افكني كه مآخذ نسبت به صهيونيست‌ها موضع دارند در اين بخش تلاش مي‌شود صرفاً به منابع اين جماعت استناد شود. براي نمونه مي‌توان به سودطلبي فاجعه‌آميز اشرافيت يهود در دوران پهلوي اشاره كرد كه حتي به كودكان معصوم ايراني نيز ترحم نمي‌كنند. وارد كردن شيرخشك‌هاي تاريخ مصرف گذشته و فاسد ازجمله جنايات صهيونيست‌ها در اين زمينه بوده است. سفير اسرائيل در خاطرات خويش براي توجيه اعتراضات بسيار كمرنگ مطبوعات تحت كنترل ساواك در اين زمينه مي‌نويسد: «در دوره ديگري ستيز كيهان با يهوديان ايران و اسرائيل با چاپ نوشته‌هايي نادرست مبني بر اينكه يك بازرگان يهودي شيرخشك فاسد وارد كرده و بسياري از بچه‌هاي بيگناه كشور بيمار شده‌اند، بالا گرفت. به دنبال گسترش چنين گزارش نادرستي در رسانه‌اي پرتيراژ، سران انجمن كليميان در سفارت اسرائيل در ايران گردهم آمدند و درخواست چاره‌جوئي و واكنشي شايسته كردند. در پي رايزنيهائي پرجنجال بر آن شديم تا نخستين گام زورآزمايي را با درخواست پس گرفتن آبونمانها از روزنامه كيهان برداريم و با ندادن آگهي هاي بازرگاني به آن روزنامه تا دو سه ماه آينده نيروي خود را بيازمائيم. با همين شيوه كوشيديم به روزنامه اطلاعات كه رقيب سرسخت كيهان بود ميداني تازه بدهيم و نيازهاي خود را با اين روزنامه برآوريم. كم و بيش دو ماه گذشت تا روزي يكي از بازرگانان همكيشمان كه با ژاپنيها داد و ستدي گسترده داشت از سوي مصباح‌زاده پيامي برايمان آورد كه نامبرده مي‌خواهد ديداري با ما داشته باشد.» (كيست از شما از تمامي قوم او، يادنامه، مئير عزري، ترجمه ابراهام حاخامي، سال 2000 م، بيت‌المقدس (اورشليم)، جلد اول، ص179) توسل به حربه تحريم اقتصادي براي جلوگيري از انعكاس عملكرد غيرانساني صهيونيست‌ها در مطبوعات دوره پهلوي خود گوياترين دليل بر وجود مسائلي اينچنين بوده است، والا همگان بر اين واقعيت واقفند كه قدرت سياسي و اقتصادي صهيونيست‌ها در آن دوران به حدي بود كه اگر نشريه‌اي حقايقي را درباره فعاليت‌هاي آنان مي‌نوشت تحت فشار شديد قرار مي‌گرفت، چه رسد به اينكه موضوعي خلاف واقع را به آنها نسبت دهد. از اين گذشته، اگر خبررساني روزنامه كيهان، در مورد تخلفات سودجويان صهيونيست عاري از حقيقت بود، سفير اين كشور (آقاي مئير عزري) با طرح شكايت مي‌توانست به سهولت اين روزنامه را مورد پيگرد قرار دهد و از آن غرامت دريافت دارد؛ بنابراين توسل صهيونيست‌ها به اهرم‌هاي اقتصادي و ساواك، نشان از آن دارد كه هدف اصلي جلوگيري از راه‌يابي حقايق به جرايد بوده است. با وجود چنين درآمدهاي بادآورده است كه كتاب «كاش منهم يك يهودي بودم» مي‌نويسد: «با وقوع انقلاب اسلامي در ايران در سال 1979 اين قوم دوباره دچار يك حادثه گشت و خسارات فراواني را متحمل شد... وقتي انسان از رفتار اين قشر مذهبي شرمسار مي‌شود كه بداند، عده‌اي از افراد اين قوم با ثروت خود چه خدمات بزرگي به ايران كرده‌اند. آنها با وجوديكه مي‌توانستند ثروت خود را در هر گوشه ديگر جهان بكار اندازند. بخاطر اينكه خود را ايراني مي‌دانستند، آن ثروت و امكانات را در ايران بكار گرفتند و پايه‌گذار تمدن جديد در ايران شدند، شايد براي اولين بار در كشور ايران آنها برج ساختند.»(صص9-98) استدلال‌هاي اين كتاب در زمينه خدمات صهيونيست‌ها به ملت ايران آن‌چنان سطحي است كه براي همگان قابل درك است، اما بي‌مناسبت‌ نيست كه به خدمات آنان براي رساندن ايران به دروازه تمدن بزرگ! نظري افكنيم: «پس از سالها گفت و گوهاي كشدار، برنامه لوله‌كشي گاز در پهنه شهر تهران در تابستان 1960، پديدار شد. عيمانوئل راسين روز چهاردهم ژوئيه همان سال با يك شريك فرانسوي با نام دوريه به تهران آمد. همراه من با انتظام، بهبهانيان و چندتن ديگر از سران بنياد پهلوي ديدارهائي انجام داد. به دنبال همين ديدارها، سرانجام پيماني ميان وي با كمپاني‌ نفت ايران دستينه شد تا لوله‌كشي گاز در تهران آغاز گردد.»(كيست از شما از تمامي قوم او، يادنامه، مئير عزري، ترجمه ابراهيم حاخامي، سال 2000 م، بيت‌المقدس (اورشليم)، جلد دوم، صص6-165) براساس اعتراف سفير اسرائيل در دربار پهلوي، 19 سال قبل از پيروزي انقلاب اسلامي قرارداد لوله‌كشي گاز تهران با صهيونيست‌ها بسته مي‌شود و پول‌هاي كلاني از جيب ملت ايران به اين بهانه خارج مي‌گردد، اما هيچ اقدامي در اين زمينه صورت نمي‌گيرد، حتي در مناطق شمال شهر كه لوله‌كشي بسيار ساده‌تر از مناطق متراكم جنوب شهر بود هيچ گامي براي بهره‌مندي ملتي كه داراي دومين منابع عظيم گازي جهان است، از اين نعمت خدادادي برداشته نمي‌شود. آخرين رئيس شعبه موساد در تهران كه در خاطرات خود شرايط ماه‌هاي پاياني حكومت پهلوي را روايت مي‌كند در اين زمينه به ناگزير به مشكلات مردم ايران يعني نداشتن لوله‌كشي گاز اشاره دارد: «شركت‌هاي پخش گاز خانگي در شمار اولين اعتصابيون بودند. بهره‌گيري از نفوذ و ارتباطات شخصي هم فايده‌اي نداشت و كپسول‌هاي گاز خانگي رو به سوي خالي شدن مي‌رفت.»(شيطان بزرگ، شيطان كوچك، اليعزر تسفرير، ترجمه فرنوش رام، تير 1386 خ (2007م)، شركت كتاب، لس‌آنجلس آمريكا، 167) صهيونيست‌ها با آن كه در دوران پهلوي سخت به پشتيباني دولت ايران نيازمند بودند تا در منطقه از انزوا خارج شوند، اما تمامي هم و غم‌شان، چپاول ملت ايران بود و اين رويه حتي بعضاً با اعتراض دولتمردان وابسته آن ايام مواجه مي‌شد: «نماينده كمپاني‌ي‌ ورد به ايران آمد و همراه موسي كرمانيان به دفترم آمدند و گفتند كه يك كمپاني‌ي فرانسوي كه دستي در برخي جاها دارد توانسته پيشنهاد كمپاني‌ي ورد را پس بزند... دست به كار شدم و ريزه‌كاريهاي كار را با دوستان ايراني‌ام در ميان نهادم... كميسيوني ويژه در دفتر نخست‌وزيري (پنج تن از برجسته‌ترين كارشناسان) به بررسي كار پرداخت، گزارش بلندبالائي به نخست‌وزير داد و سرانجام كمپاني‌ي ورد شايسته‌ترين سازمان براي پياده كردن پروژه شناخته شد... سرانجام و در پايان برنامه، اميدهاي كمپاني‌ي ورد براي بهره‌برداري از دستگاههائي كه براي ساختن سد داريوش بزرگ به ايران برده بود و مي‌خواست در برنامه‌هاي آينده به كار بگيرد بر باد رفتند. دولت ايران دويست و پنجاه هزار دلار بابت زيان دير كرد برنامه، ماليات بر درآمد و بيمه كارگران از كمپاني درخواست نمود... درگيري ميان كمپاني ورد با دولت ايران از مرز ناسازگاري و گله‌مندي گذشت و به دادخواهي در دادگاه رسيد... به هر روي اين كمپاني به انگيزه گرفتاري‌هاي ديگري كه سر راهش سبز شد در سال 1971 از ميان رفت.» (كيست از شما از تمامي قوم او، يادنامه، مئير عزري، ترجمه ابراهام حاخامي، سال 2000 م، بيت‌المقدس (اورشليم)، جلد دوم، صص30-128) آن‌گونه كه سفير اسرائيل معترف است در واقع علت اينكه اين كمپاني نمي‌تواند از عهده وظايف خود در قبال پولي كه دريافت داشته بود برآيد آن بوده كه كمپاني وجود خارجي نداشته است. غارت ملت ايران آن‌چنان بر دهان صهيونيست‌ها شيرين آمده بود كه هر شرور اسرائيلي بدون داشتن توان فني و اقتصادي براي انجام پروژه‌هاي كلان پيش‌قدم مي‌شد و قراردادي مي‌بست و پول‌هاي هنگفتي به دست مي‌آورد و هيچ يك به تعهدات خود جامه عمل نمي‌پوشاندند يا حتي اجناس بي‌كيفيت كه خريداري در سطح جهان نداشت بر ملت ايران تحميل مي‌نمودند: «يكي از سرمايه‌گذاران اسرائيل يعقوب مريدور، بازرگان بزرگ بود كه به انگيزه پاره‌اي دشواريهاي جهاني، تانكرها و كشتيهايش چندي بي‌بهره مانده بودند. به درخواست سپير وزير دارايي اسرائيل در زمينه فروش آن كشتيها، داستان نامبرده را با كمپاني‌ي ملي‌ي نفت ايران پيش كشيدم... تا آنجا كه به ياد دارم دو فروند از كشتيهاي مريدور را ايرانيان خريدند و او توانست از گرفتاريهاي مالي برهد.» (همان، صص 5-154) سفارش ويژه محمدرضا پهلوي به همه سازمان‌هاي دولتي مبني بر اولويت‌دهي به شركت‌هاي صهيونيستي (علي‌القاعده به معني ناديده گرفتن همه قوانيني كه مي‌توانست حافظ منافع ملت ايران باشد) و ايجاد بستري براي غارت منابع مالي اين سرزمين، به صورتي بود كه حتي شگفتي سفير اسرائيل را نيز برمي‌انگيزد: «واكنش شاه براي ما شگفتي برانگيز بود، دستوري پنهاني از دربار به همه سازمانهاي دولتي و ملي داده شد تا در شرايط مساوي، كارها به شركتهاي اسرائيلي داده شود.» (همان، جلد اول، ص224) با چنين دستورالعمل مستقيمي مي‌توان حدس زد كه صهيونيست‌ها چه سرنوشتي را در عرصه اقتصادي براي ملت ايران رقم زدند. براي نمونه، صهيونيست‌هاي ايراني زماني كه اريه - نماينده يهوديان ايران در مجلس - را همراه خود نمي‌يابند با يك تلاش سازمان يافته وي را كنار مي‌گذارند و جمشيد كشفي را به جايش به مجلس گسيل مي‌دارند. حرفه كشفي به عنوان يك صهيونيست دو آتشه و اين‌كه در مدت كوتاهي از ميرزا بنويسي به نمايندگي مجلس مي‌رسد موضوع قابل مطالعه‌اي است: «با فرارسيدن بازيهاي انتخاباتي سال 1960 با ديدارهاي تازه‌اي با چندي از جوانان پرشور انجمن كليميان مانند موسي كرمانيان، يوسف كهن و ديگران توانستيم جمشيد كشفي را در برابر اريه بيارائيم. كشفي مردي با پشتكار و كوشا بود... چندي در كنار پستخانه تهران براي نيازمندان نامه مي‌نوشت و مي‌خواند...»(همان، جلد دوم ص224) سفير اسرائيل اذعان مي‌دارد كسي را كه به نامه‌نويسي در كنار پستخانه اشتغال داشته است به نمايندگي مجلس مي‌گمارند، اما همين فرد كه در كنار خيابان مي‌نشسته و براي بي‌سوادان نامه مي‌نوشته افتضاحي اقتصادي بار مي‌آورد كه صهيونيست‌ها از ترس رسوايي‌هاي بيشتر وي را كنار مي‌گذارند: «جمشيد كشفي نماينده ايرانيان يهودي در پارلمان در انجام برخي كارهاي بازرگاني با دشواريهائي روبرو شد كه برگزينندگانش برتر مي‌ديدند در بازيهاي انتخاباتي آينده كه در آغاز سالهاي دهه شصت انجام مي‌شد كس ديگر را به نمايندگي‌ي خويش برگزيند» (همان، جلد دوم، 2-241) يك ميرزا بنويس كنار خيابان در معاملات تجاري و بازرگاني كلان در مدت كمتر از چهارسال كدام دشواري‌ها را به بار مي‌آورد و هزينه اين دشواري‌ها يعني چپاول‌ها را چه كسي بايد پرداخت مي‌كرد؟ حال اين نمونه‌هاي اندك را كه به صورت مجمل در خاطرات سفير اسرائيل آمده كنار ادعاهاي تبليغاتي طرح شده در كتاب «كاش منهم يك يهودي بودم» قرار دهيم: «...كار كردن با «يهوديان چگونه است؟ باز هم بدون در نظر گرفتن استثناها، شما محال است كه در كار با آنها دچار انواع حقه‌بازيها و دزديها و شرارتها بشويد. البته بايستي بدانيد كه افراد اين قوم فوق‌العاده باهوش هستند و نبوغ زيادي در بدست آوردن سود و نتيجه مثبت از هركاري كه در آن هستند دارند. چون هميشه آنها راه بدست آوردن سود را زودتر پيدا مي‌كنند به شعبده بازي و حتي كلاهبرداري شبيه ميشود... شما اگر در محل كسب اينان به تحقيق بپردازيد محال است كه يك نمونه دزدي يا كلاهبرداري ببينيد... وقتي آنها اين استعداد شگرف را دارند در هر كاري سود ببرند، چه نيازي به دزدي و كلاهبرداري دارند؟» (صص18-17) حجم عظيم كلاهبرداري‌هاي صهيونيست‌ها از تجار ايراني و بازار تهران در دوران پهلوي به حدي است كه ما را از پرداختن به اين ادعاي تبليغاتي بي‌نياز مي‌كند و ميزان درست‌كاري اين جماعت! به گونه‌اي است كه سفير اسرائيل نيز مجبور مي‌شود به مواردي از آنها اشاره كند: «در يكي از روزهاي سال 1965 مرتضي مظفريان (يهودي‌الاصل) يكي از گوهرسازان و گوهرشناسان نامدار ايران به دفترم آمد و از دو برادر و همكار اسرائيلي گله‌هايي داشت كه پس از دو سال بده بستان درست و رو راست، سه ماه پيش با ميانجيگري‌ي وي گوهر و سيم و زري را به سه ميليون دلار از يك ايراني خريده و... پس از انجام بررسيهائي كوتاه دريافتم كه برادران نامبرده در اسرائيل نيز كلاههائي برداشته و در جابه‌جا كردن نشانيهاي خود دستي توانا دارند...».(كيست از شما از تمامي قوم او، يادنامه، مئيرعزري، ترجمه ابراهام حاخامي، سال 2000م، بيت‌المقدس (اورشليم) جلد دوم، ص149) يا در روايت ديگري از اين درست‌كاري! صهيونيست‌ها چنين سخن مي‌گويد: «روزي يكي از بازرگانان سرشناس تهران به دفتر آمد و پس از گزارش داستاني پرآب و تاب گفت: ...يك ميليون و دويست هزار تومان به او دادم تا جنس را براي من بخرد. چند ماهه كه غيبش زده، از اين در و اون در پرسيدم، شنيدم بار و بنديل را بسته و با زن و بچه به اسرائيل كوچ كرده«(همان، ص149) در خاطرات آخرين رئيس شعبه موساد در تهران نيز مواردي از اين دست يافت مي‌شود كه به جاي پرداخت حق ضايع شده ايراني‌ها با تمسك به قدرت سركوبگري ساواك، مالباخته‌ها را ساكت مي‌كنند: «شريك ايراني اين كمپاني [فارم كيميكاليم] گذرنامه‌هاي اين بيست اسرائيلي را ضبط كرده و استرداد آنها را مشروط بدان ساخته بود كه شريك اسرائيلي وي تمامي بدهي‌هاي خود را سريعاً بپردازد. شرائط ناگواري بود. در حاليكه اسرائيلي‌ها احساس مي‌كردند كه زمين زيرپايشان به لرزه درآمده و نبايد حتي يك روز بيشتر بمانند. طرف ايراني نيز به شرط خود اصرار مي‌ورزيد. وقتي از من درخواست كمك شد، تلاش كردم ساواك و وزارت خارجه تهران را به ميانجي‌گري وادار كنم تا اين آقاي محترم بفهمد كه از انسانيت و جوانمردي بدوراست كه جان بيست انسان را اين چنين به خطر بياندازد و آنرا موكول به رفع و رجوع اختلافات مالي كند... با چوب تهديد به اين كه طرف را از حيث قانوني مورد تعقيب قرار خواهد داد، موفق گرديد ماجرا را خاتمه دهد.» (شيطان بزرگ، شيطان كوچك، اليعرز تسفرير، ترجمه فرنوش رام، پائيز 1386/خ. شركت كتاب، لس‌آنجلس آمريكا، ص238) در حالي كه تا بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، يك مورد هم از تعرض به اسرائيلي‌ها به ثبت نرسيده است، به اين بهانه كه اسرائيلي‌ها در معرض خطرند و بايد هرچه سريعتر ايران را ترك كنند بسياري از اموال ديگران را با خود از كشور خارج ساختند و لطمات جبران‌ناپذيري به اقتصاد ايران وارد كردند. با در نظر گرفتن ساير فعاليت‌هاي كثيف همچون قاچاق ارز از كشور توسط صهيونيست‌ها مي‌توانيم به ميزان خسارات وارده به اين مرز و بوم توسط اين جماعت، بهتر پي‌ببريم: «بروي ميز كارم يادداشتي ديدم كه نوشته بود ژنرال فولادي مقام بلند پايه ساواك به صورت بسيار اضطراري مي‌خواهد با من ملاقات كند. تصورم بر اين بود كه او مي‌خواهد مرا از يك خبر بسيار مهم و حياتي پيرامون اوضاع ايران آگاه كند، و لذا سريعاً به ديدار او شتافتم. ولي چه شنيدم! او مي‌خواست به سرعت جرج يهودي را كه دلال ارز بود برايش پيدا كنم و به ملاقاتش بفرستم... درخواست «فروتنانه» فولادي از جورج اين بوده كه اين مبلغ را از هر راهي كه خودش مي‌داند به يكي از حساب‌هاي بانكي او در خارج وازير نمايد.» (همان، ص223) آيا صهيونيست‌ها صرفاً به مشاغل شريفي چون قاچاق ارز! اشتغال داشته‌اند يا راه‌هاي پردرآمد ديگري كه آنها را يكروزه ثروتمند مي‌كند در دستور كارشان بوده است؟ متأسفانه بايد اذعان داشت اين جماعت شرور در دوران تسلط خود بر ايران از هيچ‌گونه خيانتي فروگذار نكردند كه از جمله آن‌ها، تاراج اشياي تاريخي و باستاني اين مرز و بوم بود: «چندي پس از اين يورشهاي سازمان يافته، روزنامه‌نگاران روي برخي از بازرگانان يهودي انگشت نهادند كه تكه‌هائي كه يادگار‌هاي باستاني ايرانيان را به موزه‌ها يا بازرگانان جهان فروخته‌اند و در اين گزافه سرائي از هيچ بددهني كوتاهي نكردند. پيرو بازديدي كه شاه از موزه‌هاي بريتانيا در لندن و متروپولتين در نيويورك انجام داد به پرسش گوشه‌دار روزنامه‌نگاري چنين پاسخ داد: «چه بدي دارد كه تكه‌هائي از هنر و فرهنگ باستانيمان نام ايران، تاريخ و جايگاه شكوهمند اين كشور را زينت‌بخش موزه‌هاي جهان كنند تا هر سال ميليونها مردم از سراسر دنيا با هنر و فرهنگ و تمدن ايران آشنا شوند؟ آنان بدينوسيله خواهند دانست چرا به گذشته خودمان پايبنديم». چيزي نگذشت كه پايگاه پدافندي بازرگانان عتيقه كار يهودي در كشور تا جايگاه سرفرازي و باليدن بالا رفت.» (كيست از شما از تمامي قوم او، يادنامه، مئير عزري، ترجمه ابراهام حاخامي، سال 2000م، بيت‌المقدس، اورشليم، جلد اول، صص6-225) البته همگان بر اين امر واقفند كه دفاع محمدرضا پهلوي از خيانت‌هاي صهيونيست‌ها به دليل وابستگي‌اش هيچ‌گونه تأثيري در تغيير ماهيت اينگونه اعمال نفع‌پرستانه ندارد. متأسفانه هنوز ميزان خساراتي كه اين خصلت زشت مال اندوزي در بعد تاريخي بر ملت ايران وارد آورده و موجب در ابهام فرو رفتن بسياري از برهه‌هاي گذشته اين سرزمين باستاني شده احصاء نگرديده است. آن‌چه مسلم است اين‌كه خسارات به ميزاني سنگين بود كه حتي مطبوعات تحت كنترل ساواك نيز بعضاً ناگزير بودند انتقاداتي را متوجه عملكرد صهيونيست‌ها نمايند. همچنين شخصيت‌هايي چون آيت‌الله خويي كه كمتر در اداره امور جامعه دخالت مي‌نمودند از عملكرد صهيونيست‌ها به فغان آمدند و لب به اعتراض گشودند: «در بيانيه آيت‌الله ابوالقاسم خوئي كه در پائيز 1962 به آگاهي‌ي مردم رسيد، شكوه‌هاي فراواني از دستگاههاي اداري‌ي كشور در چهل سال گذشته ديده مي‌شد، ولي به هيچ روي از شاه سخني به ميان نيامده بود. اين بيانيه بي‌آنكه نامي از اسرائيل ببرد به اين كشور تاخته و گفته بود: «چگونه ممكن است مملكت كوچكي كه براي ضديت با اسلام برپا شده، مملكت ما را به منطقه نفوذ خود تبديل كند؟ در بخشي از اين بيانيه چنين آمده بود: «يكي از عاملين همان مملكت كه پسر يك دوره‌گرد بوده و امروز به مقامات عاليه ارتقاء يافته در مملكت ما مشكل گشا شده و تبليغات و انتشارات ما را زير نظر گرفته، تلويزيون برپا كرده و كرور كرور بيت‌المال امت اسلام را به خارج منتقل مي‌كند». گويا مقصود آيت‌الله خوئي، ثابت پاسال بود»(همان، جلد يك، ص307) منبع:www.dowran.ir  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 701]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن