محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846286526
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(1)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(1) كتاب «كاش من هم يك يهودي بودم» در 1998 در كانادا به چاپ رسيد. نويسنده در مقدمهاي ضمن معرفي خود به عنوان يك مسلمان توصيههايي نيز به قوم يهود دارد: «اگر شما خواننده عزيز خود از قوم يهود هستي نيز، بايستي بهتر با موجوديت قوم خود آشنا شوي و براي نگهداري و پاسداري از آن بيش از پيش در خود احساس وظيفه كني زيرا هر چه به جلوتر ميرويم وظيفه انساني و اجتماعي شما در هر كشور كه هستيد سنگين و سنگينتر ميشود. امروز هيچ مورد مهم اجتماعي در جهان وجود ندارد كه قوم شما در آن دخالت نداشته باشد، و يا به سرنوشت شما مربوط نشود. من پس از 15 سال تعمق و دگرانديشي نسبت به اسرائيل و قوم «يهود» به جايي رسيدهام كه بارها آرزو كردم كه كاش من هم يك يهودي بودم» كتاب داراي دو بخش و 117 صفحه است و در پايان آن نيز نويسنده هدف خود را بدين شرح عنوان ميكند: ميخواهم از اين گفتگوي خودماني در رابطه با قوم «يهود» و كشور اسرائيل نتيجه بگيرم كه: اينها يكي از قدرتمندترين قومهاي بشري هستند. يكي از كارآمدترين و هوشمندترين و با توجه به نسبت جمعيت يكي از ثروتمندترين قومها هستند. يكي از قدرتمندترين نيروهاي نظامي و امنيتي منطقه و به نسبت در جهان هستند. يكي از بانفوذترين گروههاي اجتماعي در سراسر جهان هستند. يكي از بزرگترين ادارهكنندگان وسايل ارتباط جمعي و هنري و حقوقي در جهان هستند. يكي از با ايمانترين قومها هستند. يكي از فعالترين و با پشتكارترين و كاريترين گروهها هستن، بنابراين دشمني كردن با آنها به هر دليل و بهانهاي كاري عبث و غيرمفيد ميباشد و در مقابل، شناخت صحيح آنها و سعي در جلب دوستي آنان بسيار مفيد و ارزنده و كارساز خواهد بود. در تمام منطقه، ايرانيان بيش از هر مليتي بايستي اين مسئله را درك كنند و سرمشق ديگران قرار گيرند. دهها عامل بسيار تعيين كننده در تأييد اين مسئله وجود دارد. اما حتي يك دليل كوچك هم براي دشمني كردن موجود نيست. جوانان و روشنفكران و دانشجويان و مسلمانان واقعي و زرتشتيان و بهائيان و مسيحيان ايران از راه دوستي با اسرائيل و قوم «يهود» بسيار موفقتر و خوشبختتر خواهند شد و ملت مهماننواز ايران نيز از زير اين فشار تبليغاتي بيهوده دشمني با اسرائيل نجات پيدا خواهد كرد و روي آسايش و خوشبختي را پس از سالها تحمل سختي و جنگ و خونريزي خواهد ديد. جايگاه جهاني ايران و اسرائيل در آينده بسيار نزديك در كنار يكديگر خواهد بود و هيچ نيرويي قدرت جلوگيري از اين امر بديهي را نخواهد داشت. «مطمئن هستم به زودي زيباترين ساختمان در بهترين نقطه تهران، به نام «سفارت اسرائيل» به وجود خواهد آمد.» نويسنده «كاش منهم يك يهودي بودم»، آقاي اشكان تشكري معرفي شده است. بر اساس آنچه در كتاب آمده، نويسنده مسلمانزادهاي معرفي شده كه مدتي ماركسيست و از طرفداران حزب توده بوده است. هر چند بعيد به نظر ميرسد فردي به طور عادي به لحاظ قومي خود را در مرتبه پايينتري از ديگر اقوام بپندارد و آرزوي تعلق به قوم برتري را مطرح سازد، با اين وجود در صورتي كه نام نويسنده اثر آن باشد كه روي جلد آمده است با توجه به اينكه آثار تبليغاتي ديگري نيز به همين نام به نفع اسرائيل منتشر خواهد شد، هويت وي تا حدي روشن است. در آخرين صفحه كتاب در اين زمينه ميخوانيم: «كتاب ديگري كه آماده چاپ است و به زبان انگليسي هم منتشر خواهد شد، كتابي است كه درباره زندگي يك هنرمند نوشته شد. اين داستان كه در آمريكا و اسرائيل اتفاق افتاده و قهرمانان آن آمريكايي هستند، بسيار لطيف و عاشقانه است و هر كسي در هر رشته هنري قرار دارد با آن نزديكي ويژهاي احساس خواهد كرد.» هر چند اين آثار از ارزش چنداني برخوردار نيست، اما نفس توسل صهيونيستها به اين شيوههاي نازل تبليغاتي تا حدودي وضعيت بحراني آنان را بر اهل تحقيق روشن ميسازد و اين كه آقاي اشكان تشكري وجود خارجي داشته باشد يا خير، در برداشت از اين اثر و آثار مشابه، تغييري ايجاد نخواهد كرد. دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران، در مقالهاي به نقد كتاب «كاش من هم يك يهودي بودم» پرداخته است. با هم اين نقد را ميخوانيم. «در دنياي امروز بسياري از كشورها با دين و مرام و مسلك مختلف پي بردهاند كه در صورت آسيب ديدن كشور اسرائيل آنها نيز با فاجعه روبرو خواهند شد، بهمين خاطر و بخاطر حفظ خودشان سعي ميكنند گزندي به اسرائيل و قوم «يهود» نرسد. وقتي قدرتمندترين كشورهاي جهان چنين برداشت و دركي از وجود اسرائيل و قوم «يهود» دارند تكليف كشورهاي كوچك اقتصادي و صنعتي و نظامي كاملاً روشن ميشود.»(صص9-108) آيا اين فراز برجسته كتاب «كاش من هم يك يهودي بودم» مؤيد وجود باوري جدي ميان صهيونيستها مبني بر شكستناپذير بودن مهمترين كانون تجمع آنان يعني اسرائيل است؟ اينكه افسانه شكست ناپذير بودن اسرائيل در سالهاي اوليه تأسيس آن در سرزمينهاي اشغالي فلسطين، چگونه و به كمك چه عواملي ساخته و پرداخته شد بحثي است عليحده، اما ترجمان عبارت فوق آن است كه بقاي صهيونيستهاي حاكم شده بر فلسطين تأثيرات بسياري بر سرنوشت كشورهاي شاخص سرمايهداري يعني آمريكا و انگليس دارد. اگر بپذيريم كه موجوديت اين جماعت با عوامل خارجي در هم تنيده شده است در واقع اعتراف كردهايم كه اسرائيل از يك سو هويت چندان مستقلي ندارد و از ديگر سو تاكنون به صورت گلخانهاي به حياتش ادامه داده است؛ بنابراين با اعتراف به اينكه «قدرتمندترين كشورهاي جهان» نميگذارند گزندي متوجه صهيونيستها شود، چگونه چنين سخن متعارضي مورد پذيرش واقع خواهد شد: «اين قدرت افسانهاي براحتي و سادگي بدست نيامده. قرنها سختي و درد و رنج ديده و ميليونها قرباني دادهاند تا به ضرورت چنين قدرتي پي برده و با همياري يكايك افراد قوم «يهود» و رهبري صهيونيسم آنرا بوجود آورده و حفظ مينمايند.» (ص108) براستي از كدام قدرت اقتصادي افسانهاي سخن به ميان ميآيد، در حالي كه اين به اصطلاح قدرت افسانهاي به ميلياردها دلار كمك سالانه آمريكا در كنار كمكهاي ساير كشورهاي غربي محتاج است؟ الي لوبل (ELI LOBEL) يهودي در مقدمهاي بلند بر كتاب «صهيونيسم در فلسطين» صبري جريس از حقوقدانان عرب تبعه اسرائيل - در مورد وضعيت اقتصادي و كمكهاي علني و رسمي غرب به اين كشور مينويسد: «توليد ناخالص ملي اسرائيل را، طي سالهاي 1965-1949 تقريباً برابر 24 ميليارد دلار تخمين زدهاند. طي همين دوره كمكهاي مالي خارجي به اسرائيل برابر 6 ميليارد دلار، يعني 25 درصد توليد ناخالص ملي! بوده است. اين وضع روز بروز بدتر ميشود. طبق ارقامي كه در 19 فوريه 1969 در مجلس ملي اسرائيل فاش گرديد، كسر بودجه اين كشور براي سال 1968 در مقايسه مقام با سال 1967 تقريباً 97 درصد- يعني 222 ميليون دلار- افزايش يافته است و در سال 1969 حتي به 435 ميليون دلار بالغ خواهد گشت. كسر بودجه دولت اسرائيل در سال 1968 دو برابر گرديد و در سال 1969 بار ديگر به دو برابر افزايش خواهد يافت.»(صهيونيسم در فلسطين، صبري جريس، ترجمه منوچهر فكري ارشاد، انتشارات توس، آبان 1350، صص8-137) در كنار اين كمكهاي رسمي و علني، سازمانهاي مخفي صهيونيستي، هرساله از نقاط مختلف جهان مبالغ كلاني را به طرق مختلف گردآوري و به اسرائيل منتقل ميكنند. اين شيوه قاچاق پول البته لطماتي جدي به اقتصاد ملي كشورها ميزند كه خود بحث مستقلي را ميطلبد. همچنين دربارة كدام قدرت نظامي شكستناپذير تبليغ ميشود در حالي كه فلسطين اشغالي همواره سخت به كمكهاي تسليحاتي واشنگتن و لندن وابسته بوده است و هر ساله آخرين سلاحهاي استراتژيك، توسط اين كشورها در اختيار آن قرار ميگيرد؟ و در نهايت، از كدام قدرت سياسي بلامنازع صهيونيستها دم زده ميشود در صورتي كه همه مسائل و مشكلات منطقهاي و بينالمللي اين جماعت توسط آمريكا حل و فصل ميشود؟ واشنگتن علاوه بر استفاده مكرر از حق وتوي خود در شوراي امنيت به نفع اين شرورترين يهوديانِ قومي با فشار، تهديد و تطميع دولتها و نيز سازمان ملل، مصوبه مجمع عمومي اين سازمان را در مورد صهيونيسم تغيير داد. كاخ سفيد پس از تصويب قطعنامه 3379 در سال 1354، با استفاده از اهرمهاي سياسي و اقتصادي تلاشهاي مستمر و گستردهاي براي لغو يا تعديل آن به عمل آورد. اين قطعنامه ضمن برابر خواندن صهيونيسم با «ريشيزم» (نژادپرستي) تمامي كشورها را به مقابله با اين تمايلات نژادپرستانه دعوت نموده بود، اما در 10 دسامبر 1989 (19/9/68) دان كوئل - معاون رئيسجمهور وقت آمريكا - از دولتهاي جهان خواست تا با تلاش به منظور لغو قطعنامه مذكور به آمريكا بپيوندند. براساس همين برنامه، جرج بوش پدر رئيسجمهور وقت آمريكا- در 23 سپتامبر 1991 (1/7/70ش) در چهل و ششمين اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل گفت: «صهيونيسم سياست و خط مشي نيست؛ صهيونيسم عقيده يهود است براي زندگي در ارض موعود و حقوق مردم يهود بايد به رسميت شناخته شود.» همچنين لورنس ايگلبرگر- معاون وزارت خارجه آمريكا- در 16 دسامبر 1991 (25/9/70ش) به عنوان رئيس هيئت نمايندگي آمريكا در اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل ضمن ارائه پيشنويس قطعنامهاي جديد كه متضمن لغو قطعنامه قبلي (برابري صهيونيسم با نژادپرستي) بود، گفت: «حكومتهاي آمريكا از زمان رياستجمهوري «جرالد فورد» تا «جيمي كارتر» و «رونالد ريگان» و بالاخره «جرج بوش»، همواره درصدد لغو اين قطعنامه... بودهاند.» «داگلاس هرد»، وزير خارجه وقت انگليس، نيز در 23 سپتامبر 1991 (1/7/1370ش) به طور رسمي پشتيباني كشورش را از طرح آمريكا اعلام كرد. حتي وزير خارجه اتحاد جماهير شوروي طي سخناني در چهل و ششمين اجلاس مجمع عمومي، قطعنامه برابري صهيونيسم با نژادپرستي را ميراث عصر يخبندان خواند. نماينده اسرائيل در سازمان ملل نيز بعد از به نتيجه رسيدن اين تلاش آمريكاييها پشت تريبون مجمع عمومي قرار گرفت و در برابر چشمان نمايندگان 166 كشور عضو سازمان ملل، قطعنامه 3379 (برابري صهيونيسم با نژادپرستي ZIONISM ISRACISM) را پاره كرد و گفت: «سياهي شب به پايان رسيد».(ر.ك به پژوهة صهيونيست. صص 315-312. مؤسسه فرهنگي پژوهشي ضياء انديشه) بنابراين، اسرائيل به عنوان نماد برتري نژادي را بايد بحق طفل دردانه سرمايهداري دانست كه به لحاظ سياسي، اقتصادي، نظامي و ... كاملاً متكي به ياريهاي بيروني است. چنين پايگاهي با اين ميزان وابستگي كه مورد پذيرش تنظيم كنندگان كتاب نيز واقع شده چگونه به عنوان نماد قدرت صهيونيستها معرفي و نشانه توانمندي و استعداد و... آنان قلمداد ميشود. نميتوان ناديده گرفت كه انتشار كتاب تبليغاتي «كاش منهم يك يهودي بودم» صرفنظر از هويت نويسنده و تهيه كنندگان آن- كه خود حديثي ديگر است- با علم به اين شرايط نگاشته شده است و اگر صهيونيستها داراي موقعيتي ايدهآل بودند نيازي به انتشار چنين آثاري نداشتند؛ لذا نفس توسل به چنين شيوههايي به وضوح حكايت از بحران جدي و روزافزوني دارد كه صهيونيستها در نيل به اهداف و تحقق برنامههاي نژادپرستانه خويش با آن مواجهند. به عبارت ديگر، در پس تهديدها و تطميعهاي مكرر ملتها و دولتهايي كه غاصبان فلسطين را به رسميت نشناختهاند، اهل نظر و تأمل ميتواند واقعيتهاي دور از دسترس و آنچه را در جامعه بسته اسرائيل ميگذرد، به خوبي درك كند. تكرار اين سخن در جاي جاي اثر مبني بر اينكه هيچ كس نميتواند حاكميت صهيونيستها را در خاورميانه متزلزل سازد، نمونه ديگري از ارعاب تبليغاتي است: «قدرت اسرائيل و اتحاد و اعتقاد اين قوم هم مثل گذشته نيست، بلكه ميليونها بار قدرتمندتر و آگاهتر و راسختر براي حفظ موجوديت خود ايستاده است.» (ص7) اينگونه اظهارات مبالغهآميز در واقع داراي ماهيتي عكس ظاهر خويشاند. زماني اينگونه قدرتنماييها ماهيت خود را بيشتر متجلي ميسازند كه بلافاصله بعد از هر تهديد با وعدههايي كه گويي ميخواهند با آن كودكي را بفريبند ملتها را دعوت به تغيير مواضع خود نسبت به اسرائيل ميكنند: «شما دانشجوي عزيز از كجا ميدانيد كه اگر از حمايت بينالمللي و امكانات بيحد اين قوم (يهود) بتوانيد بهرهمند شويد نام آور بعدي و برنده جايزه نوبل نخواهيد بود؟»(ص31) اگر واقعاً موقعيت صهيونيستها در اسرائيل آنگونه است كه در اين كتاب ترسيم ميشود، ديگر از مخالفت ملتهاي بيپناه و بيپشتيبان چرا بايد نگران باشند؟ چرا مدعيان يكي از بزرگترين قدرتهاي جهان بودن، در حالي كه رژيمهاي حاكم بر ملتها در خاورميانه و جهان اسلام عمدتاً دست نشاندگان آمريكا به حساب ميآيند باز هم خود را در انزوا ميبينند؟ اين احساس نگراني يا ناشي از خلاف واقعگويي است يا تعريف درست از قدرت نداشتن: «با تلاش و جانفشاني تكتك افراد اين قوم چه در اسرائيل چه در سراسر جهان، امروز اين كشور بصورت يك قدرت بزرگ منطقهاي درآمده و در جهان يكي از بزرگترين قدرتهاي تعيين كننده ميباشد.»(ص9) اما واقعيت چيز ديگري است. هرچند آمريكا توانست با اعمال قدرت، موضع سازمان ملل را نسبت به صهيونيسم به عنوان نمادي از نژادپرستي و برتري قومي تغيير دهد، ولي ملتها روز به روز از ماهيت اين پديده شوم و عواقب آن آگاهتر ميشوند و در برابر آن بيشتر صفآرايي ميكنند، به اين ترتيب آيا ميتوان با وعدههاي سطحي، ملتها را از اين شناختشان دور ساخت يا آنان را مجبور كرد تا در قرن بيست و يكم افراطيترين پديده نژادپرستي را تحمل كنند؟ آثاري اينچنين قطعاً قادر به ايجاد تغييري در روند رو به فزوني نفرت از تبعات غيرانساني تحميل پايگاه صهيونيستي در خاورميانه نخواهد بود. حتي تنظيمكنندگان كتاب «كاش منهم يك يهودي بودم» براي برونرفت از اين شرايط، آن چنان دچار اغراقگويي ميشوند كه بعضاً ناگزيرند از شتاب آن بكاهند: «فوراً نميتوانيد وارد جمع اين قوم شده و از امكانات آنان بهرهبرداري نمائيد. اما هر آغازي روزي به سرانجام خواهد رسيد.»(ص92) قبل از پرداختن به جزئيات اين موضوع و ساير موضوعاتي كه در اين اثر مطرح ميشود، شايسته است بر اين نكته تأكيد ورزيم كه در همه جوامع بشري از قرون گذشته تاكنون، كمتر نسبت به يهوديت به عنوان يك دين الهي (عليرغم همه تحريفات) مسئلهاي وجود داشته و به گواه تاريخ، عمده تعارضات و درگيريها ناشي از عملكردهاي غيراصولي يهوديتِ قومي بوده است. خصلتها و ويژگيهاي يهوديت قومي همواره در طول تاريخ تقابلي جدي را بين آنان و ساير ملتها و صاحبان ديگر اديان موجب ميشده كه بعضاً عواقب آن متوجه يهوديتِ ديني نيز شده است. اصولاً يهوديت قومي تعلقي به باورهاي الهي ندارد و تاكيد چنداني بر دين يهود نميكند، بلكه بر قوميت پاي ميفشرد و برتريطلبي و استيلاي سياسي، اقتصادي، نظامي و... برساير ملتها را پي ميگيرد؛ بنابراين ما در اين بحث با يهوديت قومي كه بستري براي پيدايش صهيونيسم فراهم ساخته مواجهيم، زيرا كتاب «كاش منهم يك يهودي بودم» صرفنظر از عنوان آن، به صراحت درباره صهيونيستها تبليغ ميكند و يهوديت ديني در آن، محوريت يا موضوعيت ندارد: «پس از قرنها تلاش، قوم «يهود» به رهبري «صهيونيستها» بالاخره موفق شد كه در سرزمين آباء و اجدادي و در كنار اماكن تاريخي و مقدس خود و در وسعتي بسيار كوچك مجدداً حكومت خود را تشكيل دهد و كشور «اسرائيل» را بوجود بياورد.» (ص7) به صراحت از اين فراز برميآيد، اين اثر ميخواهد اذهان را متوجه يهوديتي كند كه رهبري آن در يد صهيونيستهاست، در حاليكه بسياري از يهوديان جهان نه تنها با تمايلات صهيونيسم و سردمداران آن همراه نيستند بلكه عليرغم همه مخاطرات، با آن مقابله كردهاند. براي نمونه، گزارش محرمانه سفارت ايران از بغداد در تيرماه 1325 تحت عنوان «جمعيت مبارزه با صهيوني در عراق» اين تقابل را از ابتداي تحركات صهيونيسم در فلسطين به خوبي روشن ميسازد: «وزارت امور خارجه- در چند ماه پيش عدهاي از جوانان يهود و مسلمان عراقي جمعيتي به نام (جمعيت مبارزه با صهيوني) تشكيل داده و روزنامهاي هم به نام (العصبه) منتشر مينمودند. مرام اين جمعيت به طوري كه از نام آن هويدا است مبارزه برضد صهيوني ميباشد ولي رفته رفته و مخصوصاً پس از انتشار گزارش كميسيون مشترك انگليسي و آمريكايي در باب مهاجرت يهود به فلسطين، بر فعاليت و اجتماعات و نطقها و مقالات جمعيت افزوده گرديده و در اين فعاليت پيوسته حملات شديدي به دولتهاي استعماري مينمودند... گروهي از منتسبين به جمعيت نامبرده بامداد روز آدينه 7 تيرماه جاري بدون تحصيل اجازه از دولت اجتماع نموده، سپس به هيأت دستهجمعي و تظاهر در خيابانهاي بغداد حركت مينمايند و در پيشاپيش خود پرچمهايي با عبارات (خواهان تخليه كامل هستيم) (مرده باد استعمار) (مطالبه آزادي جمعيت) (رهايي توقيف شدگان) (رفع توقيف از روزنامه العصبه) افراشته، با هورا و فرياد (مرده باد استعمار) از پل عبور كرده به خياباني كه به طرف سفارت كبراي انگليس ميرود سرازير ميشوند. در عرض راه افراد پليس درصدد متفرق كردن آنها برميآيند ولي نظر به كمي عده پليس و فزوني جمعيت كه در حدود چهارصد نفر بودند متظاهرين خود را به ميدان جلوي سفارت كبراي مزبور ميرسانند. گارد مستحفظ سفارت جلوگيري كرده و عده ديگر پليس هم به كمك آنان رسيده و چون متظاهرين مقاومت نشان ميدهند پليس تيراندازي ميكند و در ضمن زد و خورد، به طوري كه اظهار ميشود چندين نفر مجروح ميشوند كه يكي از آنان به نام (شاوؤل طويق يهودي) بدرود [حيات] گفته و بقيه كه چهار نفر مسلماناند تحت معالجه ميباشند... چون اين قضيه در بغداد موضوع بحث زياد قرار گرفته و شايد هم منجر به تظاهراتي از طرف احزاب ديگر به صورت اعتراض نسبت به بستن حزب العصبه و تيراندازي پليس بشود مراتب گزارش داده شد. [1074/102006ن] وزير مختار [امضاء محسن رئيس]» (اسناد مهاجرت يهوديان ايران به فلسطين، صص 93-92، سازمان اسناد ملي ايران) به گواه اين سند و ديگر اسناد مسلم، يكي از مخالفان جدي صهيونيسم از ابتداي پيدايش آن همان يهوديت ديني بوده است؛ زيرا يهوديت ديني هرگز حاضر نبوده ننگ نژادپرستي را به يهوديت پيوند زند؛ بنابراين ادعاي پذيرفته شدن رهبري صهيونيسم توسط تكتك يهوديان جهان يك جعل مسلم تاريخ بيش نيست. همچنين بررسي دقيق چگونگي مهاجرت برخي يهوديان به فلسطين اشغالي خود حديث تلخ ديگري است كه ادعاي اين كتاب را كاملاً نفي ميكند. براي نمونه، در مورد همين يهوديان عراق بايد گفت آن عدهاي كه تن به مهاجرت دادند به دليل وحشتي بود كه جنايتكاران صهيونيست ايجاد كردند. الي لوبل يهودي در فرانسه در اين زمينه مينويسد: «در بررسي يكي از هواخواهان سرسخت روش خشن جهت تسريع جريان مهاجرت يهوديان از كشورهاي مبداء با اسرائيل، كه اغلب «صهيونيسم خشونتآميز» ناميده ميشود- خشونتآميز براي يهوديان- چنين ميخوانيم: «دولت اسرائيل برابر اين امر قرار گرفته بود كه به نجات 130 هزار يهودي بشتابد، تا ضمناً بدين وسيله تعداد اتباع يهود كشور را نيز افزايش دهد. جامعه يهوديت عراق در اين هنگام فاقد يك رهبري قدرتمند بود. رهبران يهوديان عراق دست بهيچ اقدامي نزدند: يا نميدانستند چكار بايد بكنند و يا آنكه نميخواستند مسئوليت ابتكار عمل را بعهده بگيرند. يك نفر بايد دست به كار ميشد. او (بنگوريون) درست در لحظه مناسب اقدام نمود. تنها اقدامي مانند «ماجرائي ناگوار» ميتوانست يهوديان عراق را به مهاجرت تشويق كند» (مندسS.Mendes، [عنوان مقاله] «مهاجرت از عراق و دولت اسرائيل»، نقل از روزنامه ها ارتص). اين «ماجراي ناگوار» عبارت بود از يك رشته اقدامات تحريكآميز بدين شكل: در بغداد در برخي اماكن يهوديان- مانند كنيسه- بمبهائي منفجر كردند، اين انفجارات قربانيهائي بهمراه داشت و وحشتي شديد بين يهوديان پديد آورد، وحشتي كه آنها را تحريك به مهاجرت نمود. در اين هنگام بسياري از مأموران مخفي اسرائيل و مزدوران يهوديشان بازداشت شدند. دو نفر از خرابكاران اسرائيلي محكوم شده و اعدام گرديدند. مجله اسرائيلي «عالم هذه» (20 آوريل 1966) از جزئيات اين ماجراي ناگوار و تحريكات ضد يهودي در عراق پرده برداشته است.» (الي لوبل در مقدمهاي بر كتاب صهيونيسم در فلسطين، ترجمه منوچهر فكري ارشاد، انتشارات توس، تهران، آبان 1350، صص 3-132) اين يهودي مقيم فرانسه به نقل از منابع اسرائيلي ثابت ميكند كه چگونه صهيونيستها با كشتار يهوديان آنها را وادار به ترك وطن ميكردند. البته داويد بنگوريون كه بعدها نخستوزير اسرائيل شد، صريحاً اعتراف ميكند كه از طريق عمّال خود در انفجارها از جمله در يكي از كنيسههاي يهوديان در بغداد (سال 1327ش-1948م) دست داشته است: «قصد دارم جوانان يهودي را براي دامن زدن به مبارزات آنتي سميتيك به كشورهايي كه سكنه يهودي نسبتاً زيادي دارند اعزام كنم. زيرا اين عمل خيلي مؤثرتر از نداي ميهن باستاني براي مهاجرت يهوديان به فلسطين است.» (اطلاعات سياسي، سخنراني هارون يشايائي سردبير نشريه كليمي تموز و عضو جامعه روشنفكران ايران، در مجمع بررسي صهيونيسم در دانشگاه تهران، شماره 12،28/3/65) همچنين «لني برنر» يهودي ضمن اشاره به نقش ولاديمير ژابوتينسكي يكي از رهبران افراطي صهيونيسم كه سالها بعنوان «عضو هيأت اجرايي صهيونيسم» در نقاط مختلف جهان نقش بسزايي در وادار ساختن يهوديان به مهاجرت به فلسطين داشت مينويسد: «اينكه چرا ژابوتينسكي به خصوص روز 18 ژانويه 1923 را براي كنارهگيري از هيئت اجرايي صهيونيسم انتخاب كرد، مسئلهاي است كه با يك نكته پراهميت ارتباط دارد... آن روز قرار بود كه ژابوتينسكي در مقابل يك كميسيون ويژه تحقيق حاضر شود تا درباره روابطش با سيمون پتليورا (از عوامل قتل و غارت يهوديان در اوكراين و ايجاد وحشت در ميان آنها) توضيح دهد.» (مجموعه يادداشتهاي روزانه هرتصل، جلد چهارم، به نقل از لني برنر، ص90) همچنين «استيون گرين»، محقق آمريكايي كه كتاب «جانبداري، روابط سري آمريكا و اسرائيل» را با استفاده از اسناد محرمانه آرشيو ملي آمريكا نوشته است عليرغم گرايش به رژيم اسرائيل، در زمينه فشارها و تهديدهاي حتي جاني صهيونيستها عليه يهوديان مينويسد: «ايرگون، سازمان نظامي تجديد نظر طلبان (صهيونيست) است. اين سازمان از صهيونيستهاي افراطي تشكيل شده است كه هيچگونه حقوقي براي اعراب فلسطين قائل نيستند. تاكتيكهاي بيرحمانه ايرگون براي جمعآوري پول و سربازگيري از ميان آوارگان يهودي، در بسياري از گزارشهاي اطلاعاتي حكومت آمريكا در آلمان منعكس شده است. در ژوئيه 1948 (يعني قريب يكماه پس از تاسيس اسرائيل)گروهي از آوارگان يهودي در «برلين» كه بتازگي از لهستان آمده بودند، به منظور اجتناب از ماموران سربازگيري ايرگون از منطقه آمريكا گريختند. در يكي از اردوگاهها، ماموران ايرگون، برخي از يهودياني را كه براي جنگيدن با اعراب فلسطين داوطلب نميشدند، كتك زدند و برخي ديگر را به مرگ تهديد كردند. در ضمن دروازههاي اصلي اردوگاه را بسته بودند تا مانع فرار يهوديان شوند.»(جانبداري، روابط سري آمريكا و اسرائيل، استيون گرين، ترجمه سهيل روحاني، ص56) اين محقق آمريكايي همچنين به نقل از گزارش اطلاعاتي هفتگي آمريكا در آلمان، مورخ 10 ژانويه 1948 در مورد تشنجات در اردوگاهها مينويسد: «تشنج و درگيري در اردوگاههاي آوارگان يهودي رو به افزايش است و به نواحي مختلف منطقه اشغالي آمريكا گسترش مييابد. علت اين درگيريها، تلاش سازمان ايرگون براي بدست گرفتن كنترل اردوگاههاست... گروه كوچكي از مردان مصمم كه پايبند اصول اخلاقي نيستند، ميتوانند با كنترل كردن پليس، اراده خود را بر مردم تحميل كنند، آنان اين كار را با تهديد، ايجاد وحشت، اعمال خشونت و كشتن مخالفان انجام ميدهند.»(همان، ص55) بنابراين پذيرش رهبري صهيونيستها توسط تمامي يهوديان هرگز بر واقعيتهاي تاريخي منطبق نيست، حتي امروز نيز بسياري از علماي يهود، با انديشههاي نژادپرستانه اين جماعت به شدت مخالفت ميكنند. تهيه كنندگان كتاب «كاش منهم يك يهودي بودم» در واقع قصد ترويج و تبليغ يهوديت را ندارند، بلكه به زعم خويش با پنهان كردن هنرمندي صهيونيستهاي شرور در پشت نقاب يك دين الهي به تطهير جنايات ضدبشري و ديني آنها مبادرت ميورزند. به كارگيري اين ترفند، مؤيد ميزان گستردگي تنفر ملتها از برتريطلبان قومي و نژادي است. برخلاف آن چه در چنين آثاري تبليغ ميشود، صهيونيستها هرگز نگاه ديني به فلسطين ندارند و آن را سرزمين مقدس آباء و اجدادي خود نميپندارند؛ زيرا كه اصولاً به هيچ گونه مقدساتي پايبند نيستند. بايد اذعان داشت اين گل سرسبد سرمايهداري جز به سود اقتصادي نميانديشد و هر نوع باور ديني را مانع سودطلبي لجام گسيخته خود ميپندارد. به گواه استنادات تاريخي، سردمداران صهيونيسم قبل از اشغال فلسطين به تصرف مناطق ديگري از جهان براي ايجاد پايگاه ميانديشيدند و اين گواه بارزي بر اين حقيقت است كه جنبههاي اعتقادي (ديني) مبناي تعرض به حقوق ديگران نبوده است. ابتدا بخشي از خاك آرژانتين براي تشكيل دولت صهيونيستي مورد بررسي و مطالعه قرار ميگيرد، سپس اوگاندا مورد توجه اين جماعت واقع ميشود، حتي در ابتداي روي كار آمدن رضاخان ادعاهايي در مورد بخشهايي از خاك ايران مطرح ميسازند و... اما در نهايت اين انگليسيها هستند كه براي تضمين موفقيت برنامههاي بلند مدت خود عليه مسلمانان، توجه نژادپرستان را به سوي قلب خاورميانه سوق ميدهند. اين جهتدهي ناشي از ارزيابي غرب سرمايهداري بود؛ زيرا بر اساس اين ارزيابي تنها فرهنگي كه ميتواند فرهنگ نظام سلطه را به چالش جدي بكشاند، فرهنگ اسلامي است. افرادي قبل از ساموئل هانتينگتون نيز به صراحت پيشبيني جنگ تمدنها را در ارتباط با اسلام و غرب مطرح ساخته بودند. نگراني انگليسيها از بازتوليد تمدن توسط جهان اسلام علت اصلي گسيل شرورترين به سوي نقطه كانوني كشورهاي اسلامي بود. به طور قطع و يقين لندن نميتوانست براي كنترل ملتهاي مسلمان به دست نشاندگاني همچون شيوخ خوشگذران عرب يا امثال پهلويها اتكا كند، بلكه نيازمند پايگاهي در دل خاورميانه بود كه تكتك اعضاي آن را نژادپرستان ضداسلام تشكيل دهند. براساس خطدهي سياستمداران انگليسي است كه هرتصل - تئوريپرداز برجسته صهيونيسم- در آستانه اشغال سرزمين فلسطين براي تاسيس اسرائيل، ميگويد: «ما بايد بخشي از برج و بارو و استحكامات اروپا عليه آسيا را تشكيل دهيم؛ يك برج ديدهباني تمدن عليه وحشيگري بسازيم.» (ماكسيم رودينسون Maxim Rodinson ، اسرائيل و اعراب، انتشارات پنگوئن، آمريكا، سال 1968) منبع:www.dowran.ir
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 571]
صفحات پیشنهادی
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(4)
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(4) از جمله موضوعات ديگري كه كتاب «كاش منهم يك يهودي بودم» مطرح ميسازد اينكه ... يكي از ادعاهاي كاملاً خلاف واقع ديگر كتاب «كاش منهم يك يهودي بودم» عدم سوءاستفاده .... زندگى و انديشه هاى عرفانى ابونصر سراج طوسى (1) ...
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(4) از جمله موضوعات ديگري كه كتاب «كاش منهم يك يهودي بودم» مطرح ميسازد اينكه ... يكي از ادعاهاي كاملاً خلاف واقع ديگر كتاب «كاش منهم يك يهودي بودم» عدم سوءاستفاده .... زندگى و انديشه هاى عرفانى ابونصر سراج طوسى (1) ...
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(1)
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(1) كتاب «كاش من هم يك يهودي بودم» در 1998 در كانادا به چاپ رسيد. نويسنده در مقدمهاي ضمن معرفي خود به عنوان يك مسلمان توصيههايي نيز ...
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(1) كتاب «كاش من هم يك يهودي بودم» در 1998 در كانادا به چاپ رسيد. نويسنده در مقدمهاي ضمن معرفي خود به عنوان يك مسلمان توصيههايي نيز ...
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(3)
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(3) لطمات صهيونيستها بر اين مرز و بوم محدود به ... از عامل گوش به فرماني چون محمدرضا شاه مناسب است چند نكته مورد تأمل قرار گيرد: 1.
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(3) لطمات صهيونيستها بر اين مرز و بوم محدود به ... از عامل گوش به فرماني چون محمدرضا شاه مناسب است چند نكته مورد تأمل قرار گيرد: 1.
كاش من هم كلمه بودم
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(2) شناخت دقيق علت گرد آوردن افراطيترين ... نويسندگان «كاش منهم يك يهودي بودم» كه نادانسته با انتخاب اين عنوان توهيني آشكار به .
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(2) شناخت دقيق علت گرد آوردن افراطيترين ... نويسندگان «كاش منهم يك يهودي بودم» كه نادانسته با انتخاب اين عنوان توهيني آشكار به .
کاش یک زن نبودم | مرتضی | دانلود کتاب
کاش یک زن نبودم | مرتضی نام کتاب : کاش یک زن نبودم نویسنده : مرتضی حجم کتاب ... كتاب هاي (رمان) براي موبايل جاوا-صفحه ها : [1] 2 3 4 5 H.VIKE23-03-2009, 11:15 . ... نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(2) شناخت دقيق علت گرد آوردن افراطيترين .
کاش یک زن نبودم | مرتضی نام کتاب : کاش یک زن نبودم نویسنده : مرتضی حجم کتاب ... كتاب هاي (رمان) براي موبايل جاوا-صفحه ها : [1] 2 3 4 5 H.VIKE23-03-2009, 11:15 . ... نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(2) شناخت دقيق علت گرد آوردن افراطيترين .
اعترافات جالب در يك كتاب صهيونيستي
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(3) سفير اسرائيل به منظور توجيه تحركات ... اهانت و توهین به یک کتاب آسمانی و پیامبر الهی ، آن هم کتاب و پیامبری که بیش از 5/1 .
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(3) سفير اسرائيل به منظور توجيه تحركات ... اهانت و توهین به یک کتاب آسمانی و پیامبر الهی ، آن هم کتاب و پیامبری که بیش از 5/1 .
كاش ميشد يك شكل ديگر بودم!
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(1) نويسنده «كاش منهم يك يهودي بودم»، آقاي اشكان تشكري معرفي شده است. ... كسر بودجه دولت اسرائيل در سال 1968 دو برابر گرديد و در ...
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(1) نويسنده «كاش منهم يك يهودي بودم»، آقاي اشكان تشكري معرفي شده است. ... كسر بودجه دولت اسرائيل در سال 1968 دو برابر گرديد و در ...
يك كتاب خ خ
يك كتاب خ خ-يك گربه طنز (ببخشيد، يك كتاب طنز) همه چيزش بايد طنز باشد اين را من ... ازدواج مرد مسلمان با زن اهل كتاب(1) ... نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(2) ...
يك كتاب خ خ-يك گربه طنز (ببخشيد، يك كتاب طنز) همه چيزش بايد طنز باشد اين را من ... ازدواج مرد مسلمان با زن اهل كتاب(1) ... نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(2) ...
بررسی کتاب همراه با باد – عباس کیارستمی | دانلود کتاب
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(1) يكي از كارآمدترين و هوشمندترين و با توجه به نسبت جمعيت يكي از ... دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران، در مقالهاي به نقد كتاب ...
نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(1) يكي از كارآمدترين و هوشمندترين و با توجه به نسبت جمعيت يكي از ... دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران، در مقالهاي به نقد كتاب ...
عکس/ جلد اول کتاب شناخت زنان !
ابديت، جلد 1 ، ص 162-16021--سيري در سيره نبوي صص 219،21822- -سيري در ... عکس:رانندگی هیجان انگیز ... نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(2) نقد كتاب كاش من هم ...
ابديت، جلد 1 ، ص 162-16021--سيري در سيره نبوي صص 219،21822- -سيري در ... عکس:رانندگی هیجان انگیز ... نقد كتاب كاش من هم يك يهودي بودم(2) نقد كتاب كاش من هم ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها