تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1869503106

محدودیتهای شناختی برای بازنماییهای فرهنگی
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: بخش اول/
محدودیتهای شناختی برای بازنماییهای فرهنگی

شناسهٔ خبر: 2510611 پنجشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۷
دین و اندیشه > اندیشکده ها
مقاله محدودیتهای شناختی برای بازنماییهای فرهنگی: هستیشناسیهای طبیعی و ایدههای مذهبی نوشته پاسکال بویر که به همت جبار رحمانی ترجمه شده است. به گزارش خبرگزاری مهر، مقاله محدودیتهای شناختی برای بازنماییهای فرهنگی اثر پاسکال بویر است که به همت جبار رحمانی ترجمه و در سایت انسان شناسی و فرهنگ منتشر شده است.شما را به مطالعه قسمت نخست این مقاله دعوت می کنیم.مقدمه ای بر این مقالهانسانشناسی شناختی، با طرح الگوهای پیشینی تولید معنا که گاه مقدم بر عناصر فرهنگی هستند و ریشه در ساختارهای ذهن انسانی دارند، نوعی بازاندیشی انتقادی را نسبت به نظریات فرهنگی و امور وابسته بدان ایجاد کرده است. این بازاندیشی به نوعی سبب توسعه این مباحث و پیشرفت آنها در توصیف و تحلیل زندگی انسان نیز شده است. با توجه به توسعه علم انسانشناسی در ایران و وجود سنتهای فرهنگی غنی ، به نظر میرسد این حوزه علمی میتواند محرکی برای تحقیقات علمی در زمینه انسانشنای شناختی در ایران باشد. از این رو سایت "انسانشناسی و فرهنگ" با همکاری "ستاد راهبری توسعه علوم و فناوریهای شناختی"، مجموعهای از متون را در این حوزه جدید علمی به صورت ترجمه و تالیف منتشر خواهند کرد.این مقاله نیز سعی دارد از ایده ها و نظریات انسانشناسی شناختی برای فهم منطق ایده های مذهبی و همچنین موضوع انتقال فرهنگ و مساله فرهنگ پذیری، استفاده کند. نویسنده مقاله بر آن است که طرح ایده فرهنگپذیری به مثابه امری اجتماعی، سبب نوعی تحریف در شناخت و تبیین انتقال و تداوم ایده های فرهنگی شده است. او بر آنست که منطق بنیادین ذهن انسانی در حیطه فرهنگ، بیانگر خصیصه هایی است که نسبت امور مختلف فرهنگی، از امور جسمانی و فیزیکی گرفته تا امور کاملا انتزاعی مانند ایده های مذهبی، با آن خصیصه های بنیادی تعیین کننده حضور و تداوم و تکرار آنها در فرهنگ است. پیشتر در برخی متون منتشر شده در سایت کلیات انسانشناسی شناختی و همچنین مباحث آن در حیطه هایی از رابطه زبان و فرهنگ مطرح شد، در این نوشتار، عرصه دیگری از مباحث انسانشناسی شناختی یعنی مطالعات دین و فرهنگ مورد بحث قرار گرفته است. این نوشتار نقدی است بر مطالعات رایج در باب فرهنگ و مذهب. امید است این مجموعه نوشتارها، بتوانند گامی برای تحول علم انسانشناسی بطور عام و انسانشناسی شناختی به طور خاص در ایران باشند.محدودیتهای شناختی برای بازنماییهای فرهنگی: هستی شناسی های طبیعی و ایده های مذهبیبحث اصلی رهیافت شناختی به بازنماییهای فرهنگی این است که بتواند مجموعهای از فرضیه های علی برای تشریح اشکال معینی از پدیدههای فرهنگی را مطرح کند. نکته اصلی تحقیقاتی از این دست، مفهوم محدودیتهای شناختی (Cognitive constrains) است. در مورد برخی خصایص ذهن بشری، گونه های خاصی از بازنماییها، نسبت به سایر انواع دیگر بازنمایی، قابلیت بیشتری دارند که دریافت و منتقل شوند؛ به وسیله همین موارد، مجموعه پایداری از بازنماییها شکل میگیرند که انسانشناسان هرکدام از آن مجموعه ها را فرهنگ می نامند. به نظر می رسد برای بسیاری از انسانشناسان پدیده فرهنگی به خاطر سه دسته از دلایل، بر عواملی متکی باشند که خارج از قلمرو رویکرد مفهومی محدودیتهای شناختی قرار دارند، این دلایل عبارتند از: ۱. دلایل ناشی از موقعیت هستی شناختی آنها ، ۲- دلایل ناشی از تغییرپذیری آنها، و ۳. دلایل ناشی از انتقال آنها. انسانشناسی فرهنگی عموماً بر سیستمهای انتزاعی از «نمادها»، «کدها یا رمزها» یا «معانی» تأکید میکند، اینها عواملی هستند که علم انسانشناسان آنها را مستقل از شیوهای که در ذهن انسان بازنمایی می شوند، فرض می گیرند. فرض دوم آن است که بازنماییهای فرهنگی ذاتاً متغیر هستند، درنتیجه به نظر میرسد که در توصیفها و تبیینها به دنبال خصایص عام ذهنیت بشری بودن امری دشوار باشد. در نهایت، محتوا و سازماندهی بازنمایی های فرهنگی در بخشهای اصلی یک فرهنگ بطور کامل می بایست توسط آن موضوعاتی محدود شده باشد که تصور میشد در تعاملات اجتماعی وجود دارند. در مقابل این فرض، من از اصول زیر شروع خواهم کرد:۱- نظام فرهنگی می توانند/ باید به مثابه مجموعه ای از بازنمایی های مغزی (Mental) مطالعه شود، که توسط ذهن بشر کسب شده و ذخیره شدهاند؛ زیرا فرآیندهای اکتساب و به حافظه سپردن محدودیت های شدیدی بر محتواها و سازماندهی بازنمایی های فرهنگی تحمیل می کنند.۲- تنوع غیرقابل انکار بازنمایی های فرهنگی نباید ما را به آنجا برساند که انکار کنیم که اشکال تکرارشونده، مستلزم تبیین هستند.۳- در نهایت، این بحث که همه عناصر مادی فرهنگ ازطریق تعامل اجتماعی بهدست میآیند، بسیار مبهم است. بهتر آنست که بپذیریم برخی جنبه های مهم بازنمایی های فرهنگ به مفهوم دقیق کلمه از طریق جامعه پذیری به دست نمیآیند.در صفحات آتی من صرفاً بهدنبال دفاع از این چارچوب فکری ارائه شده نیستم. آنچه که من تلاش دارم ارائه کنم اینست که تا چه حدی این چارچوب می تواند به ما کمک کند که مسائل کلاسیک انسانشناختی را فرمولبندی مجدد کنیم. به نظر میرسد که ایده های مذهبی، «فرهنگی ترین» بخش از یک فرهنگ باشند و درنتیجه کمترین احتمال برای تبیین آنها براساس اصطلاحات شناختی وجود دارد. بحث من در اینجا اینست که اگر فرضیه های شناختی برای تبیین ایده های مذهبی کارآمد بوده و روایی دارند، پس برای سایر ابعاد بازنماییهای فرهنگی نیز اینگونه است و دلایل قویتری وجود دارد که آنها نیز شامل چنین توصیفاتی باشند.مفروض ضمنی در پس ایده "محدودیت شناختی" اینست که انتقال فرهنگی، ذاتاً فرآیندی انتخابی است؛ و در یک شرایط خاص و با مجموعه متنوعی از بازنماییهای مغزی که توسط انبوهی از موضوعات مشغول شده اند، رخ میدهد. برخی از آن بازنماییها نسبت به سایر موارد تمایل بیشتری به ذخیره شدن در خاطرات سوژهها و انتقال یافتن به سایر موضوعات دارند. خود فرآیندهای انتقال برحسب محتویات ساختاریاش، و همچنین برحسب فرآیندهای شناختیای که بدان نیاز دارد، تمایلی به حفظ و بقای بازنماییهای فرهنگی خاصی دارند. نتیجه مهم این اصل آنست که ما نیازی نداریم تا فرض کنیم که دلیل اجباری خاصی وجود دارد برای آنکه چرا عناصر مادی فرهنگی به همان شیوهای که هستند، شکل گرفته اند؛ از طرف دیگر ممکن است دلایل اجباری خاصی وجود داشته باشد که چرا برخی عناصر مادی فرهنگی خاص ظهور یافته اند و همچنین این عناصر بیشتر مستعد انتقال از نسلی به نسل دیگر هستند. تکرار و تعین فرهنگیجستجو برای محدودیتهای شناختی عام و فراگیر شامل مباحث مربوط به جستجوی پدیده های عام فرهنگی نمی شود. در تمام گروههای انسانی، هر فردی می تواند مجموعه ای از ایده های مربوط به فرآیندها و عاملیتهای فراطبیعی و غیرقابل مشاهده را پیدا کند. بههرحال ورای این نقطه حداقلی، ما بیشتر شباهتهای خانوادگی را می توانیم پیدا کنیم تا پدیده های عام را. به عنوان مثال در بسیاری گروههای انسانی این نکته مفروض گرفته شده که عناصر غیرفیزیکی اعضا، می تواند پس ازمرگ آنها نیز باقی ماند. همچنین برخی از این عناصر و مؤلفه های نامشهود، به طور عام به عنوان اشیاء و امور ارائه شده تفسیر می شوند؛ آنها بیانگر اموری هستند که شامل باورها و امیال میشوند.به همین شیوه، در اغلب موارد (البته نه همیشه) اینگونه فرض می شود که مردمان خاصی به طور ویژه مستعد و متمایل به دریافت الهام ها و پیامهایی از عوامل ماورا طبیعی ازقبیل خدایان و ارواح هستند. همچنین در بسیاری از موارد اینگونه فرض می شود که برخی توانایی ها نسبتاً پایدار هستند. به این معنا که فرد موردنظر به طور بنیادین و گاه نیز به طور طبیعی از دیگران متمایز است. در بیشتر گروههای انسانی (نه همه آنها) اینگونه فرض میشود که رخدادهای صامت خاص (مانند بیماری یا بدبختی) نشانه های روابط علی اساسی میان موجودات ماوراءالطبیعی و دنیای زندگان است. اغلب اینگونه تصور می شود که اجرای دستورالعملهای مناسک خاصی به شیوه و نظم بسیار دقیق و سفارش شده آن، می تواند تغییراتی را در موقعیتهای مادی امور به همراه داشته باشد. در بیشتر گروههای انسانی می توان مجموعه ای از دستورالعمل های پیشگویی را یافت که ظاهراً حقیقت مدعیات آن تکنیکها را تضمین می کنند.البته این خصیصه های تکرارشونده بازنماییهای مذهبی، نتیجه اکتشافات چارچوب های شناختی ارائه شده در اینجا نیستند، آنها نقطه شروعی برای پیشرفت نظریه های انسان شناختی در باب مذهب را ایجاد کردهاند که از زمان تایلور، فریزر یا دورکیم وجود داشته اند. با این حال در این چارچوبها برخی عناصر و خصایص تکرارشونده پدیده های عام مذهبی به عنوان فرضیه در نظر گرفته شده اند. پس ضرورت دارد تا چرایی اینکه آنها بطور آشکار در تمام جوامع مورد بررسی وجود نداشته اند، تبیین شود. در مقابل این پژوهش بی حاصل و بیهوده برای پدیده های عام، نظریه ارائه شده در این مقاله، از یک مفروض واقعگرایانه تری شروع میکند که برخی خصیصه های ویژه بازنمایی های فرهنگی در بسیاری از محیط های فرهنگی مختلف قابل رخداد و تکرار هستند و این رخداد مجدد، امری بیش از یک اتفاق و شانس است. مفروض مرکزی در این چارچوب اینست که محدودیتهای شناختی در باب اکتساب و بازنمایی، ممکن است تبیین خاصی برای این پدیده رخدادهای مجدد ارائه دهد. به منظور ارائه توصیفی رضایتبخش و از لحاظ روان شناختی انعطافپذیر برای بازنماییهای مذهبی، پیش از هرکاری ما باید ابهامات مفهومی مشخصی را رفع کنیم که در ادبیات انسانشناختی فراگیر هستند، از جمله میتوان اینها را ذکر کرد: ۱- وجوه غیرطبیعی ذهنی برای مفروضات مذهبی ۲- تنوع شناختی آنها و ۳- میزان و حدودی که آنها به انتقال فرهنگی وابسته هستند.امر غیرطبیعی به مثابه خصیصه های شهودی بازنماییهای مذهبی نوعاً بر مدعیاتی متمرکز هستند که ناقض درک عامه مردم و انتظارات آنها در باب اشیاء موجودات و فرآیندهای عادی است. برای نمونه، موجودات مذهبی به عنوان موجودات نامشهود توصیف میشوند، که در فضا قرار گرفتهاند و این موجودات نامرئی قادرند کنشهای مکانیکی را بر روی اشیای فیزیکی انجام دهند. برخی از آن موجودات به مثابه امور تأثیرناپذیرفته از فرآیندهای عادی رشد، سالمندی و مرگ تفسیر می شوند، فرآیندهایی که مشخصه اصلی تمام موجودات زنده هستند. همچنین برخی مصنوعات به مثابه امور دارای ویژگیهای علی توصیف می شوند که فراتر از خصیصه های اشیای عادی قرار دارند.هرکس می تواند نمونه های بسیاری از این قبیل مدعیات را بیاورد. یکی از وظایف چارچوب شناختی، تبیین این نکته است که چرا و چگونه اذهان بشری به سمت پذیرش اینگونه مفاهیم هدایت شدها ند و آنها را به طور خاص قابل قبول دانسته اند. محور این نوع تحقیقات، جستجو و پرسش از رابطه میان مدعیات مذهبی از یک طرف و بازنماییهای زندگی روزمره و جهان عادی از طرف دیگر است. ما باید توصیف دقیقی از رابطه میان شناخت مادی و مدعیات غیرمادی در هستی شناسی های مذهبی ارائه بدهیم.به هرحال در نظریه های انسانشناختی، این مساله بیش از آنکه مورد توجه قرار گیرد، طرد شده است. یک بحث تکراری اینست که غیرطبیعی بودن ایده های مذهبی، صرفاً نتیجه یک دیدگاه قوم مدارانه است. مدعیاتی که برای شاهدان غربی غیرطبیعی به نظر میرسند، در واقع توسط مردم بومی بطور کامل به مثابه امری طبیعی درک می شوند. زمانی که ما پس زمینه مخصوص یکسری از باورها، نظریه ها و جهان بینی ها و ... را در نظر بگیریم، آن امور غیرطبیعی برای ما، امری طبیعی هستند. اگر مواردی از این قبیل مورد توجه ما باشند، پرسش از رابطه میان بازنمایی های امر روزمره و بازنماییهای امر ماوراطبیعی منتفی میشود.به هرحال این بحث در مواجهه با واقعیتها همچنان قابل طرح است. اجازه بدهید این موضوع را با یک مثال ساده که از کار مردمنگارانه خود در میان مردم فنگ در کامرون گرفته ام، تشریح کنم. بسیاری از مردم فنگ تصور می کنند که جادوگران، اشخاصی هستند با اندامهای اضافی که بدنهای آنها را شبها ترک کرده و انواع مهارتهای عجیب غریب را نیز دارند. یک ایور می تواند بر فراز برگهای درختان موز پرواز کند، او می تواند سبب شود که خون یک نفر دیگر کم و سیاه شود، او می تواند جنین را در رحم بکشد و کارهایی از این قبیل را انجام دهد. برخی مفاهیم در این زمینه عجیب و غریب به نظر می رسند، زیرا آنها اصول عمومی و رایج شناخت روزمره ما را نقض می کنند. معمولاً فرض می شود که اعضای گونه های مشابه اندامهای مشابهی دارند، پرواز بر فراز برگهای درختان موز یک امر بسیار مشکل تلقی می شود، و مواردی از این قبیل نوعی تخطی از شناخت روزمره ما هستند.در اینجا علل و دلایلی از این دست سبب شده ایده های مانند آنچه مربوط به جادوگران است برای مردم فنگ ارزش توجه کردن داشته باشند. آنها حکایت هایی از اندامهای پرنده جادوهای مرگبار را به یک اندازه وحشتناک می دانند، به طور مختصر می توان گفت که این موارد از انتظارات آنها درباره پدیده های فیزیکی و زیست شناختی تخطی میکنند. برخی از این حکایتها بطور خاصی توسط بیشتر این مردم به مثابه روایتهایی از رخدادهای واقعی تلقی می شوند؛ اینگونه واقعیات، مسائل بسیاری را در باب توصیف روانشناختی این موضوع مطرح میکنند. البته این موارد روایتهایی از رخدادهای واقعی عادی تلقی نمی شوند. کیفیت «جلب توجه» آنها بستگی به مدعیات دور از عقل سلیم است که از نظر مردم در آنها وجود داشته و مردم در باب آنها توافق دارند.بیشتر انسانشناسان تمایلی به تایید این مساله ندارند، زیرا آنها فکر می کنند که مواردی از این قبیل دال بر آنست که مردمی مانند اهالی فنگ «مفهوم یکسان و مشابهی از طبیعت» (و «ماوراءطبیعت») را همراه با مشاهده گران محقق دارند، اما آنها باید در این باره بحث کنند؛ ما درک خودمان از این مفاهیم را می دانیم، مفهوم غربی از امر طبیعی یک امر پیچیده فلسفی است که در شرایط تاریخی خاصی بر ساخته شده است. با این وجود استدلال مخالف و ایرادات قابل طرح درمقابل این بحث، نامعتبر دانسته می شود. خصیصه غیرطبیعی مدعیات مذهبی ریشه در مفهوم صریح و روزمره از طبیعت ندارد، بلکه این خصیصه یک مولفه شهودی است. رخدادها یا موقعیتهای مذهبی که بیانگر امر غیرعادی و برخلاف عقل سلیم هستند، این امور در مدعیات مذهبی هم دیده می شوند، نیازی به مفهوم صریح و ملموسی از طبیعت یا ماوراالطبیعه ندارند.آنها صرفاً نیازمند انتظارات شهودی در باب رفتار اشیای طبیعی در فضا یا فرآیندهای بیولوژیکی که منجر به مرگ یا تباهی می شوند و مواردی از این قبیل هستند. در برخی زمینه های فرهنگی گروههای مردم مفاهیم روشن و یا نظریه هایی در باب اینکه چه چیزی طبیعی است و چه چیزی طبیعی نیست، را شکل داده و توسعه بخشیده اند. با این وجود این ایده ها بر شهودهای آنها مسلط نیستند. از سوی دیگر، بسیار جالب توجه است که برخی مفاهیم صریح ازطریق تعمیم دهی بر طیفی از شهودهای پایدار در باب طبیعی بودگی موقعیتها و رخدادهای واقعی یا تخیلی برساخته می شوند. به عبارت دیگر گفتن اینکه مجموعه ای از بازنماییها در باب اشیای غیرطبیعی هستند، صرفاً ما را به این مفروض متعهد می کند که: مردم مورد بررسی ما ابزارهای شناختیای دارند (که ضرورتاً هم از آنها آگاه نیستند) که از آنها برای نظم بخشیدن به رخدادها و موقعیتهایی که انتظارات شهودی آنها را نقض می کنند، نسبت به موقعیتها و رخدادهایی که آنها را نقض نمی کنند، استفاده میکنند.تنوع شناختی به مثابه قلمرو خاص بودگی در مباحث انسانشناختی بازنماییهای مذهبی اغلب به مثابه موقعیتهای مشترک، منسجم، صریح و فارغ از زمینه بیان می شوند، به عنوان مثال «ارواح در رودخانه ها ساکن هستند» «نیاکان غیرقابل رویت هستند» و .... این مساله بیشتر ما را به اشتباه می اندازد، مردم بسیار اندکی هستند که مفروضات مذهبی را به این شیوه بیان کنند. همانطور که همه انسانشناسان می دانند، توصیف آنها در این سبک نظری نوعی ساده سازی مفرط است. تمام ایدهها در یک سیستم مذهبی لزوماً توسط همه معتقدان مشترک نیستند، همچنین همه آنها لزوماً در یک سیستم فراگیر منسجم نشده اند، بویژه اینکه بسیاری از آنها صریح و آشکار نیستند. شاید مهمتر از همه این باشد که بسیاری از بازنماییهای مذهبی درباره واقعیتهای خاص و زمینه مند هستند، تا اینکه در باب گونه های انتزاعی ای باشند که بدانها متعلق هستند. به عنوان مثال بازنماییها اینگونه بیان می شود که یک عمل ویژه توسط شخص خاصی انجام می شود، تا اینکه بگویند یک مناسک X انجام شد. این مساله دلیل آن است که چرا تکنگاریهای انسانشناسان عموماً مباحث انتزاعی از این قبیل را تکمیل می کنند، و این کار را از طریق ارائه عناصر ملموس روایت شده و سرشار از جزئیات انجام میدهند، این نکته ای است که به مخاطبان ایده هایی درباره پیچیدگی واقعی تفکر مذهبی ارائه می دهد.در اینجا من بر سر ابعاد مردمنگارانه چنین توصیفاتی تأکید و بحث نمیکنم. بحث من چیز دیگری است. نوعی ساده سازی افراطی مخرب: در رهیافت ما به بازنماییهای مذهبی، بیشتر این تمایل وجود دارد که برخی اصول شناختی عمومی را به عنوان عامل اصلی در کسب مفاهیم و بازنمایی آنها مدنظر قرار دهیم و آنها را به شیوه ای یکسان برای همه قلمروهای بازنماییهای مذهبی به کار ببریم و اعمال کنیم. این رویه مطابق با تصویر پیاژه ای از توسعه شناختی است که به واسطه آن یک کودک به تدریج مجموعه ای از اصول ساختاری را به دست آورده و آنها را به صورت یک مجموعه پیچیده درمی آورد. این اصول و قواعد در زمانی که به دست آورده می شوند، بر تمام قلمروهای مفهومی دیگر نیز به همان شیوه اعمال می شوند. در مقابل این تصویر به شدت ساده سازی شده، من در مطالب صفحات بعدی تأکید دارم که مجموعه متنوعی از مطالعات اخیر بر آن هستند که قلمروهای مفهومی مختلف، توسط قواعد و اصول ساختاری سازماندهی می شوند، و بطور معناداری متفاوت هستند.پیش از آنکه این پرسش را با دقت مورد بحث قرار دهیم، در همین مقطع می توانیم «قلمرو» مفروض بازنماییهای مذهبی را به مجموعهای از رپرتوارهایی از بازنماییها تقسیم بندی کرد که این مجموعه ها سبب ایجاد تفاوتهای معناداری در زمینه کسب و تثبیت باورها میشوند. در اینجا من چهار نوع رپرتوار را از هم تفکیک می کنم که به ترتیب عبارتند از طبقه بندیهای هستی شناختی، علّی، کنشی و اجتماعی. رپرتوآر هستی شناختی، مجموعه ای از ایده هاست که مردم در باب هستی و وجود موجودات و ماهیتهای غیرقابل مشاهده دارند. این فهرست شامل ایدههایی در باب موجودات قلمرو دیگر است مانند یک خالق غیرشخصی در جایی در آسمانها، روح آبها در نزدیکی دریاچه ها و رودخانه ها و یا نیاکان غیرقابل رویت که در تاریکی جنگلها کمین کرده اند. رپرتوار علّی فهرستی از ایدهها و مفروضات در باب ارتباط علی میان موجودات و هستی هایی که در پرتوار هستی شناختی توصیف شده اند از یکسو، و رخدادها و موقعیتهای قابل مشاهده امور، از سوی دیگر است. بنابراین رپرتوار علّی ممکن است شامل مفروضاتی از قبیل اینکه «اگر مناسک قربانی انجام نشود، خدا عصبانی و خشمگین خواهند شد» یا «ذکر اوراد خاصی ضامن محصول خوب خواهند بود» میشود. رپرتوار از اپیزودهای توصیفات مربوط به طیف مشخصی از کنشها و واکنشها تشکیل شده که به ایده های موجود در رپرتوآر علی و هستی شناختی مرتبط هستند.در اینجا لازم است در نظر داشته باشیم که یک مذهب شامل تشریح مجموعه ای از کنشها و یا موقعیتهایی است که به نظر می رسد گونه های خاص و متمایزی باشند. از این منظر بدیهی است که اجراهای آیینی از گونه های بسیار صامت اپیزودهای مذهبی هستند. رپرتوآر طبقه بندیهای اجتماعی شامل فهرستی از بازنماییهای مربوط به تفاوتهای میان مردم است. در این فهرست ما ایده های مردم در باب کشیشان، شمنها یا سایر متخصصان مذهبی را داریم، اما در عین حال ایده های دیگری نیز وجود دارند که در باب تفاوتهای بین انواع کنش مذهبی مؤثر و معتبر هستند. منطق تقسیم بندی چهار طبقه بندی پیشین اینست که مؤلفه های رپرتوآرهای مختلف احتمالاً از لحاظ کارکردی به شیوه های مختلفی در کسب و تثبیت باورها عمل می کنند. به هرحال در این فصل من صرفاً به بحث درباره مفروضات هستی شناختی رایج و متداولی می پردازم که در بنیان بیشتر نظامهای مذهبی وجود دارند (در مورد تمام رپرتوارهای مطرح شده . ر. ک: ۱۹۹۳، Boyer).انتقال فرهنگی عموماً انسانشناسی فرهنگی یک کلیشه خاصی را مفروض میگیرد که بیانگر رویکرد پیشانظری آن در باب کسب فرهنگی (فرهنگ آموزی) است، و من آن را نظریه «انتقال فرهنگی همه جانبه» می نامم. فرض اصلی آنست که بازنماییهای فرهنگی توسط بزرگترها پذیرفته شده اند، (این بزرگترها)، اعضای شایسته یک گروه هستند که کاملاً توسط آنچه که ازطریق تعامل اجتماعی بدانها داده شده، شکل گرفته اند. این مفهوم کسب فرهنگی و فرهنگ آموزی بیانگر چیزی است که بلاخ آنرا نظریه انسانشناختی در باب شناخت می نامد (Bloch, ۱۹۸۵)، و در اغلب موارد در نظریه های انسانشناختی مفروض گرفته می شود. هسته اصلی این نظریه آنست که مردمی که در یک فرهنگ بزرگ می شوند، کلیشه ها و قالبهای مفهومی از پیش آماده ای بدانها داده میشود که به شیوهای توسط افراد جذب می شود که پیشتر نیز آنگونه بوده و این شیوه خاص به طور رازآمیز بوده و هنوز تشریح نشده است. نظریه شناخت بیانگر آنست که انتقال فرهنگی تاحدی یک فرآیند انفعالی است. اذهان مردم به مثابه دارندگان مفاهیم خاصی شکل می گیرند؛ در ابتدا فرآیند انتقال فرهنگی کمابیش خالی بوده و به تدریج با تولیدات از پیش آماده آن فرهنگ نیز شکل میگیرند. آنچه که در این میان توسط انسانشناسان مطالعه می شود، مرکب از بازنماییهایی است که توسط گروه های انسانی در غیاب هرگونه محدودیت شناختی خاصی ساخته می شوند.مفهوم انتقال فرهنگی از طریق درک شهودی و رایج ما در باب توسعه شناختی حمایت می شود، این مساله جانبداریهای ضمنی تجربه گرایانهای دارد. این بدان معناست که از نظر ما راهی که کودکان به تدریج تواناییهای بزرگترها را در بیشتر قلمروهای شناختی به دست می آورند، اساساً نشات گرفته از تجربه است. مقولاتی که داده های مشاهداتی را ثبت می کنند، اشکال رایج آن دادهها را به مثابه نقطه شروع برای تشریح آن فرضیه های انتزاعی به کار می برند. خود این فرضیه ها در برخی موارد تکذیب می شوند و در اغلب موارد برمبنای داده های تجربی بیشتر تعدیل می شوند. بنابراین رشد شناختی به مثابه انباشت داده ها که با فرآیند تدریجی انباشت فرضیه های تعدیل شده بعدی ترکیب می شوند، تحلیل و تفسیر می شود. آشکار است که مفاهیم عقل سلیم و شعور عامه فضاهایی را برای آموزش مستقیم ایجاد می کنند، و اینکار در بیشتر عرصه های پیچیده نشات گرفته از تجربه نیست.در مقابل درک انسانشناختی از فرهنگ آموزی ، من در اینجا بحثم اینست که بازنماییهای فرهنگی توسط فرهنگ آموزی از پیش تعین یافته اند. طیف بازنماییهایی که مردم در باب موضوعات مذهبی دارند، حداقل به سه شیوه متفاوت توسط آموزش تعین پیدا می کنند: اول، در اغلب محیطهای فرهنگی آموزش صریح بسیار اندکی وجود دارد، مردم به ندرت یک «نظریه» محلی در باب نیاکان یا ارواح را با اصطلاحات انتزاعی مربوطه، آموزش می دهند. تفاسیر و عقلانی سازیهای محلی تا حدی حاشیه زدنهایی در باب کاربرد طبقه بندیهای محلی هستند تا اینکه دستورالعمل هایی برای معانی مفروض آنها باشند. دوم، حتی در موقعیتهایی که برخی آموزشهای مذهبی داده می شوند، در اغلب موارد اینکار به شیوهای انجام می شود که برای ساختن مبنایی برای استنباطهای ویژه، بسیار ناقص و یا ناسازگار هستند. سوم، و البته مهمتر از همه، امر ورودی نیز اساساً و ذاتاً امری ناکامل و ناقص است. بیشتر مفاهیم مذهبی در غیاب مفروضات مشخص بیان ناشده ای غیرقابل آموزش و انتقال و اکتساب هستند. به عنوان مثال در برخی مناسک، مردم مفاهیم عمومی خاصی را نسبت به نیاکانشان از طریق موقعیتهای منحصر به فردی از مواجهه رازآمیز با آنها به دست می آورند.این نکته دال بر آنست که تعمیم های مبتنی بر مثال و نمونه به واسطه آنکه حاوی ابعاد خاص (و نه سایر ابعاد) از رفتارهای نیاکان هستند، مشروع بوده و مشروعیت دارند. این ناممکن است که چیزی در باب نیاکان بدون وجود قواعد لازم و ضمنی که تعمیم های قیاسی را هدایت کنند، آموخته شود. مجادله اصلی من در اینجا دو وجه دارد: ۱) برخی مفروضات و قواعد ضمنی در باب دانش شهودی در بازنماییهای مذهبی به نسلهای بعد انتقال داده می شوند، ۲) این قواعد و مفروضات نقش قاطعی را در کسب و انتقال بازنماییهای موردنظر ایفا می کنند. در صفحات بعد من این ادعاها را با دلایل کافی و براساس نمونه ها و مثالهای مردمنگارانه اثبات خواهم کرد و سپس دلالتهای این ارتباطات را برای شرح عمومی ایده های مذهبی مورد بررسی قرار خواهم داد.فرضهای صریح و پس زمینه های آنها در این بخش من جنبههای خاصی از ایدههای مذهبی مردم فنگ ازجمله فرض های مختلفی در رابطه با ارواح و نیاکان را به کار خواهم برد. ابتدا من، شرح بسیار کوتاهی از فرضهایی که این مفاهیم بر آنها بنا شده اند، و همچنین درباره شیوهای که آنها توسط سوژه های فنگ بدست آورده می شوند، ارائه خواهم کرد. سپس تلاش خواهم کرد که نشان دهم این فرآیند ساده اکتساب، در واقع نیازمند عملکرد فرضهای پس زمینه ای است، توضیح این فرایند اکتساب در چارچوب های جاری و رایج انسانشناسی در باب انتقال فرهنگی جامع بسیار دشوار خواهند بود. هرچند در برخی موارد جزئی، مثالهایی را خواهم آورد، اما نتایجی که از این مورد خاص خواهم گرفت را در باب هستی شناسی مذهبی به طور عام اعمال خواهم کرد.یک مثال: ارواح در بین فنگ ها یک فنگ تصور می کند که جنگل سرشار است از ارواح سرگردان، که در میان آنها روح فرد متوفی هم هست و بدان بکنگ می گویند. آن ارواح در روستاهای قابل مشاهده ای ساکن می شوند (برخی مردم آنها را روستاهایی در زیر زمین می دانند و برخی دیگر آنها را کمپ هایی در اعماق تاریک جنگل می دانند) و در آنجا حیوانات وحشی را پرورش می دهند. بسیاری از مردم موقعیتهای بسیار عجیبی را گزارش می دهند که آنها را به مثابه نشانه های از ظهور این ارواح تفسیر می کنند. یک سایه زودگذر که در یک مکان مسطح دیده می شود یا حیوانی که تحت تعقیب آدم هاست و ناگهان در میان گیاهان غیب می شود، به نوعی نشانه های این ارواح هستند. این نوع از مواجهه ها، اصولاً در فضاهای آستان های (فضاهای مسطح که نه جنگل هستند و نه بخشی از روستا) و در زمانهای آستانهای (در طلوع و غروب خورشید) رخ می دهند.همچنین ابهام قابل توجه ای در باب فرآیند دقیقی که طی آن مردم به بکنگ تبدیل می شوند، وجود دارد. به هرحال برای بیشتر مردم، این نسیسیم یا سایه هرکسی است که بدن را ترک می کند و به کنگ تبدیل می شود. به همین خاطر است که اصطلاح نسیسیم اغلب به عنوان یک استعاره رایج برای هویت فردی، یا آنچه که یک شخص را از دیگران متمایز می کند، به کار می رود. یک سری از اصول عمومی هستند که برای توضیح ارواح به کار برده می شوند. این اصول، حول بخشی از متعلقات ارواح و همچنین نوعی از پدیده های قابل مشاهده که می توان آنها در باب کنشهای آن ارواح به کاربرد، متمرکز هستند. برای شروع بحث در باب متعلقات این ارواح، هر شخصی ارواح را به مثابه هستی های ملموس و محسوس در نظر می گیرد. مواجهه هایی که پیشتر به آنها اشاره شد، به عنوان موقعیتهایی تفسیر می شوند که در آنها یک روح می خواهد نشانه ای را برای موجود زنده بفرستند، یا اینکه می خواهد به دلایلی مورد توجه قرار گیرد.بیشتر مواجهه های جدی و گفتگو با ارواح، صرفاً در عالم رویا و یا در عالم خلسه می توانند رخ بدهند. همچنین ارواح را به مثابه امور ناملموس در معنای مبرم آن توصیف می کنند که آنها می توانند از موانع مادی هم رد بشوند. علاوه بر اینها، آنها را به عنوان موجوداتی توصیف می کنند که می توانند خیلی سریع حرکت کنند. هرچند هیچکس تصور نمی کند که آنها بتوانند در یک لحظه، در دو مکان باشند. دلالت چنین اصولی و همچنین استلزامات آنها، اغلب در حال های از عدم قطعیت قرار گرفته است هرچند هرکسی در باب اینکه اردواح قاعدتاً قابل دیدن نیستند، همچنین در باب اینکه آنها را نمی توان با هیچ مانع فیزیکی محدود کرد، مطمئن است، و هیچکس حتی تصور چنین اموری را هم در باب آنها ندارد. روشی که این هستی های غیرفیزیکی از طریق آن می خورند و می نوشند، و شیوهای که آنها از طریق آن حیوانات وحشی را اهلی کرده و به کار می گیرند، یک امر رازگونه است، اگرچه این وضعیت رازی را ایجاد می کند که به نظر می رسد هیچ کس نمی خواهد تمایلی بدان نشان بدهد.از طرف دیگر اثرات کنشهای این ارواح بسیار مورد توجه است، و موضوع بسیاری از گفتگوها و گزارشهاست. این مساله اینگونه فرض شده و بیان می شود که در مواقع بسیاری آن ارواح وقتی از دست مردمی عصبانی هستند، می توانند بیماری را به سوی آن مردم بفرستند. این ارواح تمایل دارند تا زمانی که زندگان ممنوعیت های مناسکی را نادیده بگیرند یا از شیوه های سنتی تخطی کنند، در کار زندگان دخالت کنند. در علم امراض در میان مردم فنگ این نوع موقعیتها (که منصوب به دخالت ارواح هستند) به صراحت در نوعی از طبقه بندی شناخت علل بیماری قرار می گیرند. متخصصان آیینی و همچنین درمانهای آیینی خاصی هستند که برای این نوع بیماریها توصیه می شوند، البته انواع بسیاری از بدشانسی ها را نیز در پس بیماریهای بدنی در نظر می گیرند.این نکات بیانگر جمع بندی بسیار خلاصه شده ای از آنچه هستند که مردم فنگ به عنوان گزاره هایی معتبر در باب بکنگ ها و کنشهای آنها می پذیرند. در اینجا ما عناصر اصلیای را داریم که در یک توصیف انسانشناختی از این مفهوم به کار برده می شوند. به هرحال توصیفاتی از این دست، اساساً ناقص و تکه تکه هستند. البته این مساله صرفاً ابهام و پرسشی در باب جزئیات مردمنگارانه نیست. آشکار است که گزارشی که در اینجا وارد می شود، باید به واسطه تعدادی از شاخصه های دقیقی تکمیل شود که ایده ها، تصاویر و کنشهای مربوط به ایده بکنگ را شامل شوند. به هرحال ادعای من اینست که توصیفات انسانشناختی بطور کلی و عموماً در معنای بنیادین آن، ناقص بوده، زیرا آنها وجوه خاصی از ساختار مفهومی را کنار می گذارند که ما بدون آنها نخواهیم توانست انتقال فرهنگی یک پدیده را بفهمیم. من تلاش خواهم کرد این مقولات را که بطور سیستماتیک در توصیف و نظریه های انسانشناختی حذف شدهاند، لحاظ کنم.قبل از ادامه بحث، لازم است که من بر دو جنبه عمومی اصولی که پیشتر ذکر شده بودند، تأکید کنم. اول، فرضیه های برخلاف عقل سلیم هستند که به صراحت بیانگر ادعاهایی برخلاف عقل سلیم هستند و توسط هرکس بطور آشکارا پذیرفته می شوند. واقعیت اینست که برخی موجودات می توانند از موانع رد شده و بصورت ملموس ظاهر شوند، و یا اینکه حیوانات وحشی را به همان شیوهای که انسانها حیوانات خانگی را پرورش می دهند، نگه دارند و همانند یک امر عادی و به شیوه ای معمولی با آنها رفتار کنند. دوم؛ تحول چنین اصولی لزوماً و در کل یک امر رازآمیز نیست. بسیاری از آنها به عنوان تعمیم های معتبر به صراحت بیان می شوند، برای نمونه «بکنگ، در جنگل زندگی می کند»، «افراد مرده، به بکنگ تبدیل می شوند» و نمونه های مشابه دیگر. موارد دیگر نیز می توانند به واسطه تعمیم دهی به برخی نمونه های تکرارپذیر بدست آورده شوند، برای نمونه، یک شخص به ندرت ممکن است این جمله را بشوند که یک بکنگ می تواند سبب یک پیشامد بد باشد». اما کاربرد این گزاره برای موارد خاص به اندازهای هست که زمینه ساز تعمیم بخش آن (حتی برای یک فرد بسیار تنبل در قیاس کردن و استنتاج از موارد خاص) باشد...............ادامه دارد...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 133]
صفحات پیشنهادی
فراخوان مقاله همایش«دین و نظریه فرهنگی»
فراخوان مقاله همایش دین و نظریه فرهنگی شناسهٔ خبر 2516258 چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۲ ۵۵ دین و اندیشه > اندیشکده ها از سوی شورای حوزوی شورای عالی انقلاب فرهنگی و با همکاری دیگر مراکز مؤسسات و نهادهای حوزوی و دانشگاهی همایش دین و نظریه فرهنگی در شهر مقدس قم برگزار میشودشماره جدید مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
بررسی ماهيت فساد در ايران شماره جدید مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد شناسهٔ خبر 2516031 چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۹ ۴۱ دین و اندیشه > سایر نوزدهمين شماره از مجله سوره انديشه ويژه بهمن و اسفند ۹۳ حاوی مقالهها و گفتگوهايی پيرامون ماهيت فساد در ايران روی کيوسکراهبردهای رسانهای مهدویت در بستر جغرافیای فرهنگی ـ سیاسی
راهبردهای رسانهای مهدویت در بستر جغرافیای فرهنگی ـ سیاسیبرساخت رسانهای از مهدویت در صورتی بهینه خواهد بود که محصول دیالکتیک هر سه شیوه تعامل رودررو رسانهای و شبهرسانهای باشد همچنین این برساخت باید در چرخه انتقال و بازخورد با مخاطبان عام نیز تقویت و اصلاح شود چکیده دکتریانتقاد قرهشیخلو از وضع نامطلوب آشنایی کارکنان دستگاههای فرهنگی با قرآن
دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۴ ۲۱ رئیس شورای سیاستگذاری توسعه فعالیتهای قرآنی دستگاههای فرهنگی کشور با اشاره به نتایج حاصل از مسابقات تسنیم گفت سطح آشنایی کارکنان دستگاههای فرهنگی کشور با قرآن قابل قبول نیست به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا نخستین جلسه شوهمسرداری از منظر دین با رویکردی روانشناختی بررسی شد
معرفی کتاب همسرداری از منظر دین با رویکردی روانشناختی بررسی شد شناسهٔ خبر 2514661 پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۹ ۵۱ دین و اندیشه > سایر کتاب سبک زندگی همسرداری از منظر دین با رویکردی روان شناختی اثر حجتالاسلام علی احمد پناهی به همت انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینیبرنامه فرهنگی زیارت عید برگزار میشود
در آستان مقدس حضرت عبدالعظیم الحسنی ع برنامه فرهنگی زیارت عید برگزار میشود شناسهٔ خبر 2521349 جمعه ۲۹ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۸ ۰۸ دین و اندیشه > قرآن و متون دینی به مناسبت فرا رسیدن بهار طبیعت و سال جدید و همزمان با ایام فاطمیه به همت اداره کل برنامه های فرهنگی و آموزشی آستان مقدسوضع نامطلوب آشنایی کارکنان دستگاههای فرهنگی کشور با قرآن
قرهشیخلو عنوان کرد وضع نامطلوب آشنایی کارکنان دستگاههای فرهنگی کشور با قرآن شناسهٔ خبر 2519464 دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۳ ۴۹ دین و اندیشه > قرآن و متون دینی رئیس شورای سياستگذاری توسعه فعاليتهای قرآنی دستگاههای فرهنگی كشور با اشاره به نتایج حاصل از مسابقات تسنیم گفت سطحموقوفات ایران دارای ۸۰۰ نوع نیت فرهنگی، اجتماعی و قرآنی است
معاون اوقاف در دیدار با وزیر امور دینی بنگلادش موقوفات ایران دارای ۸۰۰ نوع نیت فرهنگی اجتماعی و قرآنی است شناسهٔ خبر 2518235 یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۲ ۳۴ دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی معاون سازمان اوقاف در دیدار با وزیر امور دینی بنگلادش با بیان اینکه یک میلیون وسازمان اوقاف به دنبال ارتقا کیفی برنامههای فرهنگی در سال ۹۴ است
حجت الاسلام محمدی سازمان اوقاف به دنبال ارتقا کیفی برنامههای فرهنگی در سال ۹۴ است شناسهٔ خبر 2522705 سهشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۳ ۱۵ دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی رئیس سازمان اوقاف و امور خیریه گفت ارتقا کیفی برنامهها از جمله خیمههای معرفت و سایر طرحهای فرهنگیدیدار معاون فرهنگی موسسه دارالحدیث با مدیر انتشارات میزان اندونزی
دیدار معاون فرهنگی موسسه دارالحدیث با مدیر انتشارات میزان اندونزی شناسهٔ خبر 2519326 دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۳ ۳۱ دین و اندیشه > اسلام در جهان معاون فرهنگی موسسه دارالحديث به همت رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در اندونزی با مدير انتشارات ميزان كشور اندونزی ديدار و گفتگو كهمایش اهل بیت(ع) و بنیانهای فرهنگی عصر حاضر برگزار میشود
با تأکید بر سیره رضوی همایش اهل بیت ع و بنیانهای فرهنگی عصر حاضر برگزار میشود شناسهٔ خبر 2519918 سهشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۹ ۲۱ دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها در دیدار مدیرعامل بنیاد بین المللی امام رضا ع و مدیرعامل بنیاد آلاء نخستین همایش اهل بیت ع و بنیانهای فرهنگیمسئولیتبخشی به جوانان، راهکار اصلی مقابله با ناتو فرهنگی
چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۹ ۵۲ مدیرکل دفتر قرآن و عترت ستاد عالی هماهنگی و نظارت بر کانونهای مساجد کل کشور گفت یکی از راههای مقابله با ناتو فرهنگی مسئولیتبخشی به جریان جوانان کشور است به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه زنجان محمدرحیم بیرقی در نشست بهفعالیتهای فرهنگی در امامزادگان در راستای فرمایشات مقام رهبری است
مصلحی فعالیتهای فرهنگی در امامزادگان در راستای فرمایشات مقام رهبری است شناسهٔ خبر 2524558 دوشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۰ ۰۷ دین و اندیشه > اندیشمندان وزیر سابق اطلاعات و مشاور عالی سپاه پاسداران در بازدید از غرفه های امامزاده شاهرضا ع شهر رضا گفت فعالیتهای فرهنگی در امامزادگامامزادگان سدی در برابر ازخودبیگانگی فرهنگی اند
رئيس فراكسيون شاهد مجلس امامزادگان سدی در برابر ازخودبیگانگی فرهنگی اند شناسهٔ خبر 2524571 دوشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۰ ۲۱ دین و اندیشه > اندیشکده ها رئيس فراكسيون شاهد مجلس گفت اجرای برنامههای مختلف از سوی سازمان اوقاف و امور خيريه در امامزادگان و بقاع متبركه ازجمله طرح آرمجلس آماده همکاری برای ارتقای فرهنگی و عمرانی بقاع متبرکه است
مجلس آماده همکاری برای ارتقای فرهنگی و عمرانی بقاع متبرکه است شناسهٔ خبر 2524746 سهشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۰ ۳۳ دین و اندیشه > اندیشکده ها یک عضو كميسيون برنامه بودجه و محاسبات مجلس ضمن بازديد از روند برگزاری طرح آرامش بهاری از اجرای این طرح ملی در امامزادگان کشور ابراز خرس«درباب فرآیند تمدن» بررسی هایی در تکوین جامعه شناختی و روانشناختی
معرفی کتاب درباب فرآیند تمدن بررسی هایی در تکوین جامعه شناختی و روانشناختی شناسهٔ خبر 2514484 یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۹ ۴۶ دین و اندیشه > سایر کتاب درباب فرآیند تمدن با عنوان فرعی بررسی هایی در تکوین جامعه شناختی و روانشناختی آن نوشته نوربرت الیاس با ترجمه غلامرضا خدیویاوقاف پیشگام عرصه فعالیتهای دینی و فرهنگی/ مهمترین تحولات سال 93
اوقاف پیشگام عرصه فعالیتهای دینی و فرهنگی مهمترین تحولات سال 93 شناسهٔ خبر 2523301 پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۱ ۰۵ دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی سازمان اوقاف سال 93 را با اجرای طرح آرامش بهاری در بقاع متبرکه و امامزادگان کشور آغاز و با اجرای ده ها برنامه اجتماعی فر-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها