واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
در دیوان ناصرخسرو زن حضوری ناپیدا دارد

شناسهٔ خبر: 2517944 یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۱
دین و اندیشه > اندیشمندان
دکتر مریم حسینی در یادداشتی با عنوان حضوری ناپیدا به بررسی زن در دیوان و اندیشه ناصر خسرو می پردازد. به گزارش خبرگزاری مهر، دکتر مریم حسینی در یادداشتی با عنوان حضور ناپیدا به بررسی حضور زن در دیوان ناصر خسرو پرداخته است این یادداشت در سایت موسسه شهر کتاب منتشر شده است.ناصرخسرو اسماعیلی است و میدانیم که پیروان اسماعیلیه نسبت به سایر مذاهب قدر و منزلت بیشتری برای زنان قائل بودهاند. بنابراین از آن نوع زنستیزی امثال انوری و خاقانی در شعر او دیده نمیشود. شاید بهتر است بگوییم گونهای مردسالاری حاکم بر ذهن و اندیشه و آثار وی میتوان مشاهده کرد، ولی زنستیزی در شعر وی وجود ندارد. او در اشعارش به پیروی از ذهنیت اسطورهای جامعه و روزگار خود، دنیا و گیتی را زن میپندارد و چون روزگار و دنیا کجرفتار و بدکردار است، این صفات را هم زنانه میداند و جهان را زن جادو مینامد که حیلهگر و مکار است و در صدد فریبکاری جمله انسانهاست. او با توسل به داستان بیژن و منیژه، منیژه را سبب زندانی شدن بیژن میداند و او را در زمرهی زنان فریبکار برمیشمرد:زن جادوست جهان، من نخرم زَرقش زن بود آنکه مر او را بفریبدزن
زَرق آن زن با بیژن نشنودی که چه آورد به آخر به سر بیژن؟
همچو بیژن به سیهچاه درون مانی ای پس، گر تو به دنیا بنهی گردن
چون همی بر ره بیژن رَویای نادان پس چهگویی که نبایست چنان کردن؟
صحبت این زن بد گوهر بدخو را گر بورزی تو نیرزی به یکی ارزن
صحبت او مخر و عمر مده زیرا جز که نادان نخرد کس به تبر سوزن
طمع جانْت کند، گرچه بدو کابین گنج قارون بدهی یا سپه قارن
(دیوان ناصرخسرو: ۵)و بر سنت رایج زمانه که عقل را مرد و نفس را زن میدانستند، معتقد است که بنا بر این دیدگاه، جایگاه مردان از زنان برتر است و ترادف و تشبیه زن/ نفس از موجبات تحقیر وی است. زمین، مادر و فلک، پدر است در نتیجه آنچه زمینی است پست است و آنچه آسمانی پاک و لطیف:
این جهان کثیف چون تن توست جان این تن از آن لطیف مکان
تنْت را مادر این زمین و، فلک پدرِ او و، هر دوان حیران
جانْت را مادر و پدر گشتند نفس و عقل شریف جاویدان
(دیوان ناصرخسرو: ۲۴۰)در میان شاعران ادبیات فارسی کمتر شاعری است که جهان و روزگار و فلک را به مادر تشبیه کند عموما آن را به زن رعنا و پتیاره تشبیه کردهاند.
اما میبینیم که ناصرخسرو در قصیدهی شماره ۲۲۹ تمامی صفات پلیدی و سیاهکاری را به فلک نسبت میدهد و او را به مادری بدخو تشبیه میکند. او چون گربهای است که بچهی خود را میخورد و با او دائم به پیکار است:
کار و کردار توای گنبد زنگاری نه همی بینم جز مکر و ستمگاری
بچهی توست همه خلق و تو چون گربه روز و شب با بچهی خویش به پیکاری
مادری هرگز من چون تو ندیدستم نیستمان با تو و نه بیتو مگر خواری
زن بدخو را مانی که مرا با تو سازگاری نه صواب است و نه بیزاری
آن یکی جادو مکار زبونگیر است چند گردی سپسِ او به سبکساری
چون طلاقی ندهی این زن دعنا را چون که چون مردان کاری نکنی کاری؟
(دیوان ناصرخسرو: ۵-۷۴)یا در بیت دیگری که در صدر دیوان قرار دارد گوید:
فرزند تو ایمای فلکای مادر بدمهر ای مادر ما چون که همی کین کشی از ما؟
(دیوان: ۴)البته ناصرخسرو زنان برجستهی دین را میستاید و ابیات بسیاری در ستایش ایشان دارد. حضرت فاطمه زهرا (س) که نسب خاندان فاطمی از ایشان است، بیشترین ستایش نامهها را به خود اختصاص میدهد. در مقابل او ابیاتی در مذمّت عایشه دارد و به سبب رو در رو قرار میگیرند، اما زنانی چون منیژه و زلیخا ظالم و فریبکارند و مایهی گمراهی مرد و گناهکار ازلی.قابل توجه است که همهی موارد ذکر شده استفاده از بیانی تمثیلی و تشبیهی برای دنیا و فلک و روزگار است که پای زن و حیلهگری او را به میان میآورد. حقیقت اینکه زن واقعی از جنس روزگار او در میان آثارش یافت نمیشود. زنان اشعار ناصرخسرو یا چهرهای دینی و تاریخی دارند یا در مقام مشبّهبه قرار میگیرند. بنابراین باید بگوییم که در دیوان ناصرخسرو زن حضوری ناپیدا دارد. در حالیکه مذمّت روزگار و فلک و دنیا بسیار است؛ و به دلیل تشبیه کهن جهان و گیتی به زن و پذیرش این باور فلسفی که زن نفس و زمین است و مرد عقل و پدر و آسمان، پیکاری نامحسوس علیه زنان در آن پیدا میشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]