تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر لحظه ای که بر فرزند آدم بگذرد و او به یاد خدا نباشد روز قیامت حسرتش را خواهد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798385966




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

زنانی که شجاعانه برای زندگی می جنگند/ چشمانی نگران از آینده مبهم


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مهر گزارش می دهد/
زنانی که شجاعانه برای زندگی می جنگند/ چشمانی نگران از آینده مبهم

کارگاه تولیدی زنانه


شناسهٔ خبر: 2509454 دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۷
استانها > آذربایجان شرقی

تبریز- در اطرافمان زنانی زندگی می کنند که به دلایل زیادی همچون فقر و اعتیاد همسرو یااعضای خانواده، مجبورند تا بار زندگی خود و خانواده هایشان را به دوش بکشند و شجاعانه برای تامین مخارج زندگی تلاش کنند. به گزارش خبرنگار مهر، برای آشنایی با وضع زندگی مددجویان کمیته امداد و یا به قولی شیر زنهایی که خود چرخ زندگی را با حمایت کمیته امداد استان می چرخانند، راهی یک کارگاه خیاطی در یکی از محلات کم برخوردار تبریز می شوم که به وسیله یک زن جوانی ایجاد شده و در آن چندین زن نیازمند دیگر که اکثرا زنان مطلقه و یا عضوی از خانواده یک معتاد هستند، مشغول به کار می باشند.شنیدن قصه زندگی و درد و دل های چهار زن با سرنوشت های مختلف حاصل بازدید از این کارگاه خیاطی است تا شاید کمی ما را به فکر فرو برد که در فاصله نه چندان دور و در کوچه پس کوچه های همین شهر، افرادی زندگی می کنند که به فکر نان شب خود هستند و شاید هیچ امیدی به فرداهایشان ندارند، هر چند برخی های دیگر نیز با وجود مشکلاتی که دارند از امیدها و آرزوهای بلند خود می گویند.دخترم خاطره خوبی از کلمه " پدر" ندارددر ابتدا سراغ دختری جوان می روم که آرام و ساکت پشت چرخ خیاطی نشسته و سرش به کار خودش گرم است، شاید هم به فکر گذشته های تلخ و آینده نامعلوم خود است.از وی می خواهم خود را معرفی کرده و در خصوص گذشته و وضع کنونی زندگی خود بگوید، خود را ثریا و ۲۶ ساله معرفی می کند و می گوید: ۱۲ سال داشتم که ازدواج کردم، هر چند در آن زمان راضی به ازدواج نبودم اما به خاطر وجود شرایطی همچون وجود سه خواهر دیگر و پدری مسن مجبور به ازدواج شدم، در آن زمان همسرم ۱۸ سال بیشتر نداشت.
کارگاه تولیدی زنانه
ثریا ادامه می دهد:شوهرم پس از ازدواج رفتار مناسبی با من نداشت که بالاخره پس از گذشت دو سال کم کم متوجه شدم که معتاد شده است اما به خاطر دخترم که در آن زمان بسیار کوچک بود مجبور به ادامه زندگی شدم، در تمام این مدت تنها به خاطر دخترم صبر کردم اما دو سالی می شود که دیگر آن خانه را که مثل جهنمی برای خود و دخترم شده بود را ترک کرده ام.سکوت می کند، شاید درگیر گذشته هایی است که یادآوریشان برایش عذاب آور است، از ماجرای خودکشی خودش می گوید: چندین بار اقدام به خودکشی کردم چون تحمل آن زندگی برایم سخت بود اما با این وجود به لطف خدا توانستم سالم از تمامی این سختی ها بگذرم هرچند هم اکنون نیز باید برای تامین خرج خود و دخترم تلاش کنم زیرا پدرم پیر است و توان تامین مخارج زندگی ما را ندارد.از حال و هوای دخترش می پرسم، می گوید: دخترم فاصله سنی چندانی با من ندارد، ۱۱ سال دارد و کلاس پنجم ابتدایی است، درس می خواند و با وجود اینکه همواره رویاهای بزرگی در سر می پروراند، هیچ گاه از وضع زندگی خود گلایه نمی کند.وی ادامه می دهد: دخترم دیگر حتی سراغ پدرش را هم از من نمی گیرد، خاطره خوبی از نام "پدر" ندارد.ثریا می افزاید: با وجود کمک های کمیته امداد که در طول این مدت بسیار کمک کننده وضع زندگیم بوده است اما به دلیل کفاف نکردن این مقدار باید ساعات زیادی از روز را کار کنم تا در مقابل فرزند کوچکم، معصومه شرمنده نشوم.
کارگاه تولیدی زنانه
تامین مخارج زندگی چهار فرزند از عهده ام خارج استاین بار سراغ زنی می روم که وی نیز پشت چرخ خیاطی بوده و دو دختر و یک پسر با هفت یا هشت سال سن در کنارش نشسته و در گوشش چیزهایی زمزمه می کنند.این بار نوبت آمنه است که از گذشته خود و از اینکه اعتیاد همسرش چه بر سر وی و فرزندانش آورده است، بگوید.از ازدواجش با پسرخاله خود می گوید: ۲۳ ساله بودم که با پسرخاله ام ازدواج کردم اما از همان روزهای اول متوجه آینده ای شدم که فرار از آن امکان ناپذیر بود، همسرم معتاد بود و هر چه در خانه داشتیم را فروخته و خرج مواد مخدر خودش می کرد.وی ادامه می دهد: در حالی که یک دختر و یک پسر حاصل زندگی من و آن مرد معتاد بود، از وی طلاق گرفتم اما نمیدانستم پس از این، سرنوشت چیزهای سخت تری را برایم رقم زده است.آمنه از ازدواج دوباره با مرد همسایه و از به دنیا آمدن دوقلوهای خود به نام های مریم و مینا سخن به میان می آورد و می گوید: شوهرم پس از به دنیا آمدن دوقلوها مرا تحت فشار گذاشت تا هر چه زودتر دو فرزند قبلی ام را به بهزیستی ببرم که هم اکنون نیز تهدیدها هر روز و هر روز از ناحیه همسرم بیشتر می شود اما من به دلیل وابستگی بالایی که به فرزندانم دارم هیچگاه نمی توانم چنین کاری بکنم.وی ادامه می دهد: هم اکنون تحت پوشش کمیته امداد هستیم اما با توجه به بر عهده نگرفتن مخارج زندگی توسط شوهرم نمی توانم خرج این چهار فرزند را تامین کنم و شرایطم هر روز سخت تر از دیروز می شود هر چند وقتی فهمیدم این کارگاه شروع به کار کرده است، به اینجا آمدم تا بتوانم بخشی از درآمد زندگیم را تامین کنم اما با وجود این چهار فرزند و کرایه بالای منزل و با دستمزد کمی که از اینجا می گیرم، شرایطم بسیار سخت است.
کارگاه تولیدی زنانه
خانه برایم به محیط وحشتناکی تبدیل شده استمی خواهم از فضای کارگاه خارج شوم که ثریا که قبلا با وی هم صحبت شده بودم دختر کم سن و سالی را نشانم می دهد تا پای حرف های وی نیز بنشینم.نزدیک که می شوم با استرس خاصی سخن می گوید، اسمش مریم است و ۱۶ سال سن دارد و به خاطر اوضاع خانواده مجبور به ترک تحصیل شده و هم اکنون پنج روز است که در این کارگاه کار می کند.با وجود سن کم، بیشتر از زنان دیگر درد دارد و حرف برای گفتن، شروع می کند به حرف زدن و می گوید: پدرم معتاد است و سر کار نمی رود، علاوه بر خودم دو خواهر کوچکتر از خود نیز دارم که تامین زندگی هر سه ما از دست مادرم برنمی آید و به همین دلیل هم اکنون نیز چند سالی است که ترک تحصیل کرده ام.مریم از بیماری های خود و تکرار قصه بی پولی برای رفتن به پزشک و آزمایش های مختلف می گوید: کم خونی شدیدی دارم و باید بنا به گفته پزشک، آزمایشات درمانی زیادی را انجام دهم اما در این میان هزینه ای برای رفتن به آزمایش و مراجعه مجدد به پزشک را ندارم و وضع جسمی ام هر روز بدتر می شود و کبودی هایی را در بدنم احساس می کنم.وی از تحت پوشش قرار نگرفتن به وسیله کمیته امداد امام خمینی (ره) گلایه می کند و می گوید: بارها به همراه مادرم برای دریافت مستمری به کمیته امداد رجوع کرده ایم اما طبق قانون چون پدرم در کمپ بستری نشده و خود را به عنوان معتاد معرفی نکرده است ما حق عضویت در کمیته امداد را نداریم.این دختر جوان ادامه می دهد: دوست ندارم به محیط خانه بروم و سعی می کنم از صبح زود تا شب در این محیط، کار کنم زیرا طاقت رفتارهای پدر و دیدن سختی های مادر و دو خواهرم را ندارم و این کارگاه بهترین مکان برای نجات از دردهاست.رئیس اداره چهار کمیته امداد تبریز در گفتگو با خبرنگار مهر در خصوص دلیل تحت عضویت قرار نگرفتن این خانواده توسط کمیته امداد امام خمینی(ره) می گوید: در این خصوص، کمیته امداد  نمی تواند کاری بکند زیرا طبق قانون زنانی که سرپرست دارند نمی توانند به عنوان مستمربگیر پذیرش شوند مگر اینکه همسر آن ها در کمپ بستری شود و در این زمینه ما نمی توانیم برخلاف قانون کاری انجام دهیم و باید نمایندگان مجلس در خصوص تغییر این قانون اقدام کنند.
کارگاه تولیدی زنانه
با شنیدن این جمله به قوانین خشک و خالی فکر میکنم، قوانینی که خبر از چشمان مظلوم مریم و بیماری های وی ندارند.در میان سرنوشت هر سه زن کلمه ای به نام اعتیاد به چشم می خورد، کلمه ای که شاید تشکیل یافته از شش حرف ساده باشد اما حرف های تلخی را در پس خود و در میان خانواده های این معتادان که قربانی اصلی این آفیئن هستند.در اوج ناامیدی هم باید امیدوار بوداین بار سراغ سرنوشت زن چهارمی روم که خود را فاطمه، مدیر کارگاه خیاطی معرفی می کند، نگاه های فاطمه بسیار متفاوت با سه زن دیگر است بر خلاف سه زنی که نگاهشان مایوس و ناامید از آینده ها بود، این بار با شخصی مواجه می شوم که پر از امید است و تک تک کلماتش از آرزوها و برنامه هایش نسبت به آینده خبر می دهد.وی می گوید: همسرم فوت کرده است و به همراه دختر دانشجویم زندگی می کنم، از سال ۸۷ مستمری بگیر کمیته بودم اما از این وضعیت راضی نبوده و دوست داشتم خودم تامین کننده زندگی خود و خانواده ام باشم که این امر سبب شد با مراجعه به کمیته امداد امام خمینی(ره) از آن ها تقاضای کمک و مشاوره داشته باشم.فاطمه ادامه می دهد: با مشاوره کارشناسان این اداره، موفق به گرفتن وام هشت میلیونی خود اشتغالی از این اداره شده و با خرید چرخ خیاطی مشغول به کار خیاطی شدم اما رویاهای من در این نقطه تمام نمی شد و به همین دلیل با تلاش بالایی اقدام به راه اندازی یک کارگاه خیاطی و تجهیز آن کردم.به حرف هایش ادامه که می دهد، روح بلند وی بیشتر برایم نمایان می شود، می گوید: دوست داشتم زنان دیگری که مشکلات مالی دارند را در این کار سهیم کنم به خصوص میخواستم زنانی را که در خانواده های معتادین رشد کرده و زندگی می کنند را در این کارگاه خیاطی به کار بگیرم البته با وجود اینکه با تنها کار کردن می توانستم درآمد بالایی از این شغل داشته باشم اما کار کردن با زنانی که سختی های زیادی در زندگی خود دارند برایم تجربه ویژه ای است.
کارگاه تولیدی زنانه
فاطمه از حضور ۱۳ زن در این کارگاه خبر می دهد و می گوید: این زنان، بانوان نیازمند بدسرپرستی هستند که عضوی از خانواده های معتادین می باشند البته تنها سه نفر از آنان به شکل حرفه ای خیاطی دانسته و بقیه در مرحله آموزش قرار دارند تا در آینده نزدیک بتوانند نان آور خانه خود باشند و بخشی از مشکلات خود و خانواده های خود را به وسیله درآمد هر چند اندک این کارگاه حل کنند.وی از کمبود تجهیزات در این کارگاه می گوید و معتقد است اگر تجهیزات بیشتری برای این محیط فراهم شود می توان به وسیله آن زنان بیشتری را جذب این کارگاه کرد تا باری از دوش این زنان برداشته شود.اما سقف آرزوهای این زن بسیار بالاتر از این کارگاه است و به قول خودش لحظه ای نیست که به پیشرفت زندگی خود و همچنین کمک به زنان نیازمند فکر نکند.دخترم  آرزو دارد که روزی صاحب شغل و درآمدی شده و حامی چندین دانشجوی نیازمند باشدفاطمه از دختر دانشجوی خود سخن به میان می آورد و می گوید: وی هم اکنون دانشجوی یکی از دانشگاه های سراسری است و یک حامی از طریق کمیته امداد وی را حمایت می کند و دخترم همواره این آرزو را در سر می پروراند که روزی خود نیز صاحب شغل و درآمدی شده و حامی چندین دانشجوی نیازمند باشد.با وجود تلاش های بسیار خوبی که کمیته امداد در طول چندین سال اخیر در خصوص تحت پوشش قرار دادن افراد نیازمند کرده است اما با توجه به محدود بودن اعتبارات این سازمان، نقش وجود خیران برای کمک به افرادی که در همین گوشه و کنار شهرمان گرفتار مشکلات مالی بی نهایتی هستند و شاید به اوج ناامیدی رسیده اند، بسیار پررنگ است.با شنیدن سرنوشت و درد و دل های این چهار زن که تنها بخش کوچکی از جامعه نیازمند به کمک را تشکیل می دهند متوجه غفلت خود از این افراد نیازمند می شوم، متوجه کاری که باید برای این افراد انجام می دادم اما تاکنون موفق به این کار نشده ام اما نگاه های نگران کودکان نیازمند همچنان منتظر کمک های مردم خیر خواه بوده و آنان را به توجه به سوی خود فرا می خواند.گفتنی است آدرس این کارگاه خیاطی در دفتر خبرگزاری مهر آذربایجان شرقی موجود بوده و خیران می توانند برای کمک به تجهیز این کارگاه و یاری رساندن به خانواده های نیازمندانی که در این محیط مشغول به کار هستند با این دفتر تماس حاصل کنند.گزارش: فائزه زنجانی









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 81]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن