تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش، نابود كننده نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820010607




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

آواز رحیمی برای احمدی‌نژاد! |طنز|


واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: آواز رحیمی برای احمدی‌نژاد! |طنز|
محمدرضا رحیمی در بند عمومی زندان اوین در حالی که کنج زندان کِز کرده و دارد از لای میله‌های در به بیرون نگاه می‌کند، زده زیر آواز و همبندی‌هاش دورش حلقه زدند و دارند آه می‌کشند.
به گزارش آخرین نیوز، پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت: محمدرضا رحیمی در بند عمومی زندان اوین در حالی که کنج زندان کِز کرده و دارد از لای میله‌های در به بیرون نگاه می‌کند، زده زیر آواز و همبندی‌هاش دورش حلقه زدند و دارند آه می‌کشند. اشاره رحیمی به این است که چرا احمدی‌نژاد نشست خانه، کسی نرفت دنبالش ولی من نشستم خانه، آمدید دنبالم و آوردیدم اینجا؟ رحیمی به دلواپسان اشاره می‌کند و می‌گوید چی شد؟ ما که همه دلواپس هم بودیم. چی شد حالا که هوای من پس است شما دلتان واپس نمی‌شود؟ من مگر جگرگوشه شما نبودم؟ حالا که پس افتادم پس کجایید ‌ای دلواپسان؟ رحیمی اشاره می‌کند کسی که به حبس برده این عاشقوُ، نمی‌دونه چشمای تو پشتمه/ با ایما اشاره رسوندن به تو که جُرمم گره‌کردن مُشتمه. در اینجا رحیمی به چشم‌های مشایی اشاره می‌کند که رحیمی را چشم زده و با ایما اشاره به مشایی که باعث دوری رحیمی و احمدی‌نژاد شده دارد پیام خاصی می‌دهد. گویا با دست هم دارد پیام خاصی را به احمدی‌نژاد می‌رساند که چون ما تصویر را نمی‌بینیم نمی‌توانیم حدس بزنیم. رحیمی دکتر می‌رود روزایی که وقت ملاقاتیه شیشه ضخیم کرده این دوری‌وُ / تو از پُشت شیشه نگاهم کن وُ منم دست می‌ذارم رو‌ دستای تو، تو گوشی‌رو بردار وُ چیزی بگو؛ بگو کوچه‌مون رو به آزادیه، بگو؛ دلخوشم کن به راست و دروغ، خرابه بگو؛ رو به آبادیه. اینجا وقت ملاقاتی است و همه خانواده‌ها با پای خسته سربالایی اوین را بالا رفته‌اند تا دقایقی عزیزانشان را ملاقات کنند. اما رحیمی همین‌طوری زل زده به در و کسی اسمش را صدا نمی‌زند. هی به نگهبان می‌گوید: «دکتر نیامد؟» نگهبان می‌گوید «بهداری تعطیله الان. دکتر رفته ناهار بخوره. برگشت می‌برمت پیشش.» رحیمی می‌گوید: «دکتر احمدی‌نژاد را می‌گویم.» نگهبان می‌گوید: «چیزی نیست نگران نباش. اینجا آدم خیالاتی می‌شود.» رحیمی احمدی‌نژاد می‌شود چه دیواری افتاده بین منوُ تو وُ آدمایی که پیش منن. همه لیلی‌ها مثل تو نیستن، خیلی‌ها قید مجنون‌رو - این تو - زدن. در اینجا دیگر شب شده و همه را دارد به شکل احمدی‌نژاد می‌بیند که به او پشت کرده‌اند. رحیمی می‌خوابد شبیه یه تنهایی واقعیتو فصل بهارم گُل کاشیه. می‌خوام حس کنی درد این آدم‌وُ؛ که از متن رفته توی حاشیه. اینجا رحیمی می‌گوید چی شد محمود؟ مگه نگفتی بهار میاد عشقو میاره؟ چی شد بهار؟ الان وسط بهار من کاشی حموم دارند می‌کارند. منتها چون کسی نیست جواب رحیمی را بدهد خودش به خودش جواب می‌دهد که‌ ای‌بابا هشت‌سال رسما حاشیه بودیم فکر کردم متنم. الان که تو حاشیه‌م چرا خیال می‌کنم متنم؟ حتما احمدی‌نژاد الان داره سند دانشگاه ایرانیان رو می‌بره که وثیقه بذاره و من رو آزاد کنه. مطمئنم. که در این لحظه باقی همبندی‌ها با درآوردن صدای شیش‌وهشتکی از او می‌خواهند بگیرد بخوابد تا آنها هم بخوابند. پایان.



شنبه, 09 اسفند 1393 ساعت 11:24





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[مشاهده در: www.akharinnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن