تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 11 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):چه بسیارند دانشمندانی که جهلشان آنها را کشته در حالی که علمشان با آنهاست، اما به حالش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798997505




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

الگوی سبک زندگی اسلامی ایرانی در مواجهه با ساختار سکولار


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: نشست تخصصی نسبت‌شناسی تمدن‌سازی اسلامی با سبک زندگی؛
الگوی سبک زندگی اسلامی ایرانی در مواجهه با ساختار سکولار

حسن بنیانیان


شناسهٔ خبر: 2499280 چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۷
دین و اندیشه > اندیشمندان

دکتر بنیانیان گفت: تمدن اسلامي زمانی شكل می‌گیرد كه بتوانيم اعتقادات، ارزش‌ها و الگوهای رفتاری مبتنی بر اسلام را در همه‌ روابط زندگی فردی و اجتماعی خود استقرار و عينيت ببخشیم. به گزارش خبرگزاری مهر، دويست سال است كه مفهوم فرهنگ تقليل يافته و وارد جامعه‌ی ما شده است. ما آن را در حد توليد كالا و خدمات فرهنگي كوچك كرده و به يك سازمان و وزارت‌خانه‌ مشخص محدود نموده‌ايم. بنابراین به صورت غيرمستقيم، به همه‌ سازمان‌هاي ديگر القا کرده‌ايم که نقشي در تحولات فرهنگي جامعه ندارند. به بیان دیگر، بدون اينكه كسي نامی از سكولاريسم به میان بياورد، این تفکر در جامعه و نوع سازمان‌دهي ما جاري شده است.» این را دکتر حسن بنیانیان، استاد دانشگاه و رئیس کمیسیون فرهنگی‌اجتماعی و پیوست‌نگاری فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی، در این نشست می‌گوید.در کنار وی، دکتر علیرضا علی‌احمدی، وزیر سابق آموزش و پرورش و مسئول شورای طرح سبک زندگی شورای عالی انقلاب فرهنگی، ضمن تأیید سخنان دکتر بنیانیان، سخن وی را با یک مطالبه‌ تکمیل می‌نماید: «ما براي اعتلاي سبك زندگي و دستيابي به محتواي تمدن، نياز به مهندسي مجدد ساختارهاي حكومتي داريم.» مواجهه و تعامل فکری این افراد در این نشست، به این جملات خلاصه نمی‌شود، بلکه هر یک از زاویه‌ي دید خود، دغدغه‌هایشان را درباره‌ي نسبت تمدن‌سازی و سبک زندگی به صورت مبسوط بیان می‌دارند.سؤال نخست را با جناب دکتر بنیانیان شروع می‌کنم. آقای دکتر، با توجه به اينكه هدف اصلي انقلاب اسلامي ايجاد تمدن نوين اسلامي است، سؤالمان این است كه در فرآيند تمدن‌زايي اسلامي سبك زندگي چه جايگاهي دارد؟دکتر بنیانیان: در مباحث علوم انساني، مفاهيم كليدي غالباً تعابير متنوعي دارند و ما ناچاريم در ابتدای هر بحث، این مفاهيم را تعريف كنيم تا مخاطب سردرگم نشود.تمدن اسلامي زمانی شكل می‌گیرد كه بتوانيم اعتقادات، ارزش‌ها و الگوهاي رفتاري مبتني بر اسلام را در همه‌ی روابط زندگي فردي و اجتماعي خود استقرار و عينيت ببخشیم؛ يعني بتوانيم جلوه‌هایی از اعتقادات و ارزش‌هاي ديني را در معماري، شهرسازي، نحوه‌ی سازمان‌دهي امور جامعه، روابط دروني خانواده‌ها، غذا خوردن، لباس پوشيدن و مناسبات اجتماعي مشاهده كنيم. همين طور مصادیقی از آن را در عرصه‌هاي سياسي و اقتصادي مسلمانان ببينيم.حال در بررسی سبك زندگي نیز موضوعات مشتركی دیده مي‌شود. در حقيقت، سبك زندگي نماد تمدنيِ فرهنگ ماست. اين توضیح را عرض کنم كه وقتي مي‌توانیم ادعا کنیم تمدن اسلامي شكل گرفته كه اين سبك زندگي ثبات، استمرار و قابلیت عرضه به ديگران را پيدا كند. نسبت سبك زندگي و تمدن اسلامي مانند نسبت فرهنگ عمومي و فرهنگ ملي است. فرهنگ عمومي فرهنگ جاري و روزمره است؛ ولي فرهنگ ملي ریشه در تاريخ دارد و از ‌ثبات برخوردار است.به طور خلاصه، سبك زندگي اسلامي بروز اولين طليعه‌هاي تمدن اسلامي است و اگر ما بتوانيم آن را مستقر كرده و به آن تداوم و تكامل ببخشيم، به سمت تمدن اسلامي هم پيش خواهیم رفت.دکتر علي‌احمدي: همان طور که می‌دانید، بشر زندگي اجتماعي دارد و در تعاملات اجتماعي متنوعی به سر مي‌برد. اگر اين تعاملات مبتني بر آموزه‌هاي ديني باشند، آن گاه توانسته‌ايم سبك زندگي اسلامي را به منصه‌ی ظهور برسانيم. در واقع بشر در زندگي اجتماعي خود، برای برطرف کردن نيازها، احتیاج به ابزار دارد. اگر ما بتوانيم با رعايت آموزه‌هاي ديني، اين لوازم را تأمين كنيم، توانسته‌ايم سبك زندگي اسلامي را در بُعد اقتصادي هم به منصه‌ی ظهور برسانيم.در این خصوص، مقام معظم رهبري تعبير زیبایي دارند. ایشان می‌فرمایند كه اگر تمدن اسلامي را به موجودي تشبيه كنيم كه يك كالبد و يك روح دارد، سبك زندگي روح حاكم بر تمدن اسلامي و محتواي آن است. كالبد آن نیز نمادهاي فيزيكي و پيشرفتي است كه اتفاق مي‌افتد. هر دو نیز مبتني بر طرز فكر و جهان‌بيني افراد هستند.به عبارت دیگر، دين و گرايش افراد را جهان‌بيني شكل مي‌دهد و به تبع آن، نمودهاي رفتاري نیز شکل می‌گیرد. پس در مجموع، آنچه براي ساختن تمدن اسلامي در اين عصر لازم است، عبارت است از تصحيح اعتقادات و گرايش افراد جامعه، به علاوه‌ی فراهم كردن بستر رفتارها و كنش‌هاي اجتماعي مورد نیاز براي زندگي اعضا. همچنین رعايت موازين و روش‌هاي اسلامي در زندگي روزمره، اهمیت فراوانی دارد، مانند خوردن، خوابيدن، پوشيدن، انتخاب دوست، تصمیم‌گیری‌ها، رفتار با دوست، دشمن، پدر و مادر، معلم، رئيس و مرئوس.جناب دكتر علی‌احمدی، يك نكته‌اي كه شما فرموديد اين بود كه چيزي كه ما سبك زندگي مي‌نامیم محصول جهان‌بيني و طرز فكر فرد است و بعد ادامه دادید که براي تغیير سبک زندگی اين جهان‌بيني را بايد تغيير بدهيم. با توجه به آنچه گفتید، بفرمایید براي اين تغییر از چه ابزاري بايد استفاده كنيم؟ به بیان بهتر، بفرمایيد در افراد جامعه چگونه بايد جهان‌بينی را شكل بدهيم كه محصولش بشود طرز رفتار و سبك زندگي تراز تمدن اسلامی؟دکتر علي‌احمدي: دو ديدگاه متفاوت در اين زمينه وجود دارد. طبق ديدگاه اول، بايد تعلیمات اسلامي را به مردم آموزش داده و اعتقادات و افكار آن‌ها را از دوران طفولیت شكل دهيم. این کار را باید در خانواده، مدرسه و دانشگاه تمرین کنيم تا گرايش‌هاي افراد مورد پسند اسلام باشد. اين نگاه كلاني است كه از قديم تا امروز در میان متدينان رایج بوده و اثربخشي خود را هم داشته است.طبق ديدگاه دوم، بسته به مقتضيات و سطح رشد فکری افراد، مي‌توانيم از هنر و مظاهر تمدني مانند فيلم و سينما استفاده كنيم؛ یعنی ابتدا این نمادها را به فرد منتقل می‌كنيم تا توجهش جلب شود، سپس به سراغ تغيير رفتارها مي‌رويم. اگر رفتارها در طول زمان تكرار شوند، باورها تغيير مي‌یابند.برداشت بنده اين است كه اين دو رويكرد مكمل هم هستند؛ یعنی ما با توجه به رشد فکری گروه‌های اجتماعي، بايد از طرفی روي اصلاح باورها و اعتقادات فرد كار كنيم و از طرف دیگر، ابزارهای چندرسانه‌اي را به کار بريم. با این کار، می‌توانيم حركت فرد را در صراط مستقيم، كه موجب رضاي خداوند است، مهیا کنیم تا خودش تصميم بگيرد و دست به رفتارهاي خداپسندانه بزند.دکتر بنيانيان: پاسخ سؤال شما در حقيقت، مديريت فرهنگي جامعه با توجه به دیدگاه مقام معظم رهبري درباره‌ی مفهوم فرهنگ است. لازم است توضیح دهم که دويست سال است كه مفهوم فرهنگ تقليل يافته و وارد جامعه‌ی ما شده است. ما آن را در حد توليد كالا و خدمات فرهنگي كوچك كرده و به يك سازمان و وزارت‌خانه‌ی مشخص محدود نموده‌ايم. بنابراین به صورت غيرمستقيم به همه‌ی سازمان‌هاي ديگر القا کرده‌ايم که نقشي در تحولات فرهنگي جامعه ندارند.به بیان دیگر، بدون اينكه كسي نامی از سكولاريسم به میان بياورد، این تفکر در جامعه و نوع سازمان‌دهي ما جاري شده است. حاشيه‌نشيني روحانيت و دوری آن از حكومت نیز به این امر دامن زده است. امروز در حوزه‌هاي علميه نوعی سكولاریسم پنهان نهفته است؛ چرا كه روحانيت رسالت خود را فقط ابلاغ دين مي‌داند. اين مدل در گذشته، كه سازمان‌هاي مدرن در میان نبود، جواب مي‌داد؛ اما امروزه به دلیل وجود سازمان‌هاي مدرن، اگر نتوانيم انديشه‌هاي ديني را در ظرف آموزش و پرورش مدرن بريزيم، طرز تفکر ديگری این کار را انجام می‌دهد.به این ترتیب، اگر انديشه‌هاي ديني روحانيت وارد دانشگاه‌هاي ما نشود، انديشه‌هاي ديني غرب به جای آن مستقر مي‌شود؛ چون نظام دانشگاهي نمی‌تواند بدون هیچ گونه اعتقاد و انديشه‌ی ديني حركت كند. در دويست سال گذشته كه مدرنيته وارد کشور ما شد، نهادهاي مذهبي، از جمله حوزه‌هاي علميه، عقب‌نشيني كردند و مفهوم فرهنگ را كوچك و كوچك‌تر نمودند. این روند باعث شد که ما به نقطه‌ي فعلی برسيم و بعد از گذشت ۳۵ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، مقام معظم رهبري به ناچار مي‌گويند که اين آموزش و پرورش متعلق به ما نيست و نیازمند تحول بنيادين است. علوم انساني بومي نداريم و باید آن را توليد كنيم. همچنین در جاي دیگري، بحث مهندسي فرهنگي را مطرح کرده و توصیه می‌كنند كه كاركردهاي فرهنگي نظام‌هاي مختلف اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي را رصد کرده و آن‌ها را اصلاح كنيم.بنابراين مديريت فرهنگي به این معناست که اعتقادات ديني را در همه‌ی نظام‌های اقتصادي، سياسي، قضائي، نظامي و غيره مستقر كنيم. بعد از اين مرحله، فرمایش آقاي دكتر عملياتي مي‌شود؛ يعني كودك از دوران كودكي و در آموزش و پرورش با مفاهيم ديني آشنا مي‌شود و اگر با این اعتقاد ديني وارد بازار مسلمانان شود، با پاداش روبه‌رو خواهد شد.امروز در آموزش و پرورش راجع به فلسفه‌ی حجاب سخن می‌گوییم و ذهن دانش‌آموزان را متوجه رعایت آن می‌کنیم؛ اما پس از فارغ‌التحصيلی، وقتي دختران وارد محيط‌هاي اداري مي‌شوند، حجاب با تشويق روبه‌رو مي‌شود يا با توبيخ؟ كارهاي اداري دختران بدحجاب زودتر حل‌وفصل مي‌شود يا دختران محجبه؟اگر مشكلات دختر محجبه زودتر حل شد، اعتقاداتي كه در دبيرستان در ذهن آن‌ها ريخته‌ایم، تقويت مي‌شود و تداوم پيدا مي‌كند؛ اما اگر به دختر بدحجاب اضافه‌كاري و پست بهتر و فرصت بيشتري بدهیم، آموزش‌های قبلی نقش بر آب می‌شود.در حقیقت، در اینجا نهادهاي اجتماعي عليه آن باورها عمل مي‌كنند. بنابراين هم آموزش و پرورش و هم كاركرد فرهنگي ساختارهای اقتصادي باید اصلاح شود. اين نکات البته با ادبيات قديمي، در مباني ديني ما رد‌پا دارد. اگر امر به معروف و نهي از منكر، كه جزء واجبات همگاني است، در بستر تاريخ به تدریج توسعه پيدا مي‌كرد، آن گاه مدير كارخانه نگران پانصد كارگر زیردست خود می‌شد.در حالی که چون مديران به شیوه‌ی سكولار تربيت شده‌اند، شب جمعه در خانه‌ی خود جلسه‌ی قرآن برگزار کرده و جوان‌هاي محل را دور هم جمع می‌کنند؛ اما نگران پانصد كارگر زير‌دست خود نيستند. دلیلش این است که سكولاريسم پنهانی در عمق جانشان نفوذ کرده که به آن‌ها می‌گوید «تو مدير هستي و اين هم كارخانه‌ای صنعتي است؛ پس فقط نگران توليد باش.» اين ساختار صنعتي سكولار از غرب وارد كشور ما شده، در اينجا مدل‌سازي شده و اين امر را ترویج داده است كه در نظام اقتصاد غربي، تنها توليد بايد رقابت كند.منظور بنده از این مثال‌ها این است که كل ساختارهاي جامعه‌ی اسلامي بايد این هدف را تعقیب کنند كه در خدمت اسلام باشند تا مديريت اسلامي تحقق یابد. تفاوت مدير اسلامي با غيراسلامي این است كه هر دو کارخانه دارند و کالا توليد می‌كنند؛ اما در مديريت اسلامي اين دید رواج دارد که گرايش‌هاي ديني كارگران نه تنها تخريب نشود، بلکه تقويت هم بشود.سند این ادعا همان وظيفه‌ی امر به معروف و نهي از منكري است كه خدا بر همگان واجب کرده است. از كودكي نیز به ما آموخته‌اند كه دنيا مزرعه‌ی آخرت است. همچنین عقل اين نکته را تأیید نمي‌کند که به دلیل شيوه‌ی توليد ما، كارگران بي‌دين شوند؛ سپس به وزارت ارشاد پول بدهیم تا آن‌ها را متدين نماید. عقل حكم مي‌كند که در كارخانه روابط مديريتی را به گونه‌اي اصلاح كنيم كه كارگران متدين شوند.در دوران جنگ تحمیلی، در محيط جنگ و جبهه، اين نوع مديريت شكل گرفت. به عبارت دیگر، ما هم‌زمان مي‌جنگيديم و آدم تربيت مي‌كرديم. كتاب خاطرات رزمندگان پر از این نکات ارزنده است؛ اما ما به دلیل ضعف تئوريك، آن را تئوريزه نكرده و در خدمت صنعت قرار ندادیم.دکتر علي‌احمدي: بنده از بُعد فردي و تعليم و تربيتي و آقاي دكتر از جنبه‌ی حكومتي و سيستمي این بحث را مطرح كردیم. ما براي اصلاح سبك زندگي خود، نياز به حكومت صالح، قوانين مبتني بر مرّ اسلام ناب و مجريان صالح و عادلي داريم كه با اسلام آشنا باشند و واقعاً بخواهند آن را از طريق حاكميت و نهادهاي حكومتي پياده كنند. همچنین نياز به برنامه‌هايي داريم كه فقط ابعاد اقتصادي يا سلامت يا ابعاد مادي را تعقيب نكنند؛ بلکه به مسائلی مانند رشد مستمر افراد، حفظ آن‌ها، حاكميت امر به معروف و نهي از منكر، حاكميت تولي و تبري، رعایت نماز اول وقت، گرامي‌داشت ايام‌الله و رعايت حلال و حرام (ضمن فعاليت‌هاي اقتصادي و اجتماعي و آموزشي خود) اهمیت دهند.به علاوه، ما نياز به يك فرهنگ عمومي آكنده از فضايل الهي و دور از رذايل داریم. در اين فرهنگ، بايد امر به معروف و نهي از منكر جاري شود. اگر کسی از قوانین تخطي كرد، نظارت عمومی به او يادآوري و گوشزد كند كه از هنجار‌های اجتماعي اسلامي تبعیت نماید.مجموعه‌ی اين عوامل مي‌تواند سبك زندگي ما را متأثر كرده و آن را در جهت رضاي الهي یا اهداف شيطاني و مادي و غربي قرار دهد. اين واقعیت با نگاه حداقلي به اسلام (در عرصه‌ی فردي) هماهنگی ندارد؛ بلکه تنها با نگاه حداكثري و ظهور اسلام در زوایای زندگي فردي، شغلي، خانوادگي، حكومتي و سازماني تحقق پيدا خواهد كرد.در حال حاضر، ما در بعضی بخش‌ها، واقعاً سكولار عمل مي‌كنيم. عده‌ای متوجه نيستند و جهل مركب دارند. عده‌ی دیگری مي‌فهمند و بعضي‌ها هم مأموريت دارند كه اين كار را انجام دهند. البته در بخش‌هايي هم توانسته‌ايم فرهنگ و ارزش‌هاي اسلامي را حاكم كنيم.من برداشتم از صحبت‌هاي شما بزرگواران اين بود كه شما مي‌فرمايد آن نوع از سبك زندگي كه الآن بر جامعه‌ي ما حاكم است محصول مناسبات اجتماعي حاکم بر جامعه‌ي ماست و عدم شكل‌گيري مناسبات اجتماعي به این امر بازمی‌گردد که از حوزه‌های علمیه مناسبات به‌روزشده به صورت یک نرم‌افزار در قالب بخشی از نظام‌سازی اسلامی، تولید نشده است و لذا به همین جهت، در جامعه مناسبات اجتماعی‌اي می‌بینیم که محصولش سبک زندگی امروزین ماست؛ يعني عملاً شما داريد مي‌گويد كه مهم‌ترين نياز براي سبك زندگي اسلامي، شكل‌گيري نرم‌افزارهاي اسلامي است در حوزه‌هاي مختلف اجتماعی، اقتصادی ، سياسی و... حال سؤال اینجاست كه براي شکل‌گیری نرم‌افزارهای اسلامی، که مناسبات و در نتیجه سبک زندگی ما را شکل دهند و یک ساختار و نظام جامع اجتماعی را به وجود بیاورند، چه باید کرد؟ سؤال مهم‌تر این است که آیا اساساً الزام تولید نرم‌افزارهای اسلامی در حوزه و دانشگاه ما شکل گرفته است؟دکتر بنيانيان: بله، همان جنبش نرم‌افزاري يا نظام‌سازي كه مقام معظم رهبري مطرح كردند. این عناصر در مجموع، الگوي اسلامي‌ايراني پيشرفت را می‌سازند. از چند زاويه مي‌شود بحث كرد. متأسفم كه بعد از ۳۵ سال از عمر جمهوري اسلامي، باید بگوییم که ما همچنان با ساختارهاي نظامي شاهنشاهي مشغول مديريت جامعه هستيم. ممكن است صد سال ديگر هم این جمله را تكرار كنیم. مهم‌ترين شاخصي كه سالانه بايد در جمهوري اسلامي اندازه‌گيري شود، تغييرات گرايش‌هاي متوسط مردم جامعه است. در مرحله‌ی بعد، می‌توانیم قشرهای مختلف مانند تحصيل‌كرده‌ها را جدا كنیم، چون اهمیت بیشتری دارند و آینده در دست آن‌هاست.حال اگر مشاهده کرديم كه گرايش‌هاي ديني این گروه در حال نزول است، متوجه می‌شوید که جمهوري اسلامي در حال جمع شدن است. در مقابل، اگر گرايش‌هاي ديني تحصيل‌كرده‌ها بيشتر از متوسط جامعه باشد، نتیجه می‌گیریم كه نظامی كارا و موفق داریم. ما امروز اصلاً چنين اطلاعاتی در اختیار نداريم و همچنان طبق نظام آماري زمان شاه، میزان توليد ناخالص ملي را روي ميز مديران قرار مي‌دهیم. به یاد داشته باشیم که این ساختارها تدوین شده بود تا الگوي غربي مديريت پیاده شود.در آنجا مهم نبود كه چه اتفاقاتي در حوزه‌ی فرهنگ مي‌افتد. الآن در جلساتي كه ما در سطوح بالاي كشور تشكيل مي‌دهيم، ۱۸۰ درجه اختلاف‌نظر میان اعضا مي‌بينيم. یک نفر مي‌گويد که اوضاع فرهنگي خوب است و دیگری به استناد مشاهدات و آمار مي‌گويد که اوضاع بسیار بد است. هر دو اشتباه می‌کنند، چون برای اندازه‌گيري، نیاز به نظام‌هاي علمي متناسب داریم (البته گاهی مصلحت نیست که بعضي از اطلاعات را در اختيار عموم قرار دهیم).ما با اتکا به مشاهدات كوچه و بازار مي‌گوييم که وضعیت فرهنگی کشور خوب يا بد است. اخبار تلويزيون پنجاه بار چهار دانشجو را در حال اعتكاف نشان مي‌دهد و گول مي‌خوريم و مي‌گوييم اوضاع خوب است. اگر همين دوربين صد بار مناطق آزاد و پاساژها را نشان دهد، مي‌گویيم که اوضاع فرهنگی نابسامان است. با اين نوع مدل‌هاي ارزيابي، نمي‌توانیم راجع به تحولات و گرايش‌هاي فرهنگي جامعه قضاوت كنيم. بنابراین ساختار نظارتي متناسب با نظام جمهوري اسلامي هنوز خلق نشده است. ضمن اینکه متقاضي هم ندارد؛ يعني مديريت راهبردي كشور ما هنوز متقاضي اين مدل‌هاي ارزيابي نيست.هنگامی که مدل ارزيابي كلان طراحی شود، اگر خدايي‌ناكرده نشان دهد که گرايش‌هاي ديني تحصيل‌كرده‌ها کمتر از متوسط جامعه ‌است، مدیر کل بلافاصله از مركز آمار مي‌خواهد که آن را تفکیک كند تا سهم هر وزارت‌خانه معین شود.آن گاه به وزير آموزش و پرورش يك سال وقت می‌دهد و نشان می‌دهد كه كدام استان به چه میزان در این تخریب نقش دارند. این روند ادامه می‌یابد تا به مدرسه برسد. سپس عنصر تربيت به دغدغه‌ی اصلی مديران مدارس تبدیل مي‌شود. در این مرحله، تحول آموزش و پرورش آغاز مي‌شود. تا موقعي كه چنين مدل ارزيابي علمي را از آخرين لايه‌ی آموزش و پرورش نداشته باشيم، به نام تحول آموزش و پرورش، تشكيلات را عوض مي‌كنند.در حالي كه غرض از تحول آموزش و پرورش، تغيير كاركرد مدرسه است. هدف این است که نسلی مسلمان تربيت كنيم كه عاشق انقلاب، وطن، خدا و اهل مطالعه و تحقيق باشد. ما همچنان مانند مدل نظام شاهنشاهي، ميزان انتقال محفوظات را ملاک قرار داده‌ایم. نه تنها نظام آماري، بلكه ساختارهاي بدنه‌ی نظام آموزش و پرورش هم متعلق به گذشته است.دلیل این غفلت این است که نخبگان فرهنگي هنوز متوجه كاركرد ساختار نشده‌اند. البته خلاف این نکته را ادعا مي‌کنند. ساختار تأثیر فوق‌العاده‌ای در فرهنگ‌سازي دارد. مثلاً تصور كنيد كه مدیر آموزش و پرورش استان نزد امام جمعه آمده است. برخورد اين روحاني بزرگوار از دو حال خارج نیست. در حالت اول، او تفكر سكولار دارد. مدیر گزارش می‌دهد كه آمار اردوهاي راهيان نور و مدارس قرآني از این قرار است. اين روحاني بزرگوار هم تشکر کرده و در حق ایشان دعا می‌كند. در خطبه‌هاي نمازجمعه نیز از اين مدیر تقدير به عمل می‌آورد.در حالت دوم، امام جمعه دچار تحول انقلابي شده و آموزش‌ دیده است. يك مركز پژوهشي زير نظر خود تأسیس کرده و جدا از ادعاي مدیر، يك نمونه‌ی علمي از مدرسه‌ها درست كرده است. در این حالت، پس از گزارش مدیر، رئيس مركز پژوهشي نیز اطلاعاتی را ارائه می‌کند. سپس امام جمعه به این نتیجه می‌رسد که در دوران مدیریت این مدیر، شاخص گرايش به نماز در بچه‌ها افزایش پيدا كرده، اما عشق و علاقه‌ی آن‌ها به ميهن پايين آمده است. در این مرحله، از مدیر راهکاری برای حل این مشکل می‌خواهد. به این ترتیب، مدیر به دفترش برمی‌گردد و شيوه‌ی مديریتي خود را عوض می‌كند.ما از اين امام‌جمعه‌ها كم داريم. همين اتفاق بايد براي استاندار و باقی مدیران جمهوري اسلامي نیز بيفتد. بنابراین اقدامات بسیاری را بايد انجام دهيم. در حال حاضر، نقطه‌ی شروع عبارت است از ساختارسازي و ارزيابي كيفي به منظور كليدي‌ترين هدف نظام، يعني ارزيابي تحولات فرهنگي.دکتر علی‌احمدي: این بحث بسیار گسترده است. ما براي اعتلاي سبك زندگي و دستيابي به محتواي تمدن، نياز به مهندسي مجدد ساختارهاي حكومتي داريم. نمي‌توانیم قانون بانك‌داري بدون ربا را در نظام اقتصاد ربوي پياده كنیم. بانك‌داري بدون ربا، علاوه بر اينكه به قانوني منطبق بر مرّ اسلامي نیاز دارد، به نهادها و آيين‌نامه‌ها و مجریاني احتیاج دارد كه براي پياده‌سازي قانون بانك‌داري بدون ربا و اقتصاد اسلامي تربيت شده باشند.هدف این افراد باید حاكميت ارزش‌هاي اسلامي باشد و ربا را حرام بدانند. ساختارهاي اعمال حاكميت نیز باید اين هدف را تعقيب كنند. يك جزء از ساختارها، برنامه و شاخص‌هاي كنترل و ارزيابي آن است که آقای دکتر بنیانیان به آن اشاره کردند.ما الآن در دانشگاه توفيق داريم که برنامه‌ريزي ارزش‌بنياني را طراحي و پايه‌گذاري كنيم. به وسیله‌ی آن، مي‌توانيم مأموريت‌هاي هر نهاد و وزارت‌خانه را احصاء كنيم. اين مأموريت‌ها دنيوي، انسان‌سازانه، تعالی‌بخش فرهنگ و حاكم ارزش‌هاي اسلامي است. این برنامه از یک طرف حاكميت را اعمال می‌کند و از طرف دیگر، خدمت‌رساني به مردم و رفع مشكلات زندگي آن‌ها را پوشش می‌دهد.اين مأموريت‌ها را باید تبديل به مجموعه‌ای از اهداف و این اهداف را تبديل به اهداف كيفي كنيم. سپس تعیین کنیم که برای اين اهداف كيفي، چه شاخص‌هايي براي برنامه‌ريزي كمّي (با افق بلند‌مدت و كوتاه‌مدت) لازم است. به علاوه، چه فرآيندهايي لازم است تا اين شاخص‌ها تحقق یابد. برای این منظور، باید ساختارها، نهادها، نيروي انساني، بودجه و مكانيسم‌هاي هماهنگي را برآورد کنیم.در گام بعد، مبتني بر برنامه‌ريزي ارزش‌بنيان، شروع به تقسيم كار و طراحي سيستم نظارتي كنيم. سنجش آن باید پيشرفت مادي و اعتلاي سبك زندگي و اعتلاي معنوي انسان‌ها را توأمان در نظر بگيرد. در حال حاضر، چنين رويكرد برنامه‌ريزي در سازمان مديريت برنامه‌ريزی يا معاونت برنامه‌ريزي نظارت راهبردي وجود ندارد. در واقع اصلاً چنين انتظاري از دستگاه‌هاي کشور نداريم و تنها وزارت ارشاد و صداوسيما را متولی كار فرهنگي می‌دانیم. توجه نمی‌کنيم كه بخشی از تصمیمات و اقدامات بانك، ضد نظام ارزشي و ضد فرهنگ است.كار نظام‌سازي با رويكرد اسلامي بايد با نگاه جامعي همراه شود. در دل آن، بايد سيستم نظارت و ارزيابي، زيرساخت‌هاي لازم و تقسيم كار صورت بگيرد. در پياده‌سازي آن نیز بايد نگاه اسلامي رهبري را مد نظر قرار دهيم. مكانيسم‌هاي انگيزشي ما نبايد فقط مادي باشد؛ بلکه بايد از مكانيسم‌هاي انگيزشي معنوي و فرهنگي نیز كمك بگيریم و اسلام را در صحنه تحقق ببخشيم.اين وظیفه مختص حوزه‌های علمیه نيست. دانشگاه‌ها نیز چندين برابر طلبه‌هاي حوزه‌ی علميه، دانشجو می‌پذیرند. پس اين انتظار از تمام بخش‌های حكومت وجود دارد. در جمهوري اسلامي همه‌ی اعضا، يا نبايد مسئوليتی را قبول كنند يا بايد بتوانند آن را با چنين رويكردي پياده كنند. به این ترتیب، می‌توانيم آرمان‌هاي نظام مقدس جمهوري اسلامي و احكام نوراني اسلام را تحقق بخشیم.ممنون كه تا اينجا همراهي كرديد، در اینجا يك سؤال قابل تأمل به وجود می‌آید و آن اينكه يكي از الزامات تحقق تمدن اسلامي، تدوین الگوي سبك زندگي اسلامي‌ايراني است. براي تدوین و شكل دادن به اين الگو، همان طور که تأکید نمودید، ما نياز داريم به برآوردي از جامعه كه کارهایمان را اولويت‌بندي كنيم. آقاي دكتر بنيانيان مي‌گويند كه ما هنوز اين برآورد را نداريم. پس چگونه مي‌شود با نبود برآورد صحيح از جامعه، برويم سراغ تدوین الگوي سبك زندگي اسلامي‌ايراني؟دکتر علي‌احمدي: پیش‌فرض شما جای بحث دارد. باید دقت کنیم که آيا براي ساختن الگوي اسلامي، نياز به برآوردهاي دقيق داريم يا خیر. خوشبختانه مقام معظم رهبري روي اين مباحث اشراف کامل دارند و متناسب با ماهيت فرهنگ به ما رهنمود داده‌اند. مثلاً از يك طرف، بحث الگوي پيشرفت اسلامي‌ايراني را خطاب به نخبگان ارشد جامعه و نظريه‌پردازان مطرح کرده و هم‌زمان بحث مهندسي فرهنگي را خطاب به مديران اجرايي مطرح نمودند. مدتي بعد، موضوع پيوست فرهنگي را براي طرح‌هاي مهم بیان کردند كه بسیار جزئي‌تر است. در جاي ديگري نیز درباره‌ی اهمیت سبك زندگي سخن گفتند که مخاطب آن توده‌ی مردم بود.اگر همه‌ی اين گروه‌ها حرف ولی‌فقیه را بفهمند، بپذيرند و دنبال كنند، تقاضای زیادی براي جاري‌سازي انديشه‌ی اسلامي در زندگي روزمره و نظام برنامه‌ريزي كشور شكل مي‌گيرد. مشکل اینجاست كه بسياري از نخبگان نه متوجه اين نکات مي‌شوند و نه متقاضي آن هستند. اجازه بدهید که مثال‌های ملموس بزنم.مثلاً نهاد برنامه‌ريزي كشور يك نهاد نامناسب براي نظام جمهوري اسلامي است. دلیلش این است که تعدادی كارشناس اقتصاد‌محور را دور هم جمع مي‌كند و پول كشور را در اختیار اين نهاد قرار مي‌دهد. با این کار، مسائل فرهنگي، اجتماعي و سياسي به حاشيه رانده مي‌شود. به عبارت دیگر، همه‌ی قدرت در بين افراد اقتصاد‌محور متمركز شده و مسائل مهم در شوراهاي فرعي هیچ پولی در اختیار ندارند.بنابراين ساختار برنامه و بودجه عملاً ساختار مادي ليبراليسم غربي را به خود می‌گیرد. امروز ما در صداوسیما از مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي و شوراي فرهنگ عمومي سخن می‌گوییم؛ در حالی که در جامعه‌ی ما، قدرت در پول و منابع حكومتي است. هر كسي كه قدرت را در دست دارد، می‌تواند انديشه‌هاي خود را جاري کند.روي جلد كتاب برنامه نوشته‌اند: «برنامه‌ی سياسي، اجتماعي و اقتصادي»، در حالی که در متن برنامه، جدي‌ترين بخش (به جای كل اقتصاد كه ضمانت اجرايي دارد و تا انتها به درستی پیش مي‌رود) طرح‌هاي عمراني اقتصادي است. بقيه‌ی حرف‌ها شفاهي و بی‌نتیجه است.مثلاً در این برنامه، عبارت «انتقال انديشه‌هاي حضرت امام در بين نسل جوان» به چشم می‌خورد که امتداد ندارد تا تبديل به جدول و منابع اعتباري شود و مشخص شود كه كدام سازمان متولی آن است. در مقابل، در بخش آب، نوشته است که بايد اين ميزان آب را در پشت سدها ذخيره كنيم. همچنین ذکر شده است که چند سد، در كجا، با چه اسم و اعتباري بايد بسازيم.جناب دكتر، حرف من همين جاست. اين جمله که می‌گویید: «استانداردهاي سبك زندگي يا همان الگويي كه قرار است شكل بگيرد.» آيا براي نوشتن چنين الگويي برآورد نياز هست يا نيست؟دکتر علی‌احمدی: ما معمولاً با این مشكل روبه‌رو مي‌شویم كه بعد از بحث‌هاي تئوريك اوليه، اختلاف‌نظر پيدا مي‌كنیم. مثلاً يك روحاني از قم که هميشه در مباحث تئوريك شرکت کرده و تلقي مثبتي از جامعه دارد، با استادی از دانشگاه يك منطقه‌ی آزاد اختلاف پيدا مي‌كند. متوجه می‌شوند که بايد تحليل درستی داشته باشند، اما در تعیین منابع علمي شناخت جامعه سردرگم می‌شوند.البته چون حرف‌های این افراد كلي است، در شناخت وضع موجود به آمار جزئي نياز ندارند و تصورشان اين است كه با همين شناخت اجمالي مي‌توانند الگو را بنويسند. از آنجا که الگو كلان است، نوشته مي‌شود؛ اما بعد از آن، الگو اجرا نمي‌شود. اگر نتوانيم الگو را ترجمه كرده و در برنامه‌ی پنج‌ساله بريزيم، حداكثر تبدیل به كتابی براي گفتمان‌سازي مي‌شود.به هر ميزان كه محتواي آن كتاب به كارشناس يا معاون برنامه‌ و بودجه‌ی دلسوزي منتقل شود، تأثیر آن دیده می‌شود. به هر حال، این فرآیند زمان‌بر است. همين حرف‌هايي كه ما براي جامعه‌ی اسلامي می‌دانیم، در برنامه ذکر نمی‌شود، چون مجلس شوراي اسلامي به صورت سكولار سازمان‌دهي شده است؛ یعنی در آنجا هم هیچ كميسيونی قدرت كميسيون برنامه و بودجه را ندارد. بقيه‌ی كميسيون‌ها کار مفیدی نمي‌كنند؛ چرا که بودجه در جای دیگری است.وقتي ساختار را براي ما طراحي مي‌كنند، حتي مجلس هم بر اساس همان ساختار بازتوليد مي‌شود. هميشه در تريبون‌ها راجع به دين حرف مي‌زنيم، ولي نمی‌دانیم چگونه دين را در تصميم‌گيري‌ها جاري كنيم. به همين دليل، هیچ کدام از كميسيون‌های فرهنگي مجلس، بهداشت و درمان و برنامه و بودجه، بحث مهندسي فرهنگي را مطالبه نمي‌كنند. در حقیقت هیچ کدام احساس مسئوليت نمي‌كند، چون در ساختار دموكراسي اقتباسی ما، مردم از نمايندگان مجلس پیگیری مسائل دنيايي را می‌خواهند.یعنی در این ساختارهای سکولار، هيچ كار ويژه‌اي براي تربيت مردم تعريف نشده است.دکتر بنيانيان: همین طور است. به عبارت دیگر، مردم هم مطالبه‌ي فرهنگی ندارند. اگر نماينده‌ی مجلسی بگوید که در مجلس تلاش مي‌كند که محتواي آموزش و پرورش را کیفی کند، كسي به او رأي نمي‌دهد؛ اما اگر وعده دهد که مدرسه‌ی روستا را مي‌سازد، همگان می‌گویند که نماينده‌ی خوبي است.مقام معظم رهبري در جمله‌ی زيبايي مي‌فرمایند كه ما مردم‌سالاري ديني می‌خواهیم. این امر با انتخابات فعلی مجلس فاصله‌ی زيادي دارد و اگر الگوي پيشرفت را طراحي كنيم، بايد مردم‌سالاري را مجدداً تعريف نمایيم. از طرف دیگر، بايد در رسانه‌ي ملي، مطالبه كردن از نماينده‌ی مجلس را به مردم آموزش دهيم.جوانان روستایی نباید از نماينده‌ی خود فقط ساخت استخر را بخواهند، بلکه باید مطالبات فرهنگي را هم با او در میان بگذارند. در فطرت همه‌ی جوانان دين‌خواهي هست، اما ما به آن‌ها القا مي‌كنيم كه نماينده كاري به این موضوع ندارد و باید به روحانی مراجعه كند. گویی هنوز متوجه نشده‌ايم كه دوره‌اي كه تمام قدرت در دست روحانيان بود، سپري شد.جناب دكتر علی‌احمدی، تا اينجاي بحث رسيديم به اينكه ما نياز به استانداردهاي سبك زندگي داريم تحت عنوان الگوي سبك زندگي اسلامي. شما برای جمع‌بندی بحث بفرماييد منابع و روش‌هاي تبيين اين الگو برای رسیدن به تمدن اسلامی چه باید باشد؟دکتر علي‌احمدي: باید استانداردهاي عمومی ‌را براي انتظارات جمهوري اسلامي از اعضای جامعه، با نگاه اسلامي، با توجه به پيشينه‌ی تمدني و سطح فکری و فرهنگي جامعه تبيين كنيم. همچنين در طول زمان، در مورد اعتلاي آن برنامه‌ريزي و چاره‌انديشي كرده و براي هر كدام از اقشار و صنوف جامعه، استانداردهاي زندگي را جداگانه و در راستاي استانداردهاي عمومي در نظر بگيريم.همان طور که می‌دانید، بخشي از استانداردهاي زندگي شهري با زندگي عشايري و روستايي مشترك بوده و بخشي دیگر نیز با هم متقابل است. اگر به اين نكته توجه نكنيم، صداوسيما، آموزش و پرورش و بقیه‌ی بخش‌های جامعه، نگاه یکسانی را در برنامه‌های خود اعمال می‌کنند؛ در حالی که باید تمايزات مثبت را به رسميت بشناسيم.بنابراين استاندارد زندگي روستايي با زندگي شهري و عشايري در هر مقطع زماني، وجوه اشتراك و افتراق متعددی دارد. به همين ترتیب، شيوه‌ی زندگي يك عالم ديني، استاد دانشگاه، دانشجو، هنرمند، ورزشكار و شخصيت‌های سياسي و اجتماعي نیز نقاط مشترک و تمایزاتی دارد.ما بايد شخصيت تراز جمهوري اسلامي را در اين مقطع زماني، براي هر كدام از اقشار و صنوف با مشاركت خودشان تبيين كنيم. سپس با برنامه‌ريزي بلند‌مدت و كوتاه‌مدت، اين استانداردها را از وضع موجود به مطلوب برسانيم. در برنامه‌ريزي بايد توجه داشته باشيم كه اعتلاي فرهنگي و تغيير سبك زندگي، موضوعی دستوري و بخشنامه‌اي نيست.البته گاهی لازم است بخشنامه صادر شده و تصميمي گرفته شود، ولي اين موضوع مردمي است و بايد با مشاركت مردم اتفاق بيفتد. با روحيه‌ی گفتمان‌سازي و آگاهي‌بخشي کمک کنیم كه تصميم درست به وسیله‌ی خود مردم گرفته شود. ما براي اعتلاي سبك زندگي در جامعه، بيش از تبيين سند نياز به گفتمان‌سازي داريم.به تعبیر دیگر، ما نياز به مشاركت آحاد جامعه داريم تا براي بهبود زندگي خود تلاش کنند. دستگاه‌هاي حكومتي بايد حامي و هماهنگ‌كننده باشند و مكانيسم‌هاي انگيزشي را تقويت كنند تا خود مردم در قالب هيئت‌های مذهبي و ان‌جي‌او‌ها و تشكلات مردمي ايفاي نقش كنند. همچنین این وظیفه را در قالب شوراهاي اسلامي شهر و روستا و نهادهاي عمومي و غيردولتي اجرا كنند (گرچه نقش نهادهاي دولتي نیز شناخته‌شده و محرز است و در جاي خود باید اتفاق بيفتد).ما در حال حاضر، اين كار را در كميسيون سبك زندگي در دبيرخانه‌ی شوراي عالي انقلاب فرهنگي تعقيب مي‌كنیم. شورا درباره‌ی بخشی از كار، تصميم‌گيري كرده و اقدامات و سياست‌هاي ما را روشن كرده است. ما علاوه بر تحقق این اقدامات و سياست‌ها، براي گفتمان‌سازي و فرهنگ‌سازي نیز تلاش مي‌كنيم.**منبع: فصلنامه علوم انسانی اسلامی صدرا، شماره ۱۱ و ۱۲، پاییز و زمستان ۹۳









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 134]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن