واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
رابطه شيطان و صدور قطعنامه نويسنده: خليل منصوري درباره رابطه رفتاري شيطان و انسان بسيار گفته و شنيده شده است. بسياري از كتاب هاي اخلاقي و ديني به اين موضوع پرداخته اند و مسايل ريز و درشت آن را به دقت موشكافي و تحليل و تبيين كرده وحتي توصيه هائي نيز به عنوان آموزه هاي اخلاقي و يا قانوني شريعت ارايه داده اند؛ با اين همه كم تر كسي به انسان اجتماعي نگريسته و به تحليل و تبيين رابطه انسان اجتماعي يعني جامعه به عنوان يك واحد كل و يا كلي توجه داده است.به نظر مي رسد كه ميان رابطه انسان فردي با شيطان فردي از سويي و رابطه انسان اجتماعي و جامعه به عنوان كل با شيطان، وجوه اشتراك و تمايز چندي وجود دارد. اين نظر به ويژه بر پايه مباني كساني كه براي جامعه هويت و ماهيت مستقلي قايل هستند مانند علامه طباطبايي (ره)و شهيد مرتضي مطهري(ره)، بسيار مورد تامل و دقت است. در نوشتار زير تلاش شده مباني، اصول، ويژگي ها و هم چنين كلياتي از رفتارهاي عمومي و كلي در ارتباط با تعاملات ميان جامعه و شيطان بر اساس تحليل و تبيين قرآني ارائه شود. با تاكيد بر اين نكته كه مراد از انسان اجتماعي، انسان فردي نيست كه در جامعه قرار مي گيرد و نوعي رفتار خاص را نسبت به جمع و يا جامعه در پيش مي گيرد، بلكه مراد از انسان اجتماعي در اين نوشتار همان جامعه و اجتماع بشري است. در حقيقت در اين نوشتار تلاش بر آن است تعاملات اجتماع بشري و شيطان، شناخته شده وويژگي هاي آن بازخواني و مشتركات و يا تمايزات آن تبيين گردد.شيطان، دشمن آشكارابليس موجودي جني با منشأ مادي برخاسته از عنصر آتش و انرژي است كه پيش از آفرينش انسان، كامل ترين موجودي بوده است كه در جهان آفرينش آفريده شده بود. اين موجود يكي از افراد نوع جن بوده است. كه به عللي توانسته بود خود را به مراتب عالي برساند همانند برخي از انسان ها چون بلعم باعورا امكان يافته بود با اعمال و مناسكي خاص، خود را به درجات عالي رسانده و همانند مرتاضان در جهان آفرينش تصرف كند. به عبارت ديگر قدرتي از قدرت هاي خود را از راه سير و سلوك و رياضت ها به شكل اكتسابي كسب كرده بود. اين موجود جني در هنگام آفرينش انسان از كساني بود كه نسبت به آفرينش او اعتراض داشت و با وجود خود، نيازي نمي ديد كه موجودي از عناصر پست تر مادي چون خاك آفريده شود. به ويژه اين عدم نياز زماني براي او معنا و مفهوم مي يافت كه مي بايست از نظر تكويني و حتي تشريعي در اختيار انسان بوده و تحت ربوبيت طولي او به كمالات خود دست يابد و از آن چه بوده فراتر رفته و ذاتيات و قواي سرشته در ذاتش را بروز و ظهور دهد. اين بدان معنا بود كه مي بايست اسماي الهي و توانمندي هايي كه از راه اين اسما قابل دسترسي و دست يابي است از راه انسان به دست آورد و اين در حالي بود كه او خود را از عنصري برتر و از ماده اي پاك و تميز چون آتش و انرژي مي دانست و قدرت و قواي بسياري را به ظهور رسانده و به كمالات عالي دست يافته و بسياري را تحت ربوبيت طولي خود داشته است. اكنون پذيرش ربوبيت طولي انسان به معناي آن بود كه از مقام خويش فرو افتد و خلافت را به انسان واگذار كند.تفاوت ابليس كه از جنيان بود با فرشتگان ساحت مقدس و قرب كروبي، اين بود كه ابليس برخلاف همه موجودات پيش از خود، داراي اراده و اختيار و انتخاب بود و از نوعي تكليف تشريعي برخوردار بوده است. از اين رو قابليت هاي بسياري را دارا بود. اكنون اين انسان، اين موجود آفريده تازه نيز داراي چنين مقام و منزلتي شده و هيچ موجودي جز ابليس از آن برخوردار نيست.ابليس در همان آغاز با مخالفت با حكم تشريعي خداوند، دشمني خود را با نوع بشر و هر كسي كه منسوب و منتسب به او باشد اعلام مي دارد. هر چند كه وي در مقام تكوين نمي تواند از ربوبيت طولي انسان هاي كامل كه خود از آنان به عبادك المخلصون ياد مي كند بيرون باشد؛ زيرا انسان كامل بيرون از حوزه قدرت و تسلط اوست و شيطان را به ايشان هيچ گونه راهي نيست.ابليس دشمن آشكار بشر است. همان گونه كه نگذاشت تا آدم، دمي در بهشت، باقي بماند و با وسوسه، او را به خوردن ميوه درخت ممنوع تشويق كرد و در نهايت موجبات هبوط وي را فراهم آورد، همواره در انديشه است كه هر كس را فريب دهد و نگذارد هيچ كس به مقام قرب و بندگي خدا برسد و در اين راه سوگند خورده كه دمي ننشيند و همواره آدمي را گمراه و از بندگي خدا دور سازد.اين روش در تك تك افراد اتفاق مي افتد ولي آيا در جامعه به عنوان كلي يا كل نيز اتفاق مي افتد كه در ادامه به پاسخ گويي به اين پرسش مي پردازيم.ابليس در جامعههمان گونه كه انسان داراي روح فردي است داراي روح جمعي نيز هست. روج جمعي همانند روح فردي داراي توان ها و ضعف ها و سستي هايي است. از جمله اين سستي ها مي توان به تاثيرپذيري از وسوسه ها اشاره كرد. همان گونه كه در درون آدمي نفس و هواهاي آن نمي گذارد تا بشر به آسايش برسد و تحت تاثير و به حكم: فالهمها فجورها و تقويها؛ هر آن ميان فجور و تقوا دست و پا مي زند اين گونه است كه در جامعه نيز تحت الهامات فجوري گروهي از درون جامعه قرار مي گيرد كه وي را به سوي گمراهي و بدبختي مي برند.در يك جامعه بشري همانند امت اسلام، هستند كساني كه منافق و دورويند و با دورويي مي كوشند تا اهداف شيطاني را پيدا كنند.عمل فردي، مجازات جمعيقرآن گاه عملي را كه فردي انجام مي دهد به جمع و بلكه به جامعه نسبت مي دهد و امتي را به اين سبب به مواخذه و عقاب مي گيرد. از جمله در داستان ناقه صالح اين گونه است كه قومي به سبب پي كردن شتر صالح همگي گرفتار عذاب الهي مي شوند؛ زيرا با اين كه تنها شخصي از اين ايشان عملي را مرتكب مي شود ولي اين عمل به جمع نسبت داده مي شود؛ چرا كه همگي به آن عمل راضي و خشنود بوده اند. از اين رو گفته اند اگر قلوب مردمي متشابه به هم باشد: تشابهت قلوبهم، حكم آنان يكي است. در حقيقت رضايت به عمل يك فرد به معناي عمل همگاني و جمعي است. لذا در عقاب و پاداش شريك هم مي شوند. قرآن در سوره شمس آيه 14، عمل يك نفر را به قوم ثمود نسبت مي دهد و مي گويد: فعقروها؛ در حالي كه تنها يكي از ايشان اين كار را كرد و آن ماده شتر صالح را كشت.در جامعه، منافقان كساني هستند كه به عنوان دوستان شيطان عمل مي كنند و قرآن از آنان به شياطين انس ياد مي كند. اين شيطان هاي انساني كه روح خويش را به شيطان و ابليس بي مزد و اجري فروخته اند مي كوشند تا جامعه را به گمراهي برند و همانند وسوسه هاي نفساني در جامعه جمعي عمل كنند. نمونه اين مسئله را در جامعه امروز مي بينيم كه حتي شيطان انسي زمان ما آمريكا به طور رسمي آن را اعلان مي كند و مي گويد كه شيطان انسي و دوستان داخل امت ايراني به ما گفته اند كه اگر قطعنامه اي ضد ملت صادر شود، ملت ايران خود را مي بازند و از مواضع خويش عقب مي نشينند. اين گونه است كه هر از چند گاهي قطع نامه اي صادر مي شود و هواهاي نفس جامعه كه همان منافقان هستند هر روز در گوش ملت زمزمه تحريم را مي خوانند و به ابليس بيروني چراغ سبز نشان مي دهند و نقاط ضعف ملت را به ايشان مي نمانند تا هم دل ملت را تهي كنند و هم دشمن، قوي تر و آگاه تر عمل كند.منبع: کیهان/س
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 461]