واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
بخش های از کتاب پنجرههای تشنه؛
جریان طلاهای اهل منزل یک مرجع تقلید
عقل متحیر است که امام حسین با خدا چه کرده و خدا میخواهد با امام حسین چه کند.
به گزارش سرویس دینی جام نیوز،کتاب «پنجرههای تشنه» این اثر ۳۱۳ صفحهای در خود حوادث و اتفاقات را جای داده است که به خوبی بیانگر طوفان احساسات و ارادت مردم کشورمان به سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) است. احساساتی که گاه با توصیف صحنه روبه رو شدن یک پیرمرد و پیرزن روستایی با ضریح جدید امام حسین به تصویر کشیده شده است و گاه با ابراز ارادت مردم به خادمان و بانیان ساخت با هم بخشهایی از این کتاب را میخوانیم:
...[بعد از اینکه کاروان حامل ضریح وارد شهر آبادان میشود، برای زیارت مردم مدتی را توقف میکند و در همین زمان مکالمه زیر بین راوی کتاب و محمود پارچهباف مسئول اصلی کاروان برقرار میشود.]
پرسیدم: «حاج آقا در طول ساخت ضریح از کسی توصیه و شرط و شروط قبول کردی؟» قیافهای جدی گرفت و گفت: «ابداً، حتی از مراجع هم شرط و شروط قبول نکردیم. من ماجرای آن صد میلیون را برایت تعریف کردم؟» گفتم: «نه.» گفت: «یک روز آقای نظری منفرد از طرف آیت الله وحید[خراسانی] پیغام آورد که کسی صد میلیون تومان به ایشان داده که برای ساخت ضریح استفاده شود. ولی خواسته بود یک بخشی خاصی از از ضریح با این پول ساخته شود، دری، پنجرهای، تابلویی، ستونی، چیزی. من گفتم حاج آقا شما که بهتر میدانید خود مراجع به ما توصیه کردند که از پول مردم ضریح را بسازیم که دعای خیرشان پشت سر ضریح باشد. گفتند از پولدارها نگیریم که زیر دِین و شرطشان نرویم. دوباره چندماه بعد آقای نظری منفرد همان پیغام را آورد. این پیغام تا یک سال و نیم هرچند وقت یک بار میرسید. آخرش آقای نظری از آقای وحید خجالت کشید و گفت بیا خودت برو به آقای وحید جواب بده. برای همین یک جلسه من و آقای تکیهای و خود آقای نظری به محضر آیت الله وحید رفتیم. آقای نظری من را معرفی کرد. من هم گزارش دادم و از پول دادنهای مردم گفتم. از پیرزنی که گونی میدوخت و ۴۶ هزار و ۴۰۰ تومان پول یک سال کارش را آورده بود و با گریه پرسیده بود که این اصلا به درد میخورد یا نه؟ گفتم او همه زندگیش را آورده و شرطی نداشته، ولی کسانی که پول زیادی میآورند که شاید حتی یک دهم اموالشان هم نباشد، شرط هم میگذارند. من به گزارش دادن ادامه دادم و ماجراهای مردم را تعریف کردم و کم کم گزارشم مثل روضه شد. آیت الله وحید به شدت به گریه افتاد؛ جوری که محسن، پسرش، فکر کرد برای ایشان مشکلی پیش آمده. همه گریه کردند. خود ما هم. بعدش هم خود آقای وحید در مورد جایگاه امام حسین صحبت کرد و گفت: «عقل متحیر است که امام حسین با خدا چه کرده و خدا میخواهد با امام حسین چه کند.» بعد هم به محسن پسرش گفت: «آن پول را بده به آقا هرطور صلاح میداند خرج کند.» ما شرط و شروط هیچکس را نپذیرفتیم، مگر اینکه شرط خیر باشد. مثلا آقای جوادی آملی طلاهای اهل منزلش را داد و خواهش کرد آنها را نفروشیم و از خود طلاها در ضریح استفاده کنیم. این جور توصیهها را پذیرفتیم.
منبع: پنجره های تشنه
۲۷/۰۹/۱۳۹۳ - ۱۴:۲۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 79]