تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 2 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن هرگاه سخن گويد ياد (خدا) مى كند و منافق هرگاه سخن گويد بيهوده گويى مى كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843088819




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اثر محرم و صفر در بیداری اسلامی و انسانی -


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: پای سخنرانی آیت الله قرهی؛
اثر محرم و صفر در بیداری اسلامی و انسانی

قرهی


شناسهٔ خبر: 2445380 چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۳۳
دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی

آیت الله قرهی در شب بیست ودوم صفر گفت: شما متّقی شوید، شک نکنید که حضرت حجّت(عج) پیش شما می‌آید. به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله قرهی در شب بیست و دوم ماه صفر سخنرانی کرده است که متن آن در پی می آید.عرض شد درک خالق برای مخلوق محال است، نه درک ذاتش بلکه درک صفات و اسمائش محال است. مخلوق چون مخلوق است، خیلی هنر کند، مخلوق‌شناس شود بما هو موجوده نه بما هی ذاته؛ یعنی در حقیقت مخلوق هم مخلوق را آن‌گونه که حقیقت المخلوقیه است، نمی‌شناسد. پس راه اتّصال به پروردگار عالم هم مخلوق است و آن نور خداست که همه چیز در روشنایی است و مقابل ظلمت است.هر چه در قرآن می‌بینید و هر چه که پروردگار عالم بیان می‌فرماید، همه مخلوق‌اند. حتّی تبیین «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض» [۱]، نور مخلوق است. لذا نکته بسیار مهم این‌جاست که شاخصه‌های شناخت توحیدی بشر، مخلوق است، نه خالق.این‌ مباحث را در دو شب گذشته بیان کردیم و گفتیم کسانی که می‌آیند، بحث این دو شب را حتماً پیگیری کنند؛ چون خیلی مهم است. توضیح دادیم که چرا نور هست و حضرات معصومین(ع) به نور تشبیه شده‌اند و مخلوق‌اند. ادراکات عقلیّه ‌ما، نه عقل بما هو عقل، بلکه ادراکات عقلیّه در این است که اسماء و صفات ذوالجلال و الإکرام را که نازله‌اش در تجلّی‌گاه نور یعنی حضرات معصومین(ع) که مخلوق هستند، وجود دارد، هم نمی‌تواند بما هی حقیقته بشناسد. حتّی آن‌ها هم باید پایین بیایند و لذا ما حضرات معصومین(ع) را هم نمی‌شناسیم؛ یعنی حقیقت آن‌ها شناخته شده نیست.نه تنها حضرات معصومین(ع) بلکه ما حقیقت هر مخلوقی را نمی‌شناسیم. شناخت مخلوق بما هو موجوده است، هر آن‌چه که هست نه بما هو وجوده، آن‌چه که وجودش است که بیان می‌شود بما هو حقیقت الشئ. ما حقیقت شئ را نمی‌شناسیم. ما نمی‌دانیم حقیقت هر چیزی چیست. شناخت نداریم.پس این‌ها نکات بسیار مهمّی است که سعی کردیم این مباحث اولیاء خدا را در این دو جلسه بیان کنیم، گرچه بعضی آقایان فرمودند: سخت است، امّا علی ایّ حال همین است. نیاز به ادراکات عقلیّه دارد که این ادراکات را عرض کردیم، «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَم‏»[۲]‏، این «كَرَّمْنا‏» در عقل است. «كَرَّمْنا‏» به چه به وجود می‌آید؟ «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم‏»[۳]‏، پس کرامت در خود تقوا به وجود می‌آید؛ یعنی رسیدن به ادراکات عقلیّه در تقواست و هر چه می‌خواهی ادراکات عقلیّه‌ات رشد کند، در اتقی است. این‌ها همه نکته است و غیر از این هم انسان نمی‌تواند جلو برود.لذا این هم که منکر می‌شوند برای این است که نرسیده‌اند. این که در خطبه می‌خوانیم: «و لعنت الدائمیّه علی اعدائهم و مخالفیهم و منکری فضائلهم و مناقبهم»؛ چون وقتی انسان رسید، مثل اولیاء خدا، می‌فهمد که کسانی در قضایای سقیفه و بعد مانع الخیر شدند.پس اگر می‌خواهیم موحّد شویم، راهش نور است؛ یعنی حضرات معصومین(ع). غیر از حضرات معصومین(ع)، هیچ احدی موحّد نمی‌شود. بدون آن‌ها، نه تنها توحید نیست، بلکه عین ضلالت، شرک و کفر است.منتها عرض کردیم همزات الشّیاطین وجود دارد و شیطان، مبدع جنگ نرم است. در جنّت، ابانا آدم و امّنا حوا(ع) را با همان جنگ نرم گرفتار کرد.همزات همین است که با جنگ نرم گاهی تصوّر می‌کنند موحّدند، نماز می‌خوانند، مشرک نیستند و به ظاهر غیر حضرت حق را بر نمی‌گزینند، امّا در حقیقت مشرک و کافرند؛ چون راهی را که خود حضرت حق بیان فرمود: «اهدنا الصراط المستقیم» نرفتند.اصلاً کسی نمی‌تواند حضرت حق را بشناسد، ذاتش که هیچ، آن که معلوم است، اسماء و صفاتش هم اصلاً شناخته‌شدنی نیست و محال است که کسی بتواند آن‌ها را بشناسد. لذا باید نازله‌اش را بشناسد؛ چون اگر کسی بخواهد اسماء و صفات خدا را بشناسد، باید ردیف ذوالجلال و الإکرام باشد و این، عین شرک است.اتّفاقاً جواب وهابیّت این است که ما نمی‌توانیم اسماء و صفات پروردگار عالم را بشناسیم؛ چون آن‌وقت باید ردیف پروردگار عالم باشیم و خدا «قل هو اللّه احد» است. احد، احد است و ردیف ندارد. ما نازله‌اش را می‌توانیم بشناسیم و نازله‌اش در وجود مقدّس حضرات معصومین(ع) است. آن هم شناخت اسماء و صفاتشان نه ذاتشان؛ چون حضرات معصومین(ع) هم نورند و نور مخلوق است، ما هم مخلوقیم و مخلوق می‌تواند مخلوق شناس شود، البته به اوج تقوا.هر کس متّقی‌تر شد، طبعاً شناختش نسبت به معصومین(ع) بیشتر است - نکات مهمّی است که باید در آن‌ها تأمّل کنیم - و این را هم فقط از همین طریق می‌شود رفت و غیر از این عین شرک است.در این دو، سه جلسه، یک دوره مختصر اصول اعتقادات تبیین شد و اولیاء این را بیان فرمودند. به طور کلّی این یک دوره اعتقادات است، غیر از این اصلاً محال است و واقعیّت هم ندارد کسی بتواند حضرات معصومین(ع) را به حقیقت بشناسد. نه اسماء و صفاتشان و نه به طریق اولی، ذاتشان ابداً قابل درک و شناخت نیست. لذا «عجزت العقول عن کُنه معرفته، عن کنه اسمائه و صفاته»، نه «عن کنه ذاته». بلکه آن هم نسبی است آن هم به نسبت تقوا.شیخنالأعظم، حضرت مفید عزیز، به سیّد مرتضی، سیّد رضی و شیخ الطّائفه، شیخ طوسی بیان فرمودند: این اسماء و صفات خدا که به هیچ عنوان شناخته نمی‌شود، امّا ادراکات آن کسی که بخواهد دنبال درک صفات و اسماء برود، «فی الطریق التقوا» است، آن هم «بنسبة التقوا» است؛ یعنی هر کس که نسبت تقوایش بیشتر شد، درک می‌کند که حضرات معصومین(ع) نورند. یعنی راه توحید همین است و لا غیر. اگر کسی غیر از این رفت، بداند که موحّد نیست و نمی‌تواند اصلاً خداشناس باشد - این نکته بسیار مهمّی است – اتّصال ما به حضرات معصومین(ع) همین است.لذا اولیاء خدا می‌گویند: زمان وجود مقدّس آقاجان، امام زمان- این مطلب را قبلاً خصوصی گفته‌ام، یک بار دیگر برای شما عمومی عرض کنم؛ چون آخرالزّمان است و این‌ها باید تبیین شود- لعن، زیادتر از سلام است. چرا؟ کینه داریم؟ خیر، دلیل این است که درک می‌کنند که این ملعون‌ها مانع شدند انسان به فیض توحید برسد و چون مانع فیض را می‌فهمند، لعنشان می‌کنند. فیض توحید، نور است. نور هم حضرات معصومین(ع) هستند. در آن زمان مردم می‌گویند: اصلاً خدا لعنتتان کند که نگذاشتید اجداد ما بفهمند حقیقت توحید یعنی چه. لذا در آن زمان، لعن بیشتر از سلام است. لعن به کسانی که جلوی طریق را می‌گیرند، بیشتر است.لعن با فحش هم فرق می‌کند. فحّاشی کار زشتی است. وقتی بیان می‌شود لعن، شما تصوّر نکنید که منظور فقط دو سه نفری است که در ذهن من و شما هستند، خیر، اصلاً آن جریان انحرافی که اجازه نداد ما به نور برسیم و به توحید حقیقی برسیم، لعن می‌شوند. لذا نمازی که من و شما می‌خوانیم، خیلی‌هایش اصلاً نماز نیست.دیشب روایات بسیار عالی و عجیبی را خواندم. روایت شریفه دیگری در این باب است که آن را ابن ابی یعفور تبیین می‌کند. او یکی از کسانی است که ثقه است و حالات او را در روایات تبیین می‌کنند. جالب است که ابن ابی یعفور یکی از هم‌مباحثه‌های زراره است. زراره‌ای که در جلسات گذشته تعریفش را کردیم. ما در این‌جا بحث رجال‌شناسی نداریم، امّا همین‌قدر بگویم که این‌ها از آن اعاظم، اکابر و مشایخ ما محسوب می‌شوند که در محضر وجود مقدّس باقرین صادقین، امام محمّدباقر و امام جعفر صادق(ع) توفیق داشتند، زانوی تلمّذ زدند و نکاتی را حضرات به آن‌ها داده‌اند. خوشا به سعادتشان که مستقیم در محضر نور بوده‌اند و از افاضات نور بهره برده‌اند. از بعضی روایات معلوم می‌شود که حضرت او را هم مثل زراره دوست می‌داشتند. خیلی جالب است، استاد عظیم‌الشّأنمان آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی می‌فرمودند: حضرت بعضی از روایاتی را که در آن نکات سرّی بود، برای همه نمی‌فرمودند، بلکه برای خصّیصین خودشان بیان می‌فرمودند و این هم نکته بسیار مهمّی است که الآن در این روایت بیان می‌شود که ایشان از خصّیصین بوده‌اند.امام جعفر صادق(ع) فرمودند: «و اللّه». حضرت در این روایت قسم می‌خورند. بارها گفته‌ایم «و اللّه»، «تاللّه» و «باللّه» قسم به اسم جلاله هستند، به ما گفتند: حتّی عادی قسم نخورید، چه برسد به این اسماءجلاله که بیان فرمودند: اصلاً قسم نخورید. ولی خود حضرات معصومین(ع) گاهی به واسطه اهمیّت مطلب خودشان، قسم خوردند. یکی از آن موارد همین است.حضرت راجع به زیارت ابی‌عبدالله(ع) مفصّل صحبت کردند و بعد فرمودند:  «وَ اللَّهِ لَوْ أَنِّي‏ حَدَّثْتُكُمْ‏ فِي فَضْلِ زِيَارَتِهِ» [۴] به خدا قسم، اگر راجع به فضیلت زیارت ابی‌عبدالله(ع) برای شما سخن می­ گفتم، «لَتَرَكْتُمُ الْحَجَّ رَأْساً»؛ طبعاً شما حج را رها می­ کردید.حضرت، عمره را نمی‌فرمایند، حج را می‌فرمایند. چون این عمره را که ما می‌رویم، به اصطلاح عامیانه حج عمره می­گویند، ولی این غلط است و باید گفت عمره مفرده. حج، همان حج است و موقعی انسان، حاجی می­شود که به حج تمتّع برود. البته هر کس که می­رود، فکر نکند که همه باید به او حاجی بگویند، ولی اگر کسی رفت باید شما به او بگویید: حاجی. امّا بعضی‌ها اگر عمره هم بروند، توقّع دارد به آن‌ها حاجی بگویند. خیلی باید مراقب باشیم که اعمالمان به خاطر اسم خراب نشود. این‌ها نباید باعث عجب و مطالب دیگر شود. طرف نباید انتظار داشته باشد که عمره هم که رفت به او بگویند: حاجی! شما در عمره، حاجی نمی­ شوید، در حج، حاجی می­شوید.می­دانید حج، خیلی با عظمت است - ما در باب حج، نکاتی را بیان کردیم و ان­شاءالله بناست کتابی تحت عنوان حجّ عارفان، راجع به حج و مطالب آن و نکات عالی که اولیاء خدا بیان فرمودند، بیرون بیاید - آن حجّ با عظمت که پروردگار عالم آن را فرض کرده و بر کسی که به استطاعت می­رسد، واجب است که آن را انجام دهد. کسی که حج را به عنوان یکی از ارکان دین نداند و قبول نکند و اگر هم مستطیع شد، نرود، وقتی از دنیا برود، به دین یهود یا نصاری از دنیا رفته است. یعنی این‌قدر حج مهم است. امّا با این حال، حضرت می­فرمایند: اگر می­ خواستم از زیارت ابی‌عبدالله(ع) برایتان بگویم، شما حج را رها می‌کردید.چون بیان کردم این‌ها توحید محض هستند و انسان باید از طریق این‌ها برود تا موحد شود. حالا تازه این زیارتشان است. شما متّقی شوید، شک نکنید که حضرت حجّت(عج) پیش شما می‌آیدزیارت یعنی چه؟ صورت ظاهر برای من و شما این است که قبری را می‌بینیم و این مضجع شریف را زیارت می­ کنیم. گرچه آن‌ها ما را می­ بینند. «اشهد انّک تشهد مقامی و تسمع کلامی و تردّ  سلامی» پس آن‌ها ما را می‌بینند ولی علی ایّ حال، صورت ظاهرش این است که من و شما آن‌ حضرات را به صورت حیّ که تصوّر داریم، نمی­بینیم و الّا آن‌ها همیشه حیّ هستند.دیشب عرض کردم که با آن ولیّ خدا به حرم حضرت ثامن الحجج(ع) آمدیم، من به ایشان گفتم می­ خواهم برای تجدید وضو بروم، ایشان فکر کرد که می ­خواهم به بیت الخلا هم بروم و طول می‌کشد، من سریع وضو گرفتم و آمدم، دیدم ایشان دارند با آقا حرف می­ زنند، می­ گویند: من خوبم، به لطف شما و همین‌طور اشک می­ ریختند.این مقام اتقیاست. هر که در مقام تقوا رشد کرد، این‌طور است. جای دیگر نرویم، عزیزان من! این که این همه می­گوییم اخلاق، اخلاق، اخلاق، تزکیه، تزکیه، تزکیه، بحث اخلاق را می­گوییم؛ چون تنها راهش همین است و جز این راه، راه دیگری نیست.لذا اگر شما از راه‌های دیگر بخواهید به چیزی برسید، نمی­ توانید. با دعا و ذکر نیست. باید متخلّق به اخلاق الهی شویم و تقوا پیشه کنیم. راهش این است. هر چه می ­خواهید به دست بیاورید، باید تقوا پیشه کنید. اگر می‌خواهید بندگی کنید، باید تقوا داشته باشید. حضرات معصومین(ع) را می‌خواهید ببینید، باید تقوا داشته باشید. شما متّقی شوید، شک نکنید که حضرت حجّت(عج) می­آید و شما را اختیار می­کند و می­بیند. چون این‌ها کریمند. پس تنها راه تقوا است و از راه‌های دیگر اصلاً نمی‌رسید. راه دیگری وجود ندارد.«اهدنا الصّراط المستقیم» هم همین تقواست. شما امیرالمؤمنین را هم مولی‌المتّقین بیان می­ کنید؛ یعنی حضرت در اعلی درجه تقواست که می­تواند مولای متقین باشد. آن وقت ما بخواهیم راه دیگر برویم؟ اصلاً نمی­ شود و تنها راهش همین است.اگر متّقی شدیم، کم کم راه‌ها هم باز می­شود. اصلاً اگر نبینیم آن‌وقت باید شک کرد که متّقی هستیم یا نه. اصلاً می­خواهند که ما ببینیم. ما را به این دنیا آوردند که حقایق را ببینیم، نه این که نبینیم. حالا اگر ما خودمان جلوی خودمان سد می­گذاریم که نبینیم و به واسطه گناهان و گرفتاری‌های این نفس دون، این اعدی عدو که به واسطه آن خودمان را گرفتار کردیم، دائم پرده می‌اندازیم و حجاب روی حجاب می­اندازیم، معلوم است که نمی­توانیم ببینیم. اگر ما حجاب‌ها را کنار بزنیم، آن‌وقت معلوم است.ابر، ابر است و خورشید، خورشید است. خورشید که جایی نرفته، همانجاست. این ابر را باید کنار زد، حجاب‌ها را باید کنار زد. اگر حجب را کنار زدیم، می­فهمیم و تنها راه برداشتن این حجاب‌ها، تقواست.البته تقوای حقیقی که آن را باید در مباحث اخلاق دنبال کنیم که تقوای حقیقی چیست. چون آن‌قدر این دشمنان ما موذی هستند که عجیب است. ما دائم باید بترسیم و باید دائم، صبح و شب، به خودمان تذکار بدهیم که از دو دشمن باید ترسید؛ یکی اعدی عدوّ، نفس و یکی هم دشمن بیرونی که این‌قدر زیرک است که گاهی اتّفاقاً بعضی‌ها را با تقوای غیر حقیقی فریب می­ دهد. جنگ نرم این است. جنگ نرم یعنی بلد باشی که کجا، چطور عمل کنی؟ نمی‌آ‌ید یک موقع خدای ناکرده، کسی را که از شهوت جنسی بدش می­ آید، با شهوت جنسی فریب دهد! منتها می­ آید از طریق تقوای غیر حقیقی این کار را می­ کند که این‌ها در مباحث اخلاق است که تقوای حقیقی چیست و تقوای غیر حقیقی چیست. ولی راه، تقواست.حج، تقوا آور استحتّی شناخت معصومین(ع) هم همین است. حضرت می‌فرمایند: آن‌قدر زیارت ابی‌عبدالله(ع) ثواب دارد و فضیلت دارد که اگر من می­ خواستم از فضیلتش برای شما بگویم، شما حج را به طور کلّی رها می­ کردید، «لَتَرَكْتُمُ الْحَجَّ رَأْساً». می­دانید یکی از خصایص حج این است که تقواسازی می ­آورد. چون شما از لباس دنیا کنده می­ شوید و باید موی سر را بتراشید - بعضی مراجع فتواهایی دارند که مثلاً لازم نیست موی سر را تراشید، ولی به نظر می­ رسد آن‌طور که هست و تبیین می­فرمایند، وقتی خود حضرت بیایند حتماً فرض می­ کنند که سر را بتراشید. بعضی دنبال فلان مرجع هستند که می­ گوید: برای حج سر را نتراشید. اتّفاقاً بناست که سر را هم بتراشید تا این زیبایی ظاهری را پایین بریزید - .خود حج تقوا آور است و باعث می­شود که انسان از این ظواهر بیرون بیاید. خود حج، رمی جمرات دارد که انسان به شیطان سنگ بزند، به نفس دون سنگ بزند. ذبح ذبیح و ...، همه این‌ها نکات عجیبی دارد. خود حج یعنی یک دوره انسان‌سازی حقیقی. حاء حج، حق‌طلبی است و جیم آن، جهاد با نفس است. اصلاً خود حج، جهاد با نفس است، امّا آن قدر این نور مهم است که حضرت می­گوید: اگر از فضایل زیارت ابی‌عبدالله(ع) برای شما می­ گفتم، شما حج را به طور کلّی رها می­کردید. ببینید چه خبر است!خیلی از مواقع بسیاری از چیزها را نباید بیان کرد. البته زمان آقاجان بیان می­شود و حضرت می­ فرمایند. امّا یک سری چیزها هست که الآن زمانش نیست و نباید بیان کرد.من حدود سال هشتاد یا هشتاد و یک، در ماه مبارک رمضان، سه سال راجع به اسرارالله صحبت کردم که البته آن هم ناقص ماند. روایات را خواندیم و بیان شد اگر به کسی سرّ دادیم، نباید بیان کند، دلیل آن را گفتیم و بیان شد بعضی از چیزها آن‌قدر سرّ است که نمی­ گویند؛ چون اگر الآن تبیین شود، از بین می‌رود و ... حضرت به سرّ نکاتی را بیان می­ کنند که بعضی از آن‌ها را اولیاء بیان کردند؛ چون آخرالزمان است و بعضی را باز نمی­ شود بیان کرد تا خود حضرت بیایند.ذوالجلال و الاکرام، کربلا را قبل از مکه، حرم امن و مبارک قرار دادمی­فرمایند: «وَ مَا حَجَّ أَحَدٌ وَيْحَكَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ اتَّخَذَ كَرْبَلَاءَ- حَرَماً آمِناً مُبَارَكاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَ مَكَّةَ حَرَماً»، اگر این‌طور بود، آن‌وقت دیگر هیچ احدی به حج نمی­رفت و گرفتاری به‌وجود می­آمد، اصلاً کعبه تعطیل می­شد. بعد فرمودند: مگر نمی­دانید پروردگار عالم، خدای سبحان، ذوالجلال و الاکرام، کربلا را حرم امن و مبارک قرار داد، قبل از این که مکّه را حرم امن قرار بدهد «أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ اتَّخَذَ كَرْبَلَاءَ- حَرَماً آمِناً مُبَارَكاً».«قَالَ ابْنُ أَبِي يَعْفُورٍ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَى النَّاسِ حِجَّ الْبَيْتِ وَ لَمْ يَذْكُرْ زِيَارَةَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع» ابن ابی یعفور می­گوید: عرضه داشتم: آقاجان! خدا حج را در قرآن آورده است، کربلا را که نیاورده؟ به تعبیر خودمانی و عامیانه، بیان کرد: شما یک چیز عجیب و غریبی را دارید می‌گویید، می­گویید: پروردگار عالم، کربلا را  حرم امن مبارک قرار داد، «حَرَماً آمِناً مُبَارَكاً»، قبل از این که مکّه را حرم قرار بدهد «قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَ مَكَّةَ حَرَماً»!   در حالی که در قرآن، مکّه آمده است، کربلا نیامده، حکم این چیست؟گاهی برای انسان سؤال پیش می­ آید. از یک جهت هم واقعاً باید به ابن ابی یعفور درود فرستاد که این سؤال را کرد تا حضرت هم جواب بسیار عالی­ بدهد. چون امکان دارد امروز در ذهن ما هم یک موقعی این سؤال پیش بیاید و بعد در جواب آن بمانیم. تازه معلوم است آن جوابی که معصوم می­ دهد، جوابی است که اصلاً الهی است و از عقل کامل، از منشأ عقل آمده است.حضرت فرمودند: «قَالَ وَ إِنْ كَانَ كَذَلِكَ فَإِنَّ هَذَا شَيْ‏ءٌ جَعَلَهُ اللَّهُ هَكَذَا أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع- إِنَّ بَاطِنَ الْقَدَمِ أَحَقُّ بِالْمَسْحِ مِنْ ظَاهِرِ الْقَدَمِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ فَرَضَ هَذَا عَلَى الْعِبَادِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْإِحْرَامَ لَوْ كَانَ فِي الْحَرَمِ- كَانَ أَفْضَلَ لِأَجْلِ الْحَرَمِ- وَ لَكِنَّ اللَّهَ صَنَعَ ذَلِكَ فِي غَيْرِ الْحَرَمِ»، اگر این‌گونه است که تو بیان می­کنی، ما ظاهر پا را مسح می­کشیم، در حالی که هر چیزی بطن آن مهم‌تر است و در درون مهم‌تر است.می­دانیم که خود بطن همیشه از ظاهر بالاتر است. پس یک بحث عقلانی راجع به ظواهر و بطون است که هم اولیاء خدا راجع به آن صحبت کردند و هم اهل جماعت قائل به این هستند که هر چیزی بطن آن طبعاً از ظاهر افضل است و ما باید به بطن برویم. اصلاً شافعی راجع به بطن یک مباحث مفصّلی را دارد. همچنین مالکی و ابوحنیفه هم راجع به این موضوع نکاتی را دارند، منتها شافعی بیشتر از همه به این قضیّه پرداخته است.طبعاً هر چیزی بطن آن مهمتر از ظاهر آن است. حضرت دارند با ابن ابی یعفور که هم‌مباحث با زراره است، بحث علمی می­ کنند. زراره و ابن ابی یعفور جزء خصّیصین هستند و حضرت این روایت را فقط برای کسی که مخصوص است، بیان می‌کند.  حضرت می­فرمایند: «إِنَّ بَاطِنَ الْقَدَمِ أَحَقُّ بِالْمَسْحِ مِنْ ظَاهِرِ الْقَدَمِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ فَرَضَ هَذَا عَلَى الْعِبَادِ» ما ظاهر پا را مسح می­ کشیم، در حالی که هر چیزی بطن آن مهم‌تر است ولی این را خدا برای بندگان فرض کرد.بعد بیان می­فرماید: «أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْإِحْرَامَ لَوْ كَانَ فِي الْحَرَمِ- كَانَ أَفْضَلَ لِأَجْلِ الْحَرَمِ»، آیا شما نمی­دانید اگر انسان در بیت‌الله محرم شود، بهتر است از این که بیرون از حرم باشد، «وَ لَكِنَّ اللَّهَ صَنَعَ ذَلِكَ فِي غَيْرِ الْحَرَمِ»   در حالی که پروردگار عالم فرمود: در غیر حرم، مُحرم شوید، بعد وارد حرم شوید.حتّی بعضی­ها وقتی داخل حرم می‌آیند، این  را بر می­دارند. بعضی از آقایان به شدّت با آن مخالفت کردند. صاحب عروه و آیت‌الله خوئیمی­گویند: اصلاً کار صحیحی­ نیست و نباید این را انجام داد. به نظر بنده هم فرمایش آن‌ها حسب مطالب، درست است - حالا یک بحث فقهی در باب مطالب حج دارد كه این‌جا وارد نمی ­شوم - ما بیرون محرم می­ شویم در حالی که به نظر می­ رسد اگر داخل محرم شویم، بهتر است. صورت ظاهر آن هم همین‌طور است و بعضی­ها هم همین کار را می­ کنند و می­ گویند: مثلاً حتّی یک مرتبه در داخل هم برداریم. اگر به این قصد باشد، می­ گويیم درست نیست. امّا اگر بيافتد و آن را بردارد، عیبی ندارد - .حضرت می­ فرمایند: شما ظاهر را در این آیات می­بینید، امّا باطن این‌ها چیز دیگری است.در روايت ديگري - در وسائل الشیعه جلد ۱۴ - حضرت می­فرمایند: «و امّا زیارة الحسین(ع)، زیارة اللّه تبارک و تعالی و زیارة بیته زیارة عباده» زیارت ابی­عبدالله(ع)، زیارت خود خدا است.ديشب بيان كرديم وجود مقدّس ثامن‌الحجج، آقا علیّ‌بن‌موسی الرّضا(ع) مي‌فرمايند: «مَنْ‏ زَارَ قَبْرَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بِشَطِّ الْفُرَاتِ‏ كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ [فِي‏] عَرْشِهِ» [۵] هر كس ابي‌عبدالله(ع) را ‌زیارت کند، خدا را فوق عرش زيارت كرده است.این‌جا زیارت بیت است، در بیت‌الله الحرام، زیارت خدا است، امّا مثل این می­ماند كه شما خانه یک کسی بروید، صاحب خانه نباشد، بعد بگويید: خوب ما که دیگر آمدیم. شما آمدید که خودش را ببینید، یا آمدید خانه‌اش را ببينيد!؟   شما آمدید خودش را ببینید.زیارت خود خدا مهم‌تر است یا زیارت بیت او؟ چرا تبیین به زیارت الله شده است؟ سؤال این‌جا است كه آيا این شرک نیست؟ - اين همین بحث ما در این ۲ الی ۳ شب است - یعنی چه كه شما می­گويید: زیارت حج كه می‌رویم، آنجا زیارت خانه­ خداست، امّا زیارت ابی­عبدالله(ع) زیارت خود خداست؟ آيا نعوذبالله این قائل به جسم شدن برای پروردگار عالم نیست؟  شما كه بيان كرديد: اولیاء خدا گفتند: ما به اسماء و صفات پروردگار عالم هم نمی­ توانیم برسیم، براي اسماء و صفات پروردگار عالم هم ممنوع الورود هستیم، الّا به نازله آن، ذات كه هیچ، آن‌وقت شما برای خدا در اینجا عنوان ذات قائل شدید به صورت جسم، «كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ [فِي‏] عَرْشِهِ»! مگر خدا نیاز به عرش یا فوق عرش دارد؟ مگر پروردگار عالم نیاز دارد به این که بگويیم مثلاً خدا جسم است، فوق عرش یک تختی دارد، حالا ما آنجا زیارت او می­رویم؟ این چه تعبیری است شما بیان می­کنید؟ «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِن‏»[۶] پروردگار عالم که اصلاً این نیست که ما او را ببینیم.ما مخلوقیم و محدوديم. معلوم است، اصلاً محدود نمی­ تواند و نباید به ذات احدیّت ورود پیدا کند؛ چون ما محدودیم، مفعولیم و فعل فاعل هستیم. طبعاً محدود، لایتناهی را درک نمی‌کند. این یک قاعده است. آدم خلاف قاعده نمی­ تواند کار کند.مثل این که شما بگويید: الآن من می­خواهم روح در بدنم نباشد؛ یعنی جان در بدنم نباشد، ولی زنده هم باشم! این که نمی­شود. این از محالات است. مثل این که مرده‌ها را بگويی: مرده هستند ولی باید راه هم بروند. وقتی شما به فارسی خودمان لفظ مرده می­ گويی؛ یعنی مرگ؛ یعنی فراق جان از بدن، فراق آن چیزی که جان است و ما نمی­بینیم، برای ما غیر ملموس است؛ چون تا قبل آن با ما بود، امّا یک چیزی نفس نفس تا بالا می­ آید، یکدفعه مي‌افتد، مي‌ميرد. گریه می‌کنی كه آن چی بود؟ کجا رفت؟ او را بگیر، داخل بدنش کن، نگذار برود! آن جان بود، رفت، من نمی­توانم ببینم، قابل رؤیت نیست، ولی می­دانم تا او بود این می­ توانست حرکت کند و تا او نباشد، هیچ احدی قابل حرکت نیست. این یک قاعده است. از قاعده نمی­ توانید فرار کنید.این چیست که من و شما نمی ­توانیم ذات احدیّت را ببینیم، ولی از آن طرف می­گوید: «كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ [فِي‏] عَرْشِهِ»؟این همان چیزی است که ما داریم بحث آن را می­کنیم كه اگر شما توحید را می­ خواهید، باید در قالب نور دنبال آن بروید؛ یعنی اگر شما صفات و اسماء ذوالجلال و الاکرام را می­ خواهید درک کنید، باید در قالب جسم بروید و الّا حضرت مجبور است كه در قالب الفاظ بیان كند.نکته­ای به شما بگویم كه گیج‌کننده است و آن اين كه اصلاً الفاظ هیچ موقع نمی­ توانند معانی حقیقی را برای ما تبیین کنند.ما در باب الفاظ، در درس خارج اصول می­گويیم: لفظ، قالب برای معنا است؛ یعنی وقتی یک معنا در ذهن واضع لغت هست و می­ خواهد این معنا را بیان کند، لاجرم با لفظ بيان مي‌كند که این لفظ، قالب وجودی آن معنايی میشود که در ذهن او هست.مثلاً استکان را استکان می­گویند. همین الآن تا گفتم: استکان، صورت شیء در ذهن شما آمد. تصویر استكان آمد. استکان را لیوان نمی­گويیم. الآن معلوم شد لیوان بزرگتر از استکان است. وقتی می‌گویی استکان، استکان همان استکان است. نعلبکی معلوم است، ظرف کوچکی است که زیر استکان قرار می‌گیرد. اگر به همان هم استکان می‌گفتی، به قوری هم استکان می‌گفتی، وقتی می‌گفتی: من استکان می‌خواهم، آن طرف می‌رفت قوری می‌آورد، می‌گفتی: نه من استکان می‌خواهم، می‌رفت لیوان می‌آورد، می‌گفتی: نه عزیز من! من استکان می‌خواهم، نعلبکی می‌آورد! لذا می‌گوییم: برای این که اشتباه نشود، لفظ ساخته می‌شود که آن معنایی که مدّنظر شما هست، به واسطه آن بیان شود.امّا این را بدانید اصلاً الفاظ قابل تفهیم معنا برای بشر نیست. این هم صورت ظاهر است. یعنی هر چه که ما داریم می‌گوییم، هر چه که داریم می‌شنویم، همه این‌ها در باب لفظ است، ولی نمی‌تواند این الفاظ، معنی حقیقی را برساند.لذا ترجمه قرآن نمی‌تواند معنی حقیقي قرآن را برساند. لذا کلام خدا نازل شده به الفاظ برای بشر، نمی‌تواند حتّی معنای حقیقی فرمایش ذوالجلال و الاکرام را برساند. نازل است، پایین آمده آن هم در قالب قرار گرفته و قالب آن هم این الفاظ است. آن ماده حقیقی؛ یعنی معنا آمده در قالب الفاظ قرار گرفته، حالا شما می‌خواهید با این الفاظ، معنای حقیقی که مدّنظر واضع معنا است را تبیین کنید، نمی‌توانید.من با الفاظ دارم معانی را که در ذهنم است، می‌گویم و سامع، مخاطب از این الفاظ چون الفاظ را می‌شناسد، معانی را اخذ می‌کند. مثلاً مي‌گويم: نور، نور را می‌داند چیست؛ چون لفظ نور در مقابل ظلمت و تاریکی قرار دارد و آن چیزی است که روشنایی بخش است. در قالبی به نام لفظ با حروفی مثل نون واو و را آورده شده و نور شده. امّا آیا این لفظ، نور است؟ خیر، لفظ، نور نیست. آیا این لفظ، معنا است؟ خیر، این لفظ که گفتیم نور، آیا می‌تواند حقیقت نور را برای ما تبیین کند؟ خیر، نمی‌تواند. شما لفظ گفتی، خود نور نیست.مثال بزنم، فرض کنیم الآن برق‌ها برود، هیچ روشنایی نباشد، آخر ماه هم باشد، تاریکی مطلق به وجود بیاید، بعد شما بگویید: نور، لفظ نور را بیاورید. آیا نور، نور را آورد؟ خیر. بعد برای این‌که ان‌شاءالله روشنایی بیاید، همه با همدیگر بگویید: نور. یک جمعی بشویم تسبیح دست بگیریم هزار بار بگوییم نور. هیچ نوری نمی‌آید. مگر نگفتید: لفظ قالب معناست؟ پس معنا کجاست؟ باید معنا در او ظهور پیدا کند، امّا معنا در آن ظهور پیدا نکرد.در حقیقت این‌طور می‌توانیم بگوییم که لفظ در حقیقت قالب معنا نیست، لفظ تبیین برای قالب معناست. تبیین برای آن معنا است، قالب تبیینی است، نه قالب حقیقه المعنا. حقیقت المعنا این است که وقتی تاریک بشود، هزار بار، ده هزار نفر هم مدام بگوییم: نور، هیچ چیزی روشن نمی‌شود. تاریکی است تا زمانی که برق بیاید.حقیقت مطالب این است. همه این‌ها نازله است. یک راه وجود دارد که ما این‌ها را متوجّه بشویم و آن هم وجود مقدّس حضرات معصومین(ع) هستند.لذا لاجرم با این الفاظ بیان کردند که اگر شما می‌خواهی خدا را مافوق عرش زیارت کنی، به زیارت ابی‌عبدالله(ع) برو. نه این‌که ابی‌عبدالله(ع) پناه به ذات حضرت احدیّت، خدا باشد. این که طبیعی است. خود حضرت ابی‌عبدالله(ع) هم مخلوق است.لذا این که گفتیم: مخلوق تنها راه ادراکاتش از طریق مخلوق است، نه از طریق خالق، همین است. راه بالا رفتن ادراکات عقلی، فقط مخلوق است و مخلوق، اوج درکش این است که مخلوق‌شناس شود. آن هم باز عرض کردیم نه حقیقت مخلوق را بلکه آن ظاهر مخلوق را بما هو موجود، آن چه که الان موجود است را می‌تواند درك کند، نه حقیقت این موجود را.پس دارند ما را به این سمت می‌برند که شما نمی‌توانید خداشناس شوید، راهش فقط این راه است، این که خدا انتخاب کرده. چرا ابی‌عبدالله(ع) می‌گوییم؟ چرا اسم دیگری را نمی‌آوریم؟ چون خدا انتخاب کرده است - حتماً بحث شب‌های گذشته را گوش بدهید تا این نکات برای شما معلوم شود، این‌ها سلسله‌وار به همدیگر ارتباط دارد، مثل حلقه‌های زنجیر می‌ماند که باید به هم وصل باشد و الّا درک نمی‌کنید چه عرض می‌کنیم. آن‌وقت انسان با ادراکات عقلیه هم پیش نمی‌رود -.جعفر توّاب – که آن زمان کذّاب می‌گفتند، بعد بيان كردند: او حقیقتاً توبه کرد و چون خود وجود مقدّس آقاجان، حضرت حجّت(عج) در مقام عفو و کرم هستند، بدشان می‌آید کسی به عنوان جعفر کذّاب بیان کند  - فرزند امام معصوم، برادر امام معصوم و عموی امام معصوم است. در خانه وحی و طهارت رشد کرده است ولی ما او را به عنوان امام قبول نداریم. تازه یک ادّعایی هم به عنوان امام کرد. آقاجان جلو آمد و کنارش زد و خودش هم ترسید. به صورت ظاهر فیزیکی؛ چون ما ظواهر را می‌بینیم، یک بچّه پنج ساله، آمد او را کنار کشید، گفت: عمو! جای تو نیست. بعد حضرت ایستاد، گفت: الله اکبر، همه پشت سر حضرت الله اکبر گفتند و همه هم ماندند. جالب این است که مأمورهای دولتی همه منتظر بودند. می‌دانید امام علی النقی و امام حسن(ع) را به سامرا بردند که آنجا جایگاه نظامی‌ها بود، برای همین می‌گوییم: امام حسن عسگری(ع)، عساگر یعنی آن جایگاه‌هایی که نظامی‌ها هستند، آن‌جا پادگان بود. امام علی النقی(ع) را درست در دل نظامی‌ها بردند؛ چون علائم و مطالب را می‌دانستند که دیگر آقاجان امام زمان می‌خواهد به دنیا بیاید. لذا از وجود امام علی النقی(ع) شروع کردند، آنجا بردند و دیگر در محاصره بود،   امّا آن‌ها همه متحیّر ماندند، هیچ‌کس نتوانست كاري كند، حضرت گفت: الله اکبر، همه پشت سر حضرت گفتند: الله اکبر، بعد حضرت نماز عجیب و طولانی خواند، آن پنج تکبیر را بلند بیان می‌کرد، طوري كه می‌گویند: همه آن جمعیّت صدای آقا را می‌شنیدند.ما که جعفر توّاب را قبول نداریم، امّا امام جعفر صادق(ع) را چون خدا گفته قبول داریم. پروردگار عالم بیان می‌فرماید: طریق اتّصال به من این نور است. شما توحید می‌خواهید این‌ها هستند. برای همین حضرت می‌فرمایند: اگر من از فضایل زیارت ابی‌عبدالله(ع) برای شما می‌گفتم، شما حج را رها می‌کردید. اصلاً هیچ‌کدامتان سراغ حج نمی‌رفتید. بیت‌الله خالی می‌شد. لذا آن فضائل را نمی‌گویم.تازه یک قسمی از آن را وجود مقدّس حضرت ثامن الحجج(ع) بیان فرموده كه «مَنْ‏ زَارَ قَبْرَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بِشَطِّ الْفُرَاتِ‏ كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ [فِي‏] عَرْشِهِ». سلطان‌العارفین، ملّا فتحعلی سلطان‌آبادی بیان فرمودند: اگر پرده‌ها بیشتر بالا می‌رفت، مردم به اشتباه، قبر ابی‌عبدالله(ع) را سجده می‌کردند.حالا این که یک عدّه می‌گویند: وقتی حضرت بیاید، کربلا، قبله می‌شود، اوّلاً معلوم نیست – البته یک روایتی داریم - ثانیاً اگر باشد، برای همان زمان است. یک موقع کسی حماقت نکند بگوید: کربلا می‌خواهد قبله بشود، من از الآن رو به کربلا نماز می‌خوانم! این عین حماقت است. این دور از اهل‌بیت بودن است. این همان جنگ نرم شیطان است.شیطان خیلی موذی است. یکی از جنگ‌های نرمش این است که بیان می‌کند: مگر قرار نیست وقتی آقاجان بیایند، کربلا قبله شود؟ خوب از الآن به آن سمت نماز بخوان. کربلا می‌رود، به جای این که رو به قبله بایستد، پشت به قبله می‌کند، رو به حرم ابی‌عبدالله(ع) نماز می‌خواند. این عین بت‌پرستی است. این عین حماقت و نفهمی است. ما باید هر چه اهل بیت می‌گویند، انجام بدهیم، خودسرانه کار نکنیم. هر که خودسرانه کار کند، عین دیوانگی است. اگر یک موقع هم این کار را کردیم، توبه و استغفار کنیم. بعضی دیوانه‌اند بعد می‌خواهند به نام اهل بیت هم ببرند. این همان چیزی است که شیطان دوست دارد. این همان فریب شیطان است، مواظب باشیم.به ما گفتند: نماز را باید رو به کعبه بخوانیم، چشم. صددرصد کعبه به کربلا نمی‌رسد. شرافت کربلا کجا و شرافت کعبه کجا!؟ هیچ موقع شرافت کعبه به شرافت کربلا نمی‌رسد، امّا امر است شما رو به کعبه نماز بخوانی.به خود پیغمبر(ص) امر شده به بیت‌المقدّس نماز بخوان، چشم، بعد شانه‌اش را بین نماز چرخاندند، گفتند رو به بیت‌الله نماز بخوان، چشم. دیگر ما نعوذبالله از پیغمبر(ص) بالاتریم!؟ مواظب باشیم یک موقع گرفتار همزات شیطان نشویم. یک موقع اگر این روایات را شنیدیم، نگوییم: دیگر خود امام صادق و امام رضا(ع) بیان فرمودند، دیگر نمازهایمان را هم همیشه رو به کربلا بخوانیم. باید مراقب باشیم.لذا دستمان را از دست علمای ربّانی جدا کنیم، گرفتار می‌شویم. هر چه خودمان دلمان خواست، غلط است. اتفاقاً این همان است که شیطان دلش می‌خواهد. همزات که گفتیم جنگ نرم شیطان است، همین است. می‌گوید: آفرین، همین کار را انجام بده، این درست است. کعبه چیست؟ امام حسین که برتر است و ...یکی از آقایان بیان می‌فرمود: من در جمکران دیدم یکی گفت: الله اکبر، یا مهدی ادرکنی، بسم اللّه الرّحمن الرّحیم، نمازش را ادامه داد. با خودم گفتم: شاید من اشتباه شنیدم، ببینم نماز دوم را چه می‌کند، دیدم نماز دوم را هم همان‌گونه خواند. بعد از نماز گفتم: آقا این نماز شما باطل است، گفت: باطل است، برای من باطل است، تو برو نماز خودت را بخوان. گفتم: خوب قبلش بگو، یک توسّلی به آقا بکن، بعد نماز را بخوان امّا این که بعد از تکبیره‌ الاحرام، می‌گویی: یا مهدی ادرکنی که نماز را باطل می‌کند. بعد به مزاح گفتم: می‌دانی مَثَل تو مثل آن لطیفه‌ای است که طرف گفت: الله اکبر، خامنه‌ای رهبر، نماز را ادامه داد، به او گفتند: الله اکبر که خامنه‌ای رهبر ندارد، در نماز نباید این را گفت، در رکعت بعد گفت: الله اکبر، خامنه‌ای رهبر، مرگ بر ضد ولایت فقیه! حالا مثل تو هم مثل اوست. من می‌گویم: نماز شما باطل است، تو می‌گویی: برو شما برای خودت نمازت را بخوان!این شیطان است. حالا با این نمازش حال هم می‌کند! شیطان می‌خواهد این‌طوری به تو حال بدهد. این شیطان است. ما باید آن چه را که خدا می‌فرماید، انجام بدهیم. کدام‌یک از حضرات معصومین(ع) به ما اجازه دادند الله اکبر بگوییم، بعد بگوییم: یا مهدی ادرکنی، بعد بگوییم: بسم اللّه الرّحمن الرّحیم!      راه فقط اهل بیت است، هرچه که بیان فرمودند: مطیع شویم، آن‌وقت خدا گواه است، حبّ هم بیشتر می‌شود. هرچه مطیع شویم، حبّ به اهل بیت هم بیشتر می‌شود...................................[۱]. نور/ ۳۵[۲]. اسراء/ ۷۰[۳]. حجرات/ ۱۳[۴]. وسائل الشيعه، ج: ‏۱۴، ص: ۵۱۴[۵]. كامل الزيارات، ص: ۱۴۷[۶]. حدید/ ۳  









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 284]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن