تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816759242
تفسیر بر اساس ترتیب نزول با سه قرائت
واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
تفسیر بر اساس ترتیب نزول با سه قرائت
روش تفسیر بر اساس ترتیب نزول به سه دسته تقسیم بندی می شود: ۱ - اندیشهای که معتقد به ضرورت روش تفسیر بر اساس ترتیب نزول قرآن است ۲- اندیشهای که معتقد به تحول آفرینی در جامعه است ۳- اندیشهای که معتقد به تاریخمندی قرآن است .
بخش دوم و پایانی تفسیر بر اساس ترتیب نزول از نظر روش شناسی چه جایگاهی دارد؟ برخی آن را یک سبک تفسیری در کنار دیگر سبکهای تفسیری دانستهاند. استاد بهجتپور میگوید: «تمام ادّعا در پافشاری بر تفسیر بر اساس ترتیب نزول این است که این سبک در میان سبکهای تفسیری موجب فهم بهتر مرادهای خدای متعال میگردد. (همان) واقعیت آن است که همه دیدگاههای موجود را نمیتوان در روش شناسی یکسان انگاشت. مطالعه دیدگاههای موجود با توجه به مبانی و اهدافی که برای این گونه تفسیری بیان کردهاند، ما را به این نتیجه میرساند که سه نگاه به تفسیر بر اساس ترتیب نزول وجود دارد: یکی تفسیر ترتیب نزول به مثابه یک رویکرد، دومی تفسیر بر اساس ترتیب نزول به مثابه یک روش، و سومی تفسیر بر اساس ترتیب نزول به مثابه یک مکتب است. در آنچه دروزه و ملاحویش انجام دادهاند، مبانی خاصی دیده نمیشود. به نظر میرسد کار مهم آنها این بوده که ترتیب سورهها را در تفسیرشان تغییر دادهاند. آنچه که از سخنان مهندس بازرگان و نیز آقایان بهجتپور و حکیم به چشم میخورد، این است که این گونه تفسیری را به مثابه یک روش تفسیری میدانند که در مبانی با تفاسیر متعارف قرآن تفاوتی ندارد. با این حال، هدایت بخشی مؤثرتر قرآن را در عرضه مفاهیم قرآن به همان ترتیبی میدانند که نازل شده است. اما آنچه از نوشتههای دکتر نکونام استفاده میشود، این است که این گونه تفسیری به نظر ایشان مبتنی بر مبانی خاص است که مهمترین این مبانی، تاریخمندی قرآن و عرفی بودن زبان قرآن است. با توجه به اینکه هر یک از مکاتب تفسیری با توجه به مبانی خاص خودش از دیگری متمایز میشود، میتوان گفت که تفسیر بر اساس ترتیب نزول با قرائت ایشان یک مکتب تفسیری است. کدام فهرست از ترتیب نزول؟ یکی از مشکلات تفسیر بر اساس ترتیب نزول، دستیابی به جدولی مطمئن از ترتیب نزول قرآن است. هم کسانی که از روی اجتهاد به عرضه ترتیب نزول پرداختهاند مانند خاورشناسان، و هم کسانی که خواستهاند با تکیه به روایات و منابع نقلی به فهرستی از ترتیب نزول دسترسی پیدا کنند، نتوانستهاند به فهرستی واحد دست یابند. البته باید اذعان کرد که برای ترمیم اشکالات و اضطرابهایی که در متن روایات ترتیب نزول است، میتوان به معیارهای اجتهادی، مانند مضمون سورهها و سبک بیانی سورهها یا به آیات تاریخدار استناد کرد. یکی از استادان محترم در تبیین روش دستیابی به ترتیب نزول قرآن و نقد روش برخی خاورشناسان در این مورد میگوید: «کار غربیها از دو ناحیه اشکال دارد: یکی از ناحیه روش علمی، که آنان برای کشف ترتیب نزول سورهها و واحدهای نزول به طور عمده استنباط و اجتهاد را چاره کار دیدهاند، در صورتی که کشف ترتیب نزول سورهها و واحدهای نزول، موضوعی نقلی و روایی است و بیشتر از اجتهاد و استنباط بر نقل و ارزیابی آنها تکیه دارد.» (همان، /20) باید گفت که موضوع کشف ترتیب نزول سورهها و واحدهای نزول، موضوعی تاریخی است؛ نه صرفاً نقلی. بنابراین، اولاً تلقی و تقسیم این موضوع به «نقلی و روایی» و «اجتهادی و استنباطی» صحیح نیست، بلکه اساساً موضوعی تاریخی است. ثانیاً با توجه به آنکه این تاریخ اکنون به طور زنده از دسترس ما خارج است، چارهای نداریم که بر اساس دادههای تاریخی که برای ما یا نقل شدهاند و یا به جای ماندهاند، دست به تحلیل تاریخی بزنیم. روایات ترتیب نزول هم میتواند به عنوان یکی از این دادهها مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد، اما نمیتوان گفت که مضامین آیات و یا ساختار آیات نمیتواند در تحلیل تاریخگذاری واحدهای نزول نقشی داشته باشد و باید فقط بر روایت و نقل استناد کنیم. گویا نویسنده محترم موضوع تاریخگذاری یک متن تاریخی که محصول بیست و سه سال است را با موضوعی چون فقه و تشریع اشتباه گرفته است. معمولاً در احکام فقهی شرایع گفته میشود که این امری نقلی است که مراد گوینده از «نقلی» در برابر «عقلی» است. تنازل از ادعای تفسیر بر اساس ترتیب نزول یکی از نویسندگان محترم پس از اذعان به اینکه نمیتوان به این راحتی به ترتیب نزولهای موجود در روایات یا مبتنی بر اجتهاد افراد تکیه کرد، در یک اظهار نظر از ادعای اصلی که تفسیر بر اساس ترتیب نزول است، تنازل میکند و میگوید: «محور فهم این مسئله شناخت مفاهیم کلیدی تحولساز است، نه تاریخ گذاری آیات و سورهها. مَثل عمل پیامبر مثَل مربی نقاشی و خط است که صرف نظر از بزرگی و کوچکی دانشآموز و متربی، سرمشقی میدهد و تمرینی میدهد. هر زمان شاگرد آن را با موفقیت به پایان رساند، سرمشق بعد را به او تمرین میدهد تا به تدریج مهارت وی را افزایش دهد. طولانی و کوتاهی دوره، محصول تلاش محصل از درون و رفع برخی موانع از بیرون است و تاریخ و زمان در آن نقش ماهوی و عنصری اصلی را بازی نمیکند.» (همان، /65) باید گفت که این نکته نویسنده، یعنی «شناخت مفاهیم کلیدی تحولساز و نه تاریخگذاری آیات و سورهها» نکتهای قابل تأمل است و البته به نظر میرسد که نوعی عقبنشینی از تأکید بر تفسیر بر پایه ترتیب نزول باشد. اما نویسنده محترم در ادامه، مَثَل پیامبر را مَثَل مربیای دانسته است که به کودکی خط یا نقاشی میآموزد که بیشک باید در سیری معقول پیش رود و نمیتوان این سیر طبیعی را به عکس در مورد کودکی دیگر به انجام رساند. اما به نظر میرسد که این قیاس، قیاسی معالفارق است. خط و نقاشی یک مهارت است که تقریبا ًـ صرف نظر از استعدادهای گوناگونی که در کودکان است ـ همه کودکان قبل از آموزش خط و نقاشی با هم یکساناند و از این رو همه آنها باید سیر تقریباً یکسانی را طی کنند. اما نه میتوان همه جوامع بشری را به مانند کودکان، یکسان دانست و نه قرآن را میتوان به مثابه تعلیمدهنده یک مهارت در نظر گرفت. در اینکه باید برای هدایت هر جامعهای خط سیری را طراحی کرد و به تدریج بدان عمل کرد، تردیدی نیست؛ اما مسئله آن است که ما همه جوامع را یکسان بپنداریم و برای همه آنها نسخهای واحد بپیچیم و فکر کنیم که عمل به این نسخه، بیماری هر یک از جوامع را به تدریج برطرف میکند و همه این جوامع با پیمودن دوران عمل به این نسخه، به سلامتی کامل دست مییابند. من میخواهم در اینجا مَثَل دیگری بزنم که فکر میکنم این مَثَل برای امر هدایت به واقع نزدیک تر باشد تا مَثَل نویسنده محترم. فرض کنید که دو خطیب در صدد هستند تا هر یک طی دورهای یک ماهه به تبلیغ امور دینی بپردازند؛ یکی، در جمعی که همه ثروتمند و مرفّه هستند و دیگری، در جمعی که به نان شب خود نیز محتاجاند. آیا میتوان در هر دو مورد از یک سیر تبلیغی و مفاهیم کلیدی یکسان استفاده کرد؟ اگر خطیب اول مرتب بر این نکته تأکید کند که «چرا از مواهب الهی استفاده نمیکنید و از روزیهای حلال بهرهمند نمیشوید» و خطیب دوم تأکید کند که «چرا اموالتان را در راه خدا نمیدهید و چرا مسجد و مدرسه و بیمارستان نمیسازید»، آیا هر دو، راه را اشتباه نرفتهاند؟ بنابراین جوامع را نمیتوان با کودکان بدون مهارت یکسان در نظر گرفت که برای کسب مهارت در یک امر، همگی نیازمند خط سیر آموزشی یکساناند. تعیین معنای آیات بر اساس آیات نازل شده قبلی نویسنده کتاب پا به پای وحی مینویسد: «این روش تفسیری چون با توجه به زمان و ضرورت نزول آنها صورت میگیرد، صحیحتر و کاملتر خواهد بود. ضمناً معنی و مراد هر آیه و کلمه یا گروه آیات را نه با استمداد و استفاده از آیات و سورههای نازل شده بعدی، بلکه با تعمق در خود آیه در شرایط نزول مربوطه و با توجه به مراحل طی شده در زنجیره گروههای پیشین و آیات ابلاغ شده قبلی به دست میآوریم، اگر به ابهام و اشکالی در تشخیص دقیق و منظور از آیه برخوردیم، از جریان وحی جلو نزده تعجیل نمیکنیم و به سراغ سورهها و آیات آینده نمیرویم. امیدوار و منتظر میمانیم تا تنزیلهای بعدی ـ همان گونه که برای رسول مکرم و معاصرینش پیش آمده است ـ روشنگری و راهنمایی لازم را بنماید. (بازرگان، /10) یکی دیگر از طرفداران تفسیر بر اساس ترتیب نزول نیز مینویسد: «هیچ گاه مفسّر قرآن به خود اجازه نخواهد داد که معنای یک آیه را که مسبوق به آیات فراوان دیگری است، در یک معنا به طور مجرد از دیگر معانی در نظر بگیرد.» (ده گفتار در تفسیر بر اساس ترتیب نزول، /22) پیش فرض این نویسندگان محترم آن است که لزوماً باید مبنای هر سخنی از هر گویندهای مستلزم فهم معنای سخنان قبلیاش باشد؛ در حالی که چنین فرضی درست نمیباشد و حداقل باید این را اثبات کرد. چرا باید چنین باشد؟ آیا نمیتواند هر سخنی در بستر خودش معنا داشته باشد؟ ظاهراً نظریهپردازان محترم مخاطب قرآن را انسانی فرض کردهاند که از ابتدای نزول قرآن تا انتها ثابت است و در هر روز و شب با آیاتی معین از قرآن روبروست و در حال رشد است و هر یک از آیات، ناظر به آیات قبلی است و آیات بعدی با شخصیتی روبرو هستند که تمام تعاملات لازم با آیات قبلی را داشته باشد. این امر شاید در مورد تغییر و تحولاتی که یک ماده در برابر یک ترکیب شیمیایی میپذیرد صحیح باشد، اما در مورد انسان و جامعه انسانی این چنین صادق نیست. موضوع انسان و علوم انسانی و نقش عوامل تأثیرگذار بر انسان و جامعه انسانی بسیار پیچیدهتر و متفاوتتر از آن است که فرض گرفته شده است. به هر حال به نظر میرسد که یکی از مهمترین پیشفرضهای طرفداران نظریه تفسیر به شیوه ترتیب نزول آن است که باید مفاهیم موجود در هر یک از سورهها را حتماً با توجه به آنچه در سورههای قبل آمده تبیین کرد و نیز نمیتوان با توجه به آنچه که در سورههای بعد آمده، تبیین کرد. آنها باید برای هر دو طرف این پیشفرض دلیل اقامه کنند. اما هیچکدام از طرفین این پیشفرض مسلم نیست. اما طرف اول، همیشه اینطور نیست که لازم باشد مفاهیم یک سوره با آنچه در سورههای قبل آمده تبیین شود، بلکه فرض اصلی بر این است که کلام گوینده در هر یک از سخنانش که به ظاهر مستقل از دیگری است، خود دارای معنای قابل فهم برای مخاطبان میباشد و نباید مستلزم آن باشد که مخاطب برای فهم آنها همه سخنان قبلی گوینده را نیز در نظر بگیرد. بنابراین ضرورتی ندارد که برای فهم آیه هفتم سوره حمد به سورههای نازل شده قبلی مراجعه کنیم. این آیه صرف نظر از هر آیه دیگری، خودش دارای معنای بسیار روشن برای مخاطبانش است. از طرف دیگر، چه اشکالی دارد که گوینده بعداً مطالبی را بگوید که جزئیات بیشتری را در مورد سخنان قبلیاش ارائه کند. آیه هفتم سوره حمد برای همه مخاطبان، صرف نظر از هر آیه دیگر دارای معنای روشن است. اما خداوند در آیات دیگری از قرآن به بیان مصادیق سه گروه نام برده شده در این آیه پرداخته است و به نوعی مفسّرِ آنهاست. توضیح آنکه ما میتوانیم از یک گزاره، معنایی را استنباط کنیم و در عین حال، میتوانیم از ترکیب همان گزاره با گزاره یا گزارههای دیگری معانی جدیدی را کشف کنیم. در اینجا فرقی نمیکند که گزاره دوم قبل از گزاره اول از گوینده صادر شده باشد و یا بعد از آن. معنایی که هر گزاره برای خود دارد، معنایی ساده است. اما از ترکیب گزارهها، استدلال به وجود میآید و از این ترکیب، گزاره سومی به وجود میآید که آن نتیجه دو گزاره مقدماتی است. بنابراین نمیتوان مفسّر را از کشف و اظهار معنای جدید که حاصل مقایسه گزاره نخست با گزاره دیگر است بازداشت؛ هر چند که گزاره دوم سالها بعد، از گوینده صادر شده باشد. اشکال به روش علامه طباطبایی در تفسیر مصحفی یکی از نویسندگان طرفدار تفسیر بر اساس ترتیب نزول در اشاره به علامه طباطبایی و روش تفسیری ایشان مینویسد: «گاهی مشاهده میشود که مفسّری به معنای ابتدایی و سطحی و لغوی بسنده کرده و تبیین آن را به آینده موکول کردهاند. در این صورت مخاطب میتواند معترض باشد که این چه سبک تفسیری است که مفسّر در آن توانایی لازم برای تفسیر مطالب را در جای جای سورهها ندارد.» همچنین نویسنده دیگری با اشاره به علامه طباطبایی مینویسد: «برخی مفسّران که به روش قرآن به قرآن به تفسیر پرداختهاند، برای تفسیر یک آیه یا یک واژه در یک آیه از آیاتی استفاده کردهاند که آن آیه بعد از آیه مورد نظر نازل شده است. در اینجا این پرسش قابل طرح است که آیا زمانی که این آیه نازل شد و پیامبر آن را تلقّی فرموده و بر مردم خواندند، این آیه به تنهایی واضح و روشن بوده است یا نه؟ اگر این آیه در عصر نزول بر مردم خوانده شده باشد و لازم باشد برای درک معنای آن صبر کنند تا آیات دیگری که بیانگر معنای آن اصطلاحات هستند نازل شود، مستلزم آن است که مخاطب پیامبر مدتی در بلاتکلیفی و بدون فهم مقصود وقت را بگذراند تا مگر آیهای نازل شود و او بتواند با استفاده از آن به معنای آیهای که قبلاً نازل شده دست پیدا کند.» « همان، /25-24» ای کاش در همین یک مورد که از تقوا و متّقین سخن گفته شده است، (رک: همان، /22)، بحث کاملی صورت میگرفت تا خواننده به حُسن و نیکویی تفسیر ترتیبی پی میبُرد و در آن صورت نیازی به بیان این همه ادلّه و توضیح نبود! در اینجا کار علامه در تبیین موضوعات قرآنی دارای اشکال دانسته شده است، اما معلوم نیست که کار ایشان دقیقاً دارای چه اشکالی است. گفته شده که متّقین در سوره قلم، ویژگیهای متّقین سوره بقره را ندارند، اما معلوم نیست که چه ویژگیهایی دارند! در مورد تفسیری که مفسران از «شفع» و «وتر» عرضه کردهاند نیز اشکالاتی گرفته شده است، اما ای کاش گفته میشد که بر اساس تفسیر به شیوه ترتیب نزول، معنای شفع و وتر چیست. در مجموع در این نوشته، حتی یک مورد بیان نشده که خواننده به وضوح دریابد که این سبک از تفسیر چه چیز حل نشدهای را حل میکند. در مورد تفسیر آیه هفتم سوره مبارکه حمد بین فهم معنای یک آیه و توضیح بیشتر در مورد مصادیق آن اشتباه کرده است. هیچگاه مفسرانی چون علامه طباطبایی که در تبیین آیه(صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ ...)به آیاتی مانند(وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَ ...)(نساء/69) اشاره کردهاند، مدعی نشدهاند که مخاطبان اولیه برای فهم مراد خداوند از آیه هفتم سوره حمد نیاز داشتند تا آیه 69 سوره نساء نازل شود. بلکه آیه هفتم سوره حمد، صرف نظر از آیات دیگر نیز برای آنها معنا داشت و معنایش هم قابل فهم بود. اما آیات بعدی در بیان مصادیق، کمک بیشتری میکند. استناد به برخی از روایات در اثبات ضرورت روش تفسیر بر اساس ترتیب نزول استاد حکیم میگوید: «روایت پیامبر اکرم «لو أنّ النّاس قَرَأوا الْقُرآنَ کَما أَنْزَلَ اللهُ ما اختلف اثنان» (مجلسی، 48/89) یکی از دلایل دقت در سیر نزول قرآن و بازگشت به تأمل دوباره همراه با تاریخ نزول آیات الهی و نشاندن خود در جای مخاطبان آن روز قرآن کریم و دریافت این سیر است. (همان، /61) این روایت بر فرض صحت سند، تصریح در این امر ندارد که منظور پیامبر اکرم (ص) قرائت و خواندن قرآن مطابق ترتیب نزول باشد، بلکه ممکن است منظور این باشد که بدون کم و کاست بخواند که در این صورت منظور آن است که به جمعآوری همه آنچه نازل شده تأکید ورزد. علاوه بر آنکه این روایت به همراه برخی روایات دیگر احتمالاً جعلی باشد و هدف جعلکنندگان آن باشد که القا کنند قرآن موجود مشتمل بر همه «ما انزل الیه» نیست، همان طور که القای این معنا در روایت بعدی «لَو قَدْ قَرأ القُرآنَ کما أنزل لألْفیتنا فیه مسمّین» از پرده برون افتاده است. نویسنده محترم در مورد روایتی که به امام باقر (ع) نسبت داده شده که «مَا ادَّعَى أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ أَنَّهُ جَمَعَ الْقُرْآنَ کُلَّهُ کَمَا أُنْزِلَ إِلاّ کَذَّابٌ وَ مَا جَمَعَهُ وَ حَفِظَهُ کَمَا نَزَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى إِلاّ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (ع) وَ الأَئِمَّهُ مِنْ بَعْدِهِ» (کلینی، 1/228) میگوید: «حمل لفظ «کما انزل» بر مفهوم کاستی و نقصان نیاز به مقدمات خارجی دارد.» (ده گفتار در تفسیر بر اساس ترتیب نزول، /63) در اینجا کسی میتواند این قرینه را نشان دهد و آن کلمه «کلّه» قبل از عبارت «کما أنزل» است. نویسنده محترم مدعی شده است که اصطلاح «کما انزل» در روایت «لو قد قرأ القرآن کما أنزل لألفیتنا فیه مسمّین» (عیاشی، 1/13؛ مجلسی، 89/115) نیز به معنای ترتیب نزول است. ایشان در این باره میگوید: «امام میفرماید: «لالفیتنا فیه» یعنی ما را در قرآن خواهی یافت و نمیفرماید «اسماء ما را خواهی یافت» و در واقع لفظ «مسمّین» بیانگر خصوصیات و حالت یافتن اهل بیت:در قرآن «کما أنزل» میباشد. بنابراین میتوان گفت لفظ «مسمین» در اینجا اصلاً به معنای اسم مصطلح «نام» نیست، بلکه به معنای نشانه است و معنای کلام امام آن است که اگر قرآن کریم آن گونه که نازل شده است، یعنی به ترتیب نزول خوانده شود، نشانههای ما اهل بیت:را در آن خواهید یافت.» (همان، /64) نویسنده محترم در ادامه برای تأیید برداشت خود از روایت میگوید: «اگر محقق اندک آشنایی با مباحث قرآنی داشته باشد، متوجه آن خواهد شد که اهتمام خداوند متعال در قرآن کریم اساساً به آوردن اسماء افراد نیست، بلکه هدف بیان حقایق است و افراد بسیار زیادی هستند که قرآن کریم از آنها و اعمالشان سخن گفته، اما اسمی از آنها به میان نیاورده است و در واقع تنها به بیان نشانههای ایشان پرداخته است. چنان که از میان چندین هزار پیامبری که خداوند متعال به سوی خلق فرستاده است، تنها نام عده معدودی از ایشان را در قرآن کریم آورده و خطاب به پیامبر اکرم (ص) میفرماید: «مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُص» نیاوردن نام ایشان یا نقل نکردن قصص آنها دلیل بر نبودن آنها و یا نقص قرآن کریم نخواهد بود.» (همان، /65) در اینجا چند نکته را یادآور میشوم: اول آنکه با همه این مقدماتی که نویسنده محترم آورد تا اثبات کند که اگر قرآن به ترتیب نزول خوانده شود، نشانههای اهل بیت:را در قرآن خواهد یافت، جای این سؤال وجود دارد که کسی بپرسد: چرا اگر قرآن به ترتیب فعلی خوانده شود، نمیتوان نشانههای اهل بیت:را در آن یافت؟ دوم آنکه این اظهار نظر ایشان که در قرآن به نام بردن از افراد اهتمامی نشده است، عمومیت ندارد. قرآن کریم در بیان داستان بنیاسرائیل، 136 بار از حضرت موسی (ع) نام برده است! سوم آنکه قرآن نمیگوید که از برخی پیامبران نام میبریم و از بسیاری نام نمیبریم! بلکه میگوید داستان برخی را میگوییم و داستان برخی را نمیگوییم. به این معنا که اگر از آنها نامی برده نشده، داستانی نیز ذکر نشده است. اما اینکه نویسنده میگوید «نیاوردن نام ایشان و یا نقل نکردن قصص آنها دلیل بر نبودن آنها و یا نقص قرآن کریم نخواهد بود» ما نیز با ایشان کاملاً موافقیم، اما این امر چگونه ادعای ایشان را در تفسیر و تبیین روایت ثابت میکند؟! دیدگاه سوم: تفسیر تاریخی قرآن در دهههای اخیر، نظریهپردازیهای جدیدی در حوزه ارتباط پیامهای قرآن با حوادث و وقایع و واقعیتهای عصر شکل گیری متن قرآن به عرصهاندیشههای قرآن پژوهانه گام نهاده است. پیشینیان در بیان ارتباط آیات قرآن با و اقعیتهای عصر نزول، آن را در قالب اسباب نزول بیان میکردند. آنها بر این باور بودند که آیات قرآن از نظر دارا بودن سبب یا عدم آن بر دو دسته است: دستهای که بدون هیچ سبب خاصی نازل شده است و بیشتر آیات قرآن در این دسته، که تنها به خاطر هدایت انسانها به راه راست نازل شده است، قرار دارد و دسته دوم آیاتی است که به دنبال واقعه یا سؤالی نازل شده است. اما معاصران در تبیین ارتباط قرآن با شرایط و وقایع عصر نزول از موضوع اسباب نزول عبور کرده و بر نقش واقعیتهای موجود در زمان نزول قرآن بر شکل دهی الفاظ و معانی قرآن تأکید کردهاند. نصر حامد ابوزید، محمد آرکون و حسن حنفی جزء این گروه از روشنفکران دینی هستند. (بسّام الجمل، /132) حسن حنفی در نوشتهای با عنوان «الوحی و الواقع؛ دراسه فی اسباب النزول» میگوید که بر خلاف نظریه پیشینیان، هیچ آیهای از آیات قرآن بدون سبب نازل نشده است، بلکه همه آیات قرآن برآمده از اسباب و واقعیتهای خارجی است. (همان، /26) این روشنفکران گرچه بر تاریخمندی متن قرآن تأکید دارند، اما هیچ کدام در حوزه ترتیب نزول و تفسیر قرآن بر اساس ترتیب نزول وارد گام ننهادهاند. آقای دکتر جعفر نکونام با اختصاص بخش عمدهای از فعالیتهای پژوهشی خود بر موضوع تاریخگذاری و تاریخمندی قرآن و مفاهیم آن، بر این باور است که توجه به این دو موضوع و تفسیر قرآن بر اساس ترتیب نزول میتواند تحولی مهم در عرصه تفسیر قرآن کریم به وجود آورد. دیدگاه این قرآن پژوه با آنچه در دو دیدگاه قبل آمد متفاوت است. ایشان از تفسیر بر اساس ترتیب نزول با عنوان تفسیر تاریخی نام میبرد که باید اذعان کرد که این اصطلاح مفهومی گسترده تر از تفسیر بر اساس ترتیب نزول دارد. در واقع تفسیر بر اساس ترتیب نزول، یکی از انواع تفسیر تاریخی است. از این رو طبق این دیدگاه، هر جا که پای تفسیر قرآن به میان میآید، اعم از اینکه یک سوره مورد تفسیر قرار گیرد یا یک آیه و یا یک واژه و یا حتی اگر تفسیر موضوعی باشد، باید به تاریخ نزول هر یک از واژهها، آیات و سورههای قرآنی توجه شود. (نکونام، تفسیر تاریخی قرآن، /43-44) به نظر دکتر نکونام اغلب تفاسیری که از سورههای قرآن به دست داده میشود، حاصل نگرشی انتزاعی و کلی گرایانه و بریده از بستر تاریخی نزول آنها و با تلقی ماورائی و آسمانی نسبت به زبان قرآن است، حال آنکه این نگرش و تلقی، آدمی را از فهم صائب و صحیح مراد الهی باز میدارد. (نکونام، تفسیر سوره علق در بستر تاریخی، /63). به نظر ایشان هر واحد نزول قرآن به مثابه خطبه خطیبی حکیم و بلیغ است که حسب مقتضای حالات و حاجات مردم عصر و مصر نزول قرآن ایراد شده است. از این رو مقتضیات و اسباب نزول آیات قرآن در خود آیات انعکاس پیدا کرده است. (نکونام، در آمدی بر تاریخ گذاری قرآن، /123) از این رو از نظر ایشان، بهترین روش تفسیر قرآن، تفسیر تاریخی قرآن کریم است؛ چون قرآن متنی تاریخمند است و طی 23 سال به اقتضای شرایط و مقتضیات عصر رسالت پیامبر اسلام (ص) نازل شده است و این شرایط و مقتضیات، قراین حالی و مقامی آیات قرآن به شمار میروند و تردیدی نمیتوان داشت که هر کلام بدون لحاظ قرائنش به درستی و روشنی فهمیده نمیشود. اندک توجهی به اینکه هر یک از سورههای قرآن متناسب با شرایط تاریخی و جغرافیایی ویژه و خطاب به مردمی با رفتارها و آداب و رسوم خاص نازل شده است، کافی است که بفهماند این واقعیات در نوع بیان قرآن تأثیرگذارند و به منزله قراین حالی فهم قرآن تلقی میشوند و نادیده گرفتن آنها، فهم مبهم یا نادرستی را از آیات قرآن به دست میدهد (نکونام، تفسیر تاریخی قرآن، /45). البته ایشان هم الهی بودن متن قرآن و هم جاودانگی پیامهای قرآن را باور دارند. (نکونام، تفسیر سوره علق در بستر تاریخی، /64-65) طبق بیان ایشان، انکار ناپذیراست که قرآن به ترتیبی خاص نازل شده است و بیتردید رعایت این ترتیب نزول مهم بوده است. حال باید پرسید: اگر رعایت ترتیبی که قرآن بر آن نازل شده، مهم بوده است، چرا باید این ترتیب در تفسیر قرآن رعایت نشود؟ (همان، /49) عقل نیز حکم میکند که باید امام علی (ع) مصحف خود را موافق نزول مرتب کرده باشد؛ زیرا از طرفی بدیهی است که خداوند حکیم است و کاری بیحکمت نمیکند و خداوند قرآن را به ترتیب تاریخی نازل کرده است و به طور قطع بر این ترتیب حکمتی مترتب بوده است؛ چنان که فرموده:(وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَهً واحِدَهً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ وَرَتَّلْناهُ تَرْتیلاً*وَلا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْناکَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسیراً)(فرقان/32-33) و از طرف دیگر مسلّم است که امام علی (ع) نیز حکیم بوده است و لذا او باید در امر مهمی چون ترتیب دادن به قرآن به مقتضای حکمت عمل کرده باشد. اگر پذیرش این مطلب که کار خداوند حکیمانه است لازم است، باید قبول کرد که موافق نزول بودن قرآن حکیمانه است و اگر مسلّم است که حضرت علی (ع) حکیم بوده است، باید پذیرفت که قرآن را حکیمانه یعنی به ترتیب نزول مرتب ساخته است (همان، /48). این سخن به طور تلویحی بر این امر دلالت دارد که قرآن موجود به ترتیبی غیر حکیمانه مرتب شده است. به هر حال، یکی از مبانیای که طرفداران نظریه تفسیر تاریخی باید به آن پاسخ دهند، بیان شفاف مواضعشان در مورد این مسئله است که ترتیب موجود در قرآن را چگونه ارزیابی میکنند. تفاوت تفسیر مصحفی با تفسیر تاریخی سؤالی که در اینجا مطرح است، این است که در صورت تفسیر قرآن بر اساس نزول، تفسیر قرآن دچار چه تفاوت یا تفاوتهایی میشود. آقای نکونام این تفاوت را بسیار گسترده میبیند و در این باره میگوید: «کسانی که سورههای قرآن را به ترتیب نزول و با توجه به بستر تاریخیاش مطالعه کرده و به دستاوردهای بسیار چشمگیر و تأثیرگذار آن دست یافتهاند، برای آن ارزش و اهمیت فراوانی قائلاند. این دستاوردها چندان چشمگیر و تأثیرگذار است که بسا اغراق نباشد اگر گفته شود نو بودن دینی که حضرت قائم (ع) آن را پس از قیام خود ترویج خواهند کرد (مجلسی، 52/135)، به سبب مطالعه قرآن به ترتیب نزول و در بستر تاریخیاش است.» (همان، /45) ایشان این تأثیر را نه تنها خاص آیات احکام، بلکه به همه آیات قرآن تعمیم میدهد. وی در این باره مینویسد: «اهمیت توجه به نظم و ترتیب نزول به آیات الاحکام و آیات تاریخی قرآن اختصاص ندارد. ملاحظه دیگر آیات نیز مانند آیات قصص و قیامت نشان میدهد که آنها هم با رعایت مناسبت تاریخی و مقتضای حال مخاطبان در دورههای مکی و مدنی نازل شدهاند و لذا توجه به زمان و ترتیب و بستر نزول آنها نیز ضروری مینماید.» (همان، /49) البته نویسنده محترم نگفتهاند که به طور مثال سوره یوسف چگونه با توجه به مقطع زمانی خاصی که در آن نازل شده است، دارای معنای خاصی است که اگر در شرایط دیگری نازل میشد، به گونه دیگری بود و معنای آن نیز تغییر میکرد؟! به نظر میرسد که ادعای تاریخمندی در مورد همه موضوعات قرآنی ادعای اغراقآمیز است. همچنین در این نظریه، یکی از نتایج تفسیر تاریخی را از میان برداشتن اختلافات تفسیری ذکر کرده و گفتهاند: «چنین مطالعهای اگر به ترتیب پیدایش و پیشرفت شرایط و حوادث باشد، نتایج مطالعه دو چندان خواهد شد و قریب به تمام اختلافات تفسیری از میان برداشته خواهد گشت.» (همان، /46) به نظر میرسد که در این زمینه نیز اغراق شده است. بسیاری از زمینههای پیدایش اختلافات تفسیری هیچ ربطی به موضوع تاریخ نزول ندارد. به طور کلی میتوان گفت که عمده اختلافات تفسیری از سه ناحیه ناشی میشود: متن قرآن، موقعیت نزول آیات و شخصیت مفسّر. در متن قرآن، اموری چون الفاظ چند اشتراک لفظی، حقیقت و مجاز، معانی حروف، مرجع ضمیر، وجوه اعراب، اختلاف در تقدیر، اجمال لفظ و اختلاف قرائات موجب اختلاف در تفسیر شده است. در مورد نظریات و اعتقادات مفسّر نیز عواملی چون اختلاف در منابع قابل استناد در تفسیر، باورهای کلامی و اعتقادی مفسّر و جهتگیریهای عصری مفسّر از عوامل مهم اختلاف در تفسیر از ناحیه مفسّران است.3 البته اختلافاتی که نویسنده مقاله «تفسیر تاریخی قرآن» یادآور شده است، به عنوان یکی از عوامل سه گانه مورد اشاره قابل قبول است. عدم توجّه به موقعیت نزول و گزارشهای متعدد در موقعیت نزول برخی آیات سبب اختلاف در تفسیر شده است. این موضوع حتی در زمان صحابه نیز مورد توجّه قرار داشته است. نقل است که عمر روزی با خود سخن میگفت و شکوه داشت از اینکه چسان امت پیامبر با هم اختلاف میورزند و حال آنکه پیغمبرشان یکی و قبلهشان نیز یکی است. در همین حال ابن عباس به وی گفت: قرآن در میان ما نازل شد، خواندیم و یاد گرفتیم و دانستیم که در چه مورد نازل شده است. اما پس از ما مردمی میآیند که نمیدانند و همچنین مقتضیات حال را درک نمیکنند و رأی خود را در فهم قرآن دخالت میدهند. این است که اختلاف پیدا میشود و چه بسا که اختلاف، کار را به کشتار برساند. عمر از شنیدن این سخنان خشم گرفت و ابن عباس را از نزد خود راند. ابن عباس رفت و عمر ساعتی اندیشید. گفته ابن عباس به نظرش درست آمد. او را خواست و گفت: آنچه گفتی تکرار کن. ابن عباس نیز چنان کرد. عمر سخن او را شنید و فهمید و شگفتی کرد. (رامیار، /627) مبانی تفسیر تاریخی عمدهترین مبنای این دیدگاه، مبنای زبان شناختی است. پیشفرض اساسی تفسیر تاریخی قرآن این است که معنای مراد خدای تعالی از الفاظ و تعابیر قرآن عبارت از همان معنایی است که عرب حجاز در عصر نزول میفهمیدند. بر این اساس تأکید بر این است که در تفسیر قرآن باید به همان اطلاعات و منابعی مراجعه کرد که میتواند معهودات عرب حجاز را در عصر نزول به ما گزارش کند. تلقی نویسنده این است که قرآن به همان زبان متعارف و رایج عرب حجاز عصر نزول نازل شده است، بنابراین باید به اطلاعاتی مراجعه کرد که زبان متعارف آن مردم را به ما بشناساند. به موجب این پیشفرض هیچ لفظ و آیهای در قرآن وجود ندارد که آن مردم به معنای مراد خدا از آن پی نبرده باشند. بر این اساس، تفسیر یعنی پرده برداشتن از الفاظ و عبارات قرآن امری عارضی است و نه ذاتی. یعنی عرب عصر نزول مراد الهی را از الفاظ و عبارات قرآن به روشنی در مییافتند و نیاز به تفسیر برای مردمانی پدید آمد که در عصر و مصر نزول قرآن وجود و حضور نداشتند. بر اثر گذشت زمان و تطور معنایی واژگان و تعابیر زبان عربی و از میان رفتن قراین حالی و مقامی آیات قرآن نیاز به تفسیر پیدا شد. (نکونام، تفسیر تاریخی قرآن، /49-50) نقد دیدگاه تفسیر تاریخی درباره این برداشت و قرائت از تفسیر بر اساس ترتیب نزول چند نکته یادآوری میشود. باید گفت که در مورد سه گزاره هیچ کدام از مفسران قرآن تشکیک نکردهاند: 1- قرآن کریم به تدریج بر پیامبر نازل شده است و آن حضرت نیز به همان ترتیبی که نازل میشد، بر مردم میخوانده است. مستند این گزاره نص آیات قرآن کریم است؛ (لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَهً واحِدَهً)(فرقان/32)، (وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُکْث)(اسراء/106). 2- دانستن مناسبتهایی که برخی از آیات در آن نازل شده است، در تفسیر قرآن فی الجمله نقش دارد. همه مفسران قرآن پذیرفتهاند که بخشی از قرآن ناظر به پیشامدها یا پرسشهایی است که در عصر نزول پیش آمده است. تقریباً پانزده درصد از قرآن دارای اسباب نزول خاص تلقی شده است. 3- برای فهم مفاهیم اولیه و کاربردی واژهها و عبارات قرآن باید تا آنجا که ممکن است، به فرهنگهای عربی معتبر که کاربردهای عصر نزول قرآن یا نزدیک به آن را گزارش میکنند مراجعه کرد و حتی الامکان معنای موضوعٌ له و استعمالی آنها را در عصر نزول قرآن به دست آورد. اما مفسران قرآن کریم علاوه بر این پیشفرضها، دارای پیش فرضهای دیگری نیز بودهاند که برخی از آنها به قرار زیر است: 1- مخاطب قرآن فقط اعراب جزیره العرب در عصر نزول نبودهاند، بلکه همه انسانها از بدو نزول قرآن تا زمانی که دنیا برپاست، مخاطب قرآن به شمار میآیند، گرچه بدون شک مردم جزیره العرب در عصر رسالت پیامبر اکرم، مخاطبانِ اولیه قرآن بودهاند. 2- نمیتوان ادعا کرد که چون قرآن کریم به زبان عربی مبین نازل شده است، باید مردم عرب در آن زمان تمام معنای مراد از همه آیات قرآن را میفهمیدند. در هیچ زبانی چنین نیست که همه مردمی که به آن زبان سخن میگویند، سخنان یک خطیب را که به آن زبان سخن میگوید به یک اندازه بفهمند. اینکه قرآن به زبان عربی مبین نازل شده است، به این معناست که قرآن به زبان خاص یک قبیله نازل شده است که به طور طبیعی برای همه قبایل قابل فهم نیست. قرآن کریم به زبانی نازل شده است که برای همه قبایل قابل فهم بوده است. میتوانیم این موضوع را به زبان بینالمللی مثال زد. به طور مثال، زبان انگلیسی در جهان امروز دارای لهجههای مختلف است، اما زبان انگلیسی بینالمللی برای همه لهجهها قابل فهم است. مکه نیز مرکز رفت و آمد تجاری و مذهبی بوده است، از این رو زبان عربی در آنجا از غرابتهایی که معمولاً در زبان هر یک از قبایل بوده، برکنار بوده است. 3- بیشتر آیات قرآن زمانمند نیست. وحی الهی بیشتر از آنکه خصوصیات عصری و مصری مخاطبان را در نظر بگیرد، ناظر به هدایت انسان به صراط مستقیمی است که بر اساس فطرت انسان شکل گرفته است. همین طور بیشتر آموزههای قرآن سخن از واقعیتهای تاریخی و نیز حقایق ماورائی دارد که زبان و قومیت و تاریخ و جغرافیای نزول قرآن در مورد آنها هیچ نقشی ندارد. نقل قصههای قرآن و نیز خبر دادن از زندگی پس از مرگ و نیز عالم غیب از این دسته از آموزههای قرآن است که بخش عظیمی از حجم قرآن کریم را در بر میگیرد. این آموزهها کما بیش در دیگر کتب آسمانی پیشین که نه زبانشان عربی بوده و نه مخاطبانشان اعراب جزیره العرب بودهاند، به عینه آمده است؛ (وَ إِنَّهُ لَفی زُبُرِ الأَوَّلین)(شعراء/96). 4- همه واژهها و عبارات قرآن را نمیتوان در چارچوب همان معانی موضوعٌله و کاربردی عرب عصر نزول معنا کرد. بلکه هر جریان اجتماعی سیاسی وقتی به وجود میآید، به ویژه وقتی مدعی ایجاد تحولات گسترده در ساحتهای مختلف زندگی انسان میشود، به همراه خود معانی جدیدی را میآفریند و به واژهها و عبارتها، معناهایی تزریق میکند و در نتیجه اصطلاحات جدیدی شکل میگیرد. قرآن نیز به مثابه متنی که همپای یک تحول بزرگ که جنبههای مختلفی از قبیل فلسفی، کلامی و اجتماعی داشته است، از این امر مستثنا نیست. بنابراین برخی از واژهها در فرهنگ خود قرآن دارای معنایی خاص شدهاند که گر چه بیارتباط به معانی وضعی و کاربردی شان در عصر نزول نیستند، اما در فرهنگ قرآن دارای معنای متفاوتی هستند. دو نکته دیگر نیز بایسته ذکر است: یکی آنکه تفسیر قرآن یکسر عارضی دانسته شد و دیگر آنکه بیان شد که ریشه تقریباً تمام اختلافات تفسیری آن است که قرآن به روش تاریخی تفسیر نمیشود! تردیدی نیست که بخش عمدهای از نیاز قرآن کریم به تفسیر، نیازهایی است که در گذر زمان عارض شده است. گذشت زمان و پرده ابهامی که بر برخی موقعیتهای نزول افتاده، غُبار غربتی که بر برخی از مفردات قرآن نشسته، عدم آشنایی بسیاری از مسلمانان با زبان عربی و ادبیات عرب و نیز پرسشها، شبهات و نیازهای عصری و انتظاراتی که مردم از قرآن دارند، همگی عواملی هستند که نیاز به تفسیر قرآن را دامن میزنند. با این حال همه عوامل عارضی نیستند، بلکه برخی نیز ذاتیاند. اجمال بسیاری از آیات الاحکام، آیات متشابه و ذوبطون بودن قرآن از مواردی است که نیاز برخی از آیات قرآن به تفسیر را مسلّم میسازد. آیات احکام باید توسط پیامبر بیان شود. آیات متشابه باید توسط محکمات تفسیر شود و معانی بطنی نیز چیزی نیست که در معنای ظاهر قرآن باشد. (رک: شاکر، نیاز به تفسیر؛ ذاتی یا عرضی؟، /171-180) نتیجه از آنچه گفته شد، بر نکات زیر به عنوان خلاصه و نتیجه بحث تأکید میشود. 1- همه مفسرانی که به روش اجتهادی قرآن را تفسیر کردهاند، بر نقش اسباب نزول قرآن و نیز تاریخ و شرایط تاریخی نزول آیات و سورههای قرآن کریم فی الجمله اذعان کردهاند. اما کسانی که بر تفسیر بر اساس ترتیب نزول پای میفشارند، همگی بر این نکته توافق دارند که این تفاسیر به طور کامل وافی به مقصود نبوده است و باید به تاریخ نزول و اسباب نزول قرآن بهای بیشتری داده شود تا فهم بهتر و روانتری از آیات قرآن حاصل شود. 2- طرفداران تفسیر بر اساس ترتیب نزول در عین توافق بر نکته پیش گفته، همگی یکسان نمیاندیشند. اندیشههایی که تاکنون در این زمینه ابراز شده است و یا به مرحله عمل در آمده است را میتوان در سه اندیشه خلاصه کرد: الف) اندیشه حصول فهم بهتر در گرو مطالعه قرآن در بستر طبیعی آن که همان بستر تاریخی است، صورت میگیرد. ب) قرآن با روش نزول تدریجی روش خاصی در تحول آفرینی در فرد و جامعه را پی گرفته است که جامعه صدر اسلام نمونه بارز موفقیت شگفتآور این روش است، از این رو انتظار تکرار این تحول مبارک در جوامع امروزی نیز در گرو مطالعه و اجرای آموزههای قرآن در همان بستر نزول است. ج) قرآن یک متن تاریخمند است و فهم درست و واقعی آن تنها در گرو آن است که با توجه به مقتضیات زمان نزول درک شود و هر گونه فهم دیگر که قرآن را متنی غیر تاریخمند فرض کند، فهمی صائب نخواهد بود، بلکه مشکلاتی را در فهم درست قرآن به وجود خواهد آورد. 3- دیدگاه اول تنها در صدد ایجاد زمینه برای فهم روانتر قرآن است، اما دیدگاه دوم بیشتر در پی احیای دوباره بُعد اثربخشی قرآن است و دیدگاه سوم در پی اصلاح فهم قرآن است، و چنین فرض گرفته شده است که مفسران به دلیل فاصله گرفتن از زمان نزول و توجه نکردن به قراین تاریخی، از مراد حقیقی متن فاصله گرفتهاند. 4- در دیدگاههای دوم و سوم برخی اغراقها و تعمیمهای ناروا به چشم میخورد. یکسان انگاشتن همه جوامع و انتظار تحولاتی مشابه تحولات صدر اسلام در نظریه دوم و نیز تعمیم تاریخمندی به همه آیات و آموزههای قرآنی در نظریه سوم از مهمترین مواضعی است که بایسته نقد و امعان نظر است. پینوشتها: 1- این مجموعه در سال 1363 خورشیدی توسط مؤسسه انجام کتاب منتشر شده است. 2- یادآوری میشود که شادروان مهندس بازرگان در کتاب سیر تحول قرآن، بر اساس فرضیات خودش، قرآن را در 194 بخش طبقهبندی کرده است که هر یک از این بخشها یک واحد نزول را تشکیل میدهد. ایشان با محاسباتی که انجام داده، واحدهای نزول مربوط به هر یک از سالهای رسالت را نیز مشخص کرده است. رک: مهدی بازرگان، سیر تحول قرآن، به اهتمام سید محمد مهدی جعفری، شرکت سهامی انتشار، تهران، چاپ چهارم، 1360ش، صص116-127 (جدول شماره 14). 3- برای تفصیل در مورد هر یک از این عوامل مراجعه کنید به: محمد کاظم شاکر، ریشه یابی اختلافات تفسیری، صحیفه مبین، شماره مسلسل 26، صص46-58. منابع و مآخذ: 1. آل غازی، سید عبدالقادر ملاحویش؛ بیان المعانی علی حسب ترتیب النزول، دمشق، مطبعه الترقى، 1382ق. 2. بازرگان، مهدی؛ پا به پا وحی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374ش. 3. بسّام الجمل؛ اسباب النزول، بیروت، دار البیضاء، 2005م. 4. بهجتپور، عبدالکریم؛ همگام با وحی، قم، سبط النبی، 1387ش. 5. جوادی آملی، عبدالله؛ تسنیم، قم، اسراء، 1378ش. 6. دروزه، محمد عزّه؛ التفسیر الحدیث، قاهره، عیسی البابی، 1376ق. 7. ......................... ؛ سیره الرسول، صور مقتبسه من القرآن الکریم، بیروت، المکتبه العصریه، بیتا. 8. رامیار، محمود؛ تاریخ قرآن، تهران، امیر کیبر، 1362ش. 9. شاکر، محمد کاظم؛ «نیاز به تفسیر، ذاتی یا عرضی؟»، مقالات و بررسیها، دفتر 74، 1382. 10. ....................... ؛ علوم قرآنی، قم، دانشگاه قم، 1387ش. 11. شبر، سید عبدالله؛ تفسیر القرآن الکریم، قم، مؤسسه دار الهجره، 1410ق. 12. عیاشی، محمد بن مسعود؛ تفسیر عیاشی، تهران، مکتبه العلمیه الاسلامیه، 1380ق. 13. کلینی، محمد بن یعقوب؛ اصول کافی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت:، 1348ش. 14. مجلسی، محمد باقر؛ بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق. 15. نکونام، جعفر؛ «تفسیر تاریخی قرآن»، پژوهش دینی، شماره 19، پاییز و زمستان 1388. 16. .................. ؛ «تفسیر سوره علق در بستر تاریخی»، مقالات و بررسیها، شماره 74، 1382ش. 17. .................. ؛ در آمدی بر تاریخ گذاری قرآن، تهران، نشر هستی نما، 1380ش. محمدکاظم شاکر / دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم منبع: فصلنامه پژوهشهای قرآنی شماره 62و 63 پایان متن/
93/09/11 - 00:31
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]
صفحات پیشنهادی
نقش دانش اصول فقه در تفسیر قرآن از دیدگاه علامه طباطبائی
نقش دانش اصول فقه در تفسیر قرآن از دیدگاه علامه طباطبائیبا استفاده از دانش اصول فقه هیئت انشایی امر بهمعنای وجوب و نهی بهمعنای حرمت است و مطابق آن آیات تفسیر میشود براساس دانش اصول فقه برخی از جملات معنای التزامی و مدلول سیاقی دارد و مطابق آن آیات تفسیر میشود بخش دوم وبرگزاری نشست علمی آشنايی با مكاتب تفسيری -
برگزاری نشست علمی آشنايی با مكاتب تفسيری شناسه خبر 2432737 تاریخ مخابره یکشنبه ۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳ ۱۸ دین و اندیشه > اندیشکده ها پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با همكاری مؤسسه آموزش عالی حوزوی معصوميه نشست علمی آشنايی با مكاتب تفسيری را امروز يكشنبه 9 آذر برگزار می كند به گزارش خبرگزاقرائت قرآن در مراسم تاجگذاری پادشاهان انگلیس
اسقف پیشین آکسفورد پیشنهاد داد قرائت قرآن در مراسم تاجگذاری پادشاهان انگلیس لرد هریس اسقف پیشین آکسفورد انگلیس اعلام کرد که باید در مراسم تاجگذاری پادشاهان انگلیس خواندن آیاتی از قرآن گنجانده شود به گزارش سرویس دینی جام نیوز لرد هریس اعلام کرد خواندن قرآن ابتکاری است که میترتیب آزادی دارایی های ایران بر اساس توافق ژنو -
گزارش خبرنگار اعزامی مهر از وین 64 ترتیب آزادی دارایی های ایران بر اساس توافق ژنو یک منبع نزدیک به تیم مذاکره کننده اعلام کرد ترتیبات آزادی دارایی های ایران بر اساس توافق ژنو ادامه پیدا خواهد کرد به گزارش خبرنگار اعزامی مهر به وین یک منبع نزدیک به تیم مذاکره کننده هسته ای کمردم مدینه به خاطر امام حسین(ع) قیام نکردند/ دعاهای امام سجاد(ع) تفسیر دوباره دین است -
مردم مدینه به خاطر امام حسین ع قیام نکردند دعاهای امام سجاد ع تفسیر دوباره دین است برخی ناآگاهانه می گویند که مردم مدینه به خاطر امام حسین ع قیام کردند اما چنین چیزی صحت ندارد وگرنه نباید امام سجاد ع ساکت می ایستادند مردم مدینه به قدری نامرد بودند که وقتی حضرت سجاد ع با قاخطبه امام سجاد(ع) در مسجد جمکران قرائت میشود
سهشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۳ - ۱۲ ۰۱ همزمان با سالروز شهادت امام زینالعابدین ع مراسم قرائت خطبه امام سجاد ع در مسجد مقدس جمکران برگزار میشود به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه قم بر اساس برنامه اعلام شده معاونت فرهنگی مسجد جمکران برنامههای امشب این مکان مقدس از ساعروشهای امام حسن مجتبی(ع) در تفسیر قرآن
یکشنبه ۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴ ۲۰ یک عضو هیأت علمی جامعةالمصطفی العالمیه امام حسن ع را الگوی واقعی برای تفسیر قرآن دانست و به تشریح شیوههای تفسیری آن حضرت پرداخت به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه قم حجتالاسلام والمسلمین ناصر رفیعی مصادف با شهادت امام حسن مجتبی ع درتبيين الگوی اقتصادی قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران -
مقاله تبيين الگوی اقتصادی قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران الگوی اقتصادی قانون اساسي را می توان الگوی تأمين نيازهای اساسي ناميد الگويی كه در پی رفع نيازهای انسان در جريان رشد و تكامل اوست در اين الگو اقتصاد وسيله است و وظيفه فراهم كردن زمينه مناسب برای بروز خلاقيتهایجنتی: تکفیریها اساس اسلام را تهدید میکنند
یکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۳ - ۱۱ ۲۴ دبیر شورای نگهبان با بیان اینکه مسئله تکفیریها مسئله روز جهان اسلام است گفت تکفیریها اساس اسلام را تهدید میکنند به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه قم آیتالله احمد جنتی در کنگره جهانی بررسی خطر جریانهای افراطی و تفکیری از«تاریخنگاری هرودوت بر اساس ترجمه جدید» نقد و بررسی میشود -
تاریخنگاری هرودوت بر اساس ترجمه جدید نقد و بررسی میشود نشست نقد و بررسی تاریخنگاری هرودوت بر اساس ترجمه جدید در خانۀ اندیشمندان علوم انسانی برگزار می شود به گزارش خبرگزاری مهر نشست نقد و بررسی تاریخنگاری هرودوت بر اساس ترجمه جدید به همت کارگروه تاریخ و باستان شناسی خامشاور وزیر ارشاد: نقشه راه، حرکت براساس منویات رهبری است
مشاور وزیر ارشاد نقشه راه حرکت براساس منویات رهبری است قم- ایرنا- مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد در امور روحانیت گفت نقشه راه حرکت بر اساس منویات رهبری است به گزارش روز شنبه ایرنا به نقل از مرکز خبر حوزه حجت الاسلام حجت الله نیک ملکی در گردهمایی طلاب و فضلای استان مرکزی مقیم حومردم را با شایعات بی اساس آزرده خاطر نکنید
پیام رضا رویگری در واکنش به شایعه خبر مرگش مردم را با شایعات بی اساس آزرده خاطر نکنید رضا رویگری نسبت به شایعه خبر مرگ خود که در شبکههای اجتماعی و فضایی اینترنت منتشر شده است واکنش نشان داد سیاوش قاسمی بازیگر سینما و تلویزیون در گفتگو با خبرنگار سینما باشگاه خبرنگاران گفت منقشه راه ما، حرکت بر اساس منویات رهبری است
مشاور وزیر ارشاد نقشه راه ما حرکت بر اساس منویات رهبری است قم- ایرنا- مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد در امور روحانیت گفت نقشه راه ما حرکت بر اساس منویات رهبری است به گزارش روز شنبه ایرنا به نقل از مرکز خبر حوزه حجت الاسلام حجت الله نیک ملکی در گردهمایی طلاب و فضلای استان مرکزیدو سوم کتابهای کتابخانه ها بر اساس نیاز مخاطب نیست
مشاور نهادکتابخانه های عمومی کشور دو سوم کتابهای کتابخانه ها بر اساس نیاز مخاطب نیست زنجان - ایرنا - عضو هیات امنا و مشاور دبیر کل نهاد کتابخانه های عمومی کشور گفت دو سوم کتابهای کتابخانه های عمومی بر اساس نیاز مراجعه کنندگان نیست مهر دخت وزیر پور روز شنبه در گفت و گو با خبرنگدر برنامه «هفت» شب گذشته چه گذشت؟ افتخاری:فیلمساز نباید در جامعه دلهره و حالت بحرانی ایجاد کند/صدرعا
در برنامه هفت شب گذشته چه گذشت افتخاری فیلمساز نباید در جامعه دلهره و حالت بحرانی ایجاد کند صدرعاملی در چارچوب قانون اساسی و قوانین مدون کار میکنیمعضو کمیسیون فرهنگی مجلس گفت دلیلی ندارد فیلمساز یک مشکل را به جامعه تعمیم دهد و دلهره ایجاد کند و یک حالت بحرانی ایجاد کند و یک عکسنبود درآمد پایدار، اساس تخلفات شهرداریهاست
شنبه ۱ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴ ۰۶ رییس کمیسیون نظارت و حقوقی شورای شهر تهران گفت در صورت فقدان درآمد پایدار شهری شهرداری سعی میکند درآمدهای پایدار و مؤثر خود را از عوارض شهری بدست آورد و براین اساس مجبور است برای اداره شهر شهر را بفروشد و اساس ایجاد تخلفات نیز همین مسئله است به گزارشحق شهرداري ها براساس خدمات آنها پرداخت نمي شود!
حق شهرداري ها براساس خدمات آنها پرداخت نمي شود شهردار اصفهان گفت چند سال از قانون ماليت بر ارزش افزوده مي گذرد و حق شهرداري ها براساس خدماتي كه به شهرها ارائه مي كنند پرداخت نمي شود به طوري كه فراموش شده و حتي در اين زمينه منت گذاشته مي شود دکتر سيد مرتضي سقاييان نژاد در شانز-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها