تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):من براى (احياى) مكارم و نيكى‏هاى اخلاقى مبعوث شدم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831291030




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حکایتهای جالب معنوی از ایام محرم


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:



حکایتهای جالب معنوی از ایام محرم
حضرت فرمود: دزدى تو این است كه خاك مرا به عنوان تربت مى فروشى و پول مى گیرى . اگر مال من است چرا در برابرش پول مى گیرى و اگر مال توست ، چرا به نام من مى دهى ؟



به این مطلب امتیاز دهید

  به گزارش  سرویس دینی جام نیوز،از مرحوم سید احمد بهبهانى نقل شده : در ایام توقفم در كربلا حاج حسن نامى در بازار زینبیه ، دكانى داشت كه مهر و تسبیح مى ساخت و مى فروخت . معروف بود كه حاجى تربت مخصوصى دارد و مثقالى یك اشرفى مى فروشد.   روزى در حرم امام حسین علیه السلام حبیب زائرى را دزدى زد و پولهایش ‍ را برد. زائر خود را به ضریح مطهر چسبانید و گریه كنان مى گفت : یا اباعبداللّه در حرم شما پولم را بردند، در پناه شما هزینه زندگیم را بردند. به كجا شكایت ببرم ؟   حاج حسن مزبور حاضر متأثر شد و با همین حال تأ ثر به خانه رفت و در دل به امام حسین علیه السلام گریه مى كرد.   شب در خواب دید كه در حضور سالار شهیدان به سر مى برد به آقا گفت : از حال زائرت كه خبر دارى ؟ دزد او را رسوا كن تا پول را برگرداند. امام حسین فرمود: مگر من دزد گیرم ؟   اگر بنا باشد كه دزدها را نشان دهم باید اول تو را معرفى كنم .   حاجى گفت : مگر من چه دزدى كردم ؟   حضرت فرمود: دزدى تو این است كه خاك مرا به عنوان تربت مى فروشى و پول مى گیرى . اگر مال من است چرا در برابرش پول مى گیرى و اگر مال توست ، چرا به نام من مى دهى ؟ عرض كرد: آقا جان ! از این كار توبه كردم و به جبران مى پردازم .     امام حسین علیه السلام فرمود: پس من هم دزد را به تو نشان مى دهم . دزد پول زائر، گدایى است كه برهنه مى شود و نزدیك سقاخانه مى نشیند و با این وضعیت گدایى مى كند، پول را دزدید و زیر پایش دفن كرد و هنوز هم به مصرف نرسانده . حاجى از خواب بیدار مى شود و سحرگاه به صحن مطهر امام حسین علیه السلام وارد مى شود، دزد را در همان محلى كه آقا آدرس داده بود شناخت كه نشسته بود.   حاجى فریاد زد: مردم بیایید تا دزد پول را به شما نشان دهم . گداى دزد هر چه فریاد مى زد مرا رها كنید، این مرد دروغ مى گوید، كسى حرفش را گوش ‍ نداد. مردم جمع شدند و حاجى خواب خود را تعریف كرد و زیر پاى گدا را حفر كرد و كیسه پول را بیرون آورد.   بعد به مردم گفت : بیایید دزد دیگرى را نشان شما دهم ، آنان را به بازار برد و درب دكان خویش را بالا زد و گفت : این مالها از من نیست حلال شما. بعد تربت فروشى را ترك كرد و با دست فروشى امرار معاش ‍ مى كرد.(1)  
تابوت مرد عاصى و غبار كربلا مرحوم تاج الدّین حسن سلطان محمد( رضوان اللّه تعالى علیه ) در كتاب خود مینویسد : در بغداد مرد فاسقى بود كه هنگام احتضار وصیّت كرده بود كه مرا ببرید نجف اشرف دفن كنید شاید خداوند مرا بیامرزد و بخاطر حضرت امیر المومنین علیه السلام ببخشد.   چون وفات كرد قوم و خویشان او حسب الوصیّة او را غسل داده و كفن نمودند و در تابوتى گذاردند و بسوى نجف حمل كردند.   شب حضرت امیر علیه السلام به خواب بعضى از خدّام حرم خود آمدند، و فرمودند: فردا صبح نعش یك فاسق را از بغداد مى آورند كه در زمین نجف دفن كنند، بروید و مانع این كار شوید! و نگذارید او را در جوار من دفن كنند.   فردا كه شد خدّام حرم مطهّر یكدیگر را خبر كردند، رفتند و در بیرون دروازه نجف ایستادند، كه نگذارند كه نعش آن فاسق را وارد كنند، هر قدر انتظار كشیدند كسى را نیاوردند.   شب بعد باز در خواب دیدند حضرت امیر علیه السلام را كه فرمود: آن مرد فاسق را كه شب گذشته گفتم نگذارید وارد شوند فردا میآیند، بروید و به استقبال او، و او را با عزّت و احترام تمام بیاورید و در بهترین جاها دفن كنید. گفتند: آقا شب قبل فرمودید نگذارید و حالا میفرمائید بهترین جا دفن شود!؟   حضرت فرمود: آنهایى كه نعش را مى آوردند، شب گذشته راه را گم كردند، و عبورشان به زمین كربلا افتاد، باد وزید خاك و غبار زمین كربلا را در تابوت او ریخته از بركت خاك كربلا و احترام فرزندم حسین علیه السلام خداوند از جمیع تقصیرات او گذشت او را آمرزید و رحمت خود را شامل حالش ‍ گردانیده است .(2)  
امام حسن عسگرى علیه السلام و زوّار كربلا و خراسان روایت شده كه روزى دو نفر از محّبان ، یكى از زیارت خراسان و دیگرى از زیارت كربلا به شهر سرمن راى (سامرّا) وارد مى شدند پس احوالات را به خدمت امام حسن عسگرى علیه السلام معروض داشتند آن حضرت ، آن دو را پیشواز كردند، امّا در وقت مراجعت آن حضرت پیاده تشریف مى آوردند، یكى از اصحاب عرض كرد: یابن رسول اللّه اسب سوارى موجود است چرا سوار نمى شوید، فرمودند: به خود گوارا نمى بینم كه دوستان و محبّان ما پیاده باشند و من سوار شوم ، پس با همان حال با آن دو نفر به خانه ایشان تشریف آوردند. آن حضرت به ایشان نظر مبارك مى كرد و مى گریست به حدّى كه عرض ‍ كردند: یابن رسول اللّه سبب گریه شما چیست ؟   فرمودند: سبب گریه من این دو نفر زائر هستند، وقتى به زائر خراسان نظر میكنم جدّم امام رضا علیه السلام به خاطرم مى آید كه در ولایت غریب ، بى كس و تنها به او زهر دادند و جگر مباركش را پاره پاره نمودند و احدى نبود تا او را یارى و دلدارى نماید.   و وقتى به این زائر مى نگرم به خاطرم می رسد كه جدّم سیّدالشهداء(ع ) كه در روز عاشورا با لب تشنه و جگر سوخته و بى كس و تنها در میان اهل ظلم و جفا با بدن پاره پاره بر روى خاك و ریگهاى كربلا افتاده بود و درمیان اهل ظلم كسى نبود كه یارى اش كند پس هر كس كه یارى و اعانت زوّار ما را كند گویا ما را اعانت و یارى كرده است .     (1)برگرفته از الوقایع و الحوادث : ج 3، ص 334 و حكایاتى از عنایات حسینى : ص 34 . (2)برگرفته از تحفة المجالس - انوار آسمانى ص 104.  





۲۱/۰۸/۱۳۹۳ - ۱۴:۳۷




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن