تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):بهترین چیزی را که دوست دارید درباره شما بگویند ، درباره مردم بگویید.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826730748




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خاطراتي از شهداي جاودان اصفهان


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
خاطراتي از شهداي جاودان اصفهان
خاطراتي از شهداي جاودان اصفهان شهيد حجت الاسلام مصطفي رداني پوراولين آرزو- مصطفي يک سوال ازت بپرسم جواب مي دي ؟- تا چي باشد .- اولين آرزويي که دوست داري به آن برسي چيست؟- دوست دارم که شهيد بشوم.- تو که دوست داري شهيد شوي زن گرفتنت چي بود؟- خانمم سيده ، مي خواستم آن دنيا به حضرت زهرا محرم شوم شايد به صورتم نگاه کند.شهيد حاج حسين خرازيانتخابمي خواستي بروي يا بماني اين فدايي بود خطاب به حاج حسين خرازي ، مي خواهي بروي يا بماني نمي تواني انتخاب کني –حاج حسين به ياد بچه ها افتاد : «نه آن ها خيلي به من احتياج دارند مي خواهم بمانم.» حاج حسين برگشت . برگشت اما با يک دست.شهيد آيت الله اشرفي اصفهانيچهارمينوصيت نامه را که باز کردند نوشته بود : «مي خواهم چهارمين شهيد محراب باشم» و آيت الله اشرفي اصفهاني چهارمين شهيد محراب بود.شهيد حجت الاسلام علي اکبر اژه ايپرونده سفيد قبل از پيروزي انقلاب يک روز احضاريه اي از ساواک به دستش رسيد : «اکبر اژه اي و محمد اژه اي جهت اداي پاره اي توضيحات به اداره اطلاعات واقع در خيابان کمال اسماعيل مراجعه کنيد» به همراه برادرش به آنجا رفت . نادري بازپرس وقت ساواک بازجويي را آغاز کرد . از نامش پرسيد و از پدرش. ناگهان سربازي آمد و در گوش او چيزي گفت . گويا تلفني مهم از تهران بود . نادري بيرون رفت و او از فرصت استفاده کرد و پرونده روي ميز نادري را ورق زد. برگشت و در گوش برادرش گفت : «محمد نترس . پرونده کاملا سفيد است . فقط کاغذ سفيد! هيچ اطلاعي از ما ندارند ، هر چه الان بگوييم سابقه مان مي شود.» مهماني مجللانقلاب اسلامي پيروز شد ، يک روز به تهران رفت و منزل آيت الله خامنه اي . نماينده امام (ره) در شوراي عالي دفاع و امام جمعه تهران . با ايشان گفت و گوي خصوصي داشت . شام را هم مهمان بود. سفره را پهن کردند . شام را آورند : براي مهمان و ميزبان دو عدد سيب زميني ، يک کره و يک قرص نان . در راه بازگشت به اصفهان به ميهماني مفصل امام جمعه تهران فکر مي کرد .شيهد حبيب الله خليفه سلطاني عروسي از نوع ديگرمي دانيد مهريه عروس چه بود؟ شما چه فکر مي کنيد ؟ نه ، خيلي ساده تر از اين حرف ها بود که شما فکر کنيد. يک جلد قرآن ، يک جلد نهج البلاغه ، صحيفه سجاديه و يک دوره چهار جلد اصول کافي.روز عروسي هم به تمام مدعوين يک جلد کتاب هديه دادند. پشت جلدش نوشته شده بود : هديه از طرف عروس و داماد . خانم عسکري و سيد حبيب الله خليفه سلطاني.شهيد احمد کاظمي بار بم شايد کسي باور نکند فرمانده نيروي هوايي سپاه ، بيش از 100 ساعت را شبانه روز و در سرماي شديد نيمه شب هاي بم در باند فرودگاه کرمان سپري شد و علاوه بر مسئوليت خود ، بارها فعاليت جانبي ديگر را که به دلايل گوناگون بر روي زمين مانده بود ، مخلصانه به دوش کشيده است.در روز چهارم ، ديگر قادر به صحبت کردن نبود و در حالي که باد سرد کوير بر مقاومت بسياري از امدادگران و مسوولان حاضر در فرودگاه غلبه کرده بود حاج احمد همچنان پيگير کمک رساني بود که اگر نبود اين پيگيري ها ، انتقال صدها هزار تن تجهيزات و کمک هاي امدادي و هزاران نفر امداد گر به بم ، با امکانات ناچيز نيروي هوايي ، در مقايسه با ديگر مراکز هوايي کشور ميسر نمي شد. البته کاظمي متواضع تر از آن بود که راضي به انتشار اين چند سطر هم شود ، اما «دانستن حق مردم است » و صرف نظر از استوديوهاي پر زرق و برق تلوزيوني و تيترهاي بزرگ مطبوعاتي ، افکار عمومي بايد بدانند که بار اصلي حادثه بم بر دوش چه کساني بود. شهيد حجت الاسلام عبدالله ميثميانگشترديدمش انگشتر به دست نداشت . تعجب کردم . هيچ وقت عبدالله ميثمي را بدون انگشتر عقيق نديده بودم . علت را از او پرسيدم . گفت : جواني را ديدم انگشتر طلا در دست داشت ، انگشتر عقيقم را در دستش کردم و گفتم : آن انگشتر طلا را بگذار در جيبت.نماز جماعت را سريع مي خواند. نماز فرادايش را به آهستگي و با سجده هاي طولاني. بعضي وقت ها قبل از غروب ، در بيابان سرگردان مي رفت ، داد مي زد و گريه مي کرد و اين شعر را مي خواند : «گفتم خدا من بهترم يا ارمنيگفتش که هر دو از منيد»منبع: نشريه اصفهان زيبا /خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 279]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن