تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 16 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام حسن مجتبی (ع):خردمند به کسى که از او نصیحت مى خواهد، خیانت نمى کند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804931936




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سلفیان و انکار مجاز در قرآن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
سلفیان و انکار مجاز در قرآن
با بررسی دیدگاه‌ها و دلایل سلفیان بر انکار مجاز در قرآن به این نتیجه رسیدیم که دلیل‌های آنان ضعف‌ها و اشکال‌های گوناگونی دارد و برای اثبات مدعای‌شان کافی نیست. الگوهای جایگزین آنان چندان به محک تجربه آزموده نشده و سیطره نیافته است.

خبرگزاری فارس: سلفیان و انکار مجاز در قرآن



بخش اول چکیده کاربردهای مجازی یکی از کارکردهای رایج زبان است. شناخت این کاربردها، از کلیدهای فهم متون مقدس می‌باشد. در فهم قرآن، شناخت این‌گونه کاربردها از اهمیت بسیاری برخوردار است و بدون تشخیص آنها برداشت‌های ناصوابی از آیات قرآن حاصل می‌شود. سلفیان با تأکید بر فهم ظاهرگرایانه، وجود مجاز در قرآن را انکار کرده‌اند. در این مقاله ضمن نقل آرا و سخنان آنان در این زمینه، به نقد و بررسی دیدگاه آنان می‌پردازیم و نشان می‌دهیم که پارادایم «حقیقت و مجاز»، قرن‌ها الگوی رایج و غالب در فهم قرآن بوده است و پارادایم‌های پیشنهادی آنان ـ نظیر «مشترک معنوی» و «اسلوب»ـ هیچ‌گاه چنان نبوده است و نمی‌تواند جانشین مناسبی برای آن الگوی مسلط باشد. علاوه بر این، ادعاهای آنان با حقایق تاریخی سازگار نیست و خود نیز در این‌گونه دعاوی به تناقض‌گویی دچار شده‌اند. مقدمه یکی از مبانی گروه‌های ظاهرگرا در فهم قرآن، انکار وجود مجاز در قرآن است. سیوطی این مبنا را به ظاهریه نسبت داده است.1 سلفیان نیز که یکی از جریان‌های عمده و فعال ظاهرگرا هستند، به‌شدت از این مبنا دفاع می‌کنند و دو چهرة برجسته و رهبر فکری آنان، یعنی ابن‌تیمیه و ابن‌قیم، بیشترین تلاش را در تثبیت این مبنا داشته‌اند. تلاش ابن‌قیم در این زمینه به‌ویژه درخور توجه است. وی مجاز را طاغوت سومی نامیده است که به زعم وی جهمیه آن را برای تعطیل اسما و صفات خداوند وضع کرده‌اند، و بیش از پنجاه وجه در رد آن نگاشته است.2 محمدامین شنقیطی، از مفسران سلفی معاصر، نیز رساله‌ای در انکار وجود مجاز در قرآن نگاشته است و انکار مجاز به علمای دیگری از این جریان نیز نسبت داده شده است. در ادامه ابتدا دربارة واژة سلفی توضیح خواهیم داد و سپس به نقل آرا و سخنان این گروه بر اساس نوشته‌های خودشان، به‌ویژه نوشته‌های ابن‌تیمیه، ابن‌قیم و شنقیطی، و در پایان به نقد و بررسی آن خواهیم پرداخت. سلفی منسوب به سلف به معنی گذشتگان است. در لسان العرب سلف را به «الجماعة المتقدمون» معنا کرده است3. راغب نیز می‌گوید «لفلان سلف کریم» یعنی «آباء متقدمون».4 بنابر‌این، سلفی یعنی کسی که به گذشتگان منسوب است و به آنها گرایش دارد. برای سلفیه می‌توان دو معنا و کاربرد لحاظ کرد: سلفیه به معنای عام عبارت است از گرایشی که به اقتدا به سلف صالح و الگوپذیری از آنها در زمان حاضر فرا‌می‌خواند. بنابراین، کاربرد سلفیه را نمی‌توان مذهبی خاص از مذاهب اسلامی برشمرد، زیرا طبق این معنا غالب مسلمانان سلفی‌اند.5 بر اساس این اصطلاح حتی می‌توان از گرایش سلفی در اندیشة شیعی نیز سراغ گرفت.6 سلفیه به معنای خاص جنبشی دینی است که به رجوع به نصوص کتاب وسنت و سیره سلف صالح فرامی‌خواند و روش سلف را بهترین طریقه می‌داند و سلف را به صحابه و تابعین و تابعین تابعین تا قرن سوم منحصر می‌کند. سلفیه به این معنا مخالف و در عرض فرقه‌های دیگر (نظیر معتزله، اشاعره، ماتریدیه، شیعه، صوفیه) تلقی می‌شود. سلفیه به این معنا دارای نشانه‌هایی است ازجمله: مرجعیت نص در مقابل عقل، برتری دادن گذشته بر زمان حاضر، ظاهرگرایی و رد تأویل کلامی، تقلید و ترک بدعت و نوآوری، دشمنی با تصوف و عرفان.7 سلفیه به این معنای خاص در قرون نخست کاربرد نداشته است، ولی نمایندگان آن را می‌توان در گرایش موسوم به اهل حدیث یا اصحاب حدیث مشاهده کرد. نویسندگان بعدی به این گرایش نام مذهب سلف را اطلاق کردند. برای مثال، غزالی «مذهب السلف» را به «مذهب الصحابه و التابعین» معنا می‌کند.8 ولی ابن‌تیمیه بیش از همه این اصطلاح را در نوشته‌های خود به کار ‌برد و مظهر دفاع از عقاید سلف شد و آن را به سه قرن نخست اسلامی محدود ساخت. پس از او شاگردانش و به‌خصوص ابن‌قیم در تأیید و ترویج این گرایش بسیار کوشیدند و بعدها در قرن دوازدهم محمد بن عبدالوهاب حامی سرسخت این گرایش شد و حرکتی که آغاز کرد، هم‌اکنون به وهابیت یا سلفیه مشهور است. بنابراین، سلفیه با ابن‌تیمیه و اندیشه‌های او پیوندی عمیق یافته‌اند و تفاسیری را که بر این روش پدید آمده‌اند می‌توان تفاسیر سلفی نامید. برخی از این تفاسیر عبارت‌اند از: تفسیر ابن‌تیمیه، تفسیر ابن‌قیم، تفسیر قاسمی، تفسیر شنقیطی، تفسیر عبدالرحمن سعدی، تفسیر ابن‌عثیمین. مراد از سلفیان در عنوان این مقاله همین کاربرد خاص از سلفیه است. انکار مجاز در قرآن منکران مجاز در قرآن بر دو دسته‌اند: الف. دسته‌ای که مجاز را در لغت انکار کرده‌اند. روشن است که اینان مجاز در قرآن را به طریق اولی منکرند. ب. دسته‌ای که به‌رغم پذیرش مجاز در لغت، منکر وقوع آن در قرآن‌اند. معمولاً این قول به ظاهریه نسبت داده می‌شود. البته انکار مجاز تنها مخصوص ظاهرگرایان نیست، بلکه برخی از اهل معنا و عرفا نیز منکر مجاز در قرآن شده‌اند.9 خاطرنشان می‌کنیم که در بحث کنونی، عمدة نظر ما متوجه دیدگاه و دلایل سلفیان است و انکار مجاز در قرآن را به مثابة یکی از مبانی آنان بررسی خواهیم کرد و بیشتر به بررسی نظر کسانی خواهیم پرداخت که در این موضوع قلم زده و مطلبی نگاشته و دلیلی اقامه کرده‌اند. دیدگاه ابن‌تیمیه ابن‌تیمیه در کتاب الایمان10 بحثی نسبتاً طولانی از حقیقت و مجاز به میان آورده و در ضمن آن به وضع الفاظ اشاره کرده و مراد از تعلیم اسما به حضرت آدم(ع) را شرح داده و سرانجام به این نتیجه رسیده که تقسیم الفاظ به حقیقت و مجاز باطل است و در کتاب خدا و کلام رسول خدا مجازی نیست و همه‌اش حقیقت است. به نظر ابن‌تیمیه نخستین کسی که از مجاز سخن گفته ابوعبیده معمر بن المثنی است، ولی مراد او از مجاز قسیم حقیقت نیست، بلکه مرادش از مجاز یعنی آنچه در لغت جایز است. به نظر ابن‌تیمیه تقسیم الفاظ به حقیقت و مجاز اصطلاحی حادث پس از سه قرن نخست اسلامی است و هیچ‌یک از صحابه و تابعین و امامان مشهور در علم نظیر مالک، اوزاعی، ثوری، ابوحنیفه، شافعی، خلیل، سیبویه و دیگران به آن قایل نشده‌اند. به نظر او این اصطلاح را معتزله و متکلمان وضع کرده‌اند و در سخن سلف از علمای فقه و اصول و تفسیر و حدیث دیده نمی‌شود؛ تنها در کلام احمد بن حنبل به کار رفته که البته آن هم معنایی غیر از معنای مشهور نزد قائلان به مجاز دارد. او داود بن علی (امام ظاهریه) و پسرش ابوبکر را نیز از منکران مجاز می‌شمارد.11 ابن‌تیمیه این تصور از لغت را که عده‌ای جمع شده و لغات را برای معانی‌شان وضع کرده‌اند، نادرست می‌داند و می‌گوید کسی را نمی‌شناسیم که قبل از ابوهاشم جبّائی به چنین سخنی قائل شده باشد. به نظر او ممکن نیست کسی از عرب یا ملتی دیگر نقل کند که جماعتی از آنها گرد آمده و همة اسامی موجود در آن لغت را وضع کرده و سپس آنها را استعمال کرده‌اند؛ بلکه آنچه به تواتر نقل شده، آن است که این الفاظ در معانی‌شان استعمال شده‌اند و کسی که ادعا کند از وضعی مقدم بر استعمال اطلاع دارد، ادعای باطلی کرده است، چون چنین چیزی را هیچ‌کس نقل نکرده است.12 او برای اثبات منظور خود از نطق حیوانات و نیز نحوة آموختن الفاظ توسط کودکان شاهد می‌آورد. به نظر او خداوند نطق را به انسان الهام می‌کند، چنان‌که به غیر انسان نیز الهام می‌کند و «الهام الهی» در نطق به لغات کافی است بدون اینکه «وضع سابق بر استعمال» لازم باشد. کسی که مدعی وضع سابق بر استعمال است، بدون علم سخن گفته است. آنچه معلوم و یقینی است، خود استعمال است.13 به نظر ابن‌تیمیه تقسیم الفاظ به حقیقت و مجاز سخنی بدون علم و عاری از صحت است؛ زیرا در تعریف حقیقت گفته‌اند: حقیقت لفظی است که در موضوع‌له استعمال شود و در تعریف مجاز گفته‌اند: مجاز لفظی است که در غیر موضوع‌له استعمال شود. بنابراین، طبق این تعریف، به وضعی سابق و مقدم بر استعمال قائل شده‌اند و این درست نیست14 (یعنی اثبات وضع سابق بر استعمال صرفاً ناشی از تعریفی است که برای حقیقت و مجاز ارائه شده، نه اینکه از واقعیتی تاریخی خبر دهد). ابن‌تیمیه سپس به گفتة کسانی اشاره می‌کند که در تمایز حقیقت از مجاز، حقیقت را بدون قرینه مفید معنا می‌دانند و مجاز را با قرینه مفید معنا می‌دانند. به نظر او چنین تمایزی امری فرضی و ذهنی است و ریشه در واقعیت ندارد؛ زیرا درواقع همة الفاظ با قرینه همراه‌اند و نمی‌توان لفظی را مطلق و بدون قرینه یافت. او می‌گوید در کلام تام هیچ‌گاه اسم یا فعل یا حرفی یافت نمی‌شود مگر همراه با قیودی که اطلاق آن را زایل می‌کنند.15 سپس می‌افزاید: اگر مراد برخی از قرائن باشد نه هر قرینه‌ای، باید میان قرینه‌ای که لفظ همراه آن حقیقت است و قرینه‌ای که لفظ همراه آن مجاز است، تمایز نهاده شود، که چنین چیزی ممکن نیست. به نظر او اگر تقیید موجب مجاز شود، پس تقیید فعل مطلق به مفعول‌ و ظرف زمان و ظرف مکان نیز مجاز است و درکل هرگونه تقییدی موجب مجاز می‌شود. بنابراین لازم می‌آید که همة سخن‌ها مجاز باشد، پس حقیقت کجاست؟16 بنابراین، وجود لفظ مطلق و عاری از جمیع قیود، صرفاً امری تقدیری و فرضی است و در کلام مستعمَل و عالم خارج یافت نمی‌شود؛ همان‌طور که معنای مطلق از جمیع قیود که منطقیان مدعی آن‌اند، امری ذهنی است و در خارج موجودی عاری از هر قید یافت نمی‌شود.17 به نظر ابن‌تیمیه اطلاق لفظی یعنی تکلم به لفظ مطلق و عاری از هر قیدی، وجود خارجی ندارد. هر سخنگویی به کلام مؤَلف و مقید که اجزایش مرتبط با یکدیگرند، تکلم می‌کند و این قیود مانع از اطلاق می‌شوند. بنابراین، روشن می‌شود کسی که میان حقیقت و مجاز فرق می‌نهد، نمی‌تواند میان آن دو تمایز معقولی ترسیم کند؛ لذا تقسیم به حقیقت و مجاز باطل است. بنابراین هر لفظی که در کتاب خدا و کلام رسول خدا وجود دارد، مقید است به آنچه معنایش را بیان می‌کند و در اینها هیچ مجازی وجود ندارد و همه‌اش حقیقت است.18 به نظر ابن‌تیمیه لفظی که در دو معنا یا بیشتر استعمال می‌شود، از سه حالت بیرون نیست: یا در یکی حقیقت و در بقیه مجاز است، یا در همة آنها‌ حقیقت است به نحو اشتراک لفظی، یا حقیقت است در قدر مشترک میان آنها که در این صورت از اسماء متواطی (مشترک معنوی) است. از آنجا که مجاز و اشتراک لفظی خلاف اصل‌اند، الفاظی که در بیش از یک معنا استعمال می‌شوند همه اسماء متواطی‌اند و همة اسماء عام از این قبیل‌اند.19 ابن‌تیمیه مواردی از آیات قرآن را که ادعای مجاز در آنها شده، با این بیان و از باب اشتراک معنوی تفسیر می‌کند. او مجاز در حذف را نیز نمی‌پذیرد و بر آن است که در مثال‌هایی از قبیل «وَاسْأَلِ الْقَرْیةَ»(یوسف:82)، «قریه» هم آبادی و هم ساکنان آن را دربر می‌گیرد و نیازی نیست که کلمة «اهل» در تقدیر گرفته شود، چنان‌که نزد قائلان به مجاز مشهور شده است. وی بر آن است که اگر به مجاز در لغت نیز قائل شویم، در قرآن مجازی وجود ندارد. به نظر او تقسیم لغت به حقیقت و مجاز نیز تقسیمی حادث و بدعت‌آمیز است که پیشینیان به آن قائل نشده‌اند و سخنان پسینیان نیز دربارة آن تناقض‌آمیز است و نزاعشان لفظی نیست.20 به نظر ابن‌تیمیه برای فهم الفاظ وارد در قرآن و حدیث باید به موارد استعمال نظایر آنها در قرآن و حدیث رجوع کنیم و عادت و لغت آنها را بشناسیم و نباید آنها را بر عادات سخنگویی که پس از پیامبر حادث شده و در زمان او و اصحابش معروف نبوده است، حمل کنیم.21 دیدگاه ابن‌قیم ابن‌قیم در کتاب الصواعق المرسلة علی الجهمیة و المعطلة22 به تفصیل از مجاز سخن گفته و آن را «طاغوت سوم» نامیده است. سخنان ابن‌قیم دربارة مجاز شبیه سخنان استادش ابن‌تیمیه است، ولی بحث ابن‌قیم خیلی منظم‌تر و منسجم‌تر و روش‌مندتر از ابن‌تیمیه است. ابن‌قیم ابتدا بیش از پنجاه دلیل بر رد مجاز اقامه می‌کند و سپس به تفصیل به بحث مواردی از قرآن و حدیث که ادعای مجاز در آنها شده، می‌پردازد و هر‌یک از آنها را با دلایل متعدد نقض می‌کند. تفصیل و تسلسل و تکثّر وجوهی که ابن‌قیم ذکر می‌کند به حدّی است که با خواندن آن به خواننده احساس خستگی و ملال دست می‌دهد و انصافاً ابن‌قیم در این بحث سنگ تمام گذاشته است، هر‌چند که ممکن است خواننده با دیدگاهش موافق نباشد. به نظر ابن‌قیم تقسیم الفاظ به حقیقت و مجاز از چهار حالت خارج نیست، یعنی این تقسیم یا عقلی است یا شرعی یا لغوی یا اصطلاحی. وی با ابطال سه احتمال نخست، بر آن است که این تقسیم، اصطلاحی است که پس از سه قرن نخست حادث شده و منشأ آن نیز معتزله و جهمیه و متکلمان متأثر از آنان بوده‌اند.23 بررسی همة دلیل‌ها و وجوهی که ابن‌قیم در بحث مجاز طرح کرده، در حوصلة این نوشته نیست و خود نیازمند تدوین مقالة مستقلی است. برخی از ادله‌ای که ابن‌قیم آورده همان دلیل‌های ابن‌تیمیه است، از قبیل واقعیت نداشتن تجرید الفاظ از قرائن و استعمال آنها به صورت مطلق؛ معلوم نبودن وجود وضع سابق بر استعمال و کافی بودن الهام الهی در نطق به لغات؛ عدم توانایی قائلان به مجاز بر جداسازی قرائن. برخی از دلایل دیگری که ابن‌قیم آورده چنین است: 1. اختلاف نظر قائلان به مجاز؛ 2. دلالت نداشتن تقسیم کلام به حقیقت و مجاز بر امکان یا وجود خارجی هریک از اقسام آن؛ 3. لزوم تناقض و دور بنابر قول به مجاز؛ 4. نبودن شاهدی برای قائلان به مجاز جز استعمال؛ 5. لزوم جداسازی دو چیز متماثل بنابر قول به مجاز؛ 6. ضابطه‌مند نبودن تقسیم به حقیقت و مجاز؛ 7. دوری بودن صحت نفی و عدم آن که علامت مجاز و حقیقت شمرده شده است (یعنی صحت نفی و عدم صحت نفی متوقف بر شناخت مجاز و حقیقت است و شناخت حقیقت و مجاز نیز بر عدم صحت نفی و صحت آن مبتنی شده است)؛ 8. لزوم مجاز بودن در همة اسمای حسنای خداوند؛ 9. لزوم مجاز بودن صفات مشترک میان خالق و مخلوق در یکی از دو طرف (یعنی یا در طرف خالق و یا در طرف مخلوق)؛ 10. لزوم ادعای باطل و کذب و تحکّم بنابر قول به مجاز؛ 11. سرایت حکم از کلام تقدیری و فرضی به کلام مستعمَل؛ 12. لزوم غلبة مجاز در همة لغات و زبان‌های بشر؛ 13. لزوم مجاز بودن همة لغت در صورت اثبات مجاز؛ 14. لزوم نفی مجاز به‌طور کلی بنابر قول به اینکه عام مخصوص حقیقت باشد؛ 15. لزوم اصل بودن مجاز و اصل نبودن حقیقت بنابر قول به کثرت و غلبة مجاز؛ 16. بطلان سخن ابن‌جنّی مبنی بر اکثر بودن مجاز در لغت. آنچه ذکر شد، صرفاً عنوان‌دهی به برخی از وجوه و دلیل‌هایی است که ابن‌قیم آنها را به تفصیل محور بحث قرار داده است. البته وجوه و دلایل ابن‌قیم بیش از اینهاست و شاید بتوان برخی را ذیل برخی دیگر گنجاند، ولی برای همه نمی‌توان به‌راحتی عنوان‌سازی کرد. دیدگاه شنقیطی محمدامین شنقیطی(م1393ق) از عالمان سلفی معاصر نیز از کسانی است که به نبودن مجاز در قرآن قائل شده و در این باره رساله‌ای با عنوان منع جواز المجاز فی المنزل للتعبد و الاعجاز نگاشته است. وی قصد خود را از نگارش این رساله برحذر داشتن مسلمانان از نفی صفات کمال و جلال خداوند با ادعای اینکه آنها مجازند و مجاز را می‌توان نفی کرد، اعلام می‌کند. به نظر او قرآن همه‌اش حقیقت است و مجازی در آن نیست. وی بر آن است که قائل شدن به مجاز در قرآن وسیله‌ای بوده برای نفی بسیاری از صفات کمال و جلال خداوند. وی ابتدا به ذکر اختلاف در وقوع مجاز در لغت می‌پردازد و قول به فقدان مجاز در لغت را به ابواسحاق اسفراینی و ابوعلی فارسی نسبت می‌دهد. به نظر او هرچه را قائلان به مجاز، مجاز نامیده‌اند، درواقع نزد معتقدان به فقدان مجاز، اسلوبی از اسلوب‌های زبان عربی است.24 وی می‌گوید یکی از اسلوب‌های لغت عربی آن است که مثلا أسد را برای حیوان درندة معروف به‌کار می‌برند و أسد به هنگام اطلاق و نبودن تقیید به قیدی که بر غیر آن دلالت کند، به همان حیوان معروف منصرف می‌شود. یکی دیگر از اسلوب‌های لغت عربی کاربرد أسد برای مرد شجاع است زمانی که أسد با قیدی همراه باشد که بر این معنا دلالت می‌کند. به نظر او مانعی ندارد که یکی از این دو کاربرد نیازمند قید باشد و دیگری به آن نیازی ندشته باشد؛ زیرا در برخی از اسلوب‌ها مقصود روشن است و به قید نیازی نیست و در برخی دیگر مقصود متعین نیست مگر اینکه قیدی بر آن دلالت کند، و هریک از آنها در محل خود حقیقت است. دیگر انواع مجاز را نیز می‌توان بر همین نمونه قیاس کرد. بنابراین نمی‌توان مجاز در لغت را اثبات کرد، بلکه این کاربردها، اسلوب‌های گوناگونی‌اند که برخی‌شان نیازمند دلیل نیستند و برخی نیازمند دلیل‌اند و با اقتران به دلیل قائم مقام ظاهری می‌شوند که بی‌نیاز از دلیل است. بنابراین «رأیت أسداً یرمی» بر مرد شجاع دلالت می‌کند، همان‌طور که اسد در حالت اطلاق و بدون قید، بر حیوان درنده دلالت می‌کند.25 وی همچنین کاربرد «قریه» و ارادة «اهل قریه» را (در مثال «وَاسْأَلِ الْقَرْیةَ») از اسلوب‌های لغت عربی می‌داند، نیز تغییر اعراب به هنگام حذف را ـ بنابر اینکه در «وَاسْأَلِ الْقَرْیةَ» مضافی حذف شده باشد ـ از اسلوب‌های لغت می‌داند.26 نیز در مثال «لَیسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ»(شوری:11) می‌گوید: عرب مِثل را به کار می‌برد و از آن ذات را اراده می‌کند و این نیز اسلوبی از اسلوب‌های لغت عربی است.27 نیز می‌گوید عرب «خفض جناح» را به کار می‌برد که کنایه از تواضع و نرمخویی است و اسلوب معروفی است.28 نیز اسناد صفات ذات به بعضی از اعضای ذات (نظیر اسناد «کذب» و «خطیئه» به «ناصیه» در سوره علق:16؛ یا اسناد «خشوع» به «وجوه» در سوره غاشیه:2) را از اسلوب‌های لغت عربی می‌داند.29 نیز می‌گوید نفی برخی از حقایق به اعتبار بی‌فایده ‌بودن‌شان ـ مثل اینکه در مورد چیز کم‌فایده می‌گویند «لیس بشیء» ـ اسلوبی از اسلوب‌های لغت عربی است.30 آنچه ذکر شد عباراتی از شنقیطی بود که در آنها از «اسلوب» سخن گفته است. از این عبارات چندان چیزی در توضیح و تعریف این «اسلوب» به دست نمی‌آید. این عبارات صرفاً بیان می‌کنند که عرب در بیان مقاصد خود کاربردهایی دارد که به نظر شنقیطی همة آنها حقیقی‌اند و همه نیز «اسلوب» نامیده می‌شوند. به عبارت دیگر، شنقیطی در این عبارات صرفاً مدعای خود را طرح کرده و کاربردهای عرب را دلیل آن گرفته است، درحالی‌که سخن در ماهیت همین کاربردهاست و نمی‌توان آنها را دلیل آن مدعا گرفت. شنقیطی سپس به ذکر اختلاف قائلان به وجود مجاز در لغت، در مورد وجود مجاز در قرآن می‌پردازد و آنان را به دو دسته تقسیم می‌کند: دستة اول قائلان به مجاز در قرآن و دستة دوم منکران مجاز در قرآن. به نظر وی آنچه هر محقق منصفی باید بپذیرد نبودن مجاز در قرآن است بنابر هر دو قول (قول به وجود مجاز در لغت و قول به نبود مجاز در لغت). وی ابن‌تیمیه و ابن‌قیم را از کسانی یاد می‌کند که قائل به این نظرند. به نظر وی روشن‌ترین دلیل بر منع مجاز در قرآن اجماع قائلان به مجاز بر این مطلب است که هر مجازی را می‌توان نفی کرد و نافی آن درواقع صادق است. بنابراین لازم می‌آید که در قرآن چیزی باشد که بتوان آن را نفی کرد؛ درحالی‌که بی‌شک نفی هیچ چیز از قرآن جایز نیست. این نفی وسیله‌ای شده تا بسیاری از صفات کمال و جلال که در قرآن برای خداوند ثابت شده، نفی شود. به نظر وی معطِّلون از راه قول به مجاز به نفی بسیاری از صفات خداوند در قرآن ملتزم شده‌اند؛ درحالی‌که حق با مذهب اهل سنت و جماعت است که این صفات را برای خداوند اثبات می‌کنند و به آنها ایمان می‌آورند بدون اینکه آنها را تکییف یا تشبیه یا تعطیل یا تمثیل کنند. وی در برابر قائلان به مجاز استدلالی قیاسی از شکل دوم تشکیل می‌دهد که نتیجه‌اش سالبة کلیه است و هر نوع مجازی را در قرآن نفی می‌کند. استدلال وی چنین است: الف. هیچ چیز از قرآن را نمی‌توان نفی کرد؛ ب. هر مجازی را می‌توان نفی کرد؛ ج. پس هیچ چیز از قرآن مجاز نیست.31 به نظر وی این نتیجه سالبة کلیه و صادق است؛ زیرا دو مقدمه‌اش صادق‌اند. وی سپس به بررسی موارد و مثال‌هایی می‌پردازد که به نظر او در لغت و کلام عرف جایز‌اند ولی وقوع‌شان در قرآن درست نیست و پس از آن به توجیه برخی از آیاتی که ادعای مجاز در آنها شده، و بیان حقیقت بودن آنها طبق نظر خود می‌پردازد. سلفیان کنونی آنچه تاکنون گذشت دیدگاه‌های سه تن از منکران مجاز بود که هریک در این مسئله قلم‌فرسایی کرده‌اند. این سه تن همگی به جریان ظاهرگرای سلفیه تعلق دارند و رد مجاز به برخی دیگر از اَعلام این جریان در عصر حاضر (نظیر سعدی، ابن‌باز و آلبانی) نیز نسبت داده شده است.32 چنان‌که دیدیم ادلة این گروه بر رد مجاز بسیار متنوع است. در برخی از نوشته‌های اخیر این دلیل‌ها در ضمن چند عنوان دسته‌بندی شده است: 1. نقد تعریف مجاز، 2. نقد تقسیم الفاظ به حقیقت و مجاز، 3. اصل‌ بودن حمل بر حقیقت، 4. تناقض و تعارض در اقوال قائلان به مجاز، 5. امتناع وقوع مجاز در قرآن و سنت، 6. بی‌معنا بودن لفظ مجرد از هر قید و قرینه، 7. رد بر شبهات قائلان به مجاز.33 نقد و بررسی نخست می‌گوییم که به نظر می‌رسد نزاع میان منکران و مثبتان مجاز، لفظی است و آنها درواقع موافق یکدیگرند یعنی نزاع آنها صرفاً اختلافی بر سر الفاظ و نامگذاری‌هاست و همان چیزی را که قائلان به مجاز، «مجاز» می‌نامند، منکران مجاز از آن به «اسلوب» یا «اسماء متواطی» تعبیر می‌کنند. ولی از نوشته‌های منکران مجاز برمی‌آید که آنها این نزاع را لفظی ندانسته و به تفاوت و تباین دیدگاه خود با دیدگاه قائلان به مجاز معتقدند. بنابراین لازم است دلایل آنان را بررسی کنیم و ببینیم که سخنان آنان تا چه اندازه درست و پذیرفتنی است.   پی نوشت ها: 1. سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ص551 (نوع52)؛ نیز ر.ک. زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج2، ص255. 2. ابن‌قیم، مختصر الصواعق المرسلة علی الجهمیه و المعطله، ص271ـ338. 3. ابن منظور، لسان العرب، ج6، ص330. 4. راغب، مفردات، ص420. 5. مجموعه باحثین، السلفیه، النشأه، المرتکزات، الهویه، ص107. 6. ر.ک: علی حسین جابری، الفکر السلفی عند الشیعه الاثناعشریه. نمونه‌ای از این‌گونه گرایش را می‌توان در نقل محدث جزائری مشاهده کرد. جزائری درباره برخی از اخباریان معاصرش می‌گوید: شنیده شده آنان قائل به وجوب توقف در مورد فقدان نصّ بوده و اصل در همه چیز را حرمت می‌دانستند و حتی از پوشیدن لباس و خوردن غذاهایی که در زمان امامان(ع) معمول نبوده، منع می‌کرده‌اند؛ زیرا در همه جزئیات ورود دلیل خاص را شرط می‌دانستند (منبع الحیاة، ص58؛ نیز ر.ک: بحرانی، الحدائق الناضرة، ج1، ص27، پاورقی1؛ اسفندیاری، خمود و جمود، ص103ـ108). 7. مجموعه باحثین، السلفیه، النشأه، المرتکزات، الهویه، ص108ـ109. 8. غزالی، الجام العوام عن علم الکلام، ص61. 9. ر.ک: ابن‌عربی، الفتوحات المکیة، ج4، ص119؛ شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، ج7، ص13 (ابتدای تفسیر سوره واقعه)؛ معرفت، التأویل فی مختلف المذاهب و الآراء، ص122ـ123. 10. ابن‌تیمیه، کتاب الایمان، ص79ـ108. 11. همان، ص80ـ81. 12. همان، ص82. 13. همان، ص83ـ86. 14. همان، ص87. 15. همان، ص90ـ91؛ نیز ر.ک: ص 103ـ104. 16. همان، ص92ـ93. 17. همان، ص96. 18. همان، ص97. 19. همان، ص97ـ98. 20. همان، ص102ـ103. 21. همان، ص104. 22. ابن‌قیم، مختصر الصواعق المرسلة علی الجهمیة و المعطلة، ص271ـ338. 23. همان، ص271ـ273. 24. شنقیطی، منع جواز المجاز، ص6. 25. همان، ص6ـ7. 26. همان، ص35ـ36 و 38. 27. همان، ص36. 28. همان، ص38. 29. همان، ص40. 30. همان، ص48. 31. «لا شئ من القرآن یجوز نفیه و کل مجاز یجوز نفیه فلا شئ من القرآن بمجاز» (شنقیطی، منع جواز المجاز، ص9). 32. لوح، جنایة التأویل الفاسد علی العقیدة الاسلامیة، ص80. 33. همان، ص94ـ138.   منبع: فصلنامه قرآن شناخت – شماره 9 ادامه دارد/

93/08/06 - 00:45





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن