واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم:سينماي اجتماعي ايران به تناسب تغييرات اجتماعي كشور از اواسط دهه 70 موضوعات و سوژههاي تازهاي را تجربه كرد. در اين محدوده يك جريان اجتماعي سينمايي خاص با فيلم «دختري با كفشهاي كتاني» ساخته رسول صدرعاملي به وجود آمد. اين نوع موضوعات شايد براي نخستين بار معضلات جدي دختران نوجوان را در محور اصلي داستان قرار ميدادند. به همين دليل هم بود كه داستانها و فيلمهاي مرتبط با اين موضوع بسرعت مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار گرفتند و جرياني متفاوت از سينماي اجتماعي روز ايران را به دنبال آوردند. البته موضوع دختران نوجوان و زندگي آنها در جامعه در حال گذار ايران طي 10 سال اخير بارها و بارها در سينماي ايران تكرار شد ؛ اين موضوع شايد همزمان با «من ترانه 15 سال دارم» به اوج بازخورد اجتماعي و ارتباط با مخاطب نزديك شد و پس از تكرار در آثار مختلف با «ديشب باباتو ديدم آيدا» صدرعاملي به پايان دوران خود رسيد. در واقع ميتوان گفت كه موج آثار اجتماعي مربوط به دختران با سهگانه صدرعاملي در يك پروسه زماني چند ساله آغاز شد ، به بلوغ رسيد و پايان يافت. «محكومين بهشت» از نظر طرح موضوع و سوژه داستان در ادامه نگاه اجتماعي به دختران جوان توليد شده و قصد دارد موضعي انتقادي را در مورد جايگاه زنان در جامعه به تصوير بكشد. نخستين نكتهاي كه ميتوان در مورد فيلم حجت سيفي به آن پرداخت نيز همين سوژه تكراري است. سيفي دختران نوجواني را كه بارها و بارها در محور داستانهاي مختلف سينمايي قرار گرفتهاند به عنوان قهرمانان آسيبديده انتخاب كرده و حقوق انساني آنها را ابتدا در تقابل با خانواده و سپس در گستره وسيعتر جامعه به چالش ميگذارد. اما آنچه باعث ميشود داستان نتواند قدرت لازم را براي طرح موضوع تكرارياش داشته باشد ، ساختار غيرمنسجم و پرداخت ضعيف آن است. در واقع سيفي از همه رويدادهاي موجود در روايت داستان به عنوان بهانههايي گذرا و شتابزده استفاده ميكند و تنها به قهرمانان آن اهميت ميدهد. شروع فيلم در فصولي بشدت سطحي و گذرا فقط قصد دارد تا قهرمانان داستان را از محدوده انتخابشدهاي جدا كند و در راس قرار بدهد. بنابراين تماشاگر در مدت زماني بسيار كوتاه تنها با پدر محكوم به قتل شبنم و محدوديتهاي غلو شده خانواده پونه مواجه ميشود. بلافاصله بعد از چند سكانس بينظم و آشفته 2 قهرمان دختر داستان از خانه فرار ميكنند و به تهران ميروند. بعد از اين چند سكانس ديگر هيچ نشانهاي از خانواده شبنم و پونه ديده نميشود. از اين به بعد ما تنها با دو دختر مواجهيم كه به قصد خوشبخت شدن در خيابانهاي تهران پرسه ميزنند و در مواجهه با خطرات و مشكلات كليشهاي و تكراري قرار ميگيرند. آنچه مسلم است اينكه داستان فيلم شروع خوبي نداشته و سيفي در توجيه حركت قهرمانانش تنها به چند اشاره تصويري و سپس تعاريف شعارگونه بسنده كرده است. در اين صورت نوع ارتباط تماشاگر با موضوع نيز تابع بهانههاي ضعيف موضوعي است و نبايد توقع داشت كه فيلم بتواند به واسطه داستانش مخاطب را با خود درگير سازد. در حوزه ساختار البته ميتوان خط اصلي داستان سرنوشت قهرمانان مظلوم و محكوم را در يك كليت از پيش معلوم مشاهده كرد. اما آنچه مهم است اينكه چارچوب داستاني و فرم دراماتيكي را نميتوان براي آن متصور شد. سيفي در ادامه مسير شخصيتها را در سه موقعيت و فضاي تقريبا مشابه قرار ميدهد تا آنها را به سرانجام تراژيك و سرنوشت محتومشان نزديك كند. در اين ميان تلاش براي پرورش فضاي شبيه به بهشت آسايشگاه معلولان ذهني قابل تامل است. پرداخت چند روزه فضاي داستان در توليدي لباس و آسايشگاه سالمندان و بالاخره آسايشگاه معلولان تنها فرصتي را براي ادامه پيدا كردن و كش دادن روايت فراهم ميكند. در اين سه محدوده قهرمانان در مواجهه با سه ضد قهرمان (آقاجلال ، خانم پژمان و نادر) مقاومتي سطحي را براي رسيدن به خوشبختي ادامه ميدهند كه ظاهرا ارزش داستاني زيادي هم ندارد. قرار گرفتن در فضاي توليدي با آن پرداخت طولاني و كشدار فقط با هدف رسيدن به درگيري پاياني صورت گرفته است. حال آن كه اين فصول طولاني و كشدار ميتوانست تنها در چند سكانس خلاصه شود. برخورد آقاجلال با دخترها درست مشابه همان برخوردي است كه مرد ميانسال (معلم) دختري با كفشهاي كتاني با تداعي داشت. اما نمونه مشابه سكانس تاثيرگذار فيلم صدرعاملي در محكومين بهشت چيزي حدود 30 دقيقه به طول ميانجامد و مسلما در اين مدت زمان طولاني ارزشاش را از دست ميدهد. كش دادن ماجراهاي تكراري و خستهكننده نارضايتي شبنم در فصلهاي مربوط به آسايشگاه سالمندان هم دقيقا دچار همين كاستي است. در اين ميان شايد تنها فضايي كه ميتوان تا اندازهاي آن را متناسب با يك ساختار قابل قبول مورد ارزيابي قرار داد همان محدوده مربوط به فضاي آسايشگاه معلولان باشد. در اين موقعيت داستاني قهرمان به واسطه درگيري با جبر جامعهاش در ارتباط با دو دسته از نيروهاي ياريگر و برابرستيز قرار ميگيرد. شهروز به نمايندگي فرشتگان نمادين آسايشگاه معلولان (شايد بهشت) به ياري قهرمان ميآيد و نادر به عنوان نماينده نگاهي كه دختر جوان داستان را يك بزهكار ميبيند ، دنياي او را به چالش ميكشاند. در واقع حضور نادر در كنار جبر اجتماعياي كه سيفي به وجود آن اصرار دارد ، ميخواهد شبنم را از بهشت نمادين دور كند و شهروز همچون فرشتهاي به مبارزه با او برميخيزد. قشنگترين فصل داستان هم آنجاست كه شهروز با مرگش خروج شبنم از بهشت نمادين را به تاخير انداخته و با آزادي او همزمان ميسازد. به هر حال همان طور كه ذكر شد ، داستان در زمينه نظم ساختاري و همچنين پرداخت موضوع كاستيهاي زيادي دارد كه شخصيتپردازي هم جزيي از آن است. شبنم و پونه به عنوان قهرمانان داستان هيچ گاه شخصيتهاي ثابت و قابل قبولي ندارند. انگيزههاي آنها براي فرار اصلا براي تمناشاگر تعريف شده نيست و معيارهايشان براي رسيدن به خوشبختي هم توجيه مناسبي ندارد. مثلا پونه به خاطر محروم شدن از تحصيل فرار كرده است اما به راحتي قبول ميكند كه در تهران تحصيل را رها كرده و فقط كار كند. از طرف ديگر مسيري كه قهرمانان در طول داستان طي ميكنند هم منطقي به نظر نميرسد. شبنم از دختر زرنگ و معقول ابتدايي يكباره تبديل به يك ياغي با انگيزههاي بزهكارانه ميشود و اصلا معلوم نيست چرا پونه كه همواره راضي از شرايط نشان ميدهد ، دست به خودكشي ميزند! علاوه بر اين كاستيها در حوزه پرداخت ساير شخصيتها هم اشكالات زيادي وجود دارد ؛ هيچ دليل منطقياي براي كمك قاضي به دخترها وجود ندارد ؛ حاج يونس بدون هيچ كاركردي ميآيد و ميرود ؛ دلايل دشمني غلو شده خانم پژمان با شبنم مشخص نيست ؛ نادر به عنوان يك شخصيت مستاصل و بلاتكليف وارد داستان ميشود و بدون هيچ بهانهاي كنار ميرود و.... در حوزه ساختار تصويري نيز فيلم سيفي كاستيهاي زيادي دارد كه بخشي از آنها به دكوپاژ و تدوين كار مربوط ميشود. «محكومين بهشت» توسط دوربين ديجيتال تصويربرداري شده و شايد آزاديهاي حاصل از شيوه توليد هم باعث شده كه كارگردان در بسياري از فصول دچار سطحيپردازي در ساخت بشود. پرشهاي متعدد تصوير كه حاصل شتابزدگي در تدوين و پرداخت فيلم است را نيز ميتوان به اين ضعفها افزود يا مثلا توجه كنيد به صحنههاي متعددي مثل صحنه محاكمه شبنم در دادگاه كه دوربين بدون هيچ ضرورت و كاركرد مشخصي چندين بار به دور سوژه ميگردد و يكمرتبه به نمايي ثابت و ايستا متصل ميشود و باز در پلاني ديگر چرخش بيدليلش را ادامه ميدهد. در مجموع فيلم حجت سيفي در زمينه ساختار داستاني ، انتخاب سوژه ، تصويربرداري ، تدوين ، كارگرداني و بخصوص موسيقي ضعفهاي فراواني دارد و شايد بتوان حضور موفق خزان شمس و افسانه پاكرو را تنها نقاط قوت آن دانست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 245]