تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):غيبت كردن در (نابودى) دين مسلمان مؤثرتر از خوره در درون اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805582239




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

رابطه قرآن و دانش فقه


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
رابطه قرآن و دانش فقه
فقه القرآن محل تلاقی دو دانش فقه و تفسیر است، لذا لازم است محقق حوزه فقه القرآن بر مبانی هر دو دانش اطلاع داشته باشد.

خبرگزاری فارس: رابطه قرآن و دانش فقه



بخش اول چکیده نویسنده در مقاله خود پس از معرفی مهم‌ترین آثار فقه پژوهی قرآنی و تعریف مفاهیمی چون فقه، حکم، حقوق و تکلیف، به جایگاه علم فقه در میان علوم پرداخته و نتیجه گرفته است که دانش فقه بر اساس یک تقسیم از پیشینیان جزء علوم مقصود از بخش علوم نقلی از اقسام علوم دینی در حوزه علم غیرحکمی است. و بر اساس تقسیم دیگری از گذشتگان یکی از پنج شاخه اصلی علوم است، و در تقسیم جدید جزء علوم انسانی به شمار می‌رود. در  بخش هستی فقه در قرآن، نویسنده بر این باور است که قرآن بنیانگذار علم فقه و مبناساز دانش فقه در قالب آیات الاصول و آیات القواعد است و نیز به منابع فقهی از قبیل عقل و بیان معصومان اعتبار بخشیده و آن را حجت نموده است. نویسنده در بیان گستره فقه القرآن بر این باور است که قرآن به نوعی به بیان اجمالی همه ابواب فقهی موجود در فقه و حقوق پرداخته است. در بخش چیستی فقه قرآنی معتقد است فقه القرآن محل تلاقی دو دانش فقه و تفسیر است، لذا لازم است محقق حوزه فقه القرآن بر مبانی هر دو دانش اطلاع داشته باشد. همچنین بر این باور است که مفسر آیات فقهی باید به این مبانی توجه داشته باشد: تفسیرپذیری قرآن، روا بودن تفسیر، پذیرش ظواهر آیات، و تشریعی بودن قرآن. نویسنده همین بخش پایانی مقاله به شیوه‌های قرآن در بیان احکام پرداخته و آن را سه نوع می‌داند: شیوه گفتاری که آن را در قالب الفاظ، تعابیر و اسلوب بیانی در تشریع ارائه می‌کند. شیوه رفتاری که در آن به سبک تشریع قرآنی و مسائلی چون تدریجی بودن احکام، بیان با ملاطفت، بیان با راز و حکمت احکام، و رویه اقتباسی، امضایی و تأسیسی و تأکیدی مطرح می‌کند. شیوه انگیزشی که به باور نویسنده روح حاکم بر فقه قرآن تعبد است و جان حقوق قرآنی عدالت است. کلیدواژه‌ها: قرآن، فقه، حقوق، احکام، آیات الاحکام، فقه القرآن. مقدمه دانش فقه از مهم‌ترین علوم رایج میان مسلمانان است و به دلیل سر و کار داشتن با همه شئون زندگی انسان از گفتار و رفتار تا اندیشه، از اعضاء و جوارح تا جوانح، چنان اهمیتی دارد که امیر مؤمنان (ع) تجارب بدون فقه را روا نمی‌داند و می‌فرماید: «الفقه ثم المتجر» (کلینی، اصول کافی، 5/150). از سوی دیگر قرآن کریم به عنوان مقدس‌ترین متن مشتمل بر برخی احکام فقهی است و در دانش فقه مورد استناد قرار می‌گیرد. در این مقاله ارتباط این دانش فقه و قرآن را بررسی می‌کنیم. پیشینه در خصوص رابطه قرآن و علم فقه، پژوهش اندکی صورت گرفته است و در پیشیبنه ‌این موضوع مقالاتی چند به چشم می‌خورد از جمله «رابطه قرآن و فقه» نوشته کاظم سیاسی آشتیانی که برای دانشنامه موضوعی قرآن نوشته شده و در مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه منتشر شده است. و نیز مقاله «قرآن خاستگاه فقه» نوشته احمد ترابی. لیکن در پیشینه تفسیر آیات‌الأحکام و بحث در آن آثار زیادی وجود دارد. سابقه تفسیر آیات الاحکام بی‌تردید به زمان پیامبر (ص) و نزول اولین آیه فقهی باز می‌گردد که مردم برای فهم آن می‌بایست از پیامبر سؤال ‌کنند و آن حضرت پاسخ دهد، اما تاریخچه تحقیق در باره آیات‌الأحکام به زمان امام صادق(ع) و امام باقر(ع) باز می‌گردد که اولین أثر در این زمینه به وسیله محمد بن‌سائب کلبی کوفی (م 146) از اصحاب دو امام مذکور نگاشته شد.  تهرانی، الذریعه،1/40) ابن‌ندیم(م438) با عنوان «احکام القرآن للکلبی» از آن نام می‌برد (ابن ندیم، فهرست، ص41) پس از ابن سائب، مقاتل بن سلیمان(م150) کتاب «تفسیر الخمسمأة آیة فی الأحکام» مروی از ابن عباس را نوشت (مسالک الافهام الی آیات الأحکام، 1/9، مقدمه) سپس محمد بن ادریس شافعی(م204) پیشوای شافعیه «احکام القرآن» را نگاشت و چون احمد بن حسین بیهقی(م458) آن را روایت و تنظیم نمود، به نام احکام القرآن بیهقی شهرت یافت. بعد از شافعی، رویکرد به تفسیر آیات الأحکام ادامه داشت تا در این زمان که دهها اثر ارزشمند به وسیله مفسران فقیه و فقهیان مفسر به حوزه معارف قرآن و فقه عرضه گردید. مهم‌ترین آثار فقه‌القرآنی برخی از مهم‌ترین منابع فقه‌القرآنی از آغاز دوره نگارش آیات الاحکام ـ قرن دوم هجری ـ تا اکنون عبارت است از: 1. «فقه القرآن» قطب‌الدین راوندی(م573). 2. «کنزالعرفان فی فقه‌القرآن» نوشته فاضل مقداد(م 826). 3. «زبدة البیان فی براهین احکام القرآن». تألیف مقدس اردبیلی(م993). 4. «مسالک الافهام الی آیات الاحکام». تألیف فاضل جواد (م قرن یازدهم هجری است. از این ‌چهار کتاب، می‌توان به عنوان کتب اربعه فقه‌ القرآن یاد کرد. از کتب فقه‌القرآنی معاصر می‌توان به «فقه‌ القرآن» تألیف محمد یزدی رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اشاره نمود. منابع مهم فقه ‌القرآنی یا «آیات الاحکام» به تعبیر اهل سنت در میان آنان عبارت است از: 1. «احکام القرآن» جصاص (370‌–‌305ق). 2. «احکام‌القرآن» طبری (504-450). 3. «احکام القرآن» ابن العربی(543‌–‌468ق).  در میان مفسران، آن‌که فراتر از آیات‌ الاحکام، و با عنایت به مذاهب فقهی مختلف، به تفسیر آیات فقهی پرداخته است، قرطبی(م671)  است که تفسیر «الجامع لاحکام القرآن» را نگاشته است. از آثار معاصران نیز می‌توان از «آیات الاحکام» محمدعلی سایس مصری، و «روائع البیان فی تفسیر آیات الاحکام من القرآن» محمدعلی صابونی نام برد. مفهوم شناسی فقه واژه فقه در کاربرد نخستین و در لغت به معنی فهمیدن است. (ابن‌منظور، لسان العرب، ماده فقه). در فرهنگ قرآن نیز در مواردی به همین معنی به کار رفته است، چنان‌که می‌فرماید: «یَفْقَهُوا قَوْلِی». (طه/ 28). و «وَ لَـکِن لاَّتَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ». (إسراء /44). در برخی موارد به معنی فهم مسائل دینی است چنان‌که می‌فرماید: «فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَ لِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ». (توبه/ 122). تفقه در دین و رساندن آن به مخاطبان در این آیه، همه معارف دینی (عقائد، اخلاق، احکام، تاریخ و...) را در بر می‌گیرد، لیکن واژه فقه در مراحل بعدی و در کاربرد اصطلاحی تنها به احکام فقهی (جدای از مباحث کلامی، اخلاقی، معارف تاریخی و...) اطلاق شد. از این رو فقه را این‌گونه تعریف نموده‌اند: «فقه عبارت است از آگاهی از احکام شرعی فرعی به دست آمده از ادله تفصیلی آن». (مفید، العریص، ص3؛ حلی، تحریر (الاحکام، 1/ص2). یا ‌«فقه دانشی است که انسان به وسیله آن می‌تواند حدود هر چیز را که واضع شریعت تصریح نکرده است تشخیص دهد و برای به دست آوردن احکام صحیح بر طبق مقصود واضع شریعت اجتهاد کند». (فارابی، احصاء االعلوم، ص 113). در تعریف نخست بر نفس آگاهی‌بخشی و در تعریف دوم بر نقش ابزاری فقه به عنوان معیار تشخیص توجه شده است. به هر صورت گستره این تعریف سبب می‌شود دانش فقه شامل همه امور عبادی، مالی، اقتصادی، معاملات، امور کیفری، قضائی و مسائل حقوقی چون حقوق اساسی، سیاسی و... می‌شود. ممکن است از زاویه دیگر و نگاه دقیق‌تر بگوییم بین فقه و حقوق، نسبت عموم خصوص من وجه وجود دارد. جایگاه علم فقه در میان علوم لازم است اقسام علوم ذکر شود تا جایگاه علم فقه مشخص شود. برخی از پیشنیان چون فارابی (259 ـ  337 هـ . ق)، علوم را به پنج دسته کلی تقسیم کرده‌اند: 1. علم زبان ( با زیر مجموعه علوم: الفاظ مفرد (لغت)، الفاظ مرکب (بلاغت)، قوانین الفاظ مفرد(صرف)، قوانین الفاظ مرکب(نحو)، نوشتن، خواندن و شعر) 2. علم منطق. 3. علم تعالیم یا ریاضیات (با زیر مجموعه علوم: حساب، هندسه، مناظر(بصریات)، نجوم، موسیقی، اثقال، حیل(مکانیک و جبر و مقابله و....) 4. علم طبیعی(فیزیک) و علم الهی (متافیزیک) ( علم طبیعی در باره اجسام سخن می‌گوید و علم الهی از موجود و عوارض آن و موجوداتی که جسم نیستند، بحث می‌کند). 5. علم مدنی(اخلاق و سیاست)، علم فقه و علم کلام (فارابی، احصاء العلوم، ص39- 108). علامه شیرازی (634 ـ 710 هـ. ق) (تفضلی، فرهنگ بزرگان اسلام و ایران). ابتدا علم را به حکمی و غیر حکمی تقسیم می‌کند. بعد علوم غیر حکمی را به دو بخش علوم دینی و غیر دینی و حکمت را به نظری( زیر مجموعه حکمت نظری: علم مابعدالطبیعه (علم أعلی)، علم ریاضی(علم اوسط) و علم طبیعی (علم اسفل). بر اساس این دیدگاه اصول علم ریاضی عبارت است از: دانشهای حساب، هندسه، هیأت و موسیقی و فروع آن را دانشهای جبر، مقابله، حیل و اوزان و.... تشکیل می‌دهد. اصول علم طبیعی عبارت است از: علم نفس، علم حیوان، علم نبات، علم معادن، سماع طبیعی(زمان، مکان، حرکت و...)، سماء و عالم، علم کون و فساد، و آثار عِلوی (شناخت علل حوادث) و فروع علم طبیعی عبارت است از: علم طب، علم فلاحت، علم فراست، علم تعبیر، علم کیمیا، علم طلسمات و....) و عملی (حکمت عملی به سه بخش تهذیب اخلاق، تدبیر منازل و سیاست مُدن منقسم می‌شود) تقسیم می‌کند. در نگاه وی علوم دینی به دو قسم عقلی(علم اصول دین) و نقلی (علم فروع دین) تقسیم می‌شود. علم فروع نیز به دو قسم علم مقصود (این‌ علم چهار شاخه دارد: 1. علم کتاب با زیر مجموعه علم قرائت، علم وقوف، علم لغات قرآن، علم اعراب[قرآن]، علم اسباب نزول، علم ناسخ و منسوخ، علم قصص، علم استنباط معانی قرآن، علم معانی، علم بیان. 2. علم حدیث. 3. علم اصول فقه. 4. علم فقه) و علم پیرو (منظور از این علم، علوم ادبی با زیر مجموعه علم متن لغت، علم صرف، علم اشتقاق، علم نحو، علم معانی، علم بیان، علم خط، علم شعر، علم عروض، علم قوافی و علم انشاء است.) تقسیم می‌گردد (شیرازی، درة التاج، ص 71- 98). در تقسیمات جدید که توسط وزارت علوم، تحقیقات و فنّاوری صورت ‌گرفته است، مجموعه علوم ابتدا به پنج گروه (1. علوم ریاضی و فنی. 2. علوم تجربی. 3. علوم انسانی. 4. هنر. 5. زبان خارجی). و در مرحله بعد با توجه به تجانس شاخه‌های مختلف دانش، به علوم انسانی، علوم پایه، علوم پزشکی، فنی و مهندسی، کشاورزی، و هنر تقسیم شده است (راهنمای آزمون سراسری و ورودی، ص1). (از سوی دیگر علوم تجربی به لحاظ موضوع و متعلق، به علوم انسانی و علوم طبیعی منشعب می‌شود. منظور از علوم انسانی، علوم و معارفی که متعلق شناسایی و مطالعه آن‌ها رفتارهای فردی و جمعی، ارادی و غیر ارادی، آگاهانه و غیرآگاهانه انسانی باشد، این دسته از علوم علوم تجربی انسانی نام دارد، مانند: روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، علوم سیاسی، علوم تربیتی، اقتصاد و مدیریت. اما علومی که متعلق شناسایی آن‌ها رفتار و پدیده‌های غیر انسانی است و در قالب کمیت‌پذیر و نظم تجربی قرار می‌گیرد، علوم تجربی طبیعی نامیده می‌شوند، مانند: فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی و... علوم تجربی به لحاظ نوع کارایی آن به علوم محض، یعنی علومی ‌که در صدد کشف نظم‌های جهان مادی و پرده برداشتن از اسرار طبیعی است، و علوم کاربردی که در صدد تسلط بر عالم طبیعت و به خدمت گرفتن عناصر جهان است، تقسیم می‌شود. خسروپناه، کلام جدید، ص359 ) آنچه در این تقسیمات مورد توجه قرار دارد این است که فقه به عنوان یکی از شاخه‌های مهم علوم در حوزه معارف دینی و اسلامی است، هر چند در نام رده‌های علمی با هم اندکی اختلاف باشد. در تقسیم فارابی علم فقه جزء علم مدنی بشمار می‌رود و در تقسیم شیرازی جزء علوم مقصود از بخش علوم نقلی از اقسام علوم دینی در حوزه علم غیرحکمی است و در تقسیم جدید جزء علوم انسانی بشمار می‌رود. نوشتاری که در پیش روی دارید در دو بخش هستی «فقه‌القرآن» و چیستی «فقه‌القرآن» ارائه می‌شود. بخش نخست: هستی فقه در قرآن قرآن کریم به دانش فقه هستی بخشیده است. نمادهای هستی فقه در رابطه قرآن عبارت است از: 1. بنیانگذاری علم فقه با نزول قرآن کریم بسیاری از علوم از جمله فقه پایه‌گذاری شد. در حقیقت قرآن با فرودآمدن آیاتی که جنبه عملی داشت، مخاطبان را متوجه تکالیفی نمود که از آنها خواسته بود. اگر به ترتیب نزول سوره‌ها ـ با قطع نظر از قرارگرفتن آیات در سوره‌ها ـ  به آیات قرآن بنگریم در اولین سوره «کَلاَّ لاتُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ (علق/ 20)»، اولین تکلیف فقهی سجده در برابر خدا و دومین دستور پیروی نکردن از دورغگویان فرومایه، عیب جو، منّاع، متجاوز و گناه‌پیشه است، لذا که فرمود: «وَ لاتُطِعْ کُلَّ حَلافٍ مَهِینٍ هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِکَ زَنِیم ٍ(قلم/ 10- 13)». در سومین سوره به شب‌زنده داری و تلاوت قرآن برمی‌خوریم: «قُمْ اللَّیْلَ إِلاّ قَلِیلا نِصْفَهُ أَوْ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلا أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلْ الْقُرْآنَ تَرْتِیلا (مزمل/ 3-4)» و در ادامه به شکیبایی در برابر گفتار مخالفان و چگونگی برخورد با آنان می‌رسیم: «إصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلا (مزمل/ 10)». و در انتها به سراغ قرائت قرآن به قدر توان، جهاد، نماز خواندن، پرداخت زکات و قرض دادن می‌رود: «فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنْ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَیَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضَى وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکَاةَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا (مزمل/ 20)». وضعیت تا آخرین تشریع قرآنی و بیان احکام عبادی حقوقی، فردی و اجتماعی، و...  به همین صورت است. 2. مبناسازی برای فقه قرآن نه تنها به مسائل فقهی پرداخت، برای رسیدن به ناگفته‌ها، مبناسازی هم نمود تا عالمان آگاه به قرآن بتوانند در پرتوی آن به فروعات دست یابند. این مبناسازی در قالب بیان آیات الاصول و آیات القواعد و معرفی منابع تجلی کرده است. أ. آیات الاصول بخشی از آیات قرآن بیانگر قواعد اصولی است و نزدیک به پنجاه آیه برای بیان بیش از سی قاعده می‌باشد. منظور از قاعده اصولی، ضابطه کلی است که نتیجه آن شناخت وظیفه فعلی و تشخیص موارد آن است و در حقیقت از مبادی تصدیقیه علم فقه است. (خوی، محاضرات، 1/7). مانند بحث از مقدمه واجب، بحث اجتماع امر و نهی، بحث نهی در عبادات، حجیت خبر واحد و....  به تعبیر دیگر مسائل اصولی قواعد عامی است که فقیه آن را در تشخیص وظائف کلی مکلفین به کار می‌گیرد (مکارم شیرازی، قواعد فقهیه، 1/23). از جمله آیاتی که بر این امور دلالت دارد می‌توان به آیه نبأ و نفر اشارت کرد: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ(حجرات/ ‌6)» و «وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ...(توبه/ 122)». در این دو آیه بر حجیت خبر واحد استدلال شده است، که در صورت اثبات حجیت آن ‌کلید مهم بسیاری از مسائل فقهی خواهد بود. ب. آیات القواعد برخی دیگر از آیات به بیان قواعد فقهی پرداخته‌اند و به عنوان معیار عمده در تشخیص مسائل فقهی شناخته می‌شوند. مراد از قواعد فقهی: حکم کلی فرعی است که موارد جزیی آن در ابواب مختلف فقه تطبیق می‌شود. (بجنوردی، قواعد فقهیه، 1/5. و مکارم شیرازی، 1/23). این دسته از آیات به سی آیه و بیست قاعده فقهی مصرح و غیرمصرح می‌رسد. از جمله آنها است: «لَیْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضَى وَ لا عَلَى الَّذِینَ لایَجِدُونَ مَا یُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ(توبه/ 91)»»، این آیه به قاعده احسان دلالت دارد. و آیات «یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لایُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ(بقره/ 185)»، و «ما یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ(مائده/ 5)» بر قاعده نفی عسر و حرج دلالت می‌کنند. قواعد فقهی در قرآن در قرآن کریم به تعدادی از قواعد فقهی اشاره شده است. برخی از آنها را که در قرآن به الفاظشان تریم شده ‌را «قواعد مصرحه» می‌نامیم و برخی دیگر را که به الفاظ آن در قرآن تحریم نشده است، «قواعد مستنبطه» نامگذاری می‌کنیم. مجموع این قواعد عبارتند از: 1. اتلاف. 2. احسان. 3. ارشاد. 4. جبّ. 5. اقرار. 6.‌ مانعیت اقرب از ابعد. 7. الزام. 8. تقیه. 9. تقدم دین بر ارث. 10. رجوع جاهل به عالم. 11. ضمانت کفیل. 12. صحت فعل مسلم. 13. عدم التذکیه. 14. قرعه. 15. لاضرر. 16. لزوم. 17. المجالس بالامانة. 18. نفی سبیل. 19. نفی عسر و حرج. 20. حرمت اقوام رضاعی مطابق اقوام نسبی ر. ک. به: مصطفوی، القواعد). ج. اعتباربخشی به منابع فقه قرآن با بیان جامع خود به معرفی کسانی پرداخته که موظف‌ند جزئیات مسائل و فروع احکام را بیان نمایند، مانند: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (نحل/ 44)»، و «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا(حشر/ 7)». این آیه وظیفه تبیینی پیامبر (ص) نسبت به آنچه برای مردم نازل شده و بدان نیاز دارند را بیان می‌کند. و آیه «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنتُمْ لاتَعْلَمُونَ(انبیاء/ 7)» در نهایت به حجیت قول ائمه معصوم (ع) منتهی می‌شود. 3. گستره فقه القرآن قلمرو احکام قرآن گستره بسیار وسیعی را در بر می‌گیرد. در نخستین تقسیم آنچه در باره انسان‌ تشریع کرده و عنوان احکام الهی به خود گرفته است، به احکام اعتقادی و احکام عملی منقسم می‌شود. احکام عقیدتی آن دسته از احکام است که به اعتقادات تعلق می‌گیرد  و در قرآن با ساختار امری و نهیی بیان شده است، مثل: « وَ اعْبُدُواْ اللّهَ وَ لاَتُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئاً (نساء/ 36)». در این اوامر و نواهی، اعتقاد، عین عمل به آن است و چیزی بیش از آن نمی‌خواهد و مقصود از احکام عملی احکامی است که تنها با اعتقاد تمام نمی‌شود، و افزون بر باورداشتن، همراه با عمل است، مانند: نماز و روزه و.... از سوی دیگر احکام عملی ـ به معنی عام کلمه ـ همه فرامین الهی اعم از عبادی و غیرعبادی را در بر می‌گیرد، اما به معنی خاص کلمه، در مقابل حقوق است. حقوق در یک تعریف، عبارت است از: مجموع مقرراتی که بر اشخاص از این جهت که در اجتماع هستند حکومت می‌کند (کاتوزیان، ناصر، مقدمه علم حقوق، ص13). و همانطور که گفته شد هماره خصیصه دو طرفی دارد و از این جهت ملازم با تکلیف است. آری: اگر سخن از حق الهی به میان آید، معنی عام حکم و بلکه فراتر از همه‌ اقسام آن مورد نظر خواهد بود و از این رو می‌توان همه ‌تکالیف را جزء حقوق الهی دانست. به هر صورت فقه القرآن در عرصه‌های مختلف حضور دارد و در مجموع به دو بخش تکالیف و حقوق تقسیم می‌شود. بخش تکالیف بیشتر به مسائل عبادی چون، طهارت، صلاة، صوم، حج، خمس و...، و بخش حقوق به قوانین و مقررات حاکم بر افراد در جامعه می‌پردازد. احکام فقهی قرآن به اعتبار نوع جعل به احکام وضعی و احکام تکلیفی تقسیم می‌شود. حکم تکلیفی را نیز به وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه تقسیم می‌کنند. به اعتبار رابطه حکم با مکلف، به احکام فردی و احکام اجتماعی، به اعتبار ابزار عمل به جوارحی(برونی) و جوانحی(درونی) و به اعتبار صادر کننده حکم، به الهی و حکومتی تقسیم می‌شود. حقوق نیز از یک زاویه به ملی[1] و بین المللی[2] و هر کدام به خصوصی[3] و عمومی[4] تقسیم می‌شوند. البته حقوق از دیدگاه فقهی، به حق الله و حق الناس تقسیم می‌شود و قرآن کریم در همه این عرصه‌ها به گونه‌ای حضور دارد. موضوعات فقهی قر+آن بیش از شصت باب فقهی در قرآن مطرح شده است، که عبارت است از: 1. ابضاع. 2. اجاره. 3. ارث. 4. ازدواج. 5. اطعمه و اشربه. 6. اعتکاف. 7. اقرار. 8. امر به معروف. 9. انفال. 10. ایلاء. 11. بیع. 12. جهاد. 13. حج. 14. حجر. 15- حدود. 16- احکام اختصاصی پیامبر. 17. خمس. 18. دین. 19. روزه. 20. رهن. 21. زکات. 22. سبق و رمایه. 23. شرکت. 24. شفعه. 25. شهادات.26. شیرخوردن. 27. صلح. 28. ضمان. 29. طلاق. 30. طهارت. 31. ظهار. 32. عاریه. 33. عتق. 34. عقود. 35. عمره. 36. عهد. 37. غصب. 38. قرض. 39. قسم. 40. قضاء. 41. کفارات. 42. لعان. 43. لقطه. 44. مباحات. 45. مضاربه. 46. مکاسب محرمه. 47. نذر. 48. نگاه و نظر. 50. نماز. 51. نهی از منکر.52. ودیعت و امانت. 53. وصیت. 54. وقف. 55. وکالت. به ابواب ذکر شده، باید ارتداد، امنیت و صلح، بلوغ، تقیه، تولی و تبری، عدالت اجتماعی، حقوق بشر، نظام سیاسی اسلام را نیز افزود. همچنین حدود یک‌صد فرع فقهی و بیش از هزار مسئله‌ فقهی در قرآن وجود دارد. از جمله: بیتویه در منی، تعدد زوجات، حد زنا، حقوق فرزند، خواستگاری، ربا، رشوه، رضاع، سجده، طبقات ارث، طواف، فجر، قبله، قرائت، قربانی، کم‌فروشی، محارم سببی، نسبی و رضاعی، مسجد، مشاعر، مصارف‌‌ خمس و زکات، مطهرات، نیت، مَهر، میقات حج، نشوز، وضوء، وقت نماز، روزه‌ قضاء، شستن در وضو، شهادت در طلاق، عده، غسل، مدت حمل،  مسح سر و پا و... 4. فراوانی آیات فقهی در مورد اینکه چه حجمی از آیات قرآن احکام فقهی و حقوقی را در بر دارند، بین قرآن‌پژوهان و مفسران فقه‌پژوه چند دیدگاه‌ وجود دارد، و فراز و نشیب این اختلاف به فاصله هزاران آیه در نواسان است. برخی معتقدند آیات الاحکام از یک‌صد و پنجاه آیه(5/2%) فراتر نمی‌رود. (طنطاوی، الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم، 1/3؛ سیوطی الاتقان، 2/165) بعضی تا حدی فراتر رفته و آن سی‌صد آیه(5%) می‌دانند (ر.ک:‌ ایازی، فقه پژوهی قرآنی، ص121). مشهور میان فقهاء و فقه القرآن نویسان گذشته این است که تعداد پانصد آیه (8 %) از قرآن در باره فقه است تا آنجا ‌که برخی کتب فقه القرآن شیعه و سنی، با همین عنوان نگاشته شده است، مثل: «تفسیرالخمسمائة آیة فی ‌الأحکام» مقاتل بن سلیمان، «تفسیر الخمسمأئة آیة» از فرقه إباضیه، «شفاء العلیل فی شرح الخمسمأئة آیة من التنزیل» عبدالله بن محمد النجری (877). «النهایة فی تفسیر الخمس‌ مائة آیة فی الأحکام»  فخرالدین احمد بن عبدالله بن سعید بن متوّج بحرانی(متوفای پس از 771) و «منهاج البدایة فی تفسیر آیات الأحکام الخمسمائة» احمد بن ‌عبدالله ‌بن محمد بن حسن بن متوج بحرانی (متوفای پس از800 هـ). عبدالله بن مبارک نیز بر این باور است که نُهصد آیه (تقریبا15%) از قرآن متضمن حکم فقهی است (ایازی، فقه پژوهی قرآنی، ص121). نتیجه شمارش نگارنده در أحکام القرآن ابن العربی این است که وی نیز این عدد از آیات را به عنوان آیات الاحکام تفسیر کرده است. بزرگ‌ترین رقم در باره آیات الاحکام عدد دو هزار (30%) است که می‌توان به قرطبی نسبت داد و فراتر از همه استاد محمد هادی معرفت (ره) قرآن‌پژوه معاصر است که بر پایه مبنای خاص خود که توسعه در موضوع و حکم است، همه آیات قرآن را آیات الاحکام می‌داند (بینات، ش44، ص57). ممکن است عامل اصلی این تفاوت اعداد نوع بینش به آیات الاحکام باشد، زیرا برخی خواسته‌اند از آیه‌های به ظاهر غیر فقهی مثل آیات الأمثال، آیات القصص، آیات القَسَم و... استفاده‌ فقهی کنند. البته به حساب آوردن آیات تکراری نیز نمی‌تواند بی تأثیر باشد. یا اینکه بعضی با توجه به عنوان حکم، عددی را مطرح نموده‌اند که طبعاً عددی کوچک است. چنانکه توجه به آیات صریح و غیر صریح نیز می‌تواند در کوچکی و بزرگی عدد مؤثر افتد. به عنوان نمونه آیه «أَوَ مَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ(زخرف/‌ 18)». به ویژگی آفرینش زن مربوط است و به ظاهر به فقه‌القرآن ربطی ندارد، لیکن ایشان می‌نویسد «قرآن خصوصیت زن را رقت و طبعی نازک می‌داند که با فطرت زنانه‌ به زیور گرایش بیشترى دارد تا واقعیت‌ها، و لذا ذاتا در پذیرش مسؤولیت‌های سخت با مردان تفاوت دارند، و از این جهت نباید مسؤولیت طاقت‌فرسای اداری را به او واگذار نمود». (معرفت، التفسیر و المفسرون، 2/ 355). بدیهی است با این دیدگاه آیه در ردیف آیات الاحکام است؛ هر چند جزء 500 آیه نباشد. به نظر ما عددی بین نُهصد تا یک‌هزار در زمینه حجم آیات الاحکام به حقیقت نزدیک‌تر است. نباید فراموش کرد که روایات متعددی آیات الاحکام را یک‌سوم یا یک‌چهارم قرآن می‌دانند، از جمله علی(ع) می‌فرماید: «نَزَلَ القُرآنُ اَثْلاثَاً: ثلث فینا و فی عدونا، ثلث سنن و امثال وَ ثْلثٌ فَرائِضٌ وَ اَحکَامٌ؛ یک‌سوم در باره ما و دشمنان ما، یک‌سوم سنّتها و امثال و یک‌سوم فرایض و احکام است» (کلینی، اصول کافی، ترجمه محلاتی، 4/436). در روایت دیگری می‌فرماید: «نَزَلَ القُرآنُ اَربَاعَاً رُبعٌ فِینَا، وَ رُبعٌ فِی عَدوّنَا، وَ رُبعٌ سُنَنٌ وَ اَمثَالٌ، وَ رُبعٌ  فَرائِضٌ وَ اَحکَامٌ؛ قرآن بر چهار ربع نازل شده است، یک‌چهارم در باره ما، یک‌چهارم در باره دشمنان ما، یک‌ربع سنت‌ها و مثل‌ها است، و یک‌ربع در باره احکام و فرائض است». (مجلسی، بحار الانوار، 24/305) روایات دیگری نیز در این باره وجود دارد. امام صادق(ع) می‌فرماید: «نَزَلَ القُرآنُ اَرْبَعَةَ اَربَاعٍ رُبْعٌ حَلالٌ، و رُبْعٌ حَرامٌ وَ رُبعٌ سُنَنٌ وَ اَحکَامٌ...». (کلینی، اصول کافی ترجمه رسولی،4/436. البته منظور از ثلث و ربع در این روایات یک تقسیم ریاضی با قسمتهای مساوی نیست، بلکه منظور تقسیم محتوایی قرآن به بخشهای مختلف از جمله فقه است. منابع: 1.   احصاء العلوم، فارابی، محمد بن محمد، ترجمه حسین خدیوجم، انتشارات علمی و فرهنگی، 1364؛‌ چ2. 2.   اصول التفسیر و قواعده، العک، خالد عبدالرحمن، دار النقاش، دمشق، 1414ه‍، ط3. 3.   بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر، دارالکتب الاسلامیة، 1390ق. 4.   بوستان کتاب، ایازی، سید محمد علی، فقه پروژه ی قرآن (درآمدی بر مبانی نظری آیات‌الاحکام)، قم، 1380ش. 5.   التفسیر و المفسرون، معرفت، محمدهادی، الجامعه الرضویه للعلوم الاسلامیه، مشهد، 1419ق؛ چ1. 6.   الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم، جوهری، طنطاوی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1412ق؛ چ4. 7.   درة التاج، تصحیح سیدمحمد مشکات، شیرازی، قطب الدین، انتشارات حکمت، 1365؛ چ2. 8.   سلسله القواعدالفقهیه، مکارم شیرازی، ناصر، مدرسه الامام امیرالمومنین، قم، 1411ق؛ چ3. 9.   العریص، مفید، تحقیق شیخ محسن محمدی، المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ المفید، بی‌تا. 10.    فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، تفضلی، محمود و مهین فضائلی جوان، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، مشهد، 1372ش؛ چ اول. 11.    فصلنامه بینات، وابسته به مؤسسه معارف امام رضا(ع) سال یازدهم(1383)، ش44. 12.    القواعد الفقهیه، بجنوردی، سید محمدحسین، تحقیق مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، چ1، نشر الهادی، 1377ش. 13.   القواعد و الفوائد، شهید اول، محمد بن مکی، تحقیق دکتر عبدالهادی حکیم، قم، مکتبه المفید، بی‌تا. 14.   الکافی، کلینی، محمد بن یعقوب، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش؛ چ4. 15.کلام جدید، خسروپناه، عبدالحسین، مرکز مطالعات و پژوهش های حوزه، قم، چ 1، 1381. 16.    لسان العرب، ابن‌منظور، محمد بن مکرم، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1426ق. 17.    مأة قاعده فقهیه، مصطفوی، سیدمحمدکاظم، جامعه مدرسین، 1417ق؛ چ1. 18.    المحاضرات فی اصول الفقه، خویی، سیدابوالقاسم، تقریر محمد اسحاق فیاض، دارالهادی للمطبوعات، قم، 1410ق؛ چ3. 19.    مستدرک الوسائل، نوری، حسین، مؤسسه آل‌البیت قم، 1408ق. 20.    مصباح‌ الفقاهة فی المعاملات، موسوی‌خوئی، سید ابوالقاسم، مقرر محمد علی‌ توحیدی، نشر الفقاهة، 1419ق؛ چ1. 21.    مقدمه علم حقوق و مطالعه در نظام حقوقی ایران، کاتوزیان، دکتر ناصر، شرکت سهامی انتشار، 1379ش؛ چ27. 22.    المنطق، مظفر، محمدرضا، حبیب، قم، 1420ق؛ چ1. 23.    المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سیدمحمدحسین، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، 1417ق. 24.    وسائل‏الشیعة، حرعاملی، محمد بن الحسن، مؤسسه آل‌البیت، قم، 1409ق. یاداشت‌ها: [1] - مقرراتی که روابط افراد با یکدیگر، و با دولت خود را تنظیم می‌کند. [2]- مقرراتی که حاکم بر روابط بین دولتها و سازمانهای بین المللی است و نیز روابط اتباع دولتها را با یکدیگر تنظیم می‌کند. [3] - حقوقی که هدف آن تنظیم روابط خصوصی اشخاص از قبیل روابط مدنی، تجاری، خانوادگی و… می‌باشد، مثل ارث، طلاق، ازدواج، معاملات و… مهم‌ترین‌ شاخه‌ آن‌ حقوق مدنی‌ و حقوق‌ تجارت ‌است و در بخش بین‌المللی، شامل اموری چون: تابعیت، حقوق خارجیان، تعارض قوانین و حقوق جزای بین المللی است. [4] - حقوقی که هدف آن تنظیم روابط قوای کشور و تنظیم روابط بین دولت و مردم می‌باشد. و مهم‌ترین رشته آن حقوق اساسی، حقوق اداری، حقوق مالیه، حقوق کار، حقوق جزاء و آیین دادرسی کیفری است و در بخش بین المللی آن به حقوق بشر تعبیر می‌شود. (مقدمه علم حقوق، ص87- 104). دکتر محمد فاکرمیبدی/عضو هیئت علمی مرکز جهانی علوم اسلامی منبع: مجله قرآن و علم شماره 1 ادامه دارد....

93/06/05 - 00:45





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن