تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس غمى از غم‏هاى دنيا را از مسلمانى برطرف نمايد، خداوند غمى از غم‏هاى روز قي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799020192




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بشر غربی، غریب است/ «سبک زندگی» باید در پارادایم اندیشه تشیع معنا شود


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:


اختصاصی؛ گفتگو با دکتر «ابوالحسن غفاری»
بشر غربی، غریب است/ «سبک زندگی» باید در پارادایم اندیشه تشیع معنا شود
«جامعه ای که در انتظار ظهور منجی عالم بشریت حضرت حجت (عج) است و جامعه منتظر مؤمن است، باید زیست مؤمنانه داشته باشد، وگرنه جامعه منتظر نخواهد شد.»



به این مطلب امتیاز دهید

  به گزارش جام نیوز، حجت الإسلام و المسلمین جناب آقای دکتر «ابوالحسن غفاری» از مؤلفان و اساتید محترم حوزه و دانشگاه هستند. بر آن شدیم تا در خصوص مسأله "سبک زندگی" از نقطه نظرات کارشناسانه ایشان بهره‌مند شویم. مشروح این گفتگو را در ادامه می خوانید:    

    * استاد از اینکه وقت ارزشمندتان را در اختیار ما قرار دادید متشکریم. در آغاز گفتگو اگر مطلبی دارید بفرمایید.   اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم. بنده هم به نوبه خود از شما و همکارانتان تقدیر و تشکر می کنم که این فرصت را در اختیار بنده قرار دادید. مقدمتا من یک نکته ای عرض کنم بعد در خدمت شما خواهم بود. سبک زندگی که در اصطلاح غربی «لایف استایل» (LifeStyle) است، مفهوم جدیدی است که در بستر تفکر و تمدن غربی -در واقع آن هم در دوره مدرن غرب- مطرح شده و در دهه 1970 به بعد این مسأله با شدت و حدت بیشتری مطرح شده است. حدود 2 دهه است که در ایران این مفهوم وارد ادبیات فرهنگی و سیاسی شده است. این مفهوم ابتدا در خود غرب در حقیقت در علوم  اجتماعی و فرهنگی وجامعه شناسی مطرح شده و ابعاد گسترده ای دارد که من در خلال گفتگویی که با هم خواهیم داشت، درباره این مسائل صحبت خواهم کرد.     * مؤثرترین ترین عوامل تحقق سبک زندگی مد نظر رهبر فرزانه انقلاب که در عین حال زمینه‌ساز ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز باشد، چیست؟   درباره بحث سبک زندگی که مورد توجه حضرت آقا نیز قرار گرفته در چند سال اخیر، و به یکی از جدی ترین مسائل در حوزه فرهنگ مطرح شده، باید توجه داشت که سبک زندگی ابتدا در غرب در یک فضا و به اصطلاح امروزی در یک پارادایم خاصی مطرح شد. در آغاز تا حدی این مسأله مبهم بود که تعریف های گوناگون و چندسویه و متفاوتی از آن مطرح شد و همین، کار را سخت می کرد که منظور از سبک زندگی چیست؟ اگر بخواهیم وجه الجمعی را در تعریف این مسأله پیدا کنیم، باید بگوییم که سبک زندگی به نوعی دلالتی بر ماهیت و دلالت خاصی در کنش های اجتماعی و تعاملات اجتماعی در فرد و جامعه دارد. یا به تعبیری، سبک زندگی راه و روش و شیوه زندگی است که بیانگر ارزش های فردی و گروهی است. ما اگر صرف نظر کنیم از این تعاریف به لحاظ توصیفی باید بگوییم که سبک زندگی امر فرهنگی است که گویای بخش غیرقابل رؤیت جامعه است. یعنی در حقیقت بیانگر آن بخشی است که هویت فردی و اجتماعی اگر خودش را مستقیم نشان ندهد، در قالب سبک زندگی در غذا خوردن، در نحوه پوشش، در شهرسازی و خیابان‌کشی، در تفریحات و سرگرمی ها و جاهای دیگر خودش را نشان می‌دهد.   پس بنابراین سلائق مختلفی که مردم در زندگی خودشان دارند، به نوعی نمایان‌گر آن نوع زندگی و سبک زندگی است و همین باعث می شود ما به این نکته توجه کنیم که سبک زندگی به نوعی درک تحولات فرهنگی پنهان یک جامعه است که ممکن است این تحولات فرهنگی در برخی مواقع هم به نوعی با تحدید همراه باشد که بعدا در قالب های مختلف خودش را بروز می دهد.   من یک نکته عرض می کنم و بعد می رسم به پاسخ دقیق پرسش شما و آن هم این است که سبک زندگی گرچه در دهه 1970 در غرب مطرح شده، اما در واقع برمی‌گردد به قرن بیستم و یک پیشینه درازی دارد. بنده به عنوان نمونه عرض می کنم؛ مثلا در سیستم مارکسیستی، سبک زندگی تابع و مبتنی بر تولید مطرح می شود. یعنی تولید است که سبک های زندگی را درست می کند و مارکسیست ها در شیوه تولید قائل بودند به «نفی مالکیت خصوصی». چون سبک زندگی در مالکیت خصوصی یک معنای خاصی دارد که شما با القا کردن مالکیت خصوصی، یک معنای جدیدی را بیان می کنید. در حقیقت اینطور بگوییم؛ در سبک زندگی که "مارکس" مطرح می کرد، تولید مهم است. آن هم تولیدی که مبتنی است بر نفی مالکیت خصوصی. شما نظام ارباب و رعیتی ندارید که از این طریق طبقه درست بشود. بنده نمی خواهم به این سبک بپردازم، می‌خواهم بگویم در عرصه اجتماعی، سبک زندگی تابع تولید است و در عرصه اعتقادات مارکسیستی، تابعی است از زندگی و التذاذ مادی بشر. یعنی سبک زندگی طوری تعبیه شده که شما به دنبال کسب حداکثر لذایذ دنیوی هستید و یک جهان بینی دارید که مبتنی است بر نفی خدا و نفی جهان آخرت. در این منظومه فکری، زندگی خلاصه می شود در عالم ماده و این عالم ماده است که همه نظامات فردی و اجتماعی را تنظیم می کند.   می آییم به نظام سرمایه داری؛ در نظام سرمایه داری، سبک زندگی تقریبا تابعی از مصرف است. یعنی شما یک نظام مصرف دارید: یا مصرف تصنعی و یا واقعی. (البته تولید هم دارید و سعی می کنید بیشترین تولید را بدست آورید و آن را به بهترین نحو مصرف کنید) مصرف واقعی یعنی اینکه ما هرچقدر مصرف کنیم، بهتر است. مصرف تصنعی یعنی اینکه ما خودمان تولیدکننده باشیم و تبلیغ کنیم که دیگران مصرف کنند تا تجارت ما رونق پیدا کند.   در هر صورت در نظام سرمایه داری غرب، سبک زندگی تابعی است از مصرف؛ به گونه ای که ما همه را تشویق کنیم به مصرف. بر این اساس، "لذت بیشتر" غرب را به یک سبک خاصی از زندگی رسانده که هرچقدر شما تصرف بیشتری بر طبیعت داشته باشید و هرچقدر بیشتر مصرف کنید، مطلوب تر است.   در غرب مدرن این اهمیتی ندارد که مصرف گرایی -که غایتی ورای آن تعریف نمی شود- ابزاری باشد برای اینکه شما به یک هدف عالی و متعالی برسید. گرچه غرب مدرن ادعا می کند که به مارکسیسم و ماتریالیسم معتقد نیست و به وجود خدا اقرار دارند، اما عملا لذتی را بالاتر از تسلط بر طبیعت معرفی نمی کند. یک سبک زندگی بریده از معنویت، بریده از جهان آخرت، نظامی که خدا دارد خدایی خودش را می کند و بنده هم دارد در عالم طبیعت برای خودش کار می کند! مکاتب اومانیستی، مکاتب ناتورالیسمی -یعنی اصالت طبیعت- و سایر مکاتبی که در غرب رواج پیدا کرده، همه و همه بشر غربی را بشر تولید و مصرف کرده که این بشر هرچقدر بهتر بنوشد، بهتر بپوشد و بیشتر لذت ببرد، این غایت غایاتش است. به تعبیر بعضی از متفکران، غایت الغایات بشر غربی نفسانیت خودش است و بنابراین بشر غربی "غریب" است، یعنی در غربت از معنویت و خدا دارد زندگی می کند.   حالا این اصطلاح سبک زندگی که عرض کردم در نظر مارکسیست ها بیشتر تابعی از تولید است و در غرب تابعی از مصرف است، این اصطلاح وقتی که وارد می شود به فرهنگ و ادبیات فرهنگی و سیاسی جامعه ما، اولین کسی که واکنش نشان می دهد به آن، به عنوان سنگربان علمی و فرهنگی جامعه، رهبر معظم انقلاب است که می خواهد به نوعی این واژه را پیرایش  کند. در اینجاست که ایشان می خواهند مسأله جدیدی مطرح کنند. ایشان فرموده بودند که سبک زندگی به یک معنا عقل معاشی است که ما در فرهنگ اسلامی خودمان به کار می بریم. ایشان اصطلاح عقل معاش را در مفهوم جامع خود مترادف با مفهوم سبک زندگی گرفته و سبک زندگی را به فرهنگ و شیوه زندگی معنا کرده اند.   هدف رهبر معظم انقلاب، جاسازی هر مفهوم در جای خودش است و هر مفهومی باید سر جای خودش استفاده شود؛ لذا سبک زندگی باید در بستر مفاهیم و در پارادایم اندیشه تشیع معنا پیدا کند. آنچه غربی ها می گویند، آن چیزی نیست که رهبر انقلاب بیان می کنند. ما تفاوت های اساسی داریم با غرب در مفاهیم اصلی سبک زندگی؛ سبک زندگی در یک بسته ای از تمدن برای رهبر معظم انقلاب اسلامی مطرح است که ایشان می فرمایند اگر ما بخواهیم یک تمدن نوین اسلامی ایجاد کنیم، برای این تمدن نوین، یکسری نرم افزار و یکسری سخت افزار نیاز داریم. سخت افزارش مثل: تولید، اقتصاد، اختراع و ابداع و نرم افزار مثل: سبک زندگی. که البته ایشان می فرمایند که ما در هردو بُعد پیشرفت نکرده ایم، چرا؟ برای اینکه تابعی برای خودمان و جایگاه خودمان در سبک زندگی به خوبی تعریف نکرده ایم که ببینیم جایگاه ما در سبک زندگی کجاست؟ اینجاست که به پاسخ سؤال شما می رسیم: جامعه ای که در انتظار ظهور منجی عالم بشریت حضرت حجت (عج) است و جامعه منتظر مؤمن است، باید زیست مؤمنانه داشته باشد، وگرنه جامعه منتظر نخواهد شد. در جامعه ای که می خواهد زیست مؤمنانه داشته باشد، سبک زندگی به عنوان یکی از اساسی ترین مباحث فرهنگی مطرح می شود. به فرمایش رهبر معظم انقلاب اسلامی، این سبک زندگی باید برود در کلیت نظام اسلامی و تمدن جدیدی درست بشود. لذا معظم له می خواهند بفرمایند که مسأله سبک زندگی با آن مسائل فلسفی و دینی خودش و با آن چارچوب خودش، یک تمدن جدید است. بنابراین نظر ایشان نسبت به سبک زندگی غربی ها اصطلاحا «امضایی» نیست، «تأسیسی» است. یعنی نمی فرمایند آنچه غربی ها به عنوان سبک زندگی مطرح کردند، ما بیاییم همان را مطرح کنیم و حالا یک تغییرات جزئی روی آن انجام بدهیم، بلکه فرمایش ایشان تأسیسی است، یعنی بر اساس تعالیم وحیانی و آنچه که از کتاب و سنت و سیره معصومین به ما رسیده، تمدن سازی کنیم.   بر همین اساس، "جامعه منتظر" جامعه ایمانی است و باید سبک زندگی آن هم ایمانی باشد. این سبک زندگی اگر ایمانی باشد، پس سبک زندگی شما تابعی از عبودیت و بندگی خواهد بود، نه تابعی از تولید و نه تابعی از مصرف. ممکن است در یکسری مسائل جزئی، سبک زندگی شما تابعی از تولید یا مصرف باشد؛ اما در کلیت، این سبک زندگی تابعی است از یک زیست مؤمنانه که اسم آن را من می گذارم عبودیت و بندگی؛ یعنی تمام زندگی فردی و اجتماعی شما باید مبتنی باشد بر آن عبودیت و بندگی که تقرب به خداوند به وجود بیاورد.   یعنی از اسباب بازی که ما می خواهیم درست کنیم، از تفریحاتی که یک فرد می خواهد در جامعه خودش داشته باشد، از نحوه شهرسازی، هنر، تکنیک و صنعت، همه و همه باید در خدمت بندگی و عبودیت باشد. منتها این بندگی و عبودیت به تعبیر بنده، خودش محصولی از یک سلسله مبانی است. ما ابتدا باید یک مبانی را بپذیریم و بعد نتیجه آن مبانی می شود عبودیت.   مبانی که این نتیجه را دارند عبارتند از:   1- توحید. در جامعه منتظر و مؤمن، اساس و پایه، ایمان به خداست. "الذین امنوا" مؤمنان به خدا ایمان بیاورند. جامعه ایمانی باید جامعه موحد باشد.   2- این جامعه، جامعه ای است که دارای اعتقاد به خداوند و معاد است (انا لله و انا الیه راجعون) یعنی معتقد باشد به مبدأ و معاد. جامعه ای که یک غایتی برای خودش ترسیم کرده است. در این جامعه، مرگ مترادف با نیستی و نابودی نیست، انتقال است از یک دنیا به دنیای دیگر. در این جامعه، خداوند نه فقط خالق بشر و جهان است، بلکه پروردگار و پرورش دهنده نیز هست. مدیر و مدبر هم هست. دم به دم ناظر و شاهد بر اعمال بندگان است. پس اعتقاد به مبدأ و معاد، اعتقاد به رسالت و ولایت در جامعه مؤمنانه اصل است. شما نمی توانید سبک زندگی برای خودتان تعریف کنید که در آن جایگاه خدا و معاد و ولایت معلوم نباشد.   امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «پایه های اسلام بر پنج چیز است». همه را فرمودند و بعد فرمودند: «یکی هم ولایت است». ظاهرا راوی می پرسد کدام مهم است؟ می فرمایند: «ولایت».
ولایت یعنی حیثیت اجرایی و نظارت و قانون‌گذاری بنده خدا که اسمش را می گذاریم پیامبر و امام معصوم و در ادامه ائمه معصومین می توانیم بگوییم علمای ابرار، علمایی که تجلی بیشتری در دوره معاصر ما دارند. این جامعه، جامعه ولایت پذیر است. پس بنابراین زیست مؤمنانه در این چارچوب معنا می دهد. زیست مؤمنانه جایی است که به مبدأ معتقد باشیم، به معاد معتقد باشیم، به غایت نهایی که قرب الی الله و تقرب پروردگار است معتقد باشیم، به ولایت معتقد باشیم. در این محدوده، جامعه ای منتظر و مؤمن خواهیم داشت که نحوه زیست آن خارج از این چارچوب نباید باشد.     * با توجه به مطالبی که فرمودید، چطور می شود این سبک زندگی را در جامعه اجرا کرد تا به آن نقطه مطلوب که امر ظهور است برسیم؟
عرض کردم که سبک زندگی مبتنی بر یک سلسله پایه هاست و آن پایه ها محصولی را به ما می دهد که به آن می گوییم عبودیت و بندگی. ما همه این مبانی را در مسائل فردی، اجتماعی داریم تعریف می کنیم. به همین دلیل است که اگر به این شکل یک مبانی درست کنید که محصول آن بشود عبودیت و زیست مؤمنانه، خب مؤمنان به غیب و شهود ایمان دارند (الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوه و بالآخره هم یوقنون) غیب و شهود را با هم جمع کردن، اسمش را می گذاریم زیست مؤمنانه.   اگر ما بخواهیم به چنین نگاهی جامه عمل بپوشانیم، این را نیز باید بدانیم که در نظام اسلامی مسأله سبک زندگی بیشتر در حوزه سیاست‌گذاری جای می گیرد. یعنی ما باید برویم سیاست‌گذاری فرهنگی انجام بدهیم و این امر محدود به یک وزارتخانه و یک نهاد نیست، بلکه فراگیر است. پس ابزار آن هم باید فراگیر باشد. یعنی تمام رسانه ها باید استخدام شوند؛ منبر خطابه، بعضی تریبون ها، مساجد، هیأت‌ها و امثال اینها. بنده معتقدم که چون جا انداختن سبک زندگی یک کار فرهنگی است، باید نهادینه شود و وقتی نهادینه شد، شما می توانید تمامی مظاهر و در واقع سمبل های سبک زندگی را با فرهنگ خاص خودش تعریف کنید. مثلا شما می خواهید ساختمان درست کنید. باید ابتدا پیوست فرهنگی این ساختمان را داشته باشید که به چه صورت باید ساخته شود؟ کجا و به چه شکل ساخته شود؟   در غرب، سبک زندگی نمایانگر علایق یک جامعه است. برای غربی چون لذت خیلی مهم است، سبک زندگی هم تعبیه شده در یک فضایی که به غرایز جنسی و لذایذ دنیوی پاسخ دهد.   شما اگر بخواهید سبک زندگی اسلامی را نشان دهید، باید در نحوه لباس پوشیدن، غذا خوردن، ازدواج، محبت و دوستی و تمامی این مواردی که در جامعه و در فرد اتفاق می افتد، آن را متجلی کنید. باید فرهنگ سازی شود و عرض کردم این فرهنگ سازی باید به نوعی به یک وظیفه تبدیل شود، نه اینکه بگوییم یک وزارتخانه می خواهد کاری انجام دهد، ما هم پشت سر آن برویم. نباید صرفا با گفتار باشد.   رهبر معظم انقلاب اسلامی مسأله ای را فرمودند تحت عنوان "پیوست فرهنگی" که متأسفانه جدی گرفته نشد و به اهمال گرفته شد. باید بیشتر کار می شد. ما اگر بخواهیم راهکار ارائه دهیم، باید این را بیاوریم به عنوان یک امر الزام آور پیوست فرهنگی که ارتباط مستقیمی دارد با سبک زندگی. به این معنا که من الان دارم خانه می سازم، مهندسی که ناظر بر ساخت منزل است باید سبک زندگی را در آن لحاظ کند. مثلا کران تا کران خانه دیده نشود، بر خلاف آنچه غربی ها انجام می دهند که همه جا دیده می شود. قدمای ما اینگونه نبودند و اندرونی و بیرونی داشتند. الآن دیگر اغلب ساختمان هایی که مبتنی بر روش های غربی ساخته می شود، شما می بینید که تمام فضای خانه دیده می شود، تمام فضای یک ساختمان دیده می شود. یا مثلا اینکه یک خانه به سمت قبله ساخته شود و اینکه یک منزل محراب داشته باشد. همه این موارد نیازمند به بحث و بررسی است که متأسفانه ما در این موارد کمتر کار کردیم.   به نظر بنده در خصوص سبک زندگی علاوه بر اینکه مقرراتش باید نوشته شود و علاوه بر اینکه تمام ارگان ها سازمان ها و نهادها باید در این زمینه کار خودشان را انجام دهند، کار فرهنگی هم باید بشود.   به عنوان نمونه: مسأله حجاب؛ مسأله حجاب برمی‌گردد به نحوه سبک زندگی. سبک زندگی غربی به دلیل توجه به دنیا و علایق دنیوی، بشر غربی را به جایی برده که آن ها نه تنها حجاب را به عنوان یک امر خوب نمی شناسند، بلکه به عنوان یک امر ناپسند تلقی می کنند. حتی مجسمه ای که می سازند، سکس در آن مجسمه کاملا نمایان و مشخص شده است.   ما باید بیاییم مسأله حجاب را در قالب یک سلسله ارزش های فرهنگی بیان کنیم. مثلا معایب و مضرات بی حجابی را بیان کنیم، نه فقط صرفا با خطابه، بلکه با یک سلسله کارهای نامحسوس باید اینها را انجام دهیم.   باید جامعه را به لحاظ فکری جایی ببریم که بندگی و اینکه انسان بنده مولای خودش باشد خوب جا بیفتد. خداوند متعال می فرماید: (انسان هیچ سخنی به زبان نمی آورد مگر آنکه نزد او فرشته ایست که نگهبانی می کند و آن را ثبت و ضبط می کند و ما به انسان از رگ گردن او نزدیک تر هستیم) به لحاظ فرهنگی، این آیات که مبانی سبک زندگی را دارند، باید در جامعه تبیین شوند. یعنی علاوه بر اینکه ما یک سلسله کارهای عملی انجام می دهیم، یک سلسله کارهای نظری هم باید انجام دهیم. انسانی که در جامعه منتظر دارد زندگی می کند، باورش شود که امام او شاهد بر اعمال اوست. اعمال او بر امام او عرضه می شود، آن هم نه اینکه بعدا عرضه شود، همین الان عرضه می شود.   اگر ما از این طریق بیاییم اینها را در قالب های مختلف فرهنگی هنری، فیلم و امثال اینها توضیح دهیم، می توانیم نزدیک شویم به آنچه که رهبر معظم انقلاب اراده می کنند و مسأله سبک زندگی به عنوان یک امر تأسیسی بیاید و مبانی اسلامی برایش تعریف شود.  
* با توجه به سبک های مختلف زندگی که امروز در جوامع گوناگون وجود دارد و برخی از این سبک ها توسط شبکه های ماهواره ای دین ستیز ترویج می شوند، تجمیع اینگونه سبک ها چطور امکان پذیر است؟
سبک های زندگی گونه های متفاوت دارد؛ برخی از آن ها محلی و برخی قومی و قبیله ای و برخی منطقه ای هستند. لذا شما می بینید که یک سبک ازدواج در یک روستا مرسوم است و در منطقه ای دیگر اینطور نیست. یک سبک عزاداری خاصی مثلا در لرستان مرسوم است و در آذربایجان اینطور نیست. از سوی دیگر، برخی از سبک های زندگی ملی هستند، مثل عید نوروز.   پاسخ بنده به پرسش شما این است که بله، تجمیع سبک های زندگی در جامعه ولایی و منتظر در سایه نظام ولایی ممکن است. حالا چطور ممکن است؟ به این صورت که آن سبک هایی را که دین تأسیس کرده، یعنی قبلا نبوده و دین آمده به صورت یک سبک زندگی تازه برای ما بیان کرده، فرموده به این صورت غذا بخورید، رو به قبله غذا بخورید، موقع غذا خوردن بسم الله الرحمن الرحیم بگویید و... خب اینها را می گویند سبک های زندگی تأسیسی؛ باید به اینها عمل شود. چرا؟ چون اینها امر مولاست و امر مولا باید اطاعت شود. حالا خواه آن امر مولوی، امر وجوبی باشد یا امر استحبابی؛ امر وجوبی باشد باید انجام داد و امر استحبابی باشد، چون هم ثواب دارد و هم حُسن دارد باید عمل شود. سبک هایی که مولا از آن ها نهی کرده هم باید کنار گذاشته شوند. زیرا آن ها منهی مولاست، مبغوض مولاست. سبک هایی که به نوعی مباح است، خب در آنجا ما آزادیم و اشکالی ندارد.   پس سبک هایی که در حوزه دین، امر تأسیسی هستند تکلیفشان روشن است. سبک هایی که در حوزه دین، امضایی اند، آن ها هم باید مشخص شود. یک سبکی فرض کنید که در دوره جاهلیت بوده، مثلا مهمان نوازی در دوره جاهلیت به عنوان یک امر ارزشی برای عرب جاهل مطرح بوده، خوب اسلام آمده امضا کرده و نفی نکرده؛ برخی را امضا کرده و برخی را نفی کرده. پس آن هایی هم که امضایی  هستند و شرع امضا کرده، می پذیریم و آن هایی که امضایی نیستند و شرع نهی کرده، می گذاریم کنار. بدین ترتیب ما مواجه می شویم با سبک های گوناگونی از زندگی که اگر این سبک ها محلی، منطقه ای و ملی باشند، باید ببینیم که آیا دین امضا کرده یا نه؟ اگر دین امضا نکرده باید از آن ها خودداری کنیم.   ما سبک های زندگی متعددی داریم، اما در ذل تعالیم کتاب وسنت و سیره معصومین علیهم السلام می توانیم جایگاه هر سبک زندگی را معین بکنیم. این سبک زندگی در فلان روستا و در فلان کشور مرسوم است. آن را بیاوریم با قوانین خودمان و با قرآن و کتاب سنت و سیره معصومین مقایسه کنیم ببینیم که آیا جایگاهی در اسلام دارد یا نه؟ اگر داشته باشد می پذیریم و اگر نداشته باشد قبول نمی کنیم.   پس ما در واقع اگر با گونه های متعددی از سبک های زندگی متواجه شدیم، باید آن ها را برگردانیم به کتاب سنت و به سیره معصومین و ببینیم که اگر توسط آن ها تأیید شد می پذیریم و اگر نشد، تحت عنوان خرافه یا پیرایه باید کنار بگذاریم.   متأسفانه یکی از مشکلات عمده ای که ما الآن داریم همین است که خیلی از سبک های زندگی با مهارت می آیند و وارد زندگی ما می شوند، بدون اینکه هیچ مؤیدی از طرف دین برایش داشته باشیم. سبک زندگی قطعه ای از کلیت فرهنگی هر کشور است. اگر دقت نکنیم و یک قطعه از کلیت فرهنگ یک کشور را بگیریم، آرام آرام کلیتش را هم خواهیم گرفت. من به عنوان نمونه عرض می کنم خدمت شما؛ مثلا متخصصان اجتماعی و متفکرانی که در باب مسائل اجتماعی کار می کنند، مثال می آورند و می گویند عروسک "باربی" قطعه ای از فرهنگ غرب است. این قطعه می آید و ما در ابتدا فکر می کنیم که فقط یک عروسک سرگرم کننده است. یا مثلا فلان کارتون که بچه ها می بینند، این یک قطعه ای از کلیت فرهنگ غرب است. این قطعه چون بریده از آن کلیت نیست و نشأت گرفته از آن کلیت است، می آید و بعد هم آرام آرام آن کلیت را با خودش خواهد آورد. چون صرف این نیست که یک عروسک یا یک کارتون آمده، بلکه الزاماتش پای شما را خواهد گرفت. نحوه مصرفش، یعنی وقتی که شما یک کالای غربی را آوردید، الزاماتش را هم ناخودآگاه دارید عمل می کنید.     سپاسگزاریم استاد و ممنون از فرصتی که به ما اختصاص دادید. من هم از شما متشکرم.




۰۹/۰۵/۱۳۹۳ - ۲۰:۱۰




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 110]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن