محبوبترینها
با چاپ روی وسایل یک کسب و کار پرسود بسازید
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروف‌ترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1798425830
فارس از برگزاری جشن گلریزان در کامیاران گزارش می‌دهد با نسیم مهر دستانمان، حمایت‌های آسمانی خریداری کنیم
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس از برگزاری جشن گلریزان در کامیاران گزارش می‌دهد
با نسیم مهر دستانمان، حمایت‌های آسمانی خریداری کنیم
گیسوان مانده در باد کودک مرد زندانی نیازمند نسیم مهر دستان بخشنده شماست؛ همه چرخ و فلک دست تقدیر را دیده ایم، شاید فردای روزگار نوبت ما و فرزندان ما باشد.
به گزارش خبرگزاری فارس از کامیاران، وقتی مردی به زندان می‌افتد، در واقع سرپرستی راهی زندان می‌شود، وقتی سرپرستی راهی زندان شد، در واقع خانواده‌ای بی‌نان شب می‌شوند و وقتی خانواده‌ای بی‌نان شب می‌شوند....آی آدم‌ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید، یک نفر در آب دارد می‌کند بیهوده جان قربان.... اما، اما در این میان هستند کسانی که نه جرمی مرتکب شده و نه گناهی کرده‌اند اما می‌سوزند، آری می‌سوزند در آتش خطای کسی که آنها را ندید؛ مردی، ناخود آگاه در جرمی می‌افتد که هرگز خواسته او نبوده اما باید تاوان دهد این ندانستن‌هایش را.... تاوان می‌دهد؛ اما در کنارش چشمی معصوم وجود دارد که هر شب دیده به در می‌دوزد تا پدر از راه برسد و شاید سفره‌ای برای نانی پهن شود، کودکی معصوم با چشمانی خیره مانده. در این میان کودک او چه ؟!! کودک مرد خطاکار، به چه گناهی باید تاوان دهد حکم حبس پدر را ؟!! امروز پدرِ کودکی به جرمی ناخواسته، شاید هم خواسته، اما در زندان به سر می‌برد، گیسوان مانده در باد کودکش نیازمند نسیم مهر دستان بخشنده شماست..... همه چرخ و فلک دست تقدیر را دیده‌ایم و می‌دانیم دست تقدیر هرگز اینگونه نخواهد ماند، شاید فردای روزگار نوبت ما و فرزندان ما باشد. امروز در مراسم گلریزان در کامیاران اشک‌هایی را دیدم که از چشمانی معصوم بر دامنِ زنی وامانده از تقدیر روزگار جاری می‌شد، کودکی که شاید هنوز نمی‌داند، زندان کجاست و زندانی یعنی چه؟ کودکی که هنوز درد زندانی بودن پدر را نمی‌دانست اما رنج تلخ نبود پدر را به خوبی حس می‌کرد. چشم کودک در بهتی معصومانه به دستان پدر دوخته شده بود، دستانی که تا دیروز با عشق بر سر او کشیده می‌شد امروز با حلقه‌هایی بسته شده است و پدر او را نظاره نمی‌کرد، پدر در شرم از فرزند و همسر از به آغوش کشیدن فرزندش بازش می‌داشت. از رسول الله (ص) نقل می‌شود: ( کسی که برادر مسلمان خود را کمک کند و او را از غم و اندوه و سقوط در زندگی نجات بخشد خداوند برای او ده حسنه مینویسد و ده گرفتاری را از وی برطرف مینماید و در روز قیـامت شفاعت ده نفر را از او قبول می‌کند). چه زیباست با حمایتی کوچک، این همه حمایت را خریداری کنیم.... زندانی خود به تنهایی مجرم است اما هستند زندانیانی که جرمی ندارند اما ناتوانی مالی زندان را مأوایشان کرده است و جامعه در راستای حمایت از آنها مسئول است. زندگی، ما را به سمت اجتماع می‌برد، پس آگاه باشیم هر اقدامی که در راستای پاکی جامعه از سوی ما صورت گیرد بازتاب آن برای خود ما و بخصوص فرزندان ما است که در این جامعه زندگی می‌کنند، پس برای پاکی آن امروز اقدامی کنیم... زنی که شوهرش در زندان به سر می‌برد ظهر امروز در حاشیه برگزاری مراسم جشن گلریزان در کامیاران به خبرنگار فارس گفت: ما هیچ کس را به جز شوهرم نداریم که او نیز در زندان است و در حالی که دست دختر کوچکش را می‌فشارد گفت: دخترم شب‌ها خوابش نمی‌برد، مدام بهانه پدرش را می‌گیرد. دختر بچه شیرین به میان حرف‌های مادر پرید و گفت: شب‌ها بابام بود اما الان که بابام نیست من خوابم نمی‌بره، من دوست دارم بابام زود برگرده خونه. آن طرف‌تر مادری در کنار پسرش نشسته بود پسرش به علت تصادف ناخواسته و ناتوانی مالی برای پرداخت دیه در زندان به سر می‌برد، هر دو در حالی که دستان پسر زنجیر شده بود، اشک چشمانشان را پاک می‌کردند، مادر گفت: پسرم دانشجوی مهندس نرم‌افزار بود، من برای او خیلی زحمت کشیده‌ام، الان به خاطر اینکه نمی توانیم دیه اش را پرداخت کنیم به جای دانشگاه در زندان است. مادر دیگر اشک تاب حرف زدن را از او گرفت، سکوت کرد و پدرش در ادامه گفت: من کارگرم توان تأمین این همه پول دیه که حدود 50 میلیون تومان است را ندارم، وقتی پسرم را که منتظر بودیم فارغ‌التحصیل شود در این وضع می‌بینم هر روز برایم مرگی می‌شود. پدر این را گفت و دیگر نتوانست جلوی اشک‌هایش را بگیرد. یکی از زندانیان گفت: من با یکی از دوستان شریک شدیم که معامله انجام بدهیم، اما شریک با اعتبار من اقدام به خرید اجناسی کرده و فرار کرده بود و امروز من به جریم ناکرده در زندان هستم و توان مالی در پرداخت هزینه اموالی که شریک بالا کشیده است را ندارم. در ادامه منصور حیدی از جانبازان 50 درصد که حدود 7 سال را در زندان‌های بعثی عراق به سر برد و از خیران فعال این شهرستان است، می‌گوید: درد اسارت بسیار سخت‌تر از درد زندان است و نباید این دو را با هم مقایسه کرد، اما ما به خوبی درد زندانیانی که به جرایم غیرعمد در زندان به سر می‌برند را درک می‌کنیم، به این خاطر است که در مراسماتی اینچنینی همیشه اسرا و رزمندگان انقلاب پایه ثابت بوده و هستند. وی متذکر شد: مردم باید در هنگام اتفاقات به دامن قانون پناه ببرند و حق خود را به وسیله قانون بگیرند، نه اینکه خود آنها نیز موجبات آشوب را بیشتر کرده و با جنگ و دعوا حق خود بگیرند. خانم ریزان.ی یکی دیگر از خیرین این مراسم اظهار داشت: من خودم زخم خورده هستم که با کمک‌های جمع‌آوری شده در مراسم گلریزان چند سال پیش موفق شدم شوهرم را از زندان آزاد کنم. وی می‌گفت: من و امثال من تنها می‌توانند درد زنانی را که امروز با آشوبی فراوان در این مراسم نشسته بودند و با هر کمک از سوی خیری اشک شوقی از چشمانشان جاری می‌شود درک کنیم. شوهر این بانو چند سال پیش به علت آتش‌سوزی در مغازه، تمامی سرمایه‌اش آتش می‌گیرد و به علت خسارت به مغازه و عده‌ای از مغازه‌های اطراف که خواهان خسارات شده بودند، به زندان می‌افتد. وی دوران زندانی بودن همسرش را تلخترین دوران زندگی خود و فرزندانش می‌دانست و می‌گوید: درد نبود همسرم، ناتوانی من در تأمین معاش دو فرزندم، گوشه‌گیر شدن فرزندانم، اشک شبانه دختر نوجوانم، و بسیاری دیگر از مشکلات زندگی، هر روز زندگیم را تلختر از دیروز کرده بود، که با همت و کمک خیرین در جشن گلریزان و کمک اقوام موفق شدم تمامی خسارت‌ها را پرداخت کنم و از آن سال همیشه در چنین جشن‌هایی شرکت می‌کنم و به اندازه توان خود به زندانیان کمک می‌کنم. کلام آخر: با آرزوی روزی که هیچ کودکی به علت جرم ناکرده پدر از مهر او بی‌نصیب نماند و هیچ زندانی به جرم غیرعمد در زندان روزهای عمرش را به تقدیر تقدیم نکند. گزارش از آوات یوسفی انتهای پیام/79018/ش40
93/04/24 - 18:15
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]
-
گوناگون
پربازدیدترینها