واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: عاشقانه روز شانزدهم میهمانی/راه محبوبیت در بین مردم چیست؟/اگر نعمتی را بر دیگری نمی خواهی حسادت داری فرهنگ > دین و اندیشه - قدم به شانزدهمین روز از میهمانی خدا گذاشته ایم، از میزبان مهربان و بخشنده یاری می خواهیم تا در این روز به اخلاق زیبنده مسلمانی آراسته شویم و با بخشش و محبت و تواضع با دیگران برخورد کنیم.
لطفا منتظر بمانید...
فایلی که در ابتدای مطلب می شنوید، سخنان آیت الله آقا مجتبی تهرانی (که روانش غرق رحمت الهی باد) پیرامون «روایات متعدد در باب حسد و نکوهش آن» است. در بخشی از این سخنرانی می شنویم: «حسد از زشت ترین و پست ترین رذائل است و انسان گاهی پیش از آن که حسد را درست بشناسد متوجه نیست که خود به آن مبتلا است. حضرت امیر می فرمایند حسد، شرّ بیماری هاست. یعنی شرّ شرّهاست. و نیز فرمودند سرآمد خو و طبع زشت برای انسان، حسد است. از حسد بپرهیز که طبع زشتی است. در روایات زیاد نکوهش و تقبیح حسد را داریم. حبرای این که تشخیص دهی اهل حسادت هستی یا اهل نصیحت، معیار آن این است که ببیند نسبت با دیگران در ربط با چیزی که دوست می دارد چگونه است؟ آیا آن چرا که برای خودش دوست می دارد برای دیگران هم دوست می دارد، او اهل نصیحت است.» بخش اول سخنان ایشان مربوط به حسد را اینجا بشنوید. و در دعای امروز می خوانیم: «خدايا موفقم دار در اين ماه به همراهى كردن با نيكان و دورم دار در آن از رفاقت با اشرار و جايم ده در آن بوسيله رحمت خود به خانه قرار و آرامش به معبوديّت خود اى معبود جهانيان» نجوای امروز را اینجا بشنوید. در ادامه پرونده روز شانزدهم به دوستداران اخلاق و نیکویی تقدیم می شود.
نگاه پیامبر (ص) طوری بود که به چیزی خیره نمی شد امام علی (که درود خدا بر او باد) درباره آداب معاشرت پیامبر خدا با مردم می فرماید: «رسول خدا(ص) از همه مردم سخاوتمند تر، شجاع تر، راستگوتر، باوفاتر، نرم خوتر و خوش معاشرت تر بود. هر کس او را برای اولین بار می دید هیبتش او را فرا می گرفت و هر کس با ایشان رفت و آمد می کرد و می شناختش، به ایشان علاقه پیدا می کرد. پیامبر (ص) اگر کسی را صدا می زد 3 بار تکرار می کرد و اگر سخن می گفت به اندازه کفایت بود و اگر می خواست برای ورود اجازه بگیرد، 3 بار تکرار می کرد. چنان روشن صحبت می کرد که دیگران متوجه منظورش می شدند. وقتی سخن می گفت دندان هایش می درخشید. نگاه کردنش طوری بود که به چیزی خیره نمی شد و هیچ وقت با کسی در مورد چیزی که او خوش نمی داشت، صحبت نمی کرد. می فرمود بهترین شما خوش اخلاق ترین شماست. اصحابش در حضور او با هم مجادله نمی کردند و هر کس درباره ایشان سخن می گفت، می گفت نه قبل از او و نه بعدش هیچ کس را مانند او ندیدم.»
باید در برابر هر کس با شیوه های مرموز، شک و تردید یا ترس و ضعف در راه حق ایجاد می کند، ایستاد شرح و تفسیر سوره ناس (بخش سوم و پایانی) سخن درباره این بود که وسوسه خناس، هم از شرّ آشکار و هم از شرّ پنهان، خطرناک تر است. مثال برای این شرّ فراوان است. نفاق درون انسان و منافقان در جامعه، انواعی از وسوسه ها خناس است. باید در برابر هر کس با شیوه های مرموز، شک و تردید یا ترس و ضعف در راه حق ایجاد می کند، ایستاد. ایستادگی به این شکل است که باید به پروردگارمان و فرمانرایمان و خدایمان پناه ببریم. به خدا پناه می بریم بدین معنا که کمک و توان را از او استمداد می کنیم تا دل هایمان با یاد او آرام گیرد و نیز به او نزدیک می شویم تا به اقتضای تربیت خدا و حکم و عبادت او عمل کنیم، خود و صفاتمان را پاک و طاهر کنیم. صفت های خویش را بازبینی کنیم تا دریابیم چه صفتی است که به واسطه آن وسوسه گر خناس نفوذ می کند و ضعف درونمان از چیست که ما را در زمان تصمیم گیری مردد، ترسان و نگران و بزدل می کند. قرآن کریم این نوع شرّ را تعمیم می دهد و این گونه در ادامه می فرماید: پاره ای از این وسوسه گران خناس آشکارند و پاره ای پنهان. اینها هم از مردم و هم از جنیان هستند. جن به معنای موجود پنهان است. معنای جن در قرآن، معنای عمیق و عظیمی است. قرآن تاکید می کند که جن نیز نوعی از آفرینش است، ولی از ما پوشیده است، وجود دارد اما نوعی دیگر غیر از انسان است. جنیان نیز همانند انسان می زیند، می میرند و چون او برانگیخته می شوند. می دانیم که ادراک ما، ادراک حسی، چشم هایمان و گوش هایمان محدود به طیف معینی از طول موج است. صداهایی را که طول موج آنها بلندتر یا کوتاه تر از حد معین باشد، درک نمی کنیم، نه رنگ و نه سایر خصوصیات آن ها را. بنابراین جنیان موجوداتی پنهانی اند که آن گونه که برخی مفسران می گویند در سرزمین ها وجود دارند. اما مقصود قران از فرشته و فرشتگان، تدبیرگران قوای خیر در جهان است. در پایان بحث تفسیر دو سوره فلق و ناس، این که این دو سوره پس از تکمیل شدن قرآن در پایان آن آمده معنای عمیق تری می دهد. بدین معنا که پس از آن که تصویر حق تکمیل و روشن شد و شخصیت قرآنی شکل گرفت، تو ای انسان مومن، چاره ای نداری جز این که در برابر شرور آشکار و نهان پایداری کنی. و پایداری تو به وسیله پناه بردن به خدا، نزدیکی به او و متصف شدن به صفات او است. این گونه است که می توانیم بر خطرها چیره شویم و پس از نجات، سقوط نکنیم.
طوری رفتار کن تا مردم درباره تو خوب قضاوت کنند امیرمومنان علی(ع) در قسمتی از عهدنامه بر قضاوت مردم تکیه کرده و به مالک می فرماید: «من تو را به بلادی می فرستم که قبل از تو دولت های عدل و جور در آن حکومت کرده اند و همان گونه که تو در مورد دولت های قبلی قضاوت می کنی، مردم هم درباره تو قضاوت خواهند کرد. قضاوت تو در مورد گذشتگان اگر قضاوت خوبی باشد برای آنان ارزش و اگر بد باشد ضد ارزش است. تو هم اگر به صورتی حکومت کنی که درباره تو خوب قضاوت کنند ارزشی است برای تو و اگر بد قضاوت کنند برا ی تو ضد ارزش است.» آیا قضاوت مردم ملاک است؟ از بعضی بزرگان شنیده می شود که می گویند ما به قضاوت مردم و به حرف آنها کاری نداریم ما باید وظیفه خود را انجام دهیم، مردم هر چه می خواهند بگویند. این منطق، منطق صحیحی است اما در موردی که انسان وظیفه اش را درست تشخیص داده باشد و احتمال بدهد مردم می خواهند مانع انجام وظیفه او شوند، در چنین موردی صحیح است بگوییم ما با حرف مردم کاری نداریم. اما گاهی بعضی می گویند ما می خواهیم انجام وظیفه کنیم و نمی خواهیم نامی از ما باشد، گویا عهدنامه با این طرز فکر مخالف است، زیرا یک از ارزش ها همین است که وقتی انسان از دنیا می رود یا وقتی از مسئولیتی کنار می رود مردم در مورد او خوب قضاوت کنند. توجه به قضاوت مردم در این مورد زمینه ای می شود تا انسان کارها را خوب انجام دهد. یکی از حیات های انسان، حیات نام و نشان اوست، تا نام و نشان انسان در جامعه ای زنده است او حیات دارد. به قول سعدی: سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند امیرمومنان از این تعبیرات به عنوان یک عامل استفاده می کند، یعنی به فکر نام نیک بودن یک عامل است تا مالک و مالک ها رفتارشان به صورتی باشد که مردم بعد از آنها در موردشان خوب قضاوت کنند، اگر کسی به این فکر باشد، ظلم نمی کند چون م یداند که بعد از او به نیکی از او یاد نخواهند کرد. امیرمومنان در این فراز از عهدنامه می فرماید افراد شایسته را با آنچه خداوند بر زبان بندگانش درباره آنان جاری می سازد می توان شناخت. یعنی هر آنچه مردم درباره کسی قضاوت کنند این همان است که خداوند متعال به زبان مردم انداخته، پس اگر مردم کسی را صالح می دانند خدا او را صالح می داند. قضاوت مردم در تعریف از ظالمان چگونه می تواند ملاک باشد؟ معنای کلام امیرمومنان این نیست که اگر در اجتماعی پانصد نفر زندگی می کنند که پنجاه نفرشان افراد آگاه و متدین هستند اما چهارصد و پنجاه نفر ناآگاهند، در این صورت گواهی آن چهارصد و پنجاه نفر در مورد خوبی شخصی ملاک باشد بلکه منظور حضرت، یا قضاوت عمومی است یا قضاوت بندگان خوب خدا. راه محبوبیت در بین مردم چیست؟ امیرمومنان به مالک می فرماید: باید به گونه ای زندگی کنی که مردم کارهای تو را تحسین کنند و تو را فرد خوبی بدانند و «محبوب ترین ذخیره در پیش تو عمل صالح باشد.» یعنی کسی که بخواهد مردم او را خوب بدانند بادی به دنبال عمل صالح باشد، یعنی وقتی مردم از تو عمل صالح ببینند در مورد تو خوب قضاوت می کنند. «زمام هوا و هوس خویش را در دست گیر و نسبت به خود در آنچه برایت حلال نیست بخل روا دار» یعنی اگر می خواهی ذخیره عمل صالح داشته باشی باید مالک هوای نفس باشی و خودداری کنی از این که نفس خود را تحویل کارهایی بدهی که بر تو حلال نیست. هر نفسی که انسان می کشد قدمی به سوی قبرش برمی دارد، بنابراین از خودت بیهوده خرج نکن، از خرج کردن خودت بخل بورز، از خرج کردن عمرت در راه هایی که حلال نیست بخل بورز، اینجا جای سخاوت نیست، جای ارزان فروختن نیست.
با چه روش هایی می توان «مردم دار» بود و به حسن سلوک رسید؟ یکی از ضرورت های اخلاق مسلمانی و معاشرت مکتبی، «مردم داری» است. یعنی با مردم و برای مردم بودن، شریک درد و رنج و راحت و غم دیگران بودن. ماهی به آب زنده است و یک مسلمان اجتماعی به حسن سلوک با دیگران. نمونه های مردم داری 1.خوش اخلاقی: حسن خلق کمندی است که دیگران را در دام محبت اسیر می کند. از امام صادق(ع) پرسیدند حد و مرز اخلاق نیک، چیست؟ فرمود: آن است که اخلاقت را نرم کنی، کلامت را پاکیزه سازی و با چهره ای باز و گشاده با برادران دینی ات روبرو شوی. 2.عفو و گذشت: کینه توزی و لجاجت، ویژه روح های حقیر و همت های پایین است. برعکس، آنان که نظر بلند و روح بزرگ دارند، پوزش ها را می پذیرند، از خطاهای شخصی دیگران چشم می پوشند و از حق شخصی خویش درمی گذرند. بلند نظری انسان، عامل محبت دل های دیگران است. برای خود انسان نیز نوغی لذت روحی دارد. امام سجاد در دعای بلند مکارم اخلاق، از خداوند این گونه می خواهد: «خداوندا! مرا ثابت قدم و استوار بدار، تا با ناخالصان و دغل ها، خیرخواهانه برخورد کنم، و هر کس از من دوری گزید، من به او نیکی کنم؛ و به کسی که مرا محروم کرده، بذل و عطا کنم؛ و با آن که با من قطع رابطه کرده، بپیوندم؛ و کسی را که غیبت مرا کرده است، به خوبی یاد کنم؛ توفیقم ده که نیکی را سپاسگزار باشم و از بدی، چشم پوشم و درگذرم.» 3.بخشش و محبت: آدمیزاد، بنده احسان است. به هر کس نیکی کند، او را رام و مطیع خویش می سازی و به هر کس محبت و لطف کنی، قلعه دلش را فتح کرده ای. پیامبر گرامی(ص) می فرمایند: ای مردم، می دانم که نمی توانید با اموالتان همه مردم را راضی کنید، ولی با چهره باز و گشاده رویی و خوش اخلاقی می توانید. 4. تواضع و خاکساری: چنین کسانی می توانند مردم را دور شمع وجود خودشان جمع کنند، آن گونه که پیامبر خدا بود و انجام می داد. تکبر، پشت انسان ها را خالی می کند و زیر پا را هم! مردم، از پیرامون افراد مغرور و متکبر و خودخواه پراکنده می شوند. امام علی(ع) می فرمایند: سه چیز موجب محبت دیگران می شود، دینداری، فروتنی و بخشندگی. 5.حوصله و تحمل: سعه صدر، وسعت نظر و ظرفیت لازم داشتن، از نمونه های دیگر مردم داری است. آن که صبور و بردبار باشد، می تواند با مردم کنار آید. خود تحمل و مقاومت، برای انسان، هوادار درست می کند. امام علی(ع) می فرمایند: در سایه حلم و بردباری و تحمل است که یاوران زیاد می شوند و مردم، پشتیبان و حامی تو می گردند. 6. تفقد و رسیدگی: مردم به ویژه گرفتاران و دردمندان، نیازمند احوالپرسی، رسیدگی، سرکشی و تفقد هستند. گاهی یک احوالپرسی و سلام، شادابی روح و نشاط زندگی فراوان برای هر دو طرف پدید می آورد. گاهی سرزدن به همسایه و عیادت یک بیمار و شرکت در یک مجلس ختم یا عروسی، مبدا بسیاری از دوستی های ماندگار می شود. تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی «مردم داری»، اخلاق زیبنده مسلمانی است که می خواهد از الگوهای دینی و ارزش های مکتبی الهام بگیرد و زندگی اسلامی داشته باشد. باید با عمل، دیگران را جذب کرد نه با حرف! گفتار بی عمل، چک بی محل است! مردم داری، اخلاق انبیا و اولیاست. ***** روزه دل و جسمتان مقبول ... /6262 دانلود