تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 25 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):ما اهل بيت، وعده‏هاى خود را براى خودمان، بدهى و دِين حساب مى‏كنيم، چنانكه رسول اكر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815762366




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جستاري در زندگي امام حسن عسکري (عليه السلام)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جستاري در زندگي امام حسن عسکري (عليه السلام)
جستاري در زندگي امام حسن عسکري (عليه السلام) امام حسن عسکري عليه السلام، فرزند امام هادي عليه السلام، در روز هشتم ربيع الثاني يا 24 ربيع الاول سال 232 هجري قمري در مدينه به دنيا آمد. نام مادر گرامي آن حضرت را، سوسن و بعضي «سليل» و «حديث» نيز گفته اند. او در هشتم ربيع الاول سال 260 هجري قمري با توطئه معتمد خليفه عباسي در شهر سامرا، در 28 سالگي به شهادت رسيد.آن حضرت بعد از شهادت پدر بزرگوارش در 22 سالگي به مقام امامت رسيد.برنامه و مواضع او به عنوان مرجع فکري شيعيان قلمداد گرديد و مصالح عقيدتي و اجتماعي آنان را کاملا مراعات مي کرد.ابن طلحه مي گويد:(1) بالاترين منقبت و ارزنده ترين امتيازي که خداوند بزرگ و اين امام بزرگوار اختصاص داده و گوهر گرانقدرش را به گردن او آويخته و برخورداري از آن را منحصرا به او ارزاني داشته و آن را به عنوان صفت و منقبتي جاودانه براي وي قرار داده که گذشت روزگار از طراوتش نمي کاهد و زبانها تلاوت و باز گفتن آن را از ياد نمي برند؛ آن است که مهدي عليه السلام از نسل او آفريده شده و فرزند نسبي او و پاره تن وي است. ابن طلحه اضافه مي کند که لقب او خالص است.از کتاب راوندي(2) به نقل از احمد بن محمد و او از جعفر بن شريف گرگاني نقل کرده، مي گويد: سالي به مکه مي رفتم، در سامراء بر ابومحمد عليه السلام وارد شدم. شيعيان مقداري مال همراه من فرستاده بودند، خواستم از آن حضرت بپرسم که اين اموال را به چه کسي بدهم، پيش از اين که چيزي بگويم، فرمود: آنچه همراه داري به مبارک، خادمم بده! اموال را که دادم، عرض کردم: شيعيان شما در گرگان به شما سلام مي رسانند. فرمود: مگر شما بعد از اعمال حج برنمي گردي؟ عرض کردم: چرا بر مي گردم. فرمود: تو تا صد و نود روز ديگر به گرگان مي رسي. و روز جمعه سه شب از ربيع الثاني گذشته، صبح زود وارد گرگان خواهي شد به آنها بگو که من آخر همان روز نزد ايشان مي آيم. برو به سلامت که خدا تو را با آنچه داري سالم مي دارد تا بر خانواده و فرزندانت وارد شوي به پسرت شريف، خداوند پسري خواهد داد، اسمش را صلت بگذار که بزرگ خواهد شد و از دوستان ما مي گردد. عرض کردم: يابن رسول الله،ابراهيم بن اسماعيل گرگاني، از شيعيان شما، نزد دوستداران شما بسيار معروف است، ساليانه بيش از صد هزار درهم از مالش را به آنها مي دهد و يکي از کساني است که غرق در نعمتهاي الهي است. فرمود: خداوند به ابواسحاق ابراهيم بن اسماعيل در برابر اين عملش نسبت به شيعيان پاداش دهد و گناهانش را ببخشايد و پسري سالم نصيب او گرداند، تا حق را بگويد. جعفر بن شريف! به او بگو: حسن بن علي مي گويد: اسم پسرت را احمد بگذار. مي گويد: از نزد امام عليه السلام بيرون آمدم، به مکه رفتتم و خداوند مرا به سلامت داشت ا اين که روز جمعه اول ماه ربيع الثاني، همان طور که امام عليه السلام فرمده بود، صبح زود به گرگان رسيدم، دوستان مي آمدند و خوشامد مي گفتند، به ايشان اطلاع دادم که امام عليه السلام وعده داده است آخر امروز نزد شما خواهد آمد. نيازمنديها و مسائل و حوايجتان را آماده سازيد. وقتي که نماز ظهر و عصر را خواندند، همگي در منزل من جمع شدند. به خدا قسم که ديگر چيزي نفهميدم مگر اين که ابومحمد عليه السلام آمد و وارد شد، همگي جمع بوديم، اول او به ما سلام داد، ما هم جلو رفتيم و دست آن حضرت را بوسيديم، سپس فرمود: من به جعفر بن شريف وعده داده بودم که آخر امروز نزد شما بيايم. نماز ظهر و عصر را در سامراء خواندم و نزد شما آمدم تا با شما تجديد عهد کنم و هم اکنون آمده ام، شما تمام مسائل و حوايجتان را مطرح کنيد. نخستين کسي که مساءله اي مطرح کرد، نضربن جابر بود، عرض کرد: يابن رسول الله! پسرم جابر چشمش نابينا شده، از خدا بخواهيد تا بينايي او را برگرداند. فرمود: او را بياور! او را آورد. امام عليه السلام دست مبارک به چشم او کشيد، بينائي اش را باز يافت. سپس يکي پس از ديگري آمدند و حوايجشان را خواستند و امام عليه السلام به تمام خواسته هاي آنها پاسخ داد تا همه درخواستهاي پايان گرفت و براي ايشان دعاي خير کرد و همان رو برگشت.پي نوشت : 1- «خرائج و جرائح، ص 213؛ » و«کشف الغمه» ص 308.2- «طالب السؤول،» ص 88 .منبع:برگرفته از مجله ي خلق پيش شماره ي پنجم /س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 266]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن