محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840560625
مباني مجازات در آيينه ي ترخي باورهاي ديني و کيفرهاي شرعي (قسمت چهارم و پاياني)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مباني مجازات در آيينه ي ترخي باورهاي ديني و کيفرهاي شرعي (قسمت چهارم و پاياني) قصاص 1- واژه شناسي قصاص: قصاص که در لغت به معناي « مقابله به مثل ، تلافي، گوشمالي و ...» آمده،(1) در اصطلاح، کيفري است که به حکم قانون و به وسيله ي قرباني جرم يا اولياي قانوني او به زيان مجرم به کار بسته مي شود بايد دقيقاً همانند جرمي باشد که از سوي مجرم انجام يافته است .(2) موارد قصاص به قرار زير مي باشد : قتل عمد، جنايت عمدي بر عضو، جنايت عمدي بر منافع ، و جرح. مفهوم دو مورد نخست روشن است . جنايت عمدي بر منافع نيز به از ميان بردن کارکرد يک عضو گفته مي شود؛ مانند اينکه در اثر ضربه زدن به سر قرباني جرم، ويژگي تعقل و انديشيدن را از او بگيرد يا با ضربه هاي وسيله نوک تيز حس لامسه او را از ميان ببرد. جرح نيز که چهارمين مورد از قصاص را تشکيل مي دهد تجاوز به جسم آدمي در بخش هاي غير از سر و صورت مي باشد ، همچنان که آسيب وارد کردن به سر و صورت، «شجاج » نام دارد . گفتني است به دليل خطرات احتمالي، شجاج قصاص پذير نمي باشد، بلکه بايد ديه آن پرداخت شود . کوتاه سخن آنکه جنايت يا بر نفس وارد مي شود و يا بر اعضا و منافع . جنايت بر اعضا نيز بر دو بخش است : شجاج و جراح قصاص تنها در مورد نخست شدني نيست .2. قصاص در قرآن : پيش از يادآوري آيه ي قصاص، نخست به آياتي از قرآن اشاره مي شود که در آنها از قتل عمد نکوهش شده است؛ بزهي که از مهم ترين جرايم به کار بسته شدن اين کيفر مي باشد. براي نمونه ، در آيه ي 151 سوره ي مبارکه ي «انعام» آمده است: « و لاتقتلوا النفس التي حرم الله الا بالحق»؛ و نفسي را که خدا حرام گردانيده (گرامي داشته) جز به حق مکشيد.در آيه ي شريفه به اين حقيقت اشاره شده که از نظر خداوند، جسم و جان آدمي داراي حريم است و شکستن آن ناروا. در آيه اي ديگر، انجام اين جرم را موجب کيفرهايي سخت همچون عذاب جاودانه دوزخ ، خشم گرفتن خداوند بر او و دوري انجام دهنده از رحمت الهي شناسانده است: « و من يقتل مؤمنا متعمدا فجزآؤه جهنم خالدا فيها و غضب الله عليه و لعنه و أعد له عذابا عظيما» (نساء 93) و هرکس عمداً مؤمني را بکشد کيفرش دوزخ است که در آن ماندگار خواهد بود و خدا بر او خشم مي گيرد و لعنتش مي کند و براي او عذابي بزرگ آماده ساخته است .و سرانجام ، در آيه اي ديگر به بازتاب ناگوار اجتماعي اين جرم اشاره کرده و چنين مي فرمايد: « من قتل نفسا بغير أو فساد في الأرض فکانما قتل الناس جميعا» (مائده 32) هرکس ، ديگري را - جز به قصاص قتل يا [به کيفر] فسادي در زمين - بکشد، چنان است که گويي همه ي مردم را کشته باشد .درباره ي اينکه چرا کشتن يا زنده کردن يک شخص به معناي از ميان بردن با زنده گرداندن همه مي باشد گفته شده است : هرشخص از انسان حقيقتي همانند انسان هاي ديگر را در بر دارد ؛ از اين رو، کشتن يا زنده کردن يک فرد بسان کشتن يا زنده کردن نوع انسان مي باشد .(3) آن گاه قرآن کريم ، کيفر جرم ياد شده ، يعني قتل عمد را چنين بيان مي دارد :« يا أيها الذين آمنوا کتب عليکم القصاص في القتلي » (بقره 178) اي کساني که ايمان آورده ايد، درباره ي کشتگان برشما[ حق] قصاص مقرر شده است. و سرانجام، در آيه ي بعدي به چرايي کيفر مزبور اين گونه اشاره مي نمايد:« و لکم في القصاص حياه يا أولي الألباب » (بقره 179) اي خردمندان ، شما را در قصاص ، زندگاني است .بدين سان، دليل تشريع حکم قصاص از ديدگاه قرآن پا برجايي حيات مي باشد؛ حياتي که از وجود خداوند متعال سرچشمه مي گيرد و زمينه ي پيدايش همه ي خيرات ، برکات و کمالات براي انسان است . در قرآن ، به سرچشمه گرفتن حيات از خداوند اشاره شده است ؛ آنجا که مي فرمايد:«فاذا سويته و نفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين » (حجر29) پس هنگامي که آن را درست کردم و از روح خود در آن دميدم پيش او به سجده درافتيد.پيداست انسان زماني حيات يافت که روحي الهي در او دميده شد و اين خود يعني پيوستگي زندگي او به خداوند .3. پيشينه ي قصاص : پيش از وضع کيفر قصاص، مجازات جرايم عليه جسم انسان، خواه قتل عمدي يا ساير آنها، بر مدار انتقام ، آن هم باز گونه ي بي حد و مرز، مي چرخيد . شگفت آور آنکه اندازه ي اين مجازات نامشخص گاه به موقعيت قرباني جرم بستگي داشت؛ به گونه اي که اگر وي به قبيله اي سرشناس وابسته بود خون بهاي او از بي حد و مرزي نيز فراتر مي رفت به نظر مي رسد دستور آشکار قرآن به مجازات قصاص يا مقابله به مثل عادلانه براي آسيب هاي عمدي بدني نيز واکنشي در برابر وضعيتي اين چنين نابسامان و اندوه بار بود. به ديگر سخن، اسلام با تشريع قصاص مي خواست از زياده روي در خون ريزي جلوگيري کند؛ چرا که شعار قصاص، برابري خون در برابر خون است . همچنان که در بخش واژه شناسي بدان اشاره گرديد . اين حقيقت ، يعني دغدغه به ناحق ريخته شدن خون ديگران ، از خود قرآن نيز فهم پذير مي باشد . براي نمونه در آيه ي 33 سوره ي مبارکه ي « اسراء» آمده است :«ولا تقتلوا النفس التي حرم الله الا بالحق و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف في القتل انه کان منصورا» و نفسي را که خداوند حرام کرده است جز به حق مکشيد و هرکس مظلوم کشته شود به سرپرست وي قدرتي داده ايم ، پس [او] نبايد در قتل زياده روي کند؛ زيرا او [از طرف شارع] ياري شده است .باريک انديشي در اين آيه ي شريفه مخالفت جدي قرآن را با وضعيت آشفته انتقام به جاي قصاص به خوبي مي نماياند تا آنجا که به باور برخي (4) اين کيفر قرآني، افزون بر به کار بستن مجازاتي دقيقاً همسان با جرم انجام يافته که خود راه کاري برابر اصل عدالت کيفري مي باشد ، در جرم زدايي و مهار کشتارهاي نا به حق نيز نقش بسزايي دارد ؛ زيرا بهترين راه بازداشتن فرد از وارد آوردن آسيب هاي بدني آن است که او بداند دقيقاً به اندازه همان زيان هاي وارده بر ديگران قصاص خواهد شد. از موضوع برابري خون در مقابل خون، در روايات نيز سخن به ميان آمده است : براي نمونه پيامبر اکرم در اين باره فرموده اند:«المسلمون تتکافأ دماءهم»؛ (5) خون مسلمان با يکديگر برابر مي باشد.معناي برابري هم يعني ، حذف انتقام هاي لجام گسيخته و پاسخ خون در برابر خون. گفتني است تعيين کيفر قصاص ، کار ويژه اسلام نبود، بلکه اديان ديگر همچون يهود و نصارا نيز به اين دستور قرآني پاي بند بودند، با اين تقاوت که يهود تنها به قصاص و نصارا نيز به عفو يا گرفتن ديه باور داشتند .(6) اسلام در ميان دو نگرش مزبور از يک سو، تعين و انحصاري بودن قصاص را که در آيين يهود وجود داشت از ميان برد و از سوي ديگر، راه را براي گزينه گذشت در برابر گرفتن ديه از سوي اولياي دم باز گذاشت . به ديگر سخن ، ره کار اسلام آميزه اي از دو شيوه ي پذيرفته شده از سوي يهود و نصاراست .4. پيامد قصاص: قرآن کريم با عبارت «و لکلم في القصاص حياه يا أولي الألباب » که پيش از اين نيز از آن سخن به ميان آمد- از زنده نگه داشتن جامعه به عنوان دستاورد قصاص ياد کرده است . مفهوم اين رويکرد آن است که هرچند گذشت از قاتل با عواطف انساني همسو مي باشد مصلحت همگاني در قصاص نهفته است و تضمين بقا و پايداري حيات بشري را تنها در آن مي توان جست.(7) بدين سان، در دو راهي ميان عقل و عاطفه گرايي، قرآن کريم راه نخست را برگزيده است . وانگهي، اين پيامد را در ساختاري از سخن به کار برده که باريک انديشي هاي فراوان را در آن جاي داده است . در اينجا تنها به مواردي اندک از آنها اشاره مي شود:الف. کاربرد واژه ي «قصاص» به جاي قتل : آيه ي شريف به جاي عباراتي همانند «القتل انفي للقتل»؛ کشتن [در برابر قتلي که انجام گرفته است] قتل را از ميان مي برد و ... ، جمله ي «في القصاص حياه» را به کار برده است . عبارت ياد شده از يک سو ، اين نکته را مي رساند که تنها قتلي براي جامعه حيات آفرين مي باشد که به منظور مقابله به مثل انجام گيرد (قصاص) نه هرگونه ي آن. اين در حالي است که واژه ي «قتل» در عبارت «القتل انفي للقتل» چنين بار معنايي ندارد؛ زيرا قتل ممکن است از روي دشمني و کينه ورزي هم انجام گيرد، ولي قصاص ، باتوجه به مفهوم لغوي خود ، تنها کشتن به منظور مقابله به مثل را مي رساند. از ديگر سو، با پيش انداختن واژه ي «في القصاص» بر «حياه»، خواسته است اين نکته را بفهماند که اساساً حيات و زندگي تنها وامدار قصاص است و نه گونه هاي ديگر قتل . اين نکته از يک قاعده ادبيات عرب، فهم پذير مي باشد که برابر با آن، جلو افتادن کلمه اي که جايگاه اصلي آن درپي آمده است، انحصار و يگانگي را نتيجه مي دهد. گفتني است «في القصاص» به دليل جار و مجرور بودن ،خبر مي باشد و خبر هم بر پايه ي قواعد عربي نه در آغاز جمله ، بلکه پس از مبتدا مي آيد.ب. معرفه آوردن قصاص و به صورت نکره ذکر کردن «حياه» نيز اين نتيجه را درپي دارد که حتي قصاص هاي اندک و محدود براي جامعه بشري حيات آفرين مي باشد، چه رسد به موارد فراوان آن. معرفه در سنجش با نکره همواره قلمرو محدود تري دارد و - همچنان که گفته شد- قصاص به صورت معرفه به کار برده شده است به ديگر سخن، قرآن کريم با چنين عبارتي خواسته است اين مطلب را گوشزد کند که اين همه در ماتم کيفر قصاص اشک نريزيد. چرا که حتي دستاورد اجراي موارد محدودي از آن، ارمغان حيات براي جامعه انساني شماست. چه رسد به کار بستن فراوان آن. گويي قرآن کريم به زبان حال خواسته است بفهماند هرچند به ديد شما اين دارو، تلخ مي نمايد، ولي حتي قطره اي از آن اثر گذار است، چه رسد مصرف زياد آن . از سوي ديگر، چه کسي گفته است که چنين دارويي را هيچ گاه نبايد براي درمان نوشيد؟ البته قرآن با چينش ادبي ياد شده از واژه هاي «قصاص» و «حياه» چنين نويد مي دهد که براي زنده نگه داشتن جمع شما تنها مصرف اندک اين دارو بس مي باشد و نيازي نيست آن را به دفعات زياد بخوريد و بياشاميد.5. قصاص در آيينه عقل: داوري عقل درباره قصاص چيست؟ آيا بر حقانيت آن از دريچه عقل مي توان توجيهي يافت؟ اگر پاسخ مثبت است آن توجيه کدام مي باشد؟ در پاسخ، مي توان گفت: حقيقت آن است که انسان داراي غريزه حب نفس يا خود دوستي مي باشد و آن نيرويي است در ژرفاي وجود وي و جدا ناشدني از او که وي را به پاس داري از نفس خود و رويايي با همه عوامل به خطر اندازنده آن وا مي دارد . مجازات قصاص نيز که صحنه از ميان رفتن انجام دهنده آن را در برابر ديدگانش مي گذارد ، توان چنين کاري را در او پديد مي آورد. پيامد چنين نيرويي نيز تصميم بر نکشتن مقتول مي باشد . بدين سان، مي توان گفت اين کيفر، در درون خود مبارزه با آدم کشي را در بر دارد و در نتيجه ، داراي اثر پيش گيري نيرومندي است. از سوي ديگر ، عقل به روشني مي پذيرد قاتل که بدون حق قانوني کشتن، کسي را از پاي درآورده است، خود نيز بايد از پاي در آورده شود. پس، قصاص هم از جنبه پيش گيرانه رنگ و بوي عقلي دارد ؛ زيرا با ويژگي ذاتي حفظ و نفس انسان آميخته است و هم عقل، براي کسي که به اين ويژگي ذاتي خود پاسخ مثبت نداد و با وجود آن به چنين جرم سنگيني دست يازيد، مقابله به مثل را روا مي بينيد . آن هم بسان حکمي فطري و طبيعي. کوتاه سخن آنکه قصاص داراي پشتوانه اي عقلي است و برپايه هاي استدلال عقلي و نيز دريافت فطري استوار است .6. قصاص و آموزه هاي تربيتي اسلام : اسلام که پايه هاي خود را بر ساز وکارهاي فکري و تربيتي استوار کرده ، طبيعي است که اين رويکرد را در مجازات هاي خود نيز به کار بندد. از اين رو، قصاص نيز که مجازاتي سفارش شده از سوي اين دين الهي مي باشد از ويژگي مزبور بي بهره نيست . گفتني است انديشه ورزي در زواياي گوناگون تربيتي قصاص آن را از يک پديده صرفاً قضايي بيرون و گاه داوري منفي برخي را درباره ي آن دگرگون مي سازد. رويکرد فرهنگي- تربيتي اسلام درباره ي قصاص ، از اين جمله آيه وابسته بدان فهم پذير مي باشد که فرمود:« فمن عفي له من أخيه شي فاتباع بالمعروف و أداء اليه باحسان ذلک تخفيف من ربکم و رحمه» (بقره 178) و هرکس که از جانب برادر [ديني] اش [يعني ولي مقتول] چيزي [از حق قصاص] به او گذشت شود [بايد از گذشت ولي مقتول] به طور پسنديده پيروي کند و با [رعايت] احسان، [خون بها را] به او بپردازد . اين [حکم] تخفيف و رحمتي از پروردگار شماست .پيوند اين بخش از آيه ي قصاص به جهت گيري تربيتي - فرهنگي اسلام درباره ي مجازات مزبور از آن رو مي باشد که با به کارگيري واژه هايي عاطفي و احساس برانگيز همچون «رحمت الهي بودن گذشت از کيفر قصاص» خواسته است اولياي دم را به اين کار تشويق کند تا شايد از خود روح بلند و شخصيت انساني برجسته نشان دهند و از قاتل عمد بگذرند . از سوي ديگر، به مجرم سفارش مي کند که در صورت گذشت صاحبان حق قصاص ، اين رفتار انساني را بي پاسخ نگذارد و به پاس آن، خون بهاي مقتول را به آنان بدهد. به ديگر سخن ، آميختگي مجازات قصاص با سفارش به گذشت، از رويکردي تربيتي نشان دارد تا هم بازماندگان قرباني جرم بزرگوارانه از اين حادثه ي دلخراش بگذرند و هم مجرم شرمنده از اين گذشت به خود آيد و از آن پس با شرمساري از رفتاري اين چنين ناشايست ، با جامعه و همنوعان خود برخوردي شايسته داشته باشد. بدين سان، اسلام با پيشنهادي اين گونه در کنار کيفر قصاص ، رهيافتي تربيتي، آن هم درباره ي قرباني جرم و مجرم - هر دو - دنبال کرده است . گفتني است که راه کار منطقي پرداختن به اصلاح و تربيت مجرم پيش از انجام جرم مي باشد، نه پس از آن. از اين رو، ادعاي مخالفان قصاص که مي گويند بايد به جاي اين کيفر، به اصلاح و تربيت وي روي آورد سخني نادرست مي باشد؛ بلکه مي توان گفت : چنين نگرشي خود گونه اي چراغ سبز نشان دادن به ساير جانيان بالقوه است . از اين رو، سمت گيري تربيتي اسلام در کيفر قصاص ، يعني تشويق صاحبان خون به گذشت از قاتل عمد به منظور بيدار کردن وجدان او و پديد آوردن دگرگوني و سازندگي در وي، به معناي تأييد ديدگاه ياد شده ، از سوي اين دسته از حقوق دانان کيفري نمي باشد؛ زيرا آنان اختيار گذشت را به حاکميت مي دهند، نه صاحبان اصلي اين حق. وانگهي، گروه مزبور بر اين باورند که به کار بستن اين مجازات اساساً با کارکرد تربيتي بر روي بزهکار ناسازگار مي نمايد. در حالي که - همان گونه که گفته شد- جايگاه اصلي تربيت ، پيش از کشانده شدن بزهکار به چنين جنايتي مي باشد ، نه پس از آن؛ چرا که در اين صورت - به اصطلاح - کار از کار خانه گذشته است .سخن شهيد مطهري در اين باره شنيدني است:بسياري از افراد پيدا مي شوند و مي گويند: مجازات اعدام يعني چه؟ مجازات اعدام غير انساني است؛ يعني [اگر] جاني هر جنايتي را مرتکب شد نبايد اعدام شود. اينها سخن خود را چگونه توجيه مي کنند؟ و چه تحليلي مي نمايند؟ مي گويند: جاني را بايد اصلاح کرد . عجب مغالطه بزرگي! ترديدي نيست که انسان ها را بايد اصلاح کرد و نگذاشت که از آنها جنايتي سر بزند. اما در جامعه ، مثل اکثر جامعه ها، هميشه عناصر منحرفي هستند که علي رغم عوامل اصلاحي ، به جنايت دست مي زنند . براي اينها چه فکري بايد کرد؟ همين که مجازات اعدام لغو شود آن جاني هاي بالقوه اصلاح نشده و يک عده جاني بالفطره اي که به شکلي روح جنايت در آنها وجود دارد [ به جنايت دست مي زنند] ما امروزه به بهانه اينکه جاني را بايد اصلاح کرد به اين معنا که جاني را بگذار حمايت کنند و بعد که حمايت کرد برويم او را اصلاح کنيم . داريم به همه جاني هاي بالقوه چراغ سبز نشان مي دهيم و بلکه اين کار تشويق به جنايت است.(8)بدين سان، نخست بايد ساز وکارهاي تربيتي را پيش از انجام جرم و با پيدايش حالت خطرناک و گمان انجام آن به کارگرفت و ديگر آنکه بايد مجرمان را دسته بندي نمود و براي مجرمان بالفطره انجام کارهاي تربيتي را کنار گذاشت ؛ زيرا چنين راه کاري درباره آنها کارساز نيست . از اين رو، با مجرمان مزبور بايد برخورد قاطع قانوني و قضايي نمود. 7. قصاص و قاعده تناسب جرم و مجازات : تناسب ميان جرم و مجازات از قواعدي است که در حقوق جزا به ويژه در مکاتب کيفري سده هاي اخير مورد توجه جدي قرار گرفته و به عنوان يکي از شاخصه هاي عدالت کيفري از آن ياد مي شود . در آيه اي از آيات وابسته به قصاص ، تعبيري به کار رفته است که اهتمام توجه قرآن کريم به اصل مزبور را نشان مي دهد. براي نمونه در آيه ي 194 سوره ي مبارکه ي «بقره» چنين آمده است:«والحرمات قصاص فمن اعتدي عليکم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليکم » همه ي رفتارهاي حرام [قابل] قصاص مي باشد [و به طور کلي] هر کس به شما دست اندازي کرد ، همانند وي بر او تجاوز کنيد.اين سخن آيه ي شريفه که مي گويد: به تجاوز، درست همانند آن پاسخ دهيد، گوياي روي آوردن به راه کار تناسب ميان جرم و مجازات مي باشد. واژه ي «حرمات» در آيه ي مورد اشاره جمع «حرمه» مي باشد و به معناي چيزي است که بايد آن را حفظ کرد و احترام آن را پاس داشت. رفتارهاي زشت را نيز از آن رو حرام مي گويند که از انجام آنها جلوگيري شده است.(9) باريک انديشي در بخش دوم آيه ي شريفه اين نتيجه را به دست مي دهد که بي توجهي به تناسب ميان تجاوز انجام يافته و نپذيرفتن و زير پا گذاشتن آن، خود از حرمات و رفتارهاي ممنوعه به شمار مي آيد. افزون برآيه ي ياد شده ، آيات ديگري از قرآن نيز به موضوع تناسب جرم و مجازات اشاره دارند .(10)8. قصاص کيفري بازدارنده : همانگونه که پيش از اين گفته شد ، واژه ي قصاص يعني دنباله روي همانند با آنچه که از مجرم سرزده است. با توجه به اين نکته، بزهکاري که مي داند دقيقاً به اندازه جنايت او با وي برخورد خواهد شد ، چنين راه کاري بهترين وسيله بازدارنده او از انجام جرم خواهد بود ؛ زيرا اگر بتوان کسي را از کشتن ديگري بازداشت اطمينان بخش ترين راه آن تهديد وي به مقابله به مثل است . اين رويکرد در سخن امام علي (ع) نيز بازتاب يافته است، آنجا که مي فرمايد:«من خاف القصاص کف عن ظلم الناس»؛(11) کسي که از قصاص بترسد، از بي دادگري درباره مردم خودداري مي کند.به باور برخي ، قصاص ، افزون بر جاني، براي ساير افراد نيز ترس آور و در نتيجه، داراي جنبه بازدارندگي مي باشد.(12)9. قصاص و قاعده هدر نرفتن خون مسلمان: خون مسلمان در آموزه هاي ديني جايگاه برجسته اي را به خود اختصاص داده ، به گونه اي که در منافع فقهي از قاعده اي به نام « تعطيل ناپذيري يا هدر نرفتن خون مسلمان» سخن به ميان آمده است. در روايات نيز به اين قاعده برمي خوريم . براي نمونه ، امام صادق(ع) در پاسخ به پرسشي درباره شهادت زنان- که مطرح شده بود: آيا اين گواهي در حدود نيز پذيرفته مي شود- فرمودند: گواهي زنان تنها در جرم قتل پذيرفتني مي باشد. آن گاه به سخني از امام علي(ع) استناد کردند که فرموده است: «لايبطل دم امرء مسلم» (13) خون هيچ مسلماني هدر داده شدني نيست. بدين سان، در آموزه هاي ديني با وجود محدوديت شهادت زنان اين شهادت در جرم قتل، به دليل پيوند آن با موضوع پر اهميت خون مسلمان ، مورد پذيرش اسلام قرار گرفته است و در اثبات اين بزه، مي توان بدان استناد کرد .جمع بنديبر پايه آنچه درباره ي مباني مجازات در آيينه باورهاي ديني و کيفرهاي شرعي گفته شد، مي توان ريشه هاي مجازات هاي شرعي، از جمله قصاص را به حکمت الهي و مصلحت هاي فردي و اجتماعي اشخاص و جامعه بازگرداند؛ چرا که بر پايه ي جهان بيني الهي، خداوند خاستگاه خير و حق است . از سوي ديگر، پيامد چنين رويکردي درباره ي انسان نيز آن مي باشد که چون او را مختار آفريده است ، پس در برابر گزينش هاي خود نيز مسئول خواهد بود؛ وانگهي ، بدون در نظر گرفتن پاداش و کيفر هم ، مسئول پنداري او بي معناست.بدين سان، همه مجازات هاي شرعي، از جمله قصاص، جايگاه منطقي خود را درمي يابند. از سوي ديگر ، مصلحت هاي فردي ، از جمله به حق خود رسيدن صاحب خون و اجتماعي همچون پيش گيري و به مخاطره نيفتادن جان هاي آدميان و به کار بسته شدن عدالت که کار ويژه حاکمان مي باشد، نگاه ديگري است که کيفر قصاص را مشروعيت مي بخشد و در همان حال، تا اندازه اي مباني و زيرساخت هاي فکري آن را مي نماياند.پی نوشت:1- سيد محمد حسين طباطبائي ، پيشين ، ج1،ص 433/ آذرتاش آذرنوش ، فرهنگ معاصر عربي- فارسي (تهران ، ني، 1379)، ذيل واژه ي قصاص.2- ر.ک ، محمد جعفر جعفري لنگرودي ، ترمينولوژي حقوق (تهران، گنج دانش، 1372).3- سيد محمد حسين طباطبائي ، پيشين ، ج5، ص 316.4- محمد ابوزهره الجريمه ، ص 92.5- شيخ حر عاملي، پيشين ،ج 9، ص525.6- عهدين( کتاب عهدين) خروج، فصل 21 و 22 به نقل از: سيد محمد حسين طباطبايي ، پيشين ، ج1، ص 435.7- علي محمد جعفر، فلسفه العقوبات،(بيروت، المرسوعه الجامعيه ، 1417)، ص 56.8- مرتضي مطهري، انسان کامل (تهران، صدرا، 1377)، ص 280- 281.9- سيد محمد حسين طباطبائي ، پيشين ، ج6، ص 361.10- ر.ک يونس: 27/ نجم : 31 و 41.11- شيخ حر عاملي، پيشين، ج16، ص 48، ج29، ص 54.12- محمد ابوزهره ، العقوبه، ص 462.13- شيخ حرعاملي ، پيشين ، ج9، ص 138.منبع:مجله ي معرفت /خ
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 279]
صفحات پیشنهادی
مباني مجازات در آيينه ي ترخي باورهاي ديني و کيفرهاي شرعي ...
مباني مجازات در آيينه ي ترخي باورهاي ديني و کيفرهاي شرعي (قسمت چهارم و پاياني) قصاص 1- واژه شناسي قصاص: قصاص که در لغت به معناي « مقابله به مثل ، تلافي، ...
مباني مجازات در آيينه ي ترخي باورهاي ديني و کيفرهاي شرعي (قسمت چهارم و پاياني) قصاص 1- واژه شناسي قصاص: قصاص که در لغت به معناي « مقابله به مثل ، تلافي، ...
بهره وري در کلام گهربار امام صادق (عليه السلام)
مباني مجازات در آيينه ي ترخي باورهاي ديني و کيفرهاي شرعي (قسمت چهارم و پاياني) · مباني مجازات در آيينه ي برخي باورهاي ديني و کيفرهاي شرعي (قسمت سوم) ...
مباني مجازات در آيينه ي ترخي باورهاي ديني و کيفرهاي شرعي (قسمت چهارم و پاياني) · مباني مجازات در آيينه ي برخي باورهاي ديني و کيفرهاي شرعي (قسمت سوم) ...
ساده زيستي
مباني مجازات در آيينه ي ترخي باورهاي ديني و کيفرهاي شرعي (قسمت چهارم و پاياني) · مباني مجازات در آيينه ي برخي باورهاي ديني و کيفرهاي شرعي (قسمت سوم) ...
مباني مجازات در آيينه ي ترخي باورهاي ديني و کيفرهاي شرعي (قسمت چهارم و پاياني) · مباني مجازات در آيينه ي برخي باورهاي ديني و کيفرهاي شرعي (قسمت سوم) ...
آثار و برکات زيارت امام رضا (ع)
همانا هر که او را در غربتش زيارت کند، خداوند عزوجل گناهان گذشته و آينده ي او را .... مباني مجازات در آيينه ي ترخي باورهاي ديني و کيفرهاي شرعي (قسمت چهارم و پاياني) ...
همانا هر که او را در غربتش زيارت کند، خداوند عزوجل گناهان گذشته و آينده ي او را .... مباني مجازات در آيينه ي ترخي باورهاي ديني و کيفرهاي شرعي (قسمت چهارم و پاياني) ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها