واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نشانههای موقوف یا مشروط ظهور امام زمان(علیه السلام) نشانة موقوف (معلّق): نشانهاي است كه تحقّق يافتن آن بستگي به مسئلة ديگري دارد و اين برخلاف علايم حتمي است كه براي آن چنين شرطي وجود ندارد، نشانة موقوف تابع قانون محو و ثبوت است. آیت الله صافی گلپایگانی در كتاب مجموعة رسائل اين مفهوم را آورده, ميگويد:تمامي حوادث، موقوف و احتمالي نيست بلكه برخي حتمي و برخي ديگر در لوح محو و ثبوت قرار گرفته است و روي دادن يا روي ندادن آن به اموري مانند دعا و صدقه و ... بستگي دارد. به عبارت ديگر، هر حادثهاي كه در جهان اعم از حالتها و رويدادها، به امر الهي انجام ميشود، يا حتمي الوقوع است... يا غير از آن يعني وجود و عدم وجود و چگونگي صورت آن به دو شكل است؛ طبيعي يعني چنان كه طبيعت موجود ميطلبد و غيرطبيعي يعني آنچه كه مانع طبيعت موجود ميشود و در آن تأثير ميگذارد يا باعث تقديم يا تأخير آن ميشود.1«اربلي» در مورد حوادث ظهور ميگويد: بعضي از اين حوادث حتمي و بعضي مشروط است.2اين نوع تقسيمبندي و اشاره به امور موقوف در حديث امام ابوجعفر(ع) آمده است. ايشان فرمودهاند: از امور، برخي حتمي است و بدون چون و چرا، روي خواهد داد و مواردي نيز نزد خداوند مشروط و موقوف است كه اگر او بخواهد جلو مياندازد يا آن را از بين ميبرد يا ثابت ميگرداند... .3حال، پس از اينكه در مورد امور و علامتهاي حتمي كه در روايتهاي تاريخي صراحتاً حتميّت آن ذكر شده است، سخن گفته شد، علايمي را كه صريحاً حتمي بودن آن ذكر نشده بلكه فقط اشارهاي به آنها شده است، ميآوريم:با مطالعه و تأمّل در آن حوادث تاريخي كه در روايات و در لابهلاي حوادث حتمي آمده، در خواهيم يافت كه آنها عموماً حول محور حوادث جنگي ميچرخد كه ميان مذاهب مختلف رخ ميدهد. از جمله:1. اختلاف ميان شرق و غرب«نعماني» با ذكر سند از امام باقر(ع) نقل ميكند: قائم(ع) در يكي از سالهاي فرد قيام ميكند. سپس فرمود: اختلاف شرق و غرب، آري و اهل قبله پيش ميآيد، آنگاه مردم در آن چنان سختي ميافتند كه ترس و وحشت بر آنها غلبه ميكند... الخ.42. جنگ ميان روميها و مسلمانانحسان بن عطيه ميگويد:«مكحول» و «ابن زكريّا»، نزد خالد بن معدان رفتند و من هم با آنها همراه شدم. در آنجا، او براي ما در مورد جبير بن نفير سخن گفت و افزود:در مورد صلح از پيامبر(ص) شنيدم كه فرمود: روميان با شما صلح ميكنند و شما به همراه آنها به جنگ با دشمنان ميپردازيد؛ سپس پيروز ميشويد و غنيمت جمعآوري ميكنيد و صلح ميكنيد و سپس ميرويد تا اينكه به مرغزاري كه بلندي و تپّه دارد ميرسيد، سپس يكي از نصرانيان صليب را بالا ميبرد و ميگويد: صليب پيروز شد پس از آن يكي از مسلمانان خشمگين ميشود و به مقابله با او ميپردازد و آن را در هم ميشكند. در اين هنگام روميان خيانت ميكنند و براي جنگ جمع ميشوند.53. فتح قسطنطنيهپيامبر(ص) ميفرمايد: قيامت برپا نميشود مگر اينكه روميان در «اعماق» يا «دابق»6 فرود آيند سپس سپاهي متشكّل از نيكان روزگار از مدينه به سوي آنها ميآيد و وقتي به هم برسند، روميان ميگويند، ما و پيشينيان ما را به حال خود بگذاريد كه با آنها بجنگيم. مسلمانان ميگويند: به خدا قسم، نه نميتوانيم شما و برادرانمان را رها كنيم و با آنها ميجنگند و يك سوم نابود ميشوند و خداوند توبهشان را قبول نميكند و يك سوم افراد آنها كشته و بهترين شهداي خداوند ميشوند و يك سوم ديگر گرفتار نميشوند و قسطنطنيه را فتح ميكنند.74. سرپیچی عربها از فرمانروايانشاناز امام صادق(ع) روايت است كه يعقوب سراج به آن حضرت عرض كرد: فرج شيعيانتان كي فرا ميرسد؟ فرمود: «پس از اختلاف عبّاسيان و پس از آنكه عربها لگام گسيخته شوند [ارزشهاي اصيل را فراموش كنند] و از فرمانروايانشان فرمانبرداري نكنند».85. خروج دجّالبا توجّه به اينكه احاديث وارده در مورد خروج دجّال بسيار زياد است، در نتيجه، مسلمانان بايستي آن را نشانة درست بشمارند. تقريباً همگي مسلمانان در مورد خروج دجّال اتّفاق نظر دارند، امّا در مورد ويژگيهاي او كه در اخبار مختلف به صورتهاي متفاوت آمده است، اختلاف نظرهايي ميان مسلمانان وجود دارد. البتّه اخبار مربوط به آن از جمله اخبار آحاد است و نميتوان به آنها استناد كرد.از پيامبر(ص) در مورد دجّال نقل شده كه ايشان فرمود: دجّال در جور9 و كرمان با هشتاد هزار نفر ميآيد، آنان چهرههايي همانند سپرهايي دارند كه با شمشير بر آن ضربه زده باشند و لباس طيلساني بر تن دارند و پاپوشهاي آنها از جنس مو است.10«انس» از پيامبر(ص) روايت ميكند: «دجّال وارد مكّه و مدينه نميشود، مگر اينكه در هر جاي آن شهر اميراني شمشير از نيام كشيدهاند تا بجنگند».11پيامبر(ص) امّت خود را از او بر حذر داشته و فرموده است:هر پيامبري كه مبعوث شد، امّت خود را از دجّال يك چشم و دروغگويي بر حذر داشت او نميبيند ولي پروردگارتان ميبيند.12روايتها، ويژگيهاي متعدّدي براي او برشمردهاند كه به ذكر چند مورد از آن بسنده ميكنيم:1. او كافري است كه «ميان دو چشمش نوشته شده كه او كافر است»؛132. ادّعاي خداوندي ميكند و ميگويد «من پروردگارتان هستم»؛143. يك چشم است «او يك چشم است و خداوند در مقابل، بيناست».15او صفات ديگري نيز دارد كه با جمعبندي احاديث با يكديگر در تناقض است مانند كوتاهي و بلندي زمان در مدّت خروج او و نهايت آن، طول عمر يا كوتاهي آن و غيره.در پايان بايد گفت كه نشانههاي بسياري در كتابها آمده است مانند:1. خسوف و كسوف نابه هنگام ماه و خورشيد؛2. ديده شدن صورت و سينهاي در قرص خورشيد؛3. صورتي كه در ماه ديده ميشود؛4. نمايان شدن ستارة دنبالهدار؛5. زياد شدن احتياجات و فقر و دشمني مردم با يكديگر؛6. گرسنگي، ترس، قحطي، كشتار، وبا و...7. انتشار فساد و منكرات؛8. اختلاف در دين؛9. خروج پرچمهاي سياه از خراسان؛10. خراب شدن ديوار مسجد كوفه؛11. پديدار شدن آتش در شرق؛12. بالا رفتن آمار قتل و كشتار ميان حيره و كوفه؛13. پديدار شدن آتشي در كوفه.علاوه بر اين، نشانههاي ديگري نيز وجود دارد كه در متن احاديث آمده است ولي اغلب آن احاديث، از جمله احاديث آحاد است.البتّه بايد افزود كه حتميّت تمام اين نشانهها در روايتها نيامده است، زيرا اين نشانهها تابع قانون محو و ثبوت است كه در بخشهاي گذشته در باب تفاوت ميان نشانههاي حتمي و احتمالي توقيع داده شد، بنابراين نميتوان با وجود قراين و شواهد داخلي آن، حتميّت را از آن دريافت زيرا در ثبوت بسياري از اين قراين شكّ و شبهه وجود دارد.نتايج اين تقسيمبنديدو نتيجة مهمّ از تقسيمبندي نشانهها به موقوف (وابسته، مشروط) و حتمي به دست ميآيد، عبارتند از:نتيجة اوّل: همانا نشانههاي مشروط و موقوف قابليت محو و اثبات را دارند، در حالي كه نشانههاي حتمي، در برابر اين قانون سر فرود نميآورد و حتماً به وقوع ميپيوندند و اين محو و ثبوت به آن شرطهايي كه آن نشانهها به آن وابسته است، بستگي دارد. بنابراين تلاش ميشود تا مسائل و اموري كه باعث ميشود آنها روي ندهند، شناخته شود.نتيجة دوم: برخلاف نشانههاي حتمي، ممكن است ارادة انسان مانند وقوع نشانههاي مشروط شود، يعني در آنها دخالت كند و مانع روي دادن آنها شود. به ويژه اينكه بيشتر نشانههاي مشروط در جنگها و رواج فساد جامعه نمود مييابد، به عنوان مثال در دعاي عهد كه مشخّصاً از زبان معصومان(ع) نقل شده، آمده است: همانا تو گفتي و گفتار تو عين حقيقت است، فساد در خشكي و دريا به وسيلة مردم، آشكار شد. اكنون اي خداوندا! وليّت را و پسرِ دخترِ رسولت را كه همنام رسول توست، پديدار ساز. اين فساد، توسط مردم به وجود آمده است و به خاطر همين، آقاي طباطبايي به اين مفهوم اشاره كرده و گفته است: «بعضي مواقع، حوادث موجود از برخي كارها تبعيت ميكند. اطاعت انسان از خداوند متعال و حركت در راهي كه باعث خشنودي اوست، سبب فرود آمدن نيكيها و باز شدن درهاي بركت و رحمت ميشود و منحرف شدن از صراط مستقيم و متمايل شدن به گمراهي و نيّتهاي ناپسند و انجام اعمال نادرست و زشت، باعث آشكار شدن فساد در خشكي و دريا (سراسر زمين) و نابودي ملّتها و گسترش ظلم و فاصله گرفتن از امنيّت و باعث بروز جنگ و ساير بديهايي كه به انسان و اعمالش مربوط است، ميشود. وجود مشكلات و حوادث ويرانكنندة موجود چون سيل و زلزله و رعد و برق و طوفان و غيره از اين موارد هستند و خداوند پاك، سيل عرم و طوفان نوح و صاعقة قوم ثمود و بادهاي سرد و پر سر و صداي قوم عاد را از جملة اين موارد به شمار آورده است».16با اين مقدّمات ما ميتوانيم آيات موجود را كه از نشانههاي ظهور به شمار ميروند تفسير كنيم، نشانههايي كه حتمي نيستند مانند خورشيد گرفتگي و ماه گرفتگي و طلوع چيزي در آسمان و خارج شدن آتشي از مشرق و همة اين نشانهها هر چند كه حتمي نيستند، امّا وابسته به شرطهايي هستند كه در پيدايش حوادث دخيلاند و از رابطة ميان كارهاي انسان از يك سو و حوادث موجود از سوي ديگر پرده برميدارند. علاوه بر همة اينها، درمييابيم كه تفاوت ميان نشانههاي حتمي و مشروط، تأثير زيادي در جنبشهاي سياسي و تغيير واقعيّت زندگي در جهان دارد و روايتهاي عصر ظهور نيز بر آن تأكيد كردهاند.پينوشتها:1. مجموعة الرسائل، ج 2، ص 109. 2. كشف الغمة، ج 2، ص 256. 3. تفسير عياشي، ج 2، ص 217.4. كتاب الغيبة، ص 262. 5. مصنف بن أبي شيبة، ج 4، ص 583. 6. دو محل در سوريه در نزديكي شهر حلب. 7. صحيح مسلم، ج 4، ص 2221. 8. شرح اصول الكافي، ج 6، ص 255. 9. شهري در نزديكي نيشابور. 10. شيخ طوسي، الاماني، ص 265. 11. همان، ص 382. 12. صحيح البخاري، ج 9، صص 75 76. 13. همان، ج 9، ص 76. 14. سنن ابن ماجة، ج 2، ص 1360. 15. صحيح البخاري، ج 9، ص 75. 16. علّامه طباطبايي، تفسير الميزان، ج 2، ص 181. منبع: ماهنامه موعود شماره 90 الف
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 187]