تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نادانى ريشه همه بديهاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845478702




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گناه غیبت کردن و غیبت شنیدن مثل هم است /یکی از چیزهایی که به بُعد ملکوتی انسان ضربه می‌زند غفلت است


واضح آرشیو وب فارسی:مهر:


دین و اندیشه پای درس اخلاق آیت الله مظاهری؛
گناه غیبت کردن و غیبت شنیدن مثل هم است /یکی از چیزهایی که به بُعد ملکوتی انسان ضربه می‌زند غفلت است
آیت الله مظاهری در درس اخلاق خود گفت:غیبت کردن گناهش بالاتر از زنا کردن و زنا دادن است. غیبت شنیدن نیز همین‌طور است. همۀ فقها در رساله‌هایشان دارند که غیبت کردن و غیبت شنیدن مثل هم است. بلکه انسان باید از مردم و از ناموس مردم دفاع کند. 



به گزارش خبرگزاری مهر ، آیت الله مظاهری در جلسه آخر درس اخلاق خود در سال گذشته بیاناتی فرموده که متن آن در پی می آید: 
بحث ما رسید به اینجا که اگر می‌خواهیم عاقبت‌به‌خیر شویم، اگر می‌خواهیم سعادت دنیا و آخرت را تأمین کنیم، باید تعقّل، تفکّر و تفهّم داشته باشیم. باید از آن بُعد ملکوتی که خلیفة‌الله است، استفاده کنیم.
 
بحث رسید به اینجا که این بُعد ملکوتی گاهی مریض می‌شود، گاهی می‌میرد و به قول قرآن شقاوت دنیا و آخرت نصیب این فرد می‌شود. این بُعد ملکوتی را چه کسی آلوده و مریض می‌شود و چه چیز آن را از بین می‌برد؟!
 
یک ـ گناه؛ که قرآن می‌فرماید: گناه قساوت می‌آورد و وای به کسی که قساوت داشته باشد. گناه روی گناه آن بُعد ملکوتی را مریض می‌کند و می‌کشد و یا منحرف می‌کند.
 
دو ـ صفات رذیله؛ صفت رذیله هر صفتی باشد، برای آن بُعد ملکوتی خیلی ضرر دارد. حجاب عجیبی است بلکه زهر هلاک کننده‌ای برای آن بُعد ملکوتی است و باید کوشا باشیم. مشکل است، اما واجب است. درخت رذالت را از دل بکنیم، بلکه آن بُعد ملکوتی را نورانی کنیم و درخت فضیلت را بکاریم و بارور کنیم و از میوه آن هم خود و هم دیگران استفاده کنیم. تا هفته گذشته بحث به اینجا رسید و مقدار مختصری درباره این دو چیز صحبت کردم. وعده دادم که امشب درباره امر مهمی که از اول و دوم بدتر است، صحبت کنم و آن غفلت است؛ اینکه انسان از آن بُعد ملکوتی غافل شود. قرآن می‌فرماید: کور و گنگ و کر می‌شود و بدتر از حیوان می‌شود و بالاخره پست‌تر از حیوان کسی است که از این بعد ملکوتی غافل شود. قران زنگ خطر هم می‌زند و می‌فرماید غالب مردم نیز از این بعد ملکوتی غافل هستند، لذا غالب مردم به خاطر همین غفلت، جهنّمی هستند:
 
«وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ يَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لاَ يُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَ يَسْمَعُونَ بِهَا أُولٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ»[1]
 
بسیاری از مردم جهنّمی هستند، برای اینکه آن بُعد ملکوتی را کشته‌اند. رسیده به آنجا که بُعد ملکوتی نمی‌تواند ببیند و بشنود یا بفهمد. وقتی آن بُعد ملکوتی نباشد، بعد ناسوتی است و بُعد ناسوتی یعنی یک حیوان درنده و پست تر از هر میکروب.
 
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ»[2]
 
قرآن می‌فرماید اینها کسانی هستند که غفلت دارند از اینکه چه درّ گران‌بهایی دارند. معلوم است که درّ گران‌بها خیلی قیمت دارد، اما شرطش اینست که انسان بداند این درّ گران‌بهاست و قیمت دارد؛ والاّ اگر ندارد، در پیش او خرمهره‌ای بیش نیست و آن را دور می‌اندازد. اگر بداند درّ گران‌بها دارد، آن را حفظ می‌کند و مواظبت کامل از آن می‌کند و به آن ظرافت می‌دهد و بالاخره مواظبت کامل از این درّ گران‌بها می‌کند. برای اینکه می‌داند قیمت دارد و ارزش دارد و می‌داند هستی او به همین درّ گران‌بهاست. اما اگر کسی نداند که درّ دارد و خیال می‌کند شیشه یا خرمهره است، معلوم است که به سادگی این درّ گرانبها را از دست می‌دهد و به قول قرآن اصلاً آن را می‌کشد، در اثر گناه و صفات رذیله به طور کل آن را از بین می‌برد و این می‌شود کسی که روح ندارد. یعنی یک حیوان می‌شود. فرقش اینست که این حیوان گاهی اهلی است و فایده دارد اما انسان اگر روح نداشت و اگر فقط حیوان شد، درّنده است. به قول قرآن سگ هار است:
 
«فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ يَلْهَثْ»[3]
 
اگر او را سنگ زنند، حمله می‌کند و اگر او را سنگ نزنند و از او فرار کنند و یا بچه بی گناه باشد، او حمله می‌کند و کارش حمله کردن و ضرر زدن است. اگر آن بُعد ملکوتی نباشد، یک حیوان درنده است.
 
«مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَاراً»[4]
 
یک بار کتاب بار یک الاغ باشد، این الاغ نمی‌داند که چه چیز بار دارد. آدمی که نداند چه چیز دارد، همین‌طور است.
 
شعر منسوب به امیرالمؤمنین چه عالی می‌گوید:
 
اتزعم انك جرم صغیر
و فیك انطوی العالم الاكبر
 
تو خیال می‌کنی همین جسم هستی، بلکه عالم در تو نهفته است. این شعر خیلی بالاست. عالم در تو نهفته است، یعنی قیمت تو چقدر است؟
 
امیرالمؤمنین در روایتی قیمت گذاری کرده و می‌فرماید: «اَلْمُؤْمِنُ اَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْكَعْبَةِ»، کعبه با آن همه مقام، اما مومن از آن هم بالاتر است. امیرالمؤمنین(ع) در جمله دیگر می‌فرماید: «المؤمن اعظم حرمه من الملك المقرب».
 
جبرئیل چقدر ارزش دارد! جبرئیل واسطه بین خدا و پیغمبر است و آن هم با نزول قرآن. قرآن کتاب آسمانی فقط نیست بلکه، «تِبْيَاناً لِکُلِّ شَيْ‌ءٍ» و «مَا فَرَّطْنَا فِي الْکِتَابِ مِنْ شَيْ‌ءٍ» است.
 
قرآن یعنی تمام علم خدا، تمام قدرت خدا. خدا با قدرت و علمش جلوه کرده است و قرآن شده است. لذا جبرئیل خیلی مقام دارد، اما امیرالمؤمنین می‌فرماید: اگر مؤمن شدی، از جبرئیل هم بالاتری.
 
پیغمبر اکرم در معراج به جایی رسیدند که جبرئیل متوقف شد. پیغمبر اکرم فرمودند جلو بیا و او گفت:
 
من حریف تو نیستم و من کجا و تو کجا.
 
گفت جبریلا بیا اندر پی ام
گفت رو رو من حریف تو نی ام
 
این مختص به پیغمبر نیست؛ بلکه تو انسان نیز چنین هستی. ما خودمان را نمی‌شناسیم و از خودمان غافل هستیم. وقتی از خودمان غافل هستیم، مثل کسی که خیال می‌کند درّ گران‌بها، خرمهره است و آن را دور می‌اندازد و با بچه‌ها بازی می‌کند، ما هم خیال می‌کنیم حیوان هستیم و  خیال می‌کنیم همین بعد ناسوتی هستیم، لذا مرتب به این بُعد ناسوتی ور می‌رود. خانم خودش را یک عروسک می‌کند برای اینکه جوان‌ها به او نگاه کنند و این ارزش این خانم شده است، درحالی که باید دوش به دوش حضرت زهرا(س)جلو رود.
 
آقا می‌رسد به اینجا که هستی را فدای شهوتش می‌کند. آبرویش را فدای پول می‌کند. وقتی که خود را نشناخت و از بُعد ملکوتی غفلت کرد، آنگاه یک حیوان می‌شود. فرقش اینست که آن حیوان ضرر نمی‌رساند. مثل میمون که در میان مردم کاری می‌کند تا مردم بخندند. اما خانم مثل قضیه میمون نیست، بلکه یک دفعه عالم را به آتش می‌کشاند به خاطر این عروسک بودنش. یک دفعه آقا عالم را به آتش می‌کشاند به خاطر ریاست طلبی و اینکه غریزه ریاست طلبی و حبّ به مالش را ارضا کند. لذا باید خیلی مواظب باشیم.
 
این قانون مراقبه‌ای که علمای علم اخلاق خیلی روی آن پافشاری دارند، یک مرتبه از آن همین است که انسان صبح به صبح فکر کند که چه کسی هستم یا چه چیزی هستم؟ به راستی مقداری با خودش حرف بزند و بگوید من دوبُعدی هستم. یک بعد من ناسوتی است و باید مرکب برای روح من باشد و پرواز کنم مانند پیغمبر اکرم که سوار بُراق شد و پرواز کرد به جایی که به جز خدا نداند. من نیز باید چنین باشم. این بُعد ملکوتی بُراق می‌خواهد. خدا آن را خلق کرده که من عروج کنم، به واسطه آن بُعد ناسوتی. لذا من دو بعدی هستم، باید مواظب باشم درحالی که باید این بعد حیوانی را در چهارچوب عقل و شرع ارضا کنم، اما باید برای روح من مرکب و بُراق باشد. این لازم و واجب است. و متأسفانه همه ما چیزی که مراقب نیستیم، همین بُعد ملکوتی است. ما باید خیلی مواظب این بُعد ملکوتی باشیم و این خیلی ارزش دارد. اینها ساده نیست که امیرالمؤمنین (ع)بفرمایند تو از جبرئیل بالاتری. این بُعد حیوانی تو نیست، بلکه بُعد ملکوتی توست. یا خدا بفرماید عالم هستی برای تو و تو برای خودم:
 
«أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَ بَاطِنَةً»[5]
 
ای انسان آیا نمی‌بینی؟ یعنی چرا کوری و چرا فکر نمی‌کنی که عالم هستی برای توست. اگر بگویند پس تو برای چه هستی؟ آیه دیگر می‌فرماید: «وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِي»[6]؛ یعنی تو را برای خودم خلق کردم: «خَلَقتُ الاشياءَ لاَجلِكَ وَ خَلَقتُكَ لاَجلي»
 
این خلقت انسان است، حال چیزی که در نظر ما نیست، این بُعد ملکوتی است و از این درّ گرانبها غفلت داریم و اصولاً توجه به همه چیز و من جمله بحث ما چیز خوبی است.
 
استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی دم مرگ وصیتش به همه این بوده: توجه، توجه، توجه
 
علامه طباطبائی این کلمه را فرموده تا مرده است.
 
قرآن این جمله توجه را هفت ـ هشت -ده مرتبه تکرار کرده است. حتی به پیغمبر اکرم فرموده تو مذکِّری، تو بگو و مردم توجه کنند.
 
«وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ»[7]
 
مأیوس نشو، بالاخره تذکر بده تا مردم متذکر شوند. این تذکر در قرآن زیاد آمده است و ما باید متذکّر باشیم. اگر بشود دائم التذکر و اگر نشد، گاهی می‌شود. من چه بودم و چه هستم و از کجا آمدم و برای چه آمدم و می‌خواهم به کجا بروم؟
 
این جمله امیرالمؤمنین(ع)جمله شیرینی است. می‌فرمایند: «رحم الله امراً من عین و فی عین و الی عین»، خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده و برای چه آمده و می‌خواهد به کجا برود.
 
این تذکر خیلی خوب است. تذکر راجع به مرگ، اینکه آیا من از این منبر پائین می‌آیم یا نه؟ این را من نمی‌دانم و شما هم نمی‌دانید. حال اگر نیامدم و موقع احتضار و موقع مرگ و شب اول قبر برسد، من چه کرده‌ام!
 
هیچ کس نمی‌داند که شما به خانه‌تان می‌رسید یا نه؟ حال اگر نرسیدید و فرداشب، شب اول قبر تو بود، چه داری؟ آیا می‌توانی جواب دهی؟
 
قبل از حساب و کتاب در روز قیامت از دو چیز سوال می‌کنند و معلوم می‌شود که شب اول قبر نیز از این دو چیز سوال می‌کنند.
 
«لَا يَزُولُ قَدَمُ عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ‏أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاه وَ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ»
 
از دو چیز سوال می‌شود و این بازپرستی است و قبل از حساب و کتاب است و در شب اول قبر است و نکیر و منکر سوال می‌کنند. سوال اینست که جوانی تو در چه چیز مصرف شد. این جوانی ارزش دارد. اگر انسان جوانی خود را جداً به کار بیندازد، همین است که امیرالمؤمنین می‌فرمایند: برتر از جبرئیل می‌شوی. اما جوانی در بازی‌ها و حرف‌های نامربوط و این فیلم‌ها و امثال اینها مصرف می‌شود و ناگهان می‌بیند که موهایش سفید شد. این جوانیست که می‌تواند علامه حلی‌ها و محقق‌ها و بالاخره علمای بزرگ بزرگ تحویل جامعه دهد. یا در دنیا این جوانی است که می‌تواند نیوتن درست کند و این همه خدمت یا پاستور درست کند با این همه خدمت. ولی جوانی ما معمولاً در هیچ مصرف می‌شود، بلکه جوانی را در گناه صرف می‌کند یا در آزرده کردن دیگران و غیبت‌ها، تهمت‌ها و شایعه‌ها و زخم زبان‌ها. جوانی را صرف کند در اینکه کسی مردم را بیچاره کند برای اینکه خودش را بالا ببرد. به قول قرآن این پست‌تر از هر حیوانی است. بالاخره از جوانی سوال می‌شود. این جوانی هر دقیقه‌اش ارزش دارد. انسان می‌تواند به واسطه جوانی ناگهان پاستور شود. خیال هم نکنید اینها از نظر ذهن و استعداد نابغه بودند. همه اینها چه مخترعین و چه علمای بزرگ، نبوغ استعدادی یا نبوغ ذهن و حافظه‌ای نداشته‌اند و معمولاً متوسط بوده‌اند. بلکه خیلی پائین‌تر بوده‌اند؛ اما در اثر کار و تلاش و کوشش و در اثر مواظبت از جوانی، توانست چه تشعشع و چه نورانیّتی به عالم انسانیّت بدهد.
 
حیف است که ما جوانی را به هدر دهیم و اتفاقا جوانی نود و نه درصد از ما به هدر می‌رود.
 
دوم عمر است؛ شب اول قبر قبل از حساب و کتاب بازپرستی می‌شود که این عمر را چه کردی؟!
 
در میان مردم مشهور است که می‌گویند عمر طلاست. این حرف بی‌مزه‌ای است. طلا یک سنگ کمیابی است که قیمت پیدا کرده است، بلکه برای عمر نمی‌توان ارزش قائل شد. در یک ساعت عمر یک دفعه انسان صد و هشتاد فرسخ جلو می‌رود. ناگهان یک ساعت عمر، انسان را به مقام‌های بالایی می‌رساند. همین کسی که برق را کشف کرد، همین را گفت که یک فکر به ذهنم آمد و کم کم برق شد. آن هم با مالیدن دست روی گربه که جرقه داشت.
 
انسان عجیب است. اگر بیفتد در راه اختراع، آنگاه همین مخترعین می‌شود. اگر بیفتد در راه دین، مراجع بزرگ و افراد شایسته می‌شود. خیلی از اینها عمرشان هم کم بوده اما از نظر اثر، 200 جلد کتاب دارند. خیلی از اینها را سراغ دارم که دویست یا سیصد جلد کتاب و آن هم به تنهایی نوشته‌اند. الان اینترنت هست و وسایلی هست که به نویسنده و به علم کمک می‌کند، اما آن وقت‌ها این حرف‌ها هم نبوده و در مضیقه شدید بوده‌اند، اما توانسته‌اند برسند به جایی که هم برای خود مفید بوده‌اند و هم برای دیگران؛ در اثر توجه، توجه، توجه.
 
باید توجه داشته باشیم به جوانی‌مان و به عمرمان و توجه داشته باشیم به فرصت‌ها. اما ما خیی از فرصت‌ها را از دست می‌دهیم. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «اغتنم الفرصة»، فرصت‌ها را از دست نده. بعد امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: این فرصت‌ها مانند ابر است. ببین ابرها در بالای سرت چطور می‌گذرند، فرصت‌ها نیز این‌گونه از بین می‌روند. ناگهان می‌بینی که دیگر فرصتی نیست و نمی‌شود. می‌بینی که گرفتاری‌ها سر تا پایت را گرفته و جوانی رفته و گرفتاری‌ها سر تا پایت را گرفته و آنگاه نه برای دنیا می‌توانی کار کنی و نه برای آخرت. بلکه باید متذکر فرصت‌ها و متذکر عمر و متذکر جوانی باشیم و عمده که بحث امشب ماست، فرصت انسانیّت است. اگر به راستی انسان باشد، غیبت نمی‌کند، بلکه از غیبت دفاع می‌کند.
 
چند وقت قبل به شما گفتم عقرب سینه کسی را گزیده بود و او را نزد امیرالمؤمنین(ع) آوردند و امیرالمؤمنین روی سینه او دست کشیدند و او خوب شد و گفت: می‌دانی چرا عقرب تو را گزید؟ زیرا در جلسه‌ای غیبت سلمان فارسی را کردند و تو می‌توانستی دفاع کنی اما نکردی و آن عقرب تو را گزید که چرا دفاع نکردی.
 
غیبت کردن گناهش بالاتر از زنا کردن و زنا دادن است. غیبت شنیدن نیز همین‌طور است. همه فقها در رساله‌هایشان دارند که غیبت کردن و غیبت شنیدن مثل هم است. بلکه انسان باید از مردم و از ناموس مردم دفاع کند. خانم‌ها به منزله خواهر و مادر تو هستند، تو نمی‌خواهی کسی به خواهرت نگاه شهوت آمیز کند، پس تو نیز نگاه شهوت آمیز نکن. چرا تو رفیق باز هستی! تو اگر نمی‌خواهی کسی با خواهرت رفیق باشد، پس چرا خودت رفیق باز هستی؟ این بازی‌ها و بدبختی‌ها چیست!
 
الان می‌بینیم که به جان هم افتادیم و چه افتادنی! من نمی‌دانم درست باشد یا نه، می‌گویند در شیراز گرگ‌هایی هستند که همدیگر را می‌خورند، اما با هم دسته جمعی راه می‌روند. با هم می‌روند اما ناگهان در مقابل یکدیگر دایره مانند می‌ایستند و اگر یکی از آنها غفلت کرد، آن شش گرگ روی سر او می‌ریزند و او را می‌خورند. حال ما نمی‌دانیم این گرگ‌ها هست یا نه؟ در میان خودمان نیز همین‌طور است. در جلسه‌ای کسی را میان گذاشته و غیبت می‌کنند و تهمت می‌زنند و همه هم گوش و چشم باز می‌کنیم که چه شده است؟ حال این را بخورند، بهتر است یا آبرویش را ببرند؟ آن گرگ، گرگ را می‌خورد و تو بدتر از آن، آبرو می‌خوری. غفلت، آدم را به اینجا می‌رساند. الان وضع خیلی بد شده است و به جان هم افتادیم و به جای اینکه همدیگر را بخوریم، آبروی هم را می‌خوریم. غیبت‌ها و تهمت‌ها و شایعه‌ها و توهین‌ها. چرا دشمن از این کار ما راضی است و می‌گوید چه خوب که به جان هم افتادید!
 
غفلت آدم را به اینجا می‌رساند. ما باید از یکدیگر دفاع کنیم. ما باید به قانون مواسات عمل کنیم و الاّ مسلمان نیستیم. «مَنْ لَمْ يَهْتَمَّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»، پیغمبر اکرم این را بارها روی منبر می‌گفت و مسلمانان صدر اسلام جداً عمل می‌کردند. ما باید به اندازه‌ای که می‌شود به یکدیگر برسیم. مخصوصاً راجع به آبروی یکدیگر، خیلی باید مواظب باشیم آبروی دیگران را حفظ کنیم، خیلی باید مواظب باشیم که توهین به دیگران نشود و غیبت پشت سر او نشود و تهمت به او زده نشود.
 
به عبارت دیگر که مرحوم کلینی بیش از 50 روایت دارند در اینکه «يحب لغيره ما يحب لنفسه و يکره لغيره ما يکره لنفسه». این روایت از همه چهارده معصوم و مکرّر نقل شده است. مسلمان اینست که آنچه برای خود می‌پسندد، برای دیگران هم بپسندد و هرچه برای خود نمی‌پسندد، برای دیگران هم نپسندد، و الاّ مسلمان نیست.
 
توجه به این حرف‌ها ارزش دارد. باید توجه به این مطالب باشد. مجالس ما باید مجالس دینی و معرفتی باشد و مجالس سیر و سلوکی باشد و اما مجالس ما رسیده به جایی که وقتی مجلس تمام می‌شود، شیطان می‌گوید آفرین. این چه جلسه خوبی برای من بود و آنچه می‌خواستم شد. دشمن خدا و پیغمبر و به قول قرآن دشمن خودت را راضی کرده‌ای!
 
خلاصه حرف این شد که یکی از چیزهایی که آن بُعد ملکوتی را ضربه می‌زند، بلکه می‌کشد، غفلت است: «أُولٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ»
 
امشب از همۀ جوان‌ها تقاضا دارم این آیۀ اول بحثمان را مرتب بخوانید. مخصوصاً اینکه قرآن می‌فرماید: غالب مردم چنین‌اند.
 
«وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ يَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لاَ يُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَ يَسْمَعُونَ بِهَا أُولٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ»[8]
 
بعضی‌ها آن بُعد ملکوتی را ندارند و کور و کر و نفهم هستند و دل ندارند. اینها جهنّمی هستند. غالب مردم نیز چنین هستند و اینها بی‌توجه‌ها و غافل‌ها هستند. در مجالس و یا به تنهایی مرتب بگویید توجه، توجه، توجه. و الاّ اگر غفلت شد، شیطان درون و شیطان برون ما را می‌خورد.
..................................................................................
پی نوشتها:
 
[1]. الأعراف‏، 179
 
[2]. الأنفال‏، 22
 
[3]. الأعراف‏، 176
 
[4]. الجمعة، 5
 
[5]. لقمان‏، 20
 
[6]. طه‏، 41
 
[7]. الذاريات‏، 55
 
[8]. الأعراف‏، 179



۱۳۹۳/۱/۱ - ۱۱:۴۸





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 102]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن