تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس رضاى خدا به خشم مردم جويد، خداوند از او خشنود شود و مردم را از او خشنود ك...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830239453




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تشکیل حکومت جهانی، چرا و چگونه؟


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
تشکیل حکومت جهانی، چرا و چگونه؟
با چشم انداز دینی آیندة جهان که در متون دینی ما هست و تطبیق سنّت‌های تغییرناپذیر تاریخ بشر و تاریخ دین داری بشر به روشنی می‌توان تغییر ساختار یکپارچه‌ای را در آینده‌ای نه چندان دور بر محور دین و خداپرستی یافت.

خبرگزاری فارس: تشکیل حکومت جهانی، چرا و چگونه؟


بخش دوم و پایانی انتظار موعود میان سایر ملل ایرانیان باستان پیش از زرتشت عقیده دارند «گرز اسپه» زنده است و به کابل زندگی می‌کند، صدها هزار فرشته او را پاسبانی می‌کنند تا روزی قیام کند و جهان را اصلاح نماید. نژاد اسلاو، معتقدند از مشرق زمین یک نفر برخیزد و تمام قبایل اسلاو را متحد سازد و آن‌ها را بر دنیا مسلط نماید. نژاد ژرمن، بر این باورند که یک نفر فاتح، از طرف آنان قیام نماید و ژرمن را بر دنیا مسلط نماید. صربستان، انتظار ظهور «مارکوکوابیویچ» را دارند. اهالی جزائر انگلستان، منتظرند که «آرتو» روزی از جزیره «آو‌آلون» ظهور نماید، و نژاد ساکسون را بر دنیا غالب کند و سعادت، نصیب آنان نماید.[39] سلت‌ها[40]، بر این باورند که پس از بروز آشوب‌هایی در جهان، «بوریان بوروبهم» قیام کرده، دنیا را متصرف خواهد شد. یونانیان، عقیده دارند «گالویمبرگ» نجات‌دهنده بزرگ، ظهور کرده و جهان را نجات خواهد داد. اقوام اروپای مرکزی، در انتظار «بوخص» می‌باشند. چینی‌ها، بدین باورند که «کرشنا» ظهور کرده و جهان را نجات می‌دهد. اقوام آمریکای مرکزی بر این عقیده‌اند «کوتزلکوتل» (نام موعودشان) نجات‌بخش جهان، پس از بروز حوادثی در جهان، پیروز خواهد شد. گروهی از مصریان، حدود 3000 سال پیش از میلاد، در شهر «محیض» زندگی می‌کرده‌اند و معتقد بودند که سلطانی در آخرالزمان، با نیروی غیب بر جهان مسلط می‌شود و اختلافات طبقاتی را از بین می‌برد و مردم را به آرامش و آسایش می‌رساند. قبائل «ای‌پوور» معتقد بودند روزی خواهد رسید که در دنیا، دیگر نیرویی بروز نکند و آن، به سبب پادشاهی دادگر در پایان جهان است. گروهی از مردم پرتغال معتقدند یکی از پادشاهان سابق پرتغال به نام «سبنیانوس» با تمام لشکر خود در جزیرة غیب، از دیده‌ها غایب است، تا در آخرالزمان خروج کرده، تمام دنیا را مسخر نموده، یک دین و یک فرمان‌ بر همه زمین حاکم شود.[41] اگر کسی در معتقدات و باورهای اقوام و ملل، به کنجکاوی بپردازد، به عقاید مشابه زیادی برخواهد خورد. از مجموع، این نتیجه به دست می‌آید که همه اقوام و ملل، از وضعیت موجود خود ناراضی بوده و چشم به راه و منتظر نجات‌دهنده‌ای می‌باشند، هر کس او را به نامی خوانده و صفات و ویژگی‌های مشابهی به او داده‌است. با این اوصاف، اگر کسی ظهور کند و دارای چنین صفات و مشخصاتی باشد، مردمِ چشم به راه و منتظر، با موعود منتظر خود مخالفت خواهند کرد یا از او استقبال خواهند نمود؟! آنچه گفته شد، تغییرات اعتقادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه بشری بود که در طول تاریخ پدید آمده و هم‌چنان ادامه دارد و زمینه ظهور آن موعود به حق را فراهم می‌کند. زمینه‌سازی مستقیم و هم اینک راه‌های دیگر پیروزی آن حضرت که ناشی از شیوه‌های رهبری و روحیه لشکریان آن حضرت است: الف. طلسم‌شکنی و پیروزی با ابزار متناسب با ابزار روز خداوند متعال هرگاه بخواهد بنده‌ای از بندگانش را برای انجام امری اذن دهد وسائل و ابزار انجام آن مأموریت را نیز مطابق و متناسب با شرایط و مقتضیات زمان، در اختیار او قرار می‌دهد. و همه امکانات پیروزی او را فراهم می‌نماید. همچنین دسیسه‌ها و نقشه‌های دشمنان وی را خنثا کرده یا به نفع وی تغییر می‌دهد. قیام و رهبری حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف همان قیام و رهبری پیامبران الهی است؛ پیامبرانی که حداکثر چوپان و برخاسته از میان طبقات محروم بودند، با دو شیوه بر خصم بد‌اندیش خود به پیروزی رسیدند: 1. تربیت نفوس و عقول و شکوفایی استعدادها خطرناک‌ترین وسیله طواغیت روی زمین برای سرسپردگی و رام کردن مردم، سبک‌سرو خام کردن مردم و ترویج موهومات و خرافات میان آن‌ها بود. موهومات و خرافاتی که بر عقل و اندیشه انسان سنگینی می‌کند از غل و زنجیرهایی که بر دست و پای آدمی می‌افتد، محکم‌تر و سنگین‌تر است؛ زیرا انسان با عقل و تفکر، غل و زنجیرهایی را که بر دست و پایش افتاده‌اند، می‌شکند، اما عقل و اندیشة انسان، هرگاه اسیر و محکوم پندارهای باطل و باورهای خرافی می‌شود، در ذلت و اسارت می‌ماند. سیاست طواغیت زمینی همین بوده که توده‌ها را چون‌حیوانات بی‌شعور و بی‌زبان نگه‌دارند. خداوند متعال، برنامه سیاسی فرعون را برای سرسپرده کردن مردم، چنین نقل می‌کند: (فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ)؛ «فرعون، قوم خود را استخفاف کرد، پس آنان، از او پیروی کردند».[42] به گفته علمای ادب، حرف «فا» برای ترتیب به اتصال است؛ یعنی، استخفاف، بدون فاصله، پیروی کورکورانه و سرسپردگی ذلیلانه را به دنبال دارد؛ از این رو است که پیامبران الهی، در گام‌های اول مأموریت و رسالت خود، با عقل و استعداد‌های از کارافتاده مردم سروکار پیدا می‌کنند؛ «عقول پنهان شده و از کارافتاده را، به کار می‌اندازد».[43] حضرت ابراهیم علیه السلام با این استدلال عقلی خود به نمرود که: «پروردگار من، کسی است که خورشید را از مشرق بیرون می‌آورد؛ تو اگر پروردگاری، از مغرب بیرون بیاور»،[44] نمرود را بی‌چاره و درمانده کرد و ادعای خدایی‌‌اش را شکست. حضرت موسی علیه السلام با این استدلال خود که: «پروردگار من، کسی است که هر چیزی را به فراخورش، وجود بخشید و سپس به سوی کمالش هدایت کرد»[45]، تحولی در نهاد اشراف و مشاوران مخصوص فرعون به وجود آورد؛ آن‌ گونه که وقتی فرعون، دستور قتل موسی علیه السلام را صادر کرد، آنان ممانعت کردند. حتی منطق و شیوه استدلال حضرت موسی علیه السلام نزدیک‌ترین فرد خاندان فرعون را که معروف به مومن آل فرعون است، مجذوب خود کرد، تا آنکه او از درون دستگاه قدرت، به مخالفت فرعونیان و حمایت حضرت موسی علیه السلام پرداخت و در این کار خود، سرسختانه مقاومت کرد.[46] حضرت پیامبرمکّرم اسلام صلی الله علیه و آله  نیز سیزده سال فقط کار فکری می‌کرد، و همین فعالیت‌های فکری آن ‌حضرت، زمینه پیروزی‌های سیاسی ـ نظامی او را فراهم کرد. حضرت مهدی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز که آخرین ذخیره روی زمین، و آخرین حلقه سلسله مبارزاتی است که از حضرت آدم و هابیل آغاز شده است، با رساترین منطق و روشن‌ترین استدلال به صحنه می‌آید و انقلابش را از تربیت عقول و نفوس بشری آغاز می‌کند. همه طلسم‌ها، سیاست‌بازی‌ها، شگرد‌ها و حیله‌بازی‌های معمول قدرت‌های زمینی را که در زمین، خدایی می‌کنند، باطل و بی‌تأثیر می‌نماید و بر شیادی‌هایی که عقل و هوش همه را به تصرف خود درآورده‌اند، چیره می‌شود. شیادان را برای همیشه رسوا و بی‌اعتبار می‌سازد و مردم را بر ضد آنان بدبین کرده و می‌شوراند. اصولاً برنامه ابتدائی آن موعود به حق، نه متکی به جنگ است و نه تهدید و قوانین تحمیلی، بلکه شروع اصلاحات و سازندگی آن مصلح یگانه از تربیت و نفوس بشری است. تحدید و کنترل هواها و طغیانها، توسط نیروی عقلی و برنامه‌های صحیح تربیتی، نخستین انقلابی است که آن انقلابی بزرگ انجام می‌دهد. روشنی عقول و افکار و آزادی از بند شهوات، بدان جا می‌رسد که حقایق قرآن، مستقیماً بر عقول و نفوس می‌تابد و در جامعه ظهور تام و کامل نموده و همه را هدایت می‌کند، حضرت امیرمومنان علیه السلام در این زمینه می‌فرماید: آنگاه که هدایت تابع هوای شخصی شود، هوا را تابع هدایت می‌کند، وقتی قرآن با آرای شخصی تفسیر شود، آرای شخصی را تابع قرآن می‌کند.[47] و این کاری است که نه قدرت نظامی می‌تواند انجام دهد و نه قوانین و تعلیمات بشری؛ چه، علوم و اکتشافات بشری هر چه ترقی کرده و توسعه یابد، اگر با هدایت و اصلاح و رشد نفسانی همراه نباشد، وسیله‌ای می‌شود برای هوس بازی و جنگ افروزی‌های خانمانسوز. از روایات امامان معصوم علیهم السلام استفاده می‌شود،[48] که سیصد و سیزده نفر ـ هسته مرکزی این تشکیلات ـ همانند قطعات ابرهای پائیزی از اطراف حرکت می‌کنند و در مکه به هم دیگر می‌پیوندند. وقتی عده آنها کامل شد، به آغاز اصلاحات از سرزمین ظهور اسلام می‌پردازند و با نیروی عقلی و خودسازی و اسلحه روز حرکت می‌کنند و دشمنانی را که خیره سری کرده و به اصلاح تن در نمی‌دهند به تدریج از سر راه خود بر می‌دارند. اسرار و رموزی را که خداوند در طبیعت قرار داده، در دولت آن قائم به حق کشف شده، در راه حق و تکامل نفوس، آزادی و خدمت انسان صرف می‌شود. از خطبه 150 نهج‌البلاغه چنین استنباط می‌شود که مقدمات ظهور آن موعود به‌ حق، در خفا و پنهان از چشم مردم و جاسوسان حکام جور، در حال انجام شدن است؛ ولی انسان پی‌جو، هر چند چشم کنجکاو خود را به کار اندازد، اثری از آن‌ها نمی‌بیند. در این میان، گروهی آن‌چنان صیقلی و آماده می‌شوند، چونان دم شمشیر که توسط آهن‌پرداز، تیز شده باشد. بصیرت‌های آنان، پی در پی جلا می‌گیرد، چون قرآن مستقیماً بر عقول و نفوس آنان می‌تابد. جام‌های حکمت را پس از هر بامدادان می‌نوشند. ظهور اسلام و حکومت اسلام و حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام پایه گذاری برای همان دولت حق و زمینه‌ای است برای باور داشتن یک جهش و تحول نهایی: «راه‌های راست و چپ را در پیش گرفتند. و راه گمراهی را پیمودند و راه روشن هدایت را رها کردند».[49] این‌جا سخن از آینده‌ای محقق الوقوع است. از این رو، به فعل ماضی سخن رانده است. «پس درباره آنچه باید تحقق بگیرد، شتاب نکنید و آنچه را که در آینده باید بیاید، دیر مشمارید؛ چه بسا کسی برای رسیدن به چیزی شتاب می‌کند؛ اما وقتی به آن رسید، دوست دارد‌ که ای کاش به آن نمی‌رسید».[50] (انقلاب زودرس بدون تهیه مقدمات و پختگی فکری و آمادگی لازم، پشیمانی دارد) «و چه نزدیک است امروز، به فردایی که سپیده آن آشکار شد.‌ای مردم! اینک ما در آستانه تحقق وعده‌های داده شده، و نزدیکی طلوع چیزهایی که بر شما پوشیده و ابهام‌آمیز است، قرار داریم».[51] یعنی ظهور اسلام و خلافت آن‌ حضرت، با هدف‌هایی که روشن ساخته و حرکتی که پدید آورده و تحولاتی که در یک قسمت از جهان به وجود آورده است، مقدمات ظهور دوست حق و بشارت‌های امیدبخش فردای انسان است. «بدانید آن کس از ما اهل بیت علیهم السلام که فتنه‌های آینده را دریابد، با چراغ روشنگر در آن گام می‌نهد و بر همان سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله  و امامان علیهم السلام رفتار می‌کند، تا گره‌ها را بگشاید، بردگان و ملت‌های اسیر را آزاد سازد، جمعیت‌های گمراه و ستمگر را پراکنده و حق جویان را جمع آوری می‌کند».[52] ابن ابی الحدید گوید: منظور از «من» در «من أدرَکَها»، مهدی علیه السلام و پیروان کتاب و سنت هستند که در آخرالزمان پس از آنکه مدتها از دیده‌ها پنهان باشد، ظهور می‌کند و با یاران خود، مردم را به سوی خدا می‌خواند و دستورات او را اجراء می‌کند، مملکت‌ها را تسخیر کرده و بر دولت‌ها چیره می‌شود، و زمین را برای خود رام می‌نماید، چنانچه در خبر آمده است.[53] مردم در دورة ظهور آن دولت، با آمادگی فکری و علمی و هدایت الهی، در پرتو چراغ پرفروغی سیر می‌کنند که همان چراغ ولایت و امامت است؛ «آن حضرت با یاران ویژه خود، سال‌های طولانی، به طور پنهانی و به دور از انظار مردم، به سر می‌برد؛ آن‌چنان که اثرشناسان، هر چند در‌ یافتن اثر و نشانه‌هایش تلاش کنند، اثر قدمش را نمی‌شناسند».[54] «وانگهی گروهی برای درهم کوبیدن فتنه‌ها آماده می‌گردند، و چونان شمشیرها صیقل می‌خورند».[55] مردانی که در این انقلاب پیش قدم می‌شوند، پیش‌تر زیر پرده و به دور از چشم جاسوسان حکومت‌های وقت، خود را برای جنگ و کشتن گمراهان آماده می‌کنند و در اثنای آن فتنه‌ها، اذهان مردمی برای پذیرش علوم و حکمت الهی، آماده می‌شوند. هر روز و شبی که بر آن‌ها گذشته، آیات و حکمتی را آموخته‌اند و تجربه تحولات و برخوردهای مختلف با دیگران، عزم و اراده آنان را تیز و بران می‌سازد؛ آن‌چنان‌که آهنگر، شمشیر را تیز و بران می‌سازد. «دیده‌هایشان با قرآن روشنایی می‌گیرد و در گوش‌هایشان تفسیر قرآن، طنین افکند و در صبحگاهان و شامگاهان، جام‌های حکمت را سرمی‌کشند».[56] غبار از دل‌هایشان زدوده می‌شود. تاریکی شکوک و شبهات، به سبب تدبر در اسلوب بدیع و معانی قرآن، زدوده می‌شود. قرآن را آن‌گونه که هست تفسیر می‌کنند و می‌فهمند. استعداد‌ها برای ادراک معارف الهی آماده می‌شوند. هر صبح و شام، اسرار ربانی و فیض کردگاری برای آن‌ها سرازیر می‌شود؛ زیرا غبوق، کنایه است از فیضی که در شامگاهان برایشان سرازیر می‌شود. و صبوح، کنایه است از فیضی که صبحگاهان برایشان می‌رسد. آنان ،عارفانی هستند که بین زهد و حکمت و شجاعت، جمع کرده‌اند. آنان شایسته اند که یاران ولی خداوند باشند.[57] این خطبه، ناظر برتحولات اجتماعی و پیشرفت زمان است، و از مردمی سخن می‌گوید که از گمراهی‌ها و وحشت‌ها و خونریزی‌ها، بیداد و بیزار شده، در آنان آمادگی ایجاد شده و روزگار آنان را صیقلی کرده و هدایت قرآن، دل‌هایشان را روشن ساخته است. 2. استفاده از ابزار و سلاح متناسب با روز پیامبران بزرگ الهی، با ابزار و اسلحه‌ای از جنس ابزار و اسلحه روز، به میدان آمده و خصم‌شان را مغلوب کردند. زمان حضرت موسی علیه السلام بزرگ‌ترین هنر و ابزار روز ـ که عقول را بهت‌زده و چشم‌ها را خیره می‌کرد ـ سحر بود. زمان حضرت عیسی علیه السلام علم طب بسیار پیش رفته بود و زمان نزول قرآن و نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، بلاغت و فصاحت، شیوایی و رسایی گفتار، در میان عرب به اوج خود رسیده بود. زمان حضرت مهدی علیه السلام که عصاره خلقت است از این سنت و قانون مستثنی نیست. خداوند، او را به اسلحه‌ای مجهز می‌کند که همة سلاح‌های پیشرفته روز را چونان عصای موسی علیه السلام می‌بلعد و معدوم می‌سازد و تولید کنندگان سلاح‌های پیشرفته، تسلیم وی گشته و به او ایمان می‌آورند. این کار از خداوند بعد ندارد و این قدرت، برای کسی که علوم اولین و آخرین را در سینه دارد، سهل و ساده است. جریان سنت تغییرناپذیر خداوندی که اولیای خود را متناسب با اسلحه زمان مسلح می‌کند این مدعا را تایید می‌کند. از حضرت علی بن الحسین علیه السلام چنین روایت شده است: علم، مشتمل بر بیست و هفت حرف )= جزء( است. همه علومی که پیامبران آورده‌اند، دو حرف بوده است. مردم تا امروز، بیش از دو جزء از علم نیاموخته‌اند. وقتی قائم ما قیام کند، بیست و پنج جزء دیگر علم را بیرون آورده و آن را میان مردم پخش می‌کند )تعلیم می‌دهد( و دو جزء دیگر را نیز بدان ضمیمه می‌کند؛ تا بیست و هفت جزء علم تکمیل شود و همه را برای مردم بیاموزد. [58] ب ‍. نقش رهبری در ارتقاء اقوام و ملل چه کسی می‌تواند نقش رهبری را در ارتقا و احیاء ارزش‌ها و افتخارات یک ملت انکار کند؟ رهبر با درایت، شعور خفته انسان‌ها را بیدار کرده و استعدادهای از کار افتاده را به کار می‌اندازد و «عقول دفن شده» را از مدفن جهل و سفاهت بیرون می‌آورد. رهبر حکیم ، یک ملت بیچاره و منحط را به اوج عزت و قدرت می‌رساند. رهبر، چون ذره‌بین است؛ ذره‌بین، شعاع‌های پراکنده را فوراً در یک جا متمرکز کرده و از آن آتش تولید می‌کند. رهبر نیز قوای پراکنده یک قوم را در یک نقطه متمرکز کرده و از آن یک نیروی قوی می‌سازد. منظور از رهبر، کسانی هستند که از غیب الهام می‌گیرند؛ نه آن‌هایی که داعیه رهبری غیر الهی دارند. قدرت جسم و کمال روح، دو ویژگی عمده در رهبری است. قرآن از زبان دختر شعیب نقل می‌کند که: (یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ)[59]؛ پدرم! او را استخدام کن؛ زیرا بهترین کسی را که می‌توانی استخدام کنی، آن کسی است که قوی و امین باشد. (و او همین مرد است) در این آیه به دو صفت عمده جسمی و روحی، برای عهده‌دار شدن یک مسئولیت تکیه شده است. قرآن کریم، از زبان حضرت یوسف نقل می‌کند که به عزیز مصر گفت: «مرا سرپرست خزاین سرزمین مصر قرار ده که من، نگه‌دارنده‌ای خوب و بسیار آگاهم».[60] حضرت یوسف علیه السلام به دو خصیصه جسمی و روحی اتکا کرده است؛ چون آگاه بودن از صفات روح است، و نگهدارنده بودن هم به روحیه امانت داری مربوط است و هم به قدرت بدنی. رهبری حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مانند رهبری حضرت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله  است. سیره و رهبری حضرت مهدی صاحب زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف همان سیره و رهبری جد بزرگوارش حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله  است؛ راه، یک راه است و آرمان، یک آرمان. آن حضرت، به مثال جدش، رسالتش را از (وَاللّهُ جَعَلَ لَکُم مِّن بُیُوتِکُمْ سَکَنًا وَجَعَلَ لَکُم مِّن جُلُودِ الأَنْعَامِ بُیُوتًا تَسْتَخِفُّونَهَا یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَیَوْمَ إِقَامَتِکُمْ وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَا أَثَاثًا وَمَتَاعًا إِلَى حِینٍ)[61] آغاز می‌کند. رهبری حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله ، به تناسب وضعیت فکری، اعتقادی و فرهنگی مردم زمانش بود. رهبری وی نیز به فراخور مردم زمانش است. او همانند جدش، تحول بنیادین در سطح جهان به وجود می‌آورد ؛ تمدن‌ها و فرهنگ‌ها را ویران می‌کند و بر شالوده آن، تمدن و فرهنگ انسانی بنا می‌کند. غذایش ساده است و لباسش خشن. مال را برابر تقسیم می‌کند و اساس عدالت جهانی را پی می‌ریزد و … . ج. ایمان و ایدئولوژی قوی و آرمان بلند الهی و انسانی چیره شدن گروه‌های اندک و بدون ساز و برگ، اما با اعتقاد و ایمان قوی، بر گروه‌هایی که یاران و امکانات بسیار و عقیده‌ای پوچ دارند، در تاریخ مبارزات بشری بسیار تجربه و تکرار شده است. قرآن می‌فرماید: « چه بسیار گروه اندکی که بر گروه بسیار چیره شده است».[62] یک نمونه آن، جنگ‌های حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله  با دشمنانش است که تعداد لشکر وی در هر غزوه‌، تقریباً یک سوم لشکر خصم بود؛ ولی پیروزی‌هایی چشم‌گیر و خیره‌کننده به دست آورد. با آن‌که در جنگ‌های قدیم که تن به تن صورت می‌گرفت، کمیت افراد در تعیین سرنوشت جنگ مؤثر بود. بر خلاف جنگ‌های امروزین که چون از دور نشانه گرفته می‌شود، ابزار قوی و پیچیده جنگی و تاکتیک‌های آن، بیشتر مؤثر است. نمونه دیگر آن، نبرد آموزنده طالوت با جالوت است که داستان آن در قرآن آمده است: وقتی طالوت با لشکریان خود حرکت کرده و از محل فاصله گرفت، گفت: خدا شما را به جوی آبی آزمایش می‌کند، پس هر که از آن بنوشد، از لشکریان من نیست مگر آنکه یک کف آب نوشیده باشد، و هر که از آن نخورد از لشکریان من است. پس جز عده اندکی از آن نوشیدند.[63] طالوت، لشکرهای خود را که از میان قبائل و شهر‌ها برگزیده بود، جدا کرده و به سوی دشمن پیش برد. پس آن‌ها را از جهت فرمان‌بری و نیروی اراده و مقاومت در معرض آزمایش درآورد؛ زیرا سپاهی رزمجو، پیش از دانستن فنون جنگی و داشتن سلاح و ساز و برگ، باید روحیه انضباط، فرمان برداری و پایداری وجود داشته باشد. این آزمایش را از این جهت نمود، که شخصیت آنها به مقیاس روحیه نیرومندشان روشن شود؛ عناصر مؤمن، شجاع و مفید، از عناصر ترسو، سست و دودل جدا شوند؛ زیرا به جای آنکه در حال جنگ فرار کنند، بهتر است از همین جا برگردند. همین بود که اکثر لشکریان طالوت وقتی به نهر رسیدند، صف انضباط را بر هم زدند و به سوی نهر روی آوردند و از آن سیر نوشیدند، و از زمرة لشکریان طالوت بیرون شدند. اما مردان نیرومندی که فرمان را اطاعت کرده، و از عهدة امتحان به خوبی بیرون آمدند، تحت فرماندهی طالوت، جالوت و لشکریانش را شکست دادند. ایمان به مبدأ و هدف‌برتر، می‌تواند کسانی را که در امتحان اراده، پذیرفته شده‌اند، با رهبر و فرمانده‌شان همقدم و ثابت بدارد؛ زیرا اطاعت از فرمانده و مقاومت برابر تشنگی و گرسنگی و آلام، از خوی‌های اکتسابی و نفسانی است؛ ولی ترس، از مقوله انفعال و تا حدی بیرون از اراده می‌باشد. (عدة 313 نفری از لشکریان طالوت در برابر جالوت و دسته‌جات نظامی‌اش، به مبارزه برخاستند. گفتند: پروردگارا! برای ما پایداری عطا کن، قدم‌های ما را استوار دار و بر کافرین پیروز مان کن، پس به اذن خداوند جالوتیان را شکست دادند، جالوت را کشت و خداوند به او پادشاهی و حکمت داد و آن‌چه را می‌خواست به او آموخت».[64] بنابراین تنها امکانات پیشرفته مادی و ساز و برگ نظامی، و عدّه و عُدّه، در تعیین سرنوشت جنگ موثر نیست؛ بلکه اعتقاد به مبدأ و ایمان به هدف، مدیریت، اطاعت از رهبری، انضباط و دیسیپلین نظامی از عوامل عمده‌ پیروزی‌های نظامی است. حضرت مهدی علیه السلام در مواردی که ناگزیر از جنگ باشد، با یک درایت جنگی بی‌نظیر و تاکتیک‌های بدیع و بی سابقه و استراتژی دقیق، جنگ را رهبری می‌کند. سپاهیان آن‌حضرت، بعد از امتحان‌های شدید، تصفیه و خالص می‌شوند. اعتقاد به مبدأ و ایمان به هدف برتر، آن‌ها را دلیرتر از شیر و برّان‌تر از نیزه می‌کند: آن‌گاه که قائم ما قیام کند، هر کس از دوستان ما است، با جرأت‌تر از شیر و برنده‌تر از نیزه است.[65] د. ارتش تصفیه شده اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پس از یک غربال و آزمایش و پالایش شدیدی که باعث می‌شود خوبان از بدان کاملاً جدا شوند، وارد صحنه می‌شود: هان! به‌ خدا قسم! کسی که به سوی او چشم دوخته‌اید، ظهور نمی‌کند، تا آن‌که خوب و بد از هم جدا شوند و تصفیه نمی‌شوید، تا آن‌که باقی نماند از شما مگر عده اندکی.[66] جابر جعفی از امام باقر علیه السلام زمان فرج اهل بیت علیهم السلام را پرسید. حضرت فرمود: «بعید است، بعید است. فرج، تحقق نمی‌یابد تا آن‌که غربال شوید، پس غربال شوید. (این کلمه را سه بار گفت) تا خداوند متعال عناصر ناخالص را ببرد و عناصر زلال و تصفیه شده باقی بمانند».[67] حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: «به خدا سوگند! از همدیگر جدا می‌شوید؛ به خدا قسم که غربال می‌شوید مانند غربال شدن سیاه دانه از گندم».[68] یاران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، همچنان‌که از نظر فکری و اعتقادی، پالایش می‌شوند و عناصر ترسو، بیمار دل و خائن، مردود می‌شوند، از نظر سنی و قدرت بدنی و روحیه جنگی نیز مورد تصفیه قرار می‌گیرند: حضرت علی علیه السلام فرمود: « یاران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف همه جوانند، افراد مسن و پیر وجود ندارد، مگر )اندکی( مانند سرمه در چشم و نمک در غذا و نمک، کمترین چیزی است که در غذا ریخته می‌شود».[69] پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله  در جنگ احد، وقتی به محلی به نام شوط[70] رسید، افراد سپاه خود را از نظر سنی و قدرت بدنی، مورد بررسی و ارزیابی قرار داد؛ چون در آن زمان‌ها، جنگ‌ها از نزدیک و تن به تن بود، آن‌حضرت یک عده داوطلبان جنگ را که سن‌شان از هفده سال کمتر بود، یا از نظر بنیه بدنی ضعیف بودند را می‌آزمود و در صورت ضعف، برمی‌گرداند.[71] ه‍ . ارتش با صلابت و خودساخته تنها اسلحه و ساز و برگ نظامی، در تضعیف روحیة دشمن کافی نیست، بلکه روحیه قوی و صلابت در شکست دادن دشمن تأثیر قوی دارد؛ چنانکه لشکر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله  به گونه‌ای صلابت داشت، که از رعب آن‌ها دشمن شکست می‌خورد. چنانچه حضرت علی علیه السلام فرمود: مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بین دوازده هزار و پانزده‌هزار نفر، حرکت می‌کنند. آن‌چنان است که خوف شدید، پیشاپیش آن‌ها حرکت می‌کند. به هیچ دشمنی رو به رو نمی‌شوند، مگر آن‌که شکستشان می‌دهند. شعارشان «بمیران، بمیران» است. و در راه خدا، پروای ملامت هیچ ملامت‌گری را ندارند. [72] آن سان که حضرت امیرالمومنان علیه السلام فرمود: من در خیبر را با نیروی مادی از جایش نکندم، بلکه با نیروی الهی کندم، و آن حضرت این نیرو را با اشک‌های جاری و سجده‌های طولانی کسب کرده بود. یاران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز در خفا تربیت می‌شوند، چون اصحاب صفه غذای ساده می‌خورند و لباس خشن می‌پوشند، و بر اثر سجده‌های طولانی، جام‌های حکمت را می‌نوشند و از خدا نیرو می‌گیرند؛[73] زیرا پروردگان سفرة ناز و تنعم را نشاید که جزء یاران مهدی باشند؛ چنانکه حضرت امام حسین علیه السلام فرمود: «چه قدر برای خروج مهدی عجله می‌کنید! لباس خشن می‌پوشد و نان جو می‌خورد».[74] امیر المؤمنین علیه السلام می‌فرماید: )یاران حضرت مهدی علیه السلام( گروهی هستند که ثبات و پایداری خود را بر خدا منت نمی‌گذارند. فداکاری خود را در راه حق بزرگ نمی‌شمرند، حتی اگر به مرز مرگ برسند، همه شان، شیرانی هستند که از بیشه خود بیرون شده‌اند. اگر به کندن کوه‌ها تصمیم بگیرند، از جای‌هایشان بر می‌کنند. تنها آنها هستند که خداوند را به وحدانیت واقعی شناخته‌اند. شب، از اندوه خشیت خداوند، صداهایی دارند، مانند صداهای زن‌های بچه‌مرده. شب را زنده نگه می‌دارند و روز‌ها روزه می‌گیرند. گویی همه خوی و خصلت واحدی دارند و دل‌هایشان با محبت و خیرخواهی همدیگر، پیوند خورده‌اند. [75] بلی؛ بسیار گروه‌های اندکی که بر گروه‌های بسیار چیره شده‌اند؛ چون این‌ها یقین دارند که فردا، از آن آنان است و می‌دانند که قدرت، هر چه پیش‌تر می‌رود، مرگ خوشی را در بطن خویش می‌پروراند و می‌دانند که غول‌های نظامی جهان‌خوار هر چه بیشتر می‌خورند، گرسنه‌تر می‌شوند و فقیرتر می‌گردند. تضاد منافع، آنان را به جان همدیگر می‌اندازند. آری؛ دوران انحطاط مسلمین سپری می‌شود، قرون وسطای اسلام پایان می‌یابد. هم اینک رنسانس اسلامی آغاز شده است و به روشنی احساس می‌شود که در کالبد بی‌جان این امت، روح دوباره دمیده شده است. با وجود آن که عصر ما که عصر ضعف و جهل و ذلت وارثان ابراهیم است و عصر قدرت و مدنیت و عزت وارثان روم؛ آنان‌که به آیات خداوند ایمان دارند و می‌دانند که «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة» و باور دارند که از آیات خداوندی این است، که گاه از آن‌جایی که در محاسبات ما در نمی‌آید، درب نجاتی می‌گشاید و از غرقاب ظلمت عام، به سوی نور، راه می‌گشاید و زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون می‌آورد، همچون روشنفکران حسابگری که تنها (ظاهر حیات دنیا) را می‌نگرند، ایمان و امید خویش را در گرو بازی‌های قدرت و قیاس نیروهای مادی نمی‌کنند. آنان، بر روی زمین سیر کرده‌ و سرنوشت اقوام و سرگذشت قدرت‌های گذشته را نگریسته‌اند. خداوند بارها به آنان آیات خویش را نشان داده است که چگونه ابراهیم بت شکن را، از خانه آزربت‌تراش برآورده و موسای فرعون کش را در دامن فرعون پرورده و محمد صلی الله علیه و آله  و علی علیه السلام، آزاد کننده کعبه و کوبنده شرک و اشرافیت قریش را از قلب قریش بیرون آورده است. آنان، مژده خداوند را شنیده‌اند که مردمی که در روی زمین به استضعاف محکوم شده‌‌اند، پیشوایان مردم و وارثان زمین می‌شوند، و وعده خدا را حق می‌دانند که «زمین را بندگان شایستة من وارث می‌شوند». به راستی هم می‌فهمند و هم یقین دارند، که رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله ، رسالت جاودانه است و امامت علی علیه السلام، امامت زنده و نجات بخش است و بالاخره آن‌هایی که چون یهود «دست خدا را بسته نمی‌دانند» چشم دارند و می‌بینند، گوش دارند و می‌شنوند و قلب دارند و می‌فهمند. و. پیشرفت‌های چشمگیر تدریجی و امدادهای غیبی پیشرفت‌ها و پیروزی‌های حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ناگهانی و آنی نیست، تا استبعاد شود چگونه وی می‌تواند فوراً بر جهان چیره شود؛ بلکه پیشرفت‌های آن‌حضرت، چون دیگر فاتحان، تدریجی و البته با امدادهای غیبی است. حضرت امام باقر علیه السلام فرمود: هرگاه قائم آل محمد صلی الله علیه و آله  خروج کند، حتماً خداوند او را توسط فرشته‌های علامت دار، منظم و مقربی که در زمین فرود می‌آیند، نصرت می‌کند. جبرائیل، پیشاپیش رویش حرکت می‌کند، میکائیل از پشت سرش و اسرافیل از سمت راستش در حرکت‌ هستند. رعب و ترس از پیش روی، پشت سر، از سمت راست و چپ وی حرکت می‌کنند و فرشته‌های مقرب، کمر به خدمت او می‌بندند. پیروان محمد صلی الله علیه و آله  و علی علیه السلام نخستین کسانی هستند که با او بیعت می‌کنند. به خدا قسم! او سلاح برّان و کارا با خود می‌آورد. خداوند، توسط او دیار روم، چین، ترک، سند، هند، کابل و منطقه خزر را می‌گشاید.[76] حضرت امام باقر علیه السلام فرمود: گویا می‌بینیم که قائم با پنج‌هزار فرشته، جبرئیل سمت راستش و میکائیل طرف چپ او، مؤمنان پیشاپیش او، در نجف و کوفه آرایش نظامی داده است و لشکریانش را به کشورهای عالم متفرق می‌سازد.[77] روایت دیگری از حضرت امام باقر علیه السلام به همین مضمون هست که در آخر آن آمده است: «... و او لشکریانش را در شهر‌ها و کشورها متفرق می‌سازد، و قسطنطنیه، چین و کوهستان‌های دیلم را فتح می‌کند».[78] نیز آن حضرت فرموده است: وقتی )حضرت مهدی علیه السلام( به کوفه رسید، سه پرچم را برافراشته می‌کند؛ پرچمی به سوی قسطنطنیه گسیل می‌دارد؛ خداوند آن منطقه را برای او فتح می‌کند. پرچمی به سوی چین می‌فرستد و خداوند، چین را هم برای او فتح می‌کند و لشکر دیگری را به سوی کوهستان‌های دیلم، حرکت می‌دهد و خداوند، آن را برای او فتح می‌کند.[79] نیز فرمود: وقتی ارتش او مملکت روم را فتح کردند، رومیان، توسط آن حضرت مسلمان می‌شوند؛ آن‌حضرت برای آنان مسجدی بنا می‌کند، و یکی از یارانش را آن‌جا جا نشین خود قرار می‌دهد. سپس مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و همراهانش به سوی بحر اطلس حرکت می‌کنند.[80] نتیجه هرچند با گذر زمان، مسأله تغییرات سیاسی در ساختارهای قدرت به آسانی و با تحلیلی روشن قابل حلّ است و تفاوتی بین کوچکی و بزرگی حیطه جغرافیایی آن نیست ـ همچنان‌ که در تاریخ معاصر خود، جریان فروپاشی نظام پولادین شرق بر محور اتحاد جماهیر شوروی را دیدیم ـ در مسأله ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف علاوه بر امکان استفاده از این عناصر، با چشم انداز دینی آیندة جهان که در متون دینی ما هست و تطبیق سنّت‌های تغییرناپذیر تاریخ بشر و تاریخ دین داری بشر به روشنی می‌توان تغییر ساختار یکپارچه‌ای را در آینده‌ای نه چندان دور بر محور دین و خداپرستی یافت. از همه این‌ها بالاتر، تردید در ارادة حق تعالی بر هر کار نشدنی، در نگاه کوتاه بینانه بشر است که مؤمنان، از این آفت در امانند؛ در حالی که خدا برای هر تمدّن پوشالی مادّی زوالی قرار داده است و زمان، هم پوشالی بودن و هم سررسید آن‌ها را معین می‌کند. ما در این گفتار، به زمینه‌ها و زمینه‌سازی‌های پایان دادن به تمدّن‌های مادّی و پی‌ریزی تمدّن دینی مهدوی اشاره کردیم. باشد که در زمینه‌سازی برای این حرکت جاودانی گامی مثبت و رو به جلو برداریم و همگام با تمام دین‌داران از اعماق تاریخ تاکنون خود را در سرنوشت تمدّن پایانی شریک کنیم. پی نوشت: [40]. نام قومی است در شمال اروپا. [41]. همان، ص111؛ محمد رضا حکیمی، خورشید مغرب، ص51 ـ 57. [42]. زخرف ‌(43): 54. [43]. نهج‌البلاغه، خطبه اول. [44]. بقره (2): 258. [45]. (قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی)؛ طه(20):50. [46]. همان، آیات 28 ـ 44. [47]. «یعطِفُ الْهَوی عَلَی الْهُدی، اِذُ عطفُوا الْهدی عَلِی الهُو، یعطِفُ الرَّأَی عَلَی القُرانِ، اِذُ عطفُوا الْقُرانَ عَلَی الرأی»، نهج‌البلاغه، خطبه 136. [48]. ر.ک: فصلنامه انتظار، ش21، مقاله چگونگی پیروزی امام زمان از نگارنده. [49]. «وَ اَخَذُوا یَمِیناً و شَمَالاً ظعناً فی مَسالِکِ الغِّیّ وَ ترکاً لِمَذاهِبِ الرُّشدِ». [50]. «فَلا تَسْتَعْجِلُوا ما هُوَ کائِنٌ مرصَدٌ وَلا تَسْتَبْطِئُوا ما یَجِئُ بِهِ الْغَدُ. فکَمْ مِنْ مُستعِجلٍ بِما أنْ ادْرَکَه وَدَّ أَنَّهُ لمْ یُدِرُکُه». [51]. «وَ ما أقْرَبَ الْیَومَ مِنْ تَباشِیْرِ غَدٍ. یا قَوْمِ هذا اِبّانُ وُرُودِ کْلِّ موْعُودٍ، وَ دنُوّمِنُ طِلْعَةٍ ما لاتَعْرفُونَ». [52]. «أَلا وَ اِنَّ مَنْ ادْرکَها مِنّا یسرْی فِیْها بِسِراجٍ مُنِیرٍ. وَ یَحْذوُا فِیها عَلی مِثالِ الصّالِحِیْنَ لِیَحِلَّ فِیها رِبْقاً وَ یَثِقَ فِیها رِقّاً. وَ یصْدَعُ شعْباً وَ یَشْعَبُ صدْعاً»،نهج‌البلاغه، خطبه 136. [53]. شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی حدید، ج 9، ص 128. [54]. «فیْ سُتُرَةٍ عنْ النّاسِ لا یُبْصیرُ الْقائِفُ اَثَرهُ وَ لوْ تابَعَ نَظَرَهُ». [55]. «ثُمَّ لَیشْحَدَّنَ فِیها قُوْمٌ شحْذَ الْقین النّصْلَ». [56]. «تجلی بِالتَّنْزِیِلِ اَبصارُهُمُ. وَ یَرْمی بِالتَّفسِیِر فیْ مَسامِعِهِمْ، وَ یَغْبقَوُنَ کأسَ الْحِکْمَةِ بَعْدَ الصَّبُوحِ»، نهج‌البلاغه، خطبه138. [57]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج9، ص128 ـ 129؛ میرزا حبیب الله خوئی، منهاج البراعه، ج9، ص130؛ سیدمحمود طالقانی، پیشین، ص43 ـ 46 [58]. «الْعِلْمُ سُبَعَةَ وَ عَشْرُونَ حرْفاً فَجَمیِعُ ما جائَتِ به الرُّسُلُ حرْفانٍ، فَلمْ یَعْرَفُ النّاسُ حَتّی الْیَومَ غیْرَ الْحرفین، فَاِذا قامَ قائِمُنا أخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِینَ حَرْفاً، فبَثَّّها فِی النّاسِ وَ ضمَّ اِلَیْها الْحَرْفیْنِ حَتّی یَبثُّها سَبْعَةَ وَ عَشِرِینَ حرفاً»، بحارالانوار، ج52، ص336. [59]. قصص (28): آیه26. [60]. (اجْعَلْنِی عَلَی خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ)، یوسف (12): 55. [61]. نحل (16): 80. [62]. (کَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً)؛ همان. [63]. (فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِیکُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَمَن لَّمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِیلاً مِّنْهُمْ). [64]. سیدمحمود طالقانی، پرتوی از قرآن، ج 2، ص 189-187. [65]. «فَاِذا قامَ قَائِمُنا الْمَهْدی کانَ الرَّجُلُ مِنْ مُحِبّیِنا اجْری مِنْ لیْثٍ وَ امضْی مِن سنانٍٍ»، منتخب الأثر، ص486؛ المهدی، ص222. [66]. «اَما وَ اللهِ لایَکُونُ الذَّی تَمُدُّونَ اِلَیهِ اعْیُنَکُمُ حَتّی تَمیَّزواً، وَلا تَمحَّصَوُا حَتّی لا یبْقی مِنْکُم اِلاّ الاَنَدرْ»، همان، ص314 ـ 315. [67]. «مَتی یَکُوُن فَرَجُکُم؟ فَقَال هیْهاتُ هَیْهاتُ، لایَکوُنُ فَرَجُنا حَتّی تغْربَلُوا ثُمَّ تغْربَلوُا یَقولُها ثَلاثاً. حَتّی یَذْهَبَ اللهُ ـ تَعالی ـ الکَدِر وَ یَبْقی اَلصَّفُو»، همان، ص484. [68]. «وَ اللهِ لَتمَیَّزَنَ، وَ اللهِ لَتمَحَّصَّن، وَ اللهِ لََتغربَلَّنَ کَما تغرْبَلَ الزوانُ مِن اَلقمْحِ»، همان، ص484. [69]. «اصحابُ المهدی علیه السلام شبابٌ لاکَهول فیهم الا مِثل کُحل العین و الملح فی الزاد و اقلُّ الزاد الملح»؛ بحارالانوار، ج52، ص334. [70]. محله‌ای است بین شهر مدینه و کوه احد. [71]. عبدالملک بن هشام حمیری، سیره ابن هشام، قم، مکتبة المصطفی، 1355ش، ج3، ص68. [72]. «یَخْرُجُ الْمهدی فِیْ اِثْنی عَشَرَ أَلفاً اِنْ قَلوّا. وَ خَمْسَة عَشَر ألفاً اِنْ کَثَرُوا. وَ یَسِیرُ الرُّعُب بیْنَ یَدَیه، لا یلْقاهُ عَدُوًا الاّ هَزَمَهُم، شُعارُهُم اَمِت اَمِت، لا یُبالوُنَ فِی اللهِ لوْمَةَ لایِمٍ»، منتخب الاثر، ص486. [73]. ر، ک: نهج البلاغه، خطبه 150. [74]. «وَ ما تَسْتعْجِلوُنَ بِخُروُجِ الْمَهْدی ما لِباسُهُ ـ وَ اللهُ أَعْلَمُ ـ الاَّ الْغَلیِظُ و ما طَعامُهُ اِلاّ الشعیرُ»، همان، ص489. [75]. «قُوْمٌ لَمْ یَمُنّوُا عَلَی اللهِ بالصِبَّرِ، وَ لمْ یَسْتعظِمُوا بذلَ أنفسُهِمِ فیِ الِّحقِ، حَتّی اِذا وافی وارِدَ القَضاءِ... کُلُُهُم لُیُوثٌ قد خَرَجِوا مِن غاباتِهِم، لو أَنَّهُم همَّوا بِاِزِالَةِ الجبالِ لاَزالوُها مِن مَواضِعِها فَهُم الذِّینُ وَحَّدوا اللهَ حَقَّ توحِیِدِهُ، لهُم فِیُ الَلیِّل اصواتٌ کاصواتِ الثَّواکِلِ حزناً مِنْ خشیَةِ اللهِ، قَوّامٌ بِاللیلِ وَ صَوّامٌ بِالنَهارِ، کَأَنَّما دأَبَهُم دَأبُ واحِدِ، قَُلُوُبُهم مجُتَمعَةٌ بالِمحَّبةِ وَ النَّصِیحَةِ»، امر عرب، پیشین، ص663. [76]. «لوقد خَرَجَ قائِم ال مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله، لَنَصَرَهُ اللهُ بِالْمَلِئکةِ الْمُسوِّمِینَ وَ الْمِرُدِفینَ وَ المُنِزَلینَ وَ المُقَرَّبینَ یَکُونُ جِبرائیلُ عَلی مُقدمَتِهِ، وَ میکائِیلَ عَلی ساقتهِ و اَسرافیلٌ عَن یَسارِهِ. وَ الرُّعبُ یسَیرَ اَمامِه وَ خَلفَه وَ عَن َیمینِهٍ وَ شَمَالهٍ وَ الملائِکةُ المُقُربوُنَ خُدامَهَ. اَوَل من یُبایِعُهُ شُیِعةُ مُحَِمدٌ وَ عَلِیٌ یاتی وَ اللهِ سیفٌ مخترطٌ، یفتَحُ اللهُ لهُ الروُّمَ و الَصِّینَ و و الِتّرکَ و السِّندَ وَ الهِنُدَ وَ کابُل شاهَ و الخزر»،بحارالانوار، ج 52، ص 348. [77]. عَنْ اَبی جَعْفَرٍ علیه السلام: «کأَنّی بِالْقائِمِ عجل الله تعالی فرجه الشریف عَلی نَجَفِ الْکُوفَةِ. وَ صارَ اِلیْها مِنْ مَکَةَ فِیْ خَمْسَةَ الافٍ مِنْ الْمَلائِکَهِ، جِبْرئَیِلْ عَنْ یَمِیِنه وَ مِیکائِیلُ عنْ شَمالِهِ، وَ المُومِنُونَ بیْنَ یدیه، وَ هُو یُفرَّقُ الْجُنُود فِی الْبِلادِ»،بحارالانوار، ج 52، ص 337. [78]. «و هُوُ یُفَرِّقُ الْجُنُودَ فی الْامصارَ، فَیْفَتحُ القسُطُنَطِنَیَهَ وَ الصِیّنَ وَ جِبالَ الدَّیلَمِ»،بحارالانوار، ج 52، ص 333 و ج 58، ص 92. [79]. «فَاِذا وَصَلَ اِلیَ الْکَوفَةِ یَعْقَدُ ثَلاثَ رایاتٍ: لِواءُ اِلی القْسُطنطَنِیَةِ یَفْتَحُ اللهُ لَه، وَ لِواءٌ اِلَی الصِیّنِ یُفْتَحُ اللهُ لَهُ، وَ لِواءٌ اِلیَ جِبالِ الدّیلَمِ فَیْفتَحُ اللهُ لَهُ»، بحارالانوار، ج 52، ص 388. [80]. «اذِا فَتَحَ جیْشُهُ بِلادَ الرُومِ یَسْلَمُ الرَّومُ عَلی یَدِهِ. فَیْبنی لَهُم مَسْجِداً، وَ یَسْتخْلِفُ عَلْیهِم رَجْلاً مِنْ اصْحابِهِ ثُمَّ یَسِیرُ المَهْدیْ وَ مَنَ مَعَهُ اِلیَ البَحْرِ الْمُحیِطِ»، امر عرب، پیشین، ص 671. حجت الاسلام و المسلمین عزیزالله علیزاده مالستانی ماهنامه انتظار موعود - شماره 27 پایان متن/

92/12/29 - 01:01





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 68]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن