تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خدايا روزى كن مرا محبّت خودت و محبّت دوستدارانت را و محبّت آنچه مرا به تو نزديك مى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833459034




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خصلتهاى پسنديده‏ باقر العلوم (علیه السلام)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
خصلتهاى پسنديده‏ باقر العلوم (علیه السلام)
خصلتهاى پسنديده‏ باقر العلوم (علیه السلام) نويسنده: حضرت آية الله حاج سيد محمد تقى مدرسى خداوند هيچ بنده‏اى را براى عهده‏دار شدن مقام امامت بر نمى‏گزيند و او را حجّت آشكار خويش بر آفريدگانش قرار نمى‏دهد مگر آنكه‏خصلتهاى پسنديده در وجود او به كمال رسيده باشد و در خدا ترسى ‏و اجلال او و نشان دادن اخلاص در بندگى كه در تمام گفتار و كردارش ‏براى خدا الگو و نمونه باشد. پس جز به صواب سخن نمى‏گويد و جز كارنيك انجام نمى‏دهد.اگر ما به نقل برخى از خصلتهاى پسنديده امام باقر يا خصال يكى ازمعصومين‏عليهم السلام مى‏پردازيم، براى آن است كه شواهد روشنى بياوريم تا مارا به وجود اين صفات رهنمون شود ما بر سر آن نيستيم كه تمام زندگى‏امام را در اين صفات خلاصه كنيم و يا فضيلتها و ويژگيهاى پسنديده‏ووالاى او را گرد آوريم. هرگز، ما از پيش مى‏دانيم كه زندگى آنان‏ تصويرى واقعى از قرآن كريم است وآنچه ما در باره آنان مى‏دانيم تمام‏ابعاد زندگى آنها را در بر نمى‏گيرد، زيرا معمولاً گوشه‏اى از ويژگيها و فضايل آنان توجّه مورخان را به خود جلب كرده است و آنان را واداشته ‏تا در باره اين بُعد بيش از ابعاد ديگر بنويسند و از پرداختن به ديگر ابعاددر مقايسه با آن بُعد، دست نگه دارند. مثلاً آنان جنبه عبادت را درزندگى امام سجادعليه السلام بسيار برجسته كرده از آن بسيار سخن گفته‏اند، امّا بُعد علمى آن‏حضرت را فروگذارده‏اند و بر عكس در مورد امام باقرعليه السلام‏ بيشتر به جنبه علمى آن‏حضرت پرداخته‏اند تا به جوانب ديگر.بنابراين ما به ذكر برخى از پرتوهايى كه از زندگى امام باقر بر ماتابيده است، بسنده مى‏كنيم و خواننده را وامى‏گذاريم تا خود با قياس باآنچه ذكر مى‏شود به ديگر ابعاد نا گفته آن‏حضرت نيز پى‏برد.ابن شهرآشوب در كتاب مناقب در مورد امام باقر مى‏نويسد:او راستگوترين و گشاده روترين و بخشنده‏ترين مردمان بود. در ميان‏اهل بيت كمترين ثروت و در عين حال بيشترين هزينه را داشت. هرجمعه يك دينار صدقه مى‏داد و مى‏فرمود: صدقه روز جمعه به خاطر فضيلت اين روز بر ديگر روزها، دو چندان مى‏شود. چون پيشامدى غم‏انگيز به او روى مى‏نمود زنان و كودكان را جمع مى‏كرد و آنگاه خود دعامى‏كرد و آنان آمين مى‏گفتند. بسيار ذكر خدا مى‏گفت. راه مى‏رفت درحالى كه ذكر خدا مى‏كرد. غذا مى‏خورد در حالى كه ذكر خدا مى‏كرد با مردم سخن مى‏گفت، امّا اين امر او را از ذكر خدا باز نمى‏داشت. فرزندانش را جمع مى‏كرد و به آنان مى‏فرمود تا سر زدن آفتاب ذكر بگويند. هر كس از آنان را كه مى‏توانست قرآن بخواند به تلاوت قرآن ‏وهر كس را كه نمى‏توانست به گفتن ذكر، امر مى‏فرمود. شيخ مفيد نيز درباره آن‏حضرت مى‏گويد: مراتب بخشندگى او در خاص و عام آشكار و بزرگوارى‏اش در ميان مردم مشهور و با وجود كثرت عيال و متوسّط بودن وضع زندگى‏اش به تفضيل واحسان شناخته شده بود.از سليمان بن دمدم نقل شده است كه گفت: آن‏حضرت از پانصد درهم‏ تا ششصد و تا هزار درهم جايزه مى‏داد و هيچ گاه از دادن صله به برادران ‏وديداركنندگان و اميدواران و آرزومندانش به ستوه نمى‏آمد. هر گاه ‏مى‏خنديد، مى‏فرمود: خداوندا بر من خشم مگير!.أبى در كتاب نثر الدر مى‏نويسد: هر گاه فرد دردمند و گرفتارى رامى‏ديد، زير لب استعاذه مى‏گفت و هيچ گاه از اهل خانه‏اش شنيده نشد كه ‏به فقير بگويد: اى فقير خدا به تو بركت دهد و يا اى فقير اين را بگير بلكه‏آن‏حضرت همواره مى‏فرمود كه فقيران را با بهترين نامهايشان صدا بزنند.(1)ابو نعيم اصفهانى به هنگامى كه از امام باقر در كتاب خود (حليةالاولياء) نام مى‏برد او را با اين صفات وصف مى‏كند: حاضر، ذاكر،خاشع، صابر ابو جعفر محمّد بن على الباقر.(2)در باره خشوع فراوان آن امام در برابر خداوند ، از افلح، آزاد كرده‏ابوجعفر بشنويم كه چه مى‏گويد: با محمّد بن على به قصد حج بيرون‏شدم. چون به مسجد در آمد به خانه خدا نگريست با بانك بلندگريست. عرض كردم: پدر و مادر فدايت مردم به شما مى‏نگرند اى كاش‏اندكى صداى خود را پايين مى‏آورديد. امام به من پاسخ داد: واى بر تو اى‏افلح! چرا نگريم؟! شايد خداى تعالى در اثر اين گريه بر من به مهربانى ‏بنگرد و فردا در پيشگاهش سر فراز و رستگار شوم. افلح گويد: آنگاه امام‏ طواف كرد وسپس‏آمد تا نزد مقام ‏نماز گزارد سپس سر از سجودش برداشت ‏وديدم كه پيشانى آن حضرت از بسيارى اشك، خيس و تر شده است.افلح مى‏افزايد: آن‏حضرت هر گاه مى خنديد، مى‏فرمود: خداوندا برمن خشم مگير!(3)فرزند بزرگوارش امام جعفر صادق‏عليه السلام در وصف اخلاص و عبادت ‏پدرش چنين مى‏فرمايد:پدرم بسيار ذكر خدا مى‏گفت. من با او مى‏رفتم، و او ذكر خدامى‏گفت. با او غذا مى‏خوردم و او ذكر خدا مى‏گفت. با مردم سخن‏مى‏گفت، امّا اين امر او را از ذكر خدا باز نمى‏داشت. زبانش را مى‏ديدم كه ‏به كامش مى‏چسبيد و با اين وصف پيوسته از گفتن ذكر لا اله الا اللَّه باز نمى‏ايستاد. ما را جمع مى‏كرد و به ما مى‏فرمود كه تا سرزدن آفتاب ذكرخدا بگوييم و هر يك از ما را كه مى‏توانست بخواند به تلاوت قرآن ‏فرمان مى‏داد و هر كه نمى توانست، مى‏فرمود ذكر بگويد.(4)امام صادق‏عليه السلام در همين باره باز مى‏فرمايد:من بستر پدرم را مى‏گستردم و انتظار مى‏كشيدم تا بيايد. چون او به ‏بسترش مى‏آمد و مى‏خوابيد من نيز به سوى بستر خود مى‏رفتم. شبى او ديركرد و من به جستجويش به مسجد رفتم. مردم همه در خواب بودند. ناگهان پدرم را ديدم كه در مسجد به حال سجده است. در مسجد جز اوكس ديگر نبود. ناله‏اش را مى‏شنيدم كه مى‏گفت: پيراسته‏اى پروردگارا!تو، به حقيقت پروردگار منى. از روى تعبّد و بندگى تو را سجده مى‏كنم.معبودا! كردار من اندك است پس تو خود آن را برايم دو چندان كن. بارالها! مرا از شكنجه‏ات در روزى كه بندگانت را بر مى‏انگيزى، در امان‏نگاه دار و بر من نظر كن كه تو البته توبه پذير ومهربانى.(5)آن‏حضرت بسيار به قرآن عشق مى‏ورزيد و بدان علاقه نشان مى‏داد وتحت تأثير آيات آن قرار مى‏گرفت. ابان بن ميمون قداح گويد: ابوجعفرعليه السلام به من فرمود: قرآن بخوان؟ پرسيدم: از كدام سوره بخوانم؟ فرمود: از سوره نهم (توبه). ابان گويد: آمدم كه حواس خود را بر آن‏سوره متمركز كنم آن‏حضرت فرمود: از سوره يونس بخوان ابان گويد: اين‏آيه را خواندم:لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَى‏ وَزِيَادَةٌ وَلاَ يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلاَ ذِلَّةٌ.(6)"براى كسانى كه ايمان آوردند نيكوى و زيادت است و هرگز بر رخسارشان‏گرد خجالت و ذلّت ننشيند."امام با شنيدن اين آيه فرمود: بس است. آنگاه گفت: رسول خداصلى الله عليه وآله‏فرمود: در شگفتم كه چطور وقتى قرآن مى‏خوانم پير نمى‏شوم.(7)او از كتاب پروردگارش، معارف دينى را الهام مى‏گرفت تا آنجا كه‏راويان را وامى‏داشت تا از وى در باره منشأ قرآنى گفته‏هايش سؤال كنند.ابو الجارود در اين باره ماجرايى نقل كرده است. وى مى‏گويد: ابوجعفر عليه السلام فرمود: چون درباره چيزى با شما سخن گفتم مرا از سرچشمه قرآنى آن بپرسيد. سپس فرمود: خداوند از قيل و قال و تباه شدن‏ مال و بسيار سؤال كردن نهى فرموده است. پرسيدند: اى فرزند رسول خدااين مورد در كجاى قرآن آمده است؟فرمود: خداوند عز و جل در كتابش مى‏فرمايد:لاَ خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِن نَجْوَاهُمْ...(8)."هيچ خيرى در بسيارى از نجواهاى آنان نيست."و مى‏فرمايد: وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَاماً(9)."و اموالى كه خداوند شما را به‏نگاهبانى آن گماشته به‏دست سفيهان مدهيد."و نيز مى‏فرمايد: لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ(10)." از چيزهايى مپرسيد كه چون براى شما آشكار شود، بدتان مى‏آيد و غمناك مى‏شويد."چون از احوالش جويا مى‏شدند، فرصت را غنيمت مى‏شمرد و پاسخى‏مى‏داد كه هم تذكرى بود براى خودش و هم پند و تذكرى براى پرسش‏كننده، در اين باره روايت شده است كه به محمّد بن على عليه السلام‏ عرض شد: چگونه صبح كردى؟ فرمود:صبح كرديم در حالى كه در نعمت غوطه وريم و به گناهان گرفتار.خداوند با ارزانى داشتن نعمتها بر ما، به ما دوستى مى‏ورزد و ما با ارتكاب معاصى به او خشم مى‏گيريم در حالى كه ما بدو نيازمنديم و او ازما بى‏نياز است.(11)آن‏حضرت ‏عليه السلام كاملاً به فرمان خداوند تسليم بود. يكى از اصحابش ‏روايت مى‏كند كه عدّه‏اى نزد ابو جعفر آمدند و ديدند كه پسر آن‏حضرت‏ بيمار و خود وى نيز ناراحت و اندوهگين است و آرام و قرار ندارد. ديداركنندگان گفتند: به خدا قسم اگر به وى مصيبتى رسد، مى‏ترسيم از او چيزى ببنيم كه خوش نداريم. پس ديرى نپاييد كه صداى شيون و زارى برآن پسر بلند شد. در اين لحظه امام باقر بارويى گشاده و حالتى متفاوت با آنچه پيش از اين داشت، بر ديدار كنندگانش وارد شد.آنان عرض كردند: فدايت شويم، ما از حالتى كه شما پيش از اين‏داشتيد، مى‏ترسيديم (با مرگ اين كودك) حادثه‏اى پيش آيد كه موجب ‏اندوه و ناراحتّى ما شود! حضرت به آنان پاسخ داد: ما مايليم كسانى كه به ‏آنان علاقه داريم، سالم بمانند و بهبود يابند. اما هنگامى كه فرمان خداجارى مى‏شود به آنچه كه او دوست مى‏دارد گردن مى‏نهيم.(12)آن‏حضرت از انجام هيچ كردار صالحى فرو گذار نمى‏كرد. در اين باره‏ روايت جالبى از زبان يكى از اصحاب آن‏حضرت نقل شده است.راوى مى‏گويد: ابوجعفرعليه السلام در تشييع جنازه يكى از مردان قريش‏حاضر شد. من نيز با آن‏حضرت بودم. مردى بنام عطاء در ميان تشييع‏كنندگان بود. ناگاه زنى فرياد سرداد. عطاء گفت: اى زن اگر ساكت نشوى ‏ما باز مى‏گرديم، امّا زن خاموش نشد و در نتيجه عطاء بازگشت. راوى‏مى‏گويد: به ابو جعفر گفتم: عطاء بازگشت امام پرسيد: چرا؟ گفتم:اين زن فرياد سر داد و عطاء به او گفت: يا خاموش شو يا ما باز مى‏گرديم و چون اين زن دست از فرياد بر نداشت عطاء هم بازگشت.امام‏عليه السلام فرمود: به راه خود ادامه دهيم . اگر ما باطلى را با حق ببينيم ‏و حق را به باطل واگذاريم حق مسلمان را ادا نكرده‏ايم. چون بر جنازه ‏نماز گزارده شد، صاحب عزا به ابوجعفر عرض كرد: باز گرد كه تو پاداش‏خود را گرفتى خداوند تو را بيامرزد. تو نمى‏توانى راه بروى، امّا آن‏حضرت از بازگشت امتناع ورزيد. به آن‏حضرت عرض كردم: صاحب ‏عزا به تو اجازه بازگشت داد و من حاجتى دارم كه مى‏خواهم آن را از شما در خواست كنم:آن‏حضرت پاسخ داد: من با جنازه مى‏روم. ما به اجازه او نرفتيم و به‏اجازه او هم باز نمى‏گرديم بلكه اين فضل و پاداشى است كه ما آن را طلب‏كرده بوديم. انسان تا آن اندازه كه به دنبال جنازه مى‏رود، پاداش آن رادريافت مى‏كند.(13)معاشرت آن‏حضرت با ديگران در نهايت ادب و بزرگوارى بود. به ‏عنوان مثال ابو عبيده از ادب امام باقرعليه السلام به هنگام سفر روايتى نقل كرده ‏و گفته است: من رفيق راه ابو جعفر بودم. ابتدا من سوار مى‏شدم و سپس‏آن‏حضرت. پس چون هر دو بر پشت مَركب سوار مى‏شديم، سلام مى‏كرد و احوال مى‏پرسيد مانند كسى كه انگار تا اين لحظه دوستش را نديده بود و با من مصافحه مى‏كرد و به هنگام پايين آمدن، پيش از من فرود مى‏آمد و چون هر دو قرار مى‏يافتيم، سلام مى‏داد و احوالپرسى مى‏كرد چنان كه‏گويى تازه دوستش را ديده است. پس به او عرض كردم: اى فرزند رسول‏خدا كارى مى‏كنى كه پيشينيان ما چنين نكرده‏اند و اگر حتّى يك بار هم‏اين كار را بكنند، بسيار است.امام فرمود: "آيا نمى‏دانى در مصافحه چه چيزى (نهفته) است؟ دومؤمن كه با يكديگر برخورد مى‏كنند و يكى از آنها با ديگرى مصافحه‏ مى‏كند گناهان آن دو فرو مى‏ريزد چونان كه برگ از درخت مى‏ريزد وخداوند تا زمانى كه آن دو از هم جدا شوند به آن دو مى‏نگرد.(14)"در رفتار با مردم نكو كار و عفيف و پاكدامن بود. بدين سان از گناه ‏ديگران تا آنجا كه مى‏توانست چشم مى‏پوشيد و همين بهترين اثر را در دل‏مردمان مى‏گذاشت.روزى مردى مسيحى (از روى طعنه) به آن‏حضرت گفت: تو بقرى(گاوى)؟امام فرمود: نه من باقرم. باز مرد به قصد طعنه گفت: تو فرزند آشپزى؟امام فرمود: آشپزى حرفه مادرم بود. مرد باز گفت: تو پسر آن زن‏سياه چرده زنگى بد اخلاقى؟حضرت پاسخ داد: اگر تو راست مى‏گويى خداوند او را بيامرزد و اگرتو دروغ مى‏گويى خداوند تو را بيامزرد!مرد نصرانى از اخلاق امام باقر مات و مبهوت ماند و همين امر او را واداشت تا به دست امام باقر به دين اسلام تشرّف يابد.(15)رفتار آن‏حضرت با مستضعفان با نرمى و مهربانى متمايز بود. فرزندش ‏امام صادق مى‏فرمايد:هنگامى كه كارى را به غلامان خود مى‏سپاريد و بر آنان سنگين‏ مى‏آمد، با ايشان در انجام آن همكارى كنيد. همانطوريكه پدرم، امام ‏باقرعليه السلام، وقتى به خدمتكاران خود دستورى مى‏داد، پس مى‏نگريست اگرآن كار سنگين بود مى‏گفت بسم اللَّه و با آنان همكارى مى‏كرد و اگر سبك ‏بود از آنان دور مى‏شد.(16)چه بسا كار كردن آن‏حضرت در مزرعه‏اش به همين خاطر بوده است، زيرا ائمه بر اين باور بوده‏اند كه كار و كوشش امرى محبوب در نزد خداست و آنها را به بارگاهش نزديكتر مى‏كند.در اين باره امام صادق ‏عليه السلام روايت مى‏كند كه محمّد بن مكدرمى‏فرمود: من گمان نمى‏كردم كسى همانند على بن الحسين جانشين ‏شايسته‏اى از خود به يادگار گذارد تا آنكه فرزندش محمّد بن على را ديدم.خواستم او را پندى داده باشم، امّا او مرا اندرز گفت. يارانش به وى‏گفتند: او تو را چه پندى فرمود؟ گفت: در يكى از ساعتهاى بسيار گرم‏روز به يكى از نواحى مدينه رفته بودم. در آنجا محمّد بن على را كه مردى‏ تنومند بود، ديدم. او به دو غلام سياه يا دو نفر از دوستانش تكيّه داده‏بود. به خودم گفتم: بزرگى از بزرگان قريش در اين ساعت و با اين حالت‏در طلب دنيا مى‏كوشد؟!خدا را شاهد گرفتم كه به او اندرز دهم. پس نزديك او شدم و بر وى‏سلام كردم. او كه بسيار عرق كرده بود، باگشاده رويى سلام مرا پاسخ داد.به او گفتم: خداوند اصلاحت كند! بزرگى از بزرگان قريش در اين ساعت‏و با اين حالت در طلب دنيا مى‏كوشد شايد در اين حالت مرگت فرارسد؟!امام خود را از دست غلامانش رها كرد و سپس بر پاى خويش ايستادو فرمود: به خدا قسم اگر مرگ در اين حالت مرا دريابد، در حالى نزد من‏آمده است كه به طاعت خداوند مشغولم و بدين وسيله خود را از تووديگران بى نياز سازم، امّا من از اين مى‏ترسم كه مرگم زمانى فرا رسد كه‏به نا فرمانى خداوند مشغول باشم. من با شنيدن اين سخن عرض كردم:خدايت رحمت كند! من مى‏خواستم شما را نصيحت گويم، امّا شما مرااندرز داديد.(17)امام مى‏توانست از خدمتگزارانش در كار سر و سامان دادن به‏كشتزارش استفاده كند، امّا او دوست مى‏داشت براى تحصيل معاش‏خانواده‏اش كوشش كند و خود را به رنج اندازد.به عنوان خاتمه سخن، به نقل حديثى از امام صادق‏عليه السلام در باره نحوه‏ برخورد پدرش مى‏پردازيم: ابو جعفرعليه السلام به هنگام شهادت، غلامان بدخويش را آزاد كرد و خوبان آنها را نگاه داشت. من گفتم: اى پدر اين بدان را آزاد مى‏كنى و آن خوبان را نگاه مى‏دارى؟ فرمود: اينان ازمن اندوهناك شده اند پس اين در برابر آن.(18)بدين سان امام باقر به عنوان والاترين و جاودانه ترين نمونه خصال ‏واخلاق پسنديده در آمد. اين در حالى است كه مى‏توان يقين داشت كه‏راويان، بى ترديد جز موارد اندكى از ابعاد زندگى نورانى و آكنده ازحكمت و هدايت حضرتش را براى ما نقل نكرده‏اند.سلام و درود جاويد الهى همواره بر او باد!پي نوشت : 1) فى رحاب ائمّة أهل البيت - سيرة الباقر، ص‏6.2) حلية الاولياء، ص‏289.3) حلية الأولياء، ص‏290.4) همان مأخذ، ص‏298.5) حلية الأولياء، ص‏301.6) سوره يونس، آيه 26.7) حلية الاولياء، ص‏303.8) سوره نساء، آيه 114.9) سوره نساء، آيه 5.10) سوره مائده، آيه 101.11) حلية الاولياء، ص‏304.12) حلية الاولياء، ص‏301.13) حلية الاولياء، ص‏301.14) همان مأخذ، ص‏289.15) حلية الاولياء، ص‏289.16) همان مأخذ، ص‏303.17) حلية الاولياء، ص‏287.18) همان مأخذ، ص‏300.منبع: هدايتگران راه نور - زندگانى امام محمّدباقرعليه السلام مترجم : محمد صادق شريعت
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 492]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن