تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):هر كس با آبى غسل كند كه پيش‏تر در آن غسل شده است و به جذام مبتلا شود، كسى را جز خو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804339225




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

«آسانسور» بازار نشر رسید


واضح آرشیو وب فارسی:مهر:


فرهنگ و ادب > بازار نشر
«آسانسور» بازار نشر رسید
رمان پلیسی «آسانسور» نوشته فردریک دار با ترجمه عباس آگاهی در قالب یکی از کتاب‌های مجموعه نقاب، توسط موسسه انتشاراتی جهان کتاب منتشر و راهی بازار کتاب شد.



به گزارش خبرنگار مهر، رمان «آسانسور» به عنوان سی و نهمین کتاب مجموعه پلیسی نقاب منتشر شده است. این کتاب نوشته فردریک دار رمان‌نویس فرانسوی است. این نویسنده برای مخاطبان ایرانی رمان‌های پلیسی آشنا نیست اما در میان نویسندگان معاصر فرانسوی نامی آشنا است. این نویسنده در سال 1921 متولد و در سال 2000 درگذشته است. در این رمان با یک ماجرای ماکیاولیستی وجود دارد اما در پشت این ماکیاولیسم، درس انسانیت نهفته است. شخصیت اصلی داستان یک انسان زخم خورده است که شخصیتش به خوبی ترسیم می‌شود. عشق و دلدادگی و همچنین استعارهای دقیق و شاعرانه از دیگر عناصری هستند که در این داستان پلیسی به خوبی به چشم می‌آیند. داستان «آسانسور» درباره مردی به نام آلبر هرین است که متهم به قتل همسر محبوبش شده و بعد از تحمل 6 سال زندان در مارسی، آزاد می‌شود. او بعد از آزادی سعی می‌کند به دیدار مادرش در پاریس برود. روبرو شدن با یک زن جوان و فرزند خردسالش، هرین را به یک آپارتمان بالای یک کارگاه صحافی می‌کشاند. اما مرکز ثقل داستان آسانسوری است که در ساختمان این آپارتمان وجود دارد و موجب رخ دادن اتفاقات مختلف می‌شود.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم: مادام دراوه دیر کرده بود. هوا هر چه بیشتر سرد می‌شد. به داخل کابین یکی از کامیون‌ها پناه بردم. چون کامیون‌ها رو به در بزرگ آهنی پارک شده بودند، می‌توانستم از پشت شیشه جلو، ورودی را زیر نظر بگیرم. این زن همراه با فری چه می‌کرد؟‌ آن‌ها به کلیسا برگشته بودند؛ زن وانمود کرده بود دنبال کیف دستی‌اش می‌گردد، شاید حتی با مراجعه به خانه کشیش، آن را طلب کرده بود؟ ولی بعد؟ برای انجام این جست‌و‌جوهای دروغین یک ربع ساعت هم زیاد بود. باری، حالا نیم ساعت می‌شد که آن‌ها رفته بودند! خستگی، بیشتر از یک ساعت پیش در کلیسا، من را کرخ می‌رد. یقه پالتویم را بالا زدم و پاهایم را روی صندلی دراز کردم و به سه کنج کابین لم دادم. دیری نگذشت که به خواب فرو رفتم. در واقع خواب نبود، نوعی حالت رخوت بود که جای خواب را می‌گرفت؛ نوعی شل شدن کامل اعصاب. ذهنم بیدار بود؛ فقط چیزهایی که احاطه‌ام کرده بودند واقعیتی نداشتند. سرما را حس نمی‌کردم، به وضعیت بی‌‌اعتنا بودم. کنجکاوی‌ام کُند شده بود و مادام دراوه جز خاطره زنی محبوب ک خیلی وقت پیش به قتل رسانده بودم، نبود. صدای موتور اتومبیلی جلوی در بزرگ به گوش رسید. توقف ناگهانی موتور آن، صدای دو گانه به هم خوردن درهای ماشین! به سرعت برق بیدار و روشن‌بین شده بودم؛ روشن‌بینی‌ای که به دنبال استراحتی کوتاه، تند و تیز شده بود. خواستم از کامیون پیاده شوم، ولی خیلی دیر شده بود: در بزرگ آهنی داشت باز می‌شد. با حرکتی سریع، آفتابگیر را پایین کشیدم و خودم را به پشتی صندلی چسباندم... در تاریکی شب امکان نداشت مرا ببینند. مادام دراوه، به همراه فری، وارد شد. مرد پالتو چرمی به صورتی خودمانی بازویش را گرفته بود. زن لحظه‌ای به در تکیه داد و بی‌حرکت باقی ماند و زمزمه کرد: «متشکرم... واسه همه‌چی متشکرم.» این کتاب با 120 صفحه، شمارگان 770 نسخه و قیمت 6 هزار تومان منتشر شده است.




۱۳۹۲/۱۱/۲۹ - ۱۰:۴۳





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن