تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  حضرت مهدی (عج):من وصىّ آخرين‏ ام، به وسيله من بلا از خانواده و شيعيانم دفع مى ‏شود
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817124766




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تاریخ منظوم عاشورا


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تاریخ منظوم عاشورا
تاریخ منظوم عاشورا نويسنده:آیت الله سید عبدالعلی آیت اللهی (موسوی لاری) پوشیده‏ای به قامت موزون، قبای عشق افکنده‏ای به دوش، چه زیبا ردای عشق بر دل نهاده‏ای همه بارگران دوستبا جان خریده‏ای توچه نیکو بلای عشق در این رواق تا ز شهادت رقم زدند طغرای آن ز خون تو در نینوای عشق طرح ستم ز گردش این چرخ کج مدار شد آشکار و گشت عیان، ماجرای عشق گردید ناگوار بر آن شاه، زندگی در یثرب رسول‏صلی الله علیه وآله وسلم ز جور عدای عشق ز آن پست مردمی که نهادند زیر پا بهر یزید دامن فخر الورای عشق شد رهسپار شاهد بزم حریم قدس از منزل مدینه به دار اللقای عشق داراللقای مکه ز وی سرفراز گشترنگی دگر گرفته ز آب و هوای عشق اما ز جور و غدر یزید و یزیدیان شد بی قرار ساحت آن مقتدای عشق بوزینه‏های پست فرومایه هرکدام چون موریانه رخنه کنان در بنای عشق چون شد فضای مکه بر آن سرفراز تنگ بگذارد گام، در ره دار البقای عشق زین روی با براق سبک سیر عشق، تاختتا مقصدی که طی نشود جز به پای عشق ای مطلعت ز عشق و ختامت‏به سوی عشق نازم به منتهای تو ای مبتدای عشق ای افتخار مشعر و ای زینت‏حرم ای واقف مواقف و جان دعای عشق ای یکه تاز، عاشق جانباز پاکباز خوش رفته‏ای نثار رهت، مرحبای عشق محرم شدی ز کعبه ایمان، خلیل‏وار لبیک گوی تا که شنیدی ندای عشق با همرهان خوش سفر ای سالک شهید همواره، باش بر سر خوان غنای عشق ای خود غنای عشق و مدار ومدیر عشق بر محور وجود تو گردد عطای عشق جان صفا و مروه و روح مقام و بیتهجرت گزید و رفت‏به سوی صفای عشق ای بیت ذوالمقام، صفا از تو شد جدا ای باصفا، صفای تو در کربلای عشق سوگند می‏خورم به ولای تو یاحسین‏علیه السلام ما عاشق توییم و تو قطب الرحای عشق دانند اهل دل که تویی قبله گاه جان ای جان کعبه، مقصد اهل ولای عشق نور ولایت ار نبود با مقام و بیتجسمی است تیره رنگ و ندارد بهای عشق بیت و مقام و مشعر اگر نیست‏با ولاء هست آن جماد و نیست در او محتوای عشق نازم به فخر بارگهت‏بر مقام بیتکان عرش اعظم است و بود مستوای عشق جانا اگر تو طالب مجدی و اعتلا دریاب مجد خویشتن از اعتلای عشق هربندگی که سر زند از بنده، بی‏ولاء دور است از حقیقت و از اصطفای عشق می کوش در طریق ولایش به جان و دل تا بگذری ز ملک و ملک از ولای عشق گر طالبی به آب حیاتش رسی به سعی سرچشمه را مجوی مگر در سمای عشق ور دردمند عشقی و خواهی شفای خویش بستان ز تربتش به حقیقت‏شفای عشق در سینه‏های سینه زنش نقش عشق، فاش وز پرچم عزاش هویدا لوای عشق از خاک پای سینه زنانش شفا بجوی بشنو به گوش دل، سخن آشنای عشق گر دم زنم زعشق، نوازنده دیگری استمعشوق می‏نوازد و من همچو نای عشق پرواز کرد طایر روحت ز آشیان شهپر زدی در عالم بی‏انتهای عشق در کام عشق ریخته‏ای خون پاک خویش جز عشق نیست در دو جهان خونبهای عشق پیروجوان و تازه جوان، طفل شیرخوار یکباره برده‏ای همه را در منای عشق دادی رضا که خرگه عصمت رود به باد آتش زنند در حرم اصفیای عشق وان گه اسیر کوفه و از کوفه تا به شام در قید و بند و سلسله، آل عبای عشق یاران باوفای تو در رزمگاه حق سیاره وار دور تو و شمس الضحای عشق کردی نثار یار هر آن در شاهوار تکبیر چارمین زده بر ماسوای عشق هر خیر و هر کمال که خواهی ز عشق جوی شر است و نیستی همه در ماورای عشق آمد خطاب «ارجعی‏» از بارگاه دوستبا جان شتافتی سوی مهمان سرای عشق ساز فلک چو نغمه جانبازیت نواختملک و ملک گرفته عزا در عزای عشق کروبیان به سینه زنان غرق ماتمند صاحب عزاست عقل نخستین، عطای عشق نای ملک ز ناله جانسوز، نوحه ساز تا دید در زمین بلا، ماجرای عشق طبل عزا ز بام فلک، شور دیگری افکنده در سراسر ماتم سرای عشق سرتاسر جهان شده ماتم سرا، مگر بر خاک ریخت‏خون شریف خدای عشق؟ سلطان عشق بی سر و سر از فراز نی شد رهسپار سدره بی‏منتهای عشق از خویشتن گذشت و مقام فنا گزید تا گشت محرم حرم کبریای عشق دوش نبی، کنار علی، دامن بتول معراج قرب و مشرق نورالهدای عشق پس قتلگاه و اوج سنان، گوشه تنور شد جایگاه آن شه خونین ردای عشق افروخت رخ ز جذبه غیبی و گشت مات ملک و ملک از آن رخ ایزد نمای عشق بشنو ز غنچه دولبش از فراز نی قرآن به صوت دلکش آن آشنای عشق گاهی فراز عرش و گهی در نشیب فرش باشد مدار نیر فخرالورای عشق قوس نزول و قوس صعود از تو آشکار در قتلگاه و بر سرنی، ای همای عشق لب بسته‏ام ز مجلس ابن زیاد پستوز حال زار دختر خیرالنسای عشق اف بر تو روزگار که از پستی‏اش یزید شرمی نکرد ز آن رخ فرخ لقای عشق وز اهل بیت‏ختم رسل، معدن شرف زین العباد و دختر بدرالدجای عشق در تشت زر نهاده سر سرفراز شاه کرد آنچه کرد با لب رب العلای عشق گر گوش هوش باز نمایی در این عزا خواهی شنید ناله ز هر بند نای عشق ای تاج‏دار، سید ابرار، یاحسین‏علیه السلام ای یکه تاز معرکه پر بلای عشق ای نامدار، سرور آزادگان، حسین‏علیه السلام ای شهسوار خطه حسن القضای عشق ای لامکان که فوق مکان است جای تو می‏جویمت ز کون و مکان، پا به پای عشق ای شهسوار، سوی گدایت نظر فکن تا خاک راه گردم و گردم فدای عشق ای توتیای دیده دل، خاک پای تو وی خاک پاک رهگذرت، توتیای عشق شستم ز غیر عشق تو، جانا سرای دل بگذار یک دمی، قدمی در سرای عشق بردیده‏ام گذار قدم، از ره کرم بگشای دیده دلم، ای دلگشای عشق دل جایگاه عشق حسین‏علیه السلام‏است و تا ابد می‏بالد از عطا و سنا و صفای عشق قلبم چو مس ز دوده ایام، بد سیاه شد زر ناب در اثر کیمیای عشق ای سجده گاه جبهه جان، خاک کوی تو وی کوی کربلای تو، ام القرای عشق خواهم شفای جان که روم تا ریاض قدس از خاک کربلای تو، دارالشفای عشق دارالبلای دوزخیان می‏شود سلام زان خاک اگر برند به دارالبلای عشق هان «موسوی‏» ز خامه خود دست‏بازدار با خامه کی توان بنگاری ثنای عشق این شعر سوزناک که از خامه سرکشید آتش زدی ز خامه خود در فضای عشق از عشق، وصف عشق حسینی بجوی و بس خاموش باش و دم مزن از هوی و های‏عشق منبع: ماهنامه کوثر
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 390]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن