تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 9 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هيچ كس نيتى را در دل پنهان نمى‏كند، مگر اينكه خداوند آن نيت را (در رفتار و كردا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819281276




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اشعارعاشورایی


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اشعارعاشورایی
اشعارعاشورایی نويسنده:سید امیرحسین کامرانی راد شرمنده توست ای تشنه لبی، که آب شرمنده توست تا صبح جزا سحاب شرمنده توست در اوج عطش گذشتی از آب فرات و اللّه که انتخاب شرمنده توست حسن احمدزاده* * *اللّه اللّهآب و عطش آن اراده را نرم نکرد جز یاد خدا دل تو را گرم نکرد دستی که نشست در کمین دستت اللّه اللّه از خدا شرم نکرد محمدجواد محبّت* * *داغ هفتاد و دو گل تشنگی...آخر ای مردم! ما هم عتباتی داریم کربلایی داریم، آب فراتی داریم ما پر از بوی خوش سیب، پر از چاووشیم وز چمن‏های مجاور، نفحاتی داریم داغ هفتادودو گُل تشنگی از ماست اگر دست و رو در تپش رشته قناتی داریم آن سبک بال‏ترانیم که بر محمل موج ساحل امنی و کشتیّ نجاتی داریم در تماشای جمال از جبروتی سُرخیم که شگفت آینه جلوه ذاتی داریم در همین روضه سربسته، خدا می‏داند دست در شرح چه اسماء و صفاتی داریم زیر این خیمه که از ذکر شهیدان سبز است کس نداند که چه احساس حیاتی داریم همه هستی ما عینِ زیارت‏نامه است گو از این‏گونه سلام و صلواتی داریم زکریااخلاق* * *یا حسین علیه‏السلام ای حضور آسمان در جان خاک یا حسین بن علی روحی فداک موج‏ها هرچه تلاطم می‏کنند پیش پایت خویش را گم می‏کنند ای نماز عشق را تکبیر سرخ آیت تطهیر را تفسیر سرخ ای شکوه آفرینش، ای یقین آبروی مکتب، ای سالار دین ای امام لاله‏های نینوا آفتابِ غرقِ خون در کربلا ای جلال هر چه غیرت، هرچه مرد قوّت بازوی قرآن در نبرد قوس محرابم، خم ابروی توست خط «انعمت علیهم» کوی توست آب‏ها وقتی که توفان می‏کنند یاد آن لب‏های عطشان می‏کنند حسین اسرافیلی* * *عاشوراآن روز ز دشت کربلا خون بارید از ابر سیاه نینوا خون بارید آن لحظه که شد شهید فرزند رسول از زخم دل ستاره‏ها خون بارید هادی وحیدی* * *سلطنت جاویدگفت ای گروه هرکه ندارد هوای ما سر گیرد و برون رود از کربلای ما ناداده تن به خواری و ناکرده ترک سر نتوان نهاد پا به خلوت‏سرای ما تا دست و رو نشست به خون، می‏نیافت کس راه طواف بر حرم کبریای ما هم‏راز بزم ما نبود طالبان جاه بیگانه باید از دو جهان آشنای ما برگردد آن‏که با هوسِ کشور آمده سرناورد به افسر شاهی گدای ما ما را هوای سلطنت مُلْکِ دیگر است کاین عرصه نیست در خور فرِّهُمای ما یزدانِ ذوالجلال، به خلوت سرای قدس آراسته است بزم ضیافت برای ما حجت‏الاسلام نیّر تبریزی* * *آیینهآیینه شدی تا که خدا در تو درخشید خورشیدترین حادثه‏ها در تو درخشید بر دوست همان روز که با حنجره خون گفتی تو «بلی» کرب و بلا در تو درخشید شد کرب و بلا کعبه تو، حجّ تو مقبول گفتی تو چو لبیّک، بلا در تو درخشید ای معجزه سرخ، به ایثار تو سوگند تو خون خدایی، که خدا در تو درخشید رضا اسماعیلی* * *پشت حصار حرمدل، پشتِ حصار حَرَمت خسته‏ترین است در سایه دیوار تو بنشسته‏ترین است بگشا گِره از بال فرو بسته پرواز کاین خیل کبوتر به تو دل‏بسته‏ترین است سازی است شکسته، دلِ آیینه تباران بنواخته‏ای آنچه که بشکسته‏ترین است زنجیر غلامان تو تا نوحه‏گری کرد چشمان به خون تر شده سر دسته‏ترین است عمری است که در دیده ما شور فُرات است تا دیده به تاریخ تو پیوسته‏ترین است پیشانی عُشّاق تو را مِهر تو مُهر است این نقش جبینی است که برجسته‏ترین است نذرت چه کُنم؟ غیر نَفَس‏های بریده تا هست در اندوه تو بگسسته‏ترین است مجتبی طهمورثی* * *نمازشمعی است که سوز و ساز را ترک نکرد راه خطر حجاز را ترک نکرد این عشق چه عشقی است که در جنگ، حسین سرداد ولی نماز را ترک نکرد؟ سیّد محمد عباسیّه* * *قرآن می‏خواندآن جانِ ز جسمْ رسته، قرآن می‏خواند با نایِ ز هم گسسته، قرآن می‏خواند در طشت طلا به بزم شب‏اندیشان خورشیدِ به خون نشسته قرآن می‏خواند عباس براتی‏پور* * *خط خون... خط با خون تو آغاز می‏شوداز آن زمان که تو ایستادیدین راه افتادچون فرو افتادیحق برخواستتو شکستیو راستی درست شدو از روانه خون توبنیان ستم سست شدای قتیلبعد از تو خوبی سرخ استرد خونتراهی که راست به خانه خدا می‏رودای باغ بینشستم، دشمنی زیباتر از تو نداردو مظلوم، یاوری آشناتر از توتو کلاس فشرده تاریخی....علی موسوی گرمارودی* * *خدا جدا نکند...خدا جدا نکند، از دلم، ولای تو را ز سینه‏ام نَبَرد شور نینوای تو را به دردهای دل من امید درمان نیست خدا نصیب کند تربت شفای تو را هراسِ روز قیامت کجا به دل دارد به دوش خویش کشد هرکسی لوای تو را نشست بر لب من ذکر یا حسین، حسین کجا برون کنم از سر، دگر هوای تو را چه لاله‏ها که نشاندیم در مسیر رهت ولی نشد که ببوسیم خاک پای تو را اگرچه خانه دل‏ها مزار توست حسین کرامتی! که ببینیم کربلای تو را مگر تو باز کنی عقده زبانِ مرا که باز هم بُسرایم ز غم، رثای تو را وگرنه «آینه» را جز زبان حیرت نیست که واژه‏واژه دهد شرح ماجرای تو را مرتضی عصیانی* * *شمشیر و شهادتای که پیچید شبی در دلِ این کوچه صدایت یک جهان پنجره بیدار شد از بانگ رهایت تا قیامت همه‏جا محشر کبرای تو برپاست ای شبِ تار عدم، شام غریبان عزایت عطشِ آتش و تنهایی و شمشیر و شهادت خبری مختصر از حادثه کرب و بلایت همرهانت صفی از آینه بودند و خوش آن روز که درخشیده خدا، در همه آینه‏هایت کاش بودیم و سر و دیده و دستی چو اباالفضل می‏فشاندیم سبک‏تر ز کفی آب برایت از فراسوی ازل تا ابد، ای حَلْقِ بریده می‏دود دایره در دایره پژواک صدایت محمدرضا محمّدی نیکو* * *کربلا بود و حسین علیه‏السلام ظهر عاشورا، زمین کربلا بود و حسین پیش خیل دشمنان، تنها خدا بود و حسین هر طرف پرپر گلی از شاخه‏ای افتاده بود و اندر آن گلشن، خزانِ لاله‏ها بود و حسین داشت در آغوش گرمش آخرین سرباز را زآن همه یاران، علی اصغر به جا بود و حسین آخرین سرباز هم غلطید در خون گلو بعد از آن گل، خیمه‏ها ماتم‏سرا بود و حسین یک طرف جسم علم‏دار رشید کربلا غرقه در خون، دستش از پیکر جدا بود و حسین عون و جعفر، اکبر و اصغر به خون خود خضاب کربلا چون لاله‏زاران با صفا بود وحسین تیرباران شد تن سالار مظلومان «فراز» هرطرف از شش‏جهت تیرِ بلا بود و حسین سیدتقی قریشی (فراز)* * *کنار دریا جان دادآن روز غریبانه و تنها جان داد پرورده آسمان، به صحرا جان داد اسرار شگفت عشق، معنا می‏شد وقتی که عطش کنار دریا جان داد سیّدمحمّدحسن مؤمنی* * *آسمان بر خاکآیینه شدند و تابناک افتادند مانند سپیده، سینه‏چاک افتادند در پیش نگاه مهربان خورشید هفتادودو آسمان به خاک افتادند جعفر رسول‏زاده (آشفته)* * *غربتباز شد ماه محرّم، کربلا را بنگرید حجّ عاشورای خون، سعی و صفا را بنگرید وعده‏گاه وصل جانان، قبله‏گاه اهل دل کوی هفتادودو قربانی، منا را بنگرید در عبور کاروانِ پیش‏گامان عروج جنب و جوش هجرت از خود تا خدا را بنگرید آمده خون حسینی باز در رگ‏ها به جوش شور بیداری شعور نینوا را بنگرید در خیابان‏ها، گذرها، کوچه‏ها، پس‏کوچه‏ها این حضور حاکی از «یا لیتنا» را بنگرید می‏دهد خون شهیدان این ندا کای رهروان برگ‏برگ لاله‏های زیر پا را بنگرید ارزش خون شهیدان ارزش یک مکتب است خون‏بهای ما خدا باشد بها را بنگرید محمّد موحدیان (امید)* * *خواهش سرخای فصل بلند بی‏نهایت توفان غرور و کوه غیرت دریای به خاک و خون نشسته در گستره کویر غربت افسانه‏ترین حکایت عشق آغوش صمیمی صداقت اسطوره آسمانی خاک تندیس شکوه و استقامت در خاطره غروب، جاری است پرواز تو در طلوع هجرت یادآور لحظه‏های تلخی است ای خواهش سرخ بی اجابت جا داشت فرات خشک می‏شد با یاد لب تو از خجالت مهدی طباطبایی‏نژاد* * *محراب محبتباز در جان جهان یکسره غوغاست حسین این چه شوری است که از یاد تو برپاست حسین؟ این چه رازی است که صد شعله فرو مرد و هنوز روشن از داغ تو ظلمت‏کده ماست حسین؟ تا قیامت نرود نقش تو از لوح ضمیر حیرتم کُشت، بگو این چه معماست حسین؟ گرچه شد جوهر عشق از قلم عاطفه پاک رقم مهر تو بر صفحه دل‏هاست حسین دامن از شوق تمنّای تو گلزار صفا سینه از آتش سودای تو سیناست حسین راهیان حرم قدس تو، با شهپر عشق همه رفتند و جهان محو تماشاست حسین گرنه خون تو ثمر داد به میدان بلا این همه شور شهادت به چه معناست حسین؟ تا به محراب محبّت تو امامی، پیداست خاک هر وادی گل‏رنگ، مصلاّست حسین بهمن صالی* * *موج اشکای از ازل به مهر تو دل آشنا حسین وی تا ابد لوای عزایت به پا حسین هر ماه در عزای تو، ماه محرّم است هرجا بود به یاد غمت کربلا حسین امواج اشک از سر هفت آسمان گذشت آن دم که کرد جسم تو در خون شنا حسین حسرت برم به مُحتضری، کاخرین نفس روی تو دید و خنده زد و گفت: یا حسین من کیستم که گریه کنم در عزای تو گریند روز و شب به غمت انبیا حسین خون آب غسل و کفن گَرد رهگذر تشییع توست زیر سُم اسب‏ها حسین سنگم اگر زنند، به جایی نمی‏روم آخر تو خود بگو که روم در کجا حسین؟ تن خسته، پشت خم شده، بار گنه به دوش رحمی به حال «میثم» بی دست و پا حسین غلامرضا سازگار (میثم)* * *روز حسین علیه‏السلام روز جان‏بازی یاران حسین است امروز کربلا عرصه میدان حسین است امروز آسمان محو تماشای فداکاری اوست ما سوا واله و حیران حسین است امروز صولت حیدری و آیت تسلیم و رضا روشن از چهره تابان حسین است امروز روی هفتاد و دو ملّت ز پی عرض نیاز سوی هفتاد و دو قربان حسین است امروز تا به عشّاق دهد درس فداکاری یاد عشق شاگرد دبستان حسین است امروز نه پریشان شده تنها دل ما در همه‏جا صحبت از جمع پریشان حسین است امروز نام پاک شهدای ره آزادی و حق زنده از نام درخشان حسین است امروز ای «رسا» دامن شه‏گیر که از شاه و گدا همه را دست به دامن حسین است امروز رسا* * *مقتداعالم همه خاک کربلا بایدمان پیوسته به لب خداخدا بایدمان تا پاک شود زمین ز ابنای یزید همواره حسین مقتدا بایدمان سیدحسن حسینیلهجه خونگر بر ستم قرون برآشفت حسین بیداری ما خواست به خون خفت حسین آن‏جا که زمان محرم اسرار نبود با لهجه خون سِرّ گلو گفت حسین سیدحسن حسینی* * *نگاه پیغمبرآن سو نگران، نگاه پیغمبر بود خورشید، رسول آه پیغمبر بود ای تیغ بلند می‏شکستی ای کاش آن حنجره بوسه‏گاه پیغمبر بود ساعد باقری* * *امام عاشقانآن امام عاشقان، پور بتول سرو آزادی ز بستان رسول اللّه، اللّه، بای بسم اللّه، پدر معنی ذبح عظیم آمد پسر سرخ‏رو، عشق غیور از خون او شوخی این مصرع از مضمون او خاست آن سر جلوه خیر الامم چون سحاب قبله‏باران، در قدم بر زمین کربلا، بارید و رفت لاله در ویرانه‏ها کارید و رفت تا قیامت قطع استبداد کرد موج خون او چمن ایجاد کرد تیغ بهر عزّت دین است و بس مقصد او حفظ آیین است وبس ای صبا ای پیک دورافتادگان اشک ما بر خاک پاک او رسان اقبال لاهوری* * *خون خداای آن‏که اقدم از همه ماسوی تویی محرم به خلوت حرم کبریا تویی ای مظهر خدا تو خدا نیستی ولی اندر محیط علم خدا ناخدا تویی تا وصف طلعت تو شنیدم به خویشتن گفتم که معنی قسم «والضحی» تویی تا نقش بست صورت تو در خیال من معلوم شد حقیقت «بدرُ الدجی» تویی مرآت جسم مصطفایی و هم روح مصطفی مرآت و مظهر علی مرتضی تویی نور دو چشم و زاده زهرایی ای حسین یکتا برادر حسن مجتبی تویی وصف صفات ذات تو برتر ز فهم ماست مدح تو بس که خامسِ آل عبا تویی روز جزا به «ذاکر» عاصی شفیع باش از بهر آن‏که شافع روز جزا تویی ذاکر* * *خاک حرمت ، مهر نماز است حسین (ع) راه تو ، همیشه چاره‌ساز است حسین (ع)ای خون تو دشنه بر گلوگاه ستم از خون تو شیعه ، سرافزار است حسین(ع)* * *مه بارقه‌ای است در شبستان حسین (ع) شب ، حادثه‌ای ز درد پنهان حسین (ع)هر صبح ، ز دامن افق ، خون آلود خورشید بر آید از گریبان حسین (ع)(مشفق کاشانی )* * *او روز شهود خویش را می‌دانست گودال فرود خویش را می‌دانستچون شاعر چیره‌ای از آغاز سخن پایان سرود خویش را می‌دانست(محمدرضا محمدی نیکو )* * *ازبهر ستیز و مرگ ، آماده شوید در محضر عشق دوست ، افتاده شویداز خون حسین بشنوید این پیغام در طول زمان همیشه آزاده شوید(سید هاشم نبی زاده )* * *بر نیزه ، سری به نینوا مانده هنوز خورشید ، فرا ز نیزه‌ها مانده هنوزدر باغ سپیده ، بوته بوته گل خون از رونق دشت کربلا مانده هنوز(محمد پیله ور )* * *یک قافله غم ، زکربلا آوردم صد شور و نوا ، زنینوا آوردمبر روشنی تیره دلان کوفه یک ماه ، به روی نیزه‌ها آوردم(محمود تاری )* * *همواره تجّسم قیام است حسین (ع) در سینة عاشقان ، پیام است حسین (ع)در دفتر شعر ما ، ردیف است هنوز دل چسب‌ترین شعر کلام است حسین (ع)(معصومه جمهوری ) در باور شب ، شهاب بودن ، عشق است هم صحبت آفتاب بودن ، عشق استدر کرب و بلا به روی لب‌های حسین (ع) یک جرعه زلال آب بودن ، عشق است(مژگان دستوری )* * *عالم ، همه خاک کربلا بایدمان پیوسته به لب ، خدا خدا بایدمانتا پاک شود ، زمین ز ابنای یزید همواره حسین ، مقتدا بایدمان(زنده یاد سید حسن حسینی )* * *از خون تو شمشیر ، وضو بگرفته است مرگ از تو هزار آبرو بگرفته استزان بادة خونین که تو بر لب زده‌ای آتش به دل جام و سبو بگرفته است(سید هاشم نبی زاده )* * *تیغ از رخ او ز ترس ، گریان گردید مرگ از نگهش به خویش لرزان گردیدآوخ ، چه سیه کاری و ننگی ابدی از مرگ حسین (ع) ، سهم انسان گردید(سید هاشم نبی زاده )* * *گر بر ستم قرون ، بر آشفت حسین (ع) بیداری ما خواست ، به خون خفت حسین (ع)آنجا که زمان ، محرم اسرار نبود با لهجة خون ، سرّ گلو گفت حسین (ع)(زنده یاد سید حسن حسینی )* * *الحق که به ما درس وفا داد حسین (ع) هر چیز که داشت بی‌ریا داد حسین (ع)یعنی که تأملی کنید ای یاران ! آن هستی خود زکف چرا داد حسین (ع)؟(سید هاشم نبی زاده )* * *آن روز که آهنگ سفر داشت حسین (ع) از راز شهادتش خبر داشت حسین (ع)از بهر سرودن یکی قطعة سرخ (زنده یاد سید حسن حسینی )هفتاد و دو واژه در نظر داشت حسین (ع)  هم «حیّ علی الفّلاح » او خونین بود هم سجده بی سلاح او خونین بودافسوس که چند ساعتی بعد نماز پیشانی ذوالجناح او خونین بود(علیرضا دهقانیان )* * *در دشت عطش ، لاله صفت سوخت حسین (ع) تا مشعل آزادگی افروخت حسین (ع)بر لوح فلق ، تا به قیامت ، نقش است درسی که زخون ، به خلق آموخت حسین (ع)(احمد ده بزرگی )* * *عشق است که سوی کربلا می‌آید با پرچم خون و بانگ «لا » می‌آیدتا نقش کند، ستارة صبح سپید بر قامت نیزه ، سر جدا می‌آید(یونس رنجکش )* * *ما حلقه به گوش عشق روح افزاییم سرمست زشور جام عاشوراییمگشتیم چو قطره ، محو در عشق حسین (ع) اکنون به طفیل عشق او دریاییم(محمود شاهرخی )* * *هر چند که مضمون غریبت تنهاست نام تو سرِود موج موج دریاستبالی ز علی (ع) است با تو ، بالی زحسین (ع) پرواز تو از غدیر تا عاشوراست(مصطفی محدثی خراسانی )* * *هفتاد و دو سینه سرخ هجرت کردند با سرورِ آفتاب بیعت کردندرفتند و به دریای ابد پیوستند چون رود ، به اصل خویش رجعت کردند(روزبه فروتن پی )* * *آخرین منزلاو گفت: «اینجاست!»در موج پررنگ صدایشزنگ شترها بی‏صدا شدپای شترها ماند در راهدر کاروان خسته ناگاهموج هیاهویی به‏پا شداز خاک صحرایک مشت برداشتآن وقت، آرامتکرار کرد او گفته‏اش را:«اینجاست! اینجارنج سفر کوتاه شدچون آخرین منزل همین‏جاستاین خاک ما را می‏شناسداین آسمان، این خاک تبدار!»این وسعت دشت...در چشمهایش اشک لرزیدآرام برگشت:«هرکس نمی‏خواهد بماندهرکس نمی‏خواهد بمیرددر چشم شب، آسوده راه خویش گیردشب یار او بادهرکس که می‏خواهد بماندباید بداندفردا صدای نیزه‏ها می‏پیچد اینجا»فردای آن روزدر چشم سرخ آسمان محشر به‏پا بودبر سینه دشتبر خاک گلرنگی که نامش «کربلا» بودملیحه مهرپرور* * *آب یعنی بی‏وفاییبه روی نیزه ذکر یا حبیب استهوا آکنده «أمّن یجیب» استنه تنها کودکان تو، خدا همپس از مرگ غریب تو، غریب استتو مثل دست خود افتاده بودیبه قدر مهربانی ساده بودیدر آن هنگامه از خود گذشتنعجب دستی به دریا داده بودیپریشان یال و بی‏زین و سوارمغریب کوچه‏های انتظارمصدای «العطش آقا» بلند استبه خیمه روی برگشتن ندارمسر خورشید برنی آشیان زدعلم بر بام قلب عاشقان زدغروب کربلا رنگ فلق بودمگر خورشید را سر می‏توان زدبیا و حاجت ما را روا کندو دستت را ستون خیمه‏ها کنبه دریا می‏روی یادت بماندلبی با سوز دریا آشنا کننمی‏دانم چرا اکبر نیامدچراغ خانه مادر نیامدنمی‏دانم چرا بانگ عطش ازگلوی نازک اصغر نیامد؟نمی‏دانی چه بی‏تابم عموجان!غمت را برنمی‏تابم عموجان!هلاک دیدن روی توام منکه گفته تشنه آبم عموجان؟مدد کن عشق، دریا یار من نیستفلک در گردش پرگار من نیستمدد کن دیده از دنیا ببندمعموی آب بودن کار من نیستعموی مهربان من کجایی؟الهی بشکند دست جداییبیا با تشنگی‏هامان بسازیمعموجان، آب یعنی بی‏وفاییعلم از دست و دست از من جدا شدو مشک آب از دندان رها شدقیامت را به چشم خویش دیدمدمی که قامت خورشید تا شدکریم رجب‏زادهسبز بخت سرخ اوتا شقایق را به دست عشق بر کردیم مازیر دوش آفتاب خون وضو کردیم ماهمچو قوی مست دست افشان وجود خویش رادر شط سرخ شهادت شستشو کردیم ماگر چه دست از جان و سر شستیم پاکوبان ولیدست دشمن را برای خلق رو کردیم مامی‏دهد از حنجر ما بوی تاولهای داغبسکه چون ققنوس آتش زیر و رو کردیم ماغنچه غنچه، زخم زخم پیکر ما چون شکفتعطرافشان خنده بی‏های و هو کردیم مادر بلا با سوزن مژگان و رشته رشته اشکجامه صد پاره جان را رفو کردیم ماچون گل اشکی سر سجاده در دشت عطشبا دعای ندبه کسب آبرو کردیم ماتا نماز عشق بندد نقش بر لوح وجودبا دهان زخم با حق گفت‏وگو کردیم مافخر ما این بس که همچون ماه در طی طریقاقتدا بر قائد خورشید خو کردیم مااحد ده‏بزرگی* * *كشتي نجاتاي آن كه در عزاي تو آدم گريستهاز داغ تو پيمبر خاتم گريستهبر پاره هاي پيكرت اي كشتي نجاتارواح انبيا همه با هم گريستهزينب به قتلگاه و ره كوفه تابه شامبا قامت شكسته در اين غم گريستهترشد زمين ز اشك ملائك به سوگ تودر آسمان فرشته دمادم گريستهلب تشنه تا شهيد شدي بر لب فراتشط فرات و كوثر و زمزم گريستهاي شيعه خون ببار كه بر جسم بي سرششمشير آب ديده و مرهم گريستهشهيد اسماعيل مؤذني* * *فراز عشقسلطان كربلا شه عاشق نواز عشقآن پادشاه كون و مكان، شاهباز عشقشاهي كه بوده طالب قرب وصال دوستماهي كه خواند نزد خدايش نماز عشقمشتاِ ديدن رخ آن ماه پاره امتا درد ما دوا بكند چاره ساز عشقاز جام دوست شهد محبّت چشيده امدارم اميد آنكه بسوزم به ساز عشقآتش گرفت جان و دل من به بزم دوستجانم فداي شعله هستي گداز عشقپرواز مرغ جان «شريفي» به سوي اوستشايد به قرب او برسد برفراز عشقشهيد عليرضا شريفي حسيني* * *لب تشنگان خيمه خورشيدشوري به اشك مي دهد آواي ياحسين(ع)امشب شب دعا، شب پرواز تا حسين(ع)امشب كه ميهمان گل و نور مي كندلب تشنگان خيمه خورشيد را حسين(ع)نجواي زينب است در آشوب اشك هابا پاره هاي آن تن تبدار با حسين(ع)مي گفت نيزه ها مگر از ياد برده اندجاري است در وجود تو خون خدا، حسين(ع)اين سو كبود مي شود از درد، گونه هاآن سوي دشت زير سم اسب ها حسين(ع)اين سو كبوتران حرم، تشنه و اسيرآن سو وداع زينب بي يار، با حسين(ع)فردا، خراب خطبه تقدير كوفه هافردا، شكوه جاري فريادها، حسين(ع)فردا كه روح تازه به پرواز مي دهندپروانه هاي سوخته در كربلا، حسين(ع)محبوبه برزم آرا* * *كيست حسين علیه السلام؟كيست حسين؟ آن كه با شجاعت و عزت گذشت از سر و جان نداد تن به مذلتكيست حسين؟ آن كه برگزيده احرار فروغ مشعل آزادگي و علم و فضيلت كيست حسين؟ آن كه از عدالت و تقوي به دست حاكم جابر ندارد دست به بيعتكيست حسين؟ آن كه مي‌شود تلألوء همي به چهره زيباي خود به صحنه خلقتكيست حسين؟ آن كه فخر آدم وخاتم(ص) چراغ چشمان محبان خاندان نبوت كيست حسين؟ آن كه محوه جلوه معشوق شهيد عشق خدا پاكباز نزد محبتكيست حسين؟ آن كه پا نهاد فراتر زعقل و فهم بشر در مقام صبر مصيبتكيست حسين؟ آن كه سر نهاده چو خامه به سرنوشت غم‌ انگيز خود به غايت رغبتكيست حسين؟ آنكه هر چه داشت به يك روز نثار كرد به راه بقاي حق و حقيقتكيست حسين؟ آن كه سر به نوك سنان داد به سربلندي اسلام و اعتلاي شريعتكيست حسين؟ آن كه در سجود به دشمن نموده جلوه انگشتري ز وجود و مروتكيست حسين؟ آن كه مي‌نهد به اخلاص به آستانه قدسش شهنشهان سر خدمتكيست حسين؟ آن كه خاك درگه او را كنند سرمه به چشم علويان به رغبت و منتكيست حسين؟ آن كه قبله دل ناصر عزيز حضرت زهرا و مفخر بشريتسيد جلال ياسيني* * *خورشيد ولايتمپنداريد...عاشورافقط يك روزدر تاريخ امت بودكه مي گويد؟حسينـ آن تكسوار عرصه توفان خونيك فرد تنها بود؟و تاريخ سلحشوريشكوه نام اواز يادها برده است؟و در آن سالسال شصتم از هجرتبه هنگام طواف خانه كعبهحسين از مكه خارج شد...و قبل از آنكهآداب طواف حج بجاي آردميان مسلمين برخاست شوريدر سكوت تلخ خاموشيكه فرزند پيمبر، ماه حجاز مكه بيرون رفت!؟خبر جون رعد مي پيچدسفر آغاز مي گردد...و خورشيد ولايتخطبه خون مي كندبا نام حق آغازمردم...!راه من حق استو تا جان در بدن دارمبراي راه حقشمشير خواهم زدو مي دانم كه پايان سفرمرگ است.اگر در سر جز اين داريدو يا بر كف بجز سرارمغان ديگري داريدبرگرديد!وزان پساز گروهپيروان خويشپيمان خواستو با تصوير اين انديشه خونبارجمعيسر به زير افكندهبرگشتند.و كم كم در گروهش كمتر از صد تن بجا ماندندهفتاد و دو تنرويين ارادهسخت عزمآهنين ايمانسروش حقندا در دادكه جان بر كفگروهي بي محاباپيش مي تارندميقات استهنگام ملاقات استملاقات امام عشقبا معشوِ يكتايشگروه روز عاشوراكفن پوشان جان بر كفهماوردان راه حقدليراني كه گل هاي جوانمرديبه خون خويش پروردند و از يارانخورشيدندمي گوينداي فرداييانهر روز عاشوراست.شهيد سيد محمود سيدي علوي* * *ای رفته سرت بر نی،وی مانده تنت تنهاماندی تو و بنهادیم ما سر به بیابانهاای کرده به کوی دوست،هفتاد و دو قربانیقربان شومت این رسم،ماند از تو به دورانهاجودی* * *سر بی تن که شنیده است‏به لب آیه کهفیا که دیده است‏به مشکات تنور آیه نور؟نیر تبریزی* * *بر نیزه،سری به نینوا مانده هنوزخورشید فراز نیزه‏ها مانده هنوزدر باغ سپیده،بوته بوته گل خوناز رونق دشت کربلا مانده هنوزمحمد پیله‏ور* * *زان فتنه خونین که به بار آمده بودخورشید«ولا»بر سر دار آمده بودبا پای برهنه دشتها را زینبدنبال حسین،سایه‏وار آمده بودحسین اسرافیلی* * *روزی که در جام شفق،مل کرد خورشیدبر خشک چوب نیزه‏ها گل کرد خورشیدشید و شفق را چون صدف در آب دیدمخورشید را بر نیزه،گویی خواب دیدمخورشید را بر نیزه؟آری این چنین استخورشید را بر نیزه دیدن،سهمگین استبر صخره از سیب زنخ،بر می‏توان دیدخورشید را بر نیزه کمتر می‏توان دیدعلی معلم* * *شب بود و من به مطبخ آن خانه آمدممطبخ نه،سوی راز نهانخانه آمدمدیدم که نور می‏زند از دخمه‏ای بروندل خسته‏ام کشاند به دنبال رد خونخون در میان نور چه می‏کرد؟یا علیخورشید در تنور چه می‏کرد؟یا علی‏«ع‏»نادر بختیاری(کیهان 6/5/73).* * *تا جهان باشد و بوده است،که داده است نشانمیزبان خفته به کاخ اندر و مهمان به تنورسر بی تن که شنیده است‏به لب سوره کهف؟یا که دیده است‏به مشکات تنور آیت نور نیر تبریزی* * *از آب هم مضایقه کردند کوفیانخوش داشتند حرمت مهمان کربلابودند دیو و دد همه سیراب و می‏مکیدحاتم ز قحط آب،سلیمان کربلامحتشم کاشانی* * *بسیار گریست تا که بی تاب شد،آبخون ریخت ز دیدگان و خوناب شد،آباز شدت تشنه کامی‏ات،ای سقاآن روز ز شرم روی تو آب شد،آبسهرابی نژاد* * *آب،شرمنده ایثار علمدار تو شدکه چرا تشنه از او اینهمه بی‏باک گذشتبود لب تشنه لبهای تو صد رود فراترود بی‏تاب،کنار تو عطشناک گذشتبر تو بستند اگر آب،سواران سرابدشت دریا شد و آب از سر افلاک گذشت نصر الله مردانی* * *بر توسن موج خشم،آوا زده بودمانند علی بر صف هیجا زده بودآبی مگر آورد حرم را ز فراتسقای حسین،دل به دریا زده بودسقای کربلا و علمدار شاه دینفرزند شیر حق و هژبر کنامهابا کام تشنه آب ننوشیدی از فراتیاد لب حسین و دگر تشنه کامهاافسوس شد امید تو از آب،نا امیدبا اینکه شد ز جانب تو اهتمامهادستت جدا شد از تن و دست‏خدا شدیحق در عوض سپرد به دستت زمامهاسیدرضا بهشتی* * *شیعه باید آبها را گل کندخط سوم را به خون کامل کندخط سوم خط سرخ اولیاستکربلا بارزترین منظور ماستشیعه یعنی تشنه جام بلاشیعگی یعنی قیام کربلاشیعه یعنی بازتاب آسمانبر سر نی جلوه رنگین کماناز لب نی بشنوم صوت تو راصوت‏«انی لا اری الموت‏»تو راشیعه یعنی امتزاج ناز و نورشیعه یعنی راس خونین در تنورشیعه یعنی هفت وادی اضطرابشیعه یعنی تشنگی در شط آباز مثنوی بلند«شیعه‏نامه‏»محمدرضا آقاسی،کیهان،تاریخ 12/6/71.* * *دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشتآری آن جلوه که فانی نشود نور خداستنه بقا کرد ستمگر،نه به جا ماند ستمظالم از دست‏شد و پایه مظلوم بجاستزنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوستبلکه زنده است‏شهیدی که حیاتش ز قفاستتو در اول،سر و جان باختی اندر ره عشقتا بدانند خلایق که فنا شرط بقاستفواد کرمانی* * *کاش می‏گشتم فدای دست توتا نمی‏دیدم عزای دست توخیمه‏های ظهر عاشورا هنوزتکیه دارد بر عصای دست تواز درخت‏سبز باغ مصطفیتا فتاده شاخه‏های دست تواشک می‏ریزد ز چشم اهل دلدر عزای غم‏فزای دست تویک چمن گلهای سرخ نینواسبز می‏گردد به پای دست تودرشگفتم از تو ای دست‏خداچیست آیا خونبهای دست تو؟صادق رحمانی* * *بزرگ فلسفه قتل شاه دین این استکه مرگ سرخ به از زندگی ننگین استحسین مظهر آزادگی و آزادی استخوشا کسی که چنینش مرام و آیین استنه ظلم کن به کسی نی به زیر ظلم بروکه این مرام حسین است و منطق دین استهمین نه گریه بر آن شاه تشنه لب کافی استاگر چه گریه بر آلام قلب تسکین استببین که مقصد عالی وی چه بود ای دوستکه درک آن سبب عزو جاه و تمکین استز خاک مردم آزاده بوی خون آیدنشان شیعه و آثار پیروی این استخوشدل تهرانیمنابع: فرهنگ عاشوراماهنامه گلبرگماهنامه موعودwww2.irib.irwww.navideshahed.com
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 992]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن