واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
دین و اندیشه در گفتگو با مهر عنوان شد؛
ریشه یابی ضعف عقلانیت در ایران/ هر 50 سال به یک تفسیر جدید از قرآن نیاز داریم
یک عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت معلم با اشاره به اینکه دو نوع عقلانیت یکی عقلانیت اساسی و یکی عقلانیت ابزاری داریم گفت: متأسفانه برای اینکه تعلیم و تعلیل را نداریم عقلانیت اساسی ما یک مقدار ضعیف است، زیرا کسی که کارش تبلیغ است کاری به استدلال ندارد می خواهد پیام خود را برساند، اما در ارتباط با عقلانیت ابزاری گویا مسئله نداریم گویا هدفی در کارهایمان نداریم وقتی هدفی نباشد برنامه ریزی برای رسیدن به آن هدف هم که به عقلانیت ابزاری مربوط می شود مورد توجه قرار نمی گیرد.
حجت الاسلام محمدرضا مصطفی پور در مورد اینکه آیت الله جوادی آملی در دیدار رئیس سازمان تبلیغات اسلامی با وی تاکید کرد دو عنصری که حوزه و دانشگاه مسئول آن هستند تعلیم و تعلیل است، حوزه و دانشگاه چقدر در این امر موفق بوده اند؟ به خبرنگار مهر گفت: همانطور که حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند حوزه و دانشگاه یک رسالتی دارند که وظیفه هر دو در درجه اول تعلیم است و در درجه دوم تحلیل یا تعلیل است. وی افزود: تعلیم یعنی آموزش و یاد دادن یعنی چیزی که نمی دانیم یاد بگیریم.طبیعتاً در آموزش و تعلیم با یافته های جدیدی روبرو می شویم که قبلاً این یافته را در اختیار نداشتیم. با توجه به این نکته هم در دانشگاه و هم در حوزه باید به تعلیم بپردازیم. از مرحله ابتدایی در مدرسه از آموختن حروف الفبا و عدد شماری شروع می کنیم و تا راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکترا ادامه می یابد. در حوزه هم وقتی وارد حوزه می شویم یک تحصیلاتی داریم و بعد وارد حوزه می شویم. حوزه با ادبیات شروع می کند بعد وارد بحث اصلی می شود. فقه، اصول و معقول، منظور از معقولات هم در اینجا فلسفه و منطق و کلام است. در کنارش هم تفسیر را داریم. باید یکسری مقدمات کلی را یاد بگیریم سپس وارد تفسیر شویم. عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی ادامه داد: این چنین است که باید همیشه در حال یاد دادن و آموختن چیزهای جدید باشیم. مراحل تحصیل هم باید به گونه ای باشد که مطالب را یاد بگیریم. در دانشگاه و حوزه علی القاعده اینطور است. وقتی این مطالب را یاد گرفتیم در حوزه و دانشگاه با مشکلات و مسائل جدید مواجه می شویم وقتی با مسئله جدید مواجه شدیم قاعدتاً باید به سراغ حل این مسئله برویم. حل این مسئله زمانی برای ما مطلوب خواهد بود که بتوانیم تعلیل کنیم. یعنی مطالب را به گونه ای یاد بگیریم که سوال برای خودمان مطرح کنیم به دنبال جواب و علت یابی برای آن مسئله باشیم. بعدش هم بیاییم با روشهای علمی ای که در پیش داریم آن مسئله را حل کنیم. یعنی اینچنین خود به خود همیشه در حال تکامل و رشد علمی هستیم. از صفر تا صد همیشه باید در حال رشد باشیم. تا به آن مرحله نهایی برسیم. همیشه هم باید بدانیم هیچ انسانی حرف آخر را نمی زند. به قول جدیدی ها همیشه داریم به حقیقت نزدیک می شویم نه اینکه من یافتم حرف آخر را من زده ام و بعد از حرف من حرف دیگری نباید باشد. این محقق و پژوهشگر علوم دینی یادآورشد: در علوم حوزوی هم همینطور است. هیچ وقت نمی توانیم بگوییم در تفسیر قرآن به حدی رسیده ایم که دیگر تمام شد و متوقف بشویم زیرا قرآن باطن هایی دارد ما تازه اگر بتوانیم به ظاهر و باطن اول یا دوم قرآن دست پیدا کنیم. مصطفی پور تصریح کرد:مسائل جدید همواره مطرح می شوند باید پاسخگوی این مسائل جدید باشیم. به قول آیت الله جوادی آملی ما هر 50 سال یکبار نیاز به یک تفسیر جدید در قرآن داریم.مرحوم علامه طباطبایی در زمان خودش یک طرح نویی درافکند و تفسیر المیزان را تدوین کرد ما هم باید تفسیر جدید تدوین کنیم و حقایقی که در قرآن است آنها را کشف کنیم. وی افزود: در دانشگاه هم دانشمندان نمی توانند بگویند که همه ابعاد طبیعت را کشف کرده اند هر کسی به اندازه و متناسب با رشد علمی اش یک اطلاعات جدیدی را از نظام خلقت کسب می کند. عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی ادامه داد: بنابراین تعلیل یعنی مشکل جدیدی که با آن مواجه می شویم آن را به مسئله تبدیل کنیم و بعد برای آن مسئله پاسخی بیابیم. در حوزه و دانشگاه باید این روش باشد. ولی ما به جای تعلیم و تعلیل تکرار داشته ایم . حرفهای دیگران را با یک خورده زیاد و کم تکرار می کنیم نوآوری جدیدی در حوزه و دانشگاه نداریم. گاهی ممکن است سوالات جدیدی مطرح شود ولی به دلیل آشنا نبودن به آن مسئله پاسخهای مناسب آن را نمی توانیم بیابیم. زیرا کم و کیف مسئله آنچنان که باید برای ما روشن باشد روشن نیست. وقتی تکرار است اصلاً با مسئله جدید مواجه نمی شویم تا بتوانیم مسئله را علت یابی و حل کنیم و پاسخ درستی به آن بدهیم. این محقق و پژوهشگر علوم دینی عنوان کرد: برای همین است عموماً در دانشگاه ها یا اقتباس حرفهای دیگران است که برای دانشجویان تکرار می کنیم و نوآوری نداریم. در ارتباط با کشف قواعد موجود با طبیعت ما آن آگاهی را نداریم تا جائیکه به جامعه ما مربوط می شود باید مسائل را شناسایی کنیم و کوشش و تلاش برای حل مسائل از خود نشان دهیم. ولی آن تعلیم و تعلیل را نداریم. دلیلش هم این است که نمی رویم دنبال مسأله یابی که آن مسئله را حل کنیم. یکی از مشکلات این است که این مسائل در یک شرایط مالی مناسب حل می شود در مرحله دوم باید آموزش به گونه ای باشد که ما را به سمت شناسایی و حل مسئله ببرد. مصطفی پور در مورد این حرف آیت الله جوادی آملی که تبلیغ به جای تعلیل نشسته است هم تصریح کرد: تبلیغ یعنی رساندن پیام خود. کاری که دیگران کردند ما آن کار دیگران را داریم می نشانیم. برای مثال کاری که در غرب از نظر علمی انجام شده و پیشرفت هایی داشتند می رویم سر کلاس همانها را برای دانشجویان مطرح می کنیم. این کار تبلیغ حرف غربی ها می شود. لذا نمی آییم بگوییم در ارتباط با جامعه خودمان چه مسائلی داریم. تا آن مسائل را شناسایی بکنیم و برای حل آنها اقدام بکنیم. در نتیجه حل این مسائل به یک نوآوری هایی هم خواهیم رسید. وی افزود: لذا یکی از برنامه هایی که در آموزه های اسلامی داریم اصلاً خود سؤال کردن است. در روایتی داریم چهار گروه از سوال کردن سود می برند اول خود سوال کننده دوم پاسخ دهنده سوم کسانی که سوال و جواب را می شنوند و چهارم اطلاعاتی که از این سوال و جواب حاصل می شود. یعنی خود سوال زمینه پیدایش علم جدید می شود. یک اطلاعات جدیدی که قبلاً نداشتیم و این مسئله هاست که علم را همیشه به سمت پیشرفت سوق می دهد. حالا اگر بخواهیم رهاورد فکری دیگران را برای جامعه مطرح کنیم این تبلیغ حرف دیگران می شود. در زمینه دین هم همینطور است حالا به عنوان پیام خدا یا پیام اندیشمندان به مردم که منتقل می کنیم. این مدرس حوزه و دانشگاه در مورد اینکه عقلانیت چقدر در این دو موضوع مؤثر است هم یادآورشد: عقلانیت اساس کار است. دونوع عقلانیت داریم یکی عقلانیت اساسی و دیگری عقلانیت ابزاری. عقلانیت اساسی یعنی اینکه همه کارها، باید بر مبنای استدلال باشد، هیچ ادعایی را بدون استدلال نباید بپذیریم. عقلانیت ابزاری هم این است که توجه به اهداف و رنجی که برای انسانیت یا جامعه در نظر می گیریم. یعنی بتوانیم با امکاناتی که در اختیار داریم خودمان را به آن هدف نزدیک کنیم. متأسفانه برای اینکه در علم آن تعلیم و تعلیل را نداریم عقلانیت اساسی یک مقدار ضعیف است زیرا کسی که کارش تبلیغ است کاری به استدلال ندارد می خواهد پیام خود را برساند. اما در ارتباط با عقلانیت ابزاری گویا مسئله نداریم گویا هدفی در کارهایمان نداریم وقتی هدفی نباشد برنامه ریزی برای رسیدن به آن هدف هم که به عقلانیت ابزاری مربوط می شود مورد توجه قرار نمی گیرد.
۱۳۹۲/۱۱/۷ - ۰۹:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 73]