تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):زيارت امام حسين عليه السلام را رها نكن و دوستان خود را هم به آن سفارش كن، كه در ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806727507




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گپ و گفت مفصل فارس با محمدسرور رجاييشهيدي كه يك شهر فاميل و آشناي اويند/مهر تاييد كارمان اثر انگشت خانواده شهدا بود


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گپ و گفت مفصل فارس با محمدسرور رجاييشهيدي كه يك شهر فاميل و آشناي اويند/مهر تاييد كارمان اثر انگشت خانواده شهدا بود
اگر هيچ چيزي از جشنواره رسول آفتاب در ذهنم نماند، آن اثر انگشت خانواده شهدا از خاطرم نخواهد رفت و براي من با ارزش‌ترين يادگاري است. چون من خودم معتقدم هر كسي كه در ارتباط با شهداي اسلام كار كند بدون ثمر نخواهد ماند.


خبرگزاري فارس - گروه ادبيات انقلاب اسلامي؛ ادبيات افغانستان در حوزه شعر و نثر در سال‌هاي پس از انقلاب در ايران بيشتر معرفي شد. حضور شاعران اثرگذاري مثل محمدكاظم كاظمي، سيدابوطالب مظفري و همچنين شاعران جوان‌تري مثل «محمدسرور رجايي» از سوي ديگر باعث شده است كه مردم و هنرمندان ايراني با ادبيات اين كشور همسايه آشنا شوند. به سراغ «محمدسرور رجايي» رفتيم تا از خودش و ادبيات افغانستان بيشتر بدانيم. مصاحبه ما با اين نويسنده و شاعر تلاش‌گر افغانستان را بخوانيد؛

-آقاي سرور رجايي! شما بيشتر مي‌نويسيد، مي‌سراييد يا روزنامه‌نگاري مي‌كنيد؟

من هر كاري كه ببينم به نفع و صلاح مردم ماست انجام مي‌دهم؛ بيشتر مي‌نويسم.

- شعر هم مي‌گوييد؟

بله، شعر هم مي‌گويم؛ هم در بخش كودكان و هم در بخش بزرگسالان. در بخش بزرگسالان مقام‌هايي هم در جشنواره‌هاي ادبي آورده‌ام كه لازم نيست جايي گفته و چاپ شود.

- دفتر شعر هم چاپ كرده‌ايد؟

در بخش بزرگسالان دفتر شعر براي چاپ دارم ولي حقيقتش هنوز علاقه و رغبتي براي چاپ ندارم. بيشتر دوست دارم براي كودكان كار كنم. مجموعه شعر كودكان هم از من در افغانستان با نام «گل‌هاي باغ كابل» منتشر شده و يكي دو مجموعه كودك هم آماده چاپ دارم.

از مجموعه گل‌هاي باغ كابل چندين مجموعه توسط هنرمندان افغانستان براي آهنگ‌سازي انتخاب شده و ترانه شده‌اند. با هماهنگي مسئولين فرهنگي كابل چندين شعر از من تبديل به ترانه شده‌ است.

- الان با شاعران افغانستان ارتباط داريد؟

مسئوليت خانه ادبيات افغانستان در حال حاضر به عهده من است و من در تهران هستم. يك معرفي كوتاهي از «خانه ادبيات افغانستان» مي‌كنم؛

*‌ فعاليت هاي خانه ادبيات افغانستان

خانه ادبيات افغانستان در سال 1382 در تهران با حضور جمعي از شاعران و نويسندگان جوان افغانستان تأسيس شد. هدف از تأسيس خانه ادبيات افغانستان آشنايي و تعامل بيشتر ادبيات افغانستان با ادبيات كشورهاي فارسي‌زبان نظير ايران و تاجيكستان بود كه الحمدالله ما در اين سال‌ها كه حدود 10 سال از عمر خانه ادبيات مي‌گذرد كارهاي بسيار سودمندي را انجام داده‌ايم كه من به جد مي‌گويم كه كارهايي كه خانه ادبيات افغانستان در اين سال‌ها انجام داده را حتي مسئولان فرهنگي وزارت فرهنگ در افغانستان نتوانسته‌اند انجام بدهند. ما شش دوره جشنواره ادبي «قند پارسي» را به صورت رقابتي در بين شاعران و نويسندگان جوان افغانستان برگزار كرديم و به نفرات برتر جوايزي داديم. از شاعران و نويسندگان نامي افغانستان تقدير كرديم؛ نظير استاد محمدكاظم كاظمي، سيدابوطالب مظفري، پيشكسوت داستان‌نويسي افغانستان آقاي رهنورد زرياب يا آقاي دكتر محمدسرور مولايي، آقاي محمدجواد خاوري و ... در كنار آن دست به انتشار يكسري از كتاب‌هاي ادبي زديم، غير از آن كتاب‌هايي كه مجموعه‌اي از شاعران افغانستان بود. مجموعه‌‌هايي را اختصاصي براي داستان افغانستان با عنوان «روايت» كه شش شماره منتشر كرديم و با نگاه تخصصي به شعر افغانستان و كشورهاي همسايه مجموعه‌هايي منتشر كرديم.

يك اتفاق عظيمي كه دوستان ما به آن پرداختند و موفق شدند دو دوره آن را برگزار كنند جايزه ادبي نوروز بود كه ما موفق شديم در دو دوره برگزاري آن، برترين‌ داستان‌نويسان افغانستان را شناسايي كنيم و كتاب‌هاي آنان كه توسط داوران معتبر افغانستاني معرفي شده بودند به جامعه ادبي افغانستان معرفي بكنيم. كارهاي ريز و كوچك زيادي هم انجام داديم. جلساتي داشتيم. هنوز هم ما پنجشنبه‌ها در حوزه هنري كلاس‌هاي ادبي براي شاعران و نويسندگان جوان افغانستان داريم.

- چه كساني به عنوان مربي در كلاس‌هاي پنجشنبه‌هاي حوزه هنري كه خانه ادبيات افغانستان برگزار مي‌كند حضور پيدا مي‌كنند؟

البته خدمت شما عرض كنم اين جلساتي كه ما در حوزه هنري داريم اولين جلسه‌اش برمي‌گردد به سال 1373. تقريبا 20 سال است كه جلسات ادبي افغانستان در حوزه هنري برگزار مي‌شود. در اين 20 سال مربيان زيادي در كنار بچه‌‌‌هاي افغانستان بوده‌اند. مثل آقاي سيدمحمدضياء قاسمي. آقاي محمدحسين محمدي، آقاي علي‌ يعقوبي و دوستان ديگر. اما در اين زمان كه مسئوليت خانه ادبيات افغانستان و مسئوليت دفتر شعر و قصه حوزه هنري بر عهده من است، ما فضاي كلاس‌ها را به صورت جمعي اداره مي‌كنيم. دو سه نفر از پيشكسوتان افغانستان مثل آقاي محمدصادق دهقان، آقاي محمدحسين فياض، آقاي علي مدد رضواني و آقاي عارف جعفري در كنار من هستند.

* نقد مي كنيم تا اگر تندروي باشد بزرگترها آن را كمي نرم كنند

ما بر تناسب هر شعر، شعر را مي‌گذاريم كه نقد و بررسي آن توسط اعضا باشد كه اگر تندروي هم باشد بزرگترها آن را كمي نرم بكنند تا شاعران با احساس خودباوري يا نويسندگان جوان داستان‌نويسي ما بتوانند حرفشان را بزنند و حرف منتقدان را هم بشنوند.

غير از اين در پنجشنبه‌هاي آخر هر ماه ما جلسه‌اي داريم كه يك اثر مكتوب و چاپ شده شاعران افغانستان يا داستان‌نويس افغانستان را با حضور يك منتقد صاحب نام ايراني و يك منتقد صاحب نام افغانستاني دعوت مي‌كنيم كه اين كتاب را بررسي كند. البته ما پيشاپيش كتاب را در اختيار اعضا قرار مي‌دهيم كه با اثر آشنايي داشته باشند. ما در برنامه‌هاي نقد سعي مي كنيم از منتقدين نام‌آور ايراني مثل آقاي علي محمد مؤدب، آقاي اسماعيل اميني، آقاي علي‌الله سليمي در بخش داستان و ... دوستان ديگري را از آنها استفاده كرده‌ايم كه ما را در قسمت ارائه شعر و نقد و بررسي خوب اين اثرها ياري رسانده‌‌اند.

- آقاي رجايي! قبل از شما چه كساني مسئوليت خانه ادبيات افغانستان را به عهده داشته‌اند؟

خانه ادبيات افغانستان كه تأسيس شد، در اولين دوره دبير آن آقاي سيدمحمدضياء‌ قاسمي بود كه دوستان با همفكري كه با هم داشتند ايشان را به عنوان دبيرخانه انتخاب كردند و آقاي قاسمي‌ هم به خاطر توانمندي‌هاي ذاتي ادبي و هنري كه داشتند در 4 دوره جشنواره قند پارسي دبير جشنواره هم بودند و بسيار زحمت كشيدند كه جا دارد ما همين جا هم از اين عزيز هنرمند تشكر كنيم. بعد از ايشان دبيري خانه ادبيات افغانستان به عهده داستان نويس مطرح افغانستان آقاي محمدحسين محمدي افتاد كه ايشان 4 سال -در دو دوره- مسئوليت دبيري خانه ادبيات افغانستان را داشتند؛ چون در قانون ما اين آمده است كه يك دبير بعد از دو دوره نمي‌تواند ديگر خودش را كانديد بكند و انتخاب شود. بنابراين دوستان لطف كردند و من را به عنوان دبير انتخاب كردند. الان من در خدمت دوستان هستم تا در آينده چه بشود.

- من داستاني از شما مي‌‌خواندم به نام «حق جو» در كتاب «رجل سياسي» -كه به كوشش آقاي مخدومي گردآوري شده است-، در اين داستان كوتاه احساس كردم انگار شما سابقه حضور در جنگ را داريد، چون از اصطلاحات جنگي هم استفاده كرديد. اين برداشت من درست است يا نه؟

اين استنباط شما كاملا درست است. داستان را كه من نوشتم بر اساس يك خاطره‌اي بود كه اتفاق افتاده بود و من آن خاطره را با كمي تغيير دادن و با پرداختن خيال به آن و بعضي واژگان ديگر خواستم يك داستاني را طراحي كنم و بنويسم كه آن داستان «حق‌جو» از كار درآمد و آن حق‌جو اسم حقيقي همان شخص بود كه من بدون اينكه در اسم دخل و تصرفي صورت دهم همان اسم را آوردم. البته كمي تصوراتش را با خيال دست كاري كردم.

* دري همان فارسي است و فارسي همان دري

- يك اصراري كه شما در نوشته‌هايتان به خصوص در داستان كوتاه داريد استفاده از واژه‌هاي فارسي دري است؛ درست است؟

من خودم اعتقادم بر اين نيست كه فرق قائل شويم بين فارسي و دري. به نظر من دري همان فارسي است و فارسي همان دري است، اما به خاطر دور ماندن از هم، بعضي‌ها فكر مي‌كنند كه فارسي افغانستان دري است. من سعي مي‌كنم كه با گويش و لهجه‌ مردم افغانستان بيشتر با آن ارتباط برقرار كنم و بنويسم و مطمئن هستم در برخي از نوشته‌ها و مقاله‌ها كه من با همين نوع گفتاري خودمان نوشته‌ام، بيشتر مورد پسند مخاطبان ايراني هم قرار گرفته است.

- آقاي رجايي! من در همين داستان يك سري عبارات را مي‌ديدم مثل «برابر شدن» و «فير شدن» يا «از جاش خست». اين لغت‌ها مثل دو تاي اخير شايد خواننده ايراني متوجه كلام شما نشود. اي كاش اينها را در زير نويس داستان‌هايتان معني مي‌كرديد.

اين كه درست است؛ ولي اگر كلمه فير شدن را ما ريشه‌يابي بكنيم فارسي اصيل ما نيست و از آن فاير انگليسي شايد گرفته شده باشد (به معني آتش گرفتن) ولي به خاطر استفاده زياد در بين مردم افغانستان به گونه‌اي گرده‌برداري شده و تقريبا در بين گويش‌هاي مردم افغانستان هضم شده و فارسي شده. اين را من در بعضي جاها پانويس مي‌زنم و در بعضي جاها نزدم و اين نزدن به اين خاطر بوده كه من دهن مخاطب خود را تنبل بار نياورم. مخاطب من بايد با زبان فارسي كه امروز در افغانستان رايج است آشنايي پيدا كند و اين باروري ذهني در او ايجاد شود كه بتواند كلمه‌هايي كه در اينجا استفاده نمي شود ولي در افغانستان مورد استفاده است را آشنايي پيدا كنند و اگر در پاورقي بياوريم مخاطب در جا مي‌‌داند و دنبال جست‌وجوي واژه‌‌يابي نمي‌شود، من به اين خاطر بعضي كارهاي خودم را زير نويس نكرده‌ام.

- اخيراً در شهرستان پيشوا اختتاميه جشنواره «داستان رسول آفتاب» برگزار شد و شما با نوشتن داستان كوتاه «حق‌جو» جزو برنده‌ها بوديد. اين جشنواره با جشنوار‌ه‌هاي ديگر تفاوت‌هايي داشت. از جشنواره و آن تقديرنامه كه به شما تقديم شد برايمان بيشتر بگوييد.

حقيقتش من به عنوان اين كه مقام و رتبه بياورم در آن جا شركت نكرده بودم؛ هدف من از شركت در اين جشنواره يك تكليف بود كه بايد شركت مي‌كردم و به خاطر اين كه اين جشنواره عنوان بين‌المللي يافته بود، خواستم از همه افغانستان يا فرهنگيان افغانستان كسي در آن شركت كرده باشد، به اين خاطر شركت كردم. اين تفاوتي كه شما گفتيد كاملا محسوس بود و من با احترام به تفاوت‌هايي كه در دو دوره گذشته اين جشنواره ديده بودم شركت كردم.

* آن اثر انگشت خانواده شهدا از خاطر من نخواهد رفت

ابتكار بسيار شايسته‌اي كه توسط مسئولين محترم حماسه فرهنگي رسول آفتاب به عمل آمده بود و پاي لوح تقدير به برندگان يا برگزيدگان آمده بودند اثر انگشت خانواده شهدا را كار كرده بودند. در واقع فكر كنم همان اثر انگشت مهر تأييدي بود بر تمام آثاري كه آنجا آمد. الان من اگر هيچ چيزي از جشنواره حماسه فرهنگي رسول آفتاب در چند سال گذشته در ذهنم نماند مطمئن باشيد آن اثر انگشت خانواده شهدا از خاطر من نخواهد رفت و براي من با ارزش‌ترين يادگاري است كه از دومين جشنواره رسول آفتاب گرفتم. چون من خودم معتقدم هر كسي كه در ارتباط با شهداي اسلام كار كند بدون ثمر نخواهد ماند.

در سال‌هايي كه من دارم براي شهداي ايران و افغانستان كاري كنم اثرات بسيار نيكي هم در اين رابطه ديدم كه خودم مي‌دانم چه كار كردم. چرا كه ديدم اتفاق مباركي توسط مسئولين حماسه فرهنگي رسول آفتاب رخ داد و مطمئنا تاثير اين كار و بركت اين كار متوجه ادبيات ما خواهد بود. كساني كه اعتقاد به اين كار دارند ثمرات نيك آن را بيشتر خواهند ديد.

- يكي از كارهاي نيكي كه خود شما هم اشاره كرديد پيدا كردن مهاجران افغانستان بوده در جنگ ايران كه با خبر شدم به جاهاي مختلفي از جمله ورامين هم آمده‌‌ايد. از اين هم يك شمه‌اي براي ما بگوييد.

من تقريبا از سال 1386 به اين طرف دنبال شهداي افغانستان دفاع مقدس بوده‌ام. شهدايي كه تقريبا امروز از ياد رفته‌اند و مغفول مانده‌اند و هيچ دوستي يا هيچ جايي و هيچ مسئولي در اين سال‌ها به آنها نپرداخته‌اند. شهدايي كه به نظر من بسيار كارهاي بزرگي كردند و كارهايي كه امروز هر كدام آنها اگر درست تحقيق و تعريف شود، جاي بازگويي حتي براي يك فيلم سينمايي دارد. مهم‌ترين چيزي كه من در اين ارتباط‌ها و تحقيق‌ها به آن رسيدم اين بود كه رزمندگان افغانستان دفاع مقدس هيچ گاه به خاطر اين نرفتند كه دنبال مقام باشند يا دنبال شهرت و پول باشند. انگيزه تمامي رزمندگان افغانستان در دفاع مقدس اطاعت از فرمايش و فرموده امام خميني (ره) بوده كه همه اين ها بدون كوچك ترين سوءتعبير به اين اشاره مي‌كنند و به ديگران گوشزد مي‌كنند كه براي ما ايران و افغانستان فرق نداشته كجا بجنگيم؛ براي ما مهم فرمايش حضرت امام بود .اگر در بين شهدا نگاه كنيم تنها در قطعه 53 بهشت زهرا 13 نفر از شهداي دفاع مقدس افغانستان خوابيده اند.

*شهيدي كه يك شهر فاميل و آشناي اويند

در بين 114 شهيد يك شهرستان يك شهيد افغانستاني بسيار با افتخار و با عزت از او ياد مي‌شود:

شهيد رجب‌علي غلامي

شهيد 18 ساله افغانستان است كه در شهرستان بجستان دفن است و مورد احترام اهالي شهرستان بجستان.

با اينكه من در اين چهار پنج سال جست‌وجو كردم يك آشناي افغاني يا از خانواده اين شهيد بزرگوار كسي را پيدا نكردم. ولي بر اثر ارتباط‌هايي كه با شهرستان بجستان داشتم و خودم به آنجا رفتم اين اعتقاد را پيدا كردم كه شهيد رجب غلامي به افتخار بزرگي دست يافته كه الان يك شهرستان كه بيشتر از 30 هزار نفر جمعيت دارد به همين اندازه دوست و خانواده و فاميل دارد و اين افتخار براي همه ماست. اگر ما درست نگاه كنيم شهدا سرلوحه همه امور ما هستند و رفتند كه ما راه را گم نكنيم.

انتهاي پيام/

چهارشنبه 20 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن