واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاه قرآن به تكاثر و ثروت اندونزي نويسنده:حسين خليلي منبع:روزنامه کیهان تكاثر و جمع آوري بي حساب و كتاب اموال يكي از رذايل اخلاقي و موجب سقوط انسان در دام ماديگرايي است.قرآن كريم مؤمنان را از آلوده شدن به اين خصيصه نامطلوب منع نموده و براي كساني كه با اينكار به خود و ديگران ستم مي كنند مجازات تعيين كرده است.نويسنده اين مقاله تلاش دارد در خصوص نگاه قرآن به اين موضوع مباحثي پيرامون: تكاثر، تكاثر طلبي، علل و زمينه ها و آثار و موانع آن بپردازد. مطلب را از نظر مي گذرانيم. ¤ضرورت و اهميت بحثآدمي در ميان موجودات هستي از ويژگي هاي انحصاري برخوردار است. خصوصياتي كه وي را در دو سوي متضاد قرار مي دهد. گاه در اوج كمال و گاه در پستي خصال دست و پا مي زند. همانند پاندولي است كه از اين سو به آن سو مي رود و آرامش و آسايش را برخود و ديگران حرام مي گرداند. نوسانات و تذبذبي كه هر دمي انسان با آن روبه رو است و گاه به الهام فجور و گاه ديگر به الهام تقوا، وي را در نهايت به جايي مي كشاند كه از آن به ثباتي شخصيتي ياد مي كنند. به نظر مي رسد كه اين ثبات هرچند كه نسبي است و تا آخر دم زندگي و حيات در اين كره خاكي از تذبذب و نوسانات باز نمي ايستد، در چهل سالگي به دست مي آيد و شاكله شخصيتي انسان چنان شكل مي گيرد كه ازآن دم، تحت تأثير آن چه در روايات به طبيعت ثانوي ياد مي شود، رفتار مي نمايد. به سخن ديگر تا زماني كه شاكله شخصيتي و وجودي انسان نقش بگيرد و شكل واقعي خود را بيابد آن چه وي را هدايت مي كند غرايز و فطرت اوست كه به دو شكل الهام فجور و تقوا از آن ياد مي شود. اموري كه در قرآن از آن به آفرينش انسان براين خصوصيات ياد مي گردد اموري هستند كه انسانيت و بشريت ابتدايي بر پايه آن پديدار شده است. در آيات بسياري از قرآن آمده است كه: ان الانسان خلق هلوعا (معارج 19)؛ و يا: خلق الانسان هلوعا؛ يا: لقد خلقناالانسان في كبد (البلد آيه 4)؛ يا: خلق الانسان في احسن تقويم (التين آيه 4)، و حملها الانسان انه كان ظلوماً جهولا (احزاب آيه 72) خلق الانسان من عجل (انبياء آيه 37) يا: كلا ان الانسان ليطغي (العلق آيه 6) يا: ان الانسان لربه لكنود (العاديات آيه 6) مانند آن كه مي توان به شمار بسياري از آن دست يافت. در اين آيات به خصوصياتي چون جهل، ظلم، عجله و شتاب زدگي، طغيان گري، مانعيت و بازدارندگي از كار خير و طمع و مانند آن اشاره شده است و مي نماياند كه اين دسته از امور از خصوصيات خلقي بشر است.اين ويژگي ها و خصوصيات خلقتي و آفرينشي انسان است كه تا پيش از انتخاب راه و هدف از سوي انسان، امر هدايت و گردش در دو سوي اوج و حضيض نوساناتي را به عهده دارد. انسان هر از گاهي تحت تأثير اين ويژگي ها و خصوصياتي كه جزو طبيعت ابتدايي اوست، رفتار مي كند، مي انديشد و كنش و واكنش نشان مي دهد.پس از آن كه به قوه و نيروي عقل و وحي خود را در راه حق و حقيقت قرار داد و به تزكيه و تعليم خود مشغول شد و امر غريزي را در دست گرفت و به فطرت خويش بازگشت و آن را تقويت كرد و قواي غريزي را در اختيار عقل و وحي گذاشت تا تحت فرمان آن فعاليت كند، در اين هنگام است كه طبيعت ديگري در خود ايجاد مي كند كه طبيعت ثانوي اوست و كم كم و در يك فرآيند به نسبت طولاني چهل سال، شاكله وجودي و شخصيت حقيقي خود را ايجاد و انشا و بروز و ظهور مي دهد و بر پايه اين شخصيت و شاكله وجودي عمل مي كند چنان كه قرآن به اين نكته تأكيد مي ورزد كه هر انساني بر پايه شاكله و شخصيت خود عمل مي كند و رفتار مي نمايد.¤گرايش به تكاثرطلبييكي از خصوصيات اخلاقي و خلق و خوي طبيعت آغازين بشري، گرايش به تكاثر است. انسان برخلاف بسياري از موجودات هستي، گرايش و علاقه بسياري به فزون خواهي دارد. اين خصلت و خوي آغازين بشر است. مي كوشد تا به بيشتر دست يابد و از هر لحاظ بر ديگران فزوني و برتري يابد. شايد خصلت و ويژگي استخدام گري بشر علت و سبب اصلي اين پديده در انسان باشد. چنان كه اين خصلت استخدام گري موجب شده است تا انسان به جامعه گرايش و از فوايد آن بهره مند گردد. هم چنين همين خوي موجب مي شود تا به برتري جويي و تكاثر و فزون خواهي روي آورد. فزون خواهي در انسان قوه مهم و تأثيرگذاري است كه انسان را به تلاش و كدح شديد وادار مي سازد (الانشقاق آيه6) و آرامش به معناي ثبوت و ثبات را از وي مي گيرد؛ زيرا هر دم مي كوشد تا خود را از آن مقام و جايگاهي كه نشسته فراتر كشد و به سخن درست از حالي به حالي برتر گرايش و تمايل داشته باشد و هرگز در مقام و جايگاهي نماند و براي خود مقامي نجويد و نطلبد. بلكه هر مقامي را لامقام دانسته و خود را در هر مرحله و مرتبه اي كه ببيند آن را دون شأن و شخصيت خود بداند و فراتري جويد. اين خوي در انسان عامل تكامل بخشي است كه انسان را از ماندن و راكدشدن و گنديدن مي رهاند. اما به شرط آن كه از آن در راستاي كمال واقعي بهره جويد.شايد گفته شود آن كه به سوي تقويت قواي غريزي مي رود و به جاي عقل و وحي آن را تقويت مي كند نيز در راه كمال مي رود و مي كوشد تا كمال هر يك از آن قوا را به دست آورد. اين سخن از سويي درست است، زيرا اين نيز نوعي كمال طلبي انسان است كه در جهت عكس هدايت و راه مستقيم است. اما به هر حال ريشه و خاستگاه هر حركت و تلاش انساني و انگيزه آن، همين خصلت و خوي فزون خواهي و برتري جويي انسان است. چه آن كه غرايز خود را تقويت كند و آن ها را در خود به كمال رساند و يا بر پايه فطرت و در راستاي تقوا و هدايت قرار دهد.¤ مفهوم تكاثرطلبيدر قرآن از فزون خواهي منفي و برتري جويي معكوس، به تكاثر تعبير شده است. تكاثر در اصطلاح قرآني آن به معناي مسابقه دو طرف در فزوني مال ومقام است. (مفردات راغب) چنان كه تفاخر به معناي كثرت جويي در مناقب و اموال و اولاد مي باشد. (مجمع البيان ج 9 و 10 ص 811)در نگره قرآني، تكاثر همان فزون خواهي منفي و مبتني بر غريزه ابتدايي بشر بدون جهت مندي و هدف گرايي درست و صحيح است. به اين معنا كه هرگاه شخص، اين غريزه آغازين و ابتدايي بشري را در راستاي كمال و هدايت واقعي قرار ندهد و آن را در حوزه تمايلات و گرايش هاي حيواني قرار دهد، از قوه و نيروي خدادادي به درستي بهره نگرفته و به دام تكاثر افتاده است. اين گونه است كه دنيا در حكم لهو و لعب مي شود و تنها منجر به سرگرمي به زن و مال و فرزند و تفاخر و تكاثر مي گردد. از اين جا دانسته مي شود كه در نگرش قرآني تكاثر به اين معنا و مفهوم امري مذموم و ناپسند است و آدمي را از راه اصلي و صراط مستقيم كمالي خود باز مي دارد. ¤ علل و زمينه هاي تكاثرطلبي¤ علل و زمينه هاي تكاثرطلبيگفته شد كه علت و خاستگاه اصلي فزون خواهي و برتري جويي را بايد در غريزه استخدام گري و كمال جويي انسان جست. از اين رو بايد خاستگاه اصلي تكاثر را نيز در همين دو خوي و خصلت جست وجو كرد. با اين تفاوت كه تكاثر كمال جويي معكوس است و انسان را از دست يابي به اسماي حسناي الهي باز مي دارد و گرفتار دوزخ و خشم او مي گرداند. انسان به جاي آن كه قواي عقلاني خود را تقويت كند و به جنبه الهي خود بپردازد به جنبه مادي و غريزي خود توجه داشته و آن را تقويت و تحكيم مي كند. قرآن براي اين گرايش معكوس انسان، زمينه هاي چندي را بر مي شمارد كه در اين جا به نمونه هاي از آن اشاره كوتاه و گذار مي شود: يكي از عوامل و زمينه هاي ايجادي تكاثر را بايد در جهل انسان دانست؛ زيرا انسان جاهل و نادان به جاي آن كه از قواي غريزي خود براي كمال واقعي بهره جويد، خود قوا را تقويت مي كند و آن را بي هدف به كار مي گيرد. فقدان هدف مندي در استفاده عامل مهمي است كه آدمي به دام تكاثر مي افتد؛ اگر فرد آگاه به هدف زندگي و آفرينش بود، مي كوشيد تا زندگي خود را در آن راستا سامان و جهت دهد. اين گونه است كه مي تواند قواي غريزي خود را نيز هدفمند به كار گيرد. بنابراين جهل و ناداني نسبت به هدف خلقت و آفرينش يكي از مهم ترين عوامل در تكاثرطلبي است. (تكاثر آيات 1 تا 7)دومين عامل و زمينه تكاثرطلبي را بايد در فريبندگي دنيا دانست. جلوه هاي فريبنده دنيا انسان را به خود سرگرم مي كند و موجب مي شود تا نتواند از قواي خود در راستاي هدفي كه شناخته بهره جويد. انسان با آن كه هدف آفرينش را مي داند و نسبت به آن جاهل نيست، ولي به جهت فريبندگي بيش از اندازه دنيا، هدف را فراموش و يا از آن غافل مي گردد و به تكاثر روي مي آورد.(حديد آيه 20)عامل ديگري كه قرآن براي تكاثرطلبي بشر برمي شمارد، عامل كفر است. به اين معنا كه انسان كافر به جهت جهل به خدا و قيامت و يا انكار آن با علم به وجود خدا و قيامت، حسابگري و حساب خواهي را ناديده مي گيرد و گرفتار دنيا مي شود و بدان سرگرم مي گردد.(كهف آيات 32 تا 37)¤ آثار تكاثرطلبيدر قرآن براي تكاثر آثار و پيامدهاي چندي بيان شده است كه از مهم ترين آن ها مي توان به انكار معاد (كهف آيات 34 تا 36) غرور و خودپسندي (همان) محروميت از ياري خدا (همان) نابودي اموال و دستاوردهاي تلاش هاي مادي (همان) اشاره كرد. يكي ديگر از آثاري كه قرآن براي تكاثرطلبي آدمي برشمرده است، پديده غرور ملي و قومي بي جا و تعصبات جاهلي قبيله گي است. به اين معنا كه تكاثرطلبي آدمي موجب مي شود تا به آثار و امكنه تاريخي گذشتگان خود به عنوان ابزاري براي برترجويي نژادي و قبيله اي و يا ملي توجه كنند. تمثيل قرآني به ديدار از گورستان ها به اين معناست كه آنان با ايجاد ابنيه تاريخي براي نياكان خود مي كوشند تا به نوعي تفاخر و تكاثر خود را بر اقوام و قبايل ديگري بنمايانند. اين گونه برخورد با تمدن و بناها و آثار تاريخي نه تنها امري مفيد نيست بلكه غيرسازنده و بازدارنده است.(سوره تكاثر)قرآن تأكيد مي كند كه براي استفاده درست و سازنده و مفيد از آثار تاريخي بايد نگرش و بينش مردم را تغيير داد. به جاي اين كه براي تكاثر و تفاخر به اين آثار نگريسته شود و حفظ گردد بايد به آنها از ديده عبرت بين نگريست. از دستاوردهاي تمدني آنها بهره جست و از اشتباهات و خطاهاي آنان درس گرفت. (فاعتبروا يا اولي الابصار)¤ موانع تكاثرطلبيبراي رهايي از تكاثرطلبي، قرآن پيشنهاد مي كند كه انسان به رستاخيز و حسابرسي آن روز توجه كند (تكاثر آيات 1 تا 8) توجه به عذاب اخروي (حديد آيه 20) و ناپايداري دنيا (همان) و يقين به قيامت (تكاثر) عامل مهمي براي رهايي انسان از خصلت ناپسند تكاثرطلبي است.
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 329]