واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نقش امام زمان(عج) در عصر غيبت نويسنده:محمدباقر منصوري منبع:روزنامه کیهان a مقام انسان كاملدر انديشه شيعي، امامت از جايگاه بس والايي برخوردار است. امام به عنوان انسان كامل، در مقام خلافت اللهي قرار مي گيرد.قرآن براي خليفه خداوند در زمين به عنوان جانشيني كه محل استقرارش زمين است، كار ويژه و نقش خاصي را بيان كرده است. از آن جايي كه همه موجودات هستي به انسان (آدم عليه السلام) به عنوان موجود كامل و برتر كه حامل همه اسماي الهي است، سجده كرده و او را به عنوان معلم (بقره آيه 34تا 30) برگزيده اند تا در نقش ربوبيت طولي، آنان را به كمال لايق ايشان برساند، خليفه خداوند، مي بايست همگان را تعليم و آموزش و پرورش دهد تا هر موجودي به كمال دست يابد. اين مسأله حتي نسبت به ابليس نيز صادق است. ابليس هرچند كه از پذيرش استادي و ربوبيت و خلافت انساني سرباز زد، ولي به طور تكويني نمي تواند خارج از دايره قدرت خليفه و انسان كامل قرار گيرد. او نيز در راستاي رسيدن به هر كمالي كه لايق اوست مي بايست از ربوبيت طولي انسان كامل بهره گيرد. سرباز زدن ابليس و تكبر و خودبزرگ بيني او (بقره آيه34) به بهانه اين كه خلقت او از ماده برتري به نام آتش است، (اعراف آيه 12و نيز سوره ص آيه76 سوره حجر آيه33) به اين معنا نيست كه ابليس از انسان كامل برتر است و در كمالات بر او مقدم مي باشد.آن چه بر پايه آموزه هاي قرآني و روايي معتبر، مسلم است اينكه همه موجودات جهان به انسان كاملي نيازمند هستند كه به عنوان جانشين مي بايست به صورت جعل تكويني و تعليم و پرورش ربوبي طولي، آنان را به كمال برساند. اين، كار ويژه و نقش انسان كامل در هستي است. البته قرآن تأكيد دارد كه اين نقش را انسان كامل در زمين به عنوان محل استقرار و پايگاه به انجام مي رساند و زمين قرارگاه و پايگاهي است كه اين توان را به خليفه مي بخشد تا همگان از وي برخوردار گردند.(بقره آيه30)تعليم الهي درباره انسان كاملدر گزارش قرآن آمده است كه انسان كامل (آدم) به طور مستقيم و به صورت جعل تكويني به دانش هايي دست يافت كه از آن به اسما تعبير شده است. از گفت وگو ميان فرشتگان و خداوند در ملا اعلي و مجادله اي كه صورت مي گيرد، اين معنا به دست مي آيد كه اين علوم به صورت نعمت و هبه اي الهي بود كه در انسان سرشته و نهادينه شده است. تعبير «اني جاعل» به معناي جعل و قرارداد اعتباري نيست، بلكه امري تكويني است، هم چنان كه تعليم الهي درباره آدم به معناي تعليم و آموزش مفاهيم نيست، بلكه مي توان از آن به تعليم ايجادي ويا علم حضوري و شهودي وجودي تعبير كرد. تعبير تعليم اسما به معناي تحقق هر يك از آن نام ها در انسان است. اگر فرض را بر اين قرار دهيم كه هر نامي، يك استعداد و توانايي ذاتي در انسان است و براي خداوند صد نام و يا هزار نام دانسته باشيم، به غيرا ز اسما و نام هاي مستاثر او كه خاص وي مي باشد و كسي را نرسد تا به آن نام ها و توانايي ها دست يازد، در اين صورت انسان برخوردار از صدنام و يا هزار نام الهي است كه به صورت تحقق عيني در وجود او نهادينه و سرشته شده است. از اين رو، فرشتگان مقام علين و ديگر فرشتگان ملك و ملكوت و ناسوت و ديگر موجوداتي كه تالي تلو انسان هستند و ما آنان را به نام ديو و يا جن مي شناسيم، در مقامي پائين تر قرار گرفته اند و به جهت فقدان اسم و يا اسمايي نمي توانند نقش خليفه و جانشيني را ايفا كنند؛ زيرا خليفه مي بايست در اموري كه براي خلافت و جانشيني برگزيده شده است از همان توانايي برخوردار باشد كه او جانشين وي شده است. اگر از اسماي الهي خلاقيت و احيا و اماته را برشماريم، خليفه كسي است كه مي بايست، از توان خلاقيت و آفرينش و زنده كردن و ميراندن در طول قدرت الهي برخوردار باشد. بنابراين انسان كامل از چنين توان و مقامي برخوردار مي باشد و فرشتگان در ملااعلي به اين اقرار مي كنند. آنها پس از آن كه به خداوند مي گويند كه آنان موجودات تسبيح گو و تقديس گري هستند، خداوند از ايشان مي پرسد كه آيا از غير اين امور و توانايي به چيز ديگري قادر و توانا و دانا هستند؟ آنان مي پذيرند كه چون در مقام معلوم (سوره صافات آيه 164) خود قرار دارند، نمي توانند از امور و دانشي وراي آن چه تعليم ديده اند، برخوردار باشند. آنان به جهت وجود عقلاني خود، تنها به نام هايي دست مي يابند كه جزو تنزيهات است و در مقام تشبيه ذات قرار نمي گيرند و نمي توانند خداوند را به شنوا و بينا و مانند آن تشبيه كنند بلكه تنها مي توانند بگويند كه او ناشنوا و نابينا نيست كه مقام تقديس و تسبيح است. اين مقام معلوم به گونه اي است كه آنان ناتوان از اين هستند كه حتي به صورت تعليم مستقيم از خداوند از آن برخوردار گردند. از اين رو در مقام انباء و اخبار از آن قرار مي گيرند و خداوند به آدم به عنوان نمونه انسان كامل در هنگامه آفرينش امر مي كند كه به ايشان تنها برخي از توانايي خود را آشكار سازد و اين گونه است كه آدم تنها به آگاه سازي توانايي خود مي پردازد و آن را به فرشتگان مي شناساند. فرشتگان پس از دريافت توانايي آدم و شناخت اجمالي از آدم، به آن حضرت به عنوان خليفه اللهي ايمان مي آورند و ولايت او را باور كرده و به اطاعت از او سجده مي كنند. اما ابليس كه خود را جنس برتر يافته، سرباز مي زند. ابليس اين مسئله را مي داند، ولي نمي خواهد بپذيرد كه آدم كه از پست ترين عناصر موجود در هستي ساخته شده، از توانايي خاصي برخوردار است. عنصر گل و خاك، عنصري است كه از نظر انفعال و پذيرش در حد نهايي در ميان عناصر هستي قرار دارد. خاك مي تواند هر چيزي را پذيرا باشد. از اين رو، توانايي و استعداد ذاتي دارد تا از پست ترين تا عالي ترين را در خود تحقق بخشد.از اين رو انسان در زمين مستقر مي شود تا هم كمالات خويش را در اين مكان بروز و ظهور دهد و هم پست ترين ها را با خود به كمال برساند. امري كه در حال انجام است و حتي ابليس نيز همانند ديگر جنيان و هر موجود ناشناخته ديگري از انسان بهره مي گيرند و استعدادهاي خود را مي نماياند. همه موجودات هستي در مقام تعليم در برابر انسان زانو زده و به سجده اطاعت، خود را مي نمايانند.امام زمان انسان كامل عصر حاضراكنون كه مقام والايي انسان كامل را دانستيم به خوبي مي توانيم بگوييم كه نقش حضرت ولي عصر(عج) به عنوان خليفه و انسان كامل در مقام مستقر خود در زمين چيست؟ آن حضرت (ع) به عنوان انسان كامل هر موجودي را به كمال خود مي رساند، هر چند كه از نظر ما انسان ها در مقام غيب قرار دارد و حضور مستقيم در عرصه جامعه انساني به ظاهر نشان نمي دهد.حضرت ولي عصر(عج) در مأموريت اخير خود در عصر غيبت به انسان كمك مي كند تا استعدادهاي خود را با توجه و با بهره گيري از وحي و آموزه هاي الهي سامان دهد و آن ها را آشكار نمايد.برخي از توانايي ها و استعدادهاي موجود در انسان به اين شكل بروز و ظهور خواهد يافت كه حضور مستقيمي از سوي خليفه و انسان كامل انجام نگيرد. با اين همه از آن جايي كه در انديشه هاي شيعي و بر پايه هاي آموزه هاي قرآني و روايي معتبر، انسان كامل، هدايت جامعه انساني را در هر حال در دست دارد، نقش ولايتي او را نبايد ناديده گرفت. آن حضرت به عنوان ولايت و سرپرستي جامعه بشري، جامعه را چنان هدايت و راهنمايي مي كند كه درنهايت به هدف اصيل خود برسد. اين هدايت به گونه اي است كه برخي از افراد به طور مستقيم و غيرمستقيم، جامعه را بر پايه دستورهاي آن حضرت مهار و هدايت مي كنند و از راهنمايي او برخوردار مي گردند.مأموريت اصلي حضرت حجت(عج)آن حضرت(عج) در عصر غيبت به ديگر امور خود مي پردازد و همانند هر انسان كامل و خليفه و امامي به اداره هستي در طول ربوبيت الهي ادامه مي دهد. بنابراين دور نيست كه در اماته و احيا و شفا و مانند آن درباره انسان ها نيز اقدام كند و برخي از دشمنان عنود و لدود را بكشد و به اعجازي، مرده را زنده و بيماري را شفا دهد. البته اين امور در حق آن حضرت از امور مهم و اصلي شمرده نمي شود. هدايت همه موجودات هستي به سوي كمال مطلق، مأموريتي است كه خداوند به امام مهدي(عج) داده است؛ زيرا ايشان و ديگر انسان هاي كاملي كه در زمان خود خليفه و حجت الهي بر زمين بوده اند، نقش اصلي شان هدايت انسان ها به سوي كمال بوده و قرآن بدان تصريح نموده است. (بقره آيه 38)ديگر سخن آن كه آن حضرت، فقط امام و پيشواي انسان ها نيست، بلكه جنيان نيز پيشوايي او را پذيرفته اند و بدان باور دارند، چنان كه امامت و پيشوايي و پيامبري حضرت محمد(ص) را پذيرفته اند.(سوره جن) از اين رو آن حضرت(عج) هر چند از ديدگان ما نهان و از منظر ما غايب است، در نزد ديگر مكلفان (جنيان) حاضر است و آنان از ايشان به طور مستقيم بهره مند مي باشند.اگر بخواهيم براي نقش امام زمان(عج) در عصر غيبت به عنوان انسان كامل، خليفه الهي، امام و والي سخن بگوييم، در ظرفيت يك مقاله نمي گنجد زيرا مي بايست همه مواردي را كه قرآن براي انسان كامل و خليفه خداوند در زمين اشاره كرده و يا روايات معتبر براي انسان كامل و امام برشمرده است بيان كنيم. از اين رو در اين نوشتار به همين اندازه بسنده مي گردد.
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 875]