تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):ابتداى هر كتابى كه از آسمان نازل شده، بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم است. هر گاه بس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798326310




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

يادداشت «محسن كاظمي» درباره رشادت‌هاي آيت‌الله جمي در دوران جنگ


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: يادداشت «محسن كاظمي» درباره رشادت‌هاي آيت‌الله جمي در دوران جنگ
خبرگزاري فارس: محسن كاظمي گردآورنده كتاب «نوشتم تا بماند» كه مجموعه خاطرات آيت‌الله جمي است با انتشار يادداشتي از رشادت‌هاي وي در دوران جنگ تحميلي تجليل كرده است.


به گزارش خبرگزاري فارس، آيت‌الله غلامحسين جمي نخستين امام جمعه آبادان بعد از انقلاب اسلامي سال 1357 بود كه شنبه هفتم دي درگذشت.
وي خاطرات خود را در كتابي با عنوان «نوشتم تا بماند» بازگو كرده بود كه محسن كاظمي آن‌ها را گردآورد و انتشارات سوره مهر منتشر كرد.
كاظمي در يادداشتي كه پايگاه اينترنتي سوره مهر آن را منتشر كرده ياد امام جمعه سابق آبادان و رزمنده هشت سال مقاومت آباداني‌ها در برابر نيروهاي عراقي را گرامي داشته است.
اين يادداشت با عنوان «جمي مردي براي خدا» منتشر شده است:

... يك پدر، يك روحاني، يك عالم، يك مبارز، يك رزمنده، امام جمعه ...نه! او يك مرد بود. مردي براي خدا براي اعتقادش و به هرآنچه كه باور داشت، براي حضرت امام و به راهش، براي مردمش و به سرزمين مادري‌اش، براي آبادان و به روزهاي پايداريش.

مردي كه در امتحان بزرگ انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي مردانه و سرافراز از آن بيرون آمد. مردي كه به واسطه سالها تلاش و مبارزه در جريان انقلاب و بعد ايستادگي و پايداري در برابر دشمن بعثي زبون هماره در قلبهاي نه تنها مردم سرزمين آبادان بلكه يكايك فرزندان ايران باقي خواهد ماند. آبادان امروز به خود مي‌بالد كه روزي روزگاري نفس جمي در آن جاري بود. آبادان شهر عشق و خون و شهر مهر و جنون امروز به پاس حماسة رادمردي و ايستادگي پيرمردي روحاني و كهن‌سال و نحيف‌الجثه بر فراز بلنداي تاريخ ايران ايستاده است.
قصه آبادان قصه هزار و يك شبي است كه راوي آن صورت تكيده و رنج‌كشيده‌اي داشت كه در روزهاي سياهي و تباهي رژيم شاهنشاهي علم مبارزه را در خوزستان به شانه‌ مي‌كشيد، با سخنراني‌ها و خطابه‌هاي تند و آتشين دلهاي جوانان را به دنبال خود مي‌كشيد و گرم مي‌كرد. خطرناكترين عنصر در خطه جنوب براي ساواك جمي بود. جوانان از او تأثير مي‌گرفتند كساني كه در برابر دژخيم ايستادند و پالايشگاه نفت آبادان را به اعتصاب كشاندند و به تبع آن اعتصاب سراسري نفت آبادان را رقم زدند, همه و همه زير نظر جمي فعاليت مي كردند.
.
...جمي نماينده واثق امام در آبادان است از اين رو هر آنچه را كه قبل از آغاز تهاجم مي‌بيند به مسئولين هشدار مي‌دهد. همين هوشياري اوست كه سبب مي‌شود در پيام نوروزي 59 شش ماه قبل از شروع جنگ خطر صدام را براي مردم عراق گوشزد ‌كند. از شواهد و قرائن پيداست كه روز حادثه نزديك است جمي خود را آماده كارزار مي‌كند. به گاه سخت حادثه پشتيباني است سترگ براي حماسه. جمي محور مي‌شود، مردان شهر براي مقاومت مي‌مانند چرا كه جمي مانده است . نظاميان ارتشي و سپاهي و بسيج حول محور جمي گردهم مي‌آيند و وحدتي بي‌مثال شكل مي‌گيرد براي خرد كردن دشمن. همگي چشم به دهان جمي دوخته‌اند تا انجام دهند كه هر آنچه كه او صلاح مي‌داند چرا كه او نماينده امام است, حضور جمي در آن شهر ماتم‌زده حضور امام را در قلبها زنده نگاه مي‌دارد و نمي‌گذارد كه غم واندوه تاخت وتاز كند و نفس‌ها را به شماره اندازد. روحاني نحيف و لاغر از صبح پاشنه‌هاي كفش كتاني را بر مي‌كشد تمام خاكريزها و سنگرها و پاسگاهها را سركشي مي‌كند، در تمام جلسات شهري و نظامي شركت دارد و با هوشمندي و ذكاوت نظر مي‌دهد، نظراتي كارساز.
شريعه را بسته‌اند؛ شهر تشنه است و گرسنه ... جمي از امام اجازه مي‌گيرد تا در دكانها و انبارها باز شود و پس از صورت برداري از اجناس به قدر كفايت و سرجوع از آن استفاده گردد.
مادري هروله‌كنان بين صفا و مروه براي كودكش چشمه‌اي مي‌جويد؛ ابراهيم اين‌جاست! جمي كودك را به آغوش مي‌كشد لبان تشنه وخشك و ترك خورده كودك را مي‌بوسد، زمزمي مي‌جوشد، كودك سيراب مي‌شود، براي هميشه، ديگر آبادان تشنه نيست.
تصميم با همه است. فرزندان گرداگرد پدر جمع مي‌شوند هم‌قسم مي‌شوند تا جان در بدن دارند براي حفاظت از سرزمين مادري خون از چشم بگيرند جمي پيشاني يك‌يك فرزندان را مي‌بوسد، اشك در چشمان حلقه زده است اما خجل از جاري ‌شدن. دقايقي همه در آغوش پدر آرام مي‌گيرند تا كه آرامش از دشمن بگيرند.
خمپاره‌اي وسط حياط خانه فرود مي‌آيد، اما جمي كه در ركوع نماز شب است پلك به هم نمي‌‌زند همراهان به حياط مي‌دوند در خانه از جاكنده شده است جمي سلام نماز را مي‌گويد و همه را به صبر و بردباري مي‌خواند، آماده مي‌شود تا سري به ايستگاه 7 بزند.
زخمي‌ها را به بيمارستان اپيدي و طالقاني مي‌رسانند. پيكر شهدا نبايد بر زمين بمانند، يعني گرماي بالاي 50 درجه سانتيگراد اجازه نمي‌دهد كه بمانند. جمي لاغر است و به راحتي در كناره قبر مي‌ايستد دستش را از زير سر رزمنده شهيد بيرون مي‌كشد و گونه او را در خاك مي‌خواباند؛ گوئي فرزندش را مي‌خواباند، لالائي مي خواند براي آرامش ابدي... امروز چند نفر شهيد شده‌اند؟ گوركن قبرستان جواب مي‌دهد. جمي آمار شهدا را از گورستان به دست مي‌آورد.
از دفتر حصرت امام زنگ مي‌زنند، آخرين وضعيت را مي پرسند. حداقل روزي يك بار با جمي در تماس هستند. حالا معلوم است كه يكي از راههاي كسب اخبار از جبهه‌هاي جنگ براي حضرت امام جمي بوده است.
شيرزني دستش را در مقابل خودروي جمي بالا مي‌برد. خودرو مي‌ايستد جمي به آرامي خود را به بيرون مي‌كشد و مي‌شنود: "شوهرم، دو دخترم، يك پسرم شهيد شده‌اند، فقط يك پسر مانده كه او هم در كنار رزمندگان در ايستگاه 12 است. خانه و زندگي‌ام با خاك يكسان شده است، يك مرغداري هم داشتم كه آن هم از بين رفت ولي اين جا را ترك نخواهم كرد"
خودرو حركت مي‌كند و جمي ايمان دارد كه چنين مردماني را هيچ قدرتي نمي‌تواند بشكند ساعتي پيش مي‌گفتند جمي در فرمانداري است، اما الان صدايش از راديو نفت ملي آبادان پخش مي‌شود. حسين مي‌گفت بچه‌هاي پالايشگاه تا ساعتي ديگر با او جلسه دارند. بچه‌هاي سپاه را بگو كه پس از حمله هوايي ديشب آب گودال حاصل از افتادن بمب را خالي مي كنند كه دستي شانه‌هاي‌شان را صفا داد. امروز دوشنبه است و درس احكام و اخلاق برقرار، گويي كه نه جنگي است و نه محاصره‌اي جمي از برادري و مدينه فاضله‌اي مي‌گويد كه در آن اخلاق اسلامي حاكم است.
اوضاع سياسي ـ اقتصادي لهستان به هم ريخته است، "اتحاديه همبستگي" تشكيلات سياسي و رقيب حزب كمونيست لهستان اين حزب را به باد تند انتقاد گرفته و سياستهاي اقتصادي وابسته به شوروي آن را به زير سئوال برده است اعتصاب سراسر اين كشور كمونيستي را فرا گرفته است، برخي مقامات حزب استعفا داده‌اند... جمي در حالي كه گوشش را به راديو چسبانده و گوش به گوينده خبر راديو بي‌‌بي‌سي مي‌دهد سري تكان مي‌دهد. اين كار هر شب اوست و تمام راديوهاي خارجي را كه صدايشان با پارازيتهاي زياد قابل شنيدن است مي‌شنود تا بداند كه تا دنيا در چه وضعي است و ما در كجاي جهان ايستاده‌ايم، و چه بر سر مردمان دنيا مي‌گذرد. از جنگ تحميلي چه گويند و چه مي‌دانند...
امروز چقدر گرم است به حد طاقت فرسا. جمي تعميركاري را صدا كرده و نشاني به دستش مي‌دهد. تا برود و كولر خانه پيرزني را تعمير كند. زني كه تنها زندگي مي‌كند و دستياري براي اين قبيل كارها ندارد.
روز 13 آبان است و بايد به مناسبت اولين سالگرد تسخير لانه جاسوسي پيامي به رزمندگان و مردم آبادان از راديو نفت ملي بدهد... بعد بلافاصله به ستاد پشتيباني جنگ حركت مي‌كنند. اين جسم تكه تكه شده از آن كيست؟ جمي لحظه‌اي خيره مي‌ماند، فقط لحظه‌اي! آنگاه فرياد مي‌زند سريع جنازه را جمع كنيد عبدالرسول من با ديگران فرقي نمي‌كند. برادرش را مي‌گويد. مگر مي‌شود؟! او هيچ خم به ابرو نياورد پله‌هاي ستاد را بالا رفت، شركت‌كنندگان در جلسه شوك زد‌ه‌اند و در شگفت؛ يعني حس و عاطفه در جمي مرده است؟! جمي به منزل باز مي‌گردد در حالي كه يك دستش خوني به خون برادر است با دست ديگرش كه عبايش را گرفته در را باز مي كند, فرزندان در مي‌يابند كه چه روي داده است جمي مي‌گويد "عمويتان شهيد شد" همين!
در فرصتي كه دست مي‌دهد به دور از چشم همه, جمي به منزل برادرش كه اكنون خالي از سكنه است سر مي‌زند، نمازي مي‌خواند، خاطرات خود و برادرش در مقابل چشمانش رژه مي‌روند.بغضش مي‌تركد و اشكهايش جاري مي‌شود شانه‌هايش به شدت تكان مي‌خورد. نه! حس و عاطفه او نمرده است بلكه جوانمردي و مردي در او بيشتر زنده است, مي‌داند كه هر كنش او واكنشي بيشتر در ميان ياران دارد. معلوم است كه به گاه شهادت برادر, جمي از درون خورد مي‌شود ولي به ظاهر نشان نمي‌دهد تا مبادا اين شكستن در ميان صحابي ابعاد يابد و دشمن شاد شود.
"نماز امروز مسجد قدس" جمله‌اي است كه دهان به دهان سينه به سينه و به صورت تلفني و خبر حضوري نقل مي‌شود. در تمام يك سال محاصره آبادان براي غافلگيري و باخبر نشدن دشمن از محل نماز جمعه، از قبل مشخص نبود كه نماز جمعه در كجا (كميته ارزاق، مسجد قدس، مسجد خاتم، مسجد بهائيها، مسجد نورو ...) برگزار خواهد شد. بيم حمله و بمباران آن وجود داشت. نماز جمعه شعب آبادان نبايد تعطيل بشود. برگزاري خطير آن فقط و فقط در عهده و توان شانه‌هاي پيرمرد است. با وجود اوست كه چراغ نماز جمعه روشن مي‌ماند و در روزهاي سخت محاصره و فشار مضاعف دشمن پرفروزان است و نور متصاعد از آن چشم دشمن را كور مي‌كند.
صدام به قدري از اقامه نماز جمعه در شهر گرداگرد فرو رفته در محاصره عصباني است كه از وقوع انقلاب اسلامي در ايران. چنين اقامه نمازي؛ يعني شهر زنده است، زندگي جريان دارد و صداي آن را بشنويد. پس دشمن مأيوس و قلب امام شاد است. امام هر هفته و هر هفته منتظر اقامه نماز جمعه آبادان و با وسواس پي گير اخبار آن و شنيدن صداي جمي است. نماز جمعه آبادان همان قدر مهم است كه نماز جمعه تهران. اصلاً نماز دشمن‌شكن يعني همين.
سلاح ژ- ث فقط 20 سانت كوتاهتر از جمي است اما همين مرد ضعيف‌الجثه با خطبه‌هاي آتشين، محكم و قدرتمندش شرر به جان دشمن مي‌اندازد. تمام استخوانهاي دشمن با صفير خطبه‌هاي آبادان به لرزه در مي‌آيد.
مأمومين چون انگشتر عقيقي جمي را در ميان مي‌گيرند. بچه‌هاي راديو نفت ملي هنوز كابلها و ميكروفون را جا به جا مي‌كنند. جمي آغاز به سخن مي‌كند. مي‌خروشد، مي‌غرد و آبادان را همچنان پايدار و استوار و زنده و دشمن را خار و زبون مي‌خواند. صدام را عفلقي خطاب مي‌كند تا تاريخ گذشته‌اش را به ياد آورد و اينكه كيست و در كجاي تاريخ ايستاده است. جلاله‌الملك (شاه سلطان حسين) را ملامت مي‌كند كه چطور به امت اسلام خيانت مي‌كند، در نمازهاي قبلي نيز با او به عتاب سخن گفته بود.
الله اكبر... به جلال و جبروتي كه در ذهن ما به تصوير نيايد، به بزرگي زمانه‌اي كه با اصابت گلوله توپ سقف مسجد بر سر جمي فرو ريخت اما او را سالم از زير خروارها خاك و آوار بيرون كشيدند بدون اينكه حتي خراش و زخمي كوچك برداشته باشد. جمي زنده است چون آبادان زنده است آبادان زنده است چون جمي زنده است.
جمي در فكر است؛ شب عيد است و ما هنوز اينجا تنها و غريب در مقابل دشمن تا بن دندان مسلح ايستاده‌ايم بايد شرح تمامي اين روزها را بنويسم، من مسئول هستم و بايد مراقب اوضاع باشم بايد هر آنچه را مي‌بينم، مي‌شنوم و مواجه مي‌شوم بنويسم تا آيندگان بدانند كه در اين سرزمين چه گذشت. همه كه نمي‌توانند به اينجا بيايند، اما همه حق دارند كه بدانند روزي روزگاري در اين خطه چه گذشت؛ پس مي نويسد: " 01/01/1360، اول فروردين و آغاز سال نو، روز نوروز. سالهاي گذشته از ده روز قبل از عيد تا سيزده فروردين، خوزستان شاهد هجوم مسافران نوروزي و مسائل مربوط به اين مسافران بود. مسئله مهم براي آبادان در سالهاي گذشته دراين روزها، مسئله اسكان مسافران نوروزي بود. مسافرخانه‌ها و مدارس مملو از جمعيت مي‌شد اغلب منازل پر بود اما امسال جاي مسافران نوروزي خالي است. نمي‌دانم چرا نيامده‌اند. كه امسال از حيث مسكن هيچ مضيقه‌اي نيست. يك شهر دربست در اختيارشان قرار مي‌گرفت. منزلهاي اعيان و اشراف شهر و منازل زيبا و دل‌انگيز بريم و بوارده همه اينها خالي كه حتي پرندگان نيز ديگر آنجا پروبالي نمي‌‌زنند. نغمه‌هاي خمسه خمسه و خمپاره و كاتيوشا و ژث و كلاشينكف و تشعشع گلوله‌هاي ضدهوايي و برق توپها، همه اينها ديدني است. چرا اين عزيزان به تماشا نيامده‌اند..."
رزمندگان و فرماندهان هرچه اصرار مي‌كنند كه روز حادثه نزديك است فقط براي مدتي كوتاه شهر را ترك كند. نمي‌پذيرد مي‌گويد: "حتي يك ساعت! اينجا خانه من است" پس با وجود پرصلابت اوست كه در پنجم مهر 1360 عمليات ثامن‌الائمه با رمز "نصرمن‌الله و فتح قريب" آغاز مي‌شود. فرداي پيروزي جمي مي‌نويسد: "جز فكر پيروزي بزرگ و شكست تاريخي ارتش عراق در جبهه آبادان چيز ديگري در ذهن نيست"
جمي رفت و به ملكوت اعلي پيوست، اما يادداشتهاي جنگ او در دست ماست. وقتي كه براي يافتن پاسخ پاره‌اي سئوالات براي اولين بار به نزدش رفتم او را خسته و رنجور ديدم اما متلألي و درخشان. چنان صافي و زلالي در چهره اين مرد موج مي‌زد كه دوست داشتم فقط ساعتها نگاهش كنم. او "حاصل عمرش" را به دست من سپرده بود او گفت كه يادداشتهايش را از جنگ نوشت تا بماند براي آيندگان, تا تذكري باشد براي مردم.
گرچه او ديگر در ميان ما نيست اما همواره ياد دلاوريها و خاطره پايمرديهايش براي هميشه در قلب و ذهن ما و تمامي فرزندان ايران اسلامي باقي خواهد ماند.
او رفت و تن رنجور و خسته‌اش را از همه سختيها و مشقات زندگي رها ساخت خداوند سبحان درجات او را متعالي و در كنار ائمه اطهار محشورش فرمايد.
انتهاي پيام/
 دوشنبه 9 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 201]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن