تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که درماههاى دیگر تمام قر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798607693




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

◄ هنــر چیست؟


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: karin30-12-2008, 06:33 PMhttp://tinypic.info/files/k4i8l7ydfg6qsxx45xym.jpg تاریخ هنر پر از تعاریف بزرگ و کوچک است. "هنر" آنقدر جذاب و در عین حال نامفهوم است که همه تلاششان این بوده دقیقا بفهمندش و تقریبا اکثریت هم در همان تعریف اولیه مانده اند. عده ای معتقدند هنر باید سرگرم کننده باشد. عده ای دیگر تنها وقتی هنر را تعریف می کنند که یک تاثیر یاحداقل یک رسالت سیاسی داشته باشد. دیگرانی هم هستندکه برای هنر هدف اجتماعی قائلند و معتقدند هنر تنها و تنها باید جامعه اش را بشناسد با هدف بهتر کردن زندگی انسانها. معروف ترین جمله مربوط به سارتر است : "آیا به نظر شمایک اثر ادبی مهم تر است یا کودکی که از گرسنگی میمیرد؟" و بعد جواب خودش رامی دهد"مطمئناکودکی که از گرسنگی می میرد. ادبیات تنهاوقتی مهم است که بتواند جلوی از گرسنگی مردن یک کودک رابگیرد." ولی مفاهیم هنر شناسی به همین جا ختم نمی شود. مثلا موسیقی - در خیلی از این تعاریف نمی گنجد شاید به همین دلیل باشد که عده ای همان تعریف پذیر نبودن موسیقی را تعریف هنر دانسته اند. گاهی هنر را معادل زیبایی شمرده اند. یعنی آن حس خاصی که از دیدن، شنیدن و به طور کلی حس کردن چیزی زیبا به شما دست میدهد هنر است. هایدگر هم در همان کتاب معروف هستی و زمانش بعد از همه آن بحثهای فلسفی معتقد است تنها جایی که هستی واقعی اتفاق می افتد در هنر است. در آن لحظه آفرینش. ولی باز هم این همه ماجرا نیست. عده ای دیگر که بیشتر از دوران پست مدرن شروع به فکر کردن درباره هنر کرده اند عقایدی کاملا مخالف دارند. آنها عقیده دارند هنر در معنای عام اگر یک رسالت اجتماعی، هدف سیاسی یا حتی یک جهان بینی خاص داشته باشد هنر نیست. مثلا همه این نویسنده های سیاسی را هنرمند نمیدانند. عده ای اصولا روی همین اصل است که همین گره خوردن ادبیات معاصر ایران را با حذب توده مهم ترین ضعف آن دانسته اند.حتی داستانهایی که مذهبی باشند یاحتی هدف شاد کردن مردم رااز روشهای روان شناسانه داشته باشند هم قبول ندارد.آنها دقیقا به دنبال یک مفهوم بی تعریف می گردد که مخصوصا شامل هیچ نوع جهان بینی ای نشود. کاری هم به دعوای هنوز مدرن دنیا سوسیالیسم-سرمایه داری ندارند. آنها می گویند هر اثر هنری که به نحوی یکی ازاین نظریه ها را تایید کند دیگر هنر نیست. حتی عده ای از آنها آثار هنری به وجود آمده از فمنیسم را هم از جمله هنر خارج میکنند. نکته جالب اینجاست که معمولا این بی تعریفی محض منجبر به پدید آمدن آثار هنری ای شده که به قول یکی از دوستان من چیزی جر "هنر لوس!" نام ندارد. مثلا یک سنگ از کف رودخانه را می آوری می گذاری وسط یک آتلیه و می شود اوج هنر! دقیقا همین جاست که بحث تعریف هنر دوباره به همان بحث اولیه اش بر می گردد. هنر چیست؟ ده ای عقیده دارند انسان به طور کلی بدون زبان و کلمه معنا ندارد. انسان وقتی حرف می زند است که انسان می شود. اینها معتقدند اوج هنر ادبیات است. برعکس آنهایی که موسیقی را تعریف عام هنر می دانند. مثال آنهااین است: فرض کنید زیر آن سنگ توی آتلیه بنویسند: خشونت. به عنوان اسم آن اثر . به نظر شمااین اسم نیست که همه معنای خاص و عالم رابه آن اثر بخشیده است؟ یامثلا وقتی اسم یک سمفونی هست "حسرت" آیا واقعا همین کلمه حسرت نیست که حس حسرت را از شنیدن آن موسیقی در تو بیدار میکند؟ در این میان عقاید و اتفاقات زیادی نیز رخ می دهد. مثلا یک پدیده جدیدی به وجودمی آید به اسم "هنر محیطی" . یعنی مثلا نقاشی روی شنهای ساحلی. خاصیت و تعریفش هم این است که همانجا هست و تنهابرای دقایقی . نه عکسی که ازش گرفته میشود ارزش دارد و نه خود اثر قابلیت ماندگاری دارد. هنر محیطی یک جورهایی شاید ادامه راه آن خوانش خاص از تعریف هنر باشد که هنرمند راکلا از هنر جدا میداند. یعنی پدید آورنده هر اثر هنری به طور کلی نه نقش اساسی ای در پدید آمدن این آفرینش داشته و نه اصولا حضورش مهم است. مهم خوداثر یا گاهی حسی است که اثر بر دیگران می گذارد. حالااینجا باز مفهوم غیر ایدئولوژیک بودن هنر خودنمایی می کند. اگر قرار بر این است که تنها خود اثر هنری ارزش داشته باشد ( یک جورهایی ادامه همان تئوری مرگ مولف بارت) پس چرا ما از قانون کپی رایت حمایت می کنیم؟ بسیاری از هنرشناسان معتقدند که نه تنهاقانون کپی رایت نشانه و ساخته جهان بینی سرمایه داری است و مردود است بلکه کلا اینکه بگوییم این اثر هنری کار فلانی است هم اشتباه است. مثلا اگر انسانی دردنیای امروز کتابی می نویسد این کتاب حقیقتا زاییده ذهن او به تنهایی نیست . زاییده تمام شرایط محیطی تاریخی ای است که این انسان درش به وجود آمده است. پس دقیقابه این دلیل پدید آورنده هنر نمی تواند ادعای مالکیت داشته باشد نسبت به اثر هنری. چه رسد به اینکه از آن طریق در آمد داشته باشد. karin30-12-2008, 06:45 PMhttp://tinypic.info/files/j6b 0fkwbr37ykh60o2zc.jpg هنر چيست؟" كتابي است نوشته لئو تولستوي (1897) كه وي در آن به مبارزه با نظريات زيبايي شناسانه اي مي پردازد كه هنر را با اصطلاحاتي چون خوبي، حقيقت و بخصوص زيبايي تعريف مي كنند. از نظر تولستوي هنر در زمان وي رو به فساد و انحطاط بود و هنرمندان نيز در سردرگمي و گمراهي بودند. "هنر چيست" نظريات زيبايي شناسانه اي را كه در اواخر قرن هجدهم و در طول قرن نوزدهم به كمال رسيدند بسط مي دهد و آراء واقع گرايانه (كه از زمان افلاطون بنيان نهاده شد و به آراء تقليدي به عنوان مهمترين موضوع توجه دارد) و سطحي كساني را كه هنر و لذت را به هم پيوند مي دهد نقد مي كند. الحاقات تولستوي به نظريات موجود (كه اهميت احساس را در هنر مورد تاكيد قرار مي دهند) ارزش ارتباط موثر را محور بحث هنري خويش قرار مي دهد كه منجر به رد كردن هنر بد و جعلي مي شود. زيرا اين هنرها براي جامعه مضرند تا آنجا كه توانايي مردم را براي تمييز دادن هنر خوب از بد تهديد مي كنند. تولستوي هنر را از غير هنر (هنر جعلي) جدا مي كند. هنر بايد يك ارتباط احساسي مشخص بين هنرمند و مخاطب ايجاد كند: طوري كه مخاطب را تحت تاثير قرار دهد. بنابراين هنر واقعي بايد ظرفيت لازم براي متحد كردن مردم از طريق ارتباط را داشته باشد. (بنابراين نامفهومي و غير واقعي بودن ارتباط، هنري بي ارزش است.) اين ادراك زيبايي شناسانه تولستوي را به اين سمت برد كه معيارهايي را كه مشخص ميكند دقيقا كار هنر چيست، وسعت بخشد. او اعتقاد داشت كه درك هنر شامل هرگونه فعاليت انساني مي شود كه شخصي به وسيله نشانه هاي بيروني از خود بروز داده و احساساتي را كه قبلا تجربه كرده نمايش مي دهد. تولستوي براي اين ادعا مثالي مي زند: پسركي كه احساس ترس را پس از مواجهه با يك گرگ تجربه كرده، از تجربه اش براي تحت تاثير قرار دادن ديگران (به منظور وادار كردن آنها به احساس حالتي كه او تجربه كرده است) استفاده مي كند. اين مثال بسيار خوبي از كار هنر است. اين هنر، به خاطر داشتن عنصر ارتباط، يك هنر خوب است زيرا واضح، آشكار و صادقانه است و حتي هنري فوق العاده است زيرا بر يك احساس (احساس ترس) متمركز شده است. اگرچه تاثير گذاري نادرست يا غير واقعي تنها معيار تشخيص هنر خوب از بد نيست، بحث "هنر خوب در مقابل هنر بد" به دو جهت تفكيك مي شود: اينكه اين مهم است كه هرچه تاثيرگذاري بيشتر و قويتر باشد هنر ارزشمندتر است و يا اينكه تمركز بر ماده اصلي كه اين تاثيرگذاري را همراهي مي كند مهم است. اين مطلب تولستوي را به سمتي پيش مي برد تا بررسي كند آيا اين ارتباط احساسي بوجود آمده ارزشمند هست يا خير؟ او ادعا مي كند كه هنر خوب، احساسات برادرانه همگاني را پرورش مي دهد. اما هنر بد جايگزين آن مي شود (و جلو آن را مي گيرد.) همه هنرهاي خوب پيامي مسيحانه دارند. زيرا تنها مسيحيت است كه برادري حقيقي ميان همه انسانها را آموزش مي دهد. هرچند واژه "مسيحيت" تنها قسمتي از معناي كلمه را نشان مي دهد. هنري كه از طرف بالادستان و نخبگان توليد مي شود تقريبا هيچگاه هنر خوبي نيست. زيرا طبقات بالاتر كاملا حقيقت و سرچشمه مذهب مسيحيت را از دست داده اند. علاوه بر اين هنري كه براي طبقات بالاتر جذاب است، طبيعتا احساساتي را كه ويژه باورهاي آن طبقه هست نشان مي دهد. مشكل ديگري كه در رابطه با هنر هست اين است كه هنر الگوهاي قبلي مربوط به گذشتگان را دوباره توليد مي كند كه طبيعتا اين آثار از تعليمات و معيارهاي معاصر هنرمند كه مبتني بر آرمانهاي فرهنگي زمان و جايگاه او هستند ريشه نگرفته اند. به عنوان مثال هنر يونان قديم با توجه به ارزشهايي كه از اسطوره شناسي خود دريافت كرده بود، خصلتهايي را مانند مردانگي، قدرت، و شجاعت مي ستود. اما تولستوي معتقد است كه چون مسيحيت شامل همه اين ارزشها نمي شود (و حتي در مواردي همچون ارزشمند دانستن فروتني و افتادگي در تضاد با انديشه هاي يوناني است) ادامه پذيرش هنر قديمي يونان براي مردم جامعه وي نامناسب و ناكارآمد است. تولستوي در بين هنرمندان بخصوص واگنر و بتهوون را به عنوان مثالهايي از هنرمندان تفكرگرا كه دچار كمبود احساسات واقعي هستند، محكوم مي كند. علاوه بر اين او معتقد است سمفوني شماره 9 بتهوون نمي تواند آنگونه كه ادعا مي كند دعوي تاثير گذاري بر شنونده و ايجاد احساس وحدت بر او را داشته باشد و بنابراين نمي تواند "هنر خوب" تلقي شود. سرودهاي بچه ها و داستانهاي عاميانه آثاري به مراتب برتر از كارهاي واگنر و بتهوون هستند (چنانكه در توضيح هنر خوب بيان شد). منبع: ویکی پدیا karin31-12-2008, 11:30 AMیکی از روشن ترین فلسفه های ایده آلیستی هنر را هگل در قرن نوزدهم ارایه داد. او معتقد بود که ایده و یا دیدار مطلق در بالاترین مرحله تحول دیالکتیکی در صورت حسی نمایان می شود و در صورت محسوس، این تجلی زیبایی است. در نتیجه انسان آنچه را که خود است آشکار و عرضه می کند. مادامی که امر حسی در هنر، معنوی و روحاني می شود هم دارای معرفت از حقیقت و هم نیرویی که موجب بوجود آمدن معنا برای ناظر است می شود. زیبایی طبیعی چیزی است که ایده را نشان می دهد و در هنر انسان بالاترین تجسم و تجلی رخ می دهد. هگل هنر سمبلیک شرق را - که ایده از جانب واسطه حاکم می شود تا آنتی تز آن - ، هنر کلاسیک - که ایده و واسطه در تعادل کامل هستند- و تا هنر رمانتیک - که در آن ایده به واسطه حاکم می شود و معنویت هنر کامل می شود - شرح داد. فلسفه هنر در نظر هگل عالی ترین درجه انکشافات عقل است. بسیاری نویسندگان، فلسفه هنر و نظریه های زیبایی شناسی را به دو گونه کانتی و هگلی تلقی می کنند. فلسفه هنر کانت به تجزیه تحلیل تجربه هنر و رها کردن هنر از هرگونه قید و بند می داند و هگل این موضوع را به لحاظ تاریخی و روح کلی هنر جستجو می کند و حقیقت سیر هنری را در جهان و تاریخ توصیف می کند. او حقیقت و خیر را در زیبایی با هم متصل و متحد می داند. هنر برای هنر هگل نظریه کانت را که هنر را برای هنر می خواند و [آن را] رهایی فی نفسه و گریز از ارتباط با دیگر حفره های علوم می دانست بی معنا می خواند. شعار هنر برای هنر در فرانسه اوایل قرن نوزدهم به سر زبانها افتاد و تیوفیل گوتیه برای اولین بار در بین گروهی این شعار را سر دادند. به نظر او تنها چیزی زیباست که به درد هیچ کاری نخورد و چیزهای زشت همگی دارای سود هستند. [آثار] نویسندگان این عصر که موجب بروز نحله هنر برای هنر شد واکنشی افراطی در مقابل نظریه های ماتریالیستی حاکم در آن دوران بود که موجب دور شدن هنر از عالم واقع و انضمامی بود و فقط ارزش زیبایی شناسانه اثر هنري ملاک اعتبار قرار می گرفت. آنها بر این باور بودند که ارزش هنر از درون هنر می تراود همانطور که ارزش دین و اخلاق از درونشان می تراود. ریشه و اصل این نظر در اندیشه کانت بوده است. به طوری که او غایت هنر را در نفس هنر تلقی می کرد. بنابراین زیبایی غایتی است که غایت ندارد و در نتیجه اساس شعار هنر برای هنر است. هگل در پدیدار شناسی خود برای نظریه هنر برای هنر جایگاهی قائل نیست و هنر را نوعی از مراتب آگاهی بشر می داند که از منشائی والاتر نشأت می گیرد. او فلسفه را (همانطور که افلاطیون می دانستند) وصول به حقیقت و روح مطلق می داند. هگل هنر را نوعی تقلید از محاکات والاتری که غایت علم و فلسفه است می داند. ولی متفاوت از محاکات عالم واقع، بلکه محاکاتی از عالم ارواح می داند. در نتیجه هنر اصیل را ابداع روح اعلی و مطلق می داند که به نظریه فیثاغورث نزدیکتر است. از جانبی دیگر فلسفه دیده و علم هم مقصدشان یکی است و به موازات هم حرکت می کنند و در یک نقطه به وحدت می رسند. برای هگل هنر و زیبایی چیزی مستقل از دو ساحت آگاهی (دین و اخلاق) و فلسفه (علم) [نيست]. زیبایی مطلق چیست؟ به نظر هگل هنر همان تجلی مطلق (ایده) است که ابتدا بدون واسطه و تحت پوشش اشیاء محسوس ظاهر می شود و به صورت اثری زیبا منکشف می شود. در این مرحله است که ایده مطلق و روح نامحسوس جلوه ای محسوس پیدا می کنند. روح مطلق از راه حسی در مقام و منزل «زیبایی» قابل درک است. اما در مقام فلسفه به صورت حقیقت قابل فهم می شود همینطور که در مقام دین به صورت «مثال و خیال» در می آید. در نتیجه صور ادراکی هنر و فلسفه متفاوت است یعنی شهود حسی زیبایی شناسانه و عقل فلسفه و خیالی دین کلی نیست. اما هر سه به هم و یا به عبارت دیگر به یک حقیقت وصل اند. هگل زیبایی هنر را بدین لحاظ برتر از زیبایی طبیعی می داند که زیبایی هنر آفریده بی واسطه روح است و آثار روح از اثر طبیعت متعالی تر هستند و در زیبایی هنری ایده و روح یا ذهن انسان به سوی ایده مطلق سیر می کند. اما کانت زیبایی را بر خلاف هگل در ساحت طبیعت و هنر می دانست. در دیدگاه هگل ماده و روح (یا سوبژکیتویته و آبژکتیویته) به نوعی با هم جمع می شوند و در نتیجه وظیفه هنر بیان و نمایش ایده در پوشش قابل حس در پرتو شهود بی واسطه است و به همین منظور بین هنرمند و اثر هنری و مخاطب اثر هنری معنا می شود. منبع: وبسايت دانستنيها karin03-01-2009, 10:46 PMhttp://aftab.ir/articles/art_culture/art/images/f8d 1ef6a 6b 54713b 302ab 8ef1ebcfdab.jpg فريدون فرهي در مورد هنر سخن بسيار رفته است، شايد حدود پنجاه هزار سال از عمر آن ميگذرد و هنوز بسياري از مردم درباره ي اصل و منشأ آن بحث و جدل دارند. ميخواهيم بدانيم هنر چيست و آيا هنر رابطه اي عميق تر را بين انسان و جهان بيان نميكند؟ در حقيقت آيا نقش ويژه هنر را ميتوان در يك فرمول خلاصه كرد؟ آيا هنر نبايد برآورنده ي نيازهاي گوناگون انسان و زندگي او باشد؟ براي نمونه در گذشته ها تعريف و يا تعريفها در مورد هنر چنين بوده است: براي اين كه هنر را دقيقا تعريف كنيم پيش از همه لازم است كه بدان همچون يك وسيله ي كسب لذت ننگريم، بلكه هنر را يكي از شرايط حيات بشري بشناسيم. بنابر اين هر يك از محصولات هنر اين نتيجه را دارد كه گيرنده ي، تاثير آن محصول هنري، با به وجود آورنده ي هنر و با تمام كساني كه در عصر او ــ پيش از او و يا بعد از او ــ همان تاثير هنري را گرفته اند و يا خواهند گرفت، رابطه ي خاصي پيدا ميكند. شايد يكي از بهترين راه هاي شناخت هنر دستيابي به آثار، نظرات و تعبير و تفسيرهاي بسياري از انديشمندان در گذشته و حال باشد. اما اكنون مروري داريم بر نمونه هايي از اين نظرها در مورد هنر كه از جهات ديگر نيز مورد توجه قرار خواهيم داد. به گفته "وينكل مان" (1767ــ 1717) مقصد هر هنر چيزي جز زيبايي نيست و زيبايي هم كاملا از "خوبي" مجزاست. به عقيده "بانو" (1780ــ 1713) هنر تقليد زيبايي طبيعت است و هدفش لذت. به قول "گي يو" (1888ــ 1854) زيبايي چيزي نيست كه از شئي بيگانه باشد، گياه طفيلي نيز نميباشد بلكه گل شكفته ي وجود است كه در آن تجلي كرده است و ظاهر شده است. ولي هنر مظهر حيات عقلي و آگاهي است كه از طرفي عميقترين احساسات هستي و از سوي ديگر عاليترين و بلندپايه ترين تصورات را در ما برمي انگيزاند. هنر، انسان را از حيات فردي به حيات جمعي ارتقاء ميدهد و اين ارتقاء نه فقط به وسيله شركت در تصورات و عقايد جمعي صورت ميپذيرد، بلكه به وسيله شركت در عواطف جمعي نيز عملي ميگردد! به نظر فيخته (1814ــ 1761) آگاهي بر شئي زيبا ناشي از موارد زير است: جهان ــ يعني طبيعت، دو سو دارد، اين دو سو، نتيجه حاصل دو امر، يكي محدوديت ما و ديگري فعاليت آزاد و نامحدود تصور ماست. به معناي اول جهان محدود است و به معناي دوم، آزاد و نامحدود. به معناي نخستين: هر كس محدود ــ مسخ شده ــ محصور و در تنگناست و در اين مرحله، زشتي را ميبينيم/ به معناي دوم: كمال دروني ــ حيات ــ رشد و نمو ــ خلاقيت و شكفتن يعني: زيبايي را مشاهده ميكنيم. بنابر اين، زشتي و زيبايي شئي، به عقيده ي "فيخته" وابسته به ديدگاه بيننده دارد. از اين رو زيبايي در جهان وجود ندارد بلكه در روح زيبا جا دارد. هنر، ظهور و بروز اين روح زيباست و مقصدش آگاهي دادن است. به عقيده شلگل (1829ــ 1778) زيبايي در هنر، به شيوه اي بس ناقص و يك جانبه و نامربوط ادراك شده است، زيبايي، نه فقط در هنر يافت ميشود بلكه در طبيعت و در عشق نيز به دست مي آيد. چنان كه زيبايي حقيقي در اتحاد هنر ــ طبيعت و عشق، خودنمايي ميكند و به اين دليل، شلگل هنر اخلاقي و فلسفي را از هنر وابسته به زيبايي شناسي جدا نميداند. به نظر آدام مولر (1829ــ 1779) دو زيبايي وجود دارد: يكي هنر اجتماعي است كه انسان را چون آفتاب كه سيارات را جذب ميكند، به خود فرا ميخواند و اين، مسلما هنر عتيق است، ديگري زيبايي فردي است و تصوير آن چنانست كه فرد در حين نظاره و مراقبه ی خويش آفتابي ميگردد كه زيبايي را جذب ميكند و اين زيبايي از آن هنر جديد است. به عقيده "كراوزه" (1832ــ 1781) زيبايي حقيقي و واقعي، تجلي تصور در صورت ــ Form ــ فرد است ولي هنر تحقق زيبايي در قلمرو روح آزاد انساني است. عالي ترين درجه ي هنر، هنر زندگاني است كه فعاليت خويش را متوجه آرايش حيات ميكند تا براي انسان زيبا شود. به عقيده ي "ورون" (1889ــ 1825) هنر تجلي احساس (Emotion) است كه از خارج به وسيله تركيب خط ها ــ شكل ها ــ رنگها و يا از راه توالي اشارات و حركات، صداها يا الفاظ اوزان (ريتم) معيني انتقال مي يابد. و يا از زبان ديگر صاحب نظران: هنر زباني ست كه يكي از چندين و چند احساس انساني را با لحن زيبايي بيان ميكند. لوكاچ ميگويد: آرمان هنر خودآگاهي نوع بشر است. شاملوي بزرگ ميگويد: آرمان هنر تعالي تبار انسان است. و يا نوشته اند: لازمه هنرمند بودن اينست كه انسان احساس را بگيرد، نگاه دارد، به خاطر بسپارد و در قالب بيان ابراز كند. برخورد احساسي يا عاطفي براي هنرمند كافي نيست. هنرمند بايد پيشه و يا كار خود را بشناسد، عشق بورزد و از آن لذت برد و تمام قواعد و فنون و تمام قراردادهايي را بفهمد كه بدان وسيله، طبيعت را ميتوان تسخير و تابع ميثاق بشري نمود. و يا گفته اند: كه هنر از يك نياز جمعي مايه ميگيرد ــ حتي در عصر حجر فرد جادوگر و يا پزشك ساحري بود كه نيازمندي جمع را به قالب كلمات يا اشكال در مي آورد. اكنون فهرست وار از دوران اوليه يا پيش قبيله اي بشر به موارد مهم پيدايي و رشد هنر ميپردازيم. در مورد منشأ هنر: هنر تقريبا به قدمت بشر است. هنر شكلي از كار است و كار فعاليتي است مخصوص انسان. بنيان گزار فلسفه ي علمي كار را چنين تعريف كرده است: "روند كار ... فعاليتي است متضمن مقصود ... براي تطبيق دادن مواد طبيعي با حوايج انسان، كار شرط لازم و كلي براي مبادله Exchange ماده بين انسان و طبيعت است. شرطي ست كه طبيعت به طور مداوم بر زندگي بشر تحميل ميكند و بنابراين از اشكال زندگي اجتماعي مستقل است يا به عبارتي بين تمام اشكال زندگي اجتماعي مشترك است." انسان با دگرگون كردن شكل عناصر، طبيعت آنها را به تصرف خود در ميآورد. كار، عمل تغيير دادن شكل عناصر طبيعت است. بشر همچنين آرزومند اعمال جادو بر طبيعت و كسب توانايي به منظور تغيير دادن شكل اشياء و تحول آنها به صورتي جديد به وسيله جادو است. ميل برآوردن اين آرزو در پندار، همان مفهومي را دارد كه كار در واقعيت! انسان از همان نخستين وهله جادوگر بوده است. ابزارها: انسان از طريق ابزار انسان شد. با ساختن و به كارگيري ابزار خود را ساخت و بارور كرد. ابزار بدون انسان و انسان بدون ابزار نميتواند وجود داشته باشد، هر دو همزمان با يكديگر به وجود آمدند و الزاما با يكديگر بستگي دارند. يك موجود زنده نسبتا تكامل يافته از طريق كار كردن با اشياء طبيعي انسان شد و اشياء به صورت ابزار درآمدند. بنجامين فرانكلين انسان را به عنوان "جانور ابزارساز" تعريف كرده است. موجود پيش از انسان كه در اثر تكامل به صورت انسان درآمد توانايي چنين تحولي را داشت زيرا از عضو خاصي كه دستهايش باشد برخوردار بود و به كمك آن توانست به اشياء چنگ اندازد و آنها را نگاه دارد. دست عضو اساسي تمدن و فرهنگ و آغازگر انساني شدن است. ترديد نيست كه عوامل ديگري نيز در اين امر دخالت داشتند. دستگاهي از مناسبات پيچيده ــ يك كيفيت جديد ــ همواره از يك رشته علت و معلول دو جانبه ي متفاوت ناشي ميشود. اما دست تعيين كننده ي مستقيم بود. توماس اكويناس Thomas Aquinas از اهميت بي همتاي دست، آن اندام اندامها به خوبي آگاه بود كه در تعريف خود از انسان چنين گفت: "انسان عبارت است از عقل و دست!" آزاد شدن عقل و به وجود آمدن شعور توسط دست خود حقيقتي است. گوردن چايلد Gordon Childe در كتاب داستان ابزارها مينويسد: بشر از آن روزي توانست ابزار بسازد كه پاهاي جلوي او به دست تبديل شد و با ديدن يك شئي به وسيله ي هر دو چشم توانست فاصله را به دقت تشخيص دهد. همينطور دستگاه عصبي بسيار ظريف و مغزي پيچيده، وي را قادر كرد كه حركات دست، ساعد و بازو را به نحوي كنترل كند كه با آن چه به وسيله دو چشم ميبيند مطابقت و سازگاري دقيق داشته باشد چرا كه هيچ غريزه ي فطري به انسان نمي آموزد كه چگونه ابزار بسازد يا چگونه آنها را به كار گيرد. اين كارها را بايد با آزمايش فرا گرفت از طريق آزمون و خطا! Trial and error با استفاده از ابزارها، نظامي از مناسبات كاملا تازه بين يكي از انواع انسان و باقي جهان به وجود آمد. اصولا با استفاده از ابزار ديگر هيچ چيز غيرممكن نيست. فقط لازم است كه انسان ابزار مفيدي را براي رسيدن يا نايل آمدن به آنچه كه قبلا غيرقابل حصول بوده است بيابد. بدينسان نيروي تازه تري براي چيره شدن بر طبيعت به دست ميآيد و اين نيرو، بالقوه نامحدود است. در اين اكتشاف يكي از ريشه هاي جادو و در نتيجه ريشه ي هنر نهف� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 744]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن