واضح آرشیو وب فارسی:مهر: به مناسبت زادروز ویتگنشتاین:
خود انتقادی ویتگنشتاین/ فیلسوف رازآلود
شناسهٔ خبر: 3960465 - چهارشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۷
دین و اندیشه > اندیشمندان
.jwplayer{ display: inline-block; } عطش سیری ناپذیری به کمال اخلاقی داشت، عطشی که باعث شده بود تا لحظات زیادی را در زندگی ویتگنشتاین بیابیم که مشغول سرزنش خویشتن بوده است. خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه_هوشیار نادرپور*: امروز سالروز تولد یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان قرون اخیر یعنی لودویگ ویتگنشتاین است. او در بیست و ششم آوریل ۱۸۸۹در وین به دنیا آمد و در بیست و نهم آوریل سال ۱۹۵۱ در سن ۶۲ سالگی چشم از دنیا فرو بست. وقتی سخن از زندگی و شخصیت ویتگنشتاین به میان می آید، همگان بر پیچیدگی و ذو ابعاد بودن شخصیت ویتگنشتاین صحه می گذارند و در تحلیل زندگی این فیلسوف تأثیرگذار با احتیاط و دقت ویژه ای گام بر می دارند. کتاب ها و مقالات فراوانی در باب زندگی، آثار و آراء فلسفی ویتگنشتاین نوشته شده است که هر کدام در بر گیرنده بعدی از ابعاد فلسفه و زندگی ویتگنشتاین است. به نظر می رسد کثرت آراء بیش از آنکه در باب فلسفه ویتگنشتاین باشد، در باب شخصیت و زندگی فردی اوست. به عبارت دیگر نگاه به ویتگنشتاین به عنوان فیلسوفی که در درجه اول انسان است و این انسان به مثابه دیگر آدمیان واجد بیم ها، امید ها و دغدغه هایی می باشد. دغدغه هایی مانند امکان وجود خداوند به عنوان داور نهایی، نوع نگاه به زندگی و تحلیل معنای آن، توجه به دیگری اصیل و همچنین عنایت خاص به اخلاق عملی، دغدغه هایی هستند که ذهن و زندگی او را به شدت تحت الشعاع خود قرار داده اند. ویتگنشتاین کمابیش به مانند هر انسان دیگری واجد نقاط ضعف و قوت شخصیتی است. نقاط ضعفی مانند احساس ترس و وحشتی آزار دهنده، احساس افسردگی، کج خلقی، حالات عصبی، حساس بودن، سختگیر و مشکل پسند بودن از جمله حالاتی هستند که با قطعیت می توان گفت در سر تا سر زندگی ویتگنشتاین هر از چند گاهی بروز و ظهور پیدا می کردند. حالاتی که ممکن است کمتر کسی توان تحمل چنین رفتارهایی علی الخصوص کج خلقی و حساسیت منحصر به فرد ویتگنشتاین در باب مسائل خاص را داشته باشد. دیوید پینسنت دوست نزدیک ویتگنشتاین در جریان سفرش با او به نروژ به این حساسیت و بد خلقی اشاراتی داشته است. او می گوید : «من می بایست خیلی مواظب می بودم و حالات عصبی و بدخلقی ویتگنشتاین را تحمل می کردم. من می توانستم این بدخلقی را در کمبریج که خیلی همدیگر را نمی دیدیم تحمل کنم اما هیچ وقت نمی توانم درک کنم که این کار در زمان هایی مثل الان که خیلی با هم هستیم چقدر می تواند مشکل باشد.» پینسنت همچنین می گوید: «تنها زندگی کردن با ویتگنشتاین با این حالات عصبی اش، دوران مشقت باری است. در دوم اکتبر وقتی او از تعطیلات برگشت قسم خورد که دیگر هیچ وقت با ویتگنشتاین به مسافرت نمی رود.» اما از این نکات منفی که بگذریم در سوی دیگر شخصیت ویتگنشتاین با ابرمردی از جنس اخلاق روبرو هستیم. به یقین می توان گفت که دلمشغولی های اخلاقی و تلاش برای بهتر شدن، سرتاسر زندگی ویتگنشتاین را تحت الشعاع قرار داده اند. ویتگنشتاین به تمام معنا مرد اخلاق است. تکامل اخلاقی و روحی همواره دغدغه جدی ویتگنشتاین در زندگی بوده است. به نظر می رسد عنایت خاص ویتگنشتاین به مسائل اخلاقی که بر تمام زندگیش سایه افکنده بود، از همان دوران نوجوانی ذهن فیلسوف جوان را به خود مشغول کرده بود. ری مانک به بیان مسأله ای در زندگی ویتگنشتاین می پردازد که نشان از دغدغه جدی او در باب اخلاقیات از همان سنین پایین نوجوانی است. ظاهراً ویتگنشتاین با این چالش عمیق مواجه بوده است که آیا شخص تعهد مهمی برای گفتن حقیقت دارد؟ به عبارت دیگر چرا کسی باید حقیقت را بگوید اگر نفعی در دروغ گفتن باشد؟ مانک می گوید در حدود سن هشت یا نه سالگی او در یک راهرو برای تفکر در این مورد ایستاد. هیچ پاسخ رضایت بخشی نیافت. با همه اینها او به این نتیجه رسید که دروغ گفتن در چنین شرایطی اشکالی ندارد. اساساً مساله این نبود که شخص در همه موارد حقیقت را بگوید بلکه مسأله این بود که آیا شخص تعهد مهمی برای گفتن حقیقت دارد؟ که آیا علیرغم فشار برای غیر حقیقت رفتار کردن و یا فشار برای گفتن غیر حقیقت، باید حقیقت را گفت؟ مانک معتقد است این مسأله، بازتاب ثبت اولین موضوع فلسفی برای ویتگنشتاین بود. فارغ از این تأملات اخلاقی ویتگنشتاین در دوران نوجوانی، به نظر می رسد یکی از نکات مهم زندگی ویتگنشتاین در سال های بعد، تعهد قابل تحسین او به صداقت و راستگویی و پرهیز از وارونه نشان دادن حقیقت است و شاه بیت این تعهد را نیز می توان در ماجرای امتیاز پژوهشی بنیاد راکفلر مشاهده کرد که در آن مالکوم تلاش می کند با توجه به شرایط نامناسب مالی ویتگنشتاین در اواخر عمر از بنیاد راکفلر برای او یک امتیاز پژوهشی بگیرد. ویتگنشتاین از پذیرفتن این امتیاز پژوهشی امتناع می ورزد مگر آنکه مدیران این بنیاد همه چیز را در باب شرایط نامساعد جسمانی او به علت بیماری بدانند و اینکه او در این اواخر قادر به انجام کار مفیدی نبوده است و در سال نتوانسته است بیش از شش یا هفت ماه را به خوبی کار کند. ویتگنشتاین قاطعانه به مالکوم می گوید که پذیرش این امتیاز تحت هر دلیل غلطی غیر ممکن است و تو شاید ناخواسته و در کمال خوشبینی مرا معرفی کرده ای. به نظر می رسد اهمیت این تعهد به حقیقت زمانی بیشتر معلوم می شود که هر یک از ما خود را در جایگاهی قرار دهیم که ویتگنشتاین در آن بوده است. کهولت سن، بیماری سرطان و نیاز به پول. این در حالی است که او پس از جنگ جهانی اول تمام ثروت سرشار خود را بخشید و اصرار اطرافیان او نیز برای باقی گذاشتن بخشی از ثروتش مثمر ثمر واقع نشد و به تعبیر مسئول دفترخانه ای که ویتگنشتاین در آنجا ثروتش را بخشید، او خودکشی مالی کرد و از آن پس روی به ساده زیستی آورد تا شخصیت راز آلود ویتگنشتاین بیش از پیش معماگونه باشد. باغبانی و زندگی در روستا بخاطر شغل معلمی از مظاهر این ساده زیستی هستند. وقتی مؤلفه هایی مانند اعتراف، خود انتقادی و تأکید بر اصلاح و زیست اخلاقی را در زندگی ویتگنشتاین کنار هم قرار می دهیم می توانیم درک کنیم که او در سرتاسر زندگیش با جدالی سخت روبرو بوده است. جدال میان خوب و خوب تر بودن. در حقیقت ویتگنشتاین عطش سیری ناپذیری به کمال اخلاقی داشت، عطشی که باعث شده بود تا لحظات زیادی را در زندگی ویتگنشتاین بیابیم که مشغول سرزنش خویشتن بوده است. این خود انتقادی در زندگی ویتگنشتاین آنقدر زیاد بوده است که واکنش منفی فانیا پاسکال معلم زبان روسی اش را برانگیخته است، زمانی که به ویتگنشتاین می گوید: شما را چه شده است؟ مگر می خواهید کامل و بی عیب و نقص باشید؟ ویتگنشتاین جواب حیرت آوری داد: البته که می خواهم کامل باشم. اصلاح و تکامل اخلاقی به قدری برای ویتگنشتای اهمیت دارد که در جنگ جهانی اول داوطلبانه در خط مقدم جبهه حضور یافت به این امید که شرایط سخت جنگ و مواجهه مستقیم با مرگ بتواند در او تغییری شگرف ایجاد کند و انسان شریفی شود. اوهمیشه این دغدغه را با خود داشت که آیا انسان شریفی خواهد شد؟ و اگر آری این کار را چگونه باید انجام دهد. ویتگنشتاین در این دوره تحت تأثیر فضای نبرد و مواجهه با مرگ و خوانش اناجیل تولستوی و آثار داستایفسکی نگاه جدیدی به دین و معنای زندگی پیدا کرد. نگاهی که هر چند بعد از جنگ رو به ضعف نهاد اما تأثیراتش بر ویتگنشتاین تا آخر عمر باقی ماند. و در آخر باید گفت جهد و پشتکار ویتگنشتاین برای تکامل اخلاقی و متعاقب آن تلاش برای پیاده سازی اخلاق عملی می تواند راهگشای خوبی برای هر یک از ما در جهت زیست اخلاقی و میل به بهتر شدن باشد. *دانش آموخته فلسفه تطبیقی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 314]