واضح آرشیو وب فارسی:مهر: در دانشگاه ادیان و مذاهب؛
نشست علمی «شکلگیری نخستین فرقه غالی» برگزار شد
شناسهٔ خبر: 3890891 - یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۴:۳۶
دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها
.jwplayer{ display: inline-block; } نشست علمی «شکلگیری نخستین فرقه غالی» چهارشنبه ششم بهمنماه ۱۳۹۵ در دانشگاه ادیان و مذاهب با ارائه محمدباقر ملکیان برگزار شد. به گزارش روابط عمومی، در نشستی علمی با عنوان «شکلگیری نخستین فرقه غالی» که با همکاری انجمن کلام حوزه علمیه و معاونت پژوهش دانشگاه صبح روز چهارشنبه ۶ بهمنماه در سالن امام موسی صدر برگزار شد، محمدباقر ملکیان، پژوهشگر و محقق حوزه به بررسی ابعاد مختلف فرقه های غالی نخستین پرداخت. متن پیش رو گزارش مشروح این سخنرانی است؛ در تتبعی که داشتم حدود ۳۳۰ فرقه غالی در کتب ملل و نحلل مختلف فرقه نگاران به خصوص اهل سنت و به تبع آنها برخی فرقه نگاران شیعی مثل آقایان مشکور و سبحانی نام برده شده اند. اما تعداد فرقههای غالی که فعال بوده و از لحاظ تاریخی وجود خارجی داشتهاند به پنج فرقه میرسد. اگر به معنای لغوی غلو استناد کنیم باید گفت که در مکاتب مختلف کلامی شیعه و حتی در اقوال اشخاص مختلف مثل شیخ صدوق و شیخ مفید و نیز اندیشه های دورههای گوناگون مفاهیم غلو آمیز متفاوتی وجود داشته است و این مفاهیم در هر دوره ویژگی های خاص خود را داشته اند. بر اساس برخی اقوال اهل سنت تمام شیعیان غالی شمرده شدهاند؛ ابن حجر در مقدمه فتح الباری هر کس را که معتقد بر تقدم حضرت علی بر خلفای سه گانه باشد غالی شمرده است. اندیشه غلو و نه فرقه آن در زمان پیامبر هم گزارش شده است و احتمالاً چند نفر به غلو مبتلا بودهاند؛امام صادق (ع) در روایتی از شخصی سخن میگوید که بر پیامبر وارد شد و در سلام او را رب خطاب کرد. این غلو است و خدا انگاری انسان است. از پیامبر نقل است که فرمود: یا ایها الناس لاترفعونی فوق قدری؛ ای مردم مرا بالاتر از جایگاه خودم وصف نکنید، من انسان هستم مرا بالاتر از انسان ندانید. پیامبر از دو گروه نام میبرد که شفاعتش به ایشان نمیرسد که یکی از آنها اهل غلو هستند. صرف وجود اندیشهای غالیانه در شخصی نشانه وجود فرقه نیست. در بسیاری از کتب ملل و نحل در تعریف بسیاری فرقهها فقط دو کلمه آمده: فرقه غالیه. لذا در برخورد با اینها ابتدا باید بنا را بر تردید گذاشت. اولین فرقه غالیه بر اساس کتب اهل تسنن و شیعه، مثل نوبختی در فرق الشیعه، فرقه سبئی است که منتسب به عبدالله بن سبا هستند. فرقه نگاران سنی سالها قبل از نگارش کتاب عبدالله بن سبا و اسطورههای ساختگی از مرحوم علامه عسگری نوشتههای زیادی با گرایش وهابی در اثبات غالی بودن و شیعی بودن آن داشتند. مرحوم علامه عسگری در این کتاب وجود شخصیت عبدالله بن سبا را بالکل رد میکند و میآورد نام چنین فردی در روایات سیف بن عمر آمده که خود در علم رجال فردی شناخته شده، جاعل و دروغگو است. اما در نقد مرحوم علامه عسگری باید گفت که اولا در نزدیک به بیست حدیث در کتب حدیثی اهل سنت مثل تاریخ دمشق، تاریخ الاسلام ذهبی روایاتی مرتبط با عبدالله بن سبا ذکر شده که در سند هیچ کدام نام سیف بن عمر نیست. علاوه بر آن در چند کتب حدیثی شیعی سخن از عبدالله بن سبا به میان آمده که نامی از سیف بن عمر در سند آنها نیست. مثل تهذیب الاحکام شیخ طوسی و خصال شیخ صدوق. البته اینها احادیث سنددار هستند و در احادیث مرسل شیعه نام وی بسیار آمده است. در تأیید بسیاری از احکام فقهی که امروزه عمل میشود به همین اندازه روایت نداریم. لذا به این راحتی نمیتوان وجود شخصیت عبدالله بن سبا را رد کرد. اما شاخ و برگهایی که به شخصیت عبدالله بن سبا داده شده مثل نقش وی در قتل عثمان یا جنگ جمل، مواردی است که سیف بن عمر ذکر کرده و حدیث نگاران اهل تسنن از آنها علیه شیعه استفاده کردهاند. لذا وجود عبدالله بن سبا قابل اثبات است اما اینکه عقاید غلو آمیز وی را به وجود فرقهای غالی تعمیم دهیم درست نیست. مرامنامه اعتقادی یا حتی گزارشی ضعیف السند درباره آن که منسوب به این شخص و فرقه سبئیه باشد نداریم. هیچ روایتی در لعن این شخص از سوی امامان ما نیست. فرقه دوم که به عنوان غالی در تاریخ آمده و در اکثر کتب ملل و نحل شیعه و سنی آمده فرقه کیسانیه است که به امامت محمدحنفیه بعد از امام حسین (ع) قائل بودند. این فرقه نیز مورد تردید جدی است. چون بنابر نقل ابوخالد کابلی محمد حنفیه هیچ گاه ادعای امامت نکرد بلکه مکرر بر امامت امام سجاد (ع) تاکید کرده است. دلیل دوم نیز دوباره نبود مرامنامه برای این فرقه است. دو سه نفر منتسب به این فرقه نیز شاعر بودهاند. این فرقه ساخته بنی عباس است که برای ایجاد مشروعیت منصوص و اقناع مردم به این عمل دست زدند و به محمد بن حنفیه روی آوردند و با جعل وصیتی از وی مدعی شدند امامت به پسرش ابوهاشم منتقل شده است. این وصیت در کتب یعقوبی و ابن ابی الحدید آمده است. از لحاظ تاریخی نیز این وصیت نامه جعلی می نماید چون گفتیم که خود محمد بن حنفیه به امامت امام سجاد اذعان داشته است. دلیل دوم نیز عمل خود بنی عباس است. ایشان قبل از محمد حنفیه به امامت فرزندان حضرت علی معتقد بودهاند. همچنین کمبود روایات در تأیید این وصیت در کتب خود زمان عباسیان نیز نشانه آن است که در ابتدا به دلیل آنکه برای تشکیل حکومت نیاز به آن داشتهاند در چند کتاب آن را آورده اند و سپس وقتی به خواسته خود رسیدهاند آن را کنار گذاشتهاند. مرحوم سید مرتضی نیز وجود افرادی وابسته به فرقهای به نام کیسانیه را نه در زمان حیاتش بلکه در زمان قبل از آن رد کرده است. بعد از کیسانیه تا اواخر امامت امام باقر (ع) فرقه غالی دیگری نداریم اما در این دوره فرقه مغیریه ذکر شده است که پیروان مغیره بن سعد یا سعید هستند. در مورد این فرقه مؤلفههای اثبات وجود دارد. هم شخص مغیره وجود خارجی داشته چرا که امام باقر، امام صادق و اما رضا علیهما السلام او را لعن کردهاند. خبر دستگیری و اعدام مغیره و چند تن از پیروانش نیز نشانه حقیقت وجود اوست. علاوه بر این در کتب مختلفی در حدود چند صفحه مرامنامه برای این فرقه ذکر شده است که حاوی عقایدی درباره خدا، پیامبر و قرآن و احکام شرعی است. البته بسیاری از روایات نیز به دروغ به آنها نسبت داده شده است. لذا این فرقه ابعاد مورد نیاز را برای آن که به عنوان فرقه ای غالی شناخته شود دارا بوده است. این نشست با پاسخگویی به سؤالات دانشجویان حاضر در جلسه پایان یافت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 99]