واضح آرشیو وب فارسی:مهر: ابراهیم متقی:
استراتژی آمریکا در قبال ایران چگونه بود؟
شناسهٔ خبر: 3878190 - دوشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۳
دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها
.jwplayer{ display: inline-block; } ابراهیم متقی گفت: بدون توجه به استراتژی آمریکا در سیاست بین الملل، تحلیل سیاست خارجی پهلوی امکان پذیر نیست. درک نقش محمدرضا را باید در قالب سیاست های بین المللی آمریکا تحلیل کرد. به گزارش خبرگزاری مهر، نشست تخصصی نقد و بررسی اقدامات پهلوی دوم روز گذشته در مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی با حضور ابراهیم متقی استاد دانشگاه تهران، محمد خوشچهره استاد دانشگاه اقتصاد تهران و طاهره سجادی مبارز علیه رژیم شاهنشاهی همسر مهدی غیوارن برگزار شد. ابراهیم متقی سخنرانی خود را با موضوع وابستگی و سلطه اینگونه آغاز کرد: مشابه بحثی که من می خواهم مطرح کنم به صورت دقیق و مستند بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا در دو کتابی که به فارسی ترجمه شده آمده است. یکی کتاب «اسناد روابط ایران و آمریکا» و دیگری «سیاست خارجی آمریکا و رژیم شاه» که در این کتاب دوم برای اولین بار مفهوم دولت دست نشانده مورد استفاده قرار گرفته است. وی گفت: به قدرت رسیدن محمدرضا شاه مربوط به دورانی بود که آمریکایی ها و انگلیسی ها زمینه لازم را به وجود آوردند تا ایران در وضعیت بحران جانشین قرار نگیرد. شوروی علاقه ای به ماندن رضا شاه نداشت و آمریکا و انگلیس نیز با توجه به الگوی سیاست خارجی رضا شاه، آن را مطلوب تلقی نمی کردند. این استاد دانشگاه ادامه داد: از سال ۴۱ به بعد ما شاهد ۱۲ سال پر فراز و نشیب هستیم. بخشی از این ۱۲ سال مربوط به دوران جنگ است که نشانه هایی از دموکراسی ناقص در کشور شکل گرفته بود. بخشی مربوط به دوران پس از جنگ است که بحث خروج نیروهای نظامی روسیه و انگلیس مطرح است و بخش سوم نیز دوران ملی شدن صنعت نفت است. وی افزود: بدون توجه به استراتژی آمریکا در سیاست بین الملل و اقتصاد جهانی تحلیل سیاست خارجی پهلوی امکان پذیر نیست. ما به سه سطح تحلیل نیاز داریم تا بتوانیم نتیجه درستی به دست آوریم. تحلیل نیروهای فروملی که ممکن است شخصیت ها یا گروه های سیاسی باشند، سطح منطقه ای و سطح فراملی از این دست است. مثلا گفته می شود که دیپلماسی قوام به گونه ای بود که زمینه خروج شوروی را از ایران به وجود آورد در حالی که نقش قوام بدون نقش قدرت های بزرگ معنا پیدا نمی کند. متقی گفت: لذا درک نقش محمدرضا را باید در قالب سیاست های منطقه ای و بین المللی آمریکا تحلیل کرد، به این دلیل که ساختار دوقطبی، الگوهای رفتاری خاصی را در ارتباط با بازیگران منطقه ای شکل می دهد. وی ادامه داد: اما چه شد که آمریکا و انگلیس توافق کردند در ۱۳۳۲ کودتایی رخ دهد و این کودتا به گونه ای انجام گرفت که اتحاد شوروی و حزب توده هم هیچ واکنشی در برابر آن نداشتند و یک کودتای بسیار ارزان برای غربی ها تمام شد؟ چه شد که در نگاه آمریکا می بایست مصدق سقوط کند و دولت جدیدی در چارچوب دولت اقتدارگرا ایفای نقش کند؟ وی گفت: پاسخ این است که استراتژی آمریکا تغییر می کند. آیزنهاور وقتی به قدرت می رسد، مجموعه هایی در آمریکا ایفای نقش می کردند که در زمره گروه های محافظه کاری بودند که معتقد بودند موازنه با شوروی امکان پذیر نیست پس باید آمریکا الگوی دفاع پیرامونی را در دستور کار قرار بدهد. این استاد دانشگاه افزود: دفاع پیرامونی بر این اصل استوار است که در نیمه زمین حریف، او را تحت فشار قرار دهید. یعنی نگذارید شوروی در مناطق پیرامونی خود جایگاهی را به دست آورد. به همین دلیل کودتا در ایران شکل گرفت. وی ادامه داد: نگاه آمریکایی ها این بود که نیروهای مقتدر و وابسته ای را بر سر کار بیاورند و اینجاست که اولین ریشه های مربوط به اندیشه های وابستگی معنا پیدا می کند. این اندیشه های وابستگی در بحث های مربوط به اقتصاد و توسعه هم وجود دارد. وی گفت: در برابر مکتب نوسازی مکتب وابستگی ظهور می کند که بحث های اقتصاد سیاسی کشورها را در چارچوب مرکز پیرامونی تعریف می کند. متقی افزود: در مرحله دوم که از سال ۳۲ محمدرضا شاه به حکومت می رسد بحث اصلی شکل گیری یک دولت مقتدری است که بتواند مخالفین را سرکوب کند. لذا ریشه های ساواک به سال این سال ها برمی گردد. وی ادامه داد: در تعریف دفاع پیرامونی باید گفت دولت مصدق که لیبرال است نمی تواند کنترل سیاسی لازم را در داخل کشور انجام دهد و باید کنار برود، لذا بازیگر نیمه بی طرف معنا ندارد. این بازیگر باید در پیوند با ائتلاف ها معنی پیدا کند. نگاه مصدق موازنه منفی بود که مطلوبیت لازم را برای امریکا نداشت. این استاد دانشگاه گفت: لذا ساخت قدرت ایران در این چارچوب مععنا پیدا می کند. پس از سال ۳۲ که فضای مربوط به کودتا حاصل می شود، روند پیوندهای اقتصادی امنیتی و دفاعی ایران و آمریکا گسترش پیدا می کند. تفکر آمریکا این است که ایران باید ارتش، مخابرات و... قوی داشته باشد تا بتواند در برابر تهدیدهای اتحاد شوروی ایفای نقش کند. وی ادامه داد: روند ادغام ایران در سیاست غرب محور از سال ۳۲ شکل می گیرد. اما مدلی که دوره آیزنهاور پیگیری شد در دوران کندی متفاوت می شود. در دوره کندی استراتژی جهانی آمریکا تغییر می کند. نگاه آیزنهاور در مورد شوروی انتقام گسترده و دفاع پیرامونی است اما نگاه کندی پاسخ انعطاف پذیر است. به این دلیل که اتحاد شوروی به یک نوع موازنه با آمریکا دست یافته بود و نیروی دریایی خود را ارتقا داده بود. وی افزود: نگاه کندی اتحاد برای پیشرفت است که شکل پیچیده تری از وابستگی را منعکس می کند. آمریکایی ها وابستگی را از حالت صرفاً امنیتی که نماد آن ساواک بود خارج کردند و وارد ساختار اجتماعی و اقتصادی کردند. لذا بحث های اتحاد برای پیشرفت تاثیر خود را بر برنامه های اقتصادی و اجتماعی ایران برجای می گذارد. متقی گفت: این روند ادامه پیدا می کند تا زمانی که مجدداً جمهوری خواهان در آمریکا به قدرت می رسند. در دوران ۱۹۶۰ آمریکا به نوعی با بحران اجتماعی روبروست لذا شرایطی به وجود می آید که آزادی عمل به بازیگران منطقه ای داده می شود و به جای اینکه گام به گام الگوی رفتاری خاصی را دیکته کند، سیاست های کلی را ارائه می کند و اجازه انعطاف به بازیگران منطقه ای را می دهد که شاه سیاست مستقل ملی را در پیش می گیردو بحث های رشد غیرسرمایه داری افزایش پیدا می کند. لذا سیاست کلی نیکسون واگذار سازی بود. وی در پایان اظهار داشت: روند وابستگی ما به آمریکا از زمان کودتای ۳۲ شدت پیدا می کند که این وابستگی ماهیت ساختاری دارد و دارای سه لایه است. لایه امنیتی، اقتصادی-اجتماعی و لایه سوم هم وابستگی ساختاری در حوزه سیاست خارجی است که نماد آن آزادی عمل دادن به شاه و ژاندارم منطقه شدن ایران است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]