واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: تراكم اطلاعات نسل امروز را احمق كرده است
ديناني با اشاره به اينكه نسل امروز به دو دليل احمق شدهاست، گفت:تراكم اطلاعات و رفاه بيش از حد...
ديناني با اشاره به اينكه نسل امروز به دو دليل احمق شدهاست، گفت:تراكم اطلاعات و رفاه بيش از حد مجال فكر كردن را از نسل امروز گرفته است.
غلامحسين ابراهيمي ديناني در گفتوگو با نشريه «عصر انديشه» در سيزدهمين شماره آن كه با موضوع فرهنگ و علوم انساني منتشر شد در پاسخ به اين پرسش كه چرا با وجود تحولات پرشتاب امروز اطلاعات و دادهها در ذهن مردم و انباشت آن در ذهن روشنفكران و متفكران اما اين افزايش اطلاعات نه تنها سبب آگاهي بيشتر نميشود بلكه ممكن است «مرگ تفكر» را در پي داشته باشد و باعث روي دادن ابتذال فكري همه جانبه شود، گفت: علت، نادان بودن مردم است و اين حرف را بدون هيچ ترسي بايد زد و گفتن آن نيز هيچ عيبي ندارد؛ حتي اگر مردم نفهمند. تفصيل مصاحبه به شرح ذيل است:
با اين وضع ترسيم شده، صحبت از مفاهيم بنيادين در علوم انساني مانند عدالت، آزادي و. . . بلاموضوع
نيست؟
خير بلاموضوع نيست و اگر ميتوانيد با ناداني مردم مبارزه كنيد. وي درباره چگونگي عملياتي شدن آن نيز با بيان اينكه مباحث فلسفي تئوريك است و نه عملي گفت: تنها مسئوليت فيلسوفان نسبت به جامعه در مقام نظر است و نه عمل. اگر عملياتي شد كه شد و اگر عملياتي نشد به فيلسوف مربوط نيست. فيلسوف تنها نظريه ميدهد.
علت عدم كاربردي بودن برخي تئوريهاي فلسفي در جامعه چيست؟
عدم آگاهي مردم است. فيلسوف بايد واقعيات را بگويد، اما اگر مردم واقعيات را نفهميدند فيلسوف مقصر نيست. فيلسوف واقعيت را ميگويد، خب وقتي مردم نادان هستند و نميفهمند چكار كنند؟ حضرت نوح، به مردم گفت يا نگفت؟! بعد چه اتفاقي افتاد؟ نفرين كرد و همه غرق شدند. شما فكر ميكنيد فيلسوف پاسبان است و بايد تمام شهرها را پاسباني كند؟
فيلسوفان چگونه ميتوانند در دوراني كه ابتذال تفكر گسترش يافته، بهتر به جامعه خدمت كنند؟
جامعه دچار ناداني شده است. نوح، موسي، عيسي و حضرت ختمي مرتبت نتوانست. آيا پيامبران توانستند همه مردم را مسلمان كنند؟ نشد. صحابه پيغمبر همه آدمهاي خوبي بودند؟ ابوبكر يار غار پيامبر بود. وقتي پيامبران نتوانستند همه مردم را هدايت كنند و حتي نزديكترين به خودشان را، حالا انتظار داريد فيلسوف راه بيفتد در خيابانها و مردم را اصلاح كند؟
تئوريهاي فلسفي نبايد عملياتي شود؟
به طور كلي از اساس تئوري آوردني نيست بلكه فيلسوف واقعيت را ميگويد. البته اگر فيلسوف باشد، اگر نادان باشد كه هيچ. فيلسوف واقع بين است و واقعيت را ميگويد و مينويسد. اين مردم هستند كه واقعيت را نميخواهند. فيلسوفان واقعيت را ميگويند مردم بايد گوش دهند و عمل كنند. اگر شد كه شد. اگر هم نشد كه نشد. فيلسوف قرار نيست كه كار عملي كند و فيلسوف عملي «پراگماتيست» را يك فيلسوف ناداني در امريكا به نام «ريچارد رورتي» كه پراگماتيست است، مطرح كرد و گفت: حقيقت آن است كه در عمل بكاريم.
چه توصيههايي در رابطه با اداره بهتر جامعه داريد؟
توصيهاي ندارم. من حرف ميزنم ميخواهيد قبول كنيد و ميخواهيد قبول نكنيد. فلاسفه تا آنجا كه عقلشان ميرسيده مسائل را گفتهاند. بايد كساني كه راس امور هستند و پست مديريتي قبول ميكنند آگاه باشند. شما يك فرد نادان را مدير اداره نكن. شما رأس يك مؤسسه مهم يا يك مكان علمي را فردي ناآگاه به امور ميگذاريد تا ديگران را تربيت كند؟!
مردم بايد آگاه باشند و افراد آگاه در رأس امور قرار بگيرند. خداوند به پيغمبرش ميفرمايد تو بگو هر چند كه نميتواني همه را هدايت كني، اما بگو. اين عين آيه قرآن است. شما هم به جاي اينكه بگوييد چه كنيم؟ حرفهايتان را بنويسيد. من يك مثال ميآورم. بسياري از مردم از عدالت صحبت ميكنند، اما نميدانند كه چيست. فقط ميگويند خوب چيزي است. براي همين از روي ناآگاهي عمل ميكنند و يك امري كه عدالت نيست را به جاي آن ميگذارند. علت تمام مشكلات جوامع بشري همين است كه چيزي را خوب ميدانند كه نميدانند چيست؟ جنگهاي سياسي هم به همين دليل است. هر كشوري كه عليه كشور ديگر در حال جنگ است خود و رفتارش را عادلانه تلقي ميكند و از همين رو با هم جنگ ميكنند چون ماهيت عدالت روشن نيست.
ابتذال فكري موجود براي شما زجرآور نيست كه باعث هجرت برخي از متفكران اسلامي شده است؟
اين ابتذال تفكر و احمق شدن جامعه و متفكران بسيار رنجآور است ولي من هيچ وقت كشورم را ترك نميكنم. من چندي پيش در اصفهان و دينان بودم و آنجا به مردم گفتم كه اگر كاخ سفيد و كاخ اليزه پاريس را به من بدهند دينان را بر آنها ترجيح ميدهم. من از اين آب و خاك هستم و در همين آب و خاك هم خواهم مرد ضمن اينكه رنج هم ميبرم.
در برابر اين رنجي كه ميبريد چكار ميكنيد؟
فقط تحمل ميكنم. مينشينم و گاهي اوقات هم مينويسم و سخنراني ميكنم. غير از اين هم كاري از من بر نميآيد. تفكر از جامعه رفته است و فقط اطلاعات متراكم وجود دارد. امروز در متن تهران يك جوان 20 ساله ميبينم، ساده و خنگ. يك ذره زبلي در جوانان ما نيست. چون فكر نكردند، زيركي ندارند. اين زيركي محصول تفكر است. نسل امروز به دو دليل احمق است؛ به خاطر تراكم اطلاعات و رفاه بيش از حد، جوانها سوسول شدند. رفاه، سوسولگرايي و تراكم اطلاعات مجال فكر كردن را گرفته و به راحتي ميتوان سر جوانان امروزي كلاه گذاشت.
آينده كشور با اين نسل چه ميشود؟
آيندهاي خيلي خطرناك در انتظار اين نسل است. البته تمامي دنيا سوسول شده است نه تنها ايران. اگر ما فقط سوسول بوديم خطرناكتر ميشد حريفهاي ما هم سوسول هستند.
در اين وضعيت چه بر سر علم و تعقل خواهد آمد؟
علم پيش ميرود اما ممكن است تعقل پيش نرود. علم پيش ميرود اما لزوما فلسفه پيش نميرود. تعقل ناشي از هستيشناسي است اما علم يعني چكار كنيم و چكار نكنيم. كسي كه هستي شناسي ندارد نادان ميشود اما ميداند چه را با چه تركيب كند تا يك چيز درست شود.
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۵ - ۲۱:۱۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 137]