واضح آرشیو وب فارسی:مهر: حجت الاسلام عرب صالحی:
باور قشر فرهیخته بنیادیترین مولفه اسلامیسازی علوم انسانی است
شناسهٔ خبر: 3850483 - چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۵ - ۱۴:۳۸
دین و اندیشه > اندیشمندان
.jwplayer{ display: inline-block; } عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: اولین مرحله و شاید بنیادی ترین آن، باور قشر فرهیخته و دانشمند کشور به امکان، سودمندی و سپس ضرورت اسلامی سازی علوم انسانی است. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از طلیعه، درباره تحلیل رویکرد اسلامی سازی علوم انسانی در سطوح آموزشی و پژوهشی و تبیین راهکارها و چالش های فراروی این معنی و مفهوم و نیز بررسی دیدگاه ها و نظریات مختلف و موجود در این باب و همچنین واکاوی رویکردهای موثر و اثرگزار و اثربخش و قابل دست یافت در این پروسه، گفتگویی انجام شده است با حجت الاسلام دکتر محمد عرب صالحی، استاد حوزه و دانشگاه و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی که ماحصل آن در ادامه از نظرتان می گذرد؛ *لطفاً بفرمایید، بحث اسلامی نمودن علوم انسانی مدتی است که از سوی بزرگان و اندیشمندان مطرح و به جِد دنبال می شود، به نظر حضرتعالی مهمترین چالش ها و معضلات در راه تحقق این امر چیست؟ آیا در این بحث می توان به خِرد جمعی اتکا نمود؟ اسلامی سازی علوم انسانی یک پروسه زمانبر است و مراحل مختلفی دارد، تبیین چالش های فراروی مسأله متوقف بر تحلیل این مراحل است. اولین مرحله و شاید بنیادی ترین آن، باور قشر فرهیخته و دانشمند کشور به امکان، سودمندی و سپس ضرورت اسلامی سازی علوم انسانی است. قشری از این نسل متأسفانه هنوز در مرحله اول مانده اند و امکان این امر را زیر سؤال می برند. آنان معتقدند علم یک امر عینی واقعی است و واقعیت ها، اسلامی و غیر اسلامی ندارند، غافل از آنکه اسلامی سازی علوم هم دقیقاً در راستای رسیدن به واقع، آن گونه که هست و نه آن گونه که فهم ناقص برخی از ابنای بشر می پندارند، گام بر می دارد. مثلاً مهمترین مسأله در فلسفه علوم انسانی تبیین موضوع علوم انسانی است. بدون تردید چیستی و هستی انسان در این مسأله دخالت تام دارد. در دانش سکولار، نگاه به انسان یک نگاه محدود و برخاسته از محدودیت های طبیعی یک انسان است بخصوص اگر دید مادی داشته باشد. اما انسانی که اسلام از آن سخن می گوید انسانی است که مخلوق خداوند و خلیفه اوست و تنها خداست که می تواند شناختی کامل از این مخلوق شایسته خود بدست دهد. اوست که می تواند این حقیقت عینی را آن گونه که هست بطور کامل معرفی کند و مطابق آن قوانین و مقررات متناسب جعل نماید. پس در این جا هم سخن از علم واقعی است. کتب و مقالات فراوانی در اثبات امکان و پاسخ به شبهات این گروه چاپ و منتشر شده است. اما هنوز تا رسیدن به باور به عنوان یک فرهنگ عمومی در بین نهادهای فرهنگی کشور اعم از حوزه و دانشگاه و نهادهای علمی اجرایی، مسیر زیادی نارفته مانده است. در مورد سودمندی و ضرورت هم دقیقا مطلب بالا صادق است. در این زمینه لزوم برنامه ریزی دقیق، جهت فرهنگ سازی در همه ابعاد با استفاده از برگزاری کرسی های نظریه پردازی، نوآوری و آزاداندیشی، مناظره ها در موضوع نقد مبانی، روش ها و مسائل علوم انسانی موجود و اثبات امکان، سودمندی و ضرورت اسلامی سازی علوم انسانی و رسانه ای کردن این امور بیش از آن چه تا کنون بوده پیشنهاد می شود. *به نظر شما مولفه های تأثیرگزار و به تعبیری مراحل دست یابی به این معنی و مفهوم، چه مراحل و پروسه هایی است و آیا در این مسیر گام های موثر برداشته شده است؟ در این پروسه و در مرحله دوم، تهیه زیرساخت های مسأله اسلامی سازی علوم انسانی مورد نظر است. مراد از زیرساخت ها،اول، تربیت متخصصین تولید مبانی و منطق علوم انسانی اسلامی است، دوم تولید مبانی علوم انسانی اسلامی است سوم، تبیین منطق و روش علوم انسانی اسلامی، چهارم تربیت متخصصین تولید علوم انسانی اسلامی،پنجم، سپس تولید علوم انسانی اسلامی، ششم، تربیت مدرسین متخصص علوم انسانی و اسلامی، هفتم، تدوین کتب درسی متناسب با مقاظع مختلف تحصیلی، هشتم، حتی تدوین کتب برای استفاده عموم مردم است ودر آخر، زیر ساخت دیگر، تهیه طرح ها و لوایح متناسب با اجرای این پروژه در نهادهای مسئول اعم از اجرایی، تقنینی و شورای عالی انقلاب فرهنگی است. در این مراحل نه گانه، که منحصر هم نیست نیز، علی رغم تلاشهای فراوان، هنوز با چالش های فراوانی روبرو هستیم. از زیرساخت های فوق شاید تنها در یکی دو مورد آن، کار آغاز شده و یا تا حدودی هم به ثمر نشسته باشد، لکن در سایر مراحل هنوز اقدام اثرگذاری انجام نشده است. البته نباید از زحمات طاقت فرسای اندیشمندان دغدغه مند در این زمینه غفلت نمود که امید فراوانی است که اقدامات خالصانه آنها ذیل هدایت های مقام معظم رهبری(مدظله) به بار بنشیند. در زمینه ارائه و گزارش فعالیت های انجام شده در این زمینه، نیازمند فرصت و گفتگوهای دیگری می باشد. *مخالفین اسلامی سازی علوم انسانی معتقد هستند، اگر همین روال یعنی تغیر مبانی علوم انسانی که مورد نظر جامعه اسلامی ما است، در هر جامعه ای و بنا به فرهنگ و دین آن جامعه تغییر کند، این تکثر و تعّدد باعث بی نظمی و اختلال در مطالعات و روند آموزش خواهد شد، بنابراین بهتر است یک روش که مورد قبول جامعه جهانی است پیگیری شود و از تغییر مولفه های آن بنا به مسائل فرهنگی و قومی اجتناب کرد، تحلیل حضرتعالی در این باب چیست؟ در این زمینه باید بیان کرد که اولاً اسلامی سازی علوم ربطی به مسئله اقوام و فرهنگ ها ندارد، این مسئله، اسلامی سازی است، نه بومی سازی یا قومی سازی و باید بیان کرد، اسلام قومیت بردار و فرهنگ بردار نیست و درهمه جا و همه وقت یک چیز است. ثانیاً مگرعلوم انسانی موجود، مطابق استاندارد های جهانی بوده و لحاظ همه فرهنگ ها و ملل و اقوام را نموده است؟ قطعا این گونه نیست. در عین حال با سیطره ای که علوم غربی بر جوامع بشری دارد، مولفه های خود را بعنوان کتب درسی به همه دانشگاه های دنیا دیکته می کند. امروز سوگمندانه، برخی از متخصصین مسائل تربیتی در جامعه ما بر این باورند که، شرط تخصص، مطالعه کتابهای غربی در این زمینه است. در اقتصاد و علوم اجتماعی و رفتاری و علوم سیاسی هم متاسفأنه چنین تفکری حاکم است، در حالی که قومیت و فرهنگ و دیانت و زبان و وضعیت جغرافیایی ما کاملاً با جوامعی که خاستگاه این علوم است متفاوت است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 145]