واضح آرشیو وب فارسی:مهر: جمعه های انتظار؛
چرا خداوند بعد از امام عسکری(ع) امامت را به کودکی پنج ساله سپرد؟
شناسهٔ خبر: 3844867 - جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۲
دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی
.jwplayer{ display: inline-block; } آیا میتوان باور کرد کودکی پنجساله، به مقام ولایت و امامت منصوب گردد و به مأموریت حفظ و تحمل احکام الهی، انتخاب شود و در آن سن کم، از حیث علم و عمل، پیشوای مردم و حجت الهی باشد؟ خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: خداوند متعال، حضرت بقیة الله و حجت حق و علت مبقیۀ انسانیت و مهدی دادستان را در سن پنجسالگی به ولایت منصوب گرداند و تحمل و ضبط احکام را به عهدهاش واگذار نمود.ائمه اطهار هم موضوع صغر سن آن جناب را پیشبینی کرده بودند: حضرت باقر(ع)فرمود: «حضرت صاحب الامر سن مبارکش از تمام ما کمتر و گمنامتر می باشد. »(۱) اما آیا میتوان باور کرد کودکی پنجساله، به مقام ولایت و امامت منصوب گردد و به مأموریت حفظ و تحمل احکام الهی، انتخاب شود و در آن سن کم،از حیث علم و عمل،پیشوای مردم و حجت الهی باشد؟!
در پاسخ به این پرسش مهم و اساسی،توجّه چند نکته بایسته است:(۲) ۱. پیشینه نبوّت و امامت در کودکی- از نظر قرآن،نبوت و ولایت در کودکی،نهتنها،امری ناشدنی نیست؛بلکه به صراحت از نبوّت حضرت عیسی علیه السّلام و اعطای حکمت به حضرت یحیی خبر داده است. در این رابطه چند آیه و روایت نقل میشود: الف.خداوند خطاب به پیامبرش یحیی علیه السّلام میفرماید: «یا یَحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا » (۳) «ای یحیی!تو کتاب[الهی]را به قوت بگیر و[ما]در همان سن کودکی به او حکم نبوت دادیم.» فخر رازی میگوید:«مراد از حکم در آیۀ شریفه،همان نبوّت است؛ زیرا خداوند متعال عقل او را در کودکی محکم کرد و به او وحی فرستاد. چرا که خداوند متعال حضرت یحیی و عیسی علیه السّلام را در کودکی به پیامبری برگزید! برخلاف حضرت موسی علیه السّلام و حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله که آنان را در بزرگسالی به رسالت مبعوث کرد.»(۴) ب.قرآن در زبان حضرت عیسی علیه السّلام-که در کودکی زبان به سخن گشود و جواب منکران را داد-چنین میفرماید: «قالَ إِنِّی عَبْدُ اللّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا» (۵) «[کودک]گفت:من بندۀ خدا هستم؛[او]به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است» ج.امام علی النقی علیه السّلام،شش سال و پنج ماه از سنّ شریفش گذشته بود که پدرش از دنیا رحلت فرمود و امامت به او منتقل شد.(۶) د.عبد اللّه بن جعفر،میگوید:من و صفوان بن یحیی به خدمت امام رضا علیه السّلام رسیدیم.ابو جعفر علیه السّلام-که سه سال از عمرش میگذشت-ایستاده بود. عرض کردیم:خدا ما را فدای شما کند!اگر-پناه به خدا-اتفاقی بیفتد، چه کسی بعد از شما[امام]خواهد بود؟!آن حضرت به امام جواد،اشاره کرد و فرمود:«این فرزندم.عرض کردیم:او با این سن و سال؟!فرمود:آری،او با همین سن و سال.خداوند تبارک و تعالی با[وجود]عیسای دو ساله احتجاج کرد[و او را به نبوّت برگزید]»(۷) ۲. لزوم شایستگی برای امامت- «ولایت و امامت مقام بزرگی است که واجد آن مقام بهطوری احکام خدایی و علوم نبوت را تحمل و ضبط میکند که خطا و نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبی مرتبط بوده و از افاضات و اشراقات الهی بهرهمند میگردد.به واسطۀ علم و عمل پیشوا و امام انسانیت و نمونه و مظهر دین و حجت خداوندی است. معلوم است که:هرکسی قابلیت و استعداد احراز این مقام شامخ را ندارد بلکه باید از حیث روح،در مرتبۀ اعلای انسانیت قرار گرفته باشد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را واجد باشد و از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقائق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه به عالم الفاظ و معانی تنزل دهد و به مردم ابلاغ کند. پس پیغمبر و امام از حیث آفرینش ممتازند و به واسطۀ همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خداوند متعال آنان را به مقام شامخ نبوت یا امامت انتخاب میکند.این امتیاز،از همان اوان کودکی در وجود آنان موجود است لکن هروقتی که صلاح بود و شرائط موجود شد و مانعی در کار نبود،آن افراد برجسته،رسما به مقام و منصب نبوت و امامت معرفی میشوند و مأمور حفظ و تحمل احکام میگردند. این انتخاب و نصب ظاهری چنانکه گاهی بعد از بلوغ یا در زمان بزرگی انجام میگیرد ممکن است در ایام کودکی تحقق پذیرد.»(۸) ۳. امامت،منصبی الهی- امام که فردی برگزیده از سوی خدای متعال است،در تمام زمینهها،سرآمد و دارای علم و قدرت الهی است.پس اعطای آن به بزرگسال یا کودک،در دست خدا و به خواست و ارادۀ او است و او بهتر از همه میداند که امامت و ولایت را در کجا قرار دهد و چه کسی را به این مقام نصب کند .«اَللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ .»(۹) پس امامت حضرت مهدی(عج)نیز خارج از این مدار نبوده و براساس تدابیر و سنتهای الهی صورت گرفته است.خداوند متعال-پس از آنکه حضرت ابراهیم علیه السّلام را به امامت برگزید-به او فرمود: «وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ»(۱۰) « [به یاد آر]هنگامی که خداوند،ابراهیم را به اموری چند امتحان کرد و او همه را به جای آورد.خداوند،به او فرمود:من تو را به پیشوایی خلق برگزیدم.ابراهیم پرسید:[آیا]این پیشوایی را به فرزندانم نیز عطا خواهی کرد؟خداوند فرمود: «عهد من[هرگز]به ستمکاران نمیرسد.» «در منابع تاریخی آمده است:بنی عامر خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله رسیدند؛ حضرت آنان را به سوی خدا دعوت نمود و نبوّت خود را بر آنها عرضه کرد. در این هنگام شخصی از آنان به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گفت:اگر ما با تو بر اسلام بیعت کردیم و خداوند تو را بر مخالفان غلبه داد؛آیا در خلافت بعد از تو سهمی داریم؟! آن حضرت فرمود:امر خلافت به دست خداوند است؛هرکجا که بخواهد قرار میدهد.»(۱۱) ۴. امتحان و آزمون مؤمنان- شاید یکی از دلایل«امامت در کودکی»،آزمون مسلمانان و سنجش میزان اطاعت و حقّپذیری آنان بوده است.اگر کسی با ماهیت و ژرفای امامت آشنا باشد و آن را مقامی از جانب خدا بداند؛چونوچرایی در سن امامان نخواهد داشت. اتفاقا این مسئله در مورد امامان بعد از حضرت رضا علیه السّلام-که همگی در سن کودکی یا جوانی به امامت رسیدند-مصداق داشت و شیعیان کمتر دچار اختلاف،تشتّت،چنددستگی و انکار شدند؛در حالیکه قبل از حضرت رضا علیه السّلام،فرقههای مختلفی در میان شیعه پدید آمدند که هریک به امامت شخصی خاص قائل بودند؛البته کم نبودند انسانهای وارسته و مطیعی که در برابر فرمایش امام،سر تعظیم و قبول فرود میآوردند و در برابر مشیّت الهی با کمال رضایت آن را میپذیرفتند. محمد بن حسن عمّار گوید: ««من دو سال نزد علی بن جعفر محمد (عموی امام رضا علیه السّلام) بودم و خبری که او از برادرش موسی بن جعفر علیه السّلام شنیده بود،مینوشتم.روزی در مدینه خدمتش نشسته بودم؛ابو جعفر محمد بن علی الرضا (جواد)، در مسجد رسول خدا بر او وارد شد.علی بن جعفر برخاست و بدون کفش و عبا به نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد. ابو جعفر به او فرمود:ای عمو!بنشین،خدایت رحمت کند. او گفت: آقای من!چگونه من بنشینم و شما ایستاده باشید؟!چون علی بن جعفر به مسند خود برگشت،اصحابش او را سرزنش کرده،گفتند:شما عموی پدر او هستید[چرا]با او اینگونه رفتار میکنید؟!او دست به ریش خود گرفت و گفت:خاموش باشید!اگر خدای عزّ و جل این ریشسفید را سزاوار[امامت] ندانست و این کودک را شایسته و سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد؛ [آیا]من فضیلت او را انکار کنم؟!پناه به خدا از سخن شما!من بنده(و مطیع) او هستم.»(۱۲) منابع: ۱- دادگستر جهان ص۱۲۵ به نقل از بحار ،ج۵۱ ص ۳۸ ۲- مهدویت (پیش از ظهور)رحیم کارگر ص۷۵ ۳-سوره مریم آیه۱۲ ۴-مهدویت ، پیش از ظهور، رحیم کارگر ص۷۶ به نقل از تفسیر فخر رازی،ج ۱۱،ص ۱۹۲ ۵-سوره مریم آیه ۳۰ ۶- مهدویت ، پیش از ظهور، رحیم کارگر ص۷۶ به نقل از مناقب ابن شهر آشوب،ج ۴،ص ۴۰۱ ۷-بحار الانوار،ج ۵۰،ص ۳۵،ح ۲۳ ۸- دادگستر جهان ،ابراهیم امینی صص۱۲۲-۱۲۱ ۹-سوره انعام آیه۱۲۴ ۱۰- سوره بقره آیه ۱۲۴ ۱۱-مهدویت(پیش از ظهور) ص۱۷۷ به نقل از سیرۀ ابن هشام،ح ۲،ص ۳۲ ۱۲- همان ،ص ۸۲ به نقل از کافی،ج ۲،ص ۳۲۲،ح ۱۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 127]