واضح آرشیو وب فارسی:مهر: ماجرای دیو اسمیت کشیش بوکسور استرالیایی در همقصه؛
کربلا تداعی کننده رنج های مسیح است/ حامی کمپین تحریم اسرائیل هستم
![کربلا تداعی کننده رنج های مسیح است/ حامی کمپین تحریم اسرائیل هستم کشیش](http://media.mehrnews.com/d/2016/10/22/3/2249812.jpg)
شناسهٔ خبر: 3802348 - شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۳
دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها
.jwplayer{ display: inline-block; } دیو اسمیت کشیش بوکسور استرالیایی گفت: ظلمی که به امام حسین(ع) شده تداعی کننده همان رنجی است که مسیحیان از رنجهای مسیح به یاد دارند. به گزارش خبرگزاری مهر، دیو اسمیت متولد ۱۹۶۲ در نیوتاون سیدنی است. وی در سال ۱۹۸۵ به مدرسه علوم دینی کالج مور پیوست و با دریافت دو مدرک در الهیات در سال ۱۹۸۹ به شکل رسمی تبدیل به کشیش کلیسای آنگلیکان شد. دیو، هماکنون کشیش «کلیسای ترینیتی» است و همچنین یک بوکسور حرفهای است. پدر اسمیت در ابتدای برنامه در پاسخ به این سؤال که چطور شد وارد فعالیتهای اجتماعی و ارتباط با جوانان شدید پاسخ داد: «فکر میکنم کار من با جوانها زمانی که سال ۱۹۹۰ به دالاچور آمدم، شروع شد. زمانی بود که بهعنوان کشیش به دانشگاه سیدنی آمدم. آن موقع دالاچور منطقه خوبی نبود و پایتخت هروئین غرب سیدنی بود. مواد مخدر زیادی در شهر بود. بچههای زیادی به خاطر مواد و بهویژه به خاطر هروئین میمردند. زمانی که کار خود را بهعنوان یک کشیش محلی شروع کردم هنوز محله خشنی بود. با مردم در محله صحبت کردم که فکر میکنید مشکل چیست؟ گفتند جوانها بعد از مدرسه کاری برای انجام دادن ندارند و به دردسر میافتند. آن موقع بود که فکر کردم ما در کلیسا پول زیادی نداریم اما ساختمان بزرگی داریم. گفتم چرا اینجا را برای جوانها مرتب نکنیم؟ کلوپ مبارزه برای جوانایی که مشکلات دارند مثل آهنربا است. دیدیم بچه ها از زمانی که در بوکس و کیکبوکس و چیزایی شبیه به آن مبارزه آماتور میکردند، زمانی که به این سطح میرسیدند مواد مصرف نمیکنند. دیگر در دردسر نیستند و توی مدرسه نمرات خوبی دارند. والدین آنها از من میپرسند با آنها چه کار کردی؟ این یه معجزه است. میگویم من کاری نکردم و این به خاطر بوکس است.» در قسمت دیگری از گفتوگو، رضوی از این پدر مبارز پرسید که اولین بار چطور با اسلام آشنا شده که اسمیت جواب داد: «باید صادق باشم و بگویم من خجالت میکشم که نیمه اول زندگیام با جامعه مسلمانان ارتباطی نداشتم و دوست مسلمان نداشتم. برخورد اول من با اسلام حمله به برجهای دوقلو در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بود. من هیچ چیز راجع به اسلام نمیدانستم. اصلاً اطلاعاتی نداشتم و این معرفی خوبی نیست. در کنار این حملات روایتی به رسانهها آمد که شما باید نسبت به جامعه مسلمانان مشکوک باشید؛ اما چیزی که من را تغییر داد این بود که سال ۲۰۰۲ کمپینی داشتیم تا به جوان ها کمک کنیم اعتیاد خود را ترک کنند و از جوامع محلی دیگر میخواستم که از این مکان برای جوانان استفاده کنیم و متوجه شدم که یک کمپ جوانان اسلامی هم به اینجا آمده لذا خیلی مشکوک شدم و به خودم گفتم آمده اند اینجا چه کار کنند؟ میخواهند بمب بسازند؟ شرم آور است اما حقیقت این است که آن موقع چیزی نمیدانستم. گفتم بهتر است آنجا بروم و با چشمان خودم ببینم و مراقب باشم و ببینم چه خبر است؟ این گروه متعلق به مرکز امام حسین بود. در آنجا به ما نوشتهای دادند و واقعاً آدمهای خوب و قابل احترامی بودند. اینجا همان جایی بود که دوستم شیخ منصور لقائی را دیدم. او رهبر کمپ در آنجا بود و من به آموزههای او در کمپ گوش دادم و این باعث شد چشمان من به جنبه دیگری از اسلام باز بشود و بعد دوستان خوبی شدیم.» پدر دیو درباره ماجرای حمایت از حجتالاسلام منصور لقائی در جریان فشار دولت استرالیا به او برای خروج از کشور گفت: «دقیقاً یادم نیست که کی متوجه شدم شیخ منصور را تهدید به اخراج از کشور کردند اما آن موقع فعال بودیم و جوامع مسلمان و مسیحی را به هم نزدیکتر کرده بودیم و کمیته بین ادیان برای منطقه محلی خودمان تشکیل دادیم. بعد من متوجه شدم که اطلاعات استرالیا وضعیت ارزیابی امنیتی منفی به شیخ منصور داده بودند و احتمالاً دیپورت میشد و این باعث شد شوکه بشوم و بیشتر از این شوکه شدم که به او اجازه ندادند بداند اساساً جرمش چیست و به چه چیزی متهم شده؟ گفتم این اصلاً شبیه عملکرد استرالیاییها نیست و عادلانه نیست. بعدش ما ائتلاف مسیحی آزادی شیخ رو تشکیل دادیم و کلیساهای مختلف گرد هم جمع شدیم تا از حق منصور حمایت کنیم و محض رضای خدا بفهمیم قبل از محکوم شدن چه اشتباهی مرتکب شده؟ همه ما متوجه نقش باارزش او در جامعه خود بودیم که توانسته بود بین جوامع مختلف و فرهنگهای مختلف نقش پل را ایفا کند. ما شروع کردیم به فعالیت سیاسی تا نتیجه خوبی به دست بیاوریم و آن را در کشور نگهداریم.» پسازاین صحبتها بخشهایی از مستند ما اینجا هستیم که درباره ماجرای اخراج شیخ منصور از استرالیا و حمایت مردم از او ساختهشده پخش شد. افراد مختلفی در مستند، شیخ منصور را رهبر و پدرشان معرفی میکردند. مستند شیخ را درحالیکه از حمایت مردم متأثر شده بود و قصد خروج از استرالیا را داشت نشان میداد. سپس تصاویر کوتاهی از دیدار پدر اسمیت و حجتالاسلام لقائی در تهران پیش از ضبط برنامه همقصه پخش شد. تماشای روابط گرم و صمیمانه شیخ منصور و پدر اسمیت، دربازگشت به استودیو به خاطره روزی که منصور از استرالیا خارج شد گره خورد. دیو اسمیت اینطور توضیح داد: «روز دردناکی بود. یاد دارم که شیخ گفت نمیخواهد هیچ کدام از ما به فرودگاه برویم. میخواست بیسروصدا تمام شود اما خب ما همه رفتیم. نمیتوانستیم نرویم. خیلی های دیگر هم میخواستند دست در دست هم بگذارند و اجازه ندهند او برود اما شیخ گفت نه. من این کار رو انجام میدهم و خیلی هم آرام انجام میدهم. همه چیز خیلی آرام و با احترام انجام شد. رهبری او از این نظر بینظیر بود.» پس از ماجرای شیخ منصور پدر دیو اشارهای هم به جنگ در سوریه کرد و قصه سفرهایش به سوریه را با مخاطبان همقصه در میان گذاشت. او با اشاره به جریان یکطرفه رسانههای غربی گفت: «سال ۲۰۱۲ شروع شد. خیلی عجیب بود. چون در تلویزیون میدیدیم که دیکتاتور شیطانی سوریه در حال کشتن همه در خیابان هاست. به ما میگفتند که مردم در حال مقابله با تانکها هستند. فکر کردم که این حقیقت نیست که به ما میگویند. یاد دارم که شبی دراز کشیده بودم و به سوریه فکر میکردم. گفتم چرا به سوریه فکر میکنم... آن موقع حتی نمیدانستم که سوریه کجای نقشه است. هیچ فرد سوری را نمیشناختم. میگفتم چیزی از سوریه به من نگویید. من به اندازه کافی خودم درگیر هستم؛ اما اتفاقاتی افتاد. با دوستم مصطفی در مرکز امام حسین مواجه شدم. او سوری بود و گفت چیزی که در تلویزیون میبینی را باور نکن. به شما دروغ می گویند. گفتم این را باور میکنم. بعد با کشیشهایی که در ایرلند ورزش رزمی میکنند تماس گرفتم. گفتم من باور نمیکنم این اتفاقها در سوریه بیفتد. گفت با حمص تماس میگیرم. او با کلیسای کاتولیک در حمص تماس گرفت و او را به مادر اگنس وصل کردند. او انگلیسی خوب صحبت می کند. بعد مادر اگنس در یک رادیو در ایرلند صحبت کرد. بعدتر در سی ان ان صحبت کرد؛ اما او را تهدید به مرگ کردند و باید سوریه را ترک میکرد. چون داستان را درست تعریف نمیکرد! بعد با یک دوست از ایرلند صحبت کردم گفت من و مادر اگنس داریم به استرالیا می آییم، آیا میتوانی به ما جا بدهی؟ گفتم البته. یک تور برای مادر اگنس در استرالیا تدارک دیدم و به من گفت که با ما به سوریه میآیی؟ گفتم بله. بعد سال ۲۰۱۳ با او به سوریه آمدیم و بعد دوباره با شما سال ۲۰۱۴ آمدیم و این دفعه قهرمان بوکس استرالیا را هم با خودم آوردم. سالامون اگبریم.» پدر دیو درباره شکل گیری ایده بوکس برای صلح و به سوریه بردن قهرمان بوکس استرالیا توضیح داد: «خیلی وقت ها فکر میکنم پیش خودم چه فکری کردم که او را با خود آوردم. باید احمق باشم ولی زمانی که به حمص رسیدیم و با بچهها در خیابان بازی کردیم و اتوبوس میآمد و بچهها فریاد میکشیدند سالامُن سالامُن واقعاً سحرآمیز بود. برای من سه هدف برای پروژه بوکس برای صلح وجود دارد. اولی آین است که بچههای سوری خوشحال بشوند. دومی آین است که بین دو کشور رابطه برقرار کنیم. برای من رابطه بین مردم عادی استرالیا و مردم عادی سوریه خیلی مهم است. اما سومی این است که میخواهیم سوریه واقعی را به کشور خودمان نشان بدهیم نه آن روایتی که در رسانهها هست.» در بخش دیگری از برنامه یکی از حاضران در استودیو از پدر اسمیت پرسید که آیا درباره فلسطین و درگیریاش با صهیونیستها هم کاری را انجام داده است که او جواب داد: «بله من عضو مجموعه «دوستان سَبیل» هستم که یک گروه مسیحی حامی فلسطین است و در فعالیتهای حقوق بشری فلسطینی حضور دارم و سالهاست حامی کمپین تحریم اسرائیل هستم.» سید روح الله رضوی مجری برنامه در پایان از پدر دیو پرسید چه نظری درباره امام حسین (ع) دارد که او جواب داد: «فکر میکنم امام حسین فوق العاده است. چون کربلا و ظلمی که به او شده تداعی کننده همان رنجی است که مسیحیان از رنجهای مسیح به یاد دارند. فکر میکنم این خیلی مهم است و چیزی که اخیراً دیدم در زیارت کربلا روی من تأثیر گذاشت. به ویژه وقتی میبینم به خیلی از شیعیان در دنیا ظلم شده است. این که ببینم این زیارت صورت میگیرد تا عزاداری بشود و همبستگی ایجاد بشود. اگر واقعاً اینطوری با عزاداری و دعا کردن و نشان دادن همبستگی با هم به داعش پاسخ داده بشود فوق العاده است.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 143]